loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 83 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

دنیا، دنیای مكتب و ایدئولوژی است. مكتب و ایدئولوژی بر پایه ی جهان بینی است و جهان بینی بر پایه ی شناخت. از اینجا انسان به اهمیت مسئله ی شناخت پی می برد. آنكه ایدئولوژی اش مثلاً بر اساس جهان بینی مادی است، جهان بینی مادی اش بر اساس نظریه ی خاصی در باب شناخت است. آن دیگری ایدئولوژی دیگری دارد بر اساس جهان بینی دیگری و آن جهان بینی بر اساس نظریه ای است كه در باب شناخت دارد. این است كه ما قبل از بحث درباره ی ایدئولوژیها، مكتبها و جهان بینی ها باید تكلیف مسئله ی شناخت را روشن كنیم.

عرض كردم به آن اندازه كه امروز این مسئله اهمیت پیدا كرده است، در جهان دیروز به اهمیت این مسئله پی نبرده بودند. ولی مسئله ی شناخت یك مسئله ی بسیار قدیمی است و بیش از دو هزار سال از عمر آن می گذرد. در فلسفه و حكمت اسلامی، ما بابی تحت عنوان «نظریة المعرفة» یعنی «نظریه ی شناخت» نداریم ولی اغلب مسائلی كه در باب شناخت مطرح است به طور متفرقه در مسائل مربوط به علم و ادراك و عقل و معقول، مسائل مربوط به وجود ذهنی و مسائل مربوط به نفس و كیفیّات نفسانی [مطرح شده است. ] بنابراین از قدیم به اهمیت این مسئله كم و بیش پی برده بودند، ولی امروز فلسفه های دنیای جدید بیشتر و بیشتر در اطراف نظریه ی شناخت دور می زند.

ما نمی خواهیم همه ی مسائل مربوط به شناخت را مطرح كنیم، ضرورت هم ندارد، لااقل مسائل مهمش را طرح می كنیم برای اینكه سخنمان نظمی داشته باشد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 343

کامل هاشمی بازدید : 154 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

چکیده مقاله

نسبی گرایی یکی از مهمترین مباحث معرفت شناسی و فلسفی است که از دوران گذشته تا کنون اندیشمندان مغرب زمین و اسلامی را به خود مشغول ساخته است . استاد مطهری در آثار متنوع خود ضمن تعریف نسبیت و نسبی گرایی به تمایز نسبیت هستی شناختی و نسبیت معرفت شناختی پرداخته است وی نسبیت معرفت شناختی را به جهت بی معنایی و تناقض گویی نقد می کند و نسبیت را در پاره ای از واقعیت های خارجی می پذیرد .

این مقاله ضمن تبیین مطالب پیش گفته به برخی از واقعیت های نسبی و مطلق نیز اشاره می کند .

کلید واژه ها: نسبیت، نسبی گرائی معرفتی، نسبی گرائی هستی شناختی، نسبیت اخلاق و اجتهاد .

گزارش تاریخی

نسبی گرایی معرفتی (1) یکی از رویکردهای معرفت شناختی است که به انکار رکن سوم معرفت فتوا می دهد . توضیح مطلب این است که بسیاری از معرفت شناسان، معرفت و شناخت را به باور صادق موجه تعریف کرده اند . نفی و اثبات این ارکان سه گانه معرفت، باعث بروز چهار مکتب معرفت شناسی شده است . مکتب واقع گرایی و رئالیسم که باور و عقیده مطابق با واقع (صادق) و مدلل و موجه را ممکن دانسته و مکتب شکاکیت که به نفی باور و عقیده (یقین و ظن) پرداخته و مکتب کثرت گرایی معرفتی یا پدیدار شناسی معرفتی که با تفسیر دیگری از صدق یا عدم دست رسی به شی ء فی نفسه، رکن صدق را متزلزل ساخته و نیز مکتب نسبی گرایی معرفتی که با نفی معیار کشف شناخت حقیقی و تمییز آن از شناخت غیر حقیقی، مدلل و موجه بودن معرفت را انکار کردند . این گروه، معرفت را زاییده برخورد دستگاه ادراکی با عالم خارج معرفی کرده اند .

بدین معنا که شی ء خارجی در دستگاه عصبی و ادراکی بشر اثر گذاشته و موجب فعل و انفعالات ذهنی می شود; به همین دلیل، معرفت پدیدار می گردد . بنابراین حقیقت و معرفت حقیقی زاییده برخورد و تاثیر متقابل عالم خارج با دستگاه ذهنی و ادراکی بشر است پس: اولا، اختلاف اندیشه ها معلول اختلاف دستگاه های ادراکی بشر است . ثانیا، این امر زاییدة اختلاف ظروف زمانی و مکانی است که اشیاء خارجی در آنها حضور دارند . شایان ذکر است که نسبی گرایان معرفتی برای تبیین و توصیف و توجیه رویکرد خود از تقریرهای گوناگونی بهره جسته اند که در بالا تنها به یک تقریر آنها اشاره شد، زیرا نسبی گرایی معرفتی از یونان باستان تا کنون از سوی شخصیت هایی چون پروتا گوراس، کوهن، بارنز، وینچ، وینگنشتاین، هارولدبراون و جک میلند مطرح گردیده و متفکران فراوانی نیز به نقد آن اقدام کرده است .

اولین روایت از نسبی گرایی معرفتی، روایت «پروتاگوراس » است که افلاطون آن را در رسالة ته ئه تتوس (2) چنین بیان می کند: (افلاطون، 1377، ص 1378 - 1466) .

«آدمی مقیاس همه چیز است، مقیاس هستی آن چه هست و چگونه است و مقیاس نیستی آن چه نیست و چگونه نیست » . (همان) به عقیدة افلاطون، معنای سخن او این است که «هر چیز برای من چنان است که بر من نمودار می شود و برای تو چنان است که بر تو نمودار می شود، زیرا من و تو هر دو آدمی هستیم . پس آن چه من ادراک می کنم برای من حقیقت است، زیرا محل این ادراک، واقعیت من است » . (همان)

افلاطون برای تبیین بیشتر روایت پروتاگوراس از نسبی گرایی معرفتی به گفت وگوی سقراط با تئودوروس و ته ئه تتوس درباره چیستی شناسایی اشاره می کند و سپس نقدهای کلامی، معرفت شناختی و هستی شناختی سقراط را بر این رویکرد نقل می نماید . (همان، ص 1415 - 1416) . هم چنان که افلاطون و ارسطو نیز نقدهای دیگری بر این نظام بی نظامی وارد ساخته اند که به اختصار، پاره ای از آنها را نقل می کنیم:

1 . یکی از نقدهای سقراط بر نسبی گرایی پروتاگوراس، استدلال از طریق استحاله اجتماع نقیضین است . او می گوید: «آیا هر کس مقیاس چیزهای آینده را نیز در خود می داند; مثلا اگر غیر پزشکی معتقد باشد که این شخص تب خواهد کرد و تنش گرم خواهد شد و پزشکی نیز بر خلاف این عقیده باشد، آیا آن چه روی خواهد داد، مطابق عقیدة یکی از آن دو خواهد بود یا موافق عقیده هر دو؟» (همان، 1400 - 1401) . آیا می توان پندار پزشک با غیر پزشک یا کشاورز با غیر کشاورز را یک سان دانست (همان، ص 1404 1406) . به عبارت دیگر، لازمه نسبی گرایی این است، که همه پندارها و انسان ها یک سان باشند; انسان دانا و داناتر و جاهل معنا نداشته باشد و تنها درستی و نادرستی به پذیرش و عدم پذیرش افراد بستگی داشته باشد . (همان، ص 1392) .

2 . نقد دیگر سقراط این است: «اگر بنا بر آن است که هر پندار و عقیده ای درست شمرده شود، پس آیا ابلهی و اتلاف وقت نیست که مردمان دربارة آرا و عقاید یک دیگر بحث و گفت وگو کنند و درستی و نادرستی آنها را بررسی نمایند و نظری بر خلاف نظر دیگران در میان آورند؟» . (ارسطو، 1378، 144) .

3 . نقد ارسطو بر نظریه نسبی گرایی پروتاگوراس چنین است:

کامل هاشمی بازدید : 94 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

پس تا اینجا به این نتیجه رسیدیم كه ایدئولوژی زاده ی جهان بینی است. اینجا فورا یك سؤال دیگر مطرح می شود: چرا جهان بینی ها مختلف است؟ چرا یكی مادی فكر می كند و دیگری الهی؟ یكی یك پاره استدلالات و دلائل ترتیب می دهد و آن جهان بینی را نتیجه گیری می كند و دیگری دلائل دیگری ترتیب می دهد و جهان بینی دیگری را نتیجه گیری می كند؟ جواب این است كه او جهان را به گونه ای می شناسد و این به گونه ی دیگر، شناخت او از جهان این گونه است و شناخت این از جهان به گونه ی دیگر؛ و نمی شود 31

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 342

هم شناخت این صحیح باشد و هم شناخت آن؛ از ایندو لااقل یكی اشتباه است و یكی صحیح. همین جاست كه مسئله ی شناخت صحیح و شناخت غلط مطرح می شود. پس اول برویم سراغ مسئله ی شناخت و ببینیم كه شناخت صحیح چه شناختی است؛ یعنی قبل از آنكه برویم سراغ جهان و بگوییم جهان این گونه است یا آن گونه، و قبل از آنكه برویم سراغ ایدئولوژی و بگوییم این ایدئولوژی صحیح است یا آن ایدئولوژی، باید برویم سراغ شناخت، ببینیم كدام شناخت صحیح است و كدام غلط، و اصلا شناخت صحیح یعنی چه و شناخت غلط یعنی چه.

کامل هاشمی بازدید : 110 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 

چرا ایدئولوژیها با یكدیگر متفاوتند؟ چرا یك فرد یا یك گروه از یك ایدئولوژی دفاع می كند و فرد یا گروه دیگر از ایدئولوژی دیگر؟ اگر از شخصی كه به یك ایدئولوژی معتقد است بپرسید كه چرا تو به این ایدئولوژی پیوستی و به آن دیگری نپیوستی، می بینید فورا مسئله ی دیگری را مطرح می كند و آن مسئله ی جهان بینی است. ایدئولوژیها و مكتبها زاده ی جهان بینی ها هستند. تكیه گاه ایدئولوژیها جهان بینی ها هستند. جهان بینی یعنی نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی كه یك انسان درباره ی هستی و جهان و درباره ی انسان و جامعه و تاریخ دارد.

افراد و گروهها جهان بینی هاشان مختلف است، یعنی یك گروه جهان را یك گونه تفسیر می كند و گروه دیگر به گونه ی دیگر. اگر جهان بینی مختلف باشد، ایدئولوژی مختلف است، چون تكیه گاه و پایه ای كه ایدئولوژی از جنبه ی فكری بر آن استوار است جهان بینی است، زیرا ایدئولوژی یعنی مكتبی كه بایدها و نبایدها را مشخص می كند، مكتبی كه انسان را به یك هدفی دعوت می كند و برای رسیدن به آن هدف راهی ارائه می دهد. ایدئولوژی می گوید: چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد، چگونه باید ساخت (از ماده ی سازندگی) ، یعنی خود را چگونه باید بسازیم، طبق چه الگویی باید بسازیم، جامعه ی خودمان را چگونه باید بسازیم. ایدئولوژی به این امور پاسخ می دهد، می گوید: اینچنین باش، اینچنین زندگی كن، اینچنین بشو، اینچنین خود را بساز، اینچنین جامعه ی خود را بساز.

اینها همه «چرا» دارد؛ تو می گویی اینچنین باش، چرا باید اینچنین باشم و آنچنان نباشم؟ می گویی اینچنین زندگی كن، چرا اینچنین زندگی كنم؟ چرا آنچنان زندگی نكنم؟ می گویی اینچنین بشو، اینچنین خود را بساز، اینچنین هدف انتخاب كن؛ این چراها را «جهان بینی» پاسخ می دهد، می گوید: وقتی من می گویم اینچنین باش، چون هستی اینچنین است، ساختمان جهان اینچنین است، انسان چنین موجودی است، جامعه چنین حقیقت و ماهیّتی دارد، چنین قوانین و سننی دارد، روان انسان چنین هویّت و چنین قوانین و سننی دارد، جهان اینچنین یا آنچنان است. جهان بینی

مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 341

به ما خبر می دهد از [اینكه ] چه هست، چه نیست، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاكم است، چه قانونی بر جامعه حاكم است، حركتها به سوی چه جهتی است، طبیعت چگونه حركت دارد و اصلاً هستی چیست.

هر طور كه ما در مورد جهان بینی فكر كنیم ناچار ایدئولوژی ما تابع جهان بینی ما خواهد بود. مثلاً امكان ندارد كه انسان جهان را ماده ی محض بداند و انسان را مادی محض، ولی برای زندگی در جهان جاوید هم فكر كند كه اگر می خواهی سعادت جاوید داشته باشی چنین و چنان باش؛ دیگر سعادت جاویدی در كار نیست. این است كه می گویند ایدئولوژی زاده ی جهان بینی است. جهان بینی به منزله ی زیر بنای فكر است و ایدئولوژی به منزله ی روبنا؛ یعنی در یك دستگاه فكر و اندیشه، جهان بینی حكم طبقه ی زیرین و ایدئولوژی حكم طبقه ی روئین را دارد كه بر اساس آن و بنابر اقتضائات آن ساخته شده است. اگر بخواهیم به تعبیر علمای قدیم خودمان بیان كنیم باید اینطور بگوییم كه ایدئولوژی حكمت عملی است و جهان بینی حكمت نظری؛ حكمت عملی زاده ی حكمت نظری است، نه حكمت نظری زاده ی حكمت عملی [1].


[1] . [این مطلب ] در ذهنتان با مسئله ی دیگری مخلوط نشود. مسئله ی اینكه آیا علم زاده ی عمل است یا عمل زاده ی علم، مسئله ای دیگر است. حكمت عملی علم است، حكمت نظری هم علم است. اینجا سخن از دو علم است كه كدامیك از ایندو زاده ی دیگری است. این مسئله را كه آیا علم زاده ی عمل است یا عمل زاده ی علم، بعداً در مسائل شناخت مطرح می كنیم. این را عرض كردم كه ایندو با یكدیگر اشتباه نشود.


 

کامل هاشمی بازدید : 68 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 

اولین سخن در باب شناخت كه از قدیم مطرح بوده و امروز هم مطرح است این است كه اصلا آیا شناخت ممكن است؟ آیا می شود جهان را شناخت؟ آیا می شود انسان را شناخت؟ آیا می شود هستی را شناخت؟ عده ای از بیخ منكرند، می گویند شناخت برای بشر غیر ممكن است، یعنی یك شناخت قابل اعتماد و اطمینان برای بشر یك امر ناممكن است، «لا ادری گری» یعنی «نمی دانم گری» سرنوشت محتوم بشر است. ابتدا به نظر می رسد كه این مكتب خیلی مكتب سستی است و اساساً قابل توجه نیست، ولی از قضا طرفداران این مكتب دلائل بسیار قوی اقامه كرده اند كه جوابگویی به آنها كار ساده ای نیست؛ نمی خواهم بگویم غیر ممكن است، می خواهم بگویم كار ساده ای نیست.

 

کامل هاشمی بازدید : 63 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 

پرسش:

اندیشه های شهید مطهری را در زمینه معرفت دینی بیان کنید؟

پاسخ:

مسأله معرفت و شناخت از فضایل مختص به انسان است و باید خدا را بر این نعمت شاکر بود. شهید مطهری نیز اهمیت ویژه ای برای مسأله شناخت (که معرفت دینی نیز یکی از اقسام آن می باشد) قائل بوده است و آن را چنین بیان می کند «دنیا دنیای مکتب و ایدئولوژی است. مکتب و ایدئولوژی بر پایه جهان بینی است و جهان بینی بر پایه شناخت. از اینجا انسان به اهمیت شناخت پی میبرد.» [1]

البته امروزه بحث از معرفت دینی که: «مجموعه شناخت هایی است درباره ادیان الهی که در بخش های عقاید، اخلاق و احکام یعنی در ابعاد هست ها و بایدها، وجود دارد.» [2] اهمیت فراوانی پیدا کرده و برخی مدّعی شده اند که کلیه معارف با یکدیگر مرتبط بوده و این ارتباط به گونه ای است که هر تغییر و تحولی در شاخه ای از علوم شاخه های دیگر معرفتی را لزوماً تحت تأثیر قرار می دهد و معرفت دینی مصرف کننده تمام عیار علوم بشری بوده و کاملاً وابسته به آن می باشد لذا هرگونه تغییر و تحول در علوم بشری به تغییر معرفت دینی می انجامد. [3]

و اما نظریات استاد شهید آیت الله مطهری: استاد اصل مسأله شناخت و معرفت را امری ممکن دانسته و در این زمینه می گوید: «قرآن قائل به ممنوعیت شناخت نیست بلکه قائل به امکان شناخت است... وقتی قرآن دعوت می کند به شناخت، دعوت به یک امر ناممکن نمی کند وقتی قرآن راجع به آدم، اول درجه شناختش را تا حدّ بی نهایت بالا می برد می خواهد بگوید ای بشر! تو امکان شناخت بی نهایت داری «وَ عَلَّمَ ادَمَ الأسماءَ کُلَّها.» [4] استاد شهید برای شناخت، ابزاری را ذکر می نماید از جمله: حواس، عقل و دل «یکی از ابزار حواس است ولی حواس ابزار برای منبع طبیعت است ابزار دوم شناخت، استدلال عقلی می باشد که یک نوع عمل است که ذهن انسان آن را انجام می دهد. و منبع سوم قلب یا دل است که ابزار آن را باید تزکیه نفس بدانیم.» [5]

البته باید دانست که تحصیل معرفت دینی چندان آسان نیست و در این راه موانعی نیز وجود دارد (در بخش ماوراء طبیعی) «محدود بودن مفاهیم الفاظ و کلمات از یک طرف و انس اذهان به مفاهیم حسی و مادی از طرف دیگر که تفکر و تعمق در مسائل ماورای طبیعی را دشوار می سازد. حقیقت این است که مفهوم سهل و ممتنع در مورد مسائل الهی بیش از هر مورد دیگر صدق می کند زیرا معانی ماوراء الطبیعی را در محدوده مفاهیم و تصورات عادی وارد کردن و در قالب الفاظ و کلمات جای دادن شبیه دریا را درکوزه ریختن است.

معانی هرگز اندر حرف ناید که بحر بیکران در ظرف ناید [6]

 

کامل هاشمی بازدید : 220 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 شهید مطهری -رضوان الله تعالی علیه- از لحاظ پرداختن به مباحث معرفت شناسی و طرح شبهات مربوط به آن و پاسخ گویی بدان ها،سرآمد معاصران خود بود.او علاوه بر تقریر بسیار زیبای مطالب فلاسفه پیش از خود،به گونه ای که مطالب آن ها را به زبان روز و پاسخ گوی به شبهات موجود درآورد، مطالب ابتکاری خاصی را نیز در این زمینه عرضه کرده که از ارزش والایی برخوردار است؛مانند جستوجو برای یافتن منشأ معقولات ثانیه فلسفی و دست یابی به علوم حضوری و ارجاع معقولات ثانیه فلسفی بدان.البته این کاوش توسط مرحوم علاّمه طباطبایی شروع شد،ولی ادامه و تکمیل آن را این شهید عزیز به عهده گرفت.

آنچه در ذیل می آید اجمالی است از برخی کاوش های شهید مطهری رحمة اللّه در زمینه معرفت حقیقی؛امکان معرفت حقیقی و ردّ شکاکیت؛منشأ معارف بشری و مطابقت علم با واقع.

معرفت حقیقی

شهید مطهری رحمة اللّه معرفت حقیقی حقیقت)راقضیه ذهنی مطابق با واقع می داند. 1 با توجه به تعریف مذکور،ایشان دو 2 شرط برای معرفت حقیقی ذکر کرده اند:وجود علم و صورت ذهنی و مطابقت با واقع.

که ایشان به پیروی از دیگر فلاسفه،علوم را به حضوری و حصولی تقسیم می کند و علم حضوری راعلم بی واسطه و علم حصولی راعلم باواسطه صور ذهنی)می داند و معتقد است که در علم حضوری،خود واقعیت نزد عالم حاضر است، نه صورت آن و به این دلیل،خطاناپذیر است.ولی در علم حصولی،صورتی از واقع نزد عالم وجود دارد(صورت ذهنی)، پس ممکن است خطا یا صواب و حق باشد. 2 با توجه به این نکته،باید گفت:در علوم حضوری،مطابقت و عدم مطابقت مطرح نیست و این مسأله سالبه به انتفای موضوع است و جایگاه آن بحث مطابقت و عدم مطابقت در علوم حصولی است.علوم حضوری علومی حق و صواب و عین واقع هستند و تعابیری مثل مطابق وصادق در آن ها مسامحی و بیانگر خالی بودن از خطا و غلط است.

پس یکی از مصادیق معرفت حقیقی معرفتی است که عین واقع باشد،نه مطابق با واقع و تعریف معرفت حقیقی به علم مطابق با واقع مربوط به علوم حصولی است،نه مطلق علم.

صفحه 2

امکان معرفت حقیقی و ردّ شکّاکیت

شهید مطهری رحمة اللّه حقیقی بودن و مطابق با واقع بودن ادراکات بشری را فی الجمله نه تنها ممکن،بلکه بدیهی و محقق می داند؛ به نظر ایشان،محال است همه ادراکات بشری غیرحقیقی باشد، حتی استدلال بر مطابقت فی الجمله در ادراکات نیز محال است؛ 3 زیرا موجب دور یا تسلسل می شود.

ایشان وقوع خطا در بعضی موارد را سبب سلب اعتماد از علوم و ادراکات مسلّم،ضروری و فطری نمی داند. 4 فطری ات مورد نظر ایشان همان بدیهیات اولیه می باشد که صرف تصور موضوع و محمول آن ها کافی در تصدیق بدان هاست. 5

در واقع،شهید مطهری رحمة اللّه همچون فلاسفه مسلمان پیش از خود،شکاکیّت و سوفسطاگری مطلق را مردود و باطل و بهترین نشانه صحت این ادعا را وجود علوم حضوری و بدیهیات اولیه بشری می داند. 6

کامل هاشمی بازدید : 114 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 پیشگفتار

آثار علمی بر جای مانده از متفکر و استادشهیدآیت اللّه مطهری-رضوان اللّه تعالیه علیه-به دو دسته نوشتاری و گفتاری-و احیانا نوشتاری-گفتاری- تقسیم می شوند،که با انگیزه های خاص و در مناسبت ها و شرایط مکانی- زمانی مختلف پدید آمده اند؛زیرا آن بزرگوار عالمی متعهد،هوشیار،فداکار و

(صفحه 133)

درد آشنا بود که خود را در پیشگاه خدا و در برابر دین و فرهنگ اسلامی مسئول می شناخت،و روشنگری،هدایت افکار،دفاع از حق و مبارزه با هر نوع اعوجاج و انحراف در زمینه عقاید و معارف اسلامی را بزرگ ترین رسالت خویش می دانست،و در ایفا این رسالت در همه صحنه های علمی-دینیحضور می یافت و از هر وسیله مشروعی بهره می گرفت.

قلمرو روشنگری و هدایت او محدوده خاصی نمی شناخت، نوباوگان، نوجوان، جوانان، محصلان، آموزگاران، حوزویان، دانشگاهیان کارگران، بازاریان و مردان و زنان و ... همگی مورد توجه او بوده و برای هر یک متناسب با سطح معلومات و توان فکری شان می گفت و می نوشت،در ایفا اینمسئولیت گاهی در مسجد و حسینیه حضور می یافت و بر فراز منبر می نشست، و گاهی در کلاس درس یا جلسه بحث علمی یا کنفرانس تحقیقی حاضر می شد و از تربیون سخنرانی بهره می جست،کتاب،مجله و روزنامه ابزار دیگری بودند که آن عالم فرزانه در مسیر تبلیغ و هدایت آن ها را به خدمت گرفته بود.

کامل هاشمی بازدید : 120 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

امتناع رابطه علّی میان اعیان مادّی و صور ادراکی

چنان که از مباحث پیشین برمی آید، مسأله اصلی مقاله حاضر، کاشفیت صور ادراکی در ناحیه علم حصولی است، و علم حضوری بنابر تعریف، تخصّصاً از بحث کاشفیت و انطباق خارج می شود؛ چرا که در علم حضوری، نه صورتی هست و نه حکایتی، و معلوم، بذاته نزد عالم حاضر است؛ پس مسأله انطباق هم منتفی است؛ امّا در حوزه علوم حصولی، مشکل اصلی، انطباق صورت های ادراکی بر عالم مادّی خارجی است.

دیدیم که استاد مطهری و علاّمه طباطبایی، در نظر دقیق، صور ادراکی را معلول و متولّد از عالم مادّی خارجی، نمی دانند و بر آن هستند که واقعیت مادّی نه خودش معلوم بالذّات و مدرَک قوای نفس می شود و نه علّت فاعلیِ ایجاد صورت ادراکی می تواند بشود (طباطبایی، 1405: ص 145؛ مطهری، 1404: ص 412)، و استاد بر آن است که حلّ مشکل شناخت و انطباق سرانجام از طریق مراجعه به آرای ملّاصدرا عملی است که او هم آن را از عارفان اخذ کرده است (همان، 1407: ص 310؛ همان، 1404: ص 408). ما این راه حل را در ادامه مقاله پی خواهیم گرفت؛ ولی توجّه داریم که در این نظریه، عالم مادّه جنبه علّت معدّه و نه فاعلی پیدا می کند (همان، ص 267) (همان،1369: ص 149).

یکی از محقّقان معاصر بر آن است که برخلاف شهید مطهری که رابطه علّی و معلولی را برای حلّ مشکلات مطابقت راهگشا نمی دانند، باید گفت: این راه بسیار محکم و متقن است (معلّمی،

(صفحه 85)

1378 «ب»: ص 224). وی در مقام نقد آرای معرفت شناختی استاد می گوید:

تنها راه درک واقع، وجود ذهنی نیست؛ زیرا می توان از طریق احساس و تأثّر درونی از عالم خارجی و از طریق اصل علیّت به وجود عالم خارج پی برد و از همین طریق و از طریق سنخیت بین علّت و معلول، به برخی از ویژگی های موجودات عالم خارج همچون شکل، بُعد، حرکت، تغییر و غیر از این ها پی برد. به نظر می رسد راه منطقی هم همین است (همان، ص 225 و 226). موضوع مطابقت و عدم مطابقت با عالم خارج اساساً به بحث وجود ذهنی مربوط نمی باشد و به مسأله انقسام علم به بدیهی و نظری مربوط می باشد (همان، ص 232).

این محقّق در آرای خود از اندیشه ور معاصر آقای مصباح متأثر است که اعتقاد دارد:

اثبات مطابقت ادراکات با اشیای خارجی، نیازمند به قوانین فرعی علّیت است (همان، ص281؛ مصباح، 1364: ج 2، ص 26). آقای مصباح برای اثبات مطابقت می گوید: باید به کمک قوانین علّیت ثابت شود که علّت پدیده های ادراکی مختلف و متغیّر و حاکی از ابعاد و اشکال گوناگون، اشیای مادّی متناسب با آن ها است و اگر این اثبات صورت نگیرد نمی توانیم صفات و ویژگی های اشیای مورد تجربه را به طور قطعی و تعیینی بشناسیم (همان، ص 27)

کامل هاشمی بازدید : 152 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

تذکراین مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

چکیده

بدون تردید، استاد مطهری از چهره های شاخص و خوش فکر و نوآور در اندیشه اسلامی معاصر شمرده می شود.حضور جدّی و طولانی در حوزه های درسی دینی، وسعت مطالعات در علوم متنوّع عصری، ذوق و استعداد وافر و تعهّد و خلوص او در اعلای کلمه دین، وی را در عرصه ارائه خدمات دینی و تربیت نسل جدید، واجد سهمی انحصاری ساخته است.

وی در فلسفه اسلامی دارای مطالعات گسترده و عمیق بود و در پرتو آشنایی با فلسفه متأخّر جهان غرب، به مسائل مهمّ و سؤالات اساسی این دوران توجّه جدّی نشان داد؛ از آن جمله مباحث شناخت ومعرفت شناسی است که مقاله حاضر، اندیشه های استاد را در پاسخ به مهم ترین مسأله شناخت، یعنی کاشفیت و واقع نمایی علم، پی گرفته است. ضمن تأکید بر بداهت واقع نمایی علم، معیار آن را اتّحاد ماهوی صور ذهنی و موجودات عینی دانسته؛ سپس درباره چگونگی دستیابی نفس مدرک به ماهیات اعیان خارجی، بر اندیشه عرفانی حضرات خمس تأکید ورزیده و سایر راه حل های بدوی را مطرود دانسته است.

این مقاله درصدد است نشان دهد در عین این که اندیشه های استاد، به تنقیح موضوع کمک شایانی کرده است، همچنان مسأله بسیار فربه و عمیق کاشفیت صور ادراکی، حلّ نهایی خود را نیافته است و بر اندیشه وران فرض است که راه آن استاد فقید را پی گرفته، موضوع را مانند استاد جدّی تلقّی کنند. بی تردید اگر از حضورش محروم نمی شدیم، بهره اش را در پیشبرد این موضوع خطیر، وافر می ساخت. رضوان خدا بر او باد.

واژگان کلیدی: شناخت، مطهری، واقع نمایی علم، صور ادراکی، معرفت شناسی، مطابقت ذهن و خارج.

اهمیّت شناخت

مرحوم، استاد مطهری از مصادیق عالمان آگاه به زمانه بود که مسائل و موضوعات فلسفی و کلامی مورد نیاز جامعه زمان خود را به خوبی تشخیص می داد و بر راهگشایی در آن موضوعات اهتمام می ورزید. با این که مسأله شناخت، در فلسفه اسلامی مسأله اصلی به شمار نمی آمد (مطهری، 1404: ص 256)، آگاهانه این موضوع را به صورت موضوع اصلی فلسفه های نو مورد موشکافی قرار می داد (همان، 1367 ‹الف›: ص 17)، و معتقد بود که تفکیک فلاسفه به دو اردوگاه رئالیسم و ایده آلیسم، ناشی از بینش آن ها در امر شناخت است (همان، 1368: مقاله دوم).

کامل هاشمی بازدید : 141 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

ابزار دست یابی به شناخت

درمیان فیلسوفان جدید اروپا، دسته دیگری از فلاسفه هستند که آنها را (حسیون) می نامند در برابر عقلیون حسیون تمام ادراکات بشر را بر پایه حس می دانند. برخی از آنان حتی برای حس هم نقشی در راه یابی به شناخت و یقین قائل نیستند و معتقدند:

(طبیعت دارای رنگ و بو و صدایی نیست. ما هستیم که برای آن اشعه زرین آفتاب و عطر فرح بخش گل و صدای دلنواز بلبل ساخته ایم.) 25

جان لاک انگلیسی (1622 1704) که سردسته (حسیون) به شمار می آید، گرچه ارزش محسوسات را همچون دکارت، در مسائل نظری (تا حدی) نفی می کند، ولی معتقد است که در مسائل زندگی دنیوی (مسائل عملی) باید به حقیقت محسوسات یقین داشت. 26

.................... ص 129 .....................

از جمله دانشمندان حسی که نظریه دکارت و پیروانش را درباره معقولات صرف، نفی کرده اند و به پیروی از جان لاک، همه معلومات را مستند به حس دانستند، جرج برکلی (1685 1753 م) و دیوید هیوم (1776 1911م) هستند. 27

دانشمندان حسی می گویند: عقل بشر، خطا می کند و خطا بودن استدلال ها بارها برملا شده است وحتی عقلیون خود نیز خطای عقل را انکار نمی کنند، پس چاره ای نیست جز اینکه به محسوسات اعتماد کنیم.

نتیجه این نظریات این است که در مقولات غیرحسی نمی توان به وسیله دلایل و براهین عقلی به یقین رسید. شگفت این که بیش از هزارسال پیش در میان فرقه های کلامی، همانند این دیدگاه شکل گرفته است. درمیان اهل سنت، اشاعره و اهل حدیث که در رأس آنان حنابله قرار دارند، هرگونه کاوش و ژرف اندیشی و تجزیه و تحلیل درمسائل ماورای طبیعی قرآن را ناروا شمردند و معتقد شدند که: وظایف دینی را باید از روی تعبّد انجام داد نه با استناد به دلایل عقلی.

احمد بن حنبل، جمله ای را به پیامبر نسبت داده است: (علیکم بدین العجائز)؛ در مسائل دینی باید به شیوه پیره زنان عمل کرد. 28

کامل هاشمی بازدید : 549 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

تذکراین مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

تحقیق در ماهیت شناخت که به آن شناخت شناسی یا اپیستمولوژی (Epistemology) نیز گفته می شود شاخه ای از فلسفه است. واژه اپیستمولوژی را نخستین بار ج. ف . فریه در سال 1854 میلادی به کار برد. او فلسفه را به دو بخش تقسیم کرد:

هستی شناسی (انتولوژی)

شناخت شناسی (اپیستمولوژی). 1

در فرهنگ عربی، به این واژه (علم المعرفة) یا (نظریة المعرفة) گفته می شود. 2

شناخت شناسی یا اپیستمولوژی، یا نظریة المعرفة، از خاستگاه، شالوده و اعتبار (شناخت) بحث می کند؛ شناخت، یعنی علمِ یافتن و دانستنِ حقایق اشیاء و پدیده های محسوس و قابل درک با حواس، و نیز دست یافتن به کنه و حقیقت آن دسته از حقایق موجود جهان که به طور مستقیم با حواس نمی توان به آن دست یافت. اپیستمولوژی می کوشد تا توانایی انسان را در شناخت حقیقت و شیوه رسیدن به آن آشکار سازد و انسان را به توانمندی هایش در زمینه معرفت توجه دهد.

شناخت انسان از خود و موجودات جهان همواره دوگونه بوده است:

شناخت سطحی و پوسته ای که نتیجه ارتباط آگاهانه ولی ابتدایی و حسی انسان با اشیاء است، به طوری که از حد انسان فراتر

................... ص 118 ..............................

نرفته باشد. نخستین ارتباط حسی و فیزیکی

انسان با محیط زندگی و اطراف خویش از این گونه است، این اندازه از شناخت، هم برای انسان صورت می گیرد و هم برای حیوان، و چه بسا در برخی از میدان های حسی شناخت، برخی از جانداران، نیرومندتر و کارآمدتر از انسان باشند.

شناخت فراحسی که در نتیجه تأملات ثانویه و پاسخ به پرسش هایی شکل می گیرد که از شناخت حسی نخستین عبور کرده و نمی خواهد بدان بسنده کند.

این نوع شناخت در واقع تفسیر جهان است. در تفسیر جهان، انسان، روابط ضروری حوادث را تشخیص می دهد و قوانین کلی عالم را کشف می کند و واقعیت های مربوط به ماورای محسوسات و آن سوی طبیعت را آشکار می سازد. 3

در شناخت شناسی و اپیستمولوژی منظور شناخت به معنی اول (جهان احساس) نیست، بلکه منظور جهان تفسیری و نفوذ انسان به حقیقت هستی تا فراسوی طبیعت است.

کامل هاشمی بازدید : 89 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

1. آیا شناخت ممكن است؟ این اوّل پرسش در این مسأله است و همواره مطرح بوده و هست. بسیاری از اندیشمندان، شناخت حقیقی را غیر ممكن می دانند و انسان را محكوم به نشناختن و سر در نیاوردن از واقعیّت آنچه در جهان است یا می گذرد می دانند و یقین (دانش قطعی تردیدناپذیر مطابق با واقع) را امری محال می شمارند.

ولی قرآن به حكم اینكه دعوت به شناختن خدا و جهان و انسان و تاریخ كرده است و به حكم اینكه در داستان آدم اوّل كه داستان انسان است، او را شایسته ی تعلیم همه ی اسماء الهی (حقایق عالم) دانسته است و به حكم اینكه در مواردی علم بشر را از نوع احاطه به چیزی از علم پروردگار- كه عین حقیقت است- دانسته استوَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ [1]، شناختن را ممكن می داند.

2. منابع شناخت چیست؟ از نظر اسلام منابع شناخت عبارت است از طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 230

آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعی اقوام و ملل، عقل یا اصول و مبادی اوّلیّه ی فطری، قلب یعنی دل در حدّ تصفیه و تزكیه، آثار علمی و كتبی گذشتگان.

قرآن در آیات فراوان به نظر در طبیعت زمین و آسمان دعوت كرده است:

قُلِ اُنْظُرُوا ما ذا فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ [2].

بگو بنگرید و دقّت كنید كه چه چیزها در آسمان و زمین هست.

و همچنین به تعقّل در تاریخ اقوام گذشته برای آموزش فرا خوانده است:

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها [3].

آیا در زمین سیر نمی كنند (آثار گذشتگان را در زمین مطالعه نمی كنند) تا دلهایی بیابند كه با آن بیندیشند و گوشهایی بیابند كه با آنها بشنوند؟ و همچنین عقل و مبادی فطری عقلی را معتبر می شناسد و در استدلالهای خود به آنها تكیه می كند:

لَوْ كانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اَللّهُ لَفَسَدَتا [4].

بگو اگر در این دو (آسمان و زمین همه ی هستی خدایانی دیگر جز اللّه می بود، این نظام موجود نبود و تباه شده بود (برهان تمانع) .

و یا می گوید:

مَا اِتَّخَذَ اَللّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ سُبْحانَ اَللّهِ عَمّا یَصِفُونَ [5].

خدا فرزند نگرفته و با او هرگز خدایانی دیگر نبوده، كه اگر چنین بود هر خدایی مخلوقات خویش را با خود به سویی می برد و برخی بر برخی دیگر برتری می یافتند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 231

خدا منزّه است از آنچه اینان توصیف می كنند (برهان هماهنگی و وحدت جهتی نظام) .

و همچنین قرآن قلب و دل را كانون یك سلسله الهامات و القائات الهی می داند.

هر انسانی به هر اندازه كه در پاك نگه داشتن و به سوی او كردن و تغذیه ی معنوی كردن این كانون از طریق توجّه در اخلاص و عبودیّت، كوشش كرده باشد، به همان اندازه از یك سلسله الهامات و القائات بهره مند می گردد. وحی انبیاء، درجه ی شدید این نوع معرفت است. همچنانكه قرآن به ارزش قلم و كتاب و نوشته مكرّر اشاره كرده و در مواردی به اینها سوگند یاد كرده است: «ن وَ اَلْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ » [6].

3. ابزار شناخت چیست؟ ابزار شناخت عبارت است از حواس، قوّه ی تفكّر و استدلال، تزكیه و تصفیه ی نفس، مطالعه ی آثار علمی دیگران، در سوره ی مباركه ی نحل می فرماید:

وَ اَللّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْصارَ وَ اَلْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ [7].

خدا شما را از شكم مادرانتان بیرون آورد در حالی كه چیزی نمی دانستید و برای شما گوش و دیده ها و ضمیرها قرار داد، باشد كه سپاس این نعمتها را بدانید و از اینها بهره ی صحیح ببرید.

در این آیه ی كریمه تصریح شده كه انسان- بر خلاف نظریّه ی افلاطون [8]- در ابتدای

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 232

تولّد، فاقد هر گونه شناخت است و خداوند به انسان حواس را عنایت كرده است تا جهان را به این وسیله مطالعه و بررسی كند و به او ضمیر و قوّه ی تجزیه و تحلیل داده كه در آنچه از راه حواس به دست می آورد، در مرحله ی بعد تعمّق كند، از ظواهر گذشته به درون اشیاء و قوانین حاكم بر آنها راه یابد.

در این آیه صریحا حواس (كه البتّه ذكر «سمع» و «بصر» كه مهمترین حواسّ اند به عنوان نمونه آمده است) ابزار شناختن، (به اصطلاح شناخت سطحی و مرحله ی اوّل شناخت) و همچنین ضمیر (فؤاد) نیز ابزار شناختن و علم پیدا كردن (و به اصطلاح مرحله ی شناخت منطقی و عمقی) معرّفی شده است.

ضمنا در این آیه به یك مسأله ی دیگر در باب شناخت نیز اشاره شده و آن مسأله ی مراحل شناخت است.

قرآن همچنانكه حواس و قوّه ی تفكّر را ابزار شناخت می داند، تزكیه و تصفیه ی نفس و تقوا و پاكی را نیز وسیله ای برای شناخت می داند. در آیات بسیاری به این مطلب اشاره یا تصریح شده است:

إِنْ تَتَّقُوا اَللّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً [9].

اگر خود را از آنچه خدا نمی خواهد نگهداری كنید، دل خود را پاك و ناآلوده نگه دارید، خداوند مایه ی تمیز و تشخیص برای شما قرار می دهد.

وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها. `فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها. `قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها. `وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها [10].

سوگند به جان انسان و به آراستگی و اعتدال آن كه خدا به او الهام بخشید ناپاكی و پاكی را كه چیست و به او فهمانید. آن كس كه جان را تزكیه كرد رستگار شد و آنكه آن را بیالود و عناصر نامناسب وارد آن ساخت، زیانكار شد.

تعلّم و یاد گرفتن و خواندن كتاب، یكی دیگر از وسائل و ابزارهایی است كه {TZعلاوه بر تعلیم از «تذكّر» نیز یاد شده است، تذكّر به فطرت است به این معنی كه گفته شد. لهذا میان آیات تذكّر و آیات فطرت از یك طرف و آیه ی سوره ی نحل و بعضی آیات دیگر به آن مضمون تضاد و تناقضی نیست. T}

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 233

تعلیمات اسلامی به آنها توجّه كرده و آنها را به رسمیّت شناخته است. كافی است كه وحی بر پیامبر اكرم با جمله ی «اقرأ» (بخوان) آغاز می شود. قرائت، خواندن چیزی از یك متن (كتاب) است.

اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اَلَّذِی خَلَقَ، `خَلَقَ اَلْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، `اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ اَلْأَكْرَمُ، `اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، `عَلَّمَ اَلْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ [11].

بخوان به نام پروردگارت، همان كه آفرید، آفرید انسان را از خونی بسته (یا حیوانی زالوشكل) . بخوان و پروردگار كریمتر تو كه قلم به دست گرفتن را آموخت، به انسان چیزهایی آموخت كه نمی دانست.

4. موضوعات شناخت: چه چیزهایی شناختنی است و باید شناخت؟ موضوع شناخت خداست، جهان است، انسان است، و جامعه و زمان است. همه ی اینها، هم شناختنی است و هم باید شناخت.


[1] . بقره/255.

[2] . یونس/101.

[3] . حج/46.

[4] . انبیاء/22.

[5] . مؤمنون/91.

[6] . قلم/1.

[7] . نحل/78.

[8] . نظریّه ی معروف افلاطون این است كه روح انسان وجود قبلی در عالم «مثل» داشته و وقتی كه به این جهان می آید، همه چیز را می داند ولی فراموش كرده، بار دیگر كه در این جهان با حقایق آشنا می شود «تذكّر» است نه علم جدید. آنچه در این آیه آمده با نظریّه ی فطرت كه در قرآن آمده منافی نیست، زیرا امور فطری به اصطلاح قرآن به این معنی نیست كه انسان در آغاز تولّد یك سلسله امور را بالفعل می داند، بلكه به معنی این است كه جوهر انسان جوهری است در حال رشد و تكامل و در مسیر زندگی علاوه بر آنچه از راه حواس كشف می كند یك سلسله اصول اوّلیّه برایش كشف می شود كه تصوّر آنها برای تصدیق قطعی و الزامی به آنها كافی است، و اینكه در قرآن

[9] . انفال/29.

[10] . شمس/7- 10.

[11] . علق/1- 5.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 165
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,191
  • بازدید ماه : 767
  • بازدید سال : 18,507
  • بازدید کلی : 197,515