loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 118 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)


  دین و دینداری باعث حیات انسان و جامعه می‏شود، چنان که خداوند متعال در قرآن کریم هدف از رسالت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را احیای انسان‏ها می‏داند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (انفال، 24)؛ یعنی ای کسانی که ایمان آورده‏اید، زمانی که خدا و پیامبر شما را به چیزی که مایه‏ی حیات شماست، فرا خواندند، دعوت آنان را اجابت کنید.

اما همین دین حیات بخش، ممکن است در گذر زمان در بستر تاریخ و اندیشه‏ها و فهم‏ها و آداب و رسوم و خلقیات مردمان، آلودگی‏هایی (آشکار و نهان، محسوس و نامحسوس) پیدا کند؛ چیزهایی بر آن افزوده و چیزهایی از آن مغفول واقع شود؛ ابعادی از آن، چنان بزرگ شود که اصل و گوهر آن مورد غفلت واقع شود و گوهر مفاهیم اصلی آن چنان رنجور و ضعیف شود که از مجموعه‏ی آن دین حذف شود. سرانجام، آنچه به عنوان دین در میان دینداران و جامعه‏ی دینی رواج پیدا می‏کند، چیزی غیر از آن است که از ناحیه‏ی خداوند متعال آمده است. در اینجاست که احیاگری دینی معنا پیدا می‏کند؛ یعنی زدودن غبار خرافه و بدعت و تحریف از چهره‏ی دین و عنایت به جنبه‏های مغفول و پیراستن زواید. بنابراین، احیاگری، مسبوق و از پی عارضه‏ای است که نصیب دین می‏شود و احیاگری در عرصه‏ی احیاگری دینی با دو تشخیص مهم روبروست؛ تشخیص درد و تشخیص درمان. بدین ترتیب، اساس کار احیاگری را می‏توان در «دردشناسی» و «درمان‏گری» خلاصه کرد. از این روست که احیاگری و اصلاح‏گری بسی سخت و جان کاه، اما لازم و ضروری است و زاد و توشه‏ی مناسب خود را می‏طلبد.

بسیاری از احیاگران و مصلحان اجتماعی و سیاسی مسلمان از این عوارض و دردها سخن گفته و احیاگری آنها نیز برای درمان دردها بوده است. اقبال لاهوری می‏گفت تفکر اسلامی پانصد سال است که دچار رکود شده است (اقبال، بی‏تا، 10) و برای احیای آن، اجتهاد را تجویز می‏کرد.

استاد مطهری وجود خرافات و بدعت‏ها و تحریف مفاهیم دینی را از جمله آفات جامعه‏ی اسلامی می‏دانست، از این رو پیشنهاد می‏کرد که فکر دینی ما باید اصلاح شود و اصول و مبانی مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود. (مطهری، 1373 ، 144 ؛ همو، 1375 ، 48)

گرچه احیاگری و اصلاح گری امری سخت و دشوار است، اما لازم و ضروری است و زاد و توشه‏ی مناسب خود را می‏طلبد. اندیشمندان بزرگی، از ادیان و مذاهب مختلف جهان، را می‏توان برشمرد که برنامه‏ی اصلاح و احیای دین را سرلوحه‏ی فعالیت خود قرار داده‏اند، اما در این میان کسانی نیز بوده‏اند که به بهانه‏ی احیاگری و اصلاح طلبی، در جهت تخریب دین و گمراه ساختن دینداران قدم برداشته‏اند. این امر موجب شده است که برنامه‏ی احیاگری و اصلاح گری همواره در پاره‏ای از ابهامات فرو رفته و آفاتی دامن‏گیر آن شود. استاد مطهری قدس‏سره در این زمینه می‏گوید:

بدیهی است که جنبش‏هایی که داعیه‏ی اصلاح داشته‏اند، یکسان نبوده‏اند. برخی داعیه‏ی اصلاح داشته و واقعاً هم مصلح بوده‏اند. برخی، به عکس، اصلاح را بهانه قرار داده و فساد کرده‏اند. برخی دیگر در آغاز جنبه‏ی اصلاحی داشته و سرانجام از مسیر اصلاحی منحرف شده‏اند (مطهری، 1377 ، 11).

احیاگری چیست؟

احیای دین یعنی چه؟ مگر دین می‏میرد که باید احیا شود؟ کسی که دین را احیا می‏کند، چه کاری انجام می‏دهد که به عملش «احیای دین» اطلاق می‏کنیم؟ ممکن است برخی با استناد به آیه‏ی شریفه‏ی «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (انفال، 24)، ادعا کنند که ما در قبال حراست یا احیای دین وظیفه‏ای نداریم؛ چرا که خداوند متعال خود در قرآن می‏فرماید: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر، 9) یعنی ما خود از قرآن حفاظت می‏کنیم. استاد مطهری برای رفع این شبهه می‏گوید:

ممکن است در ذهن‏ها بیاید که این معنا ندارد که ما بخواهیم دین را احیا کنیم، کار به عکس است، دین باید ما را احیا کند، ما نمی‏توانیم دین را احیا کنیم. هیچ منافات نیست که هم دین محیی و زنده کننده‏ی ما باشد و هم ما وظیفه داشته باشیم که محیی و زنده کننده‏ی دین باشیم... به علاوه، در تعبیرات دین، هر دو آمده است، هم ذکر شده است که دین محیی شماست، و هم دستورهایی رسیده، به صراحت یا به اشاره، که شما هم باید دین را زنده نگه دارید، باید این وظیفه را برای همیشه به عهده داشته باشید و متوجه باشید که باید دین را زنده نگه داشت و نگذاشت که دین بمیرد (مطهری، 1373 ، 130 و 131).

از دیدگاه استاد مطهری، احیاگری و اصلاح طلبی یک روحیه‏ی اسلامی است و هر مسلمانی، به حکم این که مسلمان است، باید احیاگر و دست کم طرفدار آن باشد؛ چرا که احیاگری و اصلاح طلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح شده و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است، که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است (مطهری، 1377 ، 7).
به اعتقاد استاد مطهری اصلاح و احیا، زمانی در جامعه‏ی اسلامی تحقق پیدا خواهد کرد که رهبری آن به دست اسلام شناسانی عادل و زمان شناس اجرا شود و در غیر این صورت به دین ضربه‏ای اساسی وارد خواهد شد.

علمای بزرگ ما باید به این نکته توجه کنند که بقا و دوام روحانیت و موجودیت اسلام به این است که زعمای دین، ابتکار اصلاحات عمیقی که امروز ضروری تشخیص داده می‏شود را در دست بگیرند. امروز آنها در مقابل ملتی نیمه بیدار قرار گرفته‏اند که روز به روز بیدارتر می‏شود. انتظاراتی که نسل امروز از روحانیت و اسلام دارد غیر از انتظاراتی است که نسل‏های گذشته داشته‏اند؛ بگذریم از انتظارات خام و نابخردانه‏ای که بعضی دارند. اگر روحانیت ما هر چه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قوای خود را جمع و جور نکند و روشن بینانه گام برندارد، خطر بزرگی از ناحیه‏ی اصلاح طلبان بی‏علاقه به دیانت متوجه او خواهد شد. امروز این ملت، تشنه‏ی اصلاح نابسامانی‏هاست و فردا تشنه‏تر خواهد شد، ملتی است که نسبت به سایر ملل احساس عقب افتادگی می‏کند و عجله دارد به آنها برسد. از طرفی مدعیان اصلاح‏طلبی، که بسیاری از آنها علاقه‏ای به دیانت ندارند و زیادند و در کمین احساسات نو و نسل امروزند، اگر اسلام و روحانیت به حاجت‏ها و خواسته‏ها و احساسات بلند این ملت پاسخ مثبت ندهند، به سوی آن قبله‏های نو ظهور متوجه خواهند شد. فکر کنید آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند، موجودیت اسلام و روحانیت به خطر نخواهد افتاد؟ (مطهری، 1373 ، 313).

ایشان بر همین اساس درباره‏ی سرنوشت بزرگ‏ترین جنبش احیاگرانه‏ی قرن حاضر، یعنی حرکت امام خمینی قدس‏سره معتقد است که انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، باید باز هم روی دوش روحانیت قرار بگیرد، بنابراین اگر این پرچم‏داری از دست روحانیت گرفته شود و به دست روشنفکران بیفتد، در زمانی نه چندان دور، اسلام به کلی مسخ می‏شود؛ چرا که روحانیت باید حامل فرهنگ اصیل اسلامی باشد (مطهری، 1362 ، 184).

پیشینه‏ی احیاگری

احیاگری دینی، پدیده‏ای نو ظهور نیست و در تاریخ حیات مسلمانان، پیشینه‏ای طولانی دارد، به گونه‏ای که فرهنگ احیاگری، بخشی از فرهنگ دینی ما را تشکیل داده است. به طور کلی، نه تنها جهان اسلام، بلکه همه‏ی ادیان بزرگ، این جریان را در تاریخ خود تجربه کرده‏اند. در حوزه‏ی فرهنگ اسلامی، مصادیق چنین حرکتی را در دوره‏های نزدیک به حیات پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏توان یافت. در گزارش‏ها و اظهار نظرهای مورخان و محدثان سده‏های نخست اسلامی پیرامون عملکرد عثمان بن عفان، خلیفه‏ی سوم، از میراندن سنت (اماته السنه) از سوی خلیفه و ضرورت احیای آن سخن به میان آمده است و شاید بر همین مبنا امیرالمؤمنین امام علی علیه‏السلام یکی از اهداف خود را در دوره‏ی کوتاه حکومت، احیای معالم جامعه‏ی نبوی شمرد: أللهم انکَ تَعلَمُ أنه لَم یکن الذی کان مِنا مُنافَسَهً فِی سُلطانٍ وَلاَ الِتماسَ شَی‏ءٍ مِن فُضُول الحُطامِ وَلکن لِنَرُد المَعالِمَ مِن دینک و نُظهِرَ الِاصلاحَ فی بِلادِ فَیأمَنَ المَظلومُونَ مِن عِبادِک و تُقامَ المُعطلَهُ مِن حدودک (نهج‏البلاغه، خطبه 131).

امام حسین علیه‏السلام نیز هدف از قیام خویش را احیای سنت نبوی اعلام کرد: و انی لَم اخرُج أشراً و لا بَطراً و لا مفسداً و لا ظالماً، و انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی اُمة جدی. ارید أن آمُر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن ابی طالب (دشتی، 1380 ، 570)

تاریخ احیاگری دینی را در عصر مدرن به دو بخش می‏توان تقسیم کرد (کاظمی، 1381 ، 66). بخش اولِ حیات احیاگری در عصر جدید، تلاش‏ها و کوشش‏های احیاگران برای سازگار نمودن دین با دنیای جدید را شامل می‏شود.

تلاش عمده‏ی عالمان دینی این بوده است که دین را به نوعی با ارزش‏های جدید منطبق کنند. لذا در تعامل دین و مدرنیته آنچه اصل، فرض می‏شد مدرنیته بود. مباحثی چون «باب روز نمودن کلیسا» در جهان مسیحیت و «متجدد کردن اسلام» در دنیای اسلام، نمونه‏ای از این تلاش‏هاست. احیاگری، اوج این بخش از حیات خود را در دهه‏ی 60 قرن بیستم مشاهده کرده است. از دهه‏ی 70 به بعد، این جریان معکوس می‏شود؛ تلاش احیاگران دیگر برای منطبق شدن با ارزش‏های دنیوی نیست، بلکه هدف آنان ارائه‏ی مجدد مذهب به سازمان اجتماعی است. از این دهه به بعد مباحثی همچون «مسیحی ساختن دوباره‏ی اروپا» و «اسلامی کردن تجدد»، جای مباحث پیشین می‏نشیند. براساس روی‏کرد اخیر، این جهان مدرن است که باید جنبه‏ی دینی به خود بگیرد. از این رو در کشورهای اسلامی پدیده‏ای دینی شکل می‏گیرد که در نوسازی جامعه مشارکت می‏نماید.

در کشور ما پدیده‏ی احیاگری دو خاستگاه متفاوت دارد؛ یکی جریان برخاسته از روشنفکری و دیگری جریان احیاگری دینی برخاسته از عالمان دینی (سنت). بنابراین، دو جریان پروژه‏ی احیای دین را رهبری می‏کنند. برای روشنفکری، احیاگری بخشی از پروژه‏ی بزرگ‏تر «سازگاری دین با مدرنیته» است. براساس این روی‏کرد، احیای دین به نوعی با بحث سازگاری دین با مدرنیته پیوند می‏خورد. دغدغه‏ی اصلی روشنفکری آن است که دین در دنیای مدرن به حیات خود ادامه دهد. به نظر می‏رسد که این جریان پایین‏ترین سطح احیا را در نظر دارد (احیای حداقل). براساس همین «احیای حداقل» است که دین باید برای جهان جدید از نو ترجمه گردد و در مواجهه با خرد عصر، باز تفسیر شود (ر. ک: سروش، 1378). اما برای عالم دینیِ احیاگر، مدرنیته محور نیست؛ لذا بحث سازگاری دین با مدرنیته مطرح نیست، بلکه تلاش این جریان، این است که اسلام به بهترین گونه در شکل‏بندی جهان مدرن حضور یابد، و نه تنها جایی در جهان مدرن برای نفس کشیدن داشته باشد، بلکه جهان، متناسب با انگاره‏های دین شکل گیرد. این دین نیست که باید از نو تفسیر گردد، بلکه جهان مدرن باید از نو ساخته شود (کاظمی، 1381 ، 67-66).

استاد مطهری را، که از جریان عالمان سنتی دین برخاسته است، می‏توان به عنوان یکی از مهم‏ترین احیاگران معاصر اندیشه‏ی دینی شمرد که تلاش عمده‏ی ایشان، معطوف به نوسازی جهان با عناصر دینی بوده است. از این رو پروژه‏ی احیاگرانه‏ی استاد، واجد عناصری است که آن را با پروژه‏ی احیاگرانه‏ی روشنفکری کاملاً متمایز ساخته است. روشنفکری برای سازگار کردن اسلام با مدرنیته، می‏کوشد تا بخشی از دین را، که با آن سازگار است، برجسته نماید و آنچه را با مدرنیته ناهمساز است، نادیده بگیرد و چون بنابر این قرائت، فقه سر ناسازگاری با دنیای مدرن دارد، باید تضعیف شود و بخش‏های دیگر، که واجد عناصری از همسازی با دنیای مدرن هستند، برجسته گردند.

برخلاف این رویکرد، پروژه‏ی احیاگرانه‏ی استاد مطهری تلاش دارد تا بخشی از دین را برجسته سازد که داعیه یا توانایی دخالت و تصرف در جهان مدرن را داشته باشد. و فقه، تنها بخش از دین است که داعیه‏ی دخالت در زندگی اجتماعی انسان‏ها را دارد و به فرمایش حضرت امام قدس‏سره ، احیاگر بزرگ تاریخ معاصر: «احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می‏سازد. در این نظام هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است ...» (امام خمینی، 1373 ، 21). در این میان «اجتهاد» وسیله‏ای است که فقهای مسلمین را در این امر توانا می‏سازد. «در انطباق احکام با مصادیق جدید، این اجتهاد است که نقش اصلی را بازی می‏کند. وظیفه‏ی فقیه این است که بدون انحراف از اصول کلی، مسائل جزئی و متغیر و تابع گذشت زمان را بررسی می‏کند و براساس همان احکام و چارچوب‏های اصلی، که توسط وحی عرضه شده است، احکام مناسب را صادر می‏کند» (مطهری، 1375 ، 94 ؛ ر. ک: همو، 1380 ، 140)

عملکرد احیاگرانه‏ی استاد مطهری دو گونه است:

1 )
طرح آراء و دیدگاه‏های احیاگران و مصلحان پیشین و نقد و بررسی آنها؛

2 )
احیاگری مستقیم.

ایشان در طرح اندیشه‏های احیاگران و مصلحان مسلمان، سید جمال‏الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی و محمد اقبال لاهوری را مطرح نموده و به ارزیابی حرکت احیاگرایانه‏ی آنها می‏پردازد. در میان متفکرینی که در تداوم این جنبش نقش عمده‏ای داشته و برای بسط آن بسیار کوشیده‏اند، می‏توان به اقبال لاهوری اشاره کرد. شناخت اقبال از آن جهت حائز اهمیت است که عرصه‏های مختلف فکری، اجتماعی، و سیاسی را تجربه کرده و در هر کدام از این حرکت‏ها پیشتاز و نوآور بوده است. او فیلسوفی آشنا به مبانی فکری غرب و متفکری آگاه به وضعیت جوامع اسلامی بود و با این بینش و دانش به فعالیت‏های اصلاحی خود تداوم می‏بخشید. بسیاری از اندیشمندان و متفکرین حاضر، اقبال را شخصیتی کم نظیر و تأثیرگذار در جریان احیای فکر دینی و تشکیل امت واحد اسلامی می‏دانند (هاشمی، 1382 ، 25). مقام معظم رهبری در کنگره‏ی جهانی نکوداشت اقبال در سال 1364 درباره‏ی اقبال می‏گوید:

اقبال از شخصیت‏های برجسته‏ی تاریخ اسلام است و چندان عمیق و متعالی است که نمی‏توان تنها بر یکی از خصوصیت‏های زندگی‏اش تکیه کرد. اگر ما فقط اکتفا کنیم به این که اقبال یک فیلسوف و یک عالم است، حق او را ادا نکرده‏ایم... اقبال یک شاعر بزرگ است... اقبال یک مصلح و آزادی خواه بزرگ است. اقبال طرح یک فلسفه را ریخت: خودی ... یک مفهوم انسانی - اجتماعی که در پوشش تعبیرات فلسفی بیان شده... (خامنه‏ای، 1365 ، 35)

بر همین اساس ما در اینجا از میان احیاگران ذکر شده، به تحلیل و بررسی احیاگر و مصلح معاصر استاد مطهری، یعنی اقبال لاهوری می‏پردازیم و پس از آن دیدگاه استاد مطهری در باب احیاگری را بیان خواهیم کرد.

اقبال و احیاگری دینی

شکی نیست که محمد اقبال لاهوری، یکی از برجسته‏ترین اندیشه‏وران و احیاگران اسلام در روزگار جدید است. به گفته‏ی سید حسین نصر، اقبال یکی از نامبرده‏ترین متکلمان و متفکران مسلمانی است که در شکل‏گیری آنچه می‏توان کلام جدید نامید مشارکت داشته است. وی در اثر مهم خود، احیای فکر دینی در اسلام، کوشیده است تا یک کلام اسلامی در خور روزگار خویش تدارک کند (نصر، 1374 ، 114).

اقبال در سرزمین خود (شبه قاره‏ی هند) و سپس در انگلستان و آلمان تحصیل کرده است؛ به شعر عرفانی و فلسفه اهتمام نموده و پیش از این که مطالعات و تحقیقات خود را ارائه کند، دیوان شعری مدون کرد، اما تنها کتاب اندیشه پردازانه‏ی او «احیای فکر دینی در اسلام» می‏باشد که در برگیرنده‏ی شش سخنرانی وی در دانشگاه‏های حیدرآباد و علیگره است. در واقع این کتاب، از معدود آثار اندک و انگشت شماری است که روشنفکران مسلمان در صدر سده‏ی بیستم میلادی و نیمه‏ی نخست قرن چهاردهم هجری، از خود به جا گذاشته‏اند (زیاده، 1371 ، 20). در واقع اقبال در این کتاب ضمن طرح نظریه‏ی خود درباره‏ی فرایند احیاگری در جهان جدید، مدلی از دین نیز عرضه می‏کند.

کامل هاشمی بازدید : 64 پنجشنبه 29 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

 

 

آیت الله تسخیری دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی با تاکید براین که بزرگانی مانند علامه شهید مطهری با کوشش های خود توانستند تفکر اسلامی را احیا کنند اظهارداشت : مایه فکری تحولات عظیم بیداری اسلامی ازانگیزه های پاک و خالصانه این متفکرین بزرگ گرفته شده است.

به گزارش خبرگزاری تقریب "تنا" ، آیت الله محمد علی تسخیری صبح امروز با حضور در همایش حکمت مطهر که با عنوان "مطهری و احیای تفکر اسلامی " در مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی برگزار شد به تشریح ویژگی های اخلاقی ، فرهنگی ،‌علمی و دینی استاد شهید مطهری پرداخت و وی را یکی از بانیان بیداری اسلامی در خاورمیانه معرفی کرد .

دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی با بیان این که کتاب های شهید مطهری نعمت بسیار بزرگی برای جهان اسلام است تصریح کرد : ارگان های جمهوری اسلامی ایران چندین هزار جلد از کتاب های ایشان را به کشورهای مختلف ارسال کردند و برای بنده جالب بود که در نتیجه روشنگری این کتاب ها ،‌قدسیت انقلاب و اسلام در میان جهانیان روز افزون شده است.

دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی با تاکید براین که بزرگانی مانند علامه شهید مطهری با کوشش های خود توانستند تفکر اسلامی را احیا کنند اظهارداشت : مایه فکری تحولات عظیم بیداری اسلامی ازانگیزه های پاک و خالصانه این متفکرین بزرگ گرفته شده است.

دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی با تاکید براین که کتاب های شهید مطهری ،‌صدر ، امام خمینی "ره" و مرحوم شهید بهشتی از عوامل اصلی روشنگری برای آغاز انقلاب اسلامی ایران بوده است گفت : این کتاب ها نیازهای فکری جهانیان را تامین کرده است و بالاترین خدمتی که به اسلام انجام گرفت خدمت این متفکران بوده است.

منبعhttp://www.taghribnews.com/vdcdzn0n.yt0xo6a22y.htm

 

 

 

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 62
  • باردید دیروز : 165
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,226
  • بازدید ماه : 802
  • بازدید سال : 18,542
  • بازدید کلی : 197,550