چهارشنبه
12 اردیبهشت 1386
14 ربیع الثانی 1428
2.May.2007
سخن از عاشقی است که سینه اش، منزل اشراق نور حق بود
مهدی خلیلیان
سخن از عشق است؛ از پرواز با بالِ شقایق، در حریم دشت های پُر آلاله، و از غریبانه نِشستن در معبدِ عشق، و در انتظارِ بازتاب راز، ماندن... .
سخن از عشق است و از عاشق که با بال و پَری شکسته، بازمانده از پرواز، به امید اعجازِ عشق، پروانه وَش به گِردِ جمال یار می سوزد، تا گره از کار دل، باز کرده، چشم احساسش از عشق یار، بینا گردد.
سخن از عاشقی است که پهن دشت سینه اش، منزل اِشراق اَنوار حق بود و فضای درونش از شبنم مهر محبوب، لبریز. همو که خواب مرداب ها را آشفت و هماره نوشت و نوشت و گفت. دفترش سرشار بود از: آفتاب، ستاره عشق، شوق، درد، امید و سطرهای سپید. دلی داشت سربلند، و سری سر به زیر که بر سری چند، سایه می گسترد، گُل می داد، بَرمی آورد.
انسان کامل
مطهری، شیفته خاندان «وحی و نبوت» و مظهر «جاذبه و دافعه علی» بود و «الگوی سیمای انسان در قرآن».
او «هدف زندگی» را، چیزی جز «تکامل اجتماعی انسان» و رسیدن به «زندگانی جاویدان با حیات اخروی» نمی دانست. فریادهای او بر «تحریف های عاشورا» نشان دهنده آشنایی عمیقش با «حماسه حسینی» «ختم نبوت» و برداشت های صحیحش از «قرآن و تاریخ» بود. او ضمن تفسیر بسیاری از «سوره های قرآن» به «جهاد» با نَفس پرداخت و «سیری در نهج البلاغه» را آغاز کرد تا با استفاده از «امدادهای غیبی در زندگی بشر» به مقام «انسان کامل» دست یابد. وی معتقد بود: «خورشید دین هرگز غروب نمی کند» و تنها در پرتوِ «آشنایی با قرآن» و آشنایی با علوم اسلامی» می توان به «جهان بینیِ توحیدی» و «دیدگاه توحیدی» دست یافت.