loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 113 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 


حجت الاسلام محمد مطهری، فرزند استاد شهید آیت الله مطهری و محقق و پژوهشگر، در مراسم نکوداشت یاد و خاطره استاد مطهری در دبیرستان دخترانه شیوا آمل، گفت: در قرآن کریم آمده ذکر خداوند آرامش دهنده دل ها و جان ها است و انسانی که در همه حالات با خدا باشد با صدا، رفتار و منش خود می تواند آرامش بخش مومنین باشد زیرا ذکر فقط در تسبیح نیست بلکه هر حرکتی که یادآورنده خدا باشد، ذکر است
  
وی افزود: با این حال باید با کسانی که در نگاهشان یاد خدا تداعی می شود بیش از پیش مباشرت کرد
  
فرزند استاد شهید مطهری تصریح کرد: مردان خدا آرامش را برای مردم هدیه می آورند و فنا عمر برای یافتن مردان خدا و بهره گیری از آنها بسیار ارزشمند است حتی استاد شهید مطهری هم در کتاب تعلیم و تربیت خود به این موضوع پرداخته است
  
حجت الاسلام مطهری اظهار داشت: کار برای خداوند و ارتباط معنوی با او باعث می شود امور عبودی سخت بسیاری از بزرگان دین برای ما آسان گردد و ما هم با اهتمام ورزیدن و تلاش به آن مراتب عالی و والای انسانی دست یابیم
  
وی در خصوص مصونیت حجاب و عفاف در اسلام، خاطرنشان کرد: حجاب در اسلام بسیار وارسته و نیکو است بلکه برای مصونیت انسان از ناپاکی ها آمده و محدودیتی در آن نیست و در قرآن کریم به نکته عجیبی روبرو می شویم که این کتاب آسمانی نحوه راه رفتن دختران حضرت شعیب را در روبرو شدن با حضرت موسی، با حیا و عفاف می داند تا این امر در طول تاریخ ثبت شود و برای درس آموزی انسان ها در عصرهای مختلف استفاده شود
  
حجت الاسلام مطهری ادامه داد: درست است رسیدن به قرب الهی و مقامات کار ساده ای نیست بلکه با لطف و عنایت الهی، تلاش و کوشش آدمی دست یافتنی است
  
فرزند استاد مطهری با اشاره به اینکه شهید مطهری با عنایت به اینکه از مقاصد شوم گروهک فرقان آگاهی کامل داشت به رویارویی با آنها پرداخت و گفت: گروهک فرقان تفسیری مارکسیستی از آیات قرآن داشت اما استاد مطهری این کار ناپسندشان را نقد می کرد و آنان را منافق می دانست که در نهایت به شهادت شان منجر شد و گروهک فرقان اعلام کرده بود هر کسی با افکار ما مخالف باشد و درگیر شود با کشتن روبرو می شود ولی استاد مطهرب با اخلاص خود حتی قاتلش را هم تحت تاثیر پاکی و نیت خیر خود قرار داد.

منبع : http://mortezamotahari.com

کامل هاشمی بازدید : 81 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

 چرا استاد شهید از قم به تهران آمد؟

در سال 1353 بود که روزی استاد شهید تلفن کرد و گفت:فلانی،اگر بتوانی سری به ما بزن.

در دانشکده الهیات،اتاق کارش،به دیدنش رفتم.شهید مفتح هم که همسایهء ما و استاد آن دانشکده بود حضور داشت.

استاد شهید مطهری گفت:خواستم از شما بپرسم چه می کنی و چطور می گذرانی؟ کتاب هم که بنویسی،مگر کتابفروشها با این حرف ها حق آدم را درست می دهند که درآمدی برای معاش باشد،و مگر حق التألیف هم در این مملکت شد.حقوق که آدم روی آن حساب کند و به آن اعتماد نماید؟

بعد گفت:علت این که شما را خواستم و این سؤال را کردم این بود که بگویم خود من هم وقتی از قم به تهران آمدم وضعی مثل امروز شما را داشتم.پرسیدم:چطور؟استاد شهید گفت:بر اثر شکست طرح آقای خمینی برای اصلاح حوزه «1» که من هم از فعالین آن و شاگر ایشان بودم،از اطرافیان آیت اللّه بروجردی ضربه خوردم.

صفحه 2

اطرافیان طوری مرا از نظر آقای بروجردی انداخته بودند که هرچه کردم مرا احضار کند تا حضورا عرایضم را عرض کنم،نتیجه نگرفتم.

حتی روزی نامه ای نوشتم و در آن نوشتم در کجای دنیا رسم است که درباره کسی حکم غیابی صادر کنند؟چیزهایی به شما گفته اند،بنده را احضار کنید توضیح بدهم تا رفع هرگونه سوءتفاهم بشود.

نامه را دادم به آقای منتظری که هم مباحثه بودیم و نزد آیت اللّه بروجردی آمدورفت داشت،و گفتم در یک فرصت مناسب به دست ایشان بدهد.بعد از مدتی آقای منتظری گفت:دادم،آقا نگرفت!

ناچار به تهران آمدم.مدتی را بیهدف گذراندم تا این که مرحوم کوشان پور «2» جلسهء هفتگی در خانه خود گرفت که شب ها اول نماز جماعت بخوانم و بعد تفسیر قرآن بگویم. دعوت او را پذیرفتم.در مدرسهء مروی هم شروع به تدریش کردم.بعضی اوقات هم برای افراد خاصی درس خصوصی می گفتم یا در جلساتی منبر می رفتم.

روزی مرحوم کوشان پور پرسید:مثل این که قم مشرف بودید؟گفتم:بله.پرسید:برای زیارت رفته بودید؟گفتم:نه،خانواده ام در قم است و هفته ای یکبار به آن ها سر می زنم. پرسید:چرا تهران نمی آورید؟چیزی نگفتم.باز پرسید:چرا؟گفتم:حقیقت این است که باید خانه ای اجاره کنم و وجهش را ندارم.در همان قم که خانه مختصری دارم،هستند.

مرحوم کوشان پور گفت:به آقای بروجردی بنویس ماهی یکصد و پنجاه تومان ماهانه اجارهء خانهات را از باب سهم امام قبول کند و من می دهم.

گفتم:نمی نویسم.پرسید:چرا؟گفتم:اولا چنین تقاضایی تا حالا از ایشان و غیرایشان نکردهام،ثانیا اگر هم بنویسیم شاید نامه را به دستشان ندهند،و اگر بدهند هم شاید ترتیباثر ندهند!

گفت:یعنی چه؟گفتم:همین است که می گویم.و چون علت را پرسید گفتم:حقیقت این است که من هم به واسطهء آقای خمینی که طرحی برای اصلاحات حوزه داشت و به ناکامی کشید،به وسیلهء اطرافیان آیت اللّه بروجردی صدمه دیده ام و همان نیز علت بیرون رفتنم از حوزه شده است.با این که موردنظر آقای بروجردی و از شاگردان خوب ایشان بودم،اینطور شده است.

صفحه 3

وقتی مرحوم کوشان پور این را شنید گفت:لازم نیست شما بنویسید،خودم از ترتیب کار را می دهم،ماهی یکصد و پنجاه تومان برای جلسات هفتگی تفسیر و یکصد و پنجاه تومان برای اجارهء خانه پرداخت می شود.سپس گفت:خانواده را بیاورید تهران و دیگر این همه بین قم و تهران آمدورفت نکنید.همین کار را کردم و مقیم تهران شدم.

بعد شهید مطهری شرحی بیان داشت که علت بیرون آمدنم از حوزه این بود،و افزود که از آن موقع تاکنون به جرم ارادت به آقای خمینی نزد خودی و بیگانه صدمه دیده و می بینیم.تا وضع ما روحانیون و آقایان مراجع چنین باشد،این قضایا هم هست.باید تحول اساسی در حوزه به وجود بیاید که چهار نفر کم مایه نتوانند با سرنوشت افراد این طور بازی کنند.و سد راه خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین باشند.خواستم شما از وضع من مطلع باشید تا تسکینی برای شما باشد.

در اینجا شهید مفتح که مانند خود من با تعجب به سخنان استاد گوش می داد،گفت: آقای مطهری،ما سال ها با شما بوده ایم،تا حال این مطالب را از شما نشنیده ایم.استاد شهید گفت:بله،وضع آقای دوانی را که می بینم به یاد وضع خودم میافتم؛خواستم تسکینی برای ایشان باشد.

چرا خانه شما در شمال شهر است؟

...روزی برای دیدن استاد شهید به خانه جدیدش-در قلهک-رفتم که تازه به اتمام رسیده بود.خانه ای یک طبقه بود.اتاق ها و سالن پذیرایی او با موکت خاکستری فرش شده بود.همانجا مطالعه می کرد و چیز می نوشت و از واردین پذیرایی می نمود.

باز چون مرا کنار خود دید،زمینه را برای درد دل مناسب یافت.گفت:فلانی!ببینید بعد از یک عمر با فروش خانه کوچک سابقم در اوایل خیابان دولت که دیده بودی،در اینجا که باز هم خیابان دولت ولی جای آرامی است،زمینی خریده و خانه ای ساخته ام.

بیشتر منظورم این بود که جای وسیع تر و خلوتی باشد و بتوانم با آرامش فکر به کار تحقیق و مطالعه و نوشتن مشغول شوم.دانشکده الهیات را هم رها کرده ام که بیشتر سرگرم چیز نوشتن باشم.

خودت بهتر می دانی که آدم وقتی سال ها کار کرد،تازه آمادهء پیاده کردن افکارش

صفحه 4

می شود.این تمام همّ و غم من است.

ولی سر و صدا راه انداخته اند که فلانی چرا بالای شهر است و در میدان شوش و جنوب شهر خانه نساخته و در آنجاها سکونت نمی کند؟

سپس با تأثر خاطر و عصبانیت گفت:آخر من که از سهم امام و جمع مال دیگران این خانه را نساخته ام.گذشته از آنچه از فروش خانه سابقتم داشتم،مقداری هم از بعضی از رفقا قرض طویل المدت گرفته ام که به تدریج می پردازم.

حالا با این که من روی پای خودم ایستاده ام و در این خانه نشسته و مشغول کارم،باز ول نمی کنند و مرتب به رایم حرف درمیآورند.

از اینجا به یاد بعضی از کشورهای خارجی افتادم که چگونه در راه ترفیه حال دانشمندان خود سعی بلیغ مبذول می دارند تا با بزرگداشت آن ها و حفظ سرمایه های علمی خود،بر غنای فرهنگی خویش بیفزایند،ولی ما و این تنگنظری ها و نق های بیمورد و اعمال جاهلانه!!...

گروه فرقان

در سال 1357 قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام واقع در خیابان رباط کریم،شب ها منبر می رفتم.شبی ضمن گفتگو با مرحوم سید عبد الحمید ایروانی امام جماعت آنجا گفتم:فردا با عده ای از آقایان از جمله آقای فلسفی،مطهری،بهشتی،مهدوی کنی،محی الدین انواری و مفتح در خانه آقای امامی کاشانی که خانه تازه خریده به ناهار دعوت هستیم.

آقای ایروانی گفت:خوب شد.این کتاب توحید نوشته شیخ آشوری را دیده اید؟ گفتم:نه.گفت:این روزها سرو صدای زیادی راه انداخته،جوان ها راجع به این کتاب از من سؤال می کنند،نمی دانم چه جوابی به آن ها بدهم.من آن را به شما می دهم،در آن مجلس به آقایان نشان دهید ببینید درباره آنچه نظری دارند،فردا شب به من بگویید که همان را در جواب جوان ها بگویم.

کتاب را که به قطع جیبی بود و طرح روی جلد آن منظره خاصی را نشان می داد به خانه آوردم و ساعتی را به مطالعه آن مشغول شدم.دیدم بعد از کتاب شهید

صفحه 5

جاوید سرو صدادار خواهد بود و پاسخ دادن به آن هم در آن جوّ پرهیجان آسان نیست؛ یعنی طوری نوشته است که آدم معطل می ماند در آن جوّ حاکم چه جوابی به جوان های داغ و احساساتی که جذب گروه های مختلف هم شده بودند بدهد که بدتر نشود.

فردای آن روز موقع ظهر قبل از صرف ناهار کتاب را به آقایان نشان دادم و گفتم:آقای ایروانی از شما آقایان خواسته است درباره این کتاب جوابی بدهید که او همان را در پاسخ سؤال جوان ها به آن ها بگوید و استناد به شما آقایان بکند.

شهید مطهری گفت:کتاب مزخرفی است،من آن را دیده ام.این شیخ را من می شناسم،شیخ جسور روداری است،مشهدی است.چند وقت پیش هم در مسجد قبا بعد از نماز آقای مفتح منبر می رفت.مثل این که دستی او را می گرداند و جسورتر می کند. آمده بود خانه ما که نیم ساعت با شما کار دارم،ولی بیش از یک ساعت ماند و با جسارت گفت:تو نباید در قلهک و بالای شهر باشی،باید بروی میدان شوش و پایین شهر و میان مردم عادی.گفتم آ شیخ!اگر من با این حجم کار که دارم بروم میدان شوش،میان آن شلوغی نمی توانم کار فکری بکنم.مگر من تکلیفم را نمی دانم که تو باید بیایی به رایم تعیین تکلیف کنی؟!

از این بگومگویی که میان استاد و آن شیخ کم مایه و پرمدعا درگرفته بود و طرز ادای سخن استاد که وقتی عصبانی می شد کمی لهجه مشهدی پیدا می کرد،اغلب خندیدیم.

شهید بهشتی گفت:ولی من خوانده ام،و کتاب خوبی است.شهید مطهری با عصبانیت گفت:کتاب خوبی است؟!شهید بهشتی با تبسم آهسته و بیتفاوت گفت:بله! و هر دو ساکت شدند. «3

پس از ناهار،آقای امامی کاشانی گفت:من آن را ببرم و در این فرصت کوتاه که شما آقایان استراحت می کنید،قدری ببینم.من گفتم:خوب است.ولو به اختصار همه آقایان ببینند و جوابی بدهید که به آقای ایروانی بگویم.

گفتند:خود شما دیده اید؟گفتم:قسمت هایی از آن را دیده ام،ولی سر درنیاوردم که چه می خواهد بگوید.در بحث امام زمان به انحراف کشیده شده و نتیجه نادرستی گرفته است.آیات مربوط به معاد و قیامت را ناظر به ایام ظهور امام زمان دانسته و مطالب دیگری از این قبیل.

صفحه 6

پس از استراحت،آقای امامی گفت:من هم از آن سر درنیاوردم،ولی باید چیز اغواکننده ای باشد.کتاب را دست به دست گردانیدند و جمعاً عقیده داشتند مطالب نامربوط زیاد دارد و اثر تخریبی زیادی در آن هست.

مدتی بعد،روزی ساعت 2 بعد از ظهر در هوای بسیار گرم تابستان برای دیدن شیخ آشوری از قلهک به خیابان ناصر خسرو رفتم،زیرا آقای حمید اسلامی که انتشارات «غدیر»او واقع در سرای حاج نایب کتاب توحید آشوری را چاپ کرده بود،اطلاع داد که فردا آشوری در آن ساعت در آنجاست.

قبل از آمدن آشوری،آقا حمید گفت:شیخ بدبختی است،نه دنیا دارد و نه آخرت، خواهید دید تمام لباس تنش به پولی نمی ارزد.خورد و خوراکش بسیار عادی است؛ حتی فلان جا دعوت بوده،بدترین پرتقال ها را خورده و به آن ها که پرتقال درشت و پرآب خورده اند اعتراض کرده که اسراف می کنید و رفاهطلب هستید.

گفتم:بسیار کار احمقانه ای کرده است.پس این روزی های خداداد بماند برای موشه دایان «4» و صهیونیست ها و دشمنان اسلام؟مگر خدا نفرموده: «و رزقناهم من الطّیبات» و «کلوا من طیّبات ما رزقناکم» و «قل من حرّم زینة اللّه الّتی اخرج لعباده و الطّیبات من الرّزق»؟

آیا باید ارزاق نیکوی خداوندی را که خدا بر بندگان خالص و با ایمان خود حلال کرده است،بر خود حرام نمود که نشانه زهد و تقواست؟ابداً چنین نیست،و او هرکس باشد کاملاً در اشتباه است.

خانه های خوب و عالی و چند طبقه مال یهود و نصارا و گبر و بتپرست باشد، بهترین گوشت ها و میوه ها و سبزی ها و نان ها و دیگر مواد غذایی را آن ها بخورند،و خانه های گلی و یک طبقه و کهنه بدنما و تنگ و تاریک و نمور،و غذاهای مانده و فاسد از آن ما باشد که مسلمانیم؟!چه کسی گفته و در کدام آیه و حدیث آمده است؟این راه که این آقا می رود به گورستان است.این موقع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود.

در همین موقع شیخ آشوری با دو سه نوجوان پانزده شانزده ساله وارد شد.نوجوان ها به قدری جسور بودند که سلام نکردند.یکی از آن ها گفت:هر جا که خالی بود باید نشست،و بدون اجازه در جایی نزدیک من با غرور نشست؛درحالی که اخلاقاً می باید از صاحب مغازه اجازه بگیرد.

صفحه 7

پیدا بود آشوری به آن ها درس هایی داده که باید پیاده کنند،یعنی غرور و خودخواهی و خود بز رگ بینی و بی اعتنایی به آخوند و این که تو هم مثل او و آدمی متعارف هستی،و احترام به آخوند و هر فرد دیگر معنی ندارد و فرد پرستی است!

شیخ آشوری فردی متوسط القامه،عینکی و بیست و چند ساله بود.عمامه کوچکی به سر داشت که پیدا بود مدت هاست آن را نشسته و اطراف آن چرکین و زرد بود.یقه پیراهنش همینطور.قبایش نیز بوی عرق می داد.

آقا حمید مرا معرفی کرد.آشوری گفت:کتاب های شما را دیده و خوانده ام.

گفتم:من در این وقت ظهر و هوای گرم تابستان از قلهک به اینجا آمده ام شما را ببینم و اگر شد به عنوان دو همکار و هم لباس کمی به اهم صحبت کنیم.عزت و احترام شما عزت و احترام من است و به عکس،هر حرفی و نسبتی ناروا که به شما بزنند و بدهند برای فرد هم لباس شما خوشایند نیست.تشکر کرد که همینطور است.

گفتم:سؤال من از شما این است که چرا پشت سر استاد مطهری این همه بدگویی می کنید؟کسی دیگر نبود که با او طرف شوید،آمده اید به سراغ چهره درخشان روحانیت با این اسم و رسم و مقام عالی علمی و افکار نو دینی که دارد؟

سپس افزودم:من شنیده ام شما چند وقت پیش در مسجد قبا و بعضی از مجالس تهران منبر می رفتید ولی حالا برای همه علما و اهل منبر حرف درمی آورید؟فکر نمی کنید در اشتباه باشید و اعتراض های شما بیمورد باشد؟

من این کتاب توحید شما را خوانده ام.بسیاری از آیات قرآنی را که درباره معاد و روز قیامت است،شما من عندی ناظر به عصر ظهور امام زمان دانسته اید که تفسیر به رأی و دارای آن همه گناه است.

شما در این کتاب،علما و مذهبی ها را هدف تیرهای ملامت و اعتراض قرار داده و نتیجه گرفته اید که وقتی امام زمان می آید فقط با آن ها طرف است و مادی ها و از خدا بیخبرها راحت و آسوده اند.این چه طرز تفکری است؟از کجای قرآن و حدیث می توان این را به دست آورد؟

شما با این سر و وضع که پیداست چیزی در بساط ندارید،چرا آخرت خود را به خاطر چند جوان خام یا افراد احساساتی و تندرو تباه می کنید؟!

صفحه 8

گفتم:از این ها بگذریم.من آمده ام از شما بپرسم شما که این قدر از آقای مطهری انتقاد می کنید،مگر ما چند تا امثال آقای مطهری داریم؟ده ها شرط دست به هم داده و سال ها گذشته تا یک مطهری با این علم و فضل و اسم و رسم پیدا شده.حالا شما به جای این که بیایید یک دانشمند نامی هم لباس خود را که باعث افتخار ماست،در نظر نوجوان ها بزرگ جلوه دهید که قدر او را بدانند،چنان از او انتقاد می کنید که گویی تنها مسئول مملکت اوست و هر نقص و عیبی هست به گردن اوست.احتمال نمی دهید دشمن از این کار شما سوءاستفاده بکند و با تضییع مطهری ها بخواهد آب گلآلود شود تا ماهی مقصود را بگیرد،و من و شما خسر الدنیا و بالأخره باشیم،و آیا این آب به آسیای دشمن ریختن نیست؟شما که در لباس روحانیت هستید و داعیه سیاسی هم ندارید،از این حرف ها چه نفعی می برید...؟

...پس از دقایقی او با اشاره نوجوانان خشمگین!برخاست و رفت.آقا حمید گفت: خوب شد این حرف ها را به او زدید.او هم مثل این که بدش نیامد.

گفتم:شما چرا کتاب توحید او را چاپ کردید؟گفت:از خودمانی ها سفارش شده بود کتاب خوبی است،من هم چاپ کردم.مثل این که گفت در اندک زمانی تمام آن مصرف شد و چاپ دوم کردیم ولی بنا داریم دیگر چاپ نکنیم.

یکی دو روز بعد که شهید مطهری را دیدم،ماجرا را گفتم.گفت:آقا،این شیخ خیلی منحرف است،و لش کنید،آدم بشو نیست،و لش هم نمی کنند،شنیده ام حسابی به دام گروه های الحادی افتاده و از او سوءاستفاده می کنند.

بعدها شنیدم که گروه«فرقان»و جمعیت«آرمان مستضعفین»وابسته به همین شیخ آشوری و شیخ گودرزی بوده اند،و اساس کار آن ها نیز همان کتاب توحید آشوری و جزوه هایی از نوشته ها و درس های گودرزی است.

آن ها با همین فکر و ادعا باعث قتل بسیاری از بزرگان شدند که از جمله استاد شهید مطهری بود!

پس از ترور شهید مطهری،روزی در دانشکده الهیات نزد شهید مفتح بودم.دیدم دکتر مهدی زاده معاون وقت دانشکده پاکتی را آورده و به مفتح داد و گفت باز هم نامه نوشته اند.

صفحه 9

شهید مفتح پاکت را باز کرد و خواند.نامه را داد به من خواندم.دیدم با حروف درشت و رنگ قرمز نوشته است:«فرقان!ما مطهری را به این دلیل های قرآنی و حدیث و اخبار کشتیم و تو را هم به همین دلیل ها خواهیم کشت.»یکی از دلیل ها را به خاطر دارم که این آیه بود:«قاتلوا ائمّة الکفر انّهم لا ایمان لهم!!

من این انحرافات را هم از عدم تشکل روحانیت میدانم که نتوانسته و نمی خواهد خود را با سیر زمان و روش اصیل اسلامی هماهنگ سازد،تا حق هرکسی در جای خود ادا شود و ارزش ها معلوم گردد و نااهلان و سودجویان نتوانند با ما بازی کنند و ریا و سالوس و تظاهر جایگزین تقوا و فضیلت و مسئولیت شرعی گردد!

یادداشت ها

1.تفصیل آن را در کتاب شرح زندگانی آیت اللّه بروجردی چاپ دوم،قسمت«ملحقات کتاب»نوشته ام

2.مرحوم حاج محمد حسن کوشان پور از تجار مشهور تهران بود؛از مردان اهل خیر،و کمک او به حوزه علمیه در زمان آیت اللّه بروجردی شهرت داشت.«بنیاد فرهنگ اسلامی کوشان پور»در تهران تعلق به او دارد و آثار بسیاری از علمای شیعه را طبع کرده و مجانی در اختیار علما می گذارد

3.اصولاً در باب برخورد با مجاهدین خلق و دکتر شریعتی و گروه فرقان و غیره،بین استاد شهید مطهری و شهید مظلوم بهشتی اختلاف روش وجود داشت.شهید بهشتی روش ملایمی در پیش گرفته بود و به همین جهت استاد شهید از این بابت گلهمند بود و گاهی نزد دوستان لب به گلایه می گشود.از نظر نگارنده این پاورقی علت این امر دو چیز بود،یکی این که دقت نظر و حساسیت استاد شهید در مسائل ایدئولوژیک خاص خود ایشان بود(گذشته از حضرت امام)و دوم این که شهید بهشتی در برخورد با روشن فکران تجربه کمتری نسبت به شهید مطهری داشت و بر آن بود که آن ها را جذب نماید،اما پس از چند سال و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به همان نتیجه ای رسید که استاد مطهری رسیده بود.و البته میدانم که هر دو بزرگوار توسط همان ها به شهادت رسیدند

4.ژنرال یک چشمی اسرائیل و رئیس وقت ستاد ارتش آن کشور که در آن روز مظهر جرم و جنایت بود.»

 

منابع مقاله: مجموعهمقالات شهید مطهری ش 68، دوانی، علی ؛

کامل هاشمی بازدید : 82 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

به گزارش خبرگزاری فارس، پایگاه اطلاع رسانی قربانیان ترور،پس از پیروزی انقلاب و روی کارآمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران، برخی از نیروها نتوانستند با شرایط جدید کنار بیایند
تشکیلات فرقان از جمله این گروه ها بودند که در مدت فعالیت کوتاه خود ضایعات جبران ناپذیری را به پیکره نظام جمهوری اسلامی وارد کرد. رهبر این گروه شخصی به نام اکبر گودرزی بود
وی بین سال های 51 و 52 از الیگودرز به خوانسار رفت و بعد از مدتی به قم رفت و ضمن اینکه در دبیرستان درس می خواند در مدرسه علمیه آیت الله نجفی نیز به صورت نیمه وقت تحصیل می کرد. بعد از مدتی در مسجد چهلستون و در مدرسه شیخ عبدالحسین درس خواند. وی با شیوه و ادبیات خاصی به تفسیر آیات قرآن می پرداخت
 
به اعتقاد اعضای گروه فرقان، حکومت جمهوری اسلامی تلاشی برای برقراری حاکمیت روحانیت بود. درحالی که این گروه از تز اسلام منهای آخوند پیروی می کرد. به همین دلیل به ترور شخصیت های تاثیر گذار انقلاب خصوصا روحانیون برجسته روی آوردند
علاوه بر ترور مفتح و مطهری لیست ترورگروه فرقان عبارت بودند از: محمد بهشتی، محمد جواد باهنر، حقی، امامی کاشانی، ناطق نوری، موسوی اردبیلی، تیمسار فلاحی، بنی صدر، خوانساری ، هاشمی رفسنجانی و حضرت آیت الله خامنه ای که با دستگیری اعضاء و رهبری گروه ادامه ترورها متوقف شد
نحوه دستگیری عوامل ترور شهید مطهری و گودرزی رهبر این گروه از زبان جمال اصفهانی(1) و محمد عطریانفر(2) از مسئولان پرونده فرقان موضوع گزارش پیشرو است که در پی می آید
حمید نیکنام، علی بصیری و وفا قاضی زاده، عاملان ترور آقای مطهری بودند که همگی از تیم جنوب شهر بودند. علی بصیری تازه از دانشگاه فیلیپین فارغ التحصیل شده و به ایران آمده بود و دانش مذهبی کافی نداشت.

کامل هاشمی بازدید : 102 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)


گروه فرقان به رهبری شخصی به نام اکبر گودرزی یکی از شاخص ترین گروه های منفصل از روحانیت و حتی مخالف صریح روحانیت بوده است. اکبر گودرزی اهل استان لرستان روستای دوزان در میان شهرهای خمین و الیگودرز بوده و از آن جا که پدرش چوپان بود، فرقانی ها از وی با عنوان "چوپان زاده آزاده  " یاد می کردند. وی در حوالی سال 1335شمسی متولد شده ( البته در شناسنامه اش سال 1338 شمسی قید شده )، در سال 1351 یا 1352 عازم  خوانسار شده و مدتی در مدرسه ی علمیه آن جا تحصیل کرده و سپس یک سال در قم مانده و بعد از آن به تهران آمده و مدتی را در مدرسه چهل ستون و سپس در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین بیتوته کرد و در سال 1356 آن جا را نیز ترک کرده و از لباس طلبگی هم خارج شده است. او علاوه بر درس طلبگی، درس جدید را هم تا کلاس یازدهم خوانده است
  
گودرزی در سال 1356 کلاس های تفسیر در مناطق مختلف شهر تهران (نازی آباد، سلسبیل ، قلهک، جوادیه و خزانه) برپا و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب می کرد. البته برخی از این جلسات هم به اقتضای فضای آن سال ها در خانه های افراد علاقه مند تشکیل می شد
  
مساجدی که گودرزی جلسات قرآن را در آن ها برگزار می کرد، عبارت بود از مسجد "الهادی "، خیابان شوش ، مسجد "فاطمیه خزانه " ، مسجد "رضوان " خیابان اتابک، مسجد "شیخ هادی " و مسجد "خمسه قلهک ". مسجد "اعظم " هم که  کتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبی به آنجا رفت و آمد داشتند، در اختیار علی حاتمی که در زندان خودکشی کرد و یکی از فرقانی ها بود، بود و افرادی را در همان جا جذب این گروه کرد
  
گودرزی گروه فرقان را در درون همین جلسات قرآن تاسیس و رهبری کرد. وی از سال 1356به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد. اما جز این اعلامیه ها فعالیت دیگری نداشت. یک بار برای مدت کوتاهی به پاکستان رفت تا عازم اروپا شود و نوشته های تفسیریش را انتشار دهد که به دلیل فراهم نشدن  شرایط به ایران بازگشت. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، با اسلحه هایی که وی و همراهانش از پادگان های فتح شده توسط مردم به دست آوردند وارد فاز نظامی شد. اما نظام شاهی سقوط کرده بود و گروه فرقان که عقیده به مبارزه داشت چون همه چیزش به مفهوم مبارزه ختم می شد به جنگ با نظام اسلامی جدید روی آورد

کامل هاشمی بازدید : 106 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

پشت پرده ترور شهید مطهری 

«توصیه من به همه برادران و خواهرانم این است که در ارزیابی مسائل و تجزیه و تحلیل آنها کمال دقت را به کار برند و رعایت حقوق برادری را بنمایند و از خوش باوری و خوش بینی و آن هم در حد افراط و زیاده روی بپرهیزند و خدای ناکرده مقاصد شخصی را وسیله ای برای نفی اندیشه و طرز تفکرمان قرار ندهند و نسبت به سرنوشت یک جریان فکری اسلامی و توحیدی مخالف رژیم و هم چنین نسبت به برادرانی که در این راه جان باختند ولی نسبت به خودشان و ارزش های انسانی خویش احساس مسوولیت بیشتری بکنند و مسایل را جدی تر از آنچه در وهله اول تصور می کنند بگیرند و با موازین فکری و مواضع سیاسی خود منطبق نموده و بدانند که راه ما حق و هدف ما مقدس و متعالی بوده و هست و در صورت پایداری خدا هم ما را کمک خواهد کرد و هدایت خواهد نمود.»
جملات بالا توصیه های اکبر گودرزی رهبر ایدئولوژیک گروهی بود که بیست و سه سال قبل استاد مطهری را به اتهام ارتباط با«ارتجاع»ترور کرد و در افواه عمومی به«گروه فرقان» شهرت یافت.

کامل هاشمی بازدید : 91 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

نوشتاری که در پیش روی دارید معرفی بسیار کوتاه و اجمالی از گروهی است که به شهادت رساندن فرزندانی از اسلام ، همچون شهید بزرگوار مطهری را انجام داده است.

البته مقصود نگارنده نقد فکری و علل انحرافات و ... این گروه نبوده و حتی در بسیاری از موارد از ذکر جوابهایی که به ذهن نویسنده رسیده خودداری شده و به ذکر نقل قول از خود گروه اکتفا شده است. بلکه غرض آن بوده تا شروعی باشد که صاحبنظران در این امر به نقد این گروهک و بلکه تمامی گروههایی که چه از ناحیه شرق یا غرب تغذیه شده و می شوند بپردازند.
گروههایی که علیه نظام جمهوری اسلامی دست به مخالفت زده و احیانا در مقابل آن ایستادند. نظامی که رهرو شخصیتی است که درطول خلافتش در راه پیاده کردن عدالت با انواع دسیسه ها و توطئه ها و ... روبرو بود و در نهایت توسط همین قشر ترور شد و به شهادت رسید.
همچنانکه با شهادت حضرت علی (ع) نتوانستند راه آنحضرت را سد نمایند، اینان نیز نخواهند توانست با این توطئه ها مانع رشد و تکامل این انقلاب اینان نیز نخواهد توانست با این توطئه ها مانع رشد و تکامل این انقلاب شوند، بلکه این شهادت هاست که نهال انقلاب را بارورتر نموده و باعث شکوفایی هر چه بیشتر آن می گردد.
بهر حال امید است این انتقلاب زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) گشته و با ظهور آنحضرت به دست صاحب اصلی آن برسد ان شاء الله.
از جنایات این گروه از جمله به شهادت رساندن استاد مطهری بوده است شهیدی که امام خمینی (ره) در شهادتش به سوگ نشست و او را حاصل عمر خویش خواند اگر ضابطه عظمت و اهمیت یک گروه و سازمان به تشکیلات و سازماندهی آن تعداد اعضا و هواداران و شخصیتهای اصلیآن گروه باشد پرداختن به گروه فرقان و صرف وقت برای نوشتن یا مطالعه کردن پیرامون آن امری بیهوده است.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 81
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 96
  • باردید دیروز : 165
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,260
  • بازدید ماه : 836
  • بازدید سال : 18,576
  • بازدید کلی : 197,584