همچون گرگهاي گرسنه، وارد قانا شدند
سراي مسيح را به آتش كشيدند
و زير پا نهادند جامهي حسين را
و سرزمين گرانقدر جنوب را..
...ديديم كه اشك موج ميزد، در ديدگان علي
و آوايش را شنيديم، وقتي به نماز ايستاده بود
زير خونباران آسمان
هركه تاريخ قانا را بنگارد
روي آن خواهد نوشت:
«كربلاي دوم»...
«قانا» پردهها را كنار زد،
و امريكا را ديديم
كه دلق كهنهي خاخام يهودي را بر تن كرده
و فرماندهي قتلگاه را بر عهده دارد..
بيسبب، آتش ميگشايد بر كودكانمان
و همسرانمان
و درختانمان
و انديشههامان..
نكند قانون اساسي ينگۀ دنيا
به زبان عبري نوشته شده
تا عربها خوار و زبون شوند؟!
آيا در امريكا، همهي كانديداها
براي رسيدن به رؤياي رياست جمهوري
بايد ما عربها را قتل عام كنند؟!
منتظر مانديم تا يك عرب پيدا شود
و دشنه را از گردنمان بيرون كشد
منتظر مانديم تا يك «هاشمي»
يك «قريشي»
يك «دون كيشوت»
يك خالد، يا طارق، يا عنتره پيدا شود..
«پرگويي» را سق زديم و نوشيديم،
و نمابري دريافت كرديم
كه متن آن از تسليت آكنده بود،
اما پس از پايان كشتار!
اسرائيل را از فريادهاي ما، چه باك؟!
از چه چيزِ اين «نمابر»هاي ما بايد بترسد؟!
«جنگ نمابرها»،
آسان ترين نوع نبرد است:
يك متن ثابت مينويسيم
براي همهي شهداي درگذشته
و همهي شهداي آينده!
اسرائيل را چه باك از آتشزدن لاستيكها
و امضاي بيانيهها... و تخريب فروشگاهها؟
او خوب ميداند كه ما هرگز
سپهدار جنگ نبودهايم
بلكه سردمدار ياوهگويي بودهايم!
اسرائيل را چه باك از كوفتن بر طبلها؟
و گریبان دریدنها... و رخساره خونين كردنها؟
اسرائيل را چه باك از شرح حال قوم عاد و ثمود؟!
ما در «بيهويتي ملي» به سر ميبريم
از زمان كشورگشاييها تاكنون
نامهاي نداشتهايم...
ما ملتي «خميري» هستيم
هر چه اسرائيل بر قتل و ترورهايش بيفزايد،
ما، سستتر و سردتر ميشويم:
گسترهي وطنمان تنگتر ميشود
و زبان مليمان، ناخوشايندتر..
و اتحاد سبزمان، گسستهتر
و مرزهامان، هر زمان كه عشقشان بكشد،
ناپديد ميشوند!
چرا اسرائيل سر از تن ما جدا نكند؟!
چرا در نابود كردن هشام و زياد و رشيد
درنگ كند؟!
حال آنكه «بني تغلب»، به زنهاشان
و «بنيمازن» به غِلمانشان سرگرم هستند..
و «بني فلان»، در برابرش لُنگ انداختهاند!
اسرائيل را چه باك از برخي عربها
وقتي كه آنها، خود
«يهودي» شدهاند؟!
* نزار قبانی
منبع : http://saeq.net