loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 43 شنبه 10 فروردین 1392 نظرات (0)
ردیف

موضوع

اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 امام خمینی (ره) 1 54 0:0:41
2 امام خمینی (ره) 2 212 0:03:10
3 امام خمینی (ره) 3 206 0:03:04
4 دکتر حسابی 263 0:04:08
5 شهید سید محمد حسینی بهشتی 108 0:01:38
6 برادر بزرگ شهید مطهری 924 0:14:54
7 آیت الله خامنه ای 1 421 0:02:55
8 آیت الله خامنه ای 2 364 0:05:31
9 آیت الله خامنه ای 3 397 0:06:02

 

منبع :  http://www.aviny.com

کامل هاشمی بازدید : 90 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

حضرت آیت الله شهید محمد صدوقی:

پس از درگذشت شیخ عبدالکریم یزدی , مرحوم حاج شیخ مرتضی مطهری به قم آمد . اوایل تحصیل ایشان بود . در آن موقع , ایشان با عده ای دیگر , در درس[ مطول] شرکت می کردند . ایشان قسمت عمده[ مطول] را نزد این جانب خواند آن هم با قریحه سرشاری که داشت . همچنین ایشان پای درس فضلای قم می رفت که از آن جمله علامه طباطبایی هم بود . او همچنین به درس امام هم می رفت و امام نیز از زحمت و تلاش او قدردانی می فرمودند . زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی قدس سره به قم تشریف آوردند , ایشان و آیت الله منتظری از شاگردان خوب مرحوم بروجردی بودند . ولی از آنجا که اوضاع زندگی در قم برایش سخت و ناگوار شد , ناچار به تهران رفت و در دانشگاه مشغول تدریس شد .

البته عمده کوشش ایشان این بود که اسلام و ابعاد معنوی آن را به شاگردانش بیاموزد و هر چه نوشت , نمونه بود . از آنجا که دولت طاغوت با این رویه و روش موافق نبود , سر راه ایشان کارشکنی های فراوانی کرد و گاه یک سال یا بیشتر کرسی درس او را معطل می نمود .

آثار استاد چه در زمینه عرفان , چه درباره فلسفه و چه در مورد اسلام شناسی , یگانه بود . کتابهای آن مرحوم در عالم خود کم نظیر و یا بی نظیر بود .

هنگامی که امام در پاریس تشریف داشتند و بنده هم در خدمت امام بودم , فهمیدم که امام به فکر بکر مرحوم آیت الله مطهری بی نهایت اعتماد داشتند و در کلیه کارهای مربوط به انقلاب با ایشان شور می کردند .

قبل از شهادت استاد , امام می فرمودند :

خیلی علاقه دارم که آقای مطهری باشد و در دوره جمهوری اسلامی , جامعه ایران و برادران مسلمان بتوانند حداکثر استفاده را از او کنند .

خلاصه , در عالم خود کم نظیر بود و کمتر روحانی ای با این روشنایی می شناسم .

امیدهای فراوانی به ایشان داشتیم که متأسفانه به دست دشمن انقلاب و اسلام ترور شد و همه را برای همیشه داغدار کرد و به افتخار شهادت نایل آمد .

خداوند تعالی روح پرفتوحش را شاد و با اصحاب ائمه اطهار محشور فرماید .

منابع مقاله: [پاره ای از خورشید ص346]، صدوقی، آیت الله شهید محمد ؛

کامل هاشمی بازدید : 176 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ابنا به نقل از ایرنا، در این همایش که به مناسبت سی امین سال شهادت استاد مطهری در مرکز همایش های صدا و سیما برگزار شده بود علاوه بر لاریجانی و عزت الله ضرغامی رییس سازمان صدا و سیما ، فرزند شهید مطهری نیز حضور داشت

               
**
لاریجانی گفت: شهید مطهری شب ها را در اتاقی به عبادت می گذراند که پنجره ای رو به خیابان داشت اما وقتی فهمید که پاسبان آن محل متوجه راز و نیازهای شبانه او شده دیگر در آنجا عبادت نکرد تا ریا نشود
  
**
رییس مجلس همچنین گفت: مطهری در زمانی یک اتومبیل بنز داشت که بسیاری از اطرافیان به خاطر استفاده از این خودرو به او ایراد می گرفتند اما او بدون توجه به این مصلحت اندیشی ها سوار خودرو بنز خود می شد. یادم هست که در سال 57 بنا بود همه گروه های سیاسی اعم از چپ مارکسیست تا مسلمانان در دانشگاه صنعتی شریف سخنرانی داشته باشند. از طبقه روحانیون نیز قرار بود مطهری در این برنامه باشد که برخی از دوستان به او توصیه کردند با اتومبیل دیگری به آنجا بیاید اما او به عمد با همان اتومبیل به آنجا رفت
  
**
به گفته لاریجانی، مطهری حتی یک ریال هم از سهم امام استفاده نمی کرد و با حق تالیف و حق التدریس زندگی می کرد و زندگی خوبی هم داشت
  
**
لاریجانی همچنین گفت: این استاد چه در مقام عمل و چه در مقام نظریه پردازی حد انصاف را رعایت می کرد و همان موقع می گفتند که مطهری خود بهتر از مارکسیست ها نظریات و مبانی آنان را بیان می کند
                                                    
**
رییس مجلس اضافه کرد: در زمانی که تفکر ارتباطی بین مارکسیست و اسلام شیوع داشت و عده ای نیز به افکار مرحوم شریعتی علاقه مند شده بودند با اینکه خودش از شریعتی برای سخنرانی در حسینیه ارشاد دعوت کرد اما وقتی دید در تفکر اسلام شناسی او ایراد هایی وجود دارد به صراحت اعلام موضع کرد. من در آن زمان به ایشان گفتم که شما اعلامیه ای دادید که ممکن است با توجه به جو دانشگاه های آن زمان اثرات اعتراضی داشته باشد که ایشان گفتند وقتی به حرف حقی رسیدیم می زنیم. ما واکنش ها را تحمل می کنیم. البته واکنش جامعه دانشجویی در آن زمان جالب نبود اما شهید مطهری هراسی نسبت به آن نداشت.                              
  **
لاریجانی همچنین گفت: مطهری هر آنچه را که احساس می کرد لازم است برای حفظ اسلام باید گفته شود نیز بیان می کرد. گاهی می دید که لازم است برای کودکان کتاب نوشته شود که حتی عده ای به او خرده گرفته اند که شما فیلسوف هستید و نباید برای کودکان کتاب بنویسید اما شهید مطهری توجهی به آنان نداشت و به همین خاطر وقتی دید مقالات انحرافی درباره حقوق زن در مجله "زن روز" آن زمان چاپ می شود با اینکه بسیاری به او خرده گرفتند به این مقالات پاسخ داد.

منبع : http://mortezamotahari.com

کامل هاشمی بازدید : 108 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

آخرین فرزند شهید مطهری که در کسوت روحانی به فعالیت های علمی در قم مشغول است، در مصاحبه با مرکز خبر حوزه های علمیه درباره پدر به گفت وگو نشست. 

وی که تجربه تحصیل در حوزه علمیه قم از یکسو و دانشگاه های شریف، تهران و تورنتو از سوی دیگر را در کارنامه خود دارد در این گفت وگو به سئوالاتی پیرامون نحوه حضور شهید مطهری در دانشگاه، مهم ترین مشکل ایشان با اندیشه دکتر شریعتی، روش مقابله با التقاط گری و مبارزه سیاسی شهید مطهری پاسخ داد.

 متن مصاحبه با حجت الاسلام محمد مطهری در آستانه سالروز شهادت آیت الله شهید مطهری تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد.

 *نام خانوادگی شما از ابتدا «مطهری» بوده است یا بعد از فعالیت های علمی و تبلیغی مرحوم شهید مطهری این نام خانوادگی انتخاب شد؟

 - در زمان رضاخان، فردی که برای تعیین نام خانوادگی به فریمان آمده بود وقتی چهره پاک و نورانی پدر بزرگ ما یعنی مرحوم شیخ محمد حسین مطهری را می بیند، نام خانوادگی «مطهری» را برایشان انتخاب می کند . استاد در کتاب احیای تفکر اسلامی از تقوای پدرشان یاد می کنند. ایشان دو ماه رجب و شعبان را روزه می گرفته و به اقامۀ نماز شب از جوانی و بلکه نوجوانی شدیدا مقید بوده است و حتی در شب آخر عمر در 100 سالگی هم نماز شبش را به جا آورده بود. صدای گریه بسیار بلند پدر را هنگام شنیدن خبر فوت ایشان فراموش نمی کنم.

کامل هاشمی بازدید : 61 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

آقای حسن جوان خواهر زاده استاد

در کلاس ششم دبستان , من از سطح معدل خوبی برخوردار بودم . استاد معدل مرا که دیدند , گفتند :

تو باید بروی در مدارس صنعتی درس بخوانی .

من با مدارس صنعتی آشنایی نداشتم . ایشان گفتند :

آینده مملکت به صنعت بسیار نیازمند است .

در مشهد آموزشگاهی حرفه ای بود که شرکت نفت آن را تأسیس کرده بود . ایشان مرا به آنجا راهنمایی کردند و حتی گفتند :

من خودم مخارجی هم برای تو در نظر می گیرم .

خیلی به این قضیه اهمیت می دادند و شخصا مرا به آنجا بردند و ثبت نام کردند و مرا به تحصیل در آموزشگاه حرفه ای بسیار تشویق می کردند .

من بعدها اهمیت صنعت را فهمیدم اما استاد در آن زمان یعنی سال 43 اهمیت بسیاری برای آن قائل بودند .

خاطره دیگری هم از ایشان دارم . حدود سال 48 بود و من از مرحوم آیت الله میلانی

تقلید می کردم . بعد ازاینکه ایشان مرحوم شدند , از ایشان راهنمایی خواستم که از چه کسی تقلید کنم . ایشان گفتند :

از حاج آقا روح الله تقلید کن .

من آشنایی چندانی با امام نداشتم ایشان گفتند :

تقلید از حاج آقا روح الله لذت دیگری دارد .

منابع مقاله: پاره ای از خورشید ص174، جوان، حسن ؛

کامل هاشمی بازدید : 41 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

آقای محمد حسن مطهری برادر استاد

بنده برادر کوچک استاد شهید مطهری هستم و در فریمان به شغل کشاورزی مشغولم

حدودا پانزده ساله بودم که یک روز شهید مطهری آمدند و گفتند :

ما فردا میهمان داریم . قرار است حاج آقا روح الله به اتفاق چند نفر دیگر به منزل ما بیایند .

روز بعد , امام خمینی ( ره ) به اتفاق مرحوم میرزا علی اکبر نوغانی و مرحوم حاج غلامحسین بادکوبه ای که از علمای برجسته آن زمان بودند , تشریف آوردند و شب در فریمان بودند .

حضرت امام ( ره ) و همراهانشان مدت دو شبانه روز در منزل ما به سر بردند .

مادرم صبحهای زود برای گرفتن شیر مرا از خواب بیدار می کرد . روز اول بیدار شدم اما صبح روز دوم بیدار نمی شدم و تنبلی می کردم , تا اینکه مرحوم استاد مرا بیدار کرد .

چون من فرزند کوچک خانواده بودم , معمولا بیشتر کارها به عهده من بود . حضرت امام ( ره ) هم صبحهای زود بیدار می شدند و در باغ مقابل منزلمان ( باغ ملی فریمان ) قدم می زدند . از قضا آن روز من با امام روبه رو شدم و چون اجبارا کار خرید شیر را انجام می دادم , ناراحت بودم .

امام ( ره ) از من پرسید[ : حسن آقا کجا می روی ؟]

من بدون اینکه حتی سلام بکنم , با ناراحتی گفتم[ : می روم برای شما شیر بخرم] . . . 

منابع مقاله: پاره ای از خورشید ص 96، مطهری، محمد حسن ؛

کامل هاشمی بازدید : 76 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

آقای محمد صادق مطهری برادر زاده استاد

لطفا خودتان را معرفی کنید

محمد صادق مطهری هستم , فرزند محمد باقر و برادرزاده شهید مطهری . آخرین باری که عموی گرانقدرتان مرحوم شهید مطهری به فریمان آمدند , چه سالی بود ؟

آخرین باری که ایشان به فریمان تشریف فرما شدند , پاییز سال 1356 بود که آقای دکتر لاریجانی به تازگی داماد شهید مطهری شده بودند . استاد شهید به همراه دکتر لاریجانی برای دیدن اقوام و آشنایان و همچنین معرفی آقای لاریجانی به فریمان آمده بودند که جلسه ای برای همین منظور در منزل عموی بزرگم جناب حاج شیخ محمد علی تشکیل دادند .

چه خاطره ای از استاد شهید به یاد دارید ؟

مرحوم شهید مطهری همان طور که کابهایی در سطح بسیار بالای علمی و مذهبی دارند , کتابهایی نیز دارند که در سطح کودکان و نوجوانان نوشته شده است , مانند[ داستان راستان] این نشان دهنده علاقه ای بود که استاد شهید به کودکان و نوجوانان داشتند .

ایشان هر موقع به فریمان می آمدند , بچه ها و مخصوصا نوجوانان را فراموش نمی کردند و بین بچه ها مسابقه های مختلف ورزشی مانند فوتبال و دو می گذاشتند و

خودشان هم بدون اینکه احساس بزرگی کنند , با ما مشغول بازی می شدند و به افراد برنده جایزه ای هم تقدیم می کردند .

من تقریبا 12 ساله بودم که ایشان به فریمان آمده بودند . ما در روستای [ باغ عباس] که در آنجا باغ و زمین داریم , به سر می بردیم و استاد مطهری برای دیدن ما به آنجا آمده بودند .

در فاصله دو سه کیلومتری روستا , ایشان از ماشین پیاده شده و پیاده به روستا آمده بودند , در همین مسیر , تسبیح خود را گم کردند . وقتی به روستا آمدند , موضوع را با ما در میان گذاشتند و گفتند :

هر کدام از شما بچه ها که تسبیح مرا پیدا کنید , مبلغ دو تومان جایزه دارید .

البته من نمی دانم تسبیح استاد چه بود , ولی آن تسبیح خیلی برای ایشان مهم بود . بالاخره با چند تا از بچه ها برای یاقتن تسبیح دست به کار شدیم . من تسبیح را در همان مسیری که استاد پیاده تا روستا آمده بودند , پیدا کردم و خوشحال نزد عمویم رفتم . استاد دو تومان به من دادند و گفتند : با این پول می خواهی چه چیزی بخری ؟

من گفتم[ : یک چیز خوردنی] . استاد فرمودند :

من یک کتاب به تو معرفی می کنم , برو و آن را بخر .

ایشان کتاب[ گناهان کبیره] را معرفی کردند و گفتند قیمتش 26 ریال است . سالی که این موضوع اتفاق افتاد , سال 53 بود و در آن زمان دو تومان شاید بیش از 200 تومان امروزی ارزش داشت . من آن کتاب را تهیه کردم و بقیه پولش را هم استاد پرداخت کردند و هنوز هم آن کتاب را دارم .

منابع مقاله: پاره ای از خورشید ص159، مطهری، محمد صادق ؛

کامل هاشمی بازدید : 417 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 

اشارات

در ادوار مختلف تاریخ بشر اندیشمندانی در عرصة فرهنگ، علم و دانش درخشیده اند که بسان مشعل فروزانی فرا راه زندگی انسان های دیگر را روشن ساخته و کوشیده اند تا با عرضة فکر و اندیشه ای نو انسان جستجوگر و تشنة حقیقت را در رسیدن به مقصد و هدف نهایی رهنمون باشند. در رأس این هرم انسانی، انبیاء بزرگ الهی و امامان معصوم علیهم السلام قرار دارند. به دنبال آنان عالمان و دانشمندان اسلامی که به حق وارثان این رسالت بزرگ هستند، جای دارند که پرچم این حرکت عظیم را بر دوش گرفته و تا پای جان به پیش رفته و می روند.

شهید آیت الله مرتضی مطهری که امام بزرگوارمان وی را درختی پرثمرش نامید و فرزند عزیزش خواند، یکی از این ستاره های درخشان است که با درآمیختن عمل با ایمان، و اخلاق با عرفان، برهان با قرآن، علم با حکمت، و نیز امتزاج هدایت جامعه با شهادت خویش، از خود چهره ای تابناک برای راهنمایی جامعة ظلمت زدة عصرش ساخت، و همانند شمعی خود بسوخت و پیرامون خود را با شعاع انوار تابناکش، روشن و مامام کرد.

اینک در بیست و پنجمین سالگرد شهادت این اسوة علم، اخلاق و مجاهدت، این عاشق از خود رسته و به حق پیوسته، به جاست برای نمایاندن تبانی و توطئه های دشمن که با تیشة افکار التقاطی و وارداتی به جان معارف اسلام ناب محمدی(ص) و ایده های مطهّر علوی(ع) افتاده، و با هجمه های پی درپی قصد تزلزل در ارکان اسلام، و پایه های تشیع را دارند، تا نگاهی به جایگاه این متفکر گرانقدر در اندیشة امام خمینی داشته باشیم.

از این رو قصد آن است تا در این فرصت، به فرازهایی از گفتار و نوشتار امام شهیدان، و مقتدای عارفان، دربارة شهید مطهری که از تبار مطهران است، اشارت شود. باشد تا این شناساندن انگیزه ای شود برای سیری مجدد، در اندیشه ، و رهنمون های آن فرزانة دوران، و زمینه ای باشد برای معرفی درست این شجرة طیبه به عالمان و دانشمندان، و آشنا ساختن نسل جوانمان با اندیشه های امامانی، و نشان دادن راهی هموار برای جویندگان حق و حقیقت و پویندگان مسیر سعادت.

بخش نخست: شخصیت آیت الله مطهری

1 1. الگو و اسوه در علم و تهذیب

اصولاً افرادی می توانند الگو برای انسان ها قرار گیرند که دارای برجستگی و ویژگی هایی باشند، که در دیگران یافت نمی شود، و لذا است که قرآن کریم بزرگانی چون ابراهیم(ع) و محمد(ص) را به عنوان اسوه و الگو معرفی کرده و می فرماید: «قد کانت لکم اُسوة حسنة فی إبراهیم والذین معه»1. و «لقد کان لکم فی رسول الله اُسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً»2. درباره پیروان راستین آنها نیز می فرماید: «لقد کان لکم فیهم اُسوة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر»3. چرا که اینها در توحید، قهرمان هستند و در دوستی با خدا خلیل و حبیب او، در علم و معرفت مخزن اسرار هستند و در اخلاق صاحب خلق عظیمند.

شهید مطهری که در بعد علمی گنجینة علوم و معارف است و در بعد اخلاقی هم مهذّب نفوس است و هم مهذّب و خودساخته، و دارای روح تعبد و تقید به حدود و مرزهای دینی است، به عنوان یکی از پیروان راستین محمد(ص) و ابراهیم(ع) می تواند الگوئی مناسب برای حوزویان و طلاب از یک سو، و دانشجویان و دانشگاهیان از سوی دیگر، در عصر الحادزده و روزگار دین زدودة ما باشد، به همین جهت امام امت دربارة ایشان چنین می گوید:

«شما خواهرها و برادرها که در این مدرسه [مدرسه عالی شهید مطهری] هستید برنامه اتان را آن طور تنظیم کنید که از بین شما مطهری ها، یا یک مطهّری پیدا بشود... باید دانشگاه و فیضیه و همة آنها که مربوط به دانشگاهند، و همة آنها که مربوط به فیضیه هستند در رأس برنامه های تحصیلی شان برنامة اخلاقی و برنامه های تهذیبی باشد، تا امثال مرحوم مطهری رحمهُ الله را به جامعه [تقدیم] کند».4

1 2. جامعیت شهید مطهری

بی تردید افرادی یافت می شوند که در بعدی از ابعاد زندگی پیشرفت های قابل توجهی داشته اند، و یا در برخی از علوم به درجات عالی رسیده اند، اما به ندرت می توان افرادی را یافت که جامع ابعاد مختلف باشند.

لیکن با سیری در زندگی علمی و عملی شهید مطهری، می توان اذعان نمود که ایشان یکی از این نادره های دوران است این مؤید به تأیید الهی و موفّق به توفیق خدایی است که با تلاش و کوشش خود توانست، در کلام و فلسفة اسلامی نظریه پرداز، و در فقه و اصول مجتهد شود، در تفسیر قرآن شیوه ای نوین، در مسائل اقتصادی و اجتماعی فکر و اندیشه ای نو داشته باشد، و در تشخیص نیازهای فکری جامعه بخصوص نسل جوان، قوی و دقیق النظر گردد. و در عین حال همراه با انقلاب و همگام با آن قدم بردارد. لذا به این جهت است که امام راحل فرمود:

«من باید یک کلمه اهم از آن به شما عرض کنم مرحوم آقای مطهری، یک فرد بود که جنبه های مختلف در او جمع شده بود، و خدمتی که به نسل جوان و دیگران مرحوم مطهری کرده است کم کسی کرده است».5

و نیز گفته اند:

«اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعة أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام، مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم».6

13. شجرة طیّبه

قرآن کریم در تجسم حق و باطل، ایمان و کفر، که در کلام مؤمن حقیقتجو، و کافر حق ستیز جلوه گر می شود به شجرة طیبه، و شجرة خبیثه تشبیه کرده و می فرماید: «ألم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمةً طیبةً کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السّماء تؤتی اکلها کل حین بإذن ربّها و یضرب الله الأمثال للنّاس لعلّهم یتذکّرون».7

شجرة طیبه موجودی است پویا و رویا، سازندة خویشتن و دیگران، پاک و پاکیزه، میوه اش طیّب و پاکیزه، گل و شکوفه اش زیبا و پاکیزه، سایه و نسیمش پاکیزه، دارای ریشه ای عمیق و شاخسارهای بلند که هیچ آفتی نمی تواند آن را از بین ببرد، شاخه های این درخت تنومند به محیطی خاص محدود نمی شود، بلکه اصل پرباری است که در فراسوی زمان و مکان قرار دارد، و برای حال و آینده ثمربخش است.

اگر در کلام امام حقیقت بین و واقع نگر ما، وجود پاک، طیب و مطهّر شهید مطهری، به درختی پرثمر و برومند تشبیه شده است، اقتباسی است از تشبیه کلمة طیبه به شجرة طیبه که قرآن بدان اشاره کرده و فرموده است: «کلمة طیّبة کشجرة طیّبه».

شهید مطهری به مثابة مصداقی از کلمة طیبه است که شباهتی تام به شجرة طیبه دارد که می تواند و می بایست از ثمرات پرفیض و حیات بخشش استفاده کرد، و وجود ذی وجودی است که باید در فقدانش گریست و تأسف خورد، چنانکه امام بزرگوار فرمود:

«امید آن بود که از این درخت پرثمر، میوه های علم و ایمان بیش از آنچه به جا مانده چیده شود و دانشمندانی پربها تسلیم جامعه گردد، مع الأسف دست جنایتکاران مهلت نداد، و جوانان عزیز ما را از ثمرة طیبة این درخت برومند محروم نمود، و خدای را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است با محتوای غنی خود مربی و معلم است».8

و نیز بیان داشته اند که:

«و موجب تأسف بسیار است که دست خیانتکار، این درخت ثمربخش را از حوزه های علمی و اسلامی گرفت، و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود، مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود».9

1 4. حاصل عمر و پاره تن امام

از گفتار و نوشتار حضرت امام و شهید مطهری به خوبی روشن می شود که بین آن دو شخصیت، رابطه ای عمیق و ژرف وجود داشته، و معلوم می شود که آنچه آن دو بزرگوار دربارة یکدیگر می گفتند، از روی شناخت، و به دور از تعارفات معمولی بوده است.

این شهید مطهری است، که امام را جان جانان، قهرمان قهرمانان، امام چشم و عزیز ملت ایران و استادی عالیقدر و بزرگوار می خواند، و او را حسنة الهی می داند.

وی دربارة امام خمینی می گوید: اما آن سفر برده، که صدها قافلة دل همراه او است، نام او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پرخروش او، اراده و عزم آهنین او، استقامت او، شجاعت او، روشن بینی او، ایمان جوشان او که زبانزد خاص و عام است، یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان،

«مرحوم آقای مطهری، یک فرد بود، جنبه های مختلف در او جمع شده بود و خدمتی که به نسل جوان و دیگران... کرده است کم کسی کرده است»

«آنچه از این استاد شهید باقی است با محتوای غنی، خود مربی و معلم است»

امام چشم عزیز ملت ایران و استاد عالیقدر و بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی (امام) خمینی ادام الله ظله، حسنه ای است که خداوند به قرن ما و روزگار ما عنایت فرموده، و مصداق بارز و روشن، «انّ لله فی کل خلف عدولاً ینفون عنه تحریف المبطلین، یعنی براستی، [برای] خدا در هر عصری بزرگمردانی است که تحریف های اهل باطل را از دین او برمی دارند»، است.10 این روایتی است که از نبی مکرم اسلام(ص) و امام صادق(ع) به ما رسیده است. 11

از این رو است که شهید مطهری گمشدة خود را در شخصیت ایشان می یابد، و او را «روح قدس الهی» می نامد. و این امام، همان پیر مراد است که شهید مطهری را حاصل عمر، و پارة تن خود می خواند و می گوید:

«من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم، و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شود، در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان، ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست».12

و نیز فرمود:

«من گرچه فرزند عزیزی را که پاره تنم بود از دست دادم، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد، مطهری که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود رفت و به ملاء اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود».13

بخش دوم: تأیید آثار

2 1. آثار ارزشمند

بسیارند افرادی که آثار قلمی زیادی از خود به جای گذاشته اند، اما در این که تمام آن آثار مفید و سودمند باشد، جای شک و تردید جدی وجود دارد، بلکه چه بسا ممکن است برخی از آنها، اثرات نامطلوبی نیز به دنبال داشته باشد، لکن در این میان و از این قانون کلی استثنائاتی وجود دارد، و آن این که امام عزیز، شخصیتی که خود شاگرد مکتب امام صادق(ع) و دست پروردة اهل بیت(ع) است و به حق قدرت و نیروی شناخت اصیل از لصیق، و تشخیص سره از ناسره را دارد، دربارة آثار شهید مطهری می گویند:

«سالروز شهادت شهیدی مطهر است که در عمر کوتاه خود اثرات جاویدی به یادگار گذاشت، که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود، او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت، آثار قلم و زبان او بی استثنا آموزنده و روانبخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشأت می گرفت برای عارف و عامی سودمند و فرحزا است».14

ایشان در جای دیگر می گوید:

«آثاری که از او هست بی استثنا همة آثارش خوب است و من کسی دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثنا آثارش خوب است، ایشان بی استثنا آثارش خوب است، انسان ساز است، برای کشور خدمت کرده، در آن حال خفقان، خدمتهای بزرگ کرده است».15

22. آرزوی امام

با شناخت دقیق و دیرینه ای که امام خمینی(س) از شهید مطهری و آثار او داشت، و شایستگی های علمی و عملی و غیره که در وی می دید، آرزو می کرد که مطهری در دوران جمهوری اسلامی باشند تا مردم از وجودش، کمال استفاده را ببرند، شهید صدوقی می گوید: این جمله را از امام فراموش نمی کنم که می فرمود:

«خیلی علاقه دارم تا آقای مطهری باشد و در دورة جمهوری اسلامی، جامعة ایران و برادران مسلمان بتوانند حداکثر استفاده را از او بنمایند».16

شهید مطهری گمشده خود را در شخصیت امام خمینی می یابد و او را «روح قدس الهی» می نامد

یکی از بارزترین و شناخته شده ترین افرادی که می تواند و شایستگی آن را دارد که به عنوان سمبل جهت و حرکت فرهنگ اصیل اسلامی برای امت اسلام مطرح باشد، شهید مطهری است

اما خود شهید مطهری که به غیر این می اندیشید، حاضر نشد حتی بعد از تهدید به مرگ، عده ای حفاظت ایشان را بر عهده بگیرند، ایشان خطاب به برخی از کارکنان رادیو و تلویزیون، که به وی پیشنهاد کرده بودند، که ما میل داریم حفاظت شما را بر عهده بگیریم، گفته بود: فرض کنید مرا هم ترور کنند، چند روز برای شما خبر داغی آماده می شود. 17

2 3. هشدار و توصیة امام

یکی از بارزترین و شناخته شده ترین افرادی که می تواند، و شایستگی آن را دارد که به عنوان سمبل جهت و حرکت فرهنگ اصیل اسلامی، برای امت اسلام مطرح باشد، شهید مطهری است، شخصیتی که با قلم و بیان شیوای خود در بسیاری از مسائل صاحب نظر است. ایشان در مهمترین موضوعات کلی و جزئی اسلام، از فلسفه و عقاید گرفته تا اخلاق و عرفان، از داستان گرفته تا تفسیر قرآن، از سیره و تاریخ گرفته تا تعلیم و تربیت و غیره، آراء و نظرات آموزنده و ارزنده ای دارد، دیدگاه هایی که معرف اسلام اصیل، و مبیّن بنیان های اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی آن است.

باید توجه داشت که این شهید مطهر که در حقیقت مطهر اندیشه ها بود، در آنچه گفته شد دارای آثار گرانسنگی است، که به مثابة محک تشخیص سره از ناسره، نگهبان ثغور اخلاقی، مرزبان حدود الهی، و پاسدار عقاید و ایده های ناب عمل می کرد. از جملة این آثار و موضوعات آن عبارت است از:

1 در تبیین عقاید: توحید، عدل الهی، نبوت، خاتمیت، ختم نبوت، پیامبر امّی، امامت و رهبری، ولائها و ولایتها، امدادهای غیبی، مقدمه ای بر جهان بینی، انسان کامل، انسان و سرنوشت، فطرت، نقدی بر مارکسیسم، علل گرایش به مادیگری، و... را نگاشت.

2 در مباحث قرآنی: آشنایی با قرآن، تفسیر سوره های حمد، امام، زخرف، دخان، جاثیه، فتح، قمر، رحمان، واقعه، حدید، حشر، ممتحنه، صف، جمعه، طلاق، تحریم، ملک، قلم و... را نوشت.

3 در مباحث فقهی: مسأله ربا، بیمه و بانکداری را تدوین نمود.

4 در بخش فلسفه: شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم، حرکت و زمان در فلسفه، شرح الهیات شفاء، شرح منظومه، فلسفة تاریخ، فلسفة اخلاق، مقالات فلسفی و... را به رشتة تحریر درآورد.

5 در قسمت تاریخ: بررسی نهضت های صد سالة اخیر، خدمات متقابل اسلام و ایران، دافعه و جاذبة علی، حماسة حسینی، و... را عرضه نمود.

6 در باب سیره: سیری در سیرة نبوی، سیری در نهج البلاغه، سیری در سیرة ائمه، قیام و انقلاب مهدی، داستان راستان و... را ارائه کرد.

7 در حوزة علوم اسلامی: دورة علوم اسلامی شامل: اصول فقه، فقه، منطق، فلسفه، عرفان و حکمت را نگاشت.

8 در موضوعات گوناگون دیگر: مسألة حجاب، نظام حقوقی زن، اسلام و مقتضیات زمان، اخلاق جنسی و جهان غرب، تماشاگه راز، ده گفتار، بیست گفتار و... را نوشت.

از آنجا که تأثیر این آثار گرانقدر، مانعی عمده در رسیدن دشمن و بدخواهان به اهداف شومشان می باشد، لذا نهایت سعی و توان خود را بر این مسأله متمرکز نموده، تا همانگونه که شخص مرتضی مطهری را ترور کردند، شخصیت علمی وی را نیز با تبلیغات مسموم خود ترور کرده، و آثار ارزشمندش را مخدوش نمایند، و در نهایت رهنمون ها، و نظریات مرتضویش را بی ارزش جلوه دهند. لذا بسیار بجا است که این شاگرد راستین مکتب اسلام و آثار نفیسش را از صورت فردی و شخصی خارج نموده، و به مثابة یک خط و جریان فکری ممتاز مطرح گردد، تا معیاری باشد برای تشخیص صراط مستقیم اسلام و انقلاب اسلامی، از جریان های اسلام نما و انقلابی نما، و وسیلة مطمئنی باشد در جهت خنثی ساختن تشبثات منافقانه، و دسیسه های خائنانه دشمنان که قصد آن دارند، تا با القاء مطالب التقاطی، نسل جوان ما را از اسلام ناب محمدی منحرف کرده و به سمت عقاید و اخلاق وارداتی و انحرافی سوق دهند. و این است رمز تأکید امام دوراندیش و واقع نگر، نسبت به آثار انسان ساز و سودمند این شهید مطهر، که فرمود:

«اکنون شنیده می شود که مخالفین اسلام و گروه های ضدانقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود، دست جوانان عزیز دانشگاهی را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند، من به دانشجویان و طبقة روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیراسلامی فراموش شود».18

بخش سوم: شهادت شهید مطهری

31. ترور حساب شده

به طور مسلم از میان بردن شخصیت هایی که مانع انحراف و کجروی افراد و گروه ها هستند، و افشاگر توطئه ها می باشند، نمی تواند بدون برنامه قبلی و نقشة از پیش طراحی شده باشد. مطهری که با همة انحرافات و کجروی ها، الحاد و التقاط، بدعت ها، غرب زدگی و شرق زدگی و چپ گرایی مقابله می کرد، و در تمامی صحنه های مبارزاتی عقیدتی و دینی حضور فعال داشت، و در یک جمله درد دین داشت، در اوج تلاش خود به ستیغ قلة زدودن کفر و الحاد و التقاط رسیده بود، و در مصاف با دشمن زبون و بی منطق که قدرت رویارویی با وی را نداشت، به شهادت رسید.

دشمن که با نامی فریبنده و در قالب گروهکی به ظاهر مؤمن، ولی در پشت پردة نفاق قرار داشت، و همچون خفاش گریزان از امام نمی توانست اشعة تابناک خورشید را برتابد، مکرر آن اندیشه مند فرزانه و دانشمند بزرگوار را به قتل تهدید کرده، و اعلام نموده بود: که اگر مطهری بخواهد این روش را ادامه دهد، با شدت عمل روبرو خواهد شد. 19 این جا است که امام با تیزبینی خاص خود، فرمودند:

«یک جریانی از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در کار بود، مسئلة اتفاقی نبود که افراد مؤثر را، افرادی که برای ملت سرمایه بودند یکی بعد از دیگری یا شهید کردند یا خواستند شهید کنند، و خداوند حفظ کرد، اینطور نبود که من باب اتفاق یک کسی مرحوم مطهری را ترور کند».20

و در جای دیگر فرمودند:

«به حوزه های اسلامی و علمی خسارت های جبران ناپذیر نیز به دست منافقین ضد انقلاب واقع شد، همچون ترور خائنانة مرحوم دانشمند و اسلام شناس عظیم الشأن، حجت الاسلام آقای حاج شیخ مرتضی مطهری رحمة الله علیه . اینجانب نمی توانم در این حال احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم، آنچه باید عرض کنم دربارة او آن است که او خدمت های ارزشمندی به اسلام و علم نمود».21

3 2. آثار شهادت شهید مطهری

انقلاب اسلامی، که خود نشأت گرفته از اسلام ناب محمدی و شاخه ای از آن شجرة طیبه می باشد، جریانی است که برای استمرار و بقای حیات خود نیازمند مایة حیاتبخش ویژه ای است، و این نیست مگر خون زلال و صاف شهیدان که از نای وجود و قلوب بندگان مخلص خدا سرچشمه گرفته، و در جویبار حوادث جاری، و به پای درخت انقلاب می ریزد. زمانی این نهال می توانست با خون مردم عادی آبیاری شود، اما هرچه تنومندتر و برومندتر می گردد، خون مردان برومند و بزرگتری را طلب می کند، که می بایست به پای درخت اسلام و انقلاب فدا شوند. شهید مطهری یکی از این راد مردان، بلکه از پیشگامان و پیشقراولان این صحنه بود، که با مرکب خون و با دستان قلم شده بر صحیفه انقلاب، حق و حقیقت را نگاشت، و به دیگر سخن، مانند شمع سوخت، و

پیرامون خود را روشن و انقلاب را تأیید کرد. بدین جهت است که امام فرمود:

«با ترور شخصیت های بزرگ ما، شخصهای بزرگ ما اسلام ما تأیید می شود، نهضت ما زنده شد، تمام اقشار ایران باز زندگی از سر گرفت، اگر یک سستی، ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت این مرد بزرگ، و اگر مرده بود این مرد بزرگ در بستر خودش، این تأیید نمی شد، این موج برنمی خاست».22

مطهری و پیش بینی شهادتش

شهید مطهری، خود از شهادت در راه خدا استقبال می کرد، و آرزوی آن را می نمود، وی در این باره گفته بود: هر وقت خدا بخواهد ما را می برد، حالا اگر از طریق شهادت باشد خیلی بهتر است. و حتی پیش بینی شهادت نیز نموده و گفته بود: من می دانم پس از قرنی نوبت من است. 23

ایشان به وسیلة خوابی که سه شب قبل از شهادت دیده بود، می دانست که حادثة مهمی رخ خواهد داد. همسر ایشان می گوید: آخرین شب جمعه بود، با یک حالتی با شوق از خواب بلند شد، از ایشان پرسیدم: چه شده؟ گفتند: الآن خواب دیدم که من و آقای خمینی در خانة کعبه مشغول طواف بودیم، که ناگهان متوجه شدم حضرت رسول الله(ص) به سرعت به ما نزدیک می شوند... حضرت رسول به آقای خمینی نزدیک شد، و با ایشان روبوسی کردند، و بعد به من نزدیک شد و با من روبوسی کردند. بعد لب هایشان را بر روی لب های من گذاشتند و دیگر برنداشتند و من از شدت شعف از خواب پریدم، به طوری که داغی لب های حضرت رسول(ص) را روی لب هایم هنوز حس می کنم... من مطمئن هستم که عنقریب اتفاق مهمی برای من رخ می دهد. 24

تعبیر این خواب زیبا، که همان رؤیای صادقه است، شهادت ایشان بود که چند روز پس از آن روی داد، و به این وسیله، این شهید بزرگوار به ملاقات رسول الله و لقای حضرت حق شتافت.

3 3. کشتة بی گناه

به طور حتم برای بسیاری این سؤال مطرح می شود که این شخصیت های ارزشمند که هدفی جز خدا ندارند، و تمام هم و غمشان خدمت به اسلام و جامعه اسلامی، و نشر علم و معارف دینی است، به چه جرمی کشته شدند؟ و به تعبیر قرآن «و إذا الموؤدةُ سئلت بأی ذنب قتلت».25 و چرا مجامع و سازمان های دفاع از حقوق بشر در مقابل آن مهر سکوت به لب زدند؟ این سؤالی است که امام بزرگوار راحل نیز مطرح کرده و فرمودند:

«من قریب بیست سال این مرد را می شناسم، یک آدم به آن سالمی، یک آدم به آن ادب، به آن انسانیت، این را محکوم به قتلش می کنند چرا؟ چه کرد آقای مطهری؟ کی را کشته است؟ چه کرده؟ این انسان فیلسوف، عالم، فقیه، این بشر نیست؟ این بشر را اینطور می کشند، بدون اینکه یک جرمی داشته باشد».26

همه می دانند که این استوانة علم و تقوی، جز دفاع از حریم اسلام و پیراستن آن از بدعت ها و التقاط زدگی های شرقی و غربی، جرم دیگری نداشت چرا که شعارش این بود که: اگر شاه و دولت رسالة امام را از خانه ها جمع می کنند، کمونیست ها اگر روی کار بیایند، قرآن را از خانه ها جمع آوری می کنند و دیگر هیچ چیز باقی نمی ماند. و نیز می فرمود: اینها (کمونیست ها، مارکسیست ها و التقاطی ها) اساس اسلام را از بین می برند. 27

«من به دانشجویان و طبقه روشنفکر متعهد، توصیه می کنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیراسلامی فراموش شود»

3 4. سوگواری، تسلیت و تبریک

گرچه شهادت در راه خدا، فیضی عظیم و هدیه ای است الهی، و موجب عزت ابدی، و مدال افتخار اولیاء، و نشان شرافت و سرفرازی آنان است، و از این جهت نه تنها تأسف و تسلیتی ندارد که می بایست تبریک گفت، چرا که بندگان مخلص خدا به محضر مقدس ربوبی شرفیاب شده اند، و به لذت انس و همجواری با انبیاء عظام و اولیاء کرام رسیده اند. اما از سوی دیگر به خاطر فقدان این افراد ارزشمند که رفتنشان موجب ثلمة جبران ناپذیر در اسلام و جامعه اسلامی می شود، می بایست متأسف بود، و به جامعة اسلامی تسلیت گفت. لذاست که امام، آن روح بلند الهی با همة قوت قلب در چنین ضایعه ای به سوگ نشست، و برای اولین بار در فقدان مردی از تبار علم و فضیلت اعلام عزای عمومی نمود، و فرمود:

«اینجانب روز پنجشنبه سیزده اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت، عزای عمومی اعلام می کنم و خودم در مدرسه فیضیه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم».28

و در جای دیگر گفتند:

«اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران، ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم، تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد، و با کجروی ها و انحرافات مبارزة سرسختانه کرد. تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود... و تبریک در داشتن این شخصیت های فداکار که... با شعاع فروزان خود، مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها امام می افشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم».29

سخن پایانی

در پایان به این نکته اشارت می شود که امید است، آنان که در مسیر تحصیل علم و دانش گام برمی دارند، و جویای عقاید صحیح و حقّه و پیراسته از خرافه هستند، به ویژه طلاب و دانشجویان از آثار علمی این شخصیت والا مقام بهره گیرند تا از دام های گسترده نو و کهنة الحاد و التقاط رهایی یابند. چرا که وی ستاره ای درخشان از آسمان عرفان و حکمت، کلام و فقاهت و دین و سیاست بود، فرزانه ای است که نوشته هایش فکر را بارور، و سخنرانی هایش دل را بیدار، و خطابه های فصیح و بلیغش ذهن را هوشیار می کند، عارفی است روشن ضمیر که اشاره اش انسان را خداخواه، و ناصحی است که نصایحش قلب ها را آگاه می سازد. عبد صالحی است که آثار صالحه اش انسان را با معارف خالص اسلامی و اسلام ناب آشنا می کند.

مشعلی که در مکتب امام صادق(ع) روشن شود، هرگز به خاموشی نمی گراید، و کوشش و تلاش انسانی که در پاسداری از قرآن، سلاح علم و ایمان را در دست، و ردای شهادت را بر تن داشته باشد، هیچ وقت از یاد نمی رود، و سلاحش کهنه و فرسوده نمی شود.

پی نوشتها:

1. سوره ممتحنه/4.

2. سوره احزاب/ 21.

3. سوره ممتحنه/ 6.

4. صحیفة امام، ج 14، ص 168 و 169.

5. صحیفة امام، ج 16، ص 242.

6. صحیفة امام، ج 7، ص 178.

7. سوره ابراهیم/ 24 و 25.

8. صحیفة امام، ج 14، ص 325.

9. صحیفة امام، ج 12، ص 187.

10. مطهری، مرتضی، نهضت های صد ساله اخیر، ص 87. و سرگذشت های ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، ج 1، ص 19.

11. رک: بحارالانوار، ج 2، ص 92 و 93. البته تعابیر روایات مختلف است: برخی از روایات تعبر به: «تحریف الغالین و انتهال المبطلی» دارد. و تعبیر برخی دیگر تعبیر به «تأویل المبطلین و تحریف الغالین» نموده است.

12. صحیفة امام، ج 7، ص 178.

13. همان.

14. صحیفة امام، ج 14، ص 325.

15. صحیفة امام، ج 16، ص 242.

16. صحیفة امام، ج 2، ص 16.

17. سرگذشت های ویژه، ج 2، ص 115.

18. صحیفة امام، ج 12، ص 187 188.

19. سرگذشت های ویژه، ج 1، ص 139.

20. صحیفة امام، ج 15، ص 23.

21. صحیفة امام، ج 12، ص 187.

22. صحیفة امام، ج 7، ص 183.

23. سرگذشتهای ویژه، ج 2، ص 145.

24. سرگذشت های ویژه، ج 2، ص 115.

25. تکویر/ 8 و 9.

26. صحیفة امام، ج 7، ص 312.

27. سرگذشت های ویژه، ج 2، ص 94.

28. صحیفة امام، ج 7، ص 179.

29. صحیفة امام، ج 7، ص 178.

 

منابع مقاله: ، محمد فاکر میبدی ؛

کامل هاشمی بازدید : 69 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای محمد تقی مطهری برادر استاد

لطفا قدری درباره خاندان شهید مطهری و وضعیت خانوادگی و پدر و مادر ایشان برایمان صحبت کنید .

اگر بخواهیم از پدر و مادر استاد صحبت کنیم , باید ابتدا از جد ایشان سخن بگوییم و اینکه چطور شد به فریمان آمد و در آنجا ساکن شد .

آن طور که من از مرحوم پدرم , حاج شیخ محمد حسین , شنیدم پدر ایشان که جد ماست , مرحوم آخوند ملامحمد علی مرد خیلی ملا و با تقوا و شجاعی بود . او در یکی از روزهای ماه ذی الحجة یکی ازسالهای بین 1295 تا 1300 هجری از مشهد حرکت می کند و به فریمان می آید و در مسجد قدیمی فریمان که اکنون به مسجد زارعین معروف است , اقامت می کند .

مردم می بینند که آخوند گمنامی به مسجد آمده و اغلب شبها تا صبح یا نماز می خواند یا مطالعه می کند .

فریمان از قدیم تیول دولت بود . به خاطر حمله های ترکمنها و ازبکها همیشه در آنجا سوارکاران برای دفاع آماده بودند .

خان فریمان به آن روحانی پیغام می دهد که[ : اگر شما برای روضه و منبر آمده اید اینجا , ما به اندازه کافی خودمان روحانی و آخوند داریم . شما از کارتان نمانید . بروید جای دیگری که نیازی به شما باشد] .

ایشان در جواب , پیغام می دهد که[ : من اینجا به خانه خدا وارد شده ام . بر کسی وارد نشده ام و مزاحم کسی نیستم . اگر خان از خانه خدا هم مضایقه دارد , من از اینجا می روم و با او کاری ندارم] .

مدتی می گذرد و محرم شروع می شود . طبق معمول , مسجد را سیاه می بندند و کتیبه و پرچم می زنند . از شب اول محرم , روضه شروع می شود .

در آنجا رسم بود که در مجالس روضه , مداحانی که سوادشان کمتر بود , اول می رفتند و روضه می خواندند و برای ختم مجلس , ملای محل که از همه واردتر بود , به منبر می رفت .

آن شب آقایی به نام شیخ مهدی منبر می روند و یک ساعت صحبت می کنند و روضه می خوانند . وقتی تمام می شود به آن مرد غریب تعارف می کند و او با اشاره می گوید که منبر نمی رود . بعدها ایشان تعریف کرده بود که[ : من دیدم که در کنار منبر آقایی آمد و نشست . فهمیدم که او خان محل است . در کنار او هم سرشناسها نشسته بودند . در طرف دیگر هم کارگران و کشاورزان نشسته بودند] .

شب دوم هم این ماجرا تکرار می شود . شب سوم که باز به ایشان تعارف می کنند , ایشان بر می گردد و می گوید[ : آقا دو شب قبل هم که شما تعارف کردید , من به شما جواب دادم . چرا این قدر اصرار می کنید ؟]

خان به شیخ مهدی می گوید[ : آقا شما چرا این قدر تعارف می کنید ؟ شاید صاحب مجلس راضی نباشد] .

تا این حرف را می زند , آن مرد غریب , یعنی آخوند ملامحمد علی , بلند می شود و می رود روی منبر و به مردم می گوید[ : شما در دو شب گذشته دیدید که این آقای محترم تعارف کرد , من منبر نرفتم . اگر هم الان آمدم , به خاطر حرف این آقا بود که نمی دانم کیست . می خواهم به ایشان بگویم که اگر مجلس مال تو است , پس این پرچمها و پارچه ها سیاه و اسم اباعبدالله چیست ؟ اگر مجلس مال اباعبدالله است , تو چه کاره ای که دخالت می کنی ؟ ]

در واقع خان را می کوبد و منبر جانانه ای می رود و روضه خوبی هم می خواند و پایین می آید . مردم دور او را می گیرند و می گویند[ : آقا شما هر شب باید منبر بروید .

چه منبر خوبی داشتید ما خیلی استفاده کردیم] .

طوری می شود که خان عذرخواهی می کند . بعد هم طبق خواسته مردم می گوید : [ شما باید هر شب منبر بروید] .

عاشورا تمام می شود . ایشان می خواهد به مشهد برگردد خان ایشان را می خواهد ومی گوید[ : آقا من نمی گذارم شما بروید مشهد] .

می پرسد[ : چرا ؟]

می گوید[ : شما باید اینجا بمانید . شما وجود خیلی مفیدی هستید] . خلاصه , قطار شتری به مشهد می فرسد و تمام بار و بنه آقا و زن و بچه اش را به فریمان می آورد .

پدرم می گفت[ : من آن موقع نه ساله بودم] .

ایشان خیلی زود موقعیت خوبی پیدا می کند و مردم به ایشان گرایش می یابند .

ایشان سه پسر به نامهای شیخ مهدی , شیخ محسن و شیخ محمد حسین داشت که شیخ محمد حسین , پدر ما بود . شیخ مهدی در مشهد می ماند و شیخ محسن می آید به دهی به نام[ عبدل آباد] در نزدیکی فریمان و آنجا ساکن می شود . پدر من بعدها , در زمان مرحوم آخوند ملامحمد کاظم خراسانی برای تحصیل از فریمان به نجف می رود .

ایشان بایستی قبل ازسال 1312 قمری به نجف رفته باشند . پدرم می گفت : [ در تشییع جنازه مرحوم میرزای شیرازی من بودم] . مرحوم میرزای شیرازی در سال 1312 قمری فوت شد .

پدرم همچنین فوت مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری را خوب به خاطر داشت که معروف بود از طرف حضرت اباعبدالله علیه السلام به وی عنایتی شده بود و منبرهای مؤثری می رفت , به طوری که مردم را منقلب می کرد . حتی مرحوم میرزای شیرازی بزرگ هم گاهی پای منبر ایشان می نشست .

در سال 1313 که ناصرالدین شاه را کشتند , پدرم به مشهد آمد .

پدر ما در زهد و تقواکم نظیر بود . آیت الله مرعشی می گفت که پدر استاد مطهری در تاریخ بی نظیر است .

ایشان در زمان قاجار مرجع مراجعات مردم بود . در زمان رضاشاه هم خانه نشین شد .

پدر استاد در تمام عمر یک دروغ نگفت . در حادثه مسجد گوهرشاد وقتی ایشان را دستگیر کردند , دربازجویی ها حقیقت را گفته بود , اگر چه بعضی حقایق به ضررش نیز تمام شد .

سرهنگ نوائی , رئیس شهربانی مشهد , وقتی متن بازجویی ازایشان را دیده بود , گفته بود[ : شیخ تو یا خیلی زرنگی که ما تو را درک نمی کنیم , یا واقعا خیلی در گفتارت صادقی , زیرا چیزهایی گفته ای که به ضرر خودت است ] .

پدرم در جواب گفته بود[ : من دروغ نمی گویم . هر چه بوده , عین جریان را نوشته ام] . این مطلب , پاسخ نویسند کتاب[ خاطرات سید ضیاء الدین طباطبایی] است که نوشته[ : شیخ محمد حسین فریمانی , یک دروغ گفت و خودش را راحت کرد] .

پدر ما از لحاظ مادی در تنگنا زندگی می کرد ولی چون مرد زاهدی بود , از پذیرش وجوه شرعی خودداری می کرد . پدرم اصولا مخالف گرفتن وجوه شرعی بود . پدرم در زمان قاجاریه و اوایل زمان رضاشاه که محضر نبود , برای مردم سند می نوشت و حق الزحمه می گرفت .

چون فریمان جزء املاک سلطنتی بود , مرحوم اسدی , نایب التولیه آستان قدس در زمان رضاشاه , هر جمعه برای سرکشی به آنجا می آمد و چون به پدرم ارادت داشت , نماز را در منزل ما می خواند . گاهی هم ناهار را آنجا می خورد . یک روز او به منزل پدرم می آید و دو جلد دفتر در اتاق می گذارد و می گوید[ : حاج شیخ شما باید این دفترها را اداره کنید] .

پدرم می پرسد[ : این چیست ؟]

کامل هاشمی بازدید : 66 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

قسمت 10

 

آقای محمد باقر مطهری (برادر استاد)

از نظر سنی شما بزرگترید یا استاد شهید مطهری ؟

پدر ما پنج پسر داشتند و من سومین آنها بودم . مرحوم استاد از من چهار پنج سال بزرگتر بودند .

چه خاطراتی از دوران کودکی استاد شهید دارید ؟

ما برادرها با بچه به این طرف و آن طرف می رفتیم و توپ بازی می کردیم , ولی ایشان که به تماشا می آمدند , در عالم خودشان بودند . با بچه ها محشور نبودند . چند تا از طلاب از روستاهای اطراف برای تحصیل پیش پدرمان می آمدند و با مرتضی همدرس بودند . ایشان با آنان مأنوس بودند . آن وقتها کتب هایی بود که ارخالق نامیده می شد . مادرم نقل می کردند که : [ روزی دیدم ارخالق من روی جالباسی نیست . یک وقت دیدم مرتضی به اتاق مهمانی رفته , ارخالق را مثل عبای پدرتان روی دوش انداخته است و نماز می خواند] .

از همان کوچکی , مهر را جلوش می گذاشت و دائما نماز می خواند .

باز هم مادرم نقل می کردند که[ : یک بار هنوز صبح نشده بیدار شدم , دیدم مرتضی در جایش نیست . نگران شدم . به دستشویی رفتم ولی او را ندیدم . دیدم عم جزء روی تاقچه نیست . به کارگرمان که نامش صفر بود , گفتم صفر مرتضی نیست . کجا رفته ؟

رفتم دم مکتب خانه , دیدم آنجا چمباتمه زده که مکتب خانه باز شود و همان جاخوابش برده است] .

برخورد پدر و مادر با ایشان چگونه بود ؟

پدر و مادر ما بین هیچ کدام از ما فرقی نمی گذاشتند . ولی وقتی می دیدند که ایشان بی آزار و مظلوم اند و ویژگیهایی را که نقل کردم در ایشان می دیدند , علاقه بیشتری به او نشان می دادند مخصوصا پدرمان .

آیا روزی را که استاد برای ادامه تحصیل به قم رفتند , به خاطر دارید ؟ ایشان در حدود هفده سالگی برای تحصیل به قم رفتند . مرد روحانی مسلکی بود به نام سید علی صابری . روزی که برادرم می خواستند به طرف قم حرکت کنند , مادرمان آینه و قرآن آورده بودند که استاد را از زیر قرآن رد کنند . در همین لحظه , آقا سید علی آمد که خدا حافظی کند , گفت[ : ان شاءالله می روید , بر نمی گردید ؟]

مادرمان بنا کرد به داد و بیداد کردن . گفت[ : مرتضی مادرجان امروز هم دوشنبه است , هم 13 صفر است , هم این آقا این جمله به زبانش آمد , نرو] .

استاد گفت :

 

کامل هاشمی بازدید : 89 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

مادر استاد که از زنان بسیار محترم , و از زنان تحصیل کرده امروزی نیز خیلی باسوادتر بودند و از نظر سخن گفتن بسیار جالب تر و گرمتر ادای سخن می کردند , در مورد شهید مطهری که فرزند چهارم خانواده بودند , می گفتند : [ در زمانی که استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم , در خواب دیدم که در مسجد فریمان ( که در همان محله خودمان بود ) تمام زنان فریمان نشسته اند و من هم آنجا هستم . یکدفعه دیدم که خانم بسیار محترم و مقدسی با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان می آمدند , در حالی که گلاب پاش هایی را در دست داشتند . آن خانم مجللی که در جلو آن دو خانم بودند , به آنها گفتند گلاب بریز , و آنها روی سر تمام خانمها گلاب پاشیدند . و وقتی به من رسیدند , سه دفعه روی سر من گلاب ریختند . ترس مرا فرا گرفت که نکند در امور دینی و مذهبی ام کوتاهی کرده باشم . ناگزیر مجبور به سؤال کردن شدم و از آن خانم پرسیدم چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند ؟ ایشان در جواب گفتند به خاطر آن چنینی که در رحم شماست . این بچه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد . وقتی مرتضی به دنیا آمد . با بچه های دیگر فرق داشت , به طوری که در سه سالگی کت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی دربسته می رفت و در حالی که آستین های کت به من زمین می رسید , به نماز خواندن می پرداخت] .

ازدواج با استاد

من حدود 30 سال قبل از شهادت آقای مطهری با ایشان ازدواج کردم . پدرم از روحانیان خراسان بودند و مجلس درس داشتند و بسیار متواضع , متدین و با تقوا بودند .

یازده ساله بودم که یک شب خواب دیدم به اتاق پدرم رفته ام . در اتاق پدرم روی زمین یک ورق کاغذ افتاده بود . وقتی کاغذ را برداشتم , دیدم روی آن نوشته فلانی ( یعنی من ) برای مرتضی در 29 ماه ( بیست و نهم ) عقد می شود .

از دیدم این خواب خیلی تعجب کردم و با هیچ کس آن را در میان گذاشتم تا اینکه مدتی گذشت . خواستگاران متعددی می آمدند ولی مادرم می گفت[ : تا دیپلم نگیرد , شوهرش نمی دهم] .

 

کامل هاشمی بازدید : 112 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

مادر استاد که از زنان بسیار محترم , و از زنان تحصیل کرده امروزی نیز خیلی باسوادتر بودند و از نظر سخن گفتن بسیار جالب تر و گرمتر ادای سخن می کردند , در مورد شهید مطهری که فرزند چهارم خانواده بودند , می گفتند : [ در زمانی که استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم , در خواب دیدم که در مسجد فریمان ( که در همان محله خودمان بود ) تمام زنان فریمان نشسته اند و من هم آنجا هستم . یکدفعه دیدم که خانم بسیار محترم و مقدسی با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان می آمدند , در حالی که گلاب پاش هایی را در دست داشتند . آن خانم مجللی که در جلو آن دو خانم بودند , به آنها گفتند گلاب بریز , و آنها روی سر تمام خانمها گلاب پاشیدند . و وقتی به من رسیدند , سه دفعه روی سر من گلاب ریختند . ترس مرا فرا گرفت که نکند در امور دینی و مذهبی ام کوتاهی کرده باشم . ناگزیر مجبور به سؤال کردن شدم و از آن خانم پرسیدم چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند ؟ ایشان در جواب گفتند به خاطر آن چنینی که در رحم شماست . این بچه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد . وقتی مرتضی به دنیا آمد . با بچه های دیگر فرق داشت , به طوری که در سه سالگی کت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی دربسته می رفت و در حالی که آستین های کت به من زمین می رسید , به نماز خواندن می پرداخت] .

 

کامل هاشمی بازدید : 66 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای محمد علی مطهری برادر استاد

لطفا خودتان را معرفی کنید .

محمد علی مطهری , برادر بزرگ استاد شهید مطهری هستم و در سال 1295 هجری شمسی متولد شدم . در حال حاضر در فریمان به کشاورزی مشغولم . مرحوم پدر ما دارای پنج پسر و دو دختر بود . یکی از خواهران ما هم فوت شده است . در بین پسرها به ترتیت سنی اول من بودم , بعد شهید مطهری و بعد هم برادرانم محمد باقر , محمد تقی و حسن .

اخلاق و رفتار استاد شهید در کودکی چگونه بود ؟

مرحوم شهید مطهری از کودکی با ما کاملا متفاوت بود . احترام خاصی به پدر و مادر می گذاشت و علاقه شدیدی به درس و مطالعه و مکتب داشت . استاد شهید تا چه سنی در فریمان تحصیل می کردند ؟

تا سن دوازده سیزده سالگی در فریمان نزد مرحوم پدرم مقدمات را آموخت و دو سال هم من و او به اتفاق با یکدیگر در مدرسه ابدال خان مشهد تحصیل می کردیم . بعد از دو سال مجددا به فریمان برگشتیم .

چه شد که به فریمان برگشتید ؟

ماجرا از این قرار بود که در سال 1312 بین مالکان فریمان اختلاف افتاد و رضاشاه فریمان را تصرف کرد . بلافاصله شروع کردند به خیابان کشی و در سال 1314 که رضاخان به مشهد آمد , او را برای دیدن فریمان آوردند . رضاخان با همان عصا و شنل در فلکه ایستاده بود و وزراء و مردم نیز همه در اطراف بودند که ناگهان زنبوری درشت و قرمز در یقه او افتاد و نیشش زد. دکتر آوردند و دارو به گردنش مالیدند اما فایده ای نکرد . قرار بود برای ناهار در فریمان بماند ولی به خاطر همین ماجرا نماند . نقل می کنند که گفته بود[ : فریمان پدرسوخته زنبورهای بدی دارد] .

بعد از آن ماجرا , دستور دادند که فلکه را وسیع کنند . منزل ما پشت همان فلکه بود و در طرح می افتاد . در سال 1314 که من و مرحوم اخوی در مشهد مشغول تحصیل بودیم , خبر دادند که منزلمان را خراب کرده اند و اسباب و اثاثیه ما را بیرون ریخته اند . به همین خاطر , من و ایشان نتوانستیم ادامه تحصیل دهیم . ایشان مجبور شد یکی دو سال در فریمان و قلندر آباد کتابهای مرحوم پدرم را مطالعه کند .

کامل هاشمی بازدید : 190 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای محمد مطهری فرزند استاد

من تازه پا به سیزده سالگی گذاشته بودم که پدرم به شهادت رسیدند طبعا در آن زمان , قدرت فهم و درک عظمت معنوی و فکری ایشان را نداشتم , چنان که امروز نیز چنین است . با این حال , در چند سال آخر زندگی شهید مطهری , تا حدی می فهمیدم که در خانه کسی زندگی می کنم که در آینده , درباره او باید بسیار اندیشه کنم

شاید اولین باری که به این فکر افتادم , در سال 1354 بود . ما به اطراف اصفهان رفته بودیم و قرار بود با پدرم و دیگر همراهان در دشتهای اطراف قدم بزنیم پس از مدت کمی راهپیمایی , به کنار رودخانه ای رسیدیم . پدرم بر سر تپه ای مشرف به رود رفتند و نشستند و از ما خواستند که راه را ادامه دهیم . پس از آن , در همان حال به فکر فرو رفتند . پس از چند ساعت که بازگشتیم , ایشان در همان نقطه نشسته و به فکر مشغول بودند . آن منظره که اکنون نیز به وضوح در ذهنم مجسم است در آن دوران مرا بیشتر درباره رفتار و روحیات پدرم کنجکاو کرد .

حال به مقداری از آنچه که از دوران حیات پدرم که هرگز قدر آن را ندانستم به خاطر دارم و یا شنیده ام در ضمن بیان چند خصوصیت ایشان اشاره می کنم .

پدر و جد استاد

نام پدرشان , محمد حسین و نام جدشان محمد علی مشهور به آخوند محمد علی

فرزند محمد رضا بود . شهید مطهری از پدرشان به عنوان کسی که برای اولین بار , ایشان را با تقوا و راستی آشنا ساخت , یاد کرده اند ( 1 ) کسی که در زمان رضاخان برای تعیین نام خانوادگی به فریمان رفته بود , با دیدن آن چهره نورانی , نام[ مطهری] را برای ایشان برگزید .

کامل هاشمی بازدید : 41 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

خانم فاطمه مطهری خواهر استاد

استاد شهید از نظر سنی بزرگتر بودند یا شما ؟

من از همه برادرانم بزرگترم .

چه خاطراتی از دوران کودکی ایشان به یاد دارید ؟

با اینکه آن مرحوم از ما کوچکتر بود , مثل بچه های دیگر به فکر بازی نبود و همیشه یک گوشه اتاق می نشست و سرش به نماز و کتاب گرم بود . از اول بچگی همین طور بود .

خیلی مظلوم و خیلی آرام بود . وقتی هم که کمی بزرگتر شد , به مشهد رفت که درس بخواند . بعد هم به قم رفت و سالی یک بار نزد ما می آمد و ما او را می دیدیم .

رابطه ایشان با پدر و مادرشان چگونه بود ؟

با پدر و مادرمان و همه ما خیلی خوب بود . پدرمان به اندازه ای از او راضی بودند که نهایت ندارد . نور چشم همه ما بود .

یک بار من برای حج اسم نوشتم ولی اسم ایشان و خانمشان درآمد و اسم من درنیامد . آنها خودشان نرفتند و مرا راه انداختند .

موقعی که شهید مطهری می خواستند به قم بروند, آیا پدر و مادرتان مخالفت نداشتند ؟

پدر ما خیلی راضی بودند . چون خودشان هم اهل علم بودند و می دانستند چه راهی است . اما من مخالف بودم مادرمان هم مثل من می گفتند[ : نروید . همین جا بمانید و درستان را بخوانید تا شما را داماد کنیم] .

کامل هاشمی بازدید : 57 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای هادی جوان خواهر زاده استاد

رابطه استاد شهید مطهری با والدینشان چگونه بود ؟

از ایشان جمله ای بسیار زیبا به خاطر دارم , می گفتند :

اگر من بگویم در دنیا مثل مادر من سه نفر بیشتر نیست , دروغ نگفته ام . مرحوم استاد با اینکه خیلی پرهیزگار بودند , وقتی که می خواستند فردی متقی را مثال بزنند , به تقوای پدرشان اشاره می کردند .

پدر استاد به مرحله ای از کرامات رسیده بودند .

یکی از دوستان من نقل می کرد که[ : من کتابی به پدر استاد داده بودم . پدر ایشان نمی خواستند دین کسی به گردنشان باشد . من نرفتم آن کتاب را بگیرم , تا اینکه پدر استاد فوت شدند . بعد از فوتشان به منزلشان مراجعه کردم . گفتند ما نمی دانیم کجاست . یک شب خواب دیدم که مرحوم پدر استاد می گوید حاج محمد ! کتاب شما در فلان جاست , بروید بگیرید . رفتم و دقیقا نشانی کتاب را دادم . کتاب مناجات وحشی بافقی بود و درست همان جا که گفته بودند , آن را پیدا کردند] .

برخورد ایشان با دیگر اعضای خانواده و فامیل چگونه بود ؟

به خواهر بزرگشان علاقه بسیار داشتند . خواهر استاد ( خاله من ) نقل می کردند که :

[ در سال 1341 رفته بودم مکه . استاد شماره پرواز مرا می دانستند . موقعی که به مشهد رسیدم , ایشان برای استقبال به فرودگاه آمده بودند . یکی از کارکنان نیروی هوایی که در فرودگاه مسئولیت حفاظت و امنیت را بر عهده داشت , به استاد که رسید , گفت استاد مطهری ! سلام علیکم . شما بفرمایید استاد گفتند من شما را نمی شناسم . ولی او گفت من شما را می شناسم . من افسر نیروی هوایی ام و در تمام جلسات تفسیر قرآن شما شرکت می کردم , حالا در خدمت شمایم . چمدان خواهر تان را به من بدهید] . خاله من می گفتند[ : خیلی خوشحال شدم که دیدم آن افسر مطیع استاد بود و خیلی به ایشان احترام می گذاشت] .

کامل هاشمی بازدید : 71 سه شنبه 15 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای مجتبی مطهری فرزند استاد

حقوق والدین

پدر شهید و معلم بزرگوار , مرحوم حاج شیخ مرتضی مطهری اعلی الله مقامه الشریف نصیحتها و پندهای گران بهایی در مورد احترام , دعای خیر و نیکی به والدین , و همچنین حقوق والدین نسبت به فرزند بیان می کردند . خاطرم می آید که زمانی پدرم گفتند :

گه گاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم می اندیشم , احساس می کنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگیم شده و همواره عنایتو لطف الهی را شامل حال من کرده , احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود کرده ام , به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری , علاوه بر توجه معنوی و عاطفی ( با وجود فقر مالی و مشکلات مادی در زندگیم ) تا آنجا که توانایی ام اجازه می داد , از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده ام .

کامل هاشمی بازدید : 84 سه شنبه 15 اسفند 1391 نظرات (0)

دختر استاد

لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که هنگام شهادت پدرتان چند ساله بودید

من سعیده مطهری هستم که در حدود 18 سالگی , به دلیل به شهادت رسیدن پدرم , از فیض دیدار ایشان محروم شدم .

وقتی پدرتان را به یاد می آورید , نخستین خاطره ای که به ذهنتان می آید , چیست ؟

یکی از نخستین خاطراتی که همیشه در ذهن من زنده مانده , مربوط به نهضت خرداد سال 42 است . من آن روزها حدود چهار سال داشتم . یک روز که از نزدیک شاهد عزاداری و قیام عده ای ازمردم , به خصوص طلاب جوانی بودم که شعار[ یا مرگ یا خمینی] سر داده بودند , شب هنگام که پدرم دیروقت به منزل آمدند , با کنجکاوی کودکانه ای از ایشان پرسیدم[ : یا مرگ یا خمینی یعنی چه ؟ اصلا خمینی کیست ؟] .

ایشان نیز با رأفت خاصی که حاکی از روح بلندشان بود , گفتند :

دخترم ! آقای خمینی دوست خداست و خدا هم او را دوست دارد . اما بعضیها که بدند , می خواهند ایشان را از بین ببرند . ولی ما نمی گذاریم که آنها این کار را بکنند .

در آن لحظه , من که بغض شدیدا گلویم را می فشرد , به بهانه خوردن آب از اتاق خارج شدم و دقایقی در گوشه ای گریستم .

از میان ابعاد گوناگون شخصیت استاد شهید , کدام بعد در خانه بیشتر نمود داشت ؟

رابطه ما در محیط خانه با ایشان , بدون اغراق رابطه مرید و مراد بود . به طوری که تمام افراد خانواده مرید پدرم بودند . روح متعبد و اخلاق نیکوی ایشان همه را مجذوب خود ساخته بود . با وجود این , به عقیده من , رعایت کامل عدالت در بین فرزندان , یکی از ابعاد شخصیتی ایشان بود که در محیط بیشتر نمود داشت .

ایشان از شما به عنوان دختر چه انتظار ویژه ای داشتند ؟

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 59
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 66
  • باردید دیروز : 165
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,230
  • بازدید ماه : 806
  • بازدید سال : 18,546
  • بازدید کلی : 197,554