loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 80 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

1. احیای همه علومی كه هم اكنون جزء علوم اسلامی محسوب می شود از تفسیر، حدیث، درایه، رجال، فقه، اصول، ادبیات، تاریخ اسلام، تاریخ ملتهای مسلمان، كلام اسلامی، فلسفه اسلامی، عرفان اسلامی، اخلاق اسلامی، منطق اسلامی، با توجه به سیر تحولی و تاریخی آنها و مشخص ساختن نقش شخصیتهایی كه در پیشبرد این علوم موثر بوده اند؛ یعنی علاوه بر این كه خود این علوم مشمول احیاء و اصلاح و آرایش و پیرایش قرار می گیرند، تاریخ تحول این علوم نیز دقیقا مشخص می شود.

2. حفظ و نگهداری و نگهبانی مواریث فرهنگی اسلامی، اعم از علمی و فنی، از طریق فهرست كردن و گردآوردن در حد امكان.

3. برقراری رابطه علمی با همه مراكز علمی اسلامی در كشورهای عربی، آفریقایی، آسیایی، اروپایی و اطلاع از فعالیتهای اسلامی در آن مراكز.

4. تقویت و ترویج زبان عربی در حد مكالمه كامل و استفاده وافی از هر نوع كتاب عربی به زبان معاصر.

5. آشنایی هر فرد لااقل با یك زبان خارجی در حد استفاده از كتابها و سخنرانیها.

6. ادبیات فارسی در جنبه های ارتباط با فرهنگ اسلامی و شناختن زبان فارسی به عنوان زبان دوم اسلامی.

7. آشنایی با علوم انسانی جدید از قبیل روان شناسی، جامعه شناسی، جغرافی جهانی، تاریخ جهانی، در حد بیگانه نبودن.

8. اطلاع بر فلسفه اخلاق، تعلیم و تعلّم مكاتب اخلاقی گوناگون قدیم و جدید

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 283

و مقایسه با اخلاق اسلامی، در حد اجتهاد و تخصص.

9. اطلاع بر فلسفه تاریخ و تعلیم مكاتب مختلف این فلسفه و روشن ساختن فلسفه تاریخ از نظر قرآن، در حد اجتهاد و تخصص.

10. اطلاع بر مكاتب و سیستمهای اقتصادی جهان و تعلیم و تعلّم آن مكاتب و روشن ساختن اصول اقتصاد اسلامی، در حد تخصص و اجتهاد.

11. شناخت ماهیت تمدن و فرهنگ اسلامی توأم با مقایسه با همه تمدنها و فرهنگهای دیگر و روشن ساختن اصالت آن و ممیّزات آن و معرفی روح این فرهنگ.

12. تاریخ ادیان در حد آشنایی و بیگانه نبودن و احیانا در حد تخصص و اجتهاد.

13. تعلیم مكتبهای رایج الحادی معاصر به صورت بسیار دقیق از قبیل ماركسیسم، اگزیستانسیالیسم، نهیلیسم و غیره و نقد آنها با موازین اسلامی.

14. تعلیم مكاتب حقوقی قدیم و معاصر و مقایسه با حقوق اسلامی به عنوان حقوق تطبیقی.

15. فلسفه تطبیقی بر اساس تعلیم زنده ترین مكاتب فلسفی معاصر و مقایسه با فلسفه اسلامی.

16. منطق تطبیقی بر اساس تعلیم روشهای منطقی جدید، بالخصوص منطق سمبولیك و مقایسه با منطق اسلامی.

17. سیره نبوی و سیره ائمه اطهار علیهم السلام به صورت تحلیلی و تفسیری.

18. مسائل قرآنی شامل تاریخ نزول آیات و سور، اعجاز قرآن، محكم و متشابه قرآن، ناسخ و منسوخ قرآن، معارف قرآن و غیره.

19. نقش اساسی شیعه در علوم و فرهنگ اسلامی.

20. تاریخ جهادهای علمی و اخلاقی و اجتماعی شیعه.

21. بحثهای مربوط به امامت، خصوصا با توجه به انحرافات جدید.

22. اثبات امامت به طور عام و امامت هر یك از ائمه به نحو خاص (جزء كلام است) .

23. مسائل مربوط به وحی و نبوت و اثبات علمی بودن وحی (جزء كلام است) .

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 284

24. مسائل مربوط به معاد (مندرج در كلام است) .

25. مسائل مربوط به توحید (مندرج در كلام است) .

26. رشته ای شدن و تخصصی شدن [علوم اسلامی ] به علوم ادبی، تاریخی، اصول دینی، فروع دینی و غیره.

کامل هاشمی بازدید : 160 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم [1]

حوزه های علمیه و محیطهای روحانی ما مسئول پاسداری ایمان جامعه اسلامی و دفاع از اصول و فروع دین مقدس اسلام از دیدگاه مذهب شیعه و تعلیم و تبلیغ آنها و عهده دار پاسخگویی به نیازهای مذهبی مردم مسلمان اند.

دشواری و سنگینی این مسئولیتها در همه زمانها یكسان نیست؛ بستگی دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و میزان آگاهی مردم به مسائل مختلف از یك طرف، و درجه فعالیت نیروهای مخالف از طرف دیگر.

همان طور كه در حدیث شریف كافی آمده است: اَلْعالِمُ بِزَمانِهِ لا یَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوابِسُ. آشنایی با اوضاع و جریانات زمان و شناخت عوامل دست اندركار اجتماع، امكان پیش بینی می دهد و با پیش بینی ها می توان به مقابله با حوادث ناگوار شتافت، همچنان كه امكان بهره برداری از فرصتهای مساعدی كه تحولات زمان پیش می آورد به وجود می آورد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 280

بدیهی است كه مفهوم مخالف جمله ی گران قیمت فوق این است: اَلْجاهِلُ بِزَمانِهِ یَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوابِسُ. آن كه نمی داند در جهانی كه زندگانی می كند چه می گذرد، چه عواملی دست اندركار ساختن جامعه به میل خود هستند، چه تخمهایی در زمان حاضر پاشیده می شود كه در آینده سر برخواهند آورد، روزگار آبستن چه حوادثی است، هرگز نمی تواند به مقابله با نیروهای مهاجم برخیزد و یا از فرصتهای طلایی زودگذر اغتنام جوید.

واضح است كه توجه و بی توجهی قشری كه مسئولیت هدایت و رهبری و رعایت و پاسداری جامعه خود را دارند، از نظر آگاهی به اوضاع، اهمیت فوق العاده بیشتری دارد.

اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پیش (پیش از مشروطیت ایران) مقایسه كنیم می بینیم روحانیت آنروز مواجه بوده با جامعه ای بسته و راكد، با جامعه ای كه هیچ گونه واردات فكری نداشته جز آنچه از حوزه علمی دینی صادر می شده است.

فرضا از آن حوزه ها جز رساله ای عملی یا كتابهایی در حدود جلاء العیون و حلیةالمتقین و معراج السعاده صادر نمی شده است آن جامعه نیز مصرف فكری جز اینها نداشته است.

ولی امروز این توازن به شدت به هم خورده است. امروز به طور مستمر از طریق دبستانها، دبیرستانها، دانشگاهها، مؤسسات آشكار و پنهان نشر كتاب، وسایل ارتباط جمعی از قبیل رادیو، تلویزیون، سینماها، روزنامه ها، مجلات هفتگی و ماهانه و سالانه، كنفرانسها، سخنرانیها و از طریق برخورد با مردمی كه ازسرزمینهای دیگر به كشور ما آمده اند و از طریق مسافرتها به كشورهای خارج هزاران نوع اندیشه به این جامعه صادر می شود كه اگر اندیشه هایی كه از حوزه های علمی دینی و یا وسیله شخصیتهای مبرّز مذهبی در خارج این حوزه ها صادر می شود- با این كه نسبت به گذشته در سطح بالاتری قرار گرفته است- با آنچه از جاهای دیگر صادر می شود مقایسه شود، رقم ناچیزی را تشكیل می دهد و می توان گفت نزدیك به صفر است. حتی خود حوزه های علمیه ما هم اكنون یكی از بازارهای پر رونق اندیشه هایی است كه از كانونهای غیرمذهبی و یا ضد مذهب صادر می شود. اینجاست كه هر فرد متدین آگاه ضرورت تجدید نظر در برنامه های حوزه های علمیه را شدیدا احساس می كند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 281

نكته ای كه ضرورت دارد از آغاز مورد توجه قرار گیرد این است كه هرگونه تجدید نظر و تحول در برنامه های حوزه های علمیه باید بر اساس همان فرهنگ غنی و قدیم اسلامی و ادامه همان راه و تسریع در حركت آن و آفت زدایی از آن بوده باشد. همین فرهنگ كه از جوهر حیاتی نیرومندی برخوردار است و متأسفانه در اثر غفلت پاسداران آن، قسمتهای مهمی از آن به فراموشی سپرده شده و دچار زنگ زدگی شده و قسمتهایی از آن به نوعی آفتها دچار شده، باید از نو احیاء شود و از عناصری كه فرهنگهای جدید به وجود آورده اند تغذیه كند و مسیر رشد و توسعه و تكامل خود را طی نماید.

لازم به تأكید است كه هر گونه تجدید نظر مبنی بر جایگزین ساختن یك فرهنگ دیگر به جای فرهنگ اصیل هزار و سیصد ساله ی اسلامی، خیانت به اسلام و مسلمین است و نتیجه ای جز كشاندن امت اسلامی به دامن فرهنگ و تفكر بیگانه ی شرقی یا غربی، چپ یا راست ندارد.

خوشبختانه تحولات جدید و پیشرفتهای علوم جدید ضمن این كه مسئولیتها را دشوارتر و سنگین تر كرده، فرصتهای بسیار مناسبی نیز به وجود آورده و اصالت فرهنگ اسلامی را روشن تر و زمینه ی شكوفایی آن را فراهم تر كرده است.

حوزه های علمیه ی ما اگر از محدودیتهای مصنوعی كه خود برای خود به وجود آورده اند خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید به احیای فرهنگ كهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را تكمیل نمایند و به پیش سوق دهند (كه آمادگی تكامل و پیشروی دارد) می توانند از این انزوای حقارت آمیز علمی خارج شوند و كالاهای فرهنگی خود را در زمینه های مختلف معنوی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی، روانی، اجتماعی، تاریخی با كمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند.

بدیهی است كه انجام چنین رسالت مقدسی نیازمند به شوراها و طرحهای متعدد، هر كدام برای مدت معین است. آنچه در این اوراق ذكر می شود ارزش این كه نام طرح به آن داده شود ندارد، یك سلسله تذكرات است كه به نظر نویسنده از نظر وظایف و مسئولیتها رسیده است و در این اوراق یادداشت می شود.

این وظایف را در دو بخش ذكر می كنیم: بخش اول تحت عنوان وظایف اصلی و بخش دوم تحت عنوان وظایف فعلی.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 282

منظور از وظایف اصلی مجموع اموری است كه ایده آل و كمال مطلوب در حوزه های علمیه محسوب می شود، كه اگر این حوزه ها در صدد برآمدند و امكانش را تحصیل كردند همه ی آنها را باید انجام دهند، و منظور از وظایف فعلی مجموع كارهایی است كه در حال حاضر شروع به آنها در امكان مدرسین عالی قدر فعلی حوزه علمیه قم است. بدیهی است كه هر اندازه به حول و قوه الهی بر امكانات تدریجا افزوده شود، قسمتهایی از وظایف اصلی جزء وظایف فعلی قرار می گیرد.


[1] این مقاله در اصل به عنوان برنامه برای یكی از مدارس در حال تأسیس علوم دینی حوزه علمیه قم، توسط شهید آیت اللّه مطهری نگارش یافته است. مناسب دیده شد كه بعد از گفتار «روحانیت و انقلاب اسلامی» درج گردد.

 

کامل هاشمی بازدید : 119 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

ممكن است خواننده ی محترم تصور كند كه ما در حسابهای گذشته اثر شگفت انگیز ایمان و تقوا را در اصلاح كارها فراموش كرده ایم و مسائل را تنها از دریچه ی امور معاشی تجزیه و تحلیل كرده ایم، علیهذا گفته های گذشته فقط در مورد سازمانهای اجتماعی دنیایی صادق است نه در مورد سازمان روحانی كه از افراد منزّه و متقی تشكیل شده و سر و كارشان با معنویات است؛ در سازمانهای روحانی روح ایمان و معنویت جای نظم و تشكیلات و سازمان مرتب و هر نوع محكم كاری را می گیرد.

عرض می كنم چنین نیست. من به اثر شگفت انگیز ایمان و تقوا معترفم. ایمان و تقوا بسیاری از مشكلات را حل می كند و جای بسیاری از محكم كاری ها را می گیرد. اگر چنین بودجه ای با همین آزادی و بدون مسئولیت و دفتر و حساب و بیلان در اختیار یك سازمان غیر روحانی بگذارند معلوم می شود چه خبر است. در سازمانهای دولتی با همه ی تشكیلات طویل و عریض و مسئولیتها و مجازاتها و محاكم، و با این همه رسیدگیها و بازرسیها، باز هر روز می بینیم كه پرونده های اختلاس چند صد میلیونی در دادگستری مطرح است. قدرت دین و معنویت است كه با این همه بی نظمی و بی حسابی، روحانیت ما را نگهداری كرده و مانع متلاشی شدنش شده است.

در محیط مقدس روحانیت، زعمایی مانند مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 505

پیدا شده اند كه به قول خود او به وجوهات به آن چشم نگاه می كرده اند كه به آب چركین تشت لباسشویی؛ هنگام منتهای ضرورت و احتیاج، اندكی از آن استفاده می كرده اند. در میان محصلین علوم دینیه همواره افرادی بوده و هستند كه با زهد و قناعت و مناعت بی نظیری زندگی كرده و می كنند، حتی استادان و همدرسان و نزدیكترین دوستان خود را از فقر خود بی خبر می گذارند؛ مصداق این آیه ی كریمه هستند:یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ اَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ [1].


[1] . بقره / 273: [از بس عفت می ورزند، شخصی كه از وضع آنان اطلاع ندارد چنین پندارد كه آنها اغنیا هستند. ]

کامل هاشمی بازدید : 66 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

تا صد سال پیش كه تمدن جدید به ایران نیامده بود و وسایل ارتباط بین شهرها كمتر بود، مردم هر شهری معمولاً وجوهات خود را به علمای همان شهر می پرداختند و غالب آن وجوه در همان جا مصرف می شد. ولی در یك قرن اخیر در اثر پیدایش وسایل جدید ارتباطات و نزدیك شدن منطقه ها به یكدیگر، عادت بر این شد كه وجوهات به همان كسی داده شود كه مرجع تقلید است. مراجع تقلید از

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 495

این پس علاوه بر این كه مركز توجه عواطف بود و امرشان مُطاع بود، در نتیجه ی رسیدن سهم امام امكانات جدیدی در اداره ی حوزه های علمیه یافتند و حوزه ها توسعه یافت. مجموعاً در اثر توسعه ی ارتباطات و ازدیاد رفت و آمدها و ملاقات مردم با مراجع از نزدیك و توسعه ی حوزه ها و زیادتر شدن محصلین و فارغ التحصیلان كه تدریجاً شهرها و دهات را زیر پوشش خود قرار داد، ریاستها و زعامتها و قدرتهای بزرگ به وجود آمد.

شخصیتی كه برای اولین بار در قرن اخیر ریاست و زعامت كلی پیدا كرد و وسایل ارتباطی جدید كمك بزرگی شد برای توسعه ی دامنه ی ریاست و زعامت وی، مجتهد بزرگ مرحوم آیت اللّه حاج میرزا محمد حسن شیرازی (اعلی اللّه مقامه) بود.

اولین مظهر این قدرت و ریاست، فتوای معروف ایشان در مورد قرارداد معروف تنباكو بود. بعد از ایشان نیز برای اَخلافشان كم و بیش همچو زعامتها و ریاستها پیش آمده است.

طرز وصول سهم امام همان طوری است كه گفته شد. كیفیت مصرف رساندن آن هم طبق سنت معمول صد درصد بستگی دارد به نظر شخصی كه به دست او رسیده است. تاكنون معمول نبوده كه دفتر و حساب و رسیدگی و بیلانی در كار باشد. خوب به مصرف رسیدن آن بستگی داشته به میزان زهد و تقوا و خداترسی شخص مرجع وجوهات، و دیگر حسن تشخیص و اشتباه نكردن او، سوم امكانات و قدرت حسن اجرای وی.

کامل هاشمی بازدید : 79 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

سهم امام به طرزی كه الآن جاری و معمول است محاسنی دارد و معایبی. حسنش از این جهت است كه پشتوانه اش فقط ایمان و عقیده ی مردم است. مجتهدین شیعه بودجه ی خود را از دولت دریافت نمی كنند و عزل و نصبشان به دست مقامات دولتی نیست. روی همین جهت همواره استقلالشان در برابر دولتها محفوظ است؛ قدرتی در برابر قدرت دولتها به شمار می روند و احیاناً در مواردی، سخت مزاحم دولتها بوده اند.

همین بودجه ی مستقل و اتكاء به عقیده ی مردم است كه سبب شده در مواقع زیادی با انحراف دولتها معارضه كنند و آنها را از پای درآورند. ولی از طرف دیگر نقطه ی

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 496

ضعف روحانیت شیعه نیز همین است. روحانیین شیعه اجبار و الزامی ندارند كه از دولتها اطاعت كنند اما ناگزیرند سلیقه و عقیده ی عوام را رعایت كنند و حسن ظنّ آنها را حفظ نمایند. غالب مفاسدی كه در روحانیت شیعه هست از همین جاست.

 

کامل هاشمی بازدید : 72 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

اگر اتكای روحانی به مردم باشد قدرت به دست می آورد اما حرّیت را از دست می دهد، و اگر متكی به دولتها باشد قدرت را از كف می دهد اما حرّیتش محفوظ است؛ زیرا معمولاً توده ی مردم معتقد و با ایمان اند اما جاهل و منحط و بی خبر و در نتیجه با اصلاحات مخالفند، و اما دولتها معمولاً روشنفكرند ولی ظالم و متجاوز.

روحانیتِ متكی به مردم قادر است با مظالم و تجاوزات دولتها مبارزه كند اما در نبرد با عقاید و افكار جاهلانه ی مردم، ضعیف و ناتوان است. ولی روحانیتِ متكی به دولتها در نبرد با عادات و افكار جاهلانه نیرومند است و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولتها ضعیف.

به نظر ما صِرف اتكای بودجه ی روحانیت ایران به عقیده ی مردم سبب ضعف آن نشده است، بلكه سازمان نداشتن این بودجه سبب این نقص بزرگ شده است و می توان با سازمان دادن این بودجه این نقص بزرگ را رفع كرد تا روحانیت شیعه، هم قدرت داشته باشد و هم حرّیت. هدف اصلی این مقاله همین است و روحانیت ایده آل ما چنین روحانیتی است. بعداً تحت عنوان «راه اصلاح» توضیح بیشتری خواهیم داد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 498

کامل هاشمی بازدید : 76 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

در این كه معاش روحانیین بهتر است از چه راه تأمین شود چند نحو می توان نظر داد:

الف. عقیده ی بعضی این است كه روحانیت بودجه ی مخصوص نمی خواهد، افراد روحانی باید مانند سایر طبقات مردم كار و شغل و منبع درآمدی از برای خود داشته باشند، از دسترنج شخصی خود زندگی كنند، قسمتی از وقت خود را صرف تهیه ی امر معاش و قسمت دیگر را صرف شئون روحانی از تحصیل و تحقیق و تألیف و تدریس و افتاء و ارشاد و تبلیغ بنمایند.

این عده معتقدند كه روحانیت و شئون روحانیت در اسلام یك شغل و حرفه ی مخصوص نیست كه بشود برای او بودجه ی مخصوصی در نظر گرفت. هركس كه قادر است ضمن تأمین امر معاش خود عهده دار شئون روحانی بشود، حق دارد وارد بشود و اگر كسی می خواهد این شئون را به عهده بگیرد و آنگاه كَلّ بر اجتماع گردد بهتر این است كه از اول وارد چنین مجاهده ای نشود.

استدلال این عده این است كه در صدر اسلام یعنی زمان رسول اكرم صلی الله علیه و آله و

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 492

زمان ائمه ی اطهار علیهم السلام اشخاصی بودند كه همین وظایف را به عهده داشتند: حلال و حرام تعلیم می كردند، نصیحت و موعظه می كردند، در حوزه های درس شركت می كردند و خودشان حوزه ی درس داشتند. در عین حال هركدام از آنها شغل و حرفه ای برای زندگی داشتند. بسیاری از آنها با عنوان شغل و حرفه ی خود از قبیل تمّار، عطّار، بزّاز، خرّاز، طحّان، سمّان، حذّاء، وشّاء و غیره در كتب حدیث و فقه و تاریخ شناخته می شوند. هیچ دیده نشده كه رسول خدا یا ائمه ی اطهار یك یا چند نفر را دستور داده باشند از همه ی كارها دست بكشند و منحصراً به مشاغلی كه امروز مشاغل روحانی نامیده می شود از قبیل افتاء و تدریس و امامت جماعت و وعظ و تبلیغ و غیره بپردازند. این است نظر عده ای.

حقیقت این است كه اگر افرادی زندگی خود را از راه دیگر تأمین و با این حال متصدی شئون روحانی بشوند بسیار خوب است. همیشه افراد كمی از این قبیل بوده و هستند، اما نمی توان گفت همه ی افراد باید اینچنین باشند و در غیر این صورت وارد نشوند؛ زیرا با تغییراتی كه در وضع زندگی مردم نسبت به صدر اسلام پیدا شده و با توسعه ی روزافزون علوم و احتیاجات، ضرورت دارد گروهی همه ی عمر ممحّض باشند برای تحصیل و اداره ی شئون دینی مردم، و ناچار بودجه ی مخصوصی لازم است كه با طرز صحیحی در این راه مصرف شود.

در صدر اسلام احتیاج اینقدر نبوده، عقده ها و شبهه ها و همچنین معاندین و دشمنان اسلام اینقدر نبوده اند. ضرورت دارد همیشه گروهی ممحّض برای دفاع از اسلام و جوابگویی به احتیاجات دینی مردم بوده باشند. آری، انصاف این است كه برخی شئون روحانی كه فعلاً معمول است از قبیل امامت جماعت، نه یك شأن مخصوص روحانی است و نه كسی حق دارد آن را بهانه قرار داده و دست از هر كار و شغل و خدمتی بكشد و در انتظار موقع نماز بماند و مسجدی برود و برگردد و زینت مجالس ختم باشد و اینها را شغل شاغل خود قرار دهد و عمری كَلّ بر اجتماع بوده باشد.

به هرحال این جمود فكری است كه صرفاً به حكم این كه یك چیزی در صدر اسلام نبوده اكنون هم كه احتیاج و ضرورت ایجاب می كند نباشد.

ب. فرض دیگر این است كه روحانیت بودجه ی مخصوص خود را از اوقاف و صدقات جاریه استفاده كند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 493

شاید همه ی دستگاههای روحانی جهان- غیر از شیعه- بودجه شان منحصراً از راه موقوفات و صدقات جاریه باشد.

در اكثر شهرستانهای ایران، مدارس علوم دینی ساخته شده و املاك زیاد با عایدات سرشار وقف آن مدارس شده. در گذشته موقوفات آن مدارس در تهران و اصفهان و مشهد و تبریز و شیراز و سایر شهرستانها كمك بزرگی به تحصیل علوم دینیه بوده است.

اما متأسفانه فعلاً به عللی كه نمی توان شرح داد بسیاری از این موقوفات به صورت ملك شخصی درآمده و بعضی دیگر كه به نام وقف باقی است در اختیار روحانی نمایانی است كه به نفع دستگاههایی علیه مصالح عالیه ی اسلام و مسلمین فعالیت می كنند، و بعضی هم در اختیار اوقاف است و به شكل دیگری تضییع می گردد. فقط موارد كمی باقی مانده كه به مصرف حقیقی و شرعی می رسد.

موقوفاتی كه ممكن است یا لازم است در اختیار سازمان روحانیت قرار بگیرد منحصر به موقوفات مدارس نیست، قلمها و رقمهای درشت تری هست كه شرعاً جایز یا لازم است در اختیار سازمان روحانیت قرار بگیرد. تاكنون بارها این مسئله بین مقامات عالی روحانی و مقامات دولتی مطرح شده كه این بودجه در اختیار سازمان روحانیت قرار بگیرد، ولی به عللی كه بر ما مجهول است به نتیجه نرسیده است.

اگر وضع اوقاف سر و صورتی پیدا كند و سازمان معقول و منظمی پیدا نماید نه تنها بودجه ی عادی روحانیت را تأمین خواهد كرد، بلكه به طور كلی كمك بزرگی به دین و فرهنگ و تربیت و اخلاق عمومی خواهد بود، و اما اگر به شكلی باشد كه هست مایه ی بزرگی است برای فاسدپروری و تقویت افرادی كه عملاً همیشه مانع هر اصلاح و سدّ راه پیشرفت جامعه ی اسلامی می باشند.

ج. فرض و صورت دیگر، استفاده از سهم امام علیه السلام است. از ادیان دیگر اطلاعی ندارم كه آیا در متن آن ادیان، قانونی مالی وضع شده كه با زندگی روحانیین و اداره ی سازمان رهبری دینی آنها قابل انطباق باشد یا نه. اما در اسلام طبق نظر شیعه از آیه ی مباركه ی خمس چنین قانونی استفاده می شود.

خمس تعلق می گیرد به غنائم جنگی و معادن و عواید خالص سالانه و بعضی چیزهای دیگر كه یك پنجم آنها را هركسی باید بعد از وضع هزینه ی شخصی در

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 494

اختیار دستگاه امامت و رهبری دینی قرار دهد.

نیمی از خمس، سهم امام نامیده می شود كه به حسب نظر فقهای شیعه مصرفش حفظ و ابقای دین است.

در حال حاضر یگانه بودجه ای كه عملاً سازمان روحانیت ما را می چرخاند و نظام روحانی ما روی آن بنا شده و روحانیت ما طرز و سبك سازمانی خود را از آن دریافته و تأثیر زیادی در همه ی شئون دینی ما دارد «سهم امام» است.

روحانیین و مجتهدین برای وصول این بودجه كه نوعی مالیات است هیچ گونه الزام و اجباری به وجود نمی آورند. این خود مردم مؤمن مسلمان اند كه با كمال رضایت و طیب خاطر، به روحانیینی كه مورد اعتماد و اطمینانشان هست مراجعه می كنند و این مالیات شرعی را می پردازند. روحانیین سازمان ممیّزی برای این مالیات ندارند؛ خود مردم به حكم وجدان و ایمان، وجوهی كه به مالشان تعلق می گیرد- چه كم و چه زیاد- از رقمهای كوچك گرفته تا رقمهای صدهزار تومانی و چندصد هزار تومانی می پردازند.

امتیاز روحی سهم امام بر بودجه ی اوقاف، ضمیمه شدن عواطف و تواضع و اظهار ارادت پرداخت كنندگان است.

توجه سهم امام از طرف عامه ی مردم به كسی، تابع تشخیص و حسن ظنّ آنهاست. و اما این كه طرف واقعاً صلاحیت دارد یا ندارد تابع این است كه عامه ی مردم تا چه اندازه در تشخیص خود اشتباه نكرده باشند و عواملی غیر از صلاحیت واقعی طرف دخالت نكرده باشند. به هرحال برنده ی نهایی، سهم امام است. یك سلسله ی علل و معلولی منظم بین معرفی شدن كسی و سپس حسن ظنّ مردم و بعد رسیدن سهم امام و آنگاه در دست گرفتن زعامت و ریاست برقرار است.

کامل هاشمی بازدید : 68 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

راه اصلاح این نیست كه روحانیت ما بودجه ی عمومی نداشته باشد و هركس از دسترنج شخصی خود زندگی كند. راه اصلاح این نیست كه روحانیت ما مانند روحانیت مصر تابع دولت بشود.

راه اصلاح یك چیز است: سازمان دادن به بودجه ی فعلی روحانیت. در حال

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 502

حاضر جریان سهم امام شبیه این است كه فی المثل دولت مالیاتی برای تأمین زندگی فرهنگیان وضع كند و خودِ آنها را مأمور كند كه با جلب نظر و تحبیب مردم این بودجه را وصول كنند و هركس به هر اندازه می تواند از مردم بگیرد، لكن وجداناً موظف است كه زائد بر احتیاجات شخصی خود را به دیگران بدهد.

بدیهی است كه در این صورت وضع فرهنگ و تعلیم و تربیت به چه شكل درمی آید. آن معلمین، بچه ها را آن طور تعلیم و تربیت می كنند كه پسند خاطر اولیای اطفال- كه نوعاً عوام هستند- باشد. این طرز عمل سبب می شود كه عوامفریبان آنها جلو بیفتند و صاحب نظران و اصلاح طلبان فرهنگی حذف شوند، بازار ریاكاری و مجامله و كتمان حقایق و ظاهرسازی و بالاخره همه ی معایبی كه با جلب عوام بستگی دارد در میان آنها رایج گردد. این طرز عمل سبب می شود كه معلم به اولیای اطفال به چشم یك «مستغل» بنگرد و همه ی تدابیری كه یك صاحب ملك یا صاحب كارخانه ای در بهره برداری برای سود بیشتر به كار می برد او در مورد اولیای اطفال به كار ببرد؛ هم مفاسد جلب عوام پیدا خواهد شد از قبیل ریا و ظاهرسازی و كتمان حقایق و گدا مسلكی، و هم مفاسد تقسیم نشدن عادلانه ی ثروت از قبیل كینه ها و دشمنیها و عقده ها و بدبینی ها.

بودجه ی روحانیت ما عیناً چنین حالتی را دارد. راه اصلاحش منحصراً سازمان دادن به این بودجه است از راه ایجاد صندوق مشترك و دفتر و حساب و بیلان در مراكز روحانیت به طوری كه احدی از روحانیین مستقیماً از دست مردم ارتزاق نكند. هركس به تناسب خدمتی كه انجام می دهد از آن صندوق كه در اختیار مراجع و روحانیین طراز اول حوزه های علمیه خواهد بود معاش خود را دریافت كند.

اگر این كار بشود مردم به حكم عقیده و ایمانی كه دارند وجوه مال خود را می پردازند و ضمناً حكومت و تسلط عوام، ساقط و گریبان روحانیین از چنگال عوام الناس خلاص می گردد. همه ی آن مفاسد ناشی از این است كه روحانیین مستقیماً از دست مردم ارتزاق می كنند؛ از این است كه هركسی شخصاً باید با وجوهات دهندگان ارتباط پیدا كند و نظر او را جلب نماید.

هر مرجع تقلیدی مدیریتش بسته به سهم امام است كه بگیرد و به طلاب حوزه های علمیه بدهد؛ باید شخصاً جلب اعتماد كند و این بودجه را تأمین و تحصیل نماید. در وضع و شرایط حاضر، روحانیین شهرستانها چاره ای ندارند از

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 503

این كه روحانیت را حرفه و مسجد را محل كسب و كار خود قرار دهند.

اگر این وضع اصلاح شود هیچ شخصی مستقیماً با مردم سر و كار نخواهد داشت، مراجع عالی قدر تقلید آزاد خواهند گشت، مساجد از صورت دكّه ی كسبْ خارج و به این وضع تأسف آور مساجد خاتمه داده خواهد شد؛ دیگر در مساجد بزرگ و جامعهایی مانند جامع گوهرشاد دهها نفر هركدام در گوشه ای اقامه ی جماعت نخواهند كرد و مورد اعتراض هر آدم فهمیده ای نخواهد شد؛ دیگر جایی برای این سؤال باقی نخواهد ماند كه چرا نماز جماعت در میان اهل تسنن مظهر شوكت و جلال، و در میان اهل تشیع مظهر تفرقه و اختلاف است؟ !

کامل هاشمی بازدید : 131 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

قم از نخستین شهرهایی است كه در ایران مذهب تشیع را پذیرفت و از ربع آخر قرن اول هجری فرهنگ شیعی فرهنگ مردم این دیار شد مردم آن نخستین كسانی بودند كه برای امامان(ع) خمس فرستادند و ائمه شیعه بارها از اهل قم و این سرزمین مقدس اسلامی به عظمت یادكردند.

امام علی(ع) می فرماید:

 «سلام اللّه علی اهل قم و رحمة اللّه علی اهل قم... هم اهل ركوع و خشوع و سجود و قیام و صیام. هم الفقهاء العلماء الفهماء. هم اهل الدین و الولایة و حسن العبادة صلوات اللّه علیهم و رحمة اللّه و بركاته.»

 «سلام خدا بر مردم قم... آنان اهل ركوع و سجود و خشوع و نماز و روزه اند آنان فقیهان، عالمان و هوشمندانند آنان دیندار و دوستدار خاندان پیامبر(ص) و اهل عبادتهای شایسته اند درود خدا و رحمت و بركت بر او و بر آنان باد.»

دوره اول

 نخستین دوره از حوزه علمیه قم به عصر امامت و شاگردان حوزه های درس ایشان اختصاص دارد كه پس از اخذ علم و توانایی در نشر فرهنگ اسلامی، قم را به عنوان پایگاه شیعه انتخاب نموده و در آن به ترویج مكتب علوی پرداخته اند.

 قم در قرن سوم هجری مركز نشر حدیث امامیه گردید و آن زمانی است كه كوفه به عنوان نخستین پایگاه شیعی نفوذ خود را از دست داد و محدثانی بسان «حسین بن سعید اهوازی » و برادرش ابتدا به اهواز و از آنجا به قم آمدند.

دوره دوم

 این دوره به دو قرن چهارم و پنجم هجری اختصاص دارد كه شاگردان دوره اول یا شاگرد شاگردان آنها می باشند.

 در قرن چهارم رونق حوزه علمیه ری حوزه علمیه قم را تحت الشعاع قرار داد چرا كه با وجود شخصیتهایی چون شیخ صدوق در ری دانشجویان اسلامی ری را بر قم ترجیح می دادند لیكن نباید از خاطر دور داشت كه سیره علمی محدثان اسلامی بر این بوده است كه در شهری بخصوص ساكن نباشند و با مسافرتهای خویش علاوه بر نشر احادیث معصومین(ع) به فراگیری احادیث از اساتید فن همت گمارند لذا دانشمندان حوزه ری و قم نوعی تبادل فرهنگی داشتند و شاید از این روست كه مورخین تاریخ قم و ری، برخی از دانشمندان این دوره رابه شهر خویش منسوب می دارند.

 با این حال شیخ آقا بزرگ تهرانی در طبقات اعلام الشیعة نام دهها دانشمند قمی را در این دوره ذكر كرده است.

 بدین ترتیب دوره دوم حوزه علمیه قم را گروه كثیری ازمحدثان و فقهای شیعه شكل داده اند كه شاگردان دوره اول و اساتید علمای شیعه قرن پنجم بوده اند.

 دانشمند متتبع شیخ عبدالكریم ربانی شیرازی 252 تن از اساتید و 27 تن از شاگردان شیخ صدوق را در مقدمه «معانی الاخبار» (چاپ مكتبه صدوق) نقل كرده است.كتب شیخ صدوق كه در این دوره نگارش یافته است از مهمترین كتب امامیه شناخته می شود و اگر ثمره تحرك علمی این دوره را فقط به كتب شیعه اختصاص دهیم باید آن را ارج نهاد چرا كه شیخ صدوق توانست آثار روایی شیعه از پیشینیان را به ارث برد و با تالیف سیصد كتاب مبانی اسلامی را با مهارتهای قابل تحسین تدوین نماید.

دوره سوم

 این دوره از قرن ششم تا قرن نهم هجری را شامل است حوزه علمیه قم در این دوره از وضع مناسبی برخوردار نبود و مردم آن بارها قتل عام شده و شهر روبه ویرانی نهاد. هر چند مدتی نیز پایتخت تیموریان بود.

 در تاریخ قم به قتل عامها و تخریب شهر بر می خوریم ولی شاید حمله مغول در سال 631 از ویرانگرترین نوع آن قتل عامها و تخریبها به شمار رود كه تا عصر تیموریان باقی بوده و زكریای قزوینی و حمداللّه مستوفی به آن اشاره كرده اند و تنها تاسیس «مدرسه رضویه » به این دوره نسبت داده شده است.

 با این حال شیخ آقا بزرگ در طبقات اعلام الشیعه متجاوز از سی تن از دانشمندان قرن ششم را نام برده است كه رقم آنان در قرن هفتم به سه نفر تقلیل یافته است و در قرن ششم تنها یك نفر نام برده و هفت تن از علمای قم را در قرن نهم ذكر كرده است بدین ترتیب ركود علمی از قرن ششم شروع شد و در قرن هفتم و هشتم با حضور سلسله های ویرانگر مغول و تیموریان رشد كرد در قرن نهم علمای قم با اخذ تدابیر زیركانه به مقابله با ركود فرهنگی برخاستند و در صدد تحكیم پایه های علمی در حوزه پرسابقه قم برآمدند.

دوره چهارم

 این دوره از قرن دهم شروع می شود و تا قرن سیزدهم معاصر با سلسله های صفویه افاغنه، افشاریه، زندیه، و قاجاریه امتداد می یابد.

 نخستین بخش از این دوره معاصر با سلسله صفویه است كه با مهاجرت علمای شیعه جبل عامل لبنان به ایران و نشر تفكر اصولی شیعه همراه بوده است و آن زمانی است كه در چند سال اول دولت صفوی چنین تشخیص داده شده بود كه منصب حكومت از آن ولی فقیه است لیكن پس از چندی این تفكر به فراموشی سپرده شد كه با بازگشت دانشمندان فرزانه ای بسان محقق كركی به عتبات عالیات همراه بود حوزه علمیه اصفهان به موجب توجه صفویان از پرتحرك ترین حوزه های جهان تشیع در این دوره است با تاسیس مدارس شیعی در اصفهان و دیگر شهرهای ایران چون قم، شیراز، قزوین و مشهد دانشهای دینی و تفكر شیعی و از آن جمله علوم عقلی - فلسفه و كلام - رو به رشد گذاشت.

 با رشد اخباری گری در حوزه اصفهان نه تنها علمای اصولی این حوزه را ترك كردند بلكه برخی از دانشمندان علوم عقلی نیز از این دیار رانده شدند. فیلسوف پرآوازه صدرالدین شیرازی مشهور به «ملا صدرا» در این زمره قرارداشت.

 هجرت صدر المتالهین شیرازی از اصفهان به قم هر چند موجبات ركود علوم عقلی را در حوزه اصفهان به همراه داشت ولی باعث رونق دانشهای عقلی در حوزه علمیه قم گردید و با پرورش شاگردان و تالیفات خویش زمینه پذیرش تفكر اصولی را در این حوزه فراهم ساخت; درحالی كه حوزه قم تا قبل از این دوره بیشتر مهد پرورش محدثان شیعه بود و البته نباید این نكته را نادیده گرفت كه محدثان قم خود از آن فرزانگانی بودند كه هر حدیثی را براحتی قبول نمی كردند و در مقابل برخی كه به نقل روایات ضعیف می پرداختند عكس العمل نشان می دادند چنانكه «احمد بن محمد بن خالد برقی » «سهل بن زیاد آدمی رازی » و «ابوسمینه محمد بن علی صیرفی » از سوی «احمد بن محمد بن عیسی » بزرگ عالم قم از این شهر تبعید شدند و سال 255 ق به نام سال تبعید محدثان و علما از قم شهرت یافت بعدها خالد برقی رابه قم بازگردانیدند ولی آن دو نفر دیگر همچنان در تبعید به سربردند بعلت تبعید این افراد نقل روایات از راویان ضعیف و یا شهرت به غلو در حق ائمه(ع) بود. 

کامل هاشمی بازدید : 99 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

علوم و فرهنگ اسلامی و به طور كلی تمدن اسلامی تدریجاً رشد كرد و بالید و بارور شد، مانند هر موجود زنده كه اول به صورت یك سلول پدید می آید و تدریجاً در اثر استعداد و مایه ی حیاتی كه در آن سلول نهفته است رشد می كند و همراه با رشد خود قسمت قسمت و شاخه شاخه می شود و شكل می گیرد و بالاخره به صورت یك دستگاه متشكل در می آید.

جوشش و جنبش علمی مسلمین در نقطه ی معین و از موضوع معین و به وسیله ی شخص معین آغاز شد. اكنون ببینیم در چه نقطه و مكانی این كار آغاز گشت؟ و نخستین حوزه ی علمی مسلمین در كجا تشكیل شد؟ .

جوشش و جنبش علمی مسلمین از مدینه آغاز شد. اولین كتابی كه اندیشه ی مسلمین را به خود جلب كرد و مسلمین در پی درس و تحصیل آن بودند قرآن و پس از قرآن احادیث بود. این بود كه اولین حوزه ی علمی در مدینه تأسیس شد. برای اولین بار عرب حجاز در مدینه با مسأله ی استادی و شاگردی و نشستن در حلقه ی درس و حفظ و ضبط آنچه از استاد می شنود آشنا شد. مسلمین با حرص و ولع فراوانی آیات قرآن را كه تدریجاً نازل می گشت فرا می گرفتند و به حافظه می سپردند و آنچه

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 386

را كه نمی دانستند از افرادی كه رسول خدا آنها را مأمور كتابت آیات قرآن كرده بود و به كتّاب وحی معروف بودند می پرسیدند. بعلاوه، بنا به توصیه های مكرر رسول خدا سخنان آن حضرت را كه به سنت رسول معروف بود از یكدیگر فرا می گرفتند.

در مسجد پیغمبر رسماً حلقه های درس تشكیل می شد و در آن حلقه به بحث و گفتگو درباره ی مسائل اسلامی و تعلیم و تعلم پرداخته می شد. روزی رسول خدا وارد مسجد شد و دید دو حلقه در مسجد تشكیل شده است؛ در یكی از آنها افراد به ذكر و عبادت مشغولند و در یكی دیگر به تعلیم و تعلم. پس از آنكه هر دو را از نظر گذراند فرمود: «كِلاهُما عَلی خَیْرٍ وَلكِنْ بِالتَّعْلیمِ اُرْسِلْتُ» یعنی هر دو جمعیت كار نیك می كنند اما من برای تعلیم فرستاده شده ام. رسول خدا آنگاه رفت و در حلقه ای كه آنجا تعلیم و تعلم بود نشست [1] بعد از مدینه، عراق محیط جنب وجوش علمی گشت. در عراق ابتدا دو شهر بصره و كوفه مركز علم بودند اما پس از بنای بغداد، آن شهر مركز علمی شد و در آن شهر بود كه علوم ملتهای دیگر به جهان اسلام منتقل گشت. بعدها ری و خراسان و ماوراء النهر و مصر و شام و اندلس و غیره هر كدام به صورت یك مهد علمی درآمدند. جرجی زیدان پس از آنكه همت و تشویق امرا و حكام مسلمان را به عنوان یك عامل بسیار مؤثر یاد می كند، می گوید:

«دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد كه روز به روز مؤلف و كتاب در قلمرو اسلام فزونی یابد و دایره ی تحقیق وسعت پیدا كند. پادشاه و وزیر و امیر و دارا و نادار و عرب و ایرانی و رومی و هندی و ترك و یهود و مصری و مسیحی و دیلمی و سریانی، در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان و ماوراء النهر و سند و افریقا و اندلس و غیره در تمام شبانه روز به تألیف مشغول شدند و خلاصه آنكه هر جا اسلام حكومت می كرد علم و ادب به سرعت پیشرفت می نمود. در این تألیفات گرانبها خلاصه ای از تحقیقات بنی نوع انسان از روزگار پیشین تا آن زمان دیده می شد و مباحث مهمی از علوم طبیعی، الهی، نقلی، ریاضی، ادبی و عقلی در كتب جمع شده بود و در نتیجه ی تحقیقات علمای اسلام، علوم مزبور دارای شعب

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 387

متعدد گشت. » [2] اوایل كار كه علوم بیگانه ترجمه و نقل می شد، اكثریت دانشمندان را علمای مسیحی بالأخص مسیحیان سریانی تشكیل می دادند، ولی تدریجاً مسلمین جای آنها را گرفتند. جرجی زیدان می گوید:

«خلفای عباسی در دوره ی نهضت، تخم علم و ادب را در بغداد افشاندند و میوه و محصول آن به تدریج در خراسان و ری و آذربایجان و ماوراء النهر و مصر و شام و اندلس و غیره به دست آمد، و در عین حال بغداد كه مركز خلافت و ثروت اسلامی بود تا مدتی مثل سابق مركز دانشمندان ماند و گذشته از پزشكان مسیحی كه در خدمت خلفا به ترجمه و طبابت مشغول بودند، عده ای از دانشمندان مسلمان نیز از بغداد برخاستند، ولی به طور كلی دانشمندان عالیقدر مقیم بغداد بیشتر مسیحیان بودند كه از عراق و سایر نقاط برای استخدام در دستگاه خلفا به بغداد می آمدند. دانشمندان مسلمان غالباً در خارج بغداد ظهور كردند، بخصوص موقعی كه مملكتهای كوچك اسلامی پدید آمد و فرمانروایان آن ممالك به تقلید خلفا در ترویج علم و ادب كوشش نمودند و دانشمندان را به مراكز فرماندهی خود: قاهره، غزنین، دمشق، نیشابور، استخر و غیره دعوت كردند. نتیجه این شد كه رازی از ری، ابن سینا از بخارا (تركستان) ، بیرونی از بیرون (سند) ، ابن جلیل گیاه شناس، ابن باجه ی فیلسوف، ابن زهره ی پزشك و خاندان وی و ابن رشد فیلسوف و ابن رومیه ی گیاه شناس از اندلس برخاستند. » [3] پس سلول اول علوم و فرهنگ اسلامی در مدینه به وجود آمد و نخستین نقطه ای كه این بذر در آنجا پاشیده شد شهر مدینه بود.


[1] . منیة المرید شهید ثانی، ص 5.

[2] . تاریخ تمدن اسلام ، ترجمه ی فارسی، ص 264.

[3] . همان، ص 257.

کامل هاشمی بازدید : 74 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

ما مجموعاً سی وشش چهره از چهره های مشخص فقها را از زمان غیبت

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 439

صغری یعنی از قرن سوم هجری تا كنون- كه به پایان قرن چهاردهم هجری قمری نزدیك می شویم- معرفی كردیم. ما چهره هایی را نام بردیم كه در دنیای فقه و اصول شهرت زیادی دارند؛ یعنی همواره از زمان خودشان تا عصر حاضر نامشان در درسها و در كتابها برده می شود. البته ضمناً نام شخصیتهای دیگر غیر این سی وشش چهره نیز برده شد. از مجموع آنچه گفتیم چند نكته معلوم می گردد:

الف. از قرن سوم تا كنون فقه یك حیات مستمر داشته و هرگز قطع نشده است.

حوزه های فقهی بدون وقفه در این یازده قرن و نیم دایر بوده است. رابطه ی استاد و شاگردی در همه ی این مدت هرگز قطع نشده است. اگر فی المثل از استاد بزرگوار خود مرحوم آیة اللّه بروجردی شروع كنیم می توانیم سلسله اساتید فقهی ایشان را تا عصر ائمه ی اطهار به طور مسلسل بیان نماییم. چنین حیات متسلسل و متداوم یازده قرن و نیمی ظاهراً در هیچ تمدن و فرهنگ غیر از تمدن و فرهنگ اسلامی وجود ندارد.

استمرار فرهنگی به معنی واقعی كه یك روح و یك حیات بدون هیچ وقفه و انقطاع، طبقات منظم و مرتب و متوالی را در قرونی اینچنین درازمدت به یكدیگر پیوند دهد و یك روح بر همه حاكم باشد، جز در تمدن و فرهنگ اسلامی نتوان یافت. در تمدن و فرهنگهای دیگر ما به سوابق طولانی تری احیاناً برمی خوریم ولی با وقفه ها و بریدگیها و انقطاعها.

همچنانكه قبلاً نیز یادآوری كردیم، این كه قرن سوم را كه مقارن با غیبت صغری است مبدأ قرار دادیم نه بدان جهت است كه حیات فقه شیعه از قرن سوم آغاز می شود، بلكه بدان جهت است كه قبل از آن عصر، عصر حضور ائمه ی اطهار است و فقهای شیعه تحت الشعاع ائمه اند و استقلالی ندارند، والاّ آغاز اجتهاد و فقاهت در میان شیعه و آغاز تألیف كتاب فقهی به عهد صحابه می رسد. چنانكه گفتیم اولین كتاب را علی بن ابی رافع (برادر عبیداللّه بن ابی رافع كاتب و خزانه دار امیرالمؤمنین علی علیه السلام در زمان خلافت آن حضرت) نوشته است.

ب. برخلاف تصور بعضیها، معارف شیعه و از آن جمله فقه شیعه تنها به وسیله ی فقهای ایرانی تدوین و تنظیم نشده است؛ ایرانی و غیرایرانی در آن سهیم بوده اند. تا قبل از قرن دهم هجری و ظهور صفویه، غلبه با عناصر غیرایرانی است و تنها از اواسط دوره ی صفویه است كه غلبه با ایرانیان می گردد.

ج. مركز فقه و فقاهت نیز قبل از صفویه ایران نبوده است. در ابتدا بغداد مركز فقه

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 440

بود. سپس نجف وسیله ی شیخ طوسی مركز شد. طولی نكشید كه جبل عامل (از نواحی جنوبی لبنان فعلی) و پس از آن و قسمتی مقارن با آن حلّه (كه شهر كوچكی است در عراق) مركز فقه و فقاهت بود. حلب (از نواحی سوریه) نیز مدتی مركز فقهای بزرگ بوده است. در دوران صفویه بود كه مركزیت به اصفهان انتقال یافت و در همان زمان حوزه ی نجف وسیله ی مقدس اردبیلی و دیگر اكابر احیا شد كه تا امروز ادامه دارد. از شهرهای ایران، تنها شهر قم است كه در قرون اول اسلامی، در همان زمان كه بغداد مركز فقاهت اسلامی بود، وسیله ی فقهایی نظیر علی بن بابویه و محمد بن قولویه به صورت یكی از مراكز فقهی درآمد، همچنانكه در دوره ی قاجار وسیله ی میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین نیز احیا شد و بار دیگر در سال 1340 هجری قمری یعنی در حدود 56 سال پیش وسیله ی مرحوم حاج شیخ عبد الكریم حائری یزدی باردیگر احیا شد و اكنون یكی از دو مركز بزرگ فقهی شیعه است.

علیهذا گاهی بغداد، زمانی نجف، دوره ای جبل عامل (لبنان) ، برهه ای حلب (سوریه) ، مدتی حلّه (عراق) ، عهدی اصفهان و دورانهایی قم مركز نشاط فقهی و فقهای بزرگ بوده است. در طول تاریخ مخصوصاً بعد از صفویه در شهرهای دیگر ایران از قبیل مشهد، همدان، شیراز، یزد، كاشان، تبریز، زنجان، قزوین و تون (فردوسی فعلی) حوزه های علمیه ی عظیم و معتبری بوده است ولی هیچیك از شهرهای ایران به استثنای قم و اصفهان و در مدت كوتاهی كاشان، مركز فقهای طراز اول نبوده و عالیترین و یا در ردیف عالیترین حوزه های فقهی به شمار نمی رفته است. بهترین دلیل بر نشاط علمی و فقهی این شهرها وجود مدارس بسیار عالی و تاریخی است كه در همه ی شهرستانهای نامبرده موجود است و یادگار جوش و خروش های علمی دورانهای گذشته است.

د. فقهای جبل عامل نقش مهمی در خط مشی ایران صفویه داشته اند. چنانكه می دانیم صفویه درویش بودند. راهی كه ابتدا آنها بر اساس سنت خاص درویشی خود طی می كردند اگر با روش فقهی عمیق فقهای جبل عامل تعدیل نمی شد، و اگر وسیله ی آن فقها حوزه ی فقهی عمیقی در ایران پایه گذاری نمی شد، به چیزی منتهی می شد نظیر آنچه در علویهای تركیه و یا شام هست. این جهت تأثیر زیادی داشت در اینكه اولاً روش عمومی دولت و ملت ایرانی از آن گونه انحرافات مصون بماند، و ثانیاً عرفان و تصوف شیعی نیز راه معتدل تری طی كند. از این رو فقهای جبل عامل از

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 441

قبیل محقق كركی و شیخ بهایی و دیگران با تأسیس حوزه ی فقهی اصفهان حق بزرگی به گردن مردم این مرز و بوم دارند.

هـ. همان طور كه شكیب ارسلان گفته است [1]تشیع در جبل عامل زماناً مقدم است بر تشیع در ایران، و این یكی از دلایل قطعی بر رد نظریه ی كسانی است كه تشیع را ساخته ی ایرانیان می دانند. بعضی معتقدند نفوذ تشیع در لبنان وسیله ی ابوذر غفاری، صحابی مجاهد بزرگ صورت گرفت. ابوذر در مدت اقامت در منطقه ی شام قدیم- كه شامل همه یا قسمتی از لبنان فعلی نیز بود- همدوش مبارزه با ثروت اندوزی های معاویه و سایر امویان، مرام پاك تشیع را نیز تبلیغ می كرد [2].


[1] . نشریه ی دانشكده ی الهیات مشهد، آقای واعظزاده، تحت عنوان «بازدید از چند كشور اسلامی عربی» ، نقل از كتاب جبل عامل فی التّاریخ.

[2] . همان.

کامل هاشمی بازدید : 69 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

عرض كردیم در زمان امام صادق نشاط علمی فوق العاده ای پیدا شد و همان نشاط علمی منشأ شد كه جنگ عقاید داغ گردید و برای هر مسلمان پاك نهادی لازم بود كه در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع كند. چه عواملی در این نشاط علمی تأثیر داشت؟ سه عامل مؤثر بود: عامل اول این بود كه محیط آن روز اسلامی یك محیط صددرصد مذهبی بود و مردم تحت انگیزه های مذهبی بودند.

تشویقهای پیغمبر اكرم به علم، و تشویقها و دعوتهای قرآن به علم و تعلم و تفكر و تعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و نشاط بود. عامل دوم این بود كه نژادهای مختلف وارد دنیای اسلام شده بودند كه اینها سابقه ی فكری و علمی داشتند. عامل سوم كه زمینه را مساعد می كرد جهان وطنی اسلامی بود، یعنی اینكه اسلام با وطنهای آب و

مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 81

خاكی مبارزه كرده بود و وطن را وطن اسلامی تعبیر می كرد كه هرجا اسلام هست آنجا وطن است و در نتیجه تعصبات نژادی تا حدود بسیار زیادی از میان رفته بود به طوری كه نژادهای مختلف با یكدیگر همزیستی داشتند و احساس اخوّت و برادری می كردند. مثلاً شاگرد، خراسانی بود و استاد مصری، یا شاگرد مصری بود و استاد خراسانی. حوزه ی درس تشكیل داده می شد، آن كه به عنوان استاد نشسته بود مثلاً یك غلام بربری بود مثل «نافع» یا «عِكرِمه» غلام عبد اللّه بن عباس؛ یك غلام بربری می آمد می نشست، بعد می دید عراقی، سوریه ای، حجازی، مصری، ایرانی و هندی پای درس او شركت كرده اند. این یك عامل بسیار بزرگی بوده برای اینكه زمینه ی این جهش و جنبش را فراهم كند.

و از این شاید بالاتر آن چیزی است كه امروز اسمش را «تسامح و تساهل دینی» اصطلاح كرده اند و مقصود همزیستی با غیر مسلمانان است، مخصوصاً همزیستی با اهل كتاب؛ یعنی مسلمانان اهل كتاب را برای اینكه با آنها همزیستی كنند تحمل می كردند و این را بر خلاف اصول دینی خودشان نمی دانستند. و در آن زمان اهل كتاب اهل علم بودند. اینها وارد جامعه ی اسلامی شدند و مسلمین مقدم اینها را گرامی شمردند و در همان عصر اول، معلومات اینها را از ایشان گرفتند و در عصر دوم، دیگر در رأس جامعه ی علمی، خود مسلمین قرار گرفتند. مسأله ی تسامح و تساهل با اهل كتاب نیز یك عامل فوق العاده مهمی بوده است. البته خود این هم ریشه ی حدیثی دارد. ما احادیث زیادی در این زمینه داریم. حتی مرحوم مجلسی در بحار نقل می كند- و در نهج البلاغه نیز هست- كه پیغمبر فرمود: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ مُشْرِكٍ» (حكمت یعنی سخن علمی صحیح) سخن علمی صحیح را فراگیرید و لو از مشرك. این جمله ی معروف: «اَلْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ یَأْخُذُها اَیْنَما وَجَدَها» مضمونش همین است (در بعضی تعبیرها هست: وَ لَوْ مِنْ یَدِ مُشْرِكٍ) یعنی حكمت- كه قرآن می گوید: «یُؤْتِی اَلْحِكْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ اَلْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً كَثِیراً» [1]و به معنی سخن علمی محكم، پابرجا، صحیح، معتبر و حرف درست است- گمشده ی مؤمن است. خیلی تعبیر عالی ای است: «گمشده» . اگر انسان چیزی داشته باشد كه مال خودش باشد و آن را گم كرده باشد چگونه هرجا می رود دنبالش می گردد؟ ! اگر شما یك انگشتر قیمتی داشته باشید كه مورد علاقه تان باشد و گم شده

مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 82

باشد، هرجا كه احتمال می دهید می روید و تمام حواستان به این است كه گوشه و كنار را نگاه كنید ببینید آیا می توانید گمشده تان را پیدا كنید. از بهترین و افتخارآمیزترین تعبیرات اسلامی یكی همین است: حكمت گمشده ی مؤمن است، هرجا كه پیدایش كند می گیرد و لو از دست یك مشرك؛ یعنی تو اگر مالت را، گمشده ات را در دست یك مشرك ببینی آیا می گویی من كاری به آن ندارم، یا می گویی این مال من است؟ امیر المؤمنین می فرماید: مؤمن علم را در دست مشرك عاریتی می بیند و خودش را مالك اصلی، و می گوید او شایسته ی آن نیست، آن كه شایسته ی آن است من هستم.

برخی مسأله ی تسامح و تساهل نسبت به اهل كتاب را به حساب خلفا گذاشته اند كه «سعه ی صدر خلفا ایجاب می كرد كه در دربار آنها مسلمان و مسیحی و یهودی و مجوسی و غیره با همدیگر بجوشند و از یكدیگر استفاده كنند» ولی این سعه ی صدر خلفا نبود، دستور خود پیغمبر بود. حتی جرجی زیدان این مسأله را به حساب سعه ی صدر خلفا می گذارد. داستان سید رضی را نقل می كند كه سید رضی- كه مردی است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوق العاده ای است و برادر سید مرتضی است- وقتی كه دانشمند معاصرش «ابو اسحاق صابی» [2]وفات یافت قصیده ای در مدح او گفت [3]:

أَ رَأَیْتَ مَنْ حَمَلوا عَلَی الْاَعْوادِ

أَ رَأَیْتَ كَیْفَ خَبا ضِیاءُ النّادی

«دیدی این چه كسی بود كه روی این چوبهای تابوت حملش كردند؟ ! آیا فهمیدی كه چراغ محفل ما خاموش شد؟ ! این یك كوه بود كه فرو ریخت. . . » برخی آمدند به او عیب گرفتند كه آیا یك سید، اولاد پیغمبر، یك عالم بزرگ اسلامی، یك مرد كافر را این طور مدح می كند؟ ! گفت: بله، «اِنَّما رَثَیْتُ عِلْمَهُ» من علمش را مرثیه گفتم، مرد عالمی بود، من او را به خاطر علمش مرثیه گفتم. (در این زمان اگر كسی چنین كاری كند از شهر بیرونش می كنند. ) جرجی زیدان بعد از آنكه این داستان را نقل می كند می گوید:

ببینید سعه ی صدر را، یك سید اولاد پیغمبر مثل سید رضی با اینهمه عظمت روحی و این

مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 83

مقام شامخ سیادت و علمی [یك كافر را چنین مدح می كند. ] بعد می گوید «همه ی اینها ریشه اش از دربار خلفا بود كه اینها مردمانی واسع الصدر بودند. » این به دربار خلفا مربوط نیست. سید رضی شاگرد علی بن ابی طالب است كه نهج البلاغه را جمع كرده. او از همه ی مردم به دستور جدش پیغمبر و علی بن ابی طالب آشناتر است كه می گوید حكمت و علم در هر جا كه باشد محترم است.

اینها عواملی بود كه این شور و نشاط علمی را به وجود آورد و قهراً این زمینه را برای امام صادق فراهم كرد.

پس در واقع بحث ما این شد كه برای امام صادق اگر چه زمینه برای زعامت فراهم نشد و اگر فراهم می شد مسلّم آن زمینه از همه ی زمینه ها بهتر بود، ولی یك زمینه ی دیگری فراهم بود و حضرت از آن زمینه استفاده كرد به طوری كه تحقیقاً می توان گفت حركتهای علمی دنیای اسلام اعمّ از شیعه و سنی مربوط به امام صادق است.

حوزه های شیعه كه خیلی واضح است، حوزه های سنی هم مولود امام صادق است، به جهت اینكه رأس و رئیس حوزه های سنی «جامع ازهر» است كه از هزار سال پیش تشكیل شده و جامع ازهر را هم شیعیان فاطمی تشكیل دادند، و تمام حوزه های دیگر اهل تسنن منشعب از جامع ازهر است، و همه ی اینها مولود همین استفاده ای است كه امام صادق از وضع زمان خودش كرده است. این مطلب لااقل به صورت یك مسأله مطرح است كه آیا برای امام صادق بهتر بود این زمینه را از دست بدهد و برود بجنگد و در راه مبارزه ی با ظلم كشته شود؟ یا اینكه از این زمینه ی عالی استفاده كند؟ اسلام كه تنها مبارزه ی با ظلم نیست، اسلام چیزهای دیگر هم هست.

بنابراین من این مطلب را فقط به عنوان یك زمینه و یك تفاوت عصر امام صادق با عصرهای دیگر عرض كردم كه اگر امام صادق از این زمینه استفاده نمی كرد جای این سؤال بود كه اگر ائمه حكومت و خلافت می خواستند مگر جز برای این می خواستند كه اسلام را نشر دهند؟ چرا از این زمینه ی مساعد استفاده نكردند و باز خودشان را به كشتن دادند؟ جوابش این است كه در وقتی كه زمینه، مساعد بود چنین نبود كه زمینه ی مساعد را از دست بدهند. برای حضرت رضا هم یك فرصت مناسب همین بود كه در مجلس مأمون راه یافت و از آن مجلس صدای خودش را بلند كرد. شاید حضرت رضا دو سال بیشتر نزد مأمون نبود، ولی آنچه كه از حضرت رضا از همان دوره ی بودنش با مأمون نقل شده از بقیه ی مدت عمر حضرت نقل نشده است.

و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین


[1] . بقره/269.

[2] . ابو اسحاق صابی مسلمان نبود، صابئی بود (درباره ی مذهب صابئین خیلی حرف است. برخی گفته اند مذهب صابئی ریشه ی مجوسی داشته ولی یك نحله ی مسیحی است. امروز راجع به این مذهب خیلی بحثهاست كه ریشه ی آن چیست) و بسیار دانشمند و مرد مؤدبی بود، و چون ادیب بود خیلی علاقه مند به ادبیّت قرآن بود و خیلی هم به آیات قرآن استشهاد می كرد. ماه رمضان چیزی نمی خورد. می گفتند تو كه مسلمان نیستی چرا چیزی نمی خوری؟ می گفت: ادب اقتضا می كند كه من با مردم زمان خودم هماهنگی داشته باشم.

[3] . این قصیده را در داستان راستان نقل كرده ام.

کامل هاشمی بازدید : 63 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

محیط حوزه های علوم دینیه ی ما امتیازات و مشخصات مخصوص به خود دارد كه در سایر محیطها نظیر آن را نمی توان یافت.

محیط حوزه های علوم دینی محیط صفا و صمیمیت و اخلاص و معنویت است، یعنی آن روح عمومی كه بر این حوزه ها حكومت می كند همین روح است.

افراد فاقد این خصوصیات، افراد استثنایی و مخالف روح این حوزه ها شمرده می شوند. امتیازی كه طلاب برای یكدیگر می شناسند جز امتیاز علمی و تقوایی

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 488

نیست. تقدم و احترام واقعی یك طلبه نسبت به دیگران جز بر مبنای تحصیلات و قدس و تقوا نمی تواند باشد. در میان طلاب، فقیر و غنی، دهاتی و شهری، بچه عمله و تاجرزاده و آقازاده هست، در قدیم از طبقات اشراف و شاهزادگان هم بودند، اما همه چیز ارزش خود را از دست می دهد و تنها امتیازات تحصیلی و معنوی است كه احترام طلاب را نسبت به یك فردِ بخصوص جلب می كند و ارزش او را در نظر آنها بالا می برد.

محیط حوزه های علوم دینی محیط زهد و قناعت است، از اسراف و عیاشی و مجالس شب نشینی كه در سایر طبقات است و احیاناً دانشجویان غیر رشته ی علوم دینی در آن مجالس شركت می كنند، خبری نیست و حتی اندیشه ی این گونه امور نیز در دِماغ یك محصل دینی پیدا نمی شود و اگر كسی كوچكترین تمایلی به این امور نشان بدهد سقوطش قطعی است. روی هم رفته، طلاب مردمی قانع و كم خرج اند 42و تحمیلی بر بودجه ی مردم به شمار نمی روند.

روابط استاد و شاگرد در میان طلاب، صمیمی و احترام آمیز است. شاگردان احترام استادان خود را در حضور و غیاب با كمال ادب رعایت می كنند و حتی بعد از فوت آنها همواره آنها را به نیكی و دعای خیر یاد می كنند. این اندازه حفظ حرمت استاد، مخصوص محصلین علوم دینی و مولود تعلیماتی است كه از اولیای دین درباره ی قداست علم و احترام معلم رسیده است. در سایر محیطهای تحصیلی - چنان كه می دانیم- این امور كمتر وجود دارد.

عادت طلاب بر این است كه روی درسی كه از استاد می گیرند بعد خودشان فكر كنند. لذا درس خود را از روی كتاب مطالعه می كنند. بعلاوه بعد با یكی از همدرسهای خود آن درسها را مباحثه می كنند. در درسهای عالی آنچه را از استاد در مجلس درس فرا می گیرند به ذهن می سپارند و شب می نویسند. بنای طلاب بر حفظ كردن و طوطی واری یاد گرفتن نیست- چنان كه عادت معمول محصلین جدید است- بر تعمق و تفكر و تجزیه و تحلیل است. و چون حق تدریس، انحصاری نیست و انتخاب استاد با خود شاگردان است، برای هركسی كه استعدادی داشته باشد میسر است كه كتابهای پایین تر را تدریس كند. از این رو یك نفر دانشجوی دینی در عین حال كه دانشجوست و درس می خواند، ممكن است تدریس هم بكند.

امتیاز متد تحصیلی طلاب نسبت به سایر متدها همین است كه طلاب، درسی

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 489

را كه از استاد فرا می گیرند دقیقاً مطالعه می كنند و سپس مباحثه می كنند و می نویسند و در همان حال دروس دیگر را تدریس می كنند. این جهات سبب می شود كه طلاب در حدود تحصیلات خود عمیق می گردند.

هدف طلاب تحصیل دانشنامه نیست. نمرات استاد معرّف مقام شاگرد نیست.

مجالس مباحثه و اشكال و ایراد شاگرد در حوزه ی تدریس استاد و حوزه ی تدریس خود او، و توجه قهری استادان و طلاب پایین تر، بهترین معرّف یك دانشجوی علوم دینی است.

طلاب علوم دینیه مقامات تدریسی و استادی را خیلی به طور طبیعی طی می كنند. تعیین استاد، انتخابی است نه انتصابی؛ یعنی فقط خود طلاب هستند كه در ضمن آزمایشها و اختبارها استاد بهتر را انتخاب می كنند. لهذا یك نوع آزادی و دموكراسی در حوزه های علوم دینی وجود دارد كه در جاهای دیگر نیست. از این نظر در میان آنها قانون انتخاب اصلح حكمفرماست. در مؤسسات فرهنگی جدید تعیین استاد برای كلاسها از طریق انتصاب از طرف مقامات بالاست و به همین دلیل بسیار اتفاق می افتد كه استاد مربوطْ متناسب با كلاس تدریس خود نیست، لایق درسی بالاتر یا پایین تر است، شاگردهای آنها ممكن است نه راضی باشند و نه احترام قائل باشند، فقط به خاطر ترس از نمره ندادن و مردود شدن- در عین عدم رضایت- از آن استاد تمكین و اطاعت كنند. این گونه بی نظمی ها و بی حسابی ها در تحصیلات كلاسیك به طور فراوان وجود دارد، اما در تحصیلات علوم دینی ما اثری از این گونه بی نظمی ها و بی حسابی ها وجود ندارد.

روی این اصل، جلو افتادن افراد در حوزه های علوم دینیه طبق ناموس طبیعی انتخاب اصلح صورت می گیرد، همان طور كه علی علیه السلام در وصف علمای الهی می فرماید:

فَكانوا كَتَفاضُلِ الْبَذْرِ یُنْتَقی فَیُؤْخَذُ مِنْهُ وَ یُلْقی ، قَدْ مَیَّزَهُ التَّخْلیصُ وَ هَذَّبَهُ التَّمْحیصُ [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 490

یعنی مانند بذر انتخاب شده و تصفیه شده می باشند كه بهترین و خالص ترین آنها برای كاشتن انتخاب می شوند.

طلاب، پله پله روی همین ناموس بالا می روند تا پله ی ماقبل آخرین پله كه مرجعیت است. تا قبل از پله ی آخر فقط ذوق و عقیده ی طلاب است كه اساتید را بالا می برد، ولی همین كه پله ی آخر رسید پای وجوهات و سهم امام و تقسیم شهریه به میان می آید. فقط در همین جاست كه گاهی حسابها به هم می ریزد و دیگر قانون انتخاب اصلح حكمفرما نیست.

اینها مزایایی است كه در زندگی و طرز تحصیل طلاب علوم دینیه هست. ضمناً نواقصی هم هست كه باید گفته شود.


[1] . نهج البلاغه، خطبه ی 212.

کامل هاشمی بازدید : 112 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (0)

علوم و فرهنگ اسلامی و به طور كلی تمدن اسلامی تدریجاً رشد كرد و بالید و بارور شد، مانند هر موجود زنده كه اول به صورت یك سلول پدید می آید و تدریجاً در اثر استعداد و مایه ی حیاتی كه در آن سلول نهفته است رشد می كند و همراه با رشد خود قسمت قسمت و شاخه شاخه می شود و شكل می گیرد و بالاخره به صورت یك دستگاه متشكل در می آید.

جوشش و جنبش علمی مسلمین در نقطه ی معین و از موضوع معین و به وسیله ی شخص معین آغاز شد. اكنون ببینیم در چه نقطه و مكانی این كار آغاز گشت؟ و نخستین حوزه ی علمی مسلمین در كجا تشكیل شد؟ .

جوشش و جنبش علمی مسلمین از مدینه آغاز شد. اولین كتابی كه اندیشه ی مسلمین را به خود جلب كرد و مسلمین در پی درس و تحصیل آن بودند قرآن و پس از قرآن احادیث بود. این بود كه اولین حوزه ی علمی در مدینه تأسیس شد. برای اولین بار عرب حجاز در مدینه با مسأله ی استادی و شاگردی و نشستن در حلقه ی درس و حفظ و ضبط آنچه از استاد می شنود آشنا شد. مسلمین با حرص و ولع فراوانی آیات قرآن را كه تدریجاً نازل می گشت فرا می گرفتند و به حافظه می سپردند و آنچه

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 386

را كه نمی دانستند از افرادی كه رسول خدا آنها را مأمور كتابت آیات قرآن كرده بود و به كتّاب وحی معروف بودند می پرسیدند. بعلاوه، بنا به توصیه های مكرر رسول خدا سخنان آن حضرت را كه به سنت رسول معروف بود از یكدیگر فرا می گرفتند.

در مسجد پیغمبر رسماً حلقه های درس تشكیل می شد و در آن حلقه به بحث و گفتگو درباره ی مسائل اسلامی و تعلیم و تعلم پرداخته می شد. روزی رسول خدا وارد مسجد شد و دید دو حلقه در مسجد تشكیل شده است؛ در یكی از آنها افراد به ذكر و عبادت مشغولند و در یكی دیگر به تعلیم و تعلم. پس از آنكه هر دو را از نظر گذراند فرمود: «كِلاهُما عَلی خَیْرٍ وَلكِنْ بِالتَّعْلیمِ اُرْسِلْتُ» یعنی هر دو جمعیت كار نیك می كنند اما من برای تعلیم فرستاده شده ام. رسول خدا آنگاه رفت و در حلقه ای كه آنجا تعلیم و تعلم بود نشست [1] بعد از مدینه، عراق محیط جنب وجوش علمی گشت. در عراق ابتدا دو شهر بصره و كوفه مركز علم بودند اما پس از بنای بغداد، آن شهر مركز علمی شد و در آن شهر بود كه علوم ملتهای دیگر به جهان اسلام منتقل گشت. بعدها ری و خراسان و ماوراء النهر و مصر و شام و اندلس و غیره هر كدام به صورت یك مهد علمی درآمدند. جرجی زیدان پس از آنكه همت و تشویق امرا و حكام مسلمان را به عنوان یك عامل بسیار مؤثر یاد می كند، می گوید:

«دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد كه روز به روز مؤلف و كتاب در قلمرو اسلام فزونی یابد و دایره ی تحقیق وسعت پیدا كند. پادشاه و وزیر و امیر و دارا و نادار و عرب و ایرانی و رومی و هندی و ترك و یهود و مصری و مسیحی و دیلمی و سریانی، در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان و ماوراء النهر و سند و افریقا و اندلس و غیره در تمام شبانه روز به تألیف مشغول شدند و خلاصه آنكه هر جا اسلام حكومت می كرد علم و ادب به سرعت پیشرفت می نمود. در این تألیفات گرانبها خلاصه ای از تحقیقات بنی نوع انسان از روزگار پیشین تا آن زمان دیده می شد و مباحث مهمی از علوم طبیعی، الهی، نقلی، ریاضی، ادبی و عقلی در كتب جمع شده بود و در نتیجه ی تحقیقات علمای اسلام، علوم مزبور دارای شعب

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 387

متعدد گشت. » [2] اوایل كار كه علوم بیگانه ترجمه و نقل می شد، اكثریت دانشمندان را علمای مسیحی بالأخص مسیحیان سریانی تشكیل می دادند، ولی تدریجاً مسلمین جای آنها را گرفتند. جرجی زیدان می گوید:

«خلفای عباسی در دوره ی نهضت، تخم علم و ادب را در بغداد افشاندند و میوه و محصول آن به تدریج در خراسان و ری و آذربایجان و ماوراء النهر و مصر و شام و اندلس و غیره به دست آمد، و در عین حال بغداد كه مركز خلافت و ثروت اسلامی بود تا مدتی مثل سابق مركز دانشمندان ماند و گذشته از پزشكان مسیحی كه در خدمت خلفا به ترجمه و طبابت مشغول بودند، عده ای از دانشمندان مسلمان نیز از بغداد برخاستند، ولی به طور كلی دانشمندان عالیقدر مقیم بغداد بیشتر مسیحیان بودند كه از عراق و سایر نقاط برای استخدام در دستگاه خلفا به بغداد می آمدند. دانشمندان مسلمان غالباً در خارج بغداد ظهور كردند، بخصوص موقعی كه مملكتهای كوچك اسلامی پدید آمد و فرمانروایان آن ممالك به تقلید خلفا در ترویج علم و ادب كوشش نمودند و دانشمندان را به مراكز فرماندهی خود: قاهره، غزنین، دمشق، نیشابور، استخر و غیره دعوت كردند. نتیجه این شد كه رازی از ری، ابن سینا از بخارا (تركستان) ، بیرونی از بیرون (سند) ، ابن جلیل گیاه شناس، ابن باجه ی فیلسوف، ابن زهره ی پزشك و خاندان وی و ابن رشد فیلسوف و ابن رومیه ی گیاه شناس از اندلس برخاستند. » [3] پس سلول اول علوم و فرهنگ اسلامی در مدینه به وجود آمد و نخستین نقطه ای كه این بذر در آنجا پاشیده شد شهر مدینه بود.


[1] . منیة المرید شهید ثانی، ص 5.

[2] . تاریخ تمدن اسلام ، ترجمه ی فارسی، ص 264.

[3] . همان، ص 257.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 165
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,173
  • بازدید ماه : 749
  • بازدید سال : 18,489
  • بازدید کلی : 197,497