loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 85 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (0)

مقاله حاضر پس از بحث مفهومی درباره سکولاریسم، چالش‌های عرفی (سکولاریستی) در برابر حکومت اسلامی را از حیث عملی بررسی می‌کند و آن را در دو سطح داخلی و خارجی مورد تحقیق قرار می‌دهد. در سطح خارجی، رویکرد غرب به جهان اسلام، پدیده استعمار نوین، جهانی‌شدن و تبلیغات رسانه‌ای غرب مورد توجه قرار گرفته است. در سطح داخلی نیز تحوّل بنیادین در اندیشه، انگیزه و عمل دینی مدیران، نیروهای روشن‌فکر و حامیان مدرنیته و در نهایت، دنیاگروی نخبگان دینی و وابستگی آنها به ارکان دولت از عوامل عمده گرایش‌های سکولاریستی جامعه و حکومت معرفی شده‌اند. ابهام عرفی شدن جمهوری اسلامی ایران و بررسی آن و نیز ارتباط نوگرایی با سکولاریسم از دیگر مباحث مقاله مذکور است. در خاتمه، برایند دیدگاه‌های مکتب سکولاریسم در زمینه تحوّل جوامع و حکومت‌های اسلامی به جوامع و حکومت‌های سکولار بررسی می‌شود و از سوی نویسنده ملاحظات و توصیه‌هایی چند ارائه می‌گردد. 

سکولاریسم به عنوان یک جریان فکری مسلط در جهان غرب و به مثابه یک فراایدئولوژی، نوعی اندیشه در باب حیات بشری است که در آن ساحت حیات جمعی انسان‌ها و نیز حوزه معرفت و علم، عاری از مرجعیت دین و تأثیر عوامل ماورایی در نظر گرفته می‌شود. این جریان فکری در تطور تاریخی خود توانسته است چالش‌های جدی در برابر ایده حکومت اسلامی ایجاد نماید. چالش‌های سکولاریستی از مهم‌ترین مخاطرات فراروی نظام‌های سیاسی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی است. مواجهه با این چالش‌ها باید از یک‌سو، در قالب مباحث تئوریک و از سوی دیگر به صورت عملی از طریق عمل و رفتار دولت دینی و نهادهای منسوب به آن صورت پذیرد. 

کامل هاشمی بازدید : 80 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (0)

 

حجت الاسلام پارسانیا با بیان این‌که ترجمه سکولاریسم به عرفی شدن نامناسب است، گفت: سکولاریسم بیش از اینکه ساحت معنوی و سیاسی باشد، ساحت هستی‌شناختی است.
حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در همایش «فلسفه ارتباطات و چالش‌های ارتباط‌پژوهی در جهان معاصر» با بیان اینکه سفره گسترده ارتباطات، حتماً جایی برای پرسش‌های فلسفی دارد، گفت: ارتباط و عقلانیت ارتباط، دلایل مختلف تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ...دارد که جایگاه ویژه ای در مباحث امروز پیدا کرده و یک حوزه فعال معرفی شده است. عقلانیت ارتباطی، مفاهیم متناسب را تولید کرده و بعضاً جایگزین مفاهیم دیگر شده است. وی با بیان این‌که ترجمه سکولاریسم به عرفی شدن نامناسب است، تأکید کرد: سکولاریزم (secularism) از جمله‌ لغاتی‌ است‌ که‌ ترجمه‌ آن‌ در کشورهای‌ اسلامی‌ با مشکل‌ همراه‌ بوده‌، در فارسی‌ آن را با استفاده‌ از چند لغت‌ به‌ جدایی‌ دین‌ از سیاست یا جدا شدن‌ دین‌ از دنیا، دنیوی‌ کردن، اعتقاد به‌ اصالت‌ امور دنیوی، غیر دین‌گرایی، نادینی‌‌گری، دنیویت و این‌ جهانی و عرفی شدن ترجمه‌ کرده‌اند و درعربی‌ مصدر جعلی‌ «علمانیت» را نظیر «عقلانیت» مترادف‌ آن‌ قرار دادند. پارسانیا با بیان اهمیت عرف گفت: فقیهان و حقوقدانان بسیار به حوزه عرف نیازمند هستند. شاید فهم فردی با فهم عرفی متفاوت باشد. گاهی عرف را در معنای دیگر هم به کار می بردند که به فضای حوزه شریعت مربوط می‌شود. جهان عرف، جهان فرهنگ و تاریخ است که در مقابل جهان حقیقت است.

رئیس انجمن بین‌المللی فلسفه اسلامی: 
فلسفه جدید از حکمت و معرفت فاصله گرفته است 
رئیــــس انجمــــن بینالمللی فلسفه اسلامی با بیان اینکه فلسفههای جدید چــون غیرالهی بود نتوانست علوم را هدایـــت کند، گفت: در قدیم فلســفه و حکمت یک چیز بود اما در دوره جدید فلسفه از حکمت و معرفت فاصله گرفته است.
دکتر غلامرضا اعوانی، رئیس انجمن بینالمللی فلسفه اسلامی، در مورد اسلامی سازی علوم انسانی گفت: علوم انسانی به ما، فرهنگ، دید و افق میدهد، هیچ چیزی برتر و بالاتر از این نیست که انسان به شأن وجودی خود پی ببرد که بداند جایگاه او در هستی چیست.
وی با بیان اینکه فلاح، نجات، دانایی، فرزانگی و فرهنگ انسان در معرفت اوست که از طریق علوم انسانی به دست میآید، افزود: از طریق علوم انسانی فرهنگ پیدا میکنیم و فرهیخته میشویم و خود، اجتماع و تاریخ خود را میشناسیم، اینها را نباید از هم جدا کنیم. علوم انسانی با دیگر علوم پیوستگی دارد، امروز متأسفانه علوم تقسیم شده و فکر میکنیم ارتباطی با هم ندارند، اما اینها همه یک علم هستند و دانش یکی بیش نیست.
اعوانی با تأکید بر اینکه علوم به هم پیوسته است، بیان کرد: علوم در مجموع به زندگی و فرهنگ معنا میدهد و انسان را دارای فرهنگ، یعنی فرهیخته میکند. به او دید الهی، خودشناسی و خداشناسی میدهد. اینها از هم جدا نیست، بلکه به علوم انسانی کاملاً مرتبط است.
رئیس هیـأت مدیـــره انجمن حکمـــــت و فلسفه ایران با بیان اینکه علت این مشـکلات از فلسفه جدیـد است، تصریـح کرد: فلسفههای جدید چون غیرالهی بود، نتوانست علوم را هدایت کند، بنابراین امری که اتفاق افتاد این بود که حکمت نفی شد، تقریباً به یک معنا دوره جدید، دوره نفی حکمت است. در قدیم فلسفه و حکمت یک چیز بود اما در دوره جدید فلسفه از حکمت و معرفت فاصله گرفته است بنابراین علم، راه خود را مستقل از حکمت و فلسفه پیمود و نظریه پیشرفت در علوم در دوران جدید به وجود آمد.
وی در ادامه سخنانش اظهار داشت: در دوره رنسانس تحولی در غرب ایجاد شد و مردم به یکباره نگرش الهی را رها کردند، منشأ آن در چند عامل است که یکی از مهمترین آنها جدا شدن دین از دنیاست، مسئله دوم پیدایش علوم جدید آنچه که به science مشهور است که با علوم طبیعی که در قرون وسطی یا در دامن اسلام وجود داشت کاملاً فرق دارد.
عضو هیأت مدیره فدراسیون بینالمللی انجمنهای فلسفه جهان با بیان اینکه علم جدید استقلال خود را از علم الهی اعلام کرد، اذعان داشت: دانشمندان علم جدید نتوانستند علم جدید را با علم الهی پیوند دهند، چون اصلاً عالم علم الهی نبودند.
دکتر ضیاء موحد: 
فلسفه را نمیشود با ترجمه در کشور جا انداخت 
نشست نقد و بررسی و معرفی سه کتاب «آشنایی با فلسفه علم»، «آشنایی با فلسفه ذهن» و «آشنایی با معرفت شناسی» برگزار شد؛ این سه کتاب از مجموعه آشنایی با فلسفه تحلیلی به سردبیری ضیاء موحد است که از سوی انتشارات هرمس منتشر شده است.
در این نشست دکتر ضیاء موحد گفت: اشتیاق به آموختن و آموزاندن در سراسر ایران و حتی در ایرانیان مهاجر در کشورهای اروپایی در جهان مشاهده میشود. یکی از مشخصات ایرانی‏ها چه قبل از اسلام وچه بعد از آن تحصیل علم و معرفت و جستوجوی دانش بوده است. همین اشتیاق باعث شد که کتابهای ارزشمندی تولید کنند. عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: با ترجمه نمی‏شود فلسفه را در کشور جا انداخت باید اصطلاح بسازیم و معادل طبیعی جعل کنیم. این وضعیت را در فلسفه اسلامی با آن پشتوانه قوی داریم، کارکردن با زبان عربی و فکرکردن با آن باعث شد زبان خاص آن را داشته باشیم. باید با زبان کار کرد تا پرورانده بشود. وی افزود: کسانی که این مجموعه «آشنایی با فلسفه تحلیلی» را نوشته‏اند به نحو منظم و منسجمی موضوعات مطرح شده را در محضر اساتید معتبر تحصیل کردهاند و هم به کار تدریس آنها مشغول بوده و هستند. امیدواریم این مجموعه با تألیف فلسفه ادبیات، فلسفه هنر، فلسفه زبان، فلسفه اخلاق، فلسفه سینما و فلسفه تاریخ و تاریخنگاری و فلسفه دین و فلسفه.... به صورت تکنگاری‏هایی ادامه یابد.

منبع : http://www.bashgah.net

کامل هاشمی بازدید : 59 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (0)

"پیچ و تاب اندیشه" عنوان برنامه رادیو گفتگو است که با دعوت از حجت الاسلام دکتر داوود مهدوی زادگان سکولاریسم فلسفی و سکولاریسم سیاسی را مقایسه می‌کند.
به گزارش خبرگزاری مهر، شناخت نسبت های متقابل سکولاریسم فلسفی و سکولاریسم سیاسی، بررسی سکولاریسم به عنوان یک ایدئولوژی مادر و رویکرد عام آن به عالم و انسان از دیگر موضوعاتی است که در این برنامه بررسی خواهد شد.
مقایسه سکولاریسم فلسفی و سکولاریسم سیاسی موضوع این هفته "پیچ و تاب اندیشه" است که با دعوت از حجت الاسلام دکتر داوود مهدوی زادگان استاد حوزه و دانشگاه به بحث گذاشته می شود.
"پیچ و تاب اندیشه" از ساعت 23 روی موج اف.ام ردیف 103.5 مگاهرتز پخش می‌شود.

کامل هاشمی بازدید : 525 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (0)

نخستین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی ۳۱ اردیبهشت ماه با همکاری ۳۷ مرکز علمی و تحقیقاتی معتبر و با حضور یکی از سران سه قوه افتتاح می شود.
به گزارش خراسان، رئیس شورای سیاست گذاری نخستین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی روز گذشته در نشستی خبری با اعلام این خبر گفت: پس از مطالبه مقام معظم رهبری در مورد تحول بنیادی در علوم انسانی، دستگاه ها و مراکز علمی تحقیقاتی به این جمع بندی رسیدند ک مخاطب این مطالبه صرفا مراجع رسمی کشور نیستند بلکه تک تک مراکز علمی و تحقیقاتی و استادان و پژوهشگران حوزه و دانشگاه در این زمینه وظایفی برعهده دارند. حجت الاسلام رضا غلامی با تاکید بر اهمیت موضوع چگونگی تحول در علوم انسانی تصریح کرد: براین اساس تلاش شد تا نقشه راه تحول علمی و فرهنگی کشور را تقدیم جامعه علمی کشور کنیم تا بعد از تایید مراجع رسمی به ویژه شورای علمی فرهنگی بتوانند برای نیل به این موضوع کمک کننده باشند. براین اساس محور بحث ما در این کنگره چگونگی تحول در علوم انسانی است. وی گفت: موضوع تحول و شکل گیری تحول موضوع جدیدی نیست و حتی پیش از پیروزی انقلاب هم مورد گفت وگوی اهالی حوزه و دانشگاه بود که در مقاطعی از زمان شاهد افت این قضیه بودیم اما در این مقطع زمانی نیازمند یک جهش هستیم و الان این زمینه فراهم شده است. غلامی خاطرنشان کرد: موضوع تحول یک فرآیند است و باید در قالب یک فرآیند دیده شود نه یک پروژه. ضمن آن که فارغ از دخالت بخش های غیرعلمی هر قدمی که برداشته می شود قابلیت اجرا در گام آموزش عالی دارد. همان گونه که در حال حاضر می توانیم بگوییم در برخی زمینه ها قدم هایی را برداشته ایم و هم اکنون صاحب برخی دانش ها هستیم. وی افزود: در حال حاضر صاحب دانش اقتصاد اسلامی، دانش حقوق اسلامی، تعلیم و تربیت اسلامی و صاحب اندیشه سیاسی اسلامی هستیم. غلامی اظهار کرد: البته بعضی از این دانش ها مجال عرضه داشته است ولی بعضی دیگر به سبب بی مهری یا انحصارگرایی بعضی جریانات سکولار و برخی دانشکده ها و گروه ها نتوانست مجال ظهور پیدا کند.
رئیس شورای سیاست گذاری نخستین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی با تاکید بر این که ما به دنبال شکل گیری علوم انسانی اسلامی هستیم، افزود: ما اسلامیزه کردن علوم انسانی سکولار را قبول نداریم. این که بعضی فکر کنند علوم انسانی فعلی باید پابرجا بماند و تغییرات شکلی پیدا کند و یا برخی تعارضات ظاهری رفع شود مورد نظر ما نیست بلکه به اعتقاد ما علوم انسانی باید ساختی جدید پیدا کند و زیربنا و روبنا در کنار هم مورد مهندسی قرار بگیرد.
وی تاکید کرد: ما رویکردهای افراطی را هم نمی پذیریم. رویکردهایی که بر مبنای آن معتقدند علوم انسانی فعلی را به طور کامل کنار بگذاریم. ما به دنبال رویکرد میانه هستیم و با جدیت آن را دنبال می کنیم. غلامی همچنین از تعیین جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی که جایزه ای غیردولتی است در روز افتتاحیه این کنگره خبر داد و گفت: این جایزه که ویژه نوآوری و نظریه پردازی است به بهترین نظریه هایی که در قلمرو علوم انسانی اسلامی عرضه می شود، به شکل سالانه یا دوسالانه اهدا می شود.
دکتر عطاءا... رفیعی دبیر کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی نیز در ادامه این نشست به ۹ محور اصلی این کنگره اشاره کرد و گفت: تصمیم شورای سیاست گذاری کنگره این است که این ۹ بخش در آینده به عنوان قطب علمی و مجموعه مراکز همراه به صورت ماندگار و نهاد مستقر به وجود بیاید.
وی ادامه داد: تاکنون ۶۳۵ مقاله به این کنگره ارسال شده است و حداقل ۱۰۰ مقاله با حداقل ۲ بار داوری مورد تایید داوران قرار گرفته و تایید شده است و ۳۰ مقاله نیز در چارچوب کمیسیون ها ارائه می شود. رفیعی همچنین از حضور حداقل ۲۵ میهمان خارجی در این کنگره خبر داد و گفت: میهمانانی از آمریکا، انگلیس، کانادا، هند، مالزی، اندونزی، سنگاپور، ترکیه، تانزانیا و لبنان از جمله میهمانان حاضر در این همایش خواهند بود که از این تعداد حداقل ۱۰ نفر در چارچوب کمیسیون های این کنگره مقالات خود را ارائه خواهند داد. نخستین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی ۳۱ اردیبهشت در سالن همایش های صدا و سیما افتتاح می شود.

منبع : http://www.bashgah.net

کامل هاشمی بازدید : 122 سه شنبه 27 فروردین 1392 نظرات (0)

 

سکولاریسم

 

مبانى فكرى سكولاريسم

خاستگاه رشد و تداوم فرهنگ سكولاريسم در اروپاست، به گونه اى كه امروزه وجهه غالب فرهنگ غرب را تشكيل مى دهد. در گستره فراملّى، كلان، ملّى و فردى مى توان از سكولاريسم بحث كرد. مجموعه مباحث اين بخش در زمينه تبيين مفهوم، روند شكل گيرى و مبانى سكولاريسم است.

 

نويسنده: محمدجواد نوروزى

 

مقدمه

خاستگاه رشد و تداوم فرهنگ سكولاريسم در اروپاست، به گونه اى كه امروزه وجهه غالب فرهنگ غرب را تشكيل مى دهد. در گستره فراملّى، كلان، ملّى و فردى مى توان از سكولاريسم بحث كرد. مجموعه مباحث اين بخش در زمينه تبيين مفهوم، روند شكل گيرى و مبانى سكولاريسم است. در اروپا طى سده هاى پس از عصر روشنگرى تحولاتى رخ داد كه منجر به شكل گيرى اين فرهنگ شد. با توجه به انباشت سرمايه ناشى از انقلاب صنعتى و فراورده هاى صنعتى، اين فرهنگ در قرن نوزدهم به استعمار و استثمار روى آورد. در مدتى اندك و به پشتوانه قدرت و توان نظامى و صنعتى، كشورهاى جهان تحت استيلا و نفوذ آن قرار گرفتند. اين تفكر در مواجهه با انديشه دينى حاكم بر جوامع اسلامى پيامدهاى گوناگونى به دنبال داشت.

در بسيارى از جوامع، نوعى دوگانگى فرهنگى و در شكل فاجعه آميزتر آن، انقطاع فرهنگى شكل گرفت. امروزه براى برخورد با فرهنگ بيگانه و به عبارت ديگر، اين مهمان ناخوانده، «غرب شناسى» از ضروريات آشكار جامعه ماست. اين نوشته به سهم خود تلاش دارد تا در اين زمينه، پرتوى بر ابهامات موجود بيفكند و راه هايى براى دستيابى به پاسخ پاره اى از اين پرسش ها، كه امروزه براى نسل فرهيخته و فرهنگ دولت مطرح است، نشان دهد.

 

کامل هاشمی بازدید : 82 سه شنبه 27 فروردین 1392 نظرات (0)

زندگي سکولار و معضلات بشريت

 

زندگي سکولار و معضلات بشريت

اسلام تایمز-شايد به جرات بتوان اذعان داشت که مهم ترين ريشه اين نوع معضلات در دنياي کنوني غرب همانا جدا شدن انسان از فطرت خود و به نوعي گسست وي از آموزه هاي ديني و وحياني و سنت هاي چندين هزار ساله است.

نویسنده: يعقوب نعمتي وروجني

همان طور که به کرات گفته شده و همچنين بسياري از انديشمندان اخلاق مدار و فضيلت گراي غرب نيز اذعان دارند، هم اينک جامعه غرب با معضلات اجتماعي و اخلاقي لاينحلي دست به گريبان شده است.

 اين معضلات را مي توان در حوزه هاي مختلف زندگي اجتماعي و فردي مردمان غرب مشاهده کرد: از هم پاشيدن بنيان خانواده، مشکلات روحي و فساد اخلاقي شايع، اعتياد به مواد مخدر و مشروبات الکلي، افزايش ميزان جرم و جنايت و فقر و تبعيض و همچنين تنها شدن فزاينده انسان غربي و دوري گزيدن از همنوع خود و پناه بردن به حيوانات به عنوان همدم و مونس و دهها مورد ديگر که هر يک به تنهايي نشان از عمق فاجعه اجتماعي در اين بخش از دنياي مدرن مي باشند.‏

شايد به جرات بتوان اذعان داشت که مهم ترين ريشه اين نوع معضلات در دنياي کنوني غرب همانا جدا شدن انسان از فطرت خود و به نوعي گسست وي از آموزه هاي ديني و وحياني و سنت هاي چندين هزار ساله است. بنا به تعبير نگارنده، سکولاريسم و سبک زندگي سکولار و دنيوي با جدا ساختن بشر از تکيه گاههاي کهن و موثق و قابل اعتمادي همچون دين و سنت وي را به لبه اين نوع پرتگاه سقوط اجتماعي کشانده است.

ادعا بر اين است که در زندگي سکولار انسان فارغ از هر نوع آگاهي و چارچوب پيشين و تحميلي، خود براي خود تصميم مي گيرد و از اين رو به بهترين نحو خواهد توانست سرنوشت و مسير آتي زندگي خود را ترسيم و معين نمايد.

ولي همان طور که مي دانيم انسان موجودي است کهن و هزاران سال بر روي اين کره خاکي زيسته و حوادث و رويدادهاي متعددي را پشت سر گذاشته و از اين رو تجربيات گرانسنگي در کوله بار چندين هزار ساله خود دارد؛

سنت هاي بشري نمونه مناسبي از اين نوع تجربيات مشترک است که مي تواند به نوبه خود ترسيم کننده مسيري مناسب براي ادامه حيات بشر باشد؛ در حالي که ليبرال ها با چسباندن انگ محافظه کاري به سنت گرايان و حاميان سنت، تلاش دارند تا سنت هاي زندگي بشري را به بوته فراموشي بسپارند و اين يکي از دلايل بي ريشگي و سردرگمي انسان مدرن به شمار مي آيد.

از سوي ديگر آموزه هاي وحياني که در قالب اديان ابراهيمي به انسان ها عرضه شده، از يک منظر بالاتر که انسان به تنهايي قادر به درک آن نيست، راهنمايي جاويدان براي انسان فاني هستند؛ فلذا اين آموزه ها به خاطر نوع و ماهيت خود که از جانب موجودي متعالي و آفريننده همه کائنات به انسان اعطا شده اند، جزء لاينفکي از يک زندگي سعادت بار و اجتماع سالم محسوب مي شوند؛

 ولي ليبراليسم و سکولاريسم با قدرت تمام درصدد نابودي اين پشتوانه ابدي بوده و در پي اين هستند تا با دور ساختن بشر از اين نوع شناخت و معرفت پيشيني، وي را به ورطه سردرگمي و سقوط و اضمحلال هر چه بيشتر وارد سازند. البته اين هدف، با الفاظي زيبا و خوش آب و رنگ به نام تعيين سرنوشت و رهايي و آزادي انسان از تمامي قيود و با پشتوانه عقل بشري ارائه گرديده و از اين رو از قابليت اغواگري و اقناع نيز برخوردارند.

از سوي ديگر يکي ديگر از مهم ترين دلايل رشد و گسترش اين نوع مدعيات، جانبداري اصحاب قدرت و تبليغ آنان به نفع اين نوع آموزه هاست؛ چرا که با گسست انسان از هر نوع معرفت پيشيني و چارچوب از پيش تعريف شده اخلاقي و اجتماعي، ديگر هيچ نوع معيار داوري درباره نيک و بد امور باقي نمي ماند و همه چيز به فکر خود انسان محول مي شود؛

ولي در اين ميان نيز زرسالاران و صاحبان قدرت با استفاده از توان عظيم رسانه ها و نهادهاي آموزشي و تبليغاتچي هايي که در اختيار دارند، کنترل افکار عمومي و انديشه اجتماعي را نيز در دست گرفته و هر آنچه که مطابق با منافع و خواسته هاي خودشان است را به عنوان نيک و قابل قبول و هر آنچه در برابر منافع شان باشد را به مثابه اهريمن و مختل کننده آزادي بشر جلوه مي دهند و در واقع انسان بي پشتوانه در اين ميان فقط بازيچه دست اصحاب زر و زور مي شود.‏

‏ از اين روست که سبک زندگي سکولار و بدون پشتوانه وحياني و سنتي، مورد حمايت زورمداران و صاحبات ثروت واقع مي شود؛ چرا که هيچ نوع قالب فکري کهن يا آموزه ديني براي داوري درباره عملکرد اينان باقي نمي ماند؛ و هر آنچه که وجود دارد به راحتي قابل شکل دهي است.

از همين جاست که بنا به خواست صاحبان منافع، و به لطف سبک زندگي سکولار، انسان مدرن و شايد پُست مدرن هر روز هر چه بيشتر در منجلاب معضلات اخلاقي و اجتماعي فروتر و فروتر مي رود.

کامل هاشمی بازدید : 82 سه شنبه 27 فروردین 1392 نظرات (0)

شهید مطهری و فلسطین

 

شهيد مطهري و مسئله فلسطين

آنچه خواهيد خواند، بخشي از سخنراني استاد شهيد مرتضي مطهري در عاشوراي 1390 ه.ق (27 اسفند 1348) يعني حدود 40 سال پيش از اين است. اگرچه خود استاد پس از اين سخنراني، دستگير و مدتي را در سلول انفرادي به سر برد؛ اما ظاهرا هنوز هم اين سخنان تازه و البته بي‌مدعي است .

... اگر پيغمبر اسلام زنده مي‏بود، امروز چه مي‏كرد؟ درباره چه مسئله‏اي‏ مي‏انديشيد؟ والله و بالله قسم مي‏خورم كه پيغمبر اكرم در قبر مقدسش‏ امروز از يهود مي‏لرزد. اين يك مسئله دو دو تا چهار تاست. اگر كسي نگويد، گناه كرده است، من اگر نگويم و الله مرتكب گناه شده‏ام، هر خطيب و واعظي اگر نگويد، مرتكب گناه شده است. گذشته از جنبه اسلامي، فلسطين چه‏تاريخچه‏اي دارد؟ قضيه فلسطين مربوط به دولتي از دولت‌هاي اسلامي هم نيست‏، مربوط به يك ملت است، ملتي كه او را به زور از خانه‏اش بيرون‏ كرده‏اند...

والله و بالله ما در برابر اين قضيه‏ مسئوليم. به خدا قسم مسئوليت داريم. به خدا قسم ما غافل هستيم. و الله قضيه‏اي كه دل پيغمبر اكرم را امروز خون كرده است، اين قضيه است. داستاني كه دل حسين بن علي را خون كرده، اين قضيه است. اگر مي‏خواهيم‏ به خودمان ارزش بدهيم، اگر مي‏خواهيم به عزاداري حسين بن علي ارزش‏ بدهيم، بايد فكر كنيم كه اگر حسين بن علي امروز بود و خودش مي‏گفت براي‏ من عزاداري كنيد، مي‏گفت چه شعاري بدهيد؟ آيا مي‏گفت بخوانيد: "نوجوان اكبر من " يا مي‏گفت بگوييد: "زينب مضطرم الوداع، الوداع "، چيزهايي كه من (امام حسين) در عمرم هرگز به اين جور شعارهاي پست و كثيف ذلت آور تن ندادم و يك كلمه از اين حرفها نگفتم؟! اگر حسين بن‏ علي بود، مي‏گفت اگر مي‏خواهي براي من عزاداري كني، براي من سينه و زنجير بزني، شعار امروز تو بايد فلسطين باشد. شمر امروز موشه دايان است. شمر 1300 سال پيش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز بايد در و ديوار اين شهر با شعار فلسطين تكان مي‏خورد. هي دروغ در مغز ما كردند كه‏ آقا اين يك مسئله داخلي است، مربوط به عرب و اسرائيل است.

... به‏ قول عبدالرحمن فرامرزي؛ اگر مال اينهاست و مذهبي نيست، چرا يهوديان‏ ديگر دنيا مرتب براي اينها پول مي‏فرستند؟ ما چه جوابي در مقابل اسلام و پيغمبر خدا داريم؟ آيا چند روز پيش در روزنامه نخوانديد كه در سال گذشته يهوديان ساير نقاط دنيا، نه يهودياني‏ كه فعلاً شناسنامه اسرائيلي دارند، 500 ميليون دلار براي اينها فرستادند كه با اين پولها فانتوم بخرند، بمب‏ بريزند بر سر مسلمانان.

شنيده‏ام يهوديان ايران خودمان در سال گذشته معادل پول 2 فانتوم‏ فرستادند. 36 ميليون دلار پول از يهوديان ايران خودمان براي آنها به عنوان كمك رفت. من آن يهودي‌ها را به عنوان اينكه يهودي هستند، ملامت نمي‏كنم، ما خودمان را بايد ملامت كنيم، او به همكيش خود كمك كرده‏ است، با كمال افتخار پول مي‏فرستد، رسيدش هم از موشه‏دايان مي‏آيد و آن‏ را در بازار هم نشان مي‏دهد، مي‏گويد بيا رسيدش را ببين. مگر همين 2، 3‏ شب پيش ننوشتند (من بريده‏اش را از "اطلاعات " دارم) كه الآن فقط يهوديان مقيم امريكا روزي يك ميليون دلار به اسرائيل كمك مي‏كنند؟!

آن وقت، تلاش ما مسلمين در اين زمينه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانيم، خودمان را شيعه علي بن ابيطالب بخوانيم. اصلاً من بايد بگويم بعد از اين داستاني را كه ما از علي بن ابيطالب نقل‏ مي‏كنيم، حرام است كه ديگر در منابر نقل كنيم كه روزي علي بن ابي‏ طالب شنيد، دشمن به كشور اسلامي حمله كرده است؛ "و هذا اخو غامد و قد وردت خيله الانبار "، بعد فرمود شنيده‏ام زينب يك زن مسلمان يا زني را كه‏ در حمايت مسلمانان است، گرفته‏اند. شنيده‏ام دشمن، سرزمين مسلمين را غارت كرده است، مردانشان را كشته است، اسير كرده است، متعرض زنان‏ آنها شده است، زيورها را از گوش و دست زنها جدا كرده است. بعد همين‏ علي بن ابيطالب كه ما اظهار تشيع او را مي‏كنيم و نسبت به او حساسيت‌هاي‏ بي‌معني و دروغين نشان مي‏دهيم فرمود: «فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما بل كان به عندي جديراً»(1). اگر يك مرد مسلمان با شنيدن اين خبر دق كند و بميرد، سزاوار است و مورد ملامت نيست.

آيا ما وظيفه نداريم كه كمك مالي به آنها بكنيم؟ آيا اينها مسلمان‏ نيستند، عزيزان ندارند؟ آيا اينها براي حق مشروع بشري قيام نمي‏كنند؟ كيست كه امروز منكر شود كه فلسطيني‌هاي آواره، حق بازگشت به وطن خود را ندارند؟ من در سفر مكه بعضي از اينها را ديدم. يك جوانهايي، فقط مي‏گفتند: دماء الشهداء، ما اميدمان فقط به خون شهدايمان است. افرادي‏ در ميان آنها هستند كه والله براي لباسشان محتاجند و برهنه مي‏جنگند. اگر 700 ميليون جمعيت مسلمان دنيا، هر فرد روزي يك ريال بدهد، در سال‏ نزديك به 300 ميليارد دلار مي‏شود. اگر فقط مردم ايران كه 25‏ ميليون نفر هستيم و 98 درصد ما مسلمان است، هر فرد، روزي يك‏ ريال به فلسطيني‌ها كمك كند، در سال حدود 90 ميليون تومان مي‏شود. اگر يك عشر مسلمانان هم هر كس روزي يك ريال كمك كند، در سال 9 ميليون‏ تومان مي‏شود. «فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم (2) الذين‏ آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم»(3).

به وسيله مال كه مي‏توانيم كمك كنيم. والله اين انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولين سؤالي كه بعد از مردن‏ از ما مي‏كنند، همين است كه در زمينه همبستگي اسلامي چه كرديد؟ پيغمبر فرمود: «من سمع مسلماً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم» (4) هر كس بشنود، صداي مسلماني را كه فرياد مي‏كند ياللمسلمين، مسلمانان به‏ فرياد من برسيد، و او را كمك نكند، ديگر مسلمان نيست، من او را مسلمان نمي‏دانم. چه مانعي دارد كه ما براي اينها حساب باز كنيم؟ چه‏ مانعي دارد كه مقدار كمي از درآمد خودمان را اختصاص به اينها بدهيم؟ چرا يهوديان دنيا حتي يهوديان ايران كمك بكنند و ملت‌هاي ديگر آنها را تحسين كنند، بارك الله بگويند، ملت بيدار بگويند، ولي ما نكنيم؟ مردم بيدار آن مردمي هستند كه فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقايق شناس باشند.

من وظيفه خودم را عمل كردم. وظيفه من فقط گفتن بود و خدا مي‏داند، جز تحت فشار وجدان و وظيفه خودم چيز ديگري نبود. اين كمك مالي را وظيفه‏ شما مي‏دانم. و وظيفه خودم و هر خطيب و واعظي مي‏دانم كه اين را بگويد، بر هر خطيب و واعظي من واجب مي‏دانم كه چنين حرفي را بزند. مراجع تقليد بزرگي مثل آيت‌الله حكيم و ديگران، رسماً فتوي داده‏اند كه كسي كه در آنجا كشته مي‏شود، اگر نماز هم نخواند، شهيد در راه خداست. پس بياييم به خودمان ارزش بدهيم، به كار و فكر خودمان ارزش بدهيم، به كتاب‌هاي خودمان ارزش بدهيم، به پول‌هاي خودمان ارزش‏ بدهيم، خودمان را در ميان ملل دنيا آبرومند بكنيم. علت اينكه دولت‌هاي‏ بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمي‏انديشند، اين است كه معتقدند، مسلمان غيرت ندارد. امريكا را فقط همين يكي جري كرده است. مي‏گويد مسلمان جماعت غيرت ندارد، همبستگي و همدردي ندارد.

مي‏گويد يهودي كه‏ براي پول مي‏ميرد، جز پول چيزي نمي‏شناسد، خدايش پول است، زندگيش پول‏ است، حيات و مماتش پول است، به يك چنين مسئله حساسي كه مي‏رسد، روزي‏ يك ميليون دلار به همكيشانش كمك مي‏كند ولي 700 ميليون مسلمان دنيا كوچكترين كمكي به همكيش خود نمي‏كنند...

پي‌نوشت:

متن كامل اين سخنراني در جلد دوم "حماسه حسيني " منتشر شده است.

1- نهج البلاغه، خطبه 27.

2- سوره نساء، آيه 95.

3- سوره توبه، آيه 20.

4- اصول كافي‏ج 2 ص 164 (به جاي مسلما، رجلا آمده).

5- لهوف ص 50.

منبع : http://www.islamtimes.org

کامل هاشمی بازدید : 687 سه شنبه 27 فروردین 1392 نظرات (0)

شهید آیت الله مرتضی مطهری

 

سکولاریسم از منظر شهید مطهری

سکولاریسم ایدهای است که در جهان امروز به طور جدّ مورد توجه و التفات روشنفکران دینی و غیردینی قرار گرفته است. آنچه در این میان بیشتر مجال بحث را فراهم کرده «نسبت و رابطه سکولاریسم با اسلام» است که در سالهای اخیر دیدگاه های کاملا متفاوتی درباره آن مطرح گشته است. از سوی دیگر ایده ها و اندیشه های استاد شهید مرتضی مطهری به عنوان یکی از شاخص ترین احیاگران اندیشه دینی در عصر حاضر همواره مورد علاقه فرهیختگان بوده است. لذا بر آن شدیم که در این نوشتار مروری بر آثار این متفکر درد آشنا و بصیر داشته باشیم و عقیده وی را در باب سکولاریسم جویا شویم. امید است این تلاش بتواند گوشه ای ازابهامات و شبهات این باب را بزداید.

الف) تعریف سکولاریسم

در عصر جدید سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن آگاهانه دین از صحنه معیشت و سیاست معرفی شده است. این واژه و معادل عربی آن در زمان استاد، واژه ای رایج بوده است؛ اگرچه ایشان ترجمه عربی آن به «عَلمانیت» را از نظر لغت بی ریشه می داند. تعریفی که استاد از واژه به دست می دهد جدایی دین از سیاست است. بنگرید: «...... از جمله این تلاش ها، طرح مساله ای است به نام «علمانیت» (این کلمه ترجمه لغت Secularism است) که به معنی جدایی دین از سیاست است. بعد از سید جمال در کشورهای عربی و به خصوص در مصر افراد زیادی پیدا شدند که با تکیه بر قومیت و در لباس ملی گرایی، عربیزم، و پان عربیزم به تبلیغ فکر جدایی دین از سیاست پرداختند. اخیراً هم شاهد بودیم که انور سادات همین مساله را باز، بار دیگر مطرح کرد، انور سادات در نطق های اخیرش به خصوص بر این تکیه تاکید می کرد که دین مال مسجد است و باید کار خود را در آنجا انجام دهد. مذهب اصولا نباید کاری به مسائل سیاسی داشته باشد

 ب) نسبت اسلام و سکولاریسم

شهید مطهری، به عنوان یک اسلام شناس، بارها در نوشته هایش بر ناسازگاری مولفه های سکولاریسم با مبانی دین اسلام تاکید می ورزد. او این موضوع را از جنبه های مختلف مورد بحث قرار می دهد که در ذیل می آید:

کامل هاشمی بازدید : 569 سه شنبه 27 فروردین 1392 نظرات (0)

اسلام و سکولاریسم

 

1 ـ معنای سکولاریسم

جهانی که امروز ما در آن به سر می بریم؛ در ذیل گفتمان مدرنیته قرار دارد. مدرنیته نیز محصول جوامع غربی می باشد. از سوی دیگر جوامع غیر غربی که بهره ای از مدرنیته ندارند؛ سعی در ورود به گفتمان مدرنیته دارند. لذا متفکران جوامع غیرغربی، بدنبال برقراری نسبت با مؤلفه های مدرنیته می باشند. یکی از مؤلفه های مهم مدرنیته سکولاریسم است. در این گفتار، سعی می شود تا اندیشه های دو متفکر از جهان اسلام یعنی دکتر عبدالکریم سروش و دکتر محمدعابد الجابری پیرامون سکولاریسم بررسی شود. در این رویکرد نسبی که این دو متفکر با سکولاریسم برقرار می کنند؛ برای ما حائز اهمیت می باشد.

سکولاریسم اندیشه ای است که در جهان غرب در دوره رنسانس در مقابل حاکمیت دینی کلیسا مطرح و پرورده شد. به خصوص این جریان زمانی شدت گرفت که حادثه بسیار مهمی در جهان رخ نمود تا در فرایند تاریخی جوامع غربی گسستی را ایجاد کند، و بشر نوین و جهان عقلانی وی را از جهان عقلانی گذشته متمایز سازد. ورود علم به صحنه تاریخ زندگانیبشر بود، که با آن مسیر و حتی صحنه تاریخ دگرگون گردید. یکی از پیامدهای مهم و اصلی ورود سکولاریسم و عرفی گرایی بود که بر جامعه جهان جدید حاکم شد. نفوذ و قدرت آن به قدری تند و سریع بود که بر تمام ظواهر زندگی تأثیر گذاشت.

سکولاریسم در مقام تعریف با مباحث نظری رابطه دین و دولت عجین می شود. عده ای که دین و سیاست را همبسته و یکپارچه می نگرند؛ عده ای دیگر بر جدایی این دو مقوله اصرار می ورزند. در واقع سکولارها معتقد به جدایی و انفکاک دو مقوله فوق می باشند. واژه سکولایسم (Secularism) که معمولاً در میان کشورهای پروتستان رایج است، و از واژه لاتین Saeculom (به معنای گیتی) می باشد. در کشورهای کاتولیک اروپا معمولاً واژه Laicite’ مورد نظر است. Loas به معنای مردم و Laikos به معنای عامه مردم که در رویارویی با کاهنان و روحانیان معنا می یابد.

عده ای گاهی دو واژه Laicite’ و Secular را مترادف هم قرار می دهند. اما لائیسته که اصطلاحی فرانسوی است در آغاز برای تبیین نظام حکومتی برآمده از انقلاب فرانسه به کار رفته است و نمی توان آن دو را یکسان شمرد زیرا هیچ یک از نظامهای حکومتی اروپایی مسیحی را نمی توان لائیک خواند.[1]

کامل هاشمی بازدید : 151 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

بيداري اسلامي مقوله اي است كه همزمان با تهاجم همه جانبه غرب در جهان اسلام وعصر استعمار، شروع شد و از آغاز تا عصر حضرت  امام خميني(ره) مراحل گوناگوني را پيمود. اين حركت كه مشخصا با انديشه هاي كساني چون سيد جمال الدين اسدآبادي شروع شده بود، همواره در ميان حلقه هاي محدود و معين تبارز يافت و هيچگاه نتوانست به مثابه يك گفتمان مسلط عمل كند. حتي در زماني كه اين جريان توسط كساني چون حسن البنا وسيد قطب در مصر، ابعاد گسترده تري يافت، بازهم نتوانست وارد زندگي همه توده هاي مسلمان شود و طرحي نو  دراندازد.

حضرت امام خميني (ره) براي نخستين بار توانست گفتمان بيداري اسلامي را تبديل به «عمل سياسي » كرده و نه تنها آن را وارد حوزه عمل همه توده هاي مسلمان، بلكه وارد خاطر جمعي همه مستضعفان جهان كند. عجين نمودن حافظه جمعي با گفتمان بيداري اسلامي كه از ضمير روشن و آگاه و نفَس مسيحايي حضرت امام(ره) سرچشمه مي گرفت، توانست در مدتي بسيار كم دستاوردهاي كلاني براي جامعه اسلامي وجامعه بشري به بار آورد. نخستين ومهم ترين دست آورد آن بود كه گفتمان بيداري اسلامي از يك خرده گفتمان تبديل به گفتمان مسلط شد.
اين حركت اما، هيچ گاه به آساني صورت نگرفت، بلكه گفتمان هاي مزاحم ورقيب، همواره درپي تنگ كردن عرصه براي آن بوده اند. گفتمان بيداري كه به وسيله حضرت امام مهندسي شده بود، يك جريان مقطعي نبود، بلكه يك حركت تاريخي بود كه در طول تاريخ ادامه خواهد داشت و جاودانه خواهد ماند، به همين خاطر اين گفتمان، همواره مستلزم بازخواني وبازيابي است. مقاله حاضر در پي آن است كه اين پويش تاريخي را بازخواني كند و نقش محوري امام خميني در آن و نيز جريان هاي معارض ورقيب را ياد آور شود. باشد كه همگان همدلي وهمراهي با اين حركت عظيم را از ياد نبريم.



نقش انقلاب اسلامي در ظهور بيداري اسلامي
جمهوري اسلامي ايران بعنوان كشوري آزاد و مستقل و به دليل موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك همواره در تحولات بين المللي تاثيرگذار بوده است. ايران توانسته در زمينه هاي تاثيرگذار فكري، صدور تفكر مقاومت و مبارزه با استعمار، امپرياليزم، استبداد و خودكامگي در عرصه هاي مختلف نقش آفريني نمايد.
جريان مشروطه، ملي  شدن  صنعت  نفت و نهضت 15 خرداد 42  از  نمونه هاي  بارز  و  تاريخي نقش هدايتگري ايران است.  در اين مقاطع حساس و تاثيرگذار،  جدايي از  سياستهاي  دولت  و  حاكمان  بود  كه  از  ناحيه  علماي  دين  و روشنفكران مذهبي مديريت مي شد. چرا كه  در اين مقاطع خصوصا در عصر پهلوي دولت بيشتر از بيرون(مدل آتاتورك در تركيه) الگو مي گرفت. به همين جهت تاثيرگذاري در اين دوره تاريخي محدود به منطقه و بخصوص كشورهاي اسلامي بود.
بيداري اسلامي بعنوان يك پديده متاثر از نهضت فكري جمهوري اسلامي در عصر امروز در قالب يك جنبش اجتماعي و سازماني رخ نموده است. اين جريان در عرصه منازعات سياسي و امنيتي علاوه بر اينكه موجوديت و نفوذ خود را به اثبات رسانيده است مي رود تا به قدرت بلامنازع نقش آفرين در سطح جهاني تبديل شود.
بدون ترديد انقلاب اسلامي عامل عمده بيداري اسلامي است و نقش ويژه اي در روند بيداري ملل مسلمان ايفا كرده است. پديده انقلاب اسلامي پس از چند سده به شكل عملي و عيني، اسلام و جوامع اسلامي را از انزوا و سكون خارج كرد و انرژي آزاد شده از آن به عنوان موتور محركه همه تحركات و خيزش جريان ها و جنبش هاي اسلامي از يكسو مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و توانايي هاي خود آگاه كرد و از سوي ديگر طلسم شكست ناپذير بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپرياليسم را ابطال كرد و اين مساله خود«جسارت و اعتماد به نفس» را به ملتهاي مسلمان بازگرداند. در چنين وضعيتي بود كه به تعبير اقبال لاهوري تهران قرارگاه مسلمانان شد و جمهوري اسلامي در فرآيند ظهور، توسعه و تثبيت خود در داخل به عامل منحصربه فردي در احيا، پايداري و توسعه بيداري اسلامي و در شرايط كنوني به مركز سازماندهي تمدن نوين اسلامي تبديل شد.
نهضتهاي اسلامي و جريانهاي فعال متاثر از متن مردم جوامع اسلامي، شعائر و شعارهاي انقلابي ايران مانند جهاد، شهادت و ايثار را به عنوان اصول اساسي مبارزاتي خود پذيرفتند. شعارهاي لاشرقيه و لا غربيه، الله اكبر، هيهات منا الذله، الموت لآمريكا و اسرائيل و ساير شعارهاي با صبغه مذهبي از جمله شعارهاي صادراتي انقلاب اسلامي است كه جنبش ها و جريان ها در تحركات و راهپيمايي هاي خود همواره به آن تكيه مي كنند.
اين مضامين  كه  خود  هر يك  محتوايي  به  فراخي  يك  مدل  و الگوي سياسي  و مقاومتي در  برخورد  با  رخدادها و عوامل آن دارد در ميان نسل  جوان  مسلمان  نيز  خصوصا  رسوخ  پيدا  كرده  و  تاثير مثبت  و كارآمدي  خود  را  به اثبات رسانيده است.
حدود بيش از 3 دهه است كه گروههاي منسجم و سازمان يافته كوچك و بزرگ تحت عنوان جنبش هاي اسلامي با استناد و با اعتقاد به اسلام در سطح محلي، ملي، منطقه اي و بين المللي ظاهر شده اند. اين جنبش ها كه از حمايت توده جوامع خود نيز بهره مند هستند به شدت در كانون توجه كشورهاي ديگر قرار گرفته اند.
بيداري اسلامي به عنوان يك آگاهي جمعي با تكيه بر اراده عمومي و متاثر از اسلام اصيل تحت مديريت جمهوري اسلامي ايران در شرايط كنوني تبديل به رفتار سياسي شده و در شكل يك ايده سياسي سامان داده شده است. تئوريزه شدن اين نهضت فكري مرحله فرموليته اي را پشت سر گذاشته و به عنوان يك مدل سياسي رخ نموده است. وضعيت معادلات منطقه اي در حركت رو به جلوي خود همسو با منافع و مصالح اسلام و جنبش هاي اسلامي و كاملا در تضاد با برنامه ها و آرمانهاي غرب در حال رقم خوردن است.
اين مساله خود باعث تغيير موازنه قدرت به نفع جنبش هاي شيعه با پشتوانه فرهنگي انقلاب اسلامي است. جبهه بندي فكري جديدي ميان جريان هاي اصيل اسلامي با آمريكا و جريان هاي وابسته با آن تشكيل شده و  جهان اسلام با غرب در مرحله اي سرنوشت ساز كه نياز به درايت و مديريت هوشمندانه اي دارد قرار گرفته است.
 
غرب در نقطه اوج منحني رشد خود دوران افول را آغاز كرده و در موضع انفعالي قرار دارد. اما نهضت بيداري جمهوري اسلامي د رآغاز  خيزش انقلابي به سرعت حركت تكاملي را تجربه مي كند. حركتي كه هر چه به پيش مي رود به چشم انداز آرماني خود نزديك مي شود و با اعتماد به نفس تمام در حال ويران سازي بنيادهاي سياسي و حقوقي غرب در منطقه است.



موج بيداري اسلامي
امروز امواج بيداري اسلامي به سرعت در حال پيشرفت در سراسر جهان بوده و ارزشهاي اسلامي در حال احيا مي باشند. موج بيداري اسلامي باعث شكست سياستهاي استعماري شده است و دشمنان سعي دارند تا با اين موج عظيم كه در سراسر دنيا فراگير شده از هر راهي با بكار بستن حربه هاي گوناگون مقابله كنند.
در حقيقت بيداري اسلامي به مفهوم احياگري اسلامي است كه با آن استقلال، عدالت و همه آموزه ها و ارزش هاي متعالي الهي زنده مي شود.
با شكست مكاتب مادي گرا و ارزش هاي مادي رايج، جهان اسلام شاهد حركتي فراگير است و در اين شرايط دشمنان در صدد ايجاد اختلاف و تفرقه براي مقابله با اين بيداري و حركت هستند.
با توجه به پيشرفت روزافزون اسلام و گسترش و ترويج موج بيداري اسلامي در جهان، دشمنان مسلمانان از جمله آمريكا در تلاشند تا با افزايش فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي بر آنها و همچنين تجزيه كشورهاي اسلامي، تحميل جنگ و از بين بردن حكومتهاي مردمي از اين پيشرفتها جلوگيري كنند.
امروز آمريكا  بيش از هر زمان ديگري خطر گسترش بيداري اسلامي را درك كرده و با ايجاد موانع بزرگ در اين راه، جنبش بيداري اسلامي را با چالشهاي جدي مواجه مي نمايد. لذا با ارائه طرح خاورميانه بزرگ كه تئوريسين هاي صهيونيست طراح آن مي باشند در صدد استحاله جوانان كشورهاي اسلامي و در حقيقت در پي قطعه قطعه كردن جهان اسلام هستند تا بتوانند راحت تر آن را ببلعند.
شكل گيري اتحاديه اروپا  بر اساس منافع مشترك و دغدغه ها و نگراني هاي مشترك اين كشورها است. دولتها و ملتهاي جهان اسلام نيز بايد بر اساس اعتقاد مشترك و دشمن مشترك  با يكديگر متحد شوند.



بيداري شرط لازم براي موفقيت
بيداري شرط اوليه موفقيت است ولي تنها و آخرين شرط نيست. موقعي كه بيدار مي شويم اگر دستور روز نداشته باشيم ممكن است دوباره به خواب برويم. بنابراين دو چيز لازم است:
اول اينكه دستور روز چه باشد؟ كدام كار اولويت دارد و ابتدا بايد آنرا انجام دهيم؟ آيا مساله فلسطين؟ يا تغيير الگوي احزاب در كشورهاي اسلامي؟ دوم اينكه ما بايد از قدرت خود استفاده كنيم و قدر اين قدرت را نيز بدانيم.  البته داشتن قدرت نيز به تنهايي كافي نيست بطوريكه اگر كار و برنامه ريزي نكنيم و بر قدرت خود مديريت نداشته باشيم و اگر ندانيم كه از اين قدرت چگونه استفاده كنيم دوباره به خواب خواهيم رفت.
اگر ما جهاني سازي يعني روند جهاني كردن دنياي غرب و غربي كردن دنيا را يك خطر بالفعل مي دانيم متقابلا براي جهاني سازي آرمانها در اسلام چه كرده و چه خواهيم كرد؟ جهان شمولي خود ما از چه نوع است؟ الگوي اسلامي ما چيست؟ تشكل سياسي ما چقدر با غرب فرق دارد؟
پس مسلمانان براي اينكه بتوانند در عرصه جهاني حضور فعال داشته باشند و با  تكيه بر توانمنديهاي موجود نقش تعيين كننده اي در تعيين خط و مشي جهاني ايفا نمايند بايستي از خواب غفلت بيدار شده و با كنار زدن قدرتهاي پوشالي و نقش بر آب كردن نقشه هاي استعماري آنها زمينه هاي تحقق آرمانهاي اسلامي را در سطح جهاني فراهم آورند.



قرن حاضر قرن بيداري جهان اسلام است
پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) سرآغاز تحولات نوين در جهان اسلام بوده  و اين خود نويدبخش اين مهم مي باشد كه قرن حاضر قرن بيداري جهان اسلام است . به بركت قيام حضرت امام خميني(ره) و پيروزي انقلاب اسلامي  بود كه مسلمانان در اقصي نقاط جهان به اين باور دست يافتند كه  دوران تسليم و خودباختگي عالم اسلام در برابر غرب به پايان رسيده و افق فراروي جهان اسلام بسيار روشن و اميدوار كننده است.
بيداري‌ اسلامي گرچه‌ ادواري‌ را پشت‌ سر نهاده‌ اما امروز دور جديدي‌ از اين جنبش‌ در سراسر جهان‌ به‌چشم‌ مي‌خورد.
تحولات افغانستان، عراق، لبنان و وقايع اخير فلسطين اشغالي همه حكايت از بيداري عالم اسلام دارد. كشورهاي اسلامي بايستي ضمن هوشياري بيش از پيش با تقويت اتحاد و همبستگي ميان خود استقلال جهان اسلام را در برابر غرب حفظ كنند.
با گسترش روح بيداري اسلامي در اقصي نقاط جهان، در لبنان ملتي كه در محروميت نگه داشته شده بودند عده اي جوان با ايمان اسرائيل را به زانو درآوردند و بدون دادن كوچكترين امتيازي آنها را وادار به فرار كردند. در افغانستان كه معروف به گورستان امپراطوري هاست، بعد از آنكه دولتهاي انگليس و روسيه را به زانو درآورده اينك مي رود تا امپراطوري آمريكا را هم به زانو درآورد.
در تركيه، الجزاير و ساير كشورهاي اسلامي تنها بانگي كه امروز بلند مي شود نداي اسلام است. در فلسطين اشغالي نيز انتفاضه امان را از صهيونيزم و امپرياليزم گرفته و اگر آمريكا امروز به فكر اشغال عراق است در واقع براي ضربه زدن به اين بيداري و آگاهي است كه مسلمانان پيدا كرده اند.
مسلمانان بيدار شده اند  و بر پايه  سه  اصل  مهم  كار  خويش  را  آغاز  نموده اند:  يكي  «بازگشت به اسلام ناب»  كه  در  صدر  اسلام  توانست  بر  قدرتهاي بزرگ آن  زمان غلبه  كند ، دوم « وحدت جهان اسلام»  است  كه  امپرياليزم  و  استعمار،  ساليان  دراز  سعي  مي كردند  با  تكيه  بر اصل  تفرقه  بينداز  و  حكومت  كن  بين  فرقه هاي  مختلف  اسلامي فاصله  بيشتر  بيندازند  و  سومين  اصل  اين  بيداري «استكبار ستيزي»  و  مقابله  با  كفر  و  الحاد  و  طاغوت  و طاغوتيان زمان است.



جهان اسلام به موج جديد بيداري نيازمند است
در صدر اسلام پس از اينكه اسلام با تكيه بر قدرت معنوي و نفوذ در دلها و قدرت نظامي، قدرتهاي ‌ بزرگ‌ روم و ساسانيان را شكست‌ داد و به‌ سرعت‌ گسترش‌ پيدا كرد ديري‌ نپاييد كه‌ بخش‌ عظيمي‌ از دنياي‌ متمدن‌ آن‌ زمان‌ را در اختيار گرفت‌. علاوه‌ بر آن‌ دنياي‌ فكر و انديشه‌ اسلامي نيز ‌ به‌ موازات‌ قدرت‌ نظامي‌ و اقتصادي‌ در جهان‌ اسلام‌ گسترش‌ پيدا كرد و اين‌ زماني‌ بود كه‌ اروپاي‌ متمدن‌ آن‌ دوران، دوران‌ افول‌ خود را طي‌ مي‌كرد. زماني‌ كه‌ تمدن‌ اسلامي‌ در اوج‌ شهرت‌ و معروفيت‌ خود قرار گرفت‌ تمدن‌ غرب‌ در خواب‌ فرو رفت‌ به‌ طرزي‌ كه‌ امروزه‌ غربي‌ها از آن‌ دوران‌ به‌ نام‌ «عصر تاريكي» در غرب، ياد مي‌كنند زيرا در برابر اسلام، آنان‌ چيزي‌ براي‌ ارائه‌ كردن‌ به‌ جهان‌ بشريت‌ نداشتند. جنگ‌هاي‌ صليبي‌ در حقيقت، پاتكي‌ بود كه‌ غرب‌ به‌ جهان‌ اسلام‌ وارد آورد و اگر چه‌ در طول‌ دو قرن‌ نتوانست‌ آنچه‌ را مي‌خواست‌ از نظر نظامي‌ به‌ دست‌ بياورد ولي‌ توانست‌ خود را با فرهنگ‌ و ادبيات‌ و پيشرفت‌هاي‌ فكري‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ تدريج‌ آشنا بكند و اين‌ خود زمينه‌اي‌ براي‌ بيداري‌ غرب‌ شد. دوره‌ رنسانس‌ براي‌ غرب، درحقيقت، پشت‌ سرگذاشتن‌ عصر تاريكي‌ و آغاز دوره‌اي‌ بود كه‌ به‌ آن‌ «عصر روشنايي» مي‌گويند.
و بدين‌ ترتيب‌ تحت‌ تأثير جهان‌ اسلام، غربي‌ها بتدريج‌ توانستند پيشرفت‌هاي‌ شگفتي‌ را به‌ وجود آورند و قرون‌ 17 و 18 و 19 دوران‌ شكوفايي جهان‌ غرب‌ بود و در اين‌ دوران‌ است‌ كه‌ متاسفانه‌ جهان‌ اسلام، تحت‌ تاثير دو عامل‌ به‌ خواب‌ فرو رفت: يكي‌ استعمار و استثماري‌ بود كه‌ غرب‌ در اين‌ منطقه‌ مهم‌ جغرافيايي‌ و فكري‌ انجام‌ داد و دوم‌ استبداد و انحرافاتي‌ بود كه‌ حكام‌ مسلمان‌ در اين‌ دوران داشتند و راه انحراف از افكار و انديشه هاي ناب اسلامي را طي كردند.



ظرفيت تمدن سازي انقلاب اسلامي
آنچه واكنش غرب عليه ايران را برانگيخته، ظرفيت تمدن سازي انقلاب اسلامي و خيزش مجدد فرهنگ و تمدن اسلامي برگرفته از روح انقلاب در سطح جهان است. خصوصا آنكه خيزش اسلامي از نقاط مختلف جهان اسلام نيز فراتر رفته و روح بيداري اسلامي از آسيا گرفته تا آفريقا و آمريكاي لاتين را نيز درنورديده است.
انقلاب اسلامي  بعنوان  پديده اي  كه  بر  بنياد  ارزش هاي  دين  با  تكيه  بر  روش ها  و  شيوه هاي  نوين  دموكراسي  شكل  گرفت  و  الگوي  جديد  از  مقاومت  و  مبارزه  با  استعمار  و  استبداد  را  به  نمايش  گذاشت  الگوي  جديدي  از  مديريت  در  عرصه  قدرت،  سياست  و  حاكميت  را  متجلي  و  شكل  نويني  از  تاثيرگذاري  و  متفاوت  از  كاركرد تاريخي  مزبور  را  بنا  نهاد  و  نوع  جديدي  از  احياگري  و  بيداري  فكري  را  سامان  داد  و  هدايت كرد.
جمهوري اسلامي براي اولين بار اصطلاح « امت اسلامي» بعنوان يك مفهوم انقلابي را وارد ادبيات سياسي جهان كرد. در همين چارچوب تفكر منطقه گرايي به شكل نوين را در دستور كار قرار داد و فرآيند تبديل شدن به يك قدرت هژمون را پيشه كرد كه امروز پس از 3 دهه تلاش و بالندگي توانسته است بعنوان الگوي منطقه جايگاه خود را تعريف كند. الگويي كه با وجود هژمون هاي برون زا و مداخله گر مزاحم توانست به تقويت موقعيت و توسعه نفوذ خود ادامه دهد و حوزه نفوذ منطقه اي خود را به حوزه جهاني اسلام ارتقا دهد.
ايران در شرايط فعلي نظم نويني را نويد مي دهد كه بنيادهاي معادلات سياسي و امنيتي موجود را در اشكال نرم و سخت با چالشهاي جدي و بي سابقه مواجه كرده است.



آرمان انقلاب اسلامي: هويت‌يابي و بيداري جهان اسلام
تاريخ گواه است كه حركت ايرانيان در طول تاريخ هميشه همراه با تفكر و تأمل بوده و در صحنه جهاني حضوري آگاهانه داشته اند. بخش‌هايي از تاريخ ايران  به خوبي نشان مي‌دهد  كه ايرانيان در ادوار مختلف در عرصه‌‌هاي گوناگون سرآمد بودند و  صراط‌ ‌ها  و  راههاي جديدي را نيز براي بشر نشان داده‌اند.
قبل از اسلام دنيا در دست 2 امپراطوري روم و ساساني بود و اين 2 قطب قدرتمند براي دنيا تعيين تكليف مي‌كردند.
در دوران پس از اسلام ايرانيان كه يكتاپرست بودند و به فنون اداره كشور آشنايي داشتند و از تمدن غني نيز برخوردار بودند در مواجهه  تفكر اسلامي با آغوش  باز پذيراي آن  شدند  كه  حاكي از پختگي در نهان آنها  بود. ايرانيان تفكر اسلامي را  مطابق  فطرت خود يافتند و  اين  مسئله در كنار برخي  بي‌عدالتي‌ها  و  مسائل اجتماعي سبب  شد روح  بلند اين  ملت  به  سادگي انديشه اسلامي را  بپذيرد  و  هضم  كند و تمدني آراسته با تفكر اسلامي را ايجاد نمايد. تمدن اسلامي در دوران حيات اجتماعي ايرانيان و در زمان علو انديشه و فرهنگ اسلامي در اين سرزمين باروري گسترده اي در زمينه‌هاي مختلف يافت در حالي كه در اين برهه  شاهد نوعي سكوت در علم و انديشه غربي از قرن ششم تا دهم ميلادي بوديم.
در طول دو قرن دنياي اروپا تحت تأثير متفكران اسلامي همچون ابن‌سينا و ابن‌عربي قرار گرفت و نحله‌هاي مختلفي متأثر از اين شخصيت‌هاي بزرگ ايجاد شد و تمدن اسلامي فروغ خود را در ساحت غرب گستراند و به مرور زمان آنها نيز در سايه انديشه‌هاي عالمان اسلامي به رشد علمي دست يافتند اما در بلاد اسلامي به دلايل مختلف داخلي و خارجي حركت بالنده دچار فرود شد و نتوانست مسير خود را ادامه دهد.
 
تمدن اسلامي تا آنجا از استحكام برخوردار بود كه حتي افرادي چون مغول‌ها كه توحش داشتند و به سرزمين ما حمله كردند تحت تعاليم برخي علماي ديني همچون خواجه نصير‌الدين طوسي دچار تحول فكري شدند و از آبشخور اين انديشه با صلابت نوشيدند. يكي ديگر از دوران ستايش‌برانگيز در تمدن اسلامي  ايران عهد صفويه است كه البته  اين دوران را نيز نمي‌توان بي‌اشكال دانست. در عصر صفويه چند اقدام مهم همچون ايجاد وحدت ملي در راستاي دستيابي به ايران بزرگ و جمع‌آوري منابع اسلامي و اشاعه فرهنگ اهل بيت صورت گرفت كه به دوره‌اي ممتاز در تاريخ ما بدل شد كه امروز نيز همان مسير پيموده مي‌شود.
پس از عصر صفويه بار ديگر به دلايل داخلي و خارجي و شكل‌گيري تفكر استعماري در صحنه بين‌المللي تمدن اسلامي دچار ركود شد اما جنبش مشروطه علامت خوبي بود كه جرقه بيداري فكري را زد . علماي ديني علمدار اين تفكر بزرگ بودند كه شرايط را تغيير مي‌داد، اما جنبش مشروطه نيز در سايه تغيير شرايط رنگ باخت و به دليل برخي تلاش‌هاي بيروني و فعاليت‌هاي جريان غرب‌زده داخلي راه به بيراهه برد و همه تلاش‌هاي مصلحان اجتماعي و بزرگان ديني در اين وادي بي‌دوام شد و كشور ما دچار ديكتاتوري سياه گرديد. پيروزي انقلاب اسلامي مقطع شكوهمند ديگري از تاريخ ايران است كه بسياري از وجوه ناقص ادوار قبل را در حركتي تكاملي شكل جديدي بخشيد و امام خميني (ره) ‌به جاي ايجاد امپراطوري به سبك گذشتگان سرزمين‌ها و قلب‌ها را به يكديگر متصل كرد.
 
امروز شاهد ثمرات الهام‌بخش انقلاب اسلامي در تمامي نقاط دنيا هستيم اما برخي كشورهاي بهانه‌جو كه در ميان آنها حتي كشورهاي اسلامي نيز قرار دارند با جهل نسبت به ماهيت انقلاب اسلامي مدعي هستند كه ايران بار ديگر دنبال امپراطوري است در حالي كه انقلاب اسلامي به دنبال هويت‌يابي و بيداري جهان اسلام  بوده و هيچ گاه در انديشه گسترش سرزمين و امپراطوري نبوده است. مهم‌ترين مسئله انقلاب اسلامي بازگشت به هويت خويش بود و در سايه اين نگرش استقلال در عرصه‌هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي شكل گرفت و موجي از افكار جديد ايجاد شد.
 
از بدو پيروزي انقلاب اسلامي توجه به خودباوري و ايستادگي بر توانايي خود تحت رهبري داهيانه حضرت امام خميني (ره) و حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در درون جامعه ما سرايت كرد و اگر ايران امروز صاحب دانش و فناوري بويژه فناوري‌هاي نوين مانند فناوري هوا و فضا و فناوري نانو است اين همه منوط به روح بيداري اسلامي و انقلابي در ملت ايران است.



امام خميني (ره) و گفتمان بيداري اسلامي
حضرت امام خميني(ره)، چه تاثيري بر سرنوشت جريان بيداري اسلامي در جهان داشته است؟ چگونه و با كمك چه عواملي حضرت امام توانست بيداري اسلامي را به يك گفتمان مسلط تبديل كند؟ برونداد هاي بيداري اسلامي چه بوده است و گفتمان هاي رقيب چه چيزهايي بوده اند؟
اگر بخواهيم جايگاه حضرت امام را در بيداري اسلامي بهتر درك وفهم كنيم، بايد از روشهاي متداول در علوم انساني كمك بگيريم. امروزه مساله روش در مطالعات و پژوهشهاي علوم انساني به مثابه جعبه ابزار شناخت عمل مي كند و به همان ميزان مهم است.
يكي از روشهايي كه بسيار بر سر زبانها است و تاكنون بارها از سوي محققان مسلمان براي فهم پديده هاي سياسي، مخصوصا انقلاب اسلامي و انديشه هاي بزرگ معمار اين انقلاب، حضرت امام خميني(ره)، به كار گرفته شده است، روش «تحليل گفتماني» است.
مثلا مواضع سخت امام در برابر گروه هاي چپ ومنحرف و اصطلاحاتي چون اسلام آمريكايي، شيطان بزرگ، مرفهان بي درد، متحجران ، مستضفعان و پابرهنگان و... وهمچنين تشكيل نهادهاي انقلابي و حمايت از قيام هاي مسلحانه در سراسر جهان اسلام، از سوي ايشان، در يك فرآيند قابل تحليل است كه همان گفتمان بيداري اسلامي است.
در مورد گفتمان بيداري اسلامي مفهوم ضديت و غيريت سازي بسيار واضح و شفاف است. جهان استكبار به عنوان مهم ترين دشمن بيداري اسلامي مسبب همه گرفتاريهاي جهان اسلام و مسلمانان شناخته مي شود. بعد از آن جريان هاي ريز و درشت برآمده از اراده خارجي و امپرياليسم قرار دارند كه حضرت امام هيچگاه در برابر هيچيك از آنها كوتاه نيامد و همواره بر خطر آنها تاكيد مي كرد.
 
اين نكته در مورد گفتمان بيداري اسلامي به رهبري حضرت امام به اين معنا مي تواند باشد كه ايشان آگاهانه به اين مساله پي برد كه بيداري اسلامي بدون عمل سياسي امكان پذير نيست وعمل سياسي  نيز بدون تاسيس يك حكومت صد در صد اسلامي ممكن نيست.
 
لذا حضرت امام خميني(ره)براي نخستين بار براي تاسيس يك حكومت اسلامي به معناي خاص و ويژه اقدام كرد وموفق هم شد. اگر ايشان دست به اين اقدام نمي زدند شايد هيچگاه شاهد تسلط گفتمان بيداري اسلامي بر ديگر گفتمانها نبوديم.



آسيب شناسي نهضت بيداري اسلام
اين‌ خودآگاهي‌ و احساسي‌ كه‌ آن‌را «بيداري‌ ديني» بمفهوم‌ جديد مي‌ناميم‌ پيام‌ واحدي‌ به‌ تاريخ، مخابره‌ مي‌كند و مضمون‌ آن‌ اين‌ است‌ كه: «ما دوباره‌ برگشتيم‌ و نوبتي‌ هم‌ كه‌ باشد نوبت‌ ماست.» شايد حدود يك‌ قرن‌ قبل، اين‌ عزم‌ بيداري‌ در گروه‌هاي‌ كوچكي‌ از نخبگان‌ جهان‌ اسلام، به‌ وجود آمده‌ بود ولي‌ امروز در سطح‌ امت‌ اسلام، گسترش‌ پيدا كرده‌ است.
جوهر اصلي‌ اين‌ بيداري، آن‌ است‌ كه‌ به‌تدريج‌ امت‌ اسلام‌ متوجه‌ مي‌شوند كه‌ از اسلام، فاصله‌ گرفته‌اند و جوامع‌ اسلامي‌ اگر دچار انحطاط‌ اخلاقي‌ شده‌اند، اگر زير بار عقب‌ماندگي‌ اقتصادي‌ و علمي، در دنيا تحقير مي‌شوند، اگر دچار تفرقه‌ و تجزيه‌ شده‌اند، اگر به‌راحتي‌ مورد تهاجم‌ اشغالگران‌ قرار مي‌گيرند و استعمار مي‌شوند و منابع آنها‌ به‌ غارت‌ مي‌رود، در همة‌ اين‌ انحطاط‌ها خود مسلمين‌ هم‌ شريك‌ جرم‌ هستند و مقصرند.
توجه‌ به‌ كوتاهي‌ها و مسئوليتِ‌ خود، نقطه‌ شروع‌ بيداري‌ اسلامي‌ است‌ چون‌ خوي‌ تجاوز‌ هميشه‌ عليه‌ مسلمين‌ وجود داشته است، نخبگان‌ جهان‌ اسلام‌ كم‌كم‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌اند كه‌ گويا در چند قرن‌ اخير ما به‌تدريج، هم‌ از عقلانيت‌ اسلامي‌ و هم‌ از ارزش‌هاي‌ اخلاقي‌ اسلام، و هم‌ از قوانين‌ الهي‌ با فهم‌ اجتهادي‌ فاصله‌ گرفتيم‌ و دور شده‌ايم.
اين‌ احساس‌ و خودآگاهي، تركيبي‌ از دو حالت‌ «شرمندگي» و «عزم‌ بازگشت» است. يكي، «شرمندگي» در برابر عزتي‌ كه‌ خداوند به‌ مؤ‌منين، وعده‌ داده‌ و امروز مسلمين، در برابر سابقة‌ فخر و عزت‌ گذشتة‌ امت‌ در صدر اسلام‌ فاقد آن هستند و دوم، تركيب‌ اين‌ شرمندگي‌ با «ميل‌ بيداري» و «عزم‌ بازگشت‌ به‌ اسلام» است‌ كه‌ در صد سال‌ گذشته، بتدريج‌ در حلقه‌هاي‌ خواص‌ و سپس‌ در دو دهة‌ اخير به‌ بركت‌ انقلاب‌ اسلامي‌ به‌ طرز بسيار انفجاري‌ و عظيم‌ در كل‌ جهان‌ اسلام، تعميم‌ يافت‌ و از حلقة‌ خواص‌ به‌ متن‌ جهان‌ اسلامي‌ توسعه‌ پيدا كرد.
اين‌ يك‌ نوع، «توبة‌ اجتماعي» است. يقينا سي‌ سال‌ پيش، مفاهيمي‌ مثل‌ «عدم‌ جدايي‌ دين‌ از سياست»، «ضرورت‌ جهاد اسلامي»، مفهوم‌ «شهادت» يا «عمليات‌ استشهادي»، مفهوم‌ «وحدت‌ امت‌ اسلام‌ و شيعه‌ و سني‌ و همه‌ فرقه‌هاي‌ اسلامي»، «تشكيل‌ اتحاديه‌هاي‌ اسلامي» در سراسر جهان‌ در حوزه‌هاي‌ فرهنگي، اقتصادي، سياسي‌ و نظامي، مفهوم‌ «امكان‌ نجات‌ مستضعفين‌ عالم»، مفهوم‌ «تشكيل‌ حكومت‌ اسلامي» يا بازگشت‌ به‌ «حضاره‌ و تمدن‌ اسلامي» در سطح‌ افكار عمومي‌ جهان‌ اسلام، مطرح‌ نبوده‌ است‌ بلكه‌ حد‌اكثر در سطح‌ خواص‌ و روشنفكران‌ ديني‌ و بخشي‌ از حلقه‌هاي‌ خاص‌ وجود داشت‌ كه‌ آنهم‌ توأم‌ با عدم‌ تفاهم‌ بر سر حتي‌ همين‌ مفاهيم‌ بوده ولي‌ امروز اينها همه، پرچم‌هائي‌ شده‌اند كه‌ در بيشتر كشورهاي‌ اسلامي‌ حتي‌ كشورهايي‌ كه‌ مسلمين، اقليت‌ هستند برافراشته‌ شده‌ و اين‌ مفاهيم‌ كاملاً‌ برجسته‌ شده‌اند. اگر بخواهيم‌ اين‌ خودآگاهي‌ جديد و اين‌ بيداري‌ اسلامي‌ را در يك‌ عبارت، جمع‌بندي‌ كنيم، مي‌گوييم‌ معنا و پيامش‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ اسلام‌ با همه‌ جامعيت‌ آن‌ و با همه‌ ابعادش‌ بازگرديم. و وقتي‌ از كلمة‌ «بازگشت»، استفاده‌ مي‌كنيم‌ مراد، سير معكوس‌ تاريخي‌ نيست. نبايد از بازگشت، بازگشت‌ به‌ گذشته‌ و سير قهقرايي‌ تصور بشود بلكه‌ مفهوم‌ و منظور، «بازگشت‌ به‌ اسلام» و توبه‌اي‌ تاريخي‌ و يك‌ جبران‌ اجتماعي‌ است‌ يعني‌ امت‌ اسلام‌ به‌ فاصله‌ عظيمي‌ كه‌ در عقيده، اخلاق‌ و عمل‌ اجتماعي‌ از مفاهيم‌ و ارزش‌هاي‌ اسلامي‌ گرفتند توجه كنند و براي‌ جبران‌ كوتاهي‌هاي‌ چند قرن‌ اخير، تلاش‌ داشته باشند. هدف‌ از اين‌ بازگشت، ساختن‌ يك‌ تمدن‌ جديد اسلامي‌ است‌ براساس‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ و با استفاده‌ از همه‌ تجربه‌هاي‌ مباح‌ بشري‌ تا آنجا كه‌ در خدمت‌ اهداف‌ و احكام‌ اسلام‌ قرار گيرد و اين‌ البته‌ بدون‌ اجتهاد و بدون‌ يك‌ هاضمة‌ قوي‌ اسلامي‌ براي‌ درك، تجزيه‌ و تحليل‌ و رد‌ و قبول‌ مفاهيمي‌ كه‌ در دنيا جاري‌ است‌ و تمدني‌ كه‌ در دنيا حاكم‌ و مسلط‌ است‌ امكان‌ ندارد.
نهضت‌ بيداري‌ اسلامي كه انقلاب ما منادي آن است‌ هدفش‌ تشكيل‌ يك‌ تمدن‌ محمدي‌ جهاني‌ است‌ كه‌ در آن، عقلانيت‌ با معنويت، قدرت‌ با اخلاق، دانش‌ با ارزش، علم‌ با عمل، جمع‌ شود يعني‌ خلاقيت‌ درعين‌ اصول‌گرايي‌ باشد و اصول‌گرايي‌ هم‌ با تحجر، و نوانديشي‌ هم‌ با بدعت‌گذاري، اشتباه‌ نشود.
 
يكي‌ از مهم‌ترين‌ نقاط‌ آسيب‌پذير، اين‌ است‌ كه‌ جامعيت‌ اسلام، مورد تجزيه‌ قرار بگيرد و برخورد گزينشي‌ با اسلام، صورت‌ گيرد. اين‌ همان‌ خطري‌ است‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ هم‌ پيش‌بيني‌ فرموده‌ و اخطار كرده‌ است‌ كه‌ نكند چنين‌ برخوردي‌ با متن‌ دين، صورت‌ بگيرد. تعبير قرآن‌ كريم، «ايمان‌ به‌ بعض‌ و كفر به‌ بعض» است‌ يعني‌ اسلام‌ را به‌عنوان‌ يك‌ موجود زنده، تفسير كنيد و همه‌ ابعادش‌ را در كنار يكديگر، بفهميد نه‌ آنكه‌ اسلام‌ را زنده‌ زنده، تجزيه‌ و مثله‌ كنيد و هر فرقه‌ و گروهي‌ و هر مليتي‌ و حزبي، بخشي‌ از اسلام‌ را به‌ دليلي‌ برجسته‌ كند و ابعاد ديگر آن‌ را ناديده‌ انگارد يا تضعيف‌ كند.
قرآن‌ كريم‌ با تعبير ديگري‌ و از زاويه‌ اي ديگر هم‌ به‌ همين‌ آفت‌ اشاره‌ كرده‌ و تعبير «تحريف‌الكلم‌ عن‌ مواضعه» را آورده‌ كه‌ در مورد اديان‌ ديگر هم‌ صورت‌ گرفته‌ و بدين‌معني‌ است كه‌ مفاهيم‌ ديني، جايگاه‌ و موضع‌شان‌ اگر ديده‌ نشود و هندسه‌ معارف‌ دين‌ درهم‌ بشكند و همة‌ ابعادش‌ رعايت‌ نشود ما صدمه‌ خواهيم‌ خورد.
يكي از مهمترين مسائل مطرح و حائز تامل در خصوص بيداري اسلامي، آسيب ها و آفتهاي پيش روي آنهاست كه چالشهاي بسياري را براي جريان اصيل بيداري اسلامي بوجود آورده است.
بنيانگذار جمهوري اسلامي در بررسي آسيبها و آفتهاي بيداري اسلامي به چند آسيب كليدي اشاره نموده است:
1-
تحريف اسلام و وارونه نشان دادن مفاهيم ديني از سوي رهبران
2-
گرايش هاي سياسي حاكمان كشورهاي اسلامي
3-
تحجر و جمود فكري
4-
روشنفكرنماهاي ملي و مذهبي
5-
اختلافات فرقه اي و قومي
6-      ...
يك‌ مشكل‌ ما اين‌ است‌ كه‌ بعضي‌ كساني‌ كه‌ در تاريخ‌ گذشته‌ به‌عنوان‌ عناصر بيداري‌ اسلامي‌ در جهان‌ شناخته‌ مي‌شدند متاسفانه‌ خودشان‌ به‌ بعضي‌ از ارزش‌ها و شعارهاي‌ اسلامي‌ بعد از مدتي‌ لاقيد و سست‌ مي‌شدند يا تجديدنظر و به‌ آن‌ مفاهيم‌ پشت‌ كرده، يا در آن‌ مفاهيم، شك‌ مي‌كردند و يا عملاً‌ منحرف‌ مي‌شدند. قرآن‌ كريم‌ در آيه‌اي‌ اشاره‌ به‌ بلعم‌ باعورا مي‌كند و در روايتي‌ در ذيل‌ آيه‌ آمده‌ است‌ كه‌ ايشان‌ به‌ مقامات‌ معنوي‌ بالايي‌ هم‌ رسيده‌ بود ولي‌ «اخلد الي‌ الارض»، يعني‌ همة‌ آن‌ ارزش‌ها را به راحتي‌ با منافع‌ كوتاه‌ مدت‌ دنيوي‌ معامله‌ كرد.
معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ حتي‌ به‌ عالي‌ترين‌ مقامات‌ انساني‌ هم‌ كه‌ برسيم باز هم در خطر هستيم. البته‌ از آيه‌ نبايد نتيجه‌ منفي‌ گرفت‌ كه‌ اگر به‌ مقام‌ عالي‌ معنوي‌ هم‌ برسيم‌ باز فايده‌اي‌ نخواهد داشت‌ و سرنوشت‌ همه، بازهم‌ سقوط‌ و انحطاط‌ است!! بلكه‌ نتيجه‌ مثبت‌ بايد گرفت‌ كه‌ همة‌ ما هميشه‌ به‌ هوش‌ باشيم‌ و همواره‌ مراقبت‌ از خود كنيم‌ وشرايط‌ را هميشه‌ در آماده‌باش‌ جدي‌ نگاه‌داريم.
نكتة‌ ديگر آنكه‌ يكي‌ از آسيب‌ها و خطراتي‌ كه‌ در پيش‌ است‌ و در مورد آن‌ در اردوي‌ دشمن، طراحي‌ و برنامه‌ريزي‌ شده‌ است، دامن‌ زدن‌ به‌ جنگ‌هاي‌ مذهبي‌ و فرقه‌اي‌ در درون‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ كه‌ بخصوص‌ از طريق‌ تهمت‌زدن‌ به‌ مذاهب، تعقيب‌ مي‌شود.
مثلاً‌ كتابهائي‌ در گوشه‌ و كنار، راجع‌ به‌ شيعه، پخش‌ مي‌شود كه‌ جزءِ‌ عقايد شيعه‌ نيست‌ نسبت‌هاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ به‌ شيعه‌ داده‌ مي‌شود كه‌ هيچيك‌ از منابع‌ روايي‌ شيعه، اينها را نگفته‌ و متكلمين‌ شيعه‌ و فقهاي‌ شيعه‌ به‌ اينها معتقد نيستند. شبيه‌ همين‌ شيوه‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ فرق‌ اهل‌ سنت، صورت‌ مي‌گيرد و اين‌ نسبت‌ها ترويج‌ مي‌شود تا مفهوم‌ «وحدت‌ فرق‌ اسلامي» تضعيف‌ شود و نقاط‌ اختلاف‌نظر را كه‌ طبيعي‌ است‌ برجسته‌ مي‌كنند تا نقاط‌ اشتراك‌نظر كه‌ اصل‌ است‌ كمرنگ‌ شود حال‌ آنكه‌ ما در متن، متحديم‌ اما آنها اختلافات‌ را مي‌خواهند تبديل‌ به‌ متن‌ و اشتراكات‌ را تبديل‌ به‌ حاشيه‌ بكنند. در حالي‌ كه‌ اگر با نگاه‌ علمي، اين‌ اختلاف‌نظرها بررسي‌ شود همين‌ اختلاف‌ فقهي‌ يا كلامي‌ كه‌ بين‌ شيعه‌ با برادران‌ اهل‌ سنت‌ است‌ بين‌ خود فرقه‌هاي‌ اهل‌ سنت‌ با يكديگر هم‌ همين‌ اختلافات‌ (و گاهي‌ در بعضي‌ موارد، شديدتر) وجود دارد. روش‌ برخورد سالم‌ با اين‌ اختلافات‌ بسيار مهم‌ است‌ تا آن‌ تضادها برجسته‌ نشود. ما انگليس‌ را در سده‌ گذشته‌ تجربه كرديم و امروز هم‌ صهيونيست‌ها و آمريكا را كه‌ دو كار در جهان‌ اسلام‌ مي‌كنند: او‌لاً‌ فرقه‌سازي‌ به‌ نام‌ اسلام‌ مي‌كنند و ثانياً‌ جنگ‌هاي‌ فرقه‌اي‌ بين‌ مسلمين‌ راه‌ مي‌اندازند.
خطر بعدي، تقويت‌ جنگ‌هاي‌ نژادي‌ و ناسيوناليستي‌ و قومي‌ است. نمونه آن جنگ‌هاي‌ داخلي‌  است كه بين‌ مسلمانان‌ در سده‌ گذشته‌ بنام‌ نژاد و قوميت‌ و مليت، به‌ راه‌ انداختند به‌ خصوص‌ در نيم‌ قرن‌ گذشته‌ كه‌ جهان‌ اسلام‌ تكه‌تكه‌ شد.
آسيب‌ بعدي، اين‌ است‌ كه‌ دو جريان‌ در جهان‌ اسلام، سد‌ راه‌ بيداري‌ و رشد اسلام‌ مي‌شوند: يكي‌ كساني‌ كه‌ برخورد انجمادي‌ با متن‌ دين‌ مي‌كنند و راه‌ اجتهاد را مي‌بندند و اسلام‌ را طوري‌ تعريف‌ مي‌كنند كه‌ فقط‌ در زمان‌ و مكان‌ خاصي، اجرا شده‌ و امروز ديگر جزء تاريخ‌ است.
طرف‌ مقابل‌ هم‌ كساني‌اند كه‌ اسلام‌ را در ذيل‌ مكاتب‌ غيراسلامي‌ مي‌خواهند تعريف‌ كنند يعني‌ اسلام‌ را با ليبراليسم‌ يا ماركسيسم‌ يا... تطبيق‌ مي‌دهند و تحريف‌ مي‌كنند و اگر در مواردي‌ متفاوت‌ باشد اسلام‌ را تغيير مي‌دهند تا با ليبراليسم و يا مكاتب‌ ديگر غربي، هماهنگ‌ شود و يك‌ اسلام‌ سيال، اسلام‌ مشكوك، نسبي‌ و شخصي، اسلامي‌ كه‌ از جهاد و سياست‌ در آن‌ خبري‌ نيست، بازسازي‌ كنند. با متن‌ دين، برخورد گزينشي‌ مي‌كنند. ما در مقابل‌ هر دو جريان‌ بايد بيدار باشيم‌ چون‌ اين‌ دو جناح‌ ظاهراً‌ در تقابل‌ با هم‌ هستند اما درواقع، هر دو، جهان‌ اسلام‌ را به‌ سمت‌ سكولاريزم‌ پيش‌ مي‌برند يعني‌ دو جريان‌ ظاهراً‌ مقابل‌ كه‌ نهايتا يك‌ كار را مي‌خواهند با امت‌ اسلام‌ بكنند.



بيداري اسلامي باعث شكست آمريكا
در واقع امروز جنبش هاي مردمي در كشورهاي مختلف در سطوح و ابعاد جدي در حال فعاليت هستند و بعضا نيز نقش گسترده تر از دولتهاي ملي را در عرصه بين المللي بازي مي كنند و تاثير قابل توجهي بر روند تحولات جهاني مي گذارند. يك گروه اندك با تعداد كمي از نيروي انساني با تكيه بر توانايي ايدئولوژيك و قدرت ايمان مي توانند قدرتهاي بزرگي را فراري دهند و آنها را به زانو درآورند.
جمهوري اسلامي بايد در جهت دادن به بيداري و احياي تفكر اسلامي نقش هدايت كننده را داشته باشد و ضمن مقابله با حركتهاي انحرافي در جهت وحدت اسلامي و حمايت از نهضت هاي اصيل اسلامي تلاش نمايد.
در سايه بيداري اسلامي است كه با برنامه ريزي صحيح و گسترده مي توان در خنثي سازي طرح خاورميانه بزرگ نقش آفريني نمود.
بيداري اسلامي نقش ويژه اي در حركت ملل مسلمان ايفا كرده است. انقلاب اسلامي كه خود معلول حركت بيداري اسلامي است در يك حركت متكي به اراده عمومي، تمامي زيرساختهاي سياسي، اجتماعي و فكري كشورهاي استعمارگر را دگرگون كرد و در يك زايش تاريخي الگويي مقتدر و هوشمند را ارائه كرد.
آنچه كه امروزه باعث شكست سياستهاي يكجانبه آمريكا در خاورميانه و آفريقا و حتي در كشورهاي حوزه آمريكاي لاتين شده موج بيداري اسلامي است كه روزبه روز در ميان اقشار مختلف اعم از جوانان و دانشگاهيان نمود بيشتري پيدا مي كند.



آمريكا و تقابل با بيداري اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي ايران بعنوان محور خيزش و بيداري اسلامي در عرصه جهاني مطرح شد. در اين ميان كه خاورميانه در طول 4 قرن گذشته جولانگاه يكه تازي قدرتهاي استعماري غربي بوده است اينك با الهام از انقلاب اسلامي بپا خواسته و به تقابل با غرب و بويژه آمريكا برخاسته است.
حمايت از جنبش هاي آزادي بخش در سراسر جهان از سوي جمهوري اسلامي باعث شد تا منافع مستكبران غرب و شرق خصوصا آمريكا در نقاط مختلف جهان هرچه بيشتر و جدي تر لطمه بخورد.
در دوران پس از پيروزي انقلاب استراتژيست هاي آمريكايي به نبرد با انقلاب اسلامي ايران پرداختند تا بدينوسيله سدي در مقابل شيوع اسلام ايجاد كنند و پروژه صدور و نهادينه نمودن انقلاب را ناكام گردانند.
نمونه بارز اين مساله جنگ 33روزه ميان دلاورمردان حزب ا.. با رژيم اشغالگر قدس مي باشد. قضيه لبنان و بيرون راندن اسرائيل از اراضي اشغالي در واقع زنگ خطري براي آمريكا و همپيمانانش بود تا مبادا موج اسلامگرايي، منافع آنها در سطح جهان را تهديد نمايد و موجبات سرخوردگي آنها را در ميان ملتهاي جهان فراهم آورد.
حزب ا.. با يك تفكر متاثر از انقلاب اسلامي و حمايتهاي مادي و معنوي جمهوري اسلامي ايران به جايگاه و رشد قابل توجهي در ميان مردم لبنان دست يافت و توانست آنگونه كه بايد در راه تحقق آرمانها و اهداف اسلامي گام بردارد.
فارغ از اين نمونه نيز بايد اشاره كنيم كه آمريكا با طرح موضوعاتي همچون خاورميانه بزرگ و استفاده از اهرم هاي تبليغاتي مثل مبارزه با ترورسيم روز به روز سطح درگيري اش را با اين خيزش و موج اسلامي افزايش مي دهد و قصد دارد اين سياستها را هرچه قدرتمندانه تر براي سركوب حركتهاي اسلامي و تقابل با اسلام سياسي و ترويج نظام فرهنگي سكولار بكار گيرد.
نتيجه:
انقلاب اسلامي ايران يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و افزايش فعاليت‌هاي مؤثر اسلامي در جوامع مسلمانان بوده است.
انقلاب اسلامي موجب تغيير و دگرگوني معادلات سياسي و موازنه قوا در مقياس جهاني به سود ملت هاي اسلامي شده و اكنون با گذشت سه دهه از عمر پر بركت آن،  راهبرد تفكر اسلامي به مثابه الگويي نجات بخش براي تمام ملت هاي اسلامي و بشريت محسوب مي شود.
بدون ترديد موارد مشترك فراواني  بين انقلاب اسلامي ايران و آرمان هاي جهان اسلام وجود دارد كه اهم آنها عبارتند از: ايده واحد، آرمان مشترك، دشمن يكسان، وحدت‏گرايي، مردم مداري و...
بدون ترديد انقلاب اسلامي تحت رهبري حضرت امام خميني(ره) با برشمردن نقاط اشتراك مسلمانان سراسر جهان و با زنده كردن روح بيداري و خيزش اسلامي توانست اعتماد به نفس را در بين توده هاي مسلمانان بازگرداند و مي رود تا بيدار نمودن مسلمانان از خواب غفلت، آنها را از زير يوغ استعمار و استبداد خارج نمايد.
ملت هاي مسلمان سراسر جهان با تأسي از آرمان هاي والاي انقلاب اسلامي و با تكيه بر قرآن و شعائر اسلامي، سرنوشت خود را از دست حاكمان وابسته به امريكاي سلطه گر جدا كرده و زير پرچم انقلاب اسلامي در مسير استقلال و آزادي گام برمي دارند.
امام خميني(ره) همواره بر اين نكته اساسي تاكيد داشتند كه معناي صدور انقلاب ما، اين است كه همه ملتها بيدار شوند و همه دولت‏ها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتاريهايي كه دارندنجات بدهند.اميد مي رود  به بركت انقلاب اسلامي و گسترش روح بيداري و خيزش اسلامي در سراسر جهان اسلام و حتي ساير ملتهاي آزاديخواه، بارقه هاي استكبار ستيزي و ضد استعماري بيش از پيش نمود يابد و سردمداران نظامهاي سلطه ضمن گردن نهادن به خواسته هاي به حق مستضعفان و مسلمانان جهان به خاك مذلت كشيده شوند و نداي الله اكبر در سراسر گيتي طنين انداز شود.

 منبع : http://www.dsrc.ir

کامل هاشمی بازدید : 82 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

بیداری اسلامی به‌عنوان یك پدیده‌ی متاثر از نهضت فكری جمهوری اسلامی در عصر امروز در قالب یك جنبش اجتماعی و سازمانی رخ نموده است. این جریان در عرصه‌ی منازعات سیاسی و امنیتی علاوه بر اینكه موجودیت و نفوذ خود را به اثبات رسانیده است می‌رود تا به قدرت بلامنازع نقش آفرین در سطح جهانی تبدیل شود.

نهضت‌های اسلامی و جریان‌های فعال متاثر از متن مردم جوامع اسلامی، شعائر و شعارهای انقلابی ایران مانند جهاد، شهادت و ایثار را به‌عنوان اصول اساسی مبارزاتی خود پذیرفتند. پدیده‌ی انقلاب اسلامی پس از چند سده به شكل عملی و عینی، اسلام و جوامع اسلامی را از انزوا و سكون خارج كرد و  مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و تواناییهای خود آگاه كرد و طلسم شكست ناپذیر بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپریالیسم را ابطال نمود و این مسأله خود «جسارت و اعتماد به نفس» را به ملت‌های مسلمان بازگرداند.

امروز امواج بیداری اسلامی به سرعت در حال پیشرفت در سراسر جهان هست و ارزش‌های اسلامی در حال احیا می‌باشند. موج بیداری اسلامی باعث شكست سیاست‌های استعماری شده است و دشمنان سعی دارند تا با این موج عظیم كه در سراسر دنیا فراگیر شده از هر راهی با به‌كار بستن حربه‌های گوناگون مقابله كنند.

جمهوری اسلامی در جهت دادن به بیداری و احیای تفكر اسلامی نقش هدایت‌كننده را ایفا نموده و ضمن مقابله با حركت‌های انحرافی در جهت وحدت اسلامی و حمایت از نهضت‌های اصیل اسلامی گام‌های موثری را برداشته است.

منبع : http://farsi.khamenei.ir
 

کامل هاشمی بازدید : 67 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

نه تنها عامل پیدایش اصل انقلاب و زمینه ساز پیروزی آن در مراحل مختلف فرهنگ عاشورا بوده است؛ بلکه همین فرهنگ، عامل اساسی حفظ و تداوم انقلاب اسلامی نیز محسوب می گردد.

اگر انقلاب اسلامی بخواهد بر مبنای آن فرهنگی که شکل گرفته، تداوم یابد؛ باید توجّه ویژه ای به همان فرهنگ داشته باشد: روحیه شهادت طلبی، آزادگی، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و ستمگری، مخالفت با تخطّی از احکام اسلام و... در عرصه های مختلف سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها و نیز عرصه سیاست داخلی؛ از سیاست گذاری در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره گرفته تا بخش های اجرایی و... . همه باید پایبند به آموزه های نهضت امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورا باشند.

اگر انقلاب اسلامی توانسته است از کلیه توطئه ها جان سالم به در برد؛ اگر جنگ تحمیلی هشت ساله ـ که از سوی تمامی قدرت های جهانی پشتیبانی می شد ـ نتوانست این انقلاب مردمی و اسلامی را از پای درآورد؛ اگر تهدیدهای دشمنان اسلام، امپریالیسم تبلیغاتی، محاصره اقتصادی، کودتای نظامی و... هیچ کدام کوچک ترین خللی در عزم و اراده نظام اسلامی وارد نکرد، همه و همه به دلیل همان فرهنگ عاشورایی ملت ایران است

امام خمینی(ره) در این زمینه می فرماید: «محرّم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است. از قتل سیدالشهدا(ع) و شهادت او است. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی شد. همه در تحت بیرق امام حسین(ع) قیام کردند. الان هم می بینید که در جبهه ها وقتی که نشان می دهند آنها را، همه با عشق امام حسین(ع) است که دارند جبهه ها را گرم نگه می دارند».

ایشان در جای دیگر می فرماید: «فداکاری حضرت سیدالشهدا(ع) است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است... باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این نهضت را حفظ کنید».

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 96 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در ميان حوادث تاريخي حادثه كربلا برجسته ترين حادثه در بهره گيري از عنصر مقاومت و صبر است. حماسه وايثار و مجاهدتهايي كه در واقعه عاشورا جلوه نمود ويژه و منحصر به فرد است .

تمام لحظات و صحنه هاي اين حماسه ماندگار و لحظه  به لحظه حماسه آفرينان عاشورا درس مقاومت و ايستادگي است0اماسخن در تاثير پذيري است  و لازم است در اين مقوله بحث شود.

«تأثير پذيري و تأثيرگذاري در نهضت كربلا»

گرچه امام حسين (ع) رهبر نهضت عاشورا حركت خويش را در مبارزه با طاغوت از راه انبياء و مبارزات آنان الهام ميگيرد و هنگام خروج از مدينه اين آيه را تلاوت ميكند«فخرج منها خائفأ يترقب  قال رب نجني من القوم الظالمين1» كه آيه اشاره به خروج خائفانه حضرت موسي از شهر  و گريز از سلطه طاغوت دارد با اين حال طولي نمي كشد كه آن حضرت شاهكار صبر و مقاومت را در تاريخ جهان  رقم مي زند و خود ويارانش الهام  بخش و الگوي تمامي انسانها در مقاومت و ايستادگي مي گردند. و رهبر نهضت به تمام انسانها اعلام مي كند كه حركت و مبارزه با طاغوت  ،ظلم و ستم سرمشق و الگوست «فلكم في اسوه2» در زيارت شهداي كربلا آمده است كه: انتم لنا فرط ونحن لكم تبع و انصار3» شما براي ما پيشتاز و پيشاهنگ هستيد و ما هم پيرو و ياور شمائيم0 اين جمله نشان مي دهد كه  اگر تشيع در حركت سياسي و اجتماعي خود بخواهد در مسير واقعي خويش حركت كند بايد همان راهي را برود كه شهداي كربلا طي كردند و اين بدان معنا نيست كه طالب جنگ باشد بلكه براي صيانت از ولايت و ارزشها از تمامي هستي خود دريغ  ندارد.

تاثير گذاري نهضت عاشورا به حدي بود كه افرادي كه در كربلا نبودند حسرت و افسوس مي خوردند كه چرا در نهضت حسيني حضور نداشتند لذا بعدها نهضت توابين بوجود آمد و قيامهايي مثل انقلاب مدينه –قيام مختار و قيام زيد كه به تاثير از  قيام امام حسين (ع)بود رخ داد.

حتي در  تاريخ نهضتهاي جهان نهضتهاي ديگري هم مي توان نام برد كه از اين حركت عظيم  تاثير پذيرفته  و حركت خود را آغاز كرده اند نمونه آن مبارزات استقلال طلبانه هند به رهبري گاندي است كه خود به صراحت اعلام مي كند كه بايستي سرمشق مردم هند امام حسين (ع) باشد.

«من زندگي امام حسين –عليه السلام – آن شهيد بزرگ اسلام  را به دقت خواندام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر  من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين عليه السلام پيروي كند4»محمد جناح قائد اعظم پاكستان نيز در  جمله اي مي گويد:

« هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آن كه امام حسين (ع) از لحاظ فداكاري و تصورنشان داد  در عالم  پيدا نمي شود ، به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني كرد پيروي نمايند.5»

در موردحركت امام حسين و تاثير پذيري آن سخن بسيار است اما آنچه كه مورد بحث ماست تاثير پذيري انقلاب  اسلامي از عنصر مقاومت حسيني است.

«تاثير پذيري انقلاب اسلامي از حماسه عاشورا»

قوي ترين دست مايه جهاد مردم و ظلم و نهضت انقلاب اسلامي و تداوم انقلاب حماسه عاشورا است0نبرد و شهادت مظلومانه ،و پايبندي به اعتقادات در شديدترين لحظات انقلاب – عدم بازگشت از اعتقادات در اوج تنهايي و شهادت ياران همه ازثمرات الگوگيري و تاثيرپذيري از نهضت عاشورا بود.

امام خميني (ره) مي فرمايند: اگر عاشورا و گرمي و شور انفجاري آن نبود معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه و سازماندهي واقع مي شد 0واقعه عظيم عاشورا از 61 هجري تا خرداد 42  و از آن  تاقيام عالمي بقيه الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب ساز است.   تاثير پذيري انقلاب اسلامي از حماسه عاشورا در تمامي ابعاد بود اماا اگر يك تقسيم بندي كلي از اين تاپير پذيري داشته باشيم شايد در سه بخش بتوان آنرا مورد بررسي و بحث قرار دارد:

1-تاثير پذيري آن در انگيزه نهضت

2-تاثير پذيري آن در رهبري نهضت

3-تاثير پذيري آن در ياران نهضت

«تاثير پذيري از عاشورا در انگيزه نهضت»

شهادت مظلومانه سيد الشهدا و يارانش در كربلا ،تاثير بيدارگر و حركت آفرين دارد از اين روست كه انقلاب اسلامي ايران آنچه كه انگيزه هاي قيام  و حركت مردم و رهبري را خالص و تطهير مي كرد نام وياد امام و كربلا بود هر كجا كه سخنراني ستم شاهي برپا مي شد بعيد بود كه امام حسين (ع)بر زبانها نيايد.

حادثه كربلا   براي هر انسان آزاده اي ايجاد انگيزه مي كند كه در مقابل اهل ظلم تسليم نشود تا آخرين لحظه به  رهبري ديني خود پايبند باشد و از هر گونه فداكاري در احياي حق دريق نورزد انسان وقتي انگيزه و علل وقوع حادثه جانسوز كربلا را با دقت بررسي مي كند متوجه مي شود كه براي رسيدن به خدا انگيزه راستين و پولادين مي خواهد .

«تاثير پذيري انقلاب اسلامي در رهبري نهضت از عاشورا »

براي تعيين تاثير پذيري انقلاب اسلامي در رهبري خود از نهضت عاشورا بايد اشاره اي به اوضاع اجتماعي و سياسي عصر امام حسين (ع) و امام خميني (ره) و اقدامات امام حسين(ع) و امام خميني (ره)  نمود.

«تغيير نگرش در انديشه ديني مردم»

بعد از شهادت امام (ع) و صلح امام حسن (ع) شرايط  اجتماعي به گونه اي در آمده بود كه گويي دين از سياست جداست درآن زمان قشر عظيمي از مردم دردرك حقيقت دين و فهم معارف اسلامي با مشكل روبرو بودند در چنين شرايطي بني اميه  زمان حكومت اسلامي را بر دست گرفته و براي توجيه حكومت خود به ترويج نوعي انديشه جبر گرايانه پرداختند انديشه اي كه هر گونه  مسئوليت پذيري را از مسلمانان سلب ميكرد آنان به راحتي مي پذيرفتند كه اگر بني اميه در مسند قدرت هستند  موهبتي الهي است كه خدا به آنان عطا كرده است و اگر امام حسن گوشه منزل نشسته و تن به صلح داده است خواست خدا مي با شد و هر نوع انتقادو اعتراض بر دستگاه اموي اعتراض به مشيت الهي شمرده مي شد دين  يك امر فردي و عبادي بود و به گونه اي در آمده بود كه افراد را خود بخود زير بار سلطه بني اميه مي برد امام حسين (ع) در آن موقعيت براي احياي اسلام و اصلاح در جد امت خويش جز قيام راه ديگري نداشت.

لذا فرمودند : « اني لم اخرج اشرأ و لا بطر و  لا مفسدأ و لا  ظالمأانما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي»7 قبل از قيام امام خميني (ره) هم ملاحظه مي شود كه جامعه در زمينه عقايد الهي و مذهبي دچار آسيب هاي جدي شده است دين به هيچ يك از امور سياسي ، اجتماعي و فرهنگي جامعه كاري ندارد و فقط امري است كه به برخي از عبادات  و اعمال خردي  ختم مي گردد و چنين بر داشتي تنها مطلوب حاكمان ظالم جامعه  است و به وسيله حكومتهاي باطل در جامعه رواج پيدا مي كند جامعه ايران كاملأ به شرق  وغرب وابسته بود امام خميني با تاسي از قيام عاشورا و با اشاره به وضع آن زمان مي فرمايد: « اين يك نقشه شيطاني بوده است كه از زمان بني اميه و بني عباس طرح ريزي شده است و بعد  آن هم هر حكومتي كه آمده است تائيد اين امر را كرده است و اخيرا هم كه از راه شرق و غرب به دولت هاي اسلامي باز شده اين امر  در اوج خودش قرارگرفت كه اسلام يك مسئله شخصي بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمان در سياست دخالت كند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند 8. امام قيام در راه خدا را لازم مي داند  و مي فرمايند :

خود خواهي و ترك قيام براي خدا ما را به روزگار سياه مي رساند و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشور هاي اسلامي را زير نفوذ ديگران در مي آورد.9  امام حسين در قيام خود به دنبال بطلان تفسير ها و برداشتهاي رايج آن زمان از دين بود و مي خواست و با احياي دين حقيقي ،چهره پويا و سازنده  و جهت دهنده دين را براي مردم نمايان سازد لذا مي فرمايد :انما  خرجت، لطلب الاصلاح في امه جدي اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و ابي علي ابن ابيطالب10

امام حسين قيام مي كند تا نشان دهد كه آنچه بني اميه حكومت خود را به وسيله آن توجيه مي كند دين نيست بلكه نوعي فريب و نيرنگ است كه به اسم دين عرضه مي شود .

امام خميني (ره)نيز اصلاح انديشه هاي ديني را سر لوحه نهضت اسلامي قرار مي دهد و با طرح مسئله عدم جدايي دين از سياست اسلام را يك دين اجتماعي و همه جانبه  معرفي مي كند ايشان مي فرمايند :

ما مؤظفيم ابهامي را كه نسبت به اسلام به وجود آورده اند برطرف سازيم تا اين ابهام را از اذهان نزدائيم هيچ كاري نمي توانيم انجام بدهيم.11

هنگامي كه معاويه براي خلافت موروثي خاندان بني اميه و جانشين فرزندش يزيد بيعت خواست با مخالفت شديد امام رو برو شد و تن به ذلت بيعت با يزيد نداد.

امام خميني  (ره) نيز  با  اقتدا به امام حسين (ع) چنين  كردند و در مقابل حكومت جور همه مصيبت ها را تحمل كردند و با ايستادگي و سازش ناپذيري خود مشروعيت اجتماعي وسياسي شاهنشاهي را زير سوال بردند و براي هميشه شر آنرا از سر مردم ايران كم كردند  آزادگي  و ظلم ستيزي راه امام حسين (ع) بود كه در وجود امام خميني (ره) دوباره متجلي شد و عاشوراي ديگري را بر پا ساخت امام در اين باره مي فرمايند :

حضرت سيدالشهدا به همه آموخت كه در مقابل ظلم و در مقابل ستم ، در مقابل حكومت جائرچه بايد كرد .12 امام مسلمين به ما آموخت كه در حالي كه ستمگران زمان به مسلمين حكومت جائرانه ظلم مي كننددر مقابل او اگر چه قواي شما نا هماهنگ باشد به پا خيزيد و استنكار كنيد . اگر كيان اسلامي را در خطر ديديد فداكاري كنيد و خون نثار كنيد .13

«اهميت رهبري به حضور و جايگاه مردم »

در سال 60 هجري كه امام حسين (ع) نهضت را شروع كردند  شرايط خاصي  بر جامعه حاكم بود و مردم كوفه وقتي از قيام امام طلاع يافتند نامه هاي فراوان به ايشان نوشته و از امام دعوت نمودند امام هم به استقبال مردم پاسخ مثبت دادند تا نشان دهند كه به نقش و جايگاه مردم ارزش قائلند امام براي اتمام حجت به طرف آن شهر حركت كرد  به نداي مردم پاسخ گفت.

امام خميني وقتي قيام خود را آغاز كرد به نقش مردم اهميت فراوان دادند .

« اگر ما بتوانيم مردم را بيدارو آگاه سازيم حتما او را با شكست مواجه خواهيم ساخت  بزرگترين كاري كه از ما ساخته است بيدار كردن و متوجه كردن مردم است آن وقت خواهيد ديد كه داراي چه نيروي عظيمي خواهيم بود كه زوال نا پذير  است.14

«ايجاد حكومت ديني»

اجراي اصول اجتماعي ،اقتصادي و فرهنگي دين مبين اسلام بدون يك حكومت ديني ميسر نيست امام حسين در قيام خود به دنبال ايجاد حكومت اسلامي بود.

امام خميني نيز در قيام خود تشكيل يك حكومت ديني را انگيزه خود قرار داده و مي فرمايد: زندگي حضرت صاحب سلام الله عليه ،زندگي همه انبيا عالم ،همه انبيا از اول ،از آدم تا حالا همه شان اين معنا بوده است كه در مقابل حكومت جور ،حكومت عدل را مي خواستند  درست كنند.15

ايشان در جاي ديگر مي فرمايند:

« توده هاي آگاه وظيفه شناس و دين دار اسلامي تشكيل شده قيام كنند و حكومت اسلامي تشكيل دهند».1

«تصريح و ترويج ارزشهاي اسلامي »

قيام امام حسين (ع) تجلي ارزشهاي الهي و انساني بود ترويج روحيه ايثار ، فداكاري محبت و عشق به خدا، اهميت به دستورات الهي  و در نهايت  شهادت در راه معبود همه و همه تصريح به ارزشهاي اسلامي بود.

امام خميني نيز با  اقتداي به امام حسين عليه السلام توانست اين نهضت عظيم را به ثمر  رساند و مجددا به احياي ارزشها در جامعه اسلامي بپردازد.

«تاثير  پذيري ياران و پيروان انقلاب از نهضت عاشورا»

از همان روزهاي اوليه انقلاب حاميان انقلاب پيروان واقعي آن رامردم با  تمسك به نام و ياد امام حسين حركت ديني و اسلامي خودشان را آغاز نمودند آنها گويي از لحظه به لحطه حماسه عاشورا  درس گرفته بودند وشايد همين تدبر وتعمق در حماسه عاشورا آنها را از مردم كوفه متمايز  مي سازد.

و ياران امام خميني ياراني با وفا و صبور و مقاوم مي شوند. با نگاهي مبارزات سياسي ملت ايران و شعار هاي آنان به راحتي انسان تاثير عاشورا  را مي بيند . مردم از همان آغاز انقلاب با هم ندا در دادند كه «نهضت ما حسيني است،رهبر ما خميني است» «حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست»

«كل ارض كربلا ،كل يوم عاشورا».

 منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 104 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

وقتي اوضاع زمانه آنگونه شد که شناخت حق از باطل دشوار و صعب گردد، اصلي ترين وظيفه ي رهبر ديني نشان دادن صراط مستقيم و مبارزه با انحراف ها و تحريف ها است. اگر امام حسين در زمان امام صادق و يا امام رضا مي بود، بي ترديد همان گونه عمل مي کرد که آن دو بزرگوار عمل کردند.

براي نهضت ما نيز چنين آينده اي که در آن بازار عرصه ي افکار، داغ باشد، قابل پيش بيني است؛ از اين رو لازم است روحانيت ده ها برابر گذشته، خود را تجهيز کند. روحانيت احتياج به تقويت دارد؛ احتياج به برنامه و کار منظم و حساب شده دارد. در برابر روحانيون مردم قرار دارند که به مراتب بيشتر از گذشته به هدايت و راهنمايي و ارشاد احتياج دارند. روحانيت بايد به سرعت به فکر چاره بيفتد و تا اين سيل عظيم به راه نيفتاده است، خود را براي مقابله با آن آماده کند.

اينکه روحانيت شيعه توانسته است در طول تاريخ منشأ حرکت هاي بزرگ بشود، ولي روحانيت هاي ديگر نتوانسته اند، دو دليل عمده دارد:

دليل اول، ويژگي خاص فرهنگ روحانيت شيعه است. خود فرهنگ شيعي يک فرهنگ زنده و حرکت زا و انقلاب آفرين است. اين فرهنگي است که از روش علي و از انديشه هاي او تغذيه مي کند. اين فرهنگي است که در تاريخ خود عاشورا دارد. صحيفه سجاديه و دوره امامت و عصمت دويست و پنجاه ساله دارد. هيچ يک از فرهنگ هاي ديگر چنين عناصر حرکت زايي در خود ندارند.

دليل دوم، اينکه روحانيت شيعه- که به دست ائمه شيعه پايه گذاري شده است- از ابتدا اساسش تضاد با قدرت هاي حاکم بوده است. به قول حامد آلگارد در همان کتابي که ذکرش گذشت، اساس روحانيت شيعه بر انکار حقانيت پادشاه است. روحانيت شيعه از نظر معنوي متکي به خدا و از نظر اجتماعي متکي به مردم است و هيچ گاه جزء دولت نبوده است؛ اما در مقابل، مثلاً روحانيت تسنن از همان ابتدا، وابسته به دستگاه حاکم بوده است. از همان زمان که ابويوسف به سمت قاضي القضات هارون منصوب شد و در عين حال سمت مفتي اعظم را هم به دست آورد، مشخص بود که ديگر پايگاهي در ميان مردم نمي توانست داشته باشد.در زمان خود ما افرادي نظير شيخ محمد عبده که از روشنفکران و روحانيون اهل تسنن مصر است، وقتي اعتبار پيدا مي کند که آقاي خديو عباس به اسمش ابلاغ صادر مي کند والا مردم مصر مفتي بودن او را بي اعتبار مي شمارند و يا شيخ محمد شلتوت، مصلح بزرگ مصري را بايد جمال عبدالناصر به اسمش ابلاغ صادر کند و وقتي که در اتاقش مي نشيند، مي بايد عکس جمال عبدالناصر بالاي سرش باشد. مشخص است که اين افراد ديگر نمي توانند پايگاه مردمي داشته باشند و نخواهند توانست عليه قدرت حاکم قيام کنند؛ اما روحانيت شيعه از ابتدا براساس بي نيازي از قدرت هاي حاکم پايه گذاري شد و هميشه سلاطين و بزرگان مجبور بودند آستان آنها را ببوسند و پيشاني به درگاه آنها بسايند.

پس سر ديگر اينکه روحانيت توانست انقلاب ها را رهبري کند، استقلال است و اين حقيقت که آنها هيچ گاه عضو دستگاه هاي دولتي و غيردولتي نبوده اند، در آينده هم بايد اين ارزش ها براي روحانيت محفوظ بماند.

دولت هايي که مردم هرگز طبل حمايت از ايشان را بر دوش نکشيدند، مگر از ترس و ناآگاهي خويش؛ چرا که مردي چون خميني که عشق آگاهانه حسين را در سينه داشت، سکوت در مقابل ستمکاري را دفاع از ستمکار مي داند... و فرياد آگاهي و آگاهي دادن به مردم را سر مي داد که افسوس که نمي دانيم ارمغان اين دين بزرگ براي ما چيست و ما را به کجا مي کشاند... .

و چه با درد فرياد مي کند که، اي سران اسلام! به داد اسلام برسيد! اي علماي نجف به داد اسلام برسيد! اي علماي قم به داد اسلام برسيد! رفت اسلام؛ اسلامي که با زحمات فراوان پيامبر و ائمه حفظ و به دست ما رسيده است، اسلامي که برنامه ي زندگي و حکومت دارد.

و چه زيبا رايحه ي خوش بيداري در قلب هاي عاشق مردم وزيدن مي گيرد و اتحاد و يکپارچگي، ايران را، ملت و مليت را درهم مي کوبد و تنها يک پرچم و آن هم اسلام است که حلقه اتصال مردم مي شود... .

درد نفاقي که از رحلت رسول اکرم زمانه بر دوش خود مي کشيد و غفلت چند صد ساله اي که بيداري مي طلبيد، زحمت و رنجي که معاويه پايه ريز آن بود و اسلام دردمندي که جز به حکومت اندک علي عدالت را در چهره استعمار شده اش نيافته بود... از جمل تا صفين و خوارج که دردهاي حکومت علي بودند و حکومت ايشان که نه به خاطر علي و حق حکومت علي، بلکه به خاطر مهجوريت اسلامي که مردم با علي بايد مي شناختندش و بعد از علي ناشناخته ماند و مردي که ملت را به آگاهي مي خواند تا علم خسته اسلام را بالا برند.

اتحاد، ريشه مي دواند و نفاق جاي خود را به اتحاد مذهبي مي دهد و ماه محرم، اين ماه نهضت سربلند حسين به نهضت 15 خرداد و محرم ملهم از نهضت حسيني ختم مي شود.

آثار و نتايج نهضت عاشورا

شهادت مظلومانه سيدالشهدا و يارانش در کربلا، تأثيري بيدارگر و حرکت آفرين داشت و خوني تازه در رگ هاي جامعه ي اسلامي دواند و جو نامطلوب را شکست و امتدادهاي آن حماسه، در طول تاريخ، جاودانه ماند؛ حتي در همان سفر و اسارت اهل بيت نيز تأثيرات سياسي اين حادثه در انديشه هاي مردم آشکار شد. گروهي از اسرا را که به شام مي بردند، چون به تکريت رسيدند، مسيحيان آنجا در کليساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشته شدن حسين ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند. به شهر « لينا» هم که رسيدند، مردم آنجا همگي گرد آمدند و بر حسين و دودمانش سلام و درود فرستادند و امويان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بيرون کردند؛ چون خبر يافتند مردم « جهينه» هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند، وارد آن نشدند. به قلعه « کفرطاب» رفتند، به آنجا نيز راهشان ندادند. به حمس که وارد شدند، مردم تظاهرات کردند و شعار دادند:« اکفراً بعد ايمان و ضلالاً بعد هدي؟» و با آنان درگير شدند و تعدادي را کشتند.(1) برخي از تأثيرات حماسه عاشورا از اين قرار است:

1. قطع نفوذ ديني بني اميه بر افکار مردم؛ 2. احساس گناه و شرمساري در جامعه به سبب ياري نکردن حق و کوتاهي در اداي تکليف؛ 3. فرو ريختن ترس ها و رعب ها از اقدام و قيام عليه ستم؛ 4. رسوايي يزيديان و حزب حاکم اموي؛ 5. بيداري روح مبارزه در مردم؛ 6. تقويت و رشد انگيزه هاي مبارزاتي انقلابيون؛ 7. پديد آمدن مکتب جديد اخلاقي و انساني

( ارزش هاي نوين عاشورايي و حسيني)؛ 8. پديد آمدن انقلاب هاي متعدد با الهام از حماسه ي کربلا؛ 9. الهام بخشي عاشورا به همه ي نهضت هاي رهايي بخش و حرکت هاي انقلابي تاريخ؛ 10. تبديل شدن « کربلا» به دانشگاه عشق و ايمان و جهاد و شهادت، براي نسل هاي انقلابي شيعه؛ 11. به وجود آمدن پايگاه نيرومند و عميق و گسترده ي تبليغي و سازندگي در طول تاريخ، بر محور شخصيت و شهادت سيدالشهدا.

از نهضت هاي شيعي پس از عاشورا، مي توان « انقلاب توابين»، « انقلاب مدينه»، « قيام مختار»، « قيام زيد»، و حرکت هاي ديگر را نام برد.

تأثير حماسه عاشورا را در انقلاب هاي بزرگي که در طول تاريخ، بر ضد ستم انجام گرفته، چه در عراق و ايران و چه در کشورهاي ديگر، نبايد از ياد برد. « فرهنگ شهادت» و انگيزه جهاد و جانبازي که در انقلاب اسلامي ايران و هشت سال دفاع مقدس در جبهه ها جلوه گر بود، گوشه اي از اين تأثيرپذيري است. شعار« نهضت ما حسينيه، رهبر ما خمينيه» که در مبارزات ملت مسلمان ايران بر ضد طاغوت طنين افکن بود و نيز شور حسيني جبهه هاي رزم ايران، گواه روشن تأثيرگذاري کربلا در قرن ها پس از آن حماسه ي مقدس است. خون او تفسير اين اسرار کرد، ملت خوابيده را بيدار کرد.(2)

کل يوم عاشورا

هر روز عاشورا و هر سرزمين، کربلاست:« کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا». اين جمله و شعار، نشان دهنده ي پيوستگي و تداوم خط درگيري حق

و باطل در همه زمان ها و مکان هاست. عاشورا و کربلا، يکي از بارزترين حلقه هاي اين زنجيره طولاني است. هميشه حق و باطل رو در روي همند و انسان هاي آزاده، وظيفه ي پاسداري از حق و پيکار با باطل را بر عهده دارند و بي توجه گذشتن از کنار صحنه حق و باطل، بي ديني است.

امام خميني بارها به اين نکته مهم توجه دادند؛ از جمله در ايام جنگ تحميلي(3) و در پيامي به مناسبت 17 شهريور فرمودند:« عاشورا، قيام عدالتخواهان با عددي قليل و ايمان و عشقي بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشين و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود که اين برنامه، سرلوحه ي زندگي امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهايي که بر ما گذشت، عاشوراي مکرر بود و ميدان ها و خيابان ها و کوي و برزن هايي که خون فرزندان اسلام در آن ريخت، کربلاي مکرر».

« 17 شهريور، مکرر عاشورا و ميدان شهدا مکرر کربلا و شهداي ما مکرر شهداي کربلا و مخالفان ما مکرر يزيد و وابستگان او هستند».(4) نبرد عاشورا، گرچه از نظر زمان، کوتاه ترين درگيري بود( نيم روز)، ولي از نظر امتداد طولاني ترين درگيري با ستم و باطل است و تا هر زمان که هر آرزومندي آرزو کند که کاش در کربلا بود و در ياري امام شهيدان، به فيض و فوز عظيم شهادت مي رسيد( يا ليتنا کنا معکم فنفوز فوزاً عظيما)(5)، عرصه ي کربلا گرم و درگيري عاشورا داير است؛ آنگونه که حسين، وارث آدم و ابراهيم و نوح و موسي و عيسي و محمد است، پيروان عاشورايي او نيز وارث خط سرخ جهاد و شهادت اند و پرچم کربلا را بر زمين نمي نهند و اين جوهر تشيع در بعد سياسي است.

شيعه بايد آب ها را گل کند/ خط سوم را به خون کامل کند/ خط سوم خط سرخ اولياست/ کربلا بارزترين منظور ماست/ شيعه يعني تشنه ي جام بلا/ شيعگي يعني قيام کربلا/ شيعه يعني بازتاب آسمان/ بر سر ني جلوه ي رنگين کمان/ از لب ني بشنوم صورت تو را/ صوت « اني لا اري الموت» تو را/ شيعه يعني سالک پا در رکاب/ تا که خورشيد افکند از رخ نقاب/ اين سخن کوتاه کردم والسلام/ شيعه يعني تيغ بيرون از نيام.(6)

يکي از نويسندگان محقق مي نويسد:« ما يقين داريم که اگر حسين در زمان ما بود، از قدس، جنوب لبنان و بيشتر مناطق اسلامي کربلاي دومي مي ساخت و همان موضعي را مي گرفت که در برابر معاويه و يزيد ايستاد و از همه مدعيان اسلام و تشيع و از آنان که بر قدس و جنوب لبنان مي گريند و در اعلاميه ها، سخنراني ها و صفحه ي مطبوعات بر سر فلسطين و لبنان معامله مي کنند و در خيابان ها و مجامع، سلاح با خود حمل مي کنند، بيش از تعدادي که در کربلاي اول کنار آن حضرت ايستادند و ياريش کردند، او را ياري نمي کردند.»(7) اين ديدگاه، ردکننده ي نظريه اي است که کربلا و قيام حسيني را تکليفي خاص امام مي داند که نمي توان از آن تبعيت کرد.

وقتي اباعبدالله الحسين ضرورت قيام بر ضد سلطه ستمگري را- که حلال را حرام مي کند و عهد الهي را شکسته، برخلاف سنت پيامبر عمل مي کند و تجاوزکارانه عمل مي نمايد- در خطبه ي خويش مي آورد و اين صفات را در سلطه ي يزيدي محقق مي داند، در پايان مي افزايد:« فلکم في اسوة»(8): در کار من براي شما الگوي تبعيت است. اين سخن مي رساند که گستره ي زمين و زمان، کربلا و عاشوراست و هميشه و همه جا بايد با الهام از اين مکتب، بر ضد ستم قيام کرد و در راه آزادي و عزت، فداکاري نمود.

امام خميني فرموده است:« اين کلمه ي کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا، يک کلمه ي بزرگي است... همه روز بايد ملت ما اين معني را داشته باشد که امروز روز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم کربلاست و بايد نقش کربلا را ما پياده کنيم. اين انحصار به يک زمين ندارد. انحصار به يک افراد نمي شود. قضيه کربلا منحصر به يک جمعيت هفتاد و چند نفري و يک سرزمين کربلا نبوده، همه ي زمين ها بايد اين نقش را ايفا کنند»(9).

 

کامل هاشمی بازدید : 59 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

حاضر بودن، گواهي دادن و کشته شدن در راه خدا، در فرهنگ قرآني، از شهادت با تعبير « قتل في سبيل الله» ياد شده است:« و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لکن لا تشعرون»(1): به کساني که در راه خدا کشته مي شوند مرده نگوييد، بلکه آنان زنده اند؛ ولي شما درک نمي کنيد.

 نيز، خداوند مشتري اموال و جان هاي کساني است که در راه او مي جنگند، مي کشند و کشته مي شوند و پاداش بهشت از خداوند مي گيرند:« ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون...»(2)؛

اين فداکاري و از جان گذشتگي در راه خدا و دين، نهايت رستگاري انسان مؤمن است و آنان که جان خويش را بر سر دين مي نهند، هم به کاميابي ابدي در آخرت مي رسند، هم شهادت شان سرچشمه ي الهام و الگوي فداکاري براي ديگران محسوب مي شود.

در دوران سيدالشهدا شرايطي پيش آمده بود که جز با حماسه ي شهادت، بيداري امت فراهم نمي شد و جز با خون عزيزترين انسان ها، نهال دين خدا جان نمي گرفت؛ اين بود که امام و اصحاب شهيدش، عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه ها رفتند تا با مرگ خونين خويش، طراوت و سرسبزي اسلام را تأمين و تضمين کنند و اين سنت، همچنان در تاريخ باقي ماند و « شهادت»، درس بزرگ و ماندگار عاشورا براي همه ي نسل ها و عصرها گشت.امام خميني در اين زمينه مي فرمايد:« خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علي است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است»(3).

آري کسي مي تواند به اين جايگاه رسد که رشته هاي علايق جسماني و حيات مادي را گسسته باشد و عشق به حيات برتر، او را مشتاق شهادت سازد.

گذشتن از اين موانع و رسيدن به آن وارستگي و رهايي از تعلقات، ايماني بالا مي طلبد و به همين جهت است که شهادت، نزديک ترين طريق و راه ميان بر براي رسيدن به خدا و بهشت است؛ چه اينکه رزمندگان اسلام در جنگ تحميلي با همان روحيه شهادت طلبي به مصاف استکبار جهاني رفتند و به دنيا ثابت کردند پيروان و فرزندان خلف اهل بيت بوده و هستند.

شعارهاي « شهيد قلب تاريخ است»، « شهادت هنر مردان خداست»، « شهيد نظر مي کند به وجه الله» و نامگذاري عمليات در جنگ تحميلي، خيابان ها، مدارس، دانشکده ها، ميدان هاي شهرها و ... به نام شهداي کربلا همه نشان از ايمان و عشق به امام حسين و راه و هدف او است.

از الفباي برجسته ي نهضت عاشورا و از روحيات والاي حسين بن علي و يارانش، عنصر « شهادت طلبي» بود؛ يعني مرگ در راه خدا را « احدي الحسنيين» دانستن و دريچه اي براي وصول به قرب خدا و بهشت برين ديدن و از اين رو شيفتگي و بي صبري براي درک فضيلت شهادت داشتن.

حل اين معما( آگاهانه سراغ مرگ رفتن) تنها با درک و برداشت متعالي تر از زندگي والا و کرامت انساني ميسر است؛ اينکه امام حسين هم از شهادت خود آگاه است و با همين علم، به کربلا مي رود، به همين نکته برمي گردد. آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگي ننگين مي داند:« لا اريالموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».

اين فرهنگ، پذيرفته ي همه اقوام و ملت هاست و اين نوع مرگ انتخابي و آگاهانه، مکمل حيات شرافتمندانه است؛ نه در تناقض با آن؛ چون مرگ، پايان نيست تا کسي با انتخاب مرگ، به پايان يافتن خويش کمک کرده باشد. مرگ سرخ و شهادت، نوع کمال يافته تري از حيات است.

امام حسين با علم به شهادت در حادثه ي کربلا به آن قربانگاه رفت تا در سايه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق، حيات يابد. اين، هدفي است ارزشمند که مي سزد چون حسين هم قرباني آن گردد. سيدالشهدا اين راه را برگزيد و آن را پيش پاي بشريت گشود و روندگان اين صراط جاودانه، همه شاگردان مکتب عاشورايند.

اصحاب امام حسين نيز در شب عاشورا، يک به يک برمي خاستند و اين روحيه را ابراز مي داشتند و از مرگ، هراسي در دلشان نبود.

علي اکبر هم در مسير راه کربلا، وقتي کلمه ي استرجاع را از زبان امام حسين شنيد و حضرت خبر از آينده همراه با شهادت او داد، پرسيد:« السنا علي الحق؟»: مگر بر حق نيستيم؟ فرمود: آري، علي اکبر گفت:« يا ابة لا نبالي بالموت»: پس چه ترسي از مرگ؟

حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتي از امام پرسيد، آيا من نيز کشته خواهم شد؟ امام (4) پرسيد: مرگ در نظرت چگونه است؟ پاسخ داد: شيرين تر از عسل( احلي من العسل)(5). اينها همه نشان دهنده ي اين روحيه و انديشه است که مرگ در راه عقيده و شهادت در راه خدا، آرزوي قلبي وارستگاني است که رشته ي تعلقات دنيوي را بريده و به حيات برين و رزق الهي در سايه ي شهادت دل بسته اند و نيز در رجزهاي آن حضرت، مرگ را بر زندگي ذلت بار ترجيح دادن و اين عبارت مي درخشد:« الموت اولي من رکوب العار»(6).

امام خميني فرمود:« مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگي سياه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ايم تا فردا فرزندان مان در مقابل کفر جهاني با سرافرازي بايستند.»(7)

تأثيرگذاري

تأثيري که حادثه ي کربلا و قيام حسين بن علي بر انديشه مردم جهان، حتي غيرمسلمانان داشته، بسيار است. عظمت قيام و اوج فداکاري و ويژگي هاي ديگر امام و يارانش سبب شده که اظهارنظرهاي بسياري درباره ي اين نهضت و حماسه آفرينان عاشورا داشته باشند. نقل سخنان همه ي آن کسان کتاب قطوري مي شود؛ به ويژه که برخي از نويسندگان غيرمسلمان مستقلاً درباره ي اين حادثه کتاب نوشته اند. در اينجا تنها تعدادي اندک از اين نظرها( از مسلمانان و غيرمسلمانان) آورده مي شود:

مهاتما گاندي( رهبر استقلال هند): من زندگي امام حسين، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافي به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد يک کشور پيروز گردد، بايد از سرمشق امام حسين پيروي کند.

محمدعلي جناح( قاعد اعظم پاکستان): هيچ نمونه اي از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسين از لحاظ فداکاري و تهور نشان داد، در عالم پيدا نمي شود. به عقيده من تمام مسلمانان بايد از سرمشق اين شهيدي که خود را در سرزمين عراق قربان کرد، پيروي نمايند.

چارلز ديکنز( نويسنده معروف انگليسي): اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاي دنيايي بود، من نمي فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنين حکم مي نمايد که او فقط به خاطر اسلام، فداکاري خويش را انجام داد.

عبدالرحمن شرقاوي( نويسنده مصري): حسين شهيد راه دين و آزادگي است. نه تنها شيعه بايد به نام حسين ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار کنند.

و اين بود جزئي از گستره ي تأثيرگذاري حماسه ي حسيني بر آيندگان و دانشمندان جهان. انقلاب اسلامي نيز در اين خط سرخ شهادت گام گذاشت و چه قيام ها و جنبش هاي مردمي اي که با تأثير از اين انقلاب به وجود آمدند؛ و مردم ايران با الگوگيري از نهضت حسيني به خاطر بقا و عظمت اسلام و حکومت قرآن، براي حفظ ناموس و شرف مردم، براي اصلاح حال امت، به خاطر امر به معروف و نهي از منکر، به خاطر دفاع از مظلوم و مصالح عموم قيام کردند و اين قيام براساس اخلاق و شهامت و مصلحت عامه بود و جهادي به قصد دفع رذيلت و نشر فضيلت به شمار مي رفت. ملت هاي مظلوم و دربند و ستمديده با تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي، بيدار شدند، تظاهر به ديانت را به تعمق و ايمان بدل کردند.

حسين به خلق عالم آموخت که حامي آزادي و عدالت باشند. او نحوه ي امتناع از قبول ستم و رد استعمار را نشان داد. او غيرت، شجاعت، فداکاري، پايداري در برابر مصيبات و ثبات بر طريق حق را تعليم داد.

امر به معروف و نهي از منکر

در فرهنگ عاشورا، حاکميت ظلم يزيدي بزرگ ترين منکر اجتماعي است و مبارزه براي حاکم ساختن حق و قطع سلطه ي ستم، معروفي عظيم است.

امر به معروف و نهي از منکر، از مهم ترين فلسفه هاي حماسه خونين کربلاست. سيدالشهدا در وصيتي که نوشته و به برادرش محمد حنفيه مي سپارد، مي فرمايد:« اني ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظلما، انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي، اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنکر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب». اين جملات به وضوح، نقش امر به معروف و نهي از منکر را در حرکت عاشورايي امام نشان مي دهد. در زيارتنامه آن حضرت هم در اين موضوع مطرح است:« اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتيت الزکاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر و جاهدت في سبيل الله حتي اتاک اليقين». اين تعبيرات، نشان دهنده ي عمق اين فريضه ي ديني است که در متن جهاد خونين هم جلوه گر مي شود و دامنه ي امر به معروف و نهي از منکر، از واجبات و محرمات جزئي و فرعي و فردي، حتي به قيام براي اقامه ي قسط و سرنگوني حکومت باطل و تغيير نظام فاسد اجتماعي هم گسترش مي يابد.

 منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 81 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در حالي كه اكثر انقلاب‌هاي معاصر، سرچشمه ايدئولوژيك خود را از ناسيوناليسم، بورژوازي، كمونيسم و... مي‌گرفتند، مردم ايران به رهبري امام خميني،اسلام را به عنوان ايدئولوژي انقلابي خود برگزيدند. دليل بروز چنين رفتاري از مردم ايران بيش از هر چيز به فرهنگ سياسي ايرانيان باز مي‌گردد. باتوجه به آنكه مهم‌ترين منبع فرهنگ سياسي ايران، مباني ديني و به طور خاص مذهب شيعه است و بخش عمده‌اي از رفتار سياسي مردم نيز از اين منبع متأثر است، بنابراين حركت اسلامي مردم ايران در بهمن 57 نيز از اين منبع ناشي شده است.

از اين رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامي به عنوان تبيين كننده و تطبيق دهنده‌ي انديشه‌هاي اسلامي با جامعه‌ي ايراني به بررسي تأثير نهضت حسيني بر انقلاب اسلامي با تأكيد بر مقوله شهادت خواهيم پرداخت.

غلبه اصوليون بر اخباريون، شيعيان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسيم نمود. بنابر اعتقاد اصوليون، در عصر حضور معصومين، حاكميت و اختيارات آن توسط ائمه اعمال مي‌گردد ولي در زمان غيبت، از يك سو به دليل حكمت الهي و اقتضاي قاعده لطف كه زمين خالي از حجت نباشد، و از سوي ديگر از آنجا كه حفظ نظم اسلامي بايد به دست كسي انجام شود كه آگاهي كاملي از احكام اسلام و قوانين آن داشته باشد، حق حاكميت اسلامي و ولايت تصرف در امور اجتماعي و سياسي برعهده جامع‌الشرايط گذاشته شده است. 1

 از اين رو با تثبيت و نهادينه شدن اجتهاد و تقليد، عملاً جامعه شيعه به دو گروه اقليت مجتهد و اكثريت مقلد تقسيم گرديد و رهبري و هدايت ديني مردم و استنباط احكام اسلامي، به عنوان يكي از كارهاي ويژه مهم روحانيت درآمد. اين رويداد رابطه‌اي ناگسستني در تمام مراحل زندگي ميان مردم و روحانيت بوجود آورد كه طي آن روحانيت سعي در برقراري ارتباط با مردم و گروه‌هاي مختلف نمود.اين ارتباط به حدي قوي شكل گرفت كه نقش روحانيت شيعه در مسائل سياسي و اجتماعي ايران در زمان‌هاي مختلف غير قابل انكار مي‌نمايد. 2

بنابراين در نظام روحانيت شيعه، به واسطه وجود مسأله تقليد، نوعي رابطه معنوي ميان توده مردم و رهبران مذهبي ايجاد شده است. به طوري كه مردم تحت دستورات و نظرات رهبري قرار داشته و نوعي هم نوايي ميان آنان شكل گرفته است. اين همنوايي باعث شكل‌‌گيري قيام‌ها، جنبش‌ها، نهضت‌ها و در نهايت انقلابي اسلامي گرديده است.

شهيد مطهري با اذعان به اين مطلب كه در طول تاريخ، روحانيون و علماي تسنن، سخنان و طرح‌هاي اصلاحي بيشتري نسبت به علماي شيعه ارائه كرده‌اند، معتقد است كه آنها نتوانسته‌اند يك حركت اصلاحي عميق بوجود بياورند. به اعتقاد شهيدمطهري علماي شيعه با اينكه كمتر در اين زمينه‌ها حرف زده‌اند در طول يكصد سال اخير حركتهايي را رهبري كرده‌اند كه نظير هيچ كدامشان حتي در ميان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانيت مسيحي و امثال اينها...3

به عقيده شهيد مطهري، اين مسئله كه روحانيت شيعه در طول تاريخ منشا حركت‌هاي بزرگ شده است، دو دليل عمده دارد. دليل اول ويژگي خاص فرهنگ روحانيت شيعه است. به اين معنا كه فرهنگ شيعي يك فرهنگ زنده، حركت‌زا و انقلاب آفرين است. اين فرهنگ كه از روش و انديشه‌هاي امام علي (ع) تغذيه مي‌كند، فرهنگي است كه در تاريخ خود عاشورا، صحيفه سجاديه، دوره امامت و عصمت دويست و پنجاه ساله داردو اين در حالي است كه هيچ يك از فرهنگهاي ديگر چنين عناصر حركت‌زائي در خود ندارند. دليل دوم از نظر شهيد مطهري اين است كه روحانيت شيعه كه به دست ائمه شيعه پايه‌گذاري شده است براساس تضاد با قدرتهاي سلطه‌گر، انكار حقانيت پادشاهان و بي‌نيازي از قدرتهاي حاكم پايه‌گذاري شده است. روحانيت شيعه از نظر معنوي متكي به خدا و از نظر اجتماعي متكي به مردم است و هيچگاه جزو دولت نبوده است. بنابراين مهمترين دليلي كه روحانيت توانسته انقلاب را رهبري كند، استقلال است و اين حقيقت كه آنها هيچگاه عضو دستگاه‌هاي دولتي وغير دولتي نبوده‌اند و از آنها ابلاغ نمي‌گرفته‌اند. 4

بنابراين در مي‌يابيم كه سنت اعتراض عليه حكومت‌هاي جبار، سنت شهادت، جاودانگي روح سنت بست‌نشيني و پناه‌گيري در جوار اماكن متبركه، مرثيه‌خواني و عزاداري براي شهيدان تاريخ و ... از جمله منابع قدرت سنتي شيعيان محسوب مي‌گردند5 كه بدون درك آنهانمي‌توان فهم درستي از انقلاب اسلامي بدست آورد.

يكي از اين مقولات، شهادت‌طلبي است كه پيوند ناگسستني با قيام امام حسين(ع) و واقعه عاشورا، دارد بطور يكه در طول تاريخ بهره‌برداري هرمنوتيكي روحانيان شيعه از قرآن، سنت و عاشورا، ظرفيت انقلابي گسترده‌اي در اختيار آنان گذاشته است.

مفاهيم شهيد و شهادت در دين اسلام از تعبير خاصي نسبت به اديان ديگر برخوردار مي‌باشد. شهادت، مرگي از راه كشته شدن است كه شهيد آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبير قرآن «في‌سبيل‌الله» انتخاب مي‌كند. در واقع شهدا سعادت‌منداني به شمار مي‌آيند كه عمري را در خدمت به اسلام و مسلمين گذرانده‌اند و در آخر نيز عمر فاني خود را به فيض عظيمي كه دلباختگان به لقاءالله آرزو مي‌كنند بخشيده‌اند. از اين رو ‌آنان جايگاهي والا دارند، زيرا زندگاني خويش را در راه هدفي الهي با سرافرازي به خيل شهداي راه حق پيوند زده‌اند.

در اسلام شهادت صفتي از «حيات معقول» به شمار مي‌رود و شهيد پس از پيامبر از مقام و جايگاهي برتر برخوردار مي‌باشد. از اين رو در قرآن مجيد، حدود ده آيه به صورت صريح درباره كساني كه در راه خدا كشته شده‌اند وجود دارد. زنده بودن شهيد، رزق شهيد، آمرزش گناهان شهيد،ضايع نشدن عمل شهيد، مسرت وخوشحالي شهيد، وارد شدن در رحمت الهي و رستگاري شهيد از جمله مسائلي مي‌باشند كه در اين آيات به آنها اشاره شده است.

به مصداق آيات شريفه 169 تا 175 سوره آل عمران كه مي‌فرمايد: «البته نپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده‌‌اند بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتي كه از خداوند نصيبشان گرديده شادمان اند و به آن مؤمنان كه هنوز به آنها نپيوسته‌اند و بعداً در پي آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند كه از مردن هيچ نترسند و از فوت متاع دنيا هيچ غم مخورند. و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اينكه خداوند اجر اهل ايمان را هرگز ضايع نگرداند.» 6 در دين اسلام شهيد همواره زنده است و حيات و ممات او همواره صفتي براي حيات طيبه محسوب مي‌گردد.

از اين رو روحانيون شيعه در طول تاريخ طي سخنراني‌هاي خود با تفسير روزآمد آيات و روايات، و همچنين استفاده از نمادهاي اسلامي نظير شهادت، امام حسين، كربلا، عاشورا، پيامبر، امام ، عدالت و مفاهيم مقابل آن مانند ظلم، فساد، يزيد و ... و بيان قول، فعل و تقرير معصومان، بر افكار عمومي جامعه تأثير گذاشته‌اند و فرهنگ سياسي جامعه را دچار تحول اساسي نموده و هويت‌سازي كرده‌اند.

بنابراين استفاده از عناصر شهادت‌طلبي و الگوي كربلا را مي‌توان از جمله منابع قدرت روحانيان محسوب نمود. الگويي كه در ايام محرم قوي‌ترين نيروي ملي و بسيج اجتماعي را در اختيار روحانيت قرار مي‌دهد به شكلي كه تمام ملت به سوي يك سوگواري با احساسات شديد تا آن درجه سوق داده مي‌شوند كه باور كردن آن براي كساني كه شاهد آن نبوده‌اند بسيار مشكل است.

اين امر بويژه در دورانهايي كه مبارزه عليه عامل خارجي انجام مي‌گرفت از نتايج و اجتماع گسترده‌تري برخوردار مي‌شد. به اين صورت كه مؤلفه‌هاي مذهب شيعه و همچنين فضايي كه در جامعه ايران نسبت به مظلوميت امام حسين وجود داشت،‌عامل تقويت كننده رفتار سياسي روحانيون مي‌گرديد. به اين ترتيب، ايدئولوژي، فرهنگي سياسي و زمينه‌هاي تاريخي ايران، شرايطي را فراهم مي‌آورد كه رهبران مذهبي و روحانيون عالي‌ رتبه بتوانند مردم را بسيج نموده و بر حوادث و رويدادهاي سياسي جامعه تأثير بگذارند.

روحانيون مي‌توانستند حادثه عاشورا را بازسازي نموده و آن را با گفتمانهاي جديدي وارد عرصه سياسي ايران نمايند. از آنجايي كه سلطه خارجي براساس شرايط غير عادلانه‌اي ايجاد مي‌شود، بنابراين مي‌توانستند همانند «يزيد» را در فرهنگ سياسي ايران تشابه‌سازي نمايند و به اين ترتيب، مردمي كه سالها در عزاي امام حسين گريه كرده‌اند و از قيام وي، درس غيرت و شهادت فرا گرفته‌اند را وارد عرصه سياسي و اجتماعي‌اي نمايند كه زمينه‌ساز اعتراض عليه سلطه خارجي مي‌باشد.

در اين ميان امام خميني با دركي كه از دين و به تبع آن فقه سياسي و مقولات فقه سياسي داشت، مسائل را به صورت متمايزي نسبت به فقهاي پيش از خود مورد توجه قرار داد. امام خميني با اعتقاد به اينكه «زندگي سيد‌الشهدا‌، زندگي حضرت صاحب سلام‌الله عليه، زندگي همه انبياء عالم، همه انبيا از اول، از آدم تا حالا همه‌شان اين معنا بوده است كه در مقابل جور، حكومت عدل را مي‌خواستند درست كنند.» 7 مبارزه عليه رژيم جائر پهلوي را سرمشق زندگي خود قرار دادند.

از اين رو امام خميني، تقيه، امر به معروف و نهي از منكر، جهاد و شهادت را به صورت متفاوتي با فقهاي قبلي تفسير كرد و با توجه به ربط وثيقي كه بين اين چهار مقوله برقرار مي‌نمود، هنگامي كه شهادت امام حسين و عاشورا و كربلا و عبارت «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» را در نظر مي‌گرفت، تفسيري از قيام امام حسين به دست مي‌داد كه مي‌توانست كنش انقلابي عليه رژيم پهلوي را برانگيزاند.

در واقع امام خميني بيش از هر متاله شيعه كه داراي منزلي قابل قياس با وي باشد، خاطره كربلا را با احساس حادي از ضرورت سياسي به كار گرفته است. 8 مردمي كه در طول چهارده قرن حماسه محمد، علي، زهرا، حسين،‌زينب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه‌‌ها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از امام خميني شنيدند و علي و حسين را در چهره او ديدند. 9

زيرا انديشه سياسي امام به دليل خصلت ديني و ماهيت مكتبي خود،‌ از پيوند عميق و ناگسستني با نهضت حسيني برخوردار بوده است. چرا كه از ديدگاه امام خميني اسلام تنها به عبادت و برگزاري آئين‌هاي ديني ختم نمي‌شود ، بلكه دعوت وي به آگاهي و بيداري ملل جهت فهم دين،‌برقراري ارتباط فرد با اجتماع، ‌برقراري ارتباطات فرهنگي، داشتن استقلال فكري و احساس مسئوليت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمين، نشان از آميختگي اسلام با تمام وجوه زندگي انسان در قرائت ديني امام داشت.

در اين راستا امام خميني با ارايه تفسير جامع وهمه جانبه از تعاليم ديني، تلاش نمود بنيان فكري و ايدئولوژيكي جنبشهاي اسلامي را غنا و قدرت بخشد. از اين رو ايدئولوژي اسلامي در ايجاد و گسترش دامنه نفوذ و پيروزي انقلاب اسلامي نقش مهمي ايفا نمود. از اين رو بايد انقلاب ايران را به حساب آورد. زيرا مخالفت همه جانبه امام با رژيم شاهنشاهي و نفي سلطنت از سوي ايشان، به مفاهيم اساسي تشيع نظير امامت، شهادت، اطاعت از مرجعيت روحاني، ولايت فقيه و ...، رنگ و بوي ايدئولوژيكي داد و نقش بسيار مهمي در بنا نهادن سنگ انقلاب و پيش بردن آن به سمت پيروزي نهايي ايفا نمود.

در واقع ايدئولوژي تشيع كه يك حس پرخاشگري عليه ظلم و مبارزه در راه خدا و در نهايت شهادت‌طلبي را در پيروان خويش زنده نگاه مي‌دارد،‌ با تلاش امام خميني در رأس گروه‌هاي مذهبي بر اذهان عمومي مسلط شد و با توجه به نفود عميقي كه در سطح جامعه داشت، به وسيله شبكه بسيار وسيع روحانيت در شهرها و روستاها گسترش يافت و توانست با بسيج عمومي مردم جايگزين ايدئولوژي حاكم گردد. 10

وقتي به عبارات امام درباره عاشورا رجوع مي‌كنيم، ابتكار انقلابي امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده مي‌نماييم: «تمام انبيا براي اصلاح جامعه آمده‌اند و همه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداي جامعه بشود. سيدالشهدا روي همين ميزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد تا جامعه اصلاح بشود.» 11

در واقع امام خميني با اعتقاد به اين امر كه قيام و شهادت سيد‌‌الشهدا(ع) بايد ملاك عمل اجتماعي مسلمانان قرار گيرد،‌ نهضت حسيني را مبناي حركت خويش در انقلاب اسلامي قرار داد. «آنچه كه سيدالشهدا عمل كرد و ‌آن ايده‌ اي كه او داشت و آن راهي كه او رفت و آن پيروزي كه بعد از شهادت براي او حاصل شد و براي اسلام حاصل شد، (روحانيون) به [براي] مردم روشن كنند و بفهمانند به صد نفر، مي‌شود مقابله با يك همچو ظالمي داراي همه چيز كرد.» 12

از اين رو امام در مورد رسالت ملت در مقام عاشورا مي‌گويد: «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سرلوحه زندگي در هر روز و د رهر سرزمين باشد. همه روز بايد ملت اين معنا را داشته باشد كه امروز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را پياده كنيم. انحصار به يك زمين ندارد انحصار به يك عده و افراد نمي‌شود، همه زمين‌ها بايد اين نقش را ايفا كنندو همه روزها»13 «اين دستور آموزنده هم تكليف است و هم مژده. تكليف از آن جهت كه مستضعفان با عده‌اي قليل، عليه مستكبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم، مأمورند چونان سرور شهيدان قيام كنند. و مژده بدين جهت كه شهيدان ما در شمار شهيدان كربلا قرار داده است.» 14

امام خميني كه استقلال كشور را در عصر خود در خطر مي‌ديد، خطاب به علما و مردم مسلمان ايران اعلام نمود كه «امروز روزي نيست كه به سيره سلف صالحان بتوان رفتار كرد، با سكوت و كناره گيري همه چيز را از دست خواهيم داد.» 15 به عقيده امام، «تكليف ماها را حضرت سيد‌الشيهدا معلوم كرده است: درميان جنگا ز قلت عدد نترسيد.» 16 «قيام ايشان با تعداد كم به خاطر آن بود كه عذر را از ما ساقط كند»17 «حضرت سيد‌ الشهدا به همه آموخت كه در مقابل ظلمف در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد.» 18

بنابر همين مقولات، منابع قدرت در انديشه امام خميني به دو دسته مادي و معنوي تقسيم مي‌گردند. از اين رو امام ضمن توجه به منابع مادي قدرت (مسائل نظامي دفاعي) به عنوان عوامل تأمين كننده نظم و امنيت، بيشترين اهميت را به منابع معنوي مي‌دادند. امام قدرت حقيقي را از آن خدا و اسلام مي‌دانستند و در زمينه منابع معنوي قدرت، تأكيد زيادي بر باورهاي ذهني مردم داشتند. از اين رو امام خميني امدادهاي غيبي، ايمان مردم، وحدت و روحيه شهادت‌طلبي را از عوامل پيروزي انقلاب اسلامي مي‌دانستند و معتقد بودند «عشق به شهادت و عشق به لقاءالله، پيروزي مي‌آورد. پيروزي را شمشير نمي‌آورد، پيروزي را خون مي‌آورد.» 19

اعتقاد شهيد مطهري بر اين مبنا بود كه «جهاد اسلامي، امر به معروف و نهي از منكر، وظيفه نوعي و ديني و اجر و پاداش شهيدان گرديد و مردمي كه سالها اين آرزو را كه در زمره ياران امام حسين باشند در سر مي‌پروراندند و هر صبح و شام تكرار مي‌كردند. «يا ليتني كنت معكم فافوز فوزاً عظيما»، بناگاه خود رادر صحنه‌‌اي مشاهده كردند كه گويي حسين را به عينه مي‌ديدند. مردم صحنه‌هاي كربلا، حنين، بدر، احد، تبوك، و ... را در جلوي خويش مي‌ديدند و همين باعث شد كه به پا خيزند و از سرچشمه‌هاي عشق به خدا، وضو بسازند و يك سره بانك تكبير بر هر چه ظلم و ستمگري است بزنند.» 20

در شرايطي كه انديشه‌ها و رفتار امام خميني، سكوت در مقابل حكومت باطل و بي‌تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نمي‌تابيد، محمد‌رضا شاه پهلوي سعي در كنترل و يا خنثي نمودن مذهب از جهات سياسي مي‌نمود، او كه تلاش مي‌كرد با اعمال فشار بر مدارس علوم ديني آنها را بي‌روح نگه دارد،‌ علماي مذهبي، را «ارتجاع سياه» و مبارزين مسلمان را «عوامل مرتجعين سياه» لقب داد.

شاه كه در اوج قدرت‌طلبي خود از يك سو غافل از آن بودكه يك فرد شيعه مسلمان و مؤمن همه چيز را حتي مسائل و موضوعات سياسي و حكومتي را نيز در قالب مذهب و با زبان و مفاهيم مذهبي تفسير و توجيه‌ مي‌كند. 21 از سوي ديگر گمان مي‌كرد با تبعيد امام خميني به خارج از كشور، مبارزه‌طلبي ايشان را نيز از صحنه تحولات آتي ايران خارج كرده است.

اين در حالي بود كه امام در آثار دوران تبعيد خود بر لزوم پاي‌فشاري بر نهضت حسيني و احكام اسلامي بيش از پيش پاي مي‌فشردند: «اسلام را عرضه بداريد و درعرضه آن به مردم، نظير عاشورا به وجود بياوريد...» 22 زيرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براي ملت ما تا آخر دهر.» 23

با توجه به آنكه حركت سيد‌الشهدا (ع) يك اقدام كاملاً سياسي بود كه حضرت شرعاً خود را مكلف به آن مي‌دانست هدف نهايي و فلسفه و جودي اين قيام نيز تلاش براي تشكيل حكومت اسلامي بود.

در اين راه كه حضرت (ع) كاملاً به سرنوشت حركت آگاهي داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه اسلامي مي‌پنداشت. از اين رو حتي آگاهي از شهادت نيز مانعي در سر راه امام حسين و يارانش ايجاد نكرد. زيرا سيد‌الشهدا (ع) در هر حال خود را پيروز مي‌دانست، چرا كه ملاك پيروزي، انجام تكليف مبارزه با ظلم و تلاش براي برپايي حكومت عدل بود.

بدين سان بود كه امام خميني به عنوان رهبر انقلاب، درهاي جديدي را در تحليل صحيح و بهره‌بري كامل و اساسي از قيام امام حسين گشود و نهضت حسيني را سرمشق و الگوي انقلاب اسلامي قرار داد. زيرا امام خميني نيز معتقد بود كه «سيد‌الشهدا (ع) به تكليف شرعي الهي مي‌خواست عمل بكند. غلبه بكند، تكليف شرعيش را عمل كرده، مغلوب هم بشود، تكليف شرعيش را عمل كرده، قضيه تكليف است.» 24

در واقع امام خميني قيام سيد‌‌الشهدا (ع) را يك الگوي بزرگ مي‌داند كه از نقطه نظر فقهي و عمل به وظايف و تكاليف ديني، بايد سرمشق قرار گيرد.

تأكيد بر قيام عاشورا و فرهنگ شهادت ‌طلبي نزد امام خميني از چنان اهميتي برخوردار بود كه ايشان حتي در وصيت‌نامه سياسي الهي خود نيز به تذكر در اين باب پرداخته‌اند: «ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما صلوات الله و سلامه عليهم در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي از ابعاد آن است، در حبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راه براندازي حكومتهاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. و ما امروز مفتخريم كه مي‌خواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم و اقشار مختلفه ملت ما در اين راه بزرگ سرنوشت‌ساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدا مي‌كنند.» 25

در پايان با توجه به آنچه ذكر شد در مي‌يابيم كه انقلاب اسلامي ايران از بسياري از جهات وامدار نهضت حسيني و مقولاتي نظير شهادت‌طلبي عاشورايي مي‌باشد. در واقع اسلام به عنوان ايدئولوژي انقلاب از سوي امام خميني با مفاهيم عاشورايي آميخته شد و مردمي‌ترين انقلاب قرن بيستم را رقم زد. در اين انقلاب نفي سلطه و مبارزه با بيگانگان از يك سو و شهادت‌طلبي و آزادگي به شيوه‌ي حسيني از سوي ديگر مد نظر امام خميني و مردم مسلمان ايران قرار گرفت. از اين رو نهضت حسيني به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثير بسزايي نخست در شكل‌گيري مبارزات عليه رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي و سپس در جبهه‌هاي جنگ عليه تجاوزگران خارجي به جاي گذاشت.

پي‌نويس‌ها:

1.             امام خميني، شئون و اختيارات ولي فقيه، ترجمه ولايت فقيه از كتاب البيع، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميف 1369، ص 61.

2.             نقش بارز روحانيت در تاريخ معاصر ايران را مي‌توان در نهضت تنباكو، انقلاب مشروطه، لغو قرارداد 1919، مخالفت با جمهوري‌خواهي رضا شاه، نهضت ملي شدن صنعت نفت، قيام 15 خرداد 1342، كاپيتولاسيون سال 1343، انقلاب اسلامي و .... مشاهده نمود.

3.             مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، ص 179.

4.             همان، صص 184 ـ 186.

5.             علي‌اصغر كاظمي، بحران نوگرايي و فرهنگ سياسي در ايران معاصر، تهران، قومس، 1376، ص 128.

6.             قرآن مجيد، سوره آل عمران، آيات 169 ـ 171.

7.             صحيفه نور، ج 20، ص 191.

8.             حميد عنايت، تفكر نوين سياسي اسلامي، تهران،‌ سپهر، 1362، ص 271.

9.             مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121.

10.           جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، قم، دفتر نشر معارف،‌1382، صص 140ـ 137.

11.           صحيفه نور، ج 15، ص 59.

12.           همان، ج 17، ص 61.

13.           همان، ج 4،‌ص 202.

14.           همان، ج 1، ص 57.

15.           همان، ج 1، ص 44.

16.           همان، ج 17، ص 59.

17.           همان، ج 4، ص 42.

18.           امام خميني(ره)، قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني (ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، چاپ اول، بهار 1373، ص 55.

19.           صحيفه نور،‌ج 16، صص 69ـ 70.

20.           مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121.

21.           همان، صص 40ـ 41.

22.           ر. ك: روح‌الله خميني، نامه‌اي از امام موسوي...، ص 181.

23.           صحيفه نور، ج 2، ص 11.

24.           همان، ج 4، ص 16.

25.           وصيت نامه سياسي ـ الهي امام خميني، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 16.

 

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 92 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در طول تاريخ افرادي بوده اند كه براي مبارزه با بي عدالتي جانفشاني كرده و گاه حتي موفق هم بوده اند اما فقط نام و نشاني از آنان در تاريخ باقي مانده و به مرور زمان خاطره رشادت هاي آنان از اذهان مردم پاك شده است ولي به راستي چه اتفاقي مي تواند سبب شود تا قيام عاشوراي امام حسين(ع) پس از اين همه سال زنده و جاويد بماند و بهترين و مناسب ترين الگوي عملي و اخلاقي ديگرقيام ها در طول تاريخ تا به امروز عليه ظلم و ستم و بيدادگري باشد؟

آيت الله جوادي آملي معتقد است كه اگر كسي عاقل شد، عادل هم است و اگر كسي عادل بود عاقل هم است و در تبيين علت گريه بر سيدالشهدا(ع) مي گويد: ما براي اينكه چنين درختي را خواستند قطع كنند و بريدند، اشك مي ريزيم و ناله مي كنيم... در جريان سيدالشهدا، در حقيقت انسان براي مظلوميّت عدل و عقل اشك مي ريزد.

با اين حال بايد اذعان كرد بيداري اسلامي كه اينك اغلب كشورهاي اسلامي را در برگرفته است نشأت يافته از انقلاب اسلامي ايران است كه سرچشمه حقيقي خود را از نهضت عاشوراي امام حسين(ع) اخذ كرده است.

اين اعتقاد اگرچه در بدو آغاز تظاهرات هاي مردمي منطقه دور از ذهن بسياري از دولتمردان آن بود اما بسياري از كارشناسان سياسي و افرادي اعم از بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي به اين مساله اشاره و اعتراف كردند كه احتمال وقوع انقلاب اسلامي و مردمي، مشابه انقلاب ايران در مصر بسيار محتمل است.

وي كه از بدست گرفتن اداره امور كشور توسط گروه هاي اسلام گرا با بهره مندي از بحران سياسي آن زمان نگران بود پيش بيني اش درست از آب درآمد و اكنون گروه هاي اسلام گرا درصدد حذف رژيم جعلي اسرائيل در منطقه و توجه عميق تر به ارتباط با جمهوري اسلامي ايران هستند، همان اتفاقي كه در تونس، ليبي و اردن و ديگر كشورهاي خاورميانه رخ داد.

صدور انقلاب اسلامي متاثر از قيام عاشورا

شيمون پرز رئيس رژيم غاصب صهيونيسم در سخناني درباره اوضاع اخير مصر و بروز اعتراضات مردمي در اين كشور تاكيد كرد كه اگرچه تمامي اقدامات حسني مبارك مطابق خواست اسرائيل نبوده اما اين رژيم احترام زيادي براي وي قائل است، زيرا يكي از اقدامات مهم مبارك حفظ صلح! با اسرائيل بوده است.

كارشناسان سياسي معتقدند شباهت تحركاتي كه از تونس آغاز شد و با گذر از اردن و ليبي و... امروز آتش سركش آن مصر را درنورديده است به طور حتم برگرفته از پيامي است كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران با تأسي از نهضت عاشورا سال ها پيش مطرح كرده بود.

چرا كه امام خميني(ره) ايمان داشت اسلام دروازه هاي ظلم را خواهد گشود و با صدور انقلاب، بذر استعمارستيزي و مقابله با استكبار را به تأسي از اصول اسلام و نهضت حسيني در سراسر گيتي خواهد پراكند.

اما به راستي چرا انقلاب اسلامي ايران كه متاثر از قيام عاشورا بود توانست زمينه هاي عالي خود را به ديگر جوامع آزاديخواه در بند صادر كند و جرقه انقلاب را در اين كشورها بيفروزد و پايه هاي قدرت پوشالي غرب در منطقه را متزلزل كند؟

در پاسخ به اين سؤال حجت الاسلام و المسلمين محمد حسين نيك فال نويسنده و عضو هيات علمي دانشگاه، جرقه بيداري اسلامي در منطقه و وقوع انقلاب اسلامي ايران را قيامي تأسي يافته از نهضت قيام امام حسين(ع) مي داند و قيام هاي رخ داده در جهان و تاريخ را به دو دسته تقسيم مي كند.

وي معتقد است: برخي قيام ها در راه فضايل انساني و برخي براي منافع شخصي و گروهي اتفاق مي افتند.

نيك فال ادامه مي دهد: قيام هايي كه در راه فضايل انساني شكل مي گيرند دو ويژگي را در خود جاي داده اند ؛ نخست اينكه محدود به يك دوره زماني نبوده و با گذر زمان از بين نمي روند و دوم قيام هايي كه شكست در آنها معنايي ندارد.

اين استاد دانشگاه در گفت و گو با گزارشگر كيهان مي گويد: با شاخص هايي كه از قيام امام حسين (ع) سراغ داريم مي توان نهضت عاشورا و قيام امام خميني(ره) را جزو اين دسته از انقلاب ها برشمرد كه تنها در مسير فضايل ديني وانساني شكل گرفته اند.

الگوي عاشورايي قيام هاي عدالت خواهانه

حضرت امام خميني(ره) معتقد بودند كه محرم و قيام حسيني باعث زنده ماندن اسلام در طول تاريخ بوده است.

رئيس پژوهشكده حكمت اسلامي مي گويد: نگاه فلاسفه اسلامي به ويژه فلاسفه شيعه به واقعه عاشورا «قدسي» است، نه يك پديده جزئي و صرفا تاريخي.

حجت الاسلام عليرضا قائمي نيا، رئيس پژوهشكده حكمت اسلامي درباره رويكرد فيلسوفان اسلامي به خصوص فلاسفه شيعه به واقعه عاشورا به فارس مي گويد: نگاه فلاسفه اسلامي به واقعه عاشورا قدسي است؛ خدا با ايده هاي قرآني پيوند دارد.

وي تصريح مي كند: دست خدا را در واقعه عاشورا مي توان ديد كه چگونه تاريخ را رقم زده و چگونه تاريخ را تغيير داده، البته الگوي حسيني به صورت توأمان تاثيرات اجتماعي و اعتقادي دارد و هيچ گاه متوقف نخواهد شد و موتور محركه تفكر اسلامي است.

قائمي نيا در توضيح اين موضوع مي گويد: فلاسفه اسلامي بر اين باور هستند كه «محرم» اسلام را زنده نگه داشته است كه مي تواند در هر عصر و تاريخ خاص، نمود داشته باشد.

رئيس پژوهشكده حكمت اسلامي تاكيد مي كند: فلاسفه شيعه نگاه الگويي به محرم دارند كه صرفا پديده تاريخي و جزئي نيست بلكه فراتاريخي است كه مانند واقعه درخشان تاريخي مي تواند الگوي حركت ها در طول تاريخ شود و تكرارپذير است؛ همان گونه كه امام خميني(ره) فرمود پيروزي انقلاب اسلامي را مرهون محرم است.

تاثيرات انقلاب اسلامي ايران از قيام حسيني

با بررسي و تحليل اهداف نهضت انقلاب اسلامي ايران به ريشه هاي مشترك انقلاب ايران و نهضت عاشورا مي رسيم كه ارتباط و پيوستگي اين دو را نمايان مي كند.

حجت الاسلام نيك فال در اين زمينه معتقد است: هدف امام حسين(ع) در روز عاشورا همان هدفي است كه امام خميني در جريان انقلاب اسلامي ايران دنبال كرد. به طور مثال مي توان به افشاگري هاي امام راحل اشاره داشت. امام حسين(ع) به معرفي چهره فاسد و تصوير واقعي از سياست هاي پليد بني اميه پرداخت و همين اتفاق كه در مورد نهضت امام حسين(ع) رخ داد و پس از عاشورا چهره واقعي بني اميه براي مردم آشكار و منجر به سقوط آل اميه شد را مي توان در نهضت امام خميني ديد. امام در سخنراني هاي خود چهره زشت و ننگين و نوكرمآبانه شاه را كه قبل از آن به شكلي ديگر براي مردم جلوه گري مي كرد هويدا ساخت.

اين عامل را بايد برگرفته از بصيرت و آگاهي دانست، تا جايي كه حضرت قاسم مرگ را از عسل شيرين تر مي داند كه مشابه همين بصيرت را در انقلاب اسلامي ايران مي توان ديد.

نيك فال مي گويد: در انقلاب اسلامي مي بينيم شهيد مدني در تبعيد مي گويد هر چه بيشتر در تبعيد بمانم گناه شاه بيشتر و ثواب من بيشتر است. اما موضوع بعدي بحث رهبري پيشگام است. حضرت اباعبدالله الحسين فرمودند كه به من امر كردند اول باشم و امام حسين هم در همه برنامه ها اول بود همچنان كه در جبهه شهادت ابتدا فرزند خودشان يعني حضرت علي اكبر(ع) را راهي ميدان جنگ كردند.

اين استاد دانشگاه مي گويد: تنها آزادي و آزادگي و مبارزه با ظالمان زمانه در راه زنده ماندن دين هدف قيام امام حسين (ع) بوده كه به الگوي تمامي ملت هاي آزاديخواه جهان مبدل شده است و انقلاب اسلامي ايران نيز به عنوان حركتي متاثر از قيام حسيني شكل گرفت .

بيداري اسلامي متاثر از نهضت عاشورايي

«آثار و تبعات نهضت عاشورا بر انقلاب اسلامي ايران و نهضت امام راحل بسيار زياد بود و مصداق آن را مي توان عظيم ترين راهپيمايي در سال 57 در روز تاسوعا و عاشورا عنوان كرد كه مردم ما با همان روحيه سلحشوري و معنويت به خيابان ها آمدند و در همان جا بود كه كمر رژيم طاغوت شكسته شد

جهانگير كوثري، نايب رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي با بيان اين عبارات تاكيد دارد كه بستر تحركات اسلام گرايانه در روز عاشورا و توسط امام حسين (ع) پايه ريزي شده است.

وي مي گويد: پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تظاهرات هاي مردمي نشان دهنده اين بود كه مردم چقدر به اعتقاداتشان پايبندند مخصوصا نهضت امام حسين(ع) نه تنها در ايران بلكه در كشورهاي شيعي و مسلماني كه به ائمه معصومين اقتدا مي كنند به عنوان الگو پيش روي مردم قرار دارد و به همين علت حزب الله لبنان و گروه هاي جهادي ديگر شكل گرفته است.

اين نماينده مجلس شوراي اسلامي در ادامه به گزارشگر كيهان مي گويد: فداكاري و از خودگذشتگي كه امام حسين و ياران وفادارايشان داشتند الگوي خوبي بود و اين كه همه موجودي خود را به صحنه نبرد بردند و تا از ارزش هاي اسلامي و الهي كه پيامبر اعظم(ص) مبناي آن را در جامعه گذاشته بودند محافظت كنند كه مهم ترين آن امر به معروف و نهي از منكر بود، بايد مورد احترام و اقتدا قرار گيرد.

كوثري مي گويد: متاثر از اين اقدام اباعبدالله الحسين(ع) ملت ايران هم به رهبري امام خميني اين چنين عمل كردند و الگويشان عاشورا و محرمي بود كه در سال 60 هجري پايه گذاري شد.

به اعتقاد اين وكيل مردم در مجلس شوراي اسلامي اين روزها با تحولات خاورميانه شاهديم كه چه جوامع شيعه و چه اهل تسنن در منطقه خاورميانه ايثار و فداركاري و از خود گذشتگي كه نشأت گرفته از نهضت عاشورا بود را الگو قرار داده اند و با نثار جانشان به دنبال كوتاه كردن دست استكبار و ظلم و جور حاكمان در كشورشان هستند.

موضوعي كه صادق شهبازي، عضو شوراي مركزي جنبش عدالتخواه دانشجويي در گفت و گو با خبرنگار سرويس گزارش كيهان الگو گرفتن از نهضت عاشورا را براي جاري كردن خواست خدا و آيين اسلام در جوامع مختص مسلمانان نمي داند.

وي مي گويد: انقلاب امام حسين (ع) و ياران وفادار ايشان پيامي فراگير و بسيار شفاف و روشن براي همه ملت هاي مسلمان و همچنين ملت هاي آزاديخواه و تحت ستم جهان داشت.

به اعتقاد وي، الگوپذيري قيام عاشوراي حسيني فقط به كشورهاي اسلامي اختصاص ندارد بلكه بسياري از ملت هاي آزاديخواه و غير مسلمان جهان نيز از قيام حسيني الگو گرفته اند.

وي به بيداري ملت هاي منطقه اشاره مي كند كه دولتهاي اروپايي و امريكا تاكنون هزينه گزافي براي پيشگيري از پيروزي اسلامگرايان پرداخته اند.

اين فعال دانشجويي همچنين ادامه مي دهد: مهم ترين استراتژي نظام سلطه متوقف كردن صدور انقلاب اسلامي با فشار به ايران اسلامي به عنوان پرچمدار الگوپذيري از قيام عاشورا و ترويج ايران هراسي در منطقه و جهان است.

شهبازي پيروزي انقلاب را فراتر از يك انقلاب بلكه تحول بزرگي در عرصه سياسي، اجتماعي، اقتصادي و حتي فرهنگي و بيداري اسلامي در ميان ملل مسلمان مي داند كه پذيرفتن اقتدار ايران اسلامي حداقل اعتراف محافل غربي خواهد بود .

البته ناگفته نماند كه بصيرت و آگاهي مردم شرط موثر پيروزي و تداوم و استمرار انقلاب اسلامي در دوران مبارزه با رژيم ستم شاهي بود و آگاهي هاي عميقي كه در مـيان مـلت ايران پديد آمد مرهون رهنمودهاي امام خميني(ره) به عنوان بنيانگذار جمهوري اسلامي بود و پس از آن نيز رهبري امام خامنه اي توانست نظام اسلامي در ايران را از چالش هاي مختلفي عبور دهد و بر اقتدار ملي و منطقه اي جمهوري اسلامي بيفزايد.

كارشناسان غربي نيز به اين نكته اذعان دارند كه انـقلاب اسـلامي بـلوك بنديها و نـظام دوقـطبي تـثبيت شده در نظام بـين الملل جهان را درهم ريخت.

ولايت و شهادت دو خطر براي دشمن

دو اصل از اصول اساسي در دين مبين اسلام ولايت و شهادت عنوان مي شود.

دو عاملي كه هميشه موجب هراس دشمنان بوده و معبري براي دستيابي به پيروزي شده است.

حجت الاسلام نيك فال با اشاره به اين دو عامل مي گويد: وفاداري ياران سيدالشهدا(ع) در كربلا و جانفشاني آنها براي احكام اسلام و عشق به شهادت علت پيروزي و ماندگاري قيام عاشورا بود. امام حسين قيام خود را براي ماندگاري اسلام مفيد مي داند و مرگ را براي خود دلچسب برمي شمارد درست مثل گردن بندي براي يك دختر جوان.

وي به شرايط كنوني جوامع اسلامي اشاره مي كند و مي گويد: در همين زمان كه استكبار جهاني با شناخت عناصر اصلي اسلام يعني شهادت و ولايت به كمرنگ كردن اين دو عنصر در جوامع اسلامي پرداخت اما تاثير آن به خاطر بيداري اسلامي كه رخ داده است محال است كه اتفاق بيفتد تا جايي كه انديشمندان غربي هم به اين موضوع اعتراف مي كنند. همان طور كه مهاتماگاندي مي گويد: من براي هند ارمغان جديدي نياوردم بلكه از مطالعاتم از نهضت عاشورا پي بردم كه اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجب است همان راهي را بپيماييم كه

حسين بن علي(ع) پيمود.

و يا دانشمندان ديگري كه معتقدند حسين با قرباني كردن عزيزترين افراد خود درس فداكاري و جانبازي به دنيا آموخت.

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 57 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

قیام امام حسین به عنوان یک مکتب فکری، قیام فطرتهای ظلم ستیز در مقابل طاغوت زمان بود و آنچه امروز در جهان عربی اسلامی شاهد آن هستیم که به فرموده ی مقام معظم رهبری بیداری اسلامی است، بیداری همان فطرتهایی است که در مکتب فراگیر و جهان شمول امام حسین بارور شد. این نوشته تحلیلی است تطبیقی بر بیداری اسلامی و نهضت حسینی.

 اگر بیداری اسلامی را به بیداری باورهای اسلامی و قیام علیه طاغوتهایی که سعی در از بین بردن مظاهر اسلام دارند تعریف کنیم می توان گفت این بیداری، میراث نهضت امام حسین است که محرم سال 61 هجری اولین حرکت بیداری اسلامی را شاهد بود قیامی که به لحاظ دارا بودن نقاط توانمند ایدئولوژیکی قویترین نهضت در تاریخ اسلام به شمار می آید و مبنای غالب جنبشها و نهضت های اسلامی از جلمه قیام توابین، قیام مختار، قیام زیدبن علی و قیام طرفداران اسماعیل بن جعفر الصادق (ع) و امام خمینی (ره) بوده است که علت آن ویژه گی برجسته و جهان شمول قیام امام حسین می باشد زیرا یک جنبش آنگاه که جوانب متعدد اعتقادی، اجتماعی در آن لحاظ گردد و از هر جهت خواستگاه آزاده گان و آزاد اندیشان شود تبدیل به نهضت و مکتبی فکری می گردد یعنی قیامی متفکرانه برای اصلاح جامعه و تغییر در روند جاری یک مجموعه.

 اما برای اثبات الگو پذیری دو یا چند چیز از یک اصل لازم است به نقاط مشترک آنها دست یافت و با وجود اصول مشترک قاطعانه قضاوت کرد که این حرکت از آن اصل الگو گرفته است از این رو ما به عوامل قیام امام حسین و نیز اهداف آن نکاتی را گفته سپس به آنچه که امروز عامل این نهضتها شده است خواهیم پرداخت تا با تطبیق اهداف و عوامل مشترک روشن شود که بیداری اسلامی میراث نهضت حسینی است.

 امام حسین (ع) پس از روی کار آمدن یزید که علناً به فسق تجاهر می کرد و بی پروا هنجارشکنی می نمود و سعی در محو نمودن مظاهر و اصل اسلام داشت با به وجود آمدن دو وضعیت مناسب که به آن اشاره خواهد شد حرکتشان را به سمت کوفه آغاز کردند. طبیعی بود که امام حسین با یزیدی که کفر خود را اظهار کرده بود بیعت نکند و ظلم او را تحمل ننماید. یزید در ضمن اشعار زیر علناً به کفر خود اقرار می کند:

 لیت اشیاخی ببدر شهودا                             جزع الخزرج من وقع الاسل

 لا هـلـو واستهلو افـرحـاً                              ثـم قـالوا یا یزیـد لا تـشـل

لعبت هاشم بالملک فلا                   خـبر جـاء و لاوحـی نــزل

 لست من خندف ان لم انتقم             من بنی احمد ما کان فعل(حماسه کربلا، ترجمه نفس المهموم، ص 409)

 اما دو وضعیتی که به حرکت امام حسین سرعت بخشید درخواست توام با تهدید ولید حاکم مدینه برای بیعت گرفتن از امام حسین بود (الفتوح5/11)

 

و دوم آن که کوفیان با ارسال نامه های فراوان و دعوت از حضرت برای پذیرش زعامتشان حجت را تمام کرده بودند اگر چه پس از آن به رسم دیرینشان پیمان شکنی کردند (الکامل فی التاریخ 4/20 تاریخ طبری 4/264-263)از طرفی گویا بستر تاریخ اقتضا می کردند ناجی آن اسلام که در آن روز با یزید به انحطاط می رفت، حسین بن علی باشد.

 

از این رو امام حسین با بیان سه هدف کلی قیام خود را آغاز نمود. اهدافی که ماهیت قیام را آشکار و با دادن جان عزیز خود و عزیزانش و اسارت بازوان توانمند قیام، مکتبی فراگیر پدید آورد که در هر روز تاریخ و تا ابدیت زمان جاودانه خواهد ماند.

 

اهدافی که امام قیام خود را برای تحقق آن شکل دادند احیای دین جدش، عمل به سیره ی پدر بزرگوارش و امر به معروف و نهی از منکر بود. (الفتوح 5/33- مناقب 4/89)اما چگونه این سه هدف می تواند خواستگاه همه ی ملل جهان در طول زمان باشد با تامل به پیامهای این سه هدف جهانشمولی آن را آشکار می سازد، امام حسین با بیان احیای دین جدش همانا آزادگی و حریت را می خواست زیرا درس و شالوده ی دین اسلام آزاده گی و حریت است و رستگاری در پرتو این دین رقم می خورد از این رو شعار پیامبر اسلام قو لو الا اله الا اله تفلحوا بود و با بیان عمل به سیره ی پدرش در حقیقت احیای عدالت با تمام مصادیقش را می خواست زیرا آنچه که علی را شهره ی عالم ساخت علاوه بر فضایل بی شمارش همانا عدالت خواهی و بسط آن در جامعه بود، (امام علی صدای عدالت انسانی، جرج جرداق) و با هدف امر به معروف و نهی از منکر ساختن جامعه ای آرام و آرمانی با حرکت به سمت کمال انسانی را نوید می داد حال آیا آزادگی و عدالت و کمال گرایی مختص به یک قشر و مذهب است یا خواستگاه اقوام و ملل جهان؟

 

اما این قیام که با به ثمر نشستن خون امام و هفتاد و دو یار جانبازش شکل گرفت دارای ابعاد وسیع تری بود گویا قیام امام به دو بخش شمشیر و سنان و زبان و بیان تقسیم شده بود که بخش اول آن را امام و یارانش تحقق بخشیدند و بخش دوم آن را علی بن حسین و عقیله بنی هاشم زینب کبری به عهده داشتند و چه نیکو هر دو گروه از عهده ی وظایفشان برآمدند زیرا اگر نبود روشنگری های امام سجاد و زینب بنت علی ابهامی که در ذهن مردم بواسطه ی سمپاشی های یزید و عمالش وجود داشت همیشه باقی می ماند و خون پاک سالار شهیدان و سرداران و سربازانش به هدر می رفت. این نهضت عظیم و مکتب عمیق دارای نقاط برجسته ی درس آموز بود که همان اهداف و نقاط برجسته تا به امروز سنگ بنای نهضتها شده است، آنچه در این قیام بیشتر جالب توجه است را می توان در موارد زیر خلاصه نمود.

 1- آنجا که دین در خطر اضمحلال و فراموشی است از بذل جان بهترین مخلوقات خدا نباید دریغ کرد و جان آنگاه که بر پا کننده ی عَلَم ایمان باشد ارزش می یابد و این مختص به یک قشر و گروه خاص نیست بلکه احرار عالم هر گاه اصول اعتقادی خود را در خطر می بینند تمام قد قیام

می کنند. و امام فرمود اگر با کشته شدنم دین جدم بر پا می ماند پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید. (ترجمه نفس المهموم-402)

 2- در سخت ترین شرایط حتی زمانی که بر حرکت خود پیروزی ظاهری نیز نمی بینند نباید ظلم پذیر بود زیرا به فرموده ی امام حسین مرگ سرخ به از زندگی ننگین است. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع))

 3- هدف یک نهضت زمانی جاودانه و اثر گذار خواهد بود که صبغه ی الهی داشته باشد نه آنکه مطامع شخصی و قشری در آن دخیل باشد زیرا هر آنچه با ذات لایفنای الهی پیوند بخورد بقا

می یابد و امام حسین نیز می فرماید: بخدا سوگند برای خواسته های شخصی و پراکنده کردن مسلمانان قیام نکردم. (الفتوح 5/33- مناقب 4/89)

 

4- هر گاه هدف مقدس و الهی باشد، آتش زدنها، یتیم شدنها، اسارت رنج و سختی همه زیبا خواهد بود چنان که حضرت زینب بازوی پر توان نهضت در پاسخ ابن زیاد می فرماید و ما رایت الاجمیلاً (ترجمه نفس المهموم ص 368)

 

5- اعظای یک انقلاب و نهضت در سخترین شرایط و در اوج اسارت باید با دشمن با عزت و اقتدار برخورد کند و انفعال نپذیرد چنان که حضرت زینب مقتدرانه در مقابل تحقیرهای یزید می فرماید انی لاستصغرک سپس شخصیت حقیر یزید را به باد سخنان حق و متقدرانه ی خود می گیرد و او را مجبور به انفعال می کند (ترجمه ی نفس المهموم ص 411)

 

6- اعضای نهضت به وظایف تعریف شده ی خود برای به نتیجه رسیدن حرکتشان باید عمل کنند آن چنان که امام حسین و علی بن حسین و زینب کبری انجام دادند.

 با آنچه گفته شد قیام امام حسین این گونه تعریف می شود که: حرکت امام شکل گیری نهضت و مکتبی فکری و عملی بود بر پایه ی بیداری فطرتها برای آزاده زیستن در پرتو عدالتی فراگیر و نیز مبارزه با ظلم و رسیدن به جامعه ای کمال گرا و دور از پلیدی گناه.

 این تعریف به خوبی جهان شمولی حرکت امام حسین را می رساند اما چگونه می توان علاوه بر آنچه از مکتب کامل امام حسین گفتیم آن را به بیداری اسلامی تطبیق و ارتباط دهیم؟ ما پیشتر یادآور شدیم که نهضت امام حسین (ع) سنگ بنای نهضتهای متعددی از جمله نهضت امام خمینی (ره) شد. آنچه که بیشتر نهضت امام حسین را به بیداری اسلامی ارتباط می دهد احیای آن حرکت عظیم توسط امام خمینی بود. امام با بیان این جمله ی معروف که این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و نهضت ما نهضت حسینی است با پرورش تفکر ولایت فقیه و عملیاتی ساختن آن توانست پس از گذشت سالها از قیام امام حسین دوباره آن تفکر را احیا نماید و با قیام در مقابل طاغوت زمان و براندازی آن، انقلاب اسلامی را به ثمر رساند. تفکر امام تفکر حسینی بود و نهضت او در طول همان نهضت و الهام گرفته از آن مکتب بود و آنچه که امروزه رهبران جنبشها و نهضتها در کشورهای اسلامی به صراحت آن را بیان می کنند تاثیر پذیری از نهضت امام خمینی است بنابراین با یک قیاس ساده می توان گفت: الگوی بیداری اسلامی نهضت امام خمینی است و نهضت امام متاثر از نهضت امام حسین است پس بیداری اسلامی میراث نهضت حسینی است. کلید واژه ی پر معنا و با مسمای بیداری اسلامی که از سوی رهبری مدبر و هوشمند نظام اسلامی مطرح شد حامل پیامهایی است که بررسی آن می تواند ما را در رسیدن به هدف این نوشتار یاری دهد.

مقام معظم رهبری با بررسی عالمانه و تحلیلی هوشمندانه و روشنگرانه حرکتهای ملتهای عربی اسلامی را بیداری اسلامی نامیدند و استدلالشان این است که همه ی این خیزشها با الله اکبر و نماز جمعه و جماعات توام است. عدالت خواهی و ظلم ستیزی و به سر آمدن تحمل تحقیرها از آن حاکمان و قدرتهای مستکبر و بیزاری از آمریکا و همفکرانش در شعارها و حرفها و خواسته هایشان روشن است. (سخنرانی مقام معظم رهبری در همایش بین المللی بیداری اسلامی)

 و به حق اشارات دقیق و عالمانه ای می باشد زیرا می بینم که جوانان و مجموعه ی انقلابیون در هر کوی و برزنی اقامه نماز به جماعت و جمعه دارند و شعار الله اکبر گویش روز و شبشان است، جان و مالشان را فدای هدف خود که آن را مقدس می شمارند می نمایند اندیشمندان آنها به روشنگری می پردازند، بر حکام خود که خود فروخته شدند و مظاهر دین و غیرت ملی آنها را به سخره گرفتند شوریده اند و خواهان حکومتی بر مبنای عدالت و حریتند. حال به مقایسه با آنچه پیشتر از نهضت امام احرار حسین بن علی گفتیم آیا نمی توانیم این بیداری اسلامی را میراث نهضت عظیم حسینی بدانیم؟

 آری قیام حسین قیام فطرتهای بیدار است و فطرت زمان و مکان و گروه نمی شناسد. و این خون حسین است که بر تارک تاریک زمان می درخشد و راه آزاده گی، عدالت خواهی، ظلم ستیزی و کمال گرایی را برای آیندگان روشن می سازد.

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 114 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

آنچه در عاشورا سال شصت و یک هجری اتفاق افتاد گرچه به ظاهر یک حادثه می نمود، امّا حماسه‌ای عظیم و تکان دهنده بود که وجدانهای خفته را بیدار کرد و خون رشادت و آگاهی را در رگها ی اُمّت اسلامی دوانید. در واقع عاشورا به مکتبی تبدیل گردید که ستمدیدگان را بر ضد ظلم شورانید. از این رو ائمه هُدی‌ (ع) بر حادثه کربلا به عنوان برنامه‌ای تحول آفرین، احیاگر و بسیج کننده تأکید داشتند و همواره می‌کوشیدند تا آن را زنده و سازنده نگه دارند.

امام خمینی (ره) که به حق در سخن و رهنمود، در قیام و عمل در حفظ میراث عاشورا اسوة بی‌بدیلی در تاریخ معاصر تشیع بود،‌ می‌فرمود: «دستور آموزندة کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشوار قیام عدالتخواهان با  عددی قلیل و ایمان و عشق بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد

آن رهبر فرزانه در عمل این دیدگاه خود را پیاده کرد وبا الهام از عاشورای حسینی در مقابل یزیدیان زمان ایستاد و بساط ظلم و ستم را از سرزمین ایران برچید.

رهبر کبیر انقلاب، پیوستگی انقلاب اسلامی با عاشورا را خودش اینگونه بیان می‌فرماید: «روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرّر بود و میدانها و خیابانها و کوی و بر زنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت کربلای مکرّر،..... هفده شهریور مکرر عاشورا و میدان شهداء مکرّر کربلا کاخ ستمگری را با خون در هم کوبید. کربلای ما کاخ سطنت شیطانی را فرو ریخت

تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از حماسه حسینی

امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از سرمشهای نهضت امام حسین(ع) توانست مسلمانان را رهبری کرده و انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند.

در  واقع انقلاب اسلامی ایران در پیروی از این سرمشها متأثر از قیام امام حسین (ع) است.

در این مقاله به صورت مختصر ضمن ترسیم برخی از سرمشهای نهضت امام حسین (ع)، تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از آنها با رهبری امام خمینی را تبیین خواهیم کرد.

سرمشهای نهضت امام حسین (ع)

1- سازش ناپذیری با باطل و ستم

امام خمینی (ره) بر ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیری با آن تأکید می‌ورزید و در هدف خویش در این راستا از قاطعیت، عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود.

امام خمینی (ره) این سخن استوار امام حسین (ع) را به یاد داشت که خطاب به برادرش محمد حنفیه فرمود: « یا اَخی وَ اللهِ لَوْ یَکُن فِی الدُّنیا مَلْجَاٌ وَ‌لا مَأوی لَما بایَعْتُ یَزیدَ‌بْنَ مُعاوِیَةَ؛‌

برادرم!‌به خدا سوگند اگر در دنیا پناه و پناهگاهی وجود نداشته باشد، هرگز با یزید بیعت نمی‌کنم.» بدین جهت فریاد زد: « [آیا] خمینی می‌تواند تفاهم کند با ظلم. خمینی آنجا  هم که بود مَجْد اسلام را حفظ می‌کرد، [آیا] می‌تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اکرم(ص) این قدر زحمت کشیده است.

[آیا] خمینی و امثال خمینی می‌توانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟»

امام حسین (ع) در منزل بیضه فرصتی بدست آورد تا با سپاهیان حُرّ سخن گوید و حقایقی را با آنان د رمیان بگذارد و دلیل قیام و انگیزة مبارزه خود را اعلام کند. آن حضرت در آنجا فرمود: «اَیُّها النّاسُ اِنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُستَحِّلاً لِحَرامِ اللهِ ناکِئاً عَهْدَهُ مُخالفاً‌لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ یَعْمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالْاِثْمِ وَ‌ الْعُدوانِ فَلَمْ یُغَیَّز عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ‌لاقَوْلٍ کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ؛ 

ای مردم!‌رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سلطان زورگویی را ببیند که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم می‌شکند، با سنت پیامبر خدا از در مخالفت برآمده، در میان بندگان خدا راه گناه و عداوت در پیش می‌گیرد، ولی او در مقابل چنین فرد جائری با عمل و یا گفتاری اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را به محل همان سطان زورگو [آتش جهنم] داخل کند

اما خمینی (ره) نیز هشدار می‌داد: «اینهایی که به امور جامعه و مصیبت‌های مردم اهتمام ندارند وازجنایاتی که در کشور اسلامی می‌شود غافلند و ساکتند و سرگرم خوردن ولذت بُردن و زندگی مادی خود هستند، مصداق همان آیه شریفه‌اند: (یَتمَتَّعونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تأْکُلُ الْاَنعامُ وُ‌النّارُ مَثْویّ لَهُمْ)؛ «بهره می برند و می خورند چنانکه حیوانات می‌خورند و جایشان جهنم است

 

2- فداکاری برای احیاء حق

زنده نگاه داشتن عاشورا به معنی زنده ماندن تمام ارزشهای والای الهی  انسانی است؛‌یعنی مصونیت جامعه در برابر تمام سلطه گریها،‌استبدادها و جهالتها و تلاش در جهت احیای فضایل و فداکاری در این راه. حضرت امام حسین (ع) انگیزه قیام خود را در این موضوع مهم و اساسی چنین بیان می‌دارد:‌

«اَلا تَرَوْنَ اِلّی الْحَقَّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ اِلَی الْباطِلِ لایَتناهی عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمؤْمِنُ فی لِقاءِ اللهِ فَاِنْی لا اَریَ الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةٌ وَالْحَیاةَ مَعَ‌الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماّ؛ 

آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل رو گردانی وجود ندارد. شایسته است [در چنین وضعی] انسان با ایمان به سوی دیدار پروردگار بشتابد. پس من مرگ را جزء سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملال و دلتنگی نمی‌دانم.»‌

امام خمینی (ره) نیز بررویش فضیلت و محور ذائل اهتمام می‌ورزید و در این راستا از هر گونه مجاهدت مضایقه نمی‌نمود. او برای رسیدن به چنین مقصد مقدسی قیام عاشورا را تذکر می‌داد و می‌فرمود: «سید الشهداء(ع) برای اسلام خودش را به کشتن داد.»  و می‌فرمود:‌«حضرت سید الشهداء (ع) را کشتند اما [این کشته شدن] اطاعت خدا بود، تمام حیثیت برای او بود. از این حیث هیچ شکستی در کار نبود

امام خمینی (ره) دربارة حرکت خودش  در راه احیای حق می‌فرماید:‌«من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خودش بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.» 

ودر جای دیگر آمادگی خود را برای شهادت در راه پیروزی انقلاب اعلام نموده و می‌فرمایند: «اگر با کشتن من انقلاب به نتیجه کامل خود برسد چرا به چنین امری راضی نباشم؟»

امام  در جهت محو عواملی که فضیلتها را از بین برده‌اند و نیز برای مبارزه با رژیم پهلوی به عنوان عامل رذالت و مانع احیای ارزشها فریاد می‌زند:« من هرگز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمی‌دهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت مسئول خواهم بود

 

3- تحول روحی

حضرت امام حسین (ع) در یاران و اصحاب خویش آنچنان تحوّل روحی و فکری ایجاد نمودند که هر کدام در فداکاری و ایثار بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند، مثل اینکه به یک کانون نور وصل شده بودند. همه می‌گفتند با قلب و سینه‌هایمان از تو دفاع خواهیم کرد:

 

گر بر کنم دل ازتو و بردارم از تو مهر

این مهر برکه افکنم آن دل کجا برم

 

امام حسین (ع) خود، یاران خویش را چنین معرفی می‌کندک

«اَمّا بَعْدُ فَاِنْی لااَعَلَمُ اَصْحاباً اَوْفی وَ‌ لا خَیْراً مِنْ اَصْحابی وَ لا اَهْلَ بَیْتِ اَبَرَّ وَ لا اَوَصَلَ وَ لا اَفْضَلَ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فَجَزاکُمُ اللهُ عَنّی خَیْراً».

اما بعد، من یارانی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیکوتر و بهتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. پس خداوند از طرف من به شما پاداش خی دهد.»‌

نمونه‌های وارستگی، ایثار و پایداری یاران و اهل بیت امام حسین (ع) را می توان در محورهای ذیل مشاهده کرد:

الف) وقتی آن حضرت در شب عاشورا فرمود: « اَلا وَ اِنّی قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمیعاً فی حِلَّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنّی ذِمامٌ». 

آگاه باشید که به همه شما اجازه دادم، پس همه شما بدون این که هیچ بیعتی از من بر شما باشد، بروید»، حضرت عباس (ع) دیگر برادران امام، پسران  برادرش و دو فرزند عبدالله بن جعفر نخستین کسانی بودند که سخن گفتند و خاطر نشان ساختند که ما چنین نخواهیم کرد. ما بعد از تو نخواهیم ماند و خداوند ما را بعد از تو زنده ندارد.

ب) در همین ماجراء مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: «وَاللهِ لَوْ عَلِمْتُ اَنّی اُقْتَلُ ثُمَّ اُحْیی ثُمَّ اُحْرَقُ حَیَاً ثُمَّ اُذْری- یُفْعَلُ ذلِکَ بی سَبْعینَ‌مَرَّةٌ – ما فارَقْتُکَ حَتّی اَلْقی حِمامی دُونَکَ فَکَیْفَ لا اَفْعْلُ ذلِکَ وَ اِنَّما هِیَ  الُکَرامَةُ الَّتی لاانْقِضاءَ لَها اَبَداً؛ 

به خدا سوگند اگر بدانم که کشته می‌شوم، سپس زنده می‌شوم، آنگاه زنده زنده سوزانده شوم و دوباره زنده‌ام کنند و به بادم دهند و هفتاد بار این کار تکرار شود،‌دست از تو بر ندارم تا مرگ خویش را در یاری تو دریابم. چگونه این کار را نکنم با اینکه جز یک کشتن نیست، سپس برای آن کرامتی است که هرگز پایان نمی پذیرد».

 

 

ج) در همان لحظات حساس به محمد بن بشر حضرمی که از اصحاب اما بود گفتند: به خدا جان او و جان خود را در راه خدا حساب می‌کنم. آیا بعد از حسین (ع) زنده بمانم؟‌وقتی که امام حسین (ع) سخن او را شنید فرمود: خدایت رحمت کند. برو او را از اسارت برهان. جواب داد: چگونه شما را رها کنم؟

د) در لحظات واپسین شب عاشورا دو نفر از یاران ما با هم شوخی می‌کردند. بُریر از زهَاد و پارسایان و عارفان وارسته، در آن موقع حساس از شدت شادمانی در پوست خویش نمی‌گنجید و مدام لبخند بر لبهایش جاری بود و مزاح می‌کرد، به نحوی که حالت سرور او اعتراض و انتقاد عده ای از اصحاب را بر انگیخت و موجب تعجب آنان شد.

ه) در شب عاشورا، وقتی امام حسین (ع) فرمود هر کس از اصحاب و یاران بماند فردا شهید می‌شود،‌ قاسم که این سخنان را شنید، عرض کرد: آیا من هم از کشته شدگان خواهم بود؟ امام (ع) به او پاسخ مثبت داد، اما قبل از آنکه به پرسش قاسم پاسخ گوید از وی پرسید: « یا بُنیَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؛ فرزندم!‌مرگ نزد تو چگونه است؟». قاسم جواب داد : «یا عّمَّ اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ؛  عمو جان! از عسل شیرین‌تر است. »

و) عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان کاروان امام (ع) بود می گوید: در منزل قصر بنی مقاتل امام را خواب سبکی فرا گرفت در حالی که سوار بر اسب بود. بزودی دیدگانش را باز فرمود و دو یا سه بار آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد. حضرت علی اکبر که پشت سر پدرش در حال حرکت بود چون شنید که بر زبان مبارک ما کلمه استرجاع جاری شده است،‌ علتش را پرسید. حضرت فرمود: فرزند عزیزم، اندکی به خواب رفتم که سواری عنان اسب مرا کشید و گفت « اَلَقَوْمُ یَسیرُونَ و الْمَنایا تَسْری اِلَیْهِمْ؛ این جمعیت حرکت می‌کنند و بلاها [و مرگ به سوی آنان حرکت می‌کند.»‌علی اکبر عرض کرد؛‌«اَوَلَسْنا عَلَی الْحَقَّ؛ آیا ما بر حق نیستیم؟ اما فرمود: «بَلی وَ الَّذی اِلَیْهِ مَرْجَعُ الْعِیادِ؛ سوگند به آنکه بازگشت بندگان به سوی اوست، این چنین است». علی اکبر عرض کرد:  فَاِذاً‌لاُنبالی، نَمُوتُ مُحِقّینَ؛  پس باکی نداریم، ما در حالی که بر حق هستیم می‌میریم

قویترین عامل تحول

امام خمینی (ره) برای ایجاد تحول اساسی و بنیادی در امت اسلامی ایران به سراغ قویترین عامل تحول روحی امّت اسلامی رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب  امام حسین (ع) و توانایی ارائه برنامه‌ای رشد دهنده، سوژه کربلا را به کار گرفت؛ زیرا می‌دانست هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده است.

آنان در هیچ واقعه‌ای به این میزان اشک نریخته و سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی اینگونه به میدان نیامده‌اند. به علاوه این قیام آیینه تمام نمای ارزشهای انسانی و معنوی است و اوج ایثار، حماسه، عبادت و شوق ملکوتی را به نمایش می گذارد.

امام که در مکتب تربیتی حضرت سید الشهداء رشد کرده بود، با تعالیم عاشورایی خویش مردم را متحول نمود.

او می فرمود: «حضرت سید الشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم و در مقابل حکومت جائر چه باید کرد

«سید الشهداء و اصحاب و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان. آنها به ما فهمانیدند که در مقابل حکومت جور نباید زنها بترسند. نباید مردها بترسند

سرانجام امام در بسیح مردم علیه حکومت جور و محو اسباب ستم و تعدی، موفق به تحول روحی در مردم با استفاده از چشمة جوشان کربلا گریدد. امام خود به این دگرگونی درونی مردم اشاره دارند و می‌فرمایند: «من خدا را شکر می‌کنم که ....یک تحول اساسی در ملت ما پیدا شد. تحولهای معنوی پیدا شد که این تحولها را نمی‌توانیم اسمی رویش بگذاریم، الا این که به دست خدا بود.»  حتی امام این را از پیروزی بر رژیم استبدادی مهمتر می‌داند و می‌فرماید:‌«تحول در ایران پیدا دشه، تحول روحی که از غلبه‌ای که بر طاغوت بود و او را عقب زد مهمتر و تمام دنیا متحیر شدند از تحول روحی که در ملت پیدا شد

امام از اینگونه تحول روحی و استقامت و مقاومت مردم در برابر ستم و تجاوز تقدیر می‌فرماید و می‌فرماید: « اینجانب از فداکاری ملت ایران تشکر کرده‌ام و قدرت و عظمت او را در پناه قرآن و احکام اسلام از خداوند متعال با تضرع خواهانم

4- امر به معرفو نهی از منکر

در قیام حضرت امام حسین (ع) سه موضوع نقش اساسی دارند:‌

1-    بیعت: عوامل حکومت اُموی اصرار داشتند که از امام حسین (ع) بیعت بگیرند، اما آن حضرت با شدّت در مقابل این تقاضا مقاومت نمود و به هیچ وجه حاضر به بیعت با یزید نگردید. همین امتناع از بیعت مشعل عاشورا را روشن کرد

2-    دعوت مردم کوفه: گرچه امام حسین (ع) بر حسب آگاهی‌های مختص امامت و پیشگوئیهای جدّش رسول اکرم (ص) به فراخوانی مردم کوفه خوشبین نمود و به لحاظ مسائل اجتماعی – سیاسی این شهر را بخوبی می‌شناخت، با این وجود موضوع اتمام حجت مطرح می‌گردد و امام حسین (ع) دعوت کوفیان را می‌پذیرد.

3-    سومین عامل که نیروی محرکة قیام عاشورا است، موضوع امر به معروف ونهی از منکر می‌باشد.

حضرت امام حسین 0ع) در وصیت به برادرش محمد حنیفه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد (ص) و روز جزاء فرمودند: «وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ أَشِراً وَ لابَطَراٌ وَ لا مُفْسِداٌ وَ لاظالزماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لَطَلَبِ الاِصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی؛ اُریدُ اَنْ اَمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیَرِ بِسیَرةِ وَ‌اَبی عَلِیَََََّ بْنِ اَبی طالِبٍ؛

من برای تفریح و تکبّر و فساد و ستم قیام نکردند،‌بلکه خروج من برای اصلاح امّت جدّم و پدرم علی بن ابی‌طالب (ع) رفتار کنم

امام خمینی (ره) نیز می‌فرمود:

«ما که تابع حضرت سید الشهداء هستیم باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزه‌اش نهی از منکر بود که منکری باید از بین برود من جمله قضیه حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود

همچنین رهبری  انقلاب اسلامی در این خصوص به حماسه خمینی توجه کرده و به مبلغان و خطیبان اصرار می‌کند که با استفاده از عاشورا ریشه ستم و خیانت را که منکرات بزرگی هستند. قطع کنند: «اکنون که ماه محرم است، چون شمشیرهای الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالی مقام سید الشهداء است، باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند و با اتکاء به قدرت الهی ریشه‌های باقی مانده این درخت ستمکاری راقطع نمایند

امام خمینی (ره) در جای دیگر می‌گو ید: «سید الشهداء چه کرد و چه بساط ظلمی را بهم زد و ما هم چه کرده‌ایم.... ما محمدرضا را  از این مملکت بیرون کردیم... آن همه مفاسد و غیره وجود ندارد. این یک نعمت بزرگی است

5-    عزت آفرینی و شکست ناپذیری

در مکتب امام حسین (ع) کرامت و شرافت انسان ارزش دارند و سربلندی و عدم تسلیم در برابر دنیا طلبان و ستمگران اصل مهم و استواری می باشد. آن امام همام وقتی در محاصرة کامل سپاه پلیدی قرار گرفت فرمود: « لاوَاللهِ لا اُعطیْکُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفَّرِ فِرارَ‌الْعَبیدِ؛  نه به خدا سوگند،‌من دست ذلّت به شما نخواهم داد و هرگز مانند بردگان فرار نمی‌کنم

روز عاشورا، امام حسین (ع) خطاب به  اراذل و تبهکاران اموی فرمود: «أَلا وَاِنَّ الدَّعِسشَ قَدْرَ کَزَبَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَهَیْهاتَ مِنَّا الذَّلَّةُ یَأْبی اللهُ الِکَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ‌ وَ حُجُورُ طابَتْ وَ‌طَهُرَتْ؛

آگاه باشید که زناکار پسر زناکار مرا میان مرگ و ذلت قرارداده است، ولی ذلت از ما دور است. خدا و رسولش و انسانهای با ایمان  ودامنهای پاک و پاکیزه از قبول آن برای ما امتناع می‌کنند.»‌

اما خمینی (ره) که از نسل آن اسوة حماسه آفرینان بود همچون اجداد طاهرینش هرگز زیر بار ذلت نرفت. او رنج تبعید و آوارگی را پذیرفت و برای خطرات جانی مهیا گشت ولی حسرت یک سازش جزئی را بر دل طاغوت و استکابر نهاد. او در مسیر مبارزه با ستم و تجاوز، و رهبری انقلاب اسلامی کراراً آموزه‌های عزت آفرین عاشورا را مورد تأکید و درس آموزی قرار می‌داد.

امام خمینی (ره) در یکی از بیانات خود خطاب به کارگزاران طاغوت فرمود:

«من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مأمورین شما حاضر کرده‌ام ولی برای قبول زروگوئیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حضار نخواهم کرد

آن روح قدسی در هیچ شرایطی از مواضع اصولی خود دست بر نداشت و در مقابل استکبار و اهل شرکت و نفاق فریاد برآورد: «هیهات که خمینی د ربرابر تجاوز دیو سیرتان و مشکرکان کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امّت محمد و پیرون ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره‌گر صحنه‌های ذلّت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‌ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکّه و تنها بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌دهیم و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان  اسلام خواب را از دیدگان جهانخوران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار می‌نمایند سلب خواهم کرد

امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از حماسه عاشورا و خطبه‌های پرهیجان امام حسین (ع) به دنیای استکبار چنین هشدار من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم

می‌دهد: « من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم... و از مرگ شرافتمندانه استقبال می‌کنیم ولی در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست

 

 

 

تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی

در حالی که اکثر انقلاب های معاصر، سرچشمه ایدئولوژیک خود را از ناسیونالیسم ، بوژوازی، کمونیسم و... می گرفتند، مردم ایران به رهبری، امام خمینی، اسلام  را به عنوان ایدئولوژی انقلابی خود برگزیدند. دلیل بروز چنین رفتاری از مردم ایران بیش از هر چیز به فرهنگ سیاسی ایرانیان باز می گردد. با توجه به آنکه مهم ترین منبع فرهنگ سیاسی ایران، مبانی دینی و به طور خاص مذهب شیعه است و بخش عمده ای از رفتار سیاسی مردم نیز از این منبع متاثر است، بنابراین حرکت اسلامی مردم ایران در بهمن 57 نیز از این منبع ناشی شده است.

از این رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامی به عنوان تبیین کننده و تطبیق دهنده ی اندیشه های اسلامی با جامعه ی ایرانی به بررسی تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی با تاکید بر مقوله شهادت خواهیم پرداخت.

غلبه اصولیون بر اخباریون ، شیعیان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسیم نمود. بنابر اعتقاد اصولیون، در عصر حضور معصومین ، حاکمیت و اختیارات آن توسط ائمه اعمال می گردد ولی در زمان غیبت، از یک سو به دلیل حکمت الهی و اقتضای قاعده لطف که زمین خالی از حجت نباشد و از سوی دیگر از آنجا که حفظ نظم اسلامی باید به دست کسی انجام شود که آگاهی کاملی از احکام اسلام و قوانین آن داشته باشد، حق حاکمیت و ولایت تصرف در امور اجتماعی و سیاسی بر عهده جامع الشرایط گذاشته شده است.1

از این رو با تثبت و نهادینه شدن اجتهاد و تقلید، عملا جامعه شیعه به دو گروه اقلیت مجتهد و اکثریت مقلد تقسیم گردید و رهبری و هدایت دینی مردم و استنباط احکام اسلامی، به عنوان یکی از کارهای ویژه مهم روحانیت درآمد. این رویداد رابطه ای ناگسستنی در تمام مراحل زندگی میان مردم و روحانیت بوجود اورد که طی آن روحانیت سعی در برقراری ارتباط با مردم و گروههای مختلف نمود. این ارتباط به حدی قوی شکل گرفت که نقش روحانیت شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران در زمان های مختلف غیر قابل انکار می نماید.

بنابراین در نظام روحانیت شیعه، به واسطه وجود مساله تقلید، نوعی رابطه معنوی میان توده مردم و رهبران مذهبی ایجاد شده است. به طوری که مردم تحت دستورات و نظرات قرار داشته و نوعی هم نوایی میان آنان شکل گرفته است. این همنواعی باعث شکل گیری قیام ها، جنبش ها، نهضت ها و در نهایت انقلاب اسلامی گردیده است.

شهید مطهری با ادعان به این مطلب که در طول تاریخ، روحانیون و علمای تسنن، سخنان و طرح های اصلاحی بیشتری  نسبت به علمای شیعه ارائه کرده اند، معتقد است که آنها نتوانسته اند یک حرکت اصلاحی عمیق بوجود بیاورند. به اعتقاد شهید مطهری علمای شیعه با اینکه کمتر در این زمینه ها حرف زده اند در طول یکصد سال اخیر حرکتهایی را رهبری کرده اند که نظیر هیچ کدامشان حتی در میان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانیت مسیحی و امثال اینها 3000

به عقیده شهید مطهری، این مسئله که روحانیت شیعه در طول تاریخ منشا حرکت های بزرگ شده است، دو دلیل عمده دارد. دلیل اول ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. به این معنا که فرهنگ شیعی یک فرهنگ زنده، حرکت زا و انقلاب آفرین است. این فرهنگ که از روش و اندیشه های امام علی (ع) تغذیه می کند، فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا، صحیفه سجادیه، دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله دارد و این در حالی است که هیچ یک از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حرکت زائی در خود ندارند. دلیل دوم از نظر شهید مطهری این است که روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایه گذاری شده است بر اساس تضاد با قدرتهای سلطه گر ، انگار حقانیت پادشاهان و بی نیازی از قدرتهای حاکم پایه گذاری شده است. روحانیت شیعه از نظر معنوی متکی به خدا و از نظر اجتماعی متکی به مردم است و هیچگاه جزو دولت نبوده است. بنابراین مهمترین دلیلی که روحانیت توانسته انقلاب را رهبری کند، استقلال است و این حقیقت که آنها هیچگاه عضو دستگاههای دولتی و غیر دولتی نبوده اند و از آنها ابلاغ نمی گرفته اند.4

بنابرین در می یابیم که سنت اعتراض علیه حکومت های جبار. سنت شهادت، جاودانگی روح سنت بست نشینی و پناه گیری در جوار اماکن متبرکه ، مرثیه خوانی و عزاداری برای شهیدان تاریخ و... از جمله منابع قدرت سنتی شیعیان محسوب می گردنده که بدون درک آنها نمی توان فهم درستی از انقلاب اسلامی بدست آورد.

یکی از این مقولات، شهادت طلبی است که پیوند ناگسستنی با قیام امام حسین (ع) و واقعه عاشورا، دارد بطوریکه در طول تاریخ بهره برداری هرمنوتیکی روحانیون روحانیون شیعه از قرآن ، سنت و عاشورا، ظرفیت انقلابی گسترده ای در اختیار آنان گذاشته است.

مفاهیم شهید و شهادت در دین اسلام از تعبیر خاصی نسبت به ادیان دیگر بر خوردار می باشد.شهادت، مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» انتخاب می کند. در واقع شهداء سعادت مندانی به شمار می آیند که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین گذرانده اند و در آخر نیز عمر فانی خود را به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء الله آرزو می کنند بخشیده اند. از این رو آنان جایگاهی والا دارند، زیرا زندگانی خویش را در راه هدفی الهی با سرافرازی به خیل شهدای راه حق پیوند زده اند.

در اسلام شهادت صفتی از «حیات معقول» به شمار می رود و شهید پس از پیامبر از مقام و جایگاهی برتر برخوردار می باشد. از این رو در قران مجید ، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده اند وجود دارد. زنده بودن شهید، رزق شهید ، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید ، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید از جمله مسائلی می باشند که در این آیات به آنها اشاره شده است.

به مصداق آیات شریفه 169 تا 175 سوره آل عمران که می فرماید:«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان اند و به آن مومنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدا در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند.» 6 در دین اسلام شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی برای حیات طیبه محسوب می گردد.

از این رو روحانیون شیعه در طول تاریخ طی سخنرانی های خود با تفسیر روز آمد آیات و روایات ، و همچنین استفاده از نمادهای اسلامی نظیر شهادت ، امام حسین، کربلا، عاشورا، پیامبر، امام، عدالت و مفاهیم مقابل آن مانند ظلم، فساد، یزید و .. و بیان قول، فعل و تقریر معصومان، بر افکار عمومی جامعه تاثیر گذاشته اند و فرهنگ سیاسی جامعه را دچار تحول اساسی نموده و هویت سازی کرده اند.

بنابراین استفاده از عناصر شهادت طلبی و الگوی کربلا را می توان از جمله منابع قدرت روحانیون محسوب نمود.الگویی که در ایام محرم قوی ترین نیروی ملی و بسیج اجتماعی را در اختیار روحانیت قرار می دهد به شکلی که تمام ملت به سوی یک سوگواری با احساسات شدید تا آن درجه سوق داده می شوند که باور کردن آن برای کسانی که شاهد آن نبوده اند بسیار مشکل است.

این امر بویژه در دورانهایی که مبارزه علیه عامل خارجی انجام می گرفت از نتایج و اجتماع گسترده تری برخوردار می شد. به این صورت که مولفه های مذهب شیعه و همنچنین فضایی که در جامعه ایران نسبت به مظلومیت امام حسین وجود داشت. عامل تقویت کننده رفتار سیاسی روحانیون می گردید. به این ترتیب، ایدئولوژی، فرهنگ سیاسی و زمینه های تاریخی ایران، شرایطی را فراهم می آورد که رهبران مذهبی و روحانیون عالی رتبه بتوانند مردم را بسیج نموده و بر حوادث و رویدادهای سیاسی جامعه تاثیر بگذارند.

روحانیون می توانستند حادثه عاشورا را بازسازی نموده و آن را با گفتمانهای جدیدی وارد عرصه سیاسی ایران نمایند. از آنجایی که سلطه خارجی بر اساس شرایط غیر عادلانه ای ایجاد می شود، بنابراین می توانستند همانند «یزید» را در فرهنگ سیاسی ایران تشابه سازی نمایند و به این ترتیب ، مردمی که سالها در عزای امام حسین گریه کرده اند و از قیام وی، درس عبرت و شهادت فرا گرفته اند را وارد عرصه سیاسی و اجتماعی نمایند که زمینه ساز اعتراض علیه سلطه خارجی می باشد.

در این میان امام خمینی با درکی که از دین و به تبع آن فقه سیاسی و مقولات فقه سیاسی داشت، مسائل را به صورت متمایزی نسبت به فقهای پیش از خود مورد توجه قرار داد. امام خمینی با اعتقاد به اینکه «زندگی سیدالشهداء، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه ، زندگی همه انبیاء عالم، همه انبیا از اول، از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند.» مبارزه علیه رژیم جائز پهلوی را سر مشق زندگی خود قرار دادند.

از این رو امام خمینی ، تقیه، امر به معروف و نهای از منکر، جهاد و شهادت را به صورت متفاوتی با فقهای قبلی تفسیر کرد و با توجه به ربط وثیقی که بین این چهار مقوله برقرار می نمود، هنگامی که شهادت امام حسین و عاشورا و کربلا و عبارت«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در نظر می گرفت، تفسیری از قیام امام حسین به دست می داد که می توانست کنش انقلابی علیه رژیم پهلوی را برانگیزاند.

در واقع امام خمینی بیش از هر متاله شیعه که دارای منزلی قابل قیاس با وی باشد،خاطره کربلا را احساس حادی از ضرورت سیاسی به کار گرفته است.

مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از امام خمینی شنیدند و علی و حسین را در چهره او دیدند.

زیرا اندیشه سیاسی امام به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی خود، از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت حسینی برخورداربوده است. چرا که از دیدگاه امام خمینی اسلام تنها به عیادت و برگزاری آئین های دینی ختم نمی شود، بلکه دعوت وی به آگاهی و بیداری ملل جهت فهم دین، برقراری ارتباط فرد با اجتماع، برقراری ارتباطات فرهنگی، داشتن استقلال فکری و احساس مسئولیت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمین، نشان از آمیختگی اسلام با تمام وجوه زندگی انسان در قرائت دینی امام داشت.

در این راستا امام خمینی با ارایه تفسیر جامع و همه جانبه از تعالیم دینی، تلاش نمود بنیان فکری و ایدئولوژیکی جنبشهای اسلامی را غنا و قدرت بخشد.از این رو ایدئولوژی اسلامی در ایجاد و گسترش دامنه نفوذ و پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا نمود. از این رو باید انقلاب ایران را به حساب آورد. زیرا مخالفت همه جانبه امام با رژیم شاهنشاهی و نفی ساطنت از سوی ایشان، به مفاهیم اساسی تشیع نظیر امامت، شهادت، اطاعت از مزجعیت روححانی،ريال ولایت فقیه و...رنگ و بوی ایدئولوژیکی داد و نقش بسیار مهمی در بنا مهادن سنگ انقلاب و پیش بردن آن به سمت پیروزی نهایی ایفا نمود.

در واقع ایدئولوژی تشیع که یک حس پرخاشگری علیه ظلم و مبارزه در راه خدا و در نهایت شهادت طلبی را در پیروان خویش زنده نگاه می دارد، با تلاش امام خمینی در راس گروه های مذهبی بر اذهان عمومی مسلط شد و با توجه به نفوذ عمیقی که در سطح جامعه داشت، به وسیله شبکه بسیار وسیع روحانیت در شهرها و روستاها گسترش یافت و توانست با بسیج عمومی مردم جایگزین ایدئولوژی حاکم گردد.

وقتی به عبارات امام درباره عاشورا رجوع می کنیم، ابتکار انقلابی امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده می نماییم: «تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند و همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود، سیدالشهدا روی همین میزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد تا جامعه اصلاح بشود

در واقه امام خمینی با اعتقاد به این امر که قیام و شهادت سید الشهدا (ع) باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد، نهضت حسینی را مبنای حرکت خویش در انقلاب اسلامی قرار داد.«آنچه که سیدالشهداعمل کرد و آن ایده ای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد. (روحانیون) به [برای] مردم روشن کنند و بفهمانند به صد نفر، می شود با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد

از این رو امام در مورد رسالت ملت در مقام عاشورا می گوید: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سر لوحه زندگی در هر روز در هر سرزمین باشد. همه روز باید ملت این معنا را داشته باشد که امروز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را پیاده کنیم. انحصار به یک زمین ندارد انحصار به یک عده و افراد نمی شود، همه زمین ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها» ، «این دستور آموزنده «این دستور آموزنده هم تکلیف است و هم مژده . تکلیف از آن جهت که مستضعفان با عده ای قلیل علیه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مامورند چونان سرور شهیدان قیام کنند . و مژده بدین جهت که شهیدان ما در شمار شهیدان کربلا قرار داده است

امام خمینی که استقلال کشور را در عصر خود در خطر می دید ، خطاب به علما و مردم مسلمان ایران اعلام نمود که «امروز روزی نیست که به سیره سلف صالحان بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره گیری همه چیز را از دست خواهیم داد.» به عقیده امام ، «تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است: در میان جنگا زقلت عدد نترسید

«قیام ایشان با تعداد کم به خاطر آن بود که عذر را از ما ساقط کند.»، «حضرت سیدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم در مقابل ستم، در مقابل حکومت جایز چه باید کرد

بنابر همین مقولات ، منابع قدرت در اندیشه امام خمینی به دو دسته مادی و معنوی تقسیم می گردند. از این رو امام ضمن توجه به منابع مادی (مسائل نظامی دفاعی) به عنوان     عوامل تامین کننده نظم و امنیت ، بیشترین اهمیت را به منابع معنوی می دادند. امام قدرت حقیقی را از آن خدا و اسلام می دانستند و در زمینه معنوی قدرت ، تاکید زیادی بر باورهای ذهنی مردم داشتند. از این رو امام خمینی امدادهای غیبی، ایمان مردم، وحدت و روحیه شهادت طلبی را از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی می دانستند و معتقد بودند «عشق به شهادت و عشق به لقاء الله، پیروزی می آورد. پیروزی را شمشیر نمی آورد، پیروزی را خون می آورد

اععتقاد شهید مطهری بر این مبنا بود که «جهاد اسلامی ، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه نوعی و دینی و اجر و پاداش شهیدان گردید و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین باشند در سر می پروراندند و هر صبح و شام تکرار می کردند. « یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». بناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند که گویی حسین را به عینه می دیدند . مردم صحنه های کربلا ، خنین، بدر، احد، تبوک، و.. را در جلوی خویش می دیدند و همین باعث شد که به پا خیزند و از سرچشمه های عشق به خدا، وضو بسازند و یک سره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند

در شرایطی که اندیشه ها و رفتار امام خمینی ، سکوت در مقابل حکومت باطل و بی تفاوتی بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نمی تابید، محمد رضا شاه پهلوی سعی در کنترل و یا خنثی نمودن مذهب از جهات سیاسی می نمود، او که تلاش می کرد با اعمال فشار بر مدارس علوم دینی آنها را بی روح نگه دارد، علمای مذهبی، را «ارتجاع سیاه» و مبارزین مسلمان را «عوامل مرتجعین سیاه» لقب داد.

شاه که در اوج قدرت طلبی خود از یک سو غافل از آن بود یک فرد شیعه مسلمان و مومن همه چیز را حتی مسائل و موضوعات سیاسی و حکومتی را نیز در قالب مذهب و با زبان و مفاهیم مذهبی تفسیر و توجیه می کند. از سوی دیگر گمان می کرد با تبعید امام خمینی به خارج از کشور، مبارزه طلبی ایشان را نیز از صحنه تحولات آتی ایران خارج کرده است.

این در حالی بود که امام در آثار دوران تبعید خود بر لزوم پای فشاری بر نهضت حسینی و احکام اسلامی بیش از پیش پای می فشردند:«اسلام را عرصه بدارید و در عرصه آن به مردم ، نظیر عاشورا به وجود بیاورید...» زیرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سر لوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر

با توجه به آنکه حرکت سید الشهدا (ع) یک اقدام کاملا سیاسی بود که حضرت شرعا خود را مکلف به آن می دانست هدف نهایی و فلسفه وجودی این قیام نیز تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود.

در این راه که حضرت (ع) کاملا به سرنوشت حرکت آگاهی داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه می پنداشت . از این رو حتی آگاهی از شهادت نیز مانعی ذدر سر راه امام حسین و یارانش ایجاد نکرد. زیرا سید الشهدا (ع) در هر حال خود را پیروز می دانست، چرا که ملاک پیروزی ، انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای بر پایی حکومت عدل بدین سان بود که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب ، درهای جدیدی را در تحلیل صحیح و بهره بری کامل و اساسی از قیام امام حسین گشود و نهضت حسینی را سر مشق و الگوی انقلاب اسلامی قرار داد. زیرا امام خمینی نیز معتقد بود که «سید الشهدا (ع) به تکلیف شرعی الهی می خواست عمل بکند. غلبه کند، تکلیف شرعیش را عمل کرده ، مغلوب هم بشود، تکلیف سرعیش را عمل کرده، قضیه تکلیف است

در واقع امام خمینی قیام سید الشهدا (ع) را یک الگوی بزرگ می داند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکالیف دینی، باید سرمشق قرار گیرد.

تاکید بر قیام عاشورا و فرهنگ شهادت طلبی نزد امام خمینی از چنان اهمیتی برخوردار بود که ایشان حتی در وصیت نامه سیاسی الهی خود نیز به تذکر در این باب پرداخته اند: «ما مفتخریم که ایوه معصومین ما صلوات الله و سلامه علیهم در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قران کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که می خواهیم قران و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته ، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می کنند

در پایان با توجه به آنچه ذکر شد در می یابیم که انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از جهات وامدار نهضت حسینی  و مقولاتی نظیر شهادت طلبی عاشورایی می باشد.در واقع اسلام به عنوان ایدوئولوژی انقلاب از سوی امام خمینی با مفاهیم عاشورایی آمیخته شد و مردمی ترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد. در این انقلاب نفی سلطه و مبارزه با بیگانگان از یک سو و شهادت طلبی و آزادگی به شیوه های حسینی از سوی دیگر مد نظر امام خمینی  و مردم مسلمان ایران قرار گرفت. از این رو نهضت حسینی به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثیر بسزایی نخست درشکل گیری مبارزات علیه رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و سپس در جبهه‌های جنگ علیه تجاوزگران خارجی به جای گذاشت.

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 75 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

گروه بين‌الملل: نظر به اينكه قيام‌های مردم كشورهای مسلمان و زجركشيده منطقه با هدف نابودی ظلم، استبداد، استكبار، برپايی حكومت عدل الهی، اجرای احكام اسلامی و جلوگيری از وابستگی به اجانب شكل گرفته است و اين‌ها همان انگيزه و هدف امام حسين(ع) از قيام عاشورا بود، می‌توان گفت كه عاشورای حسينی الگويی برای بيداری اسلامی است.

 

«آيت پيمان»، دبير كنگره بين‌المللی «نهضت حسينی، بيداری اسلامی»، رئيس شورای سياستگذاری كانون خادم الرضا(ع) و مدير مؤسسه دارالمعارف شيعی در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) با بيان اين مطلب گفت: نظر به تاريخ روشن می‌كند كه بسياری از آزادی‌خواهان و رهبران فكری در آسيا و اروپا، مستشرقين و انديشمندان برجسته جهان در كلام و در آثارشان اين اعتراف به وفور ديده می‌شود كه بيداری ملت‌ها و قيام در مقابل ظلم و برپايی حق و عدالت نيتجه قيام امام حسين(ع) در عاشورا است. به عنوان مثال رهبر انقلاب هند گفته بود كه آنچه من انجام دادم درسی بود كه از حسين بن علی گرفتم و امروز نيز بر رهبران حركت‌های اصيل اسلامی در تونس، ليبی، الجزاير، مصر، يمن و همه كشورهايی كه در آن‌ها شاهد يك خيزش و حركت اسلامی هستيم، حتی در بين غير شيعيان، تأثير فرهنگ سيدالشهدا(ع) ديده می‌شود.

وی در ادامه گفت: اين تبليغات دروغين استكبار است كه می‌خواهد منشأ اين حركت‌ها را مادی‌گرايانه توجيه كند زيرا اينگونه نيست و ما می‌بينيم كه مردم در اوج فشار و سختی در صحنه‌های درگيری بالاترين شعارشان، شعار الله اكبر است و بالاترين حركتشان در ميدان‌های مبارزه برگزاری نماز جماعت است، يعنی همان كاری كه سيدالشهدا(ع) در صحنه كربلا كرد. امروز سلاح مردم در مقابل دشمن شعار الله اكبر و لااله‌الاالله است و در صحنه عمل می‌بينيم كه مسلمانان با اقامه نماز يك استراتژی و حركت جديدی را در صحنه‌های جهانی آشكار می‌كنند.

پيمان همچنين عنوان كرد كه حتی در جوامع اروپايی كه با فرهنگ اسلام و سيدالشهدا(ع) بيگانه هستند، امروز نحوه حضور آن‌ها در صحنه، نحوه مبارزه، و نحوه حركتشان حتی در آمريكا، فرانسه و اروپا به گونه‌ای است كه در گذشته و در تاريخ سابقه نداشته است و بسياری از ناظران اعتراف كرده‌اند كه اين حركت‌ها نوعی الگوبرداری از انقلاب ايران است و انقلاب ايران هم تماماً تحت تأثير فرهنگ عاشورا بوده است.

وی گفت: همانطور كه امام خمينی(ره) و رهبران فكری اين انقلاب كه در حركت مردم ايران نقش داشتند، عنصر اصلی اين موج‌آفرينی و حركت‌سازی را عاشورای سيدالشهدا(ع) و فرهنگ و شعارهای عاشورايی می‌دانستند كه مردم را به صحنه آورد و به پيروزی رساند و امروز شاهد آن هستيم كه سرتاسر جهان از اين فرهنگ الگو گرفته است.

آيت پيمان توضيح داد: البته ما نمی‌گوييم كه آن‌ها سيدالشهدا و فرهنگ عاشورا را عميقاً شناخته و باور كرده‌اند، می‌خواهيم بگوييم همانطور كه امام بزرگوار امت از آغاز حركت انقلاب اسلامی نويد می‌داد كه انقلاب اسلامی ايران به جهان صادر خواهد شد و اين انقلاب پرچم الله‌اكبر و لااله‌الاالله را بر تمام بام‌های جهان نصب خواهد كرد و ملت‌های جهان عليه ظلم به پا خواهند خواست و امروز ما شاهد تحقق اين وعده الهی هستيم و مردم در سرتاسر جهان حتی در قلب حكومت‌های مبتنی بر اومانيسم، سكولاريسم و ليبراسيم، از رفتارهای انقلاب‌ها و حركت‌های دينی الگوبرداری كرد‌ه‌اند.

 آيت پيمان:

امروز اگر ملت‌های جهان بخواهند از سيطره استعمار و استكبار جهانی و از سيطره صهيونيسم و حكومت‌های جبار ظالم و ديكتاتور در هر گوشه‌ای از جهان رهايی پيداكنند، درسی بالاتر از درس‌های عاشورا و روشی بالاتر از روش‌های امام حسين(ع) برای آن‌ها وجود نخواهد داشت.

مدير مؤسسه دارالمعارف شيعی در ادامه گفت: نهضت سيد الشهدا(ع) مهم‌ترين عامل بيدار اسلامی بود هم در عصر واقعه عاشورا و هم برای عصرهای بعدی و نسل‌های بعد از عاشورا و مهم‌ترين عنصر در نهضت عاشورا عنصر آگاهی‌بخشی و بيدارسازی مسلمين بود، در شرايطی كه همه واقعيت‌های اسلامی توسط دستگاه بنی‌اميه دگرگون شده بود و دين در آستانه تحريف كامل بود و مسلمانان در آن عصر دچار غفلت عميقی شده بودند، سيدالشهدا(ع) با اين حركت آگاهانه و هوشيارانه كه اخبار غيبی آن هم در گذشته از لسان پيامبر اكرم(ص) و حضرت علی(ع) به مسلمانان و خواصی از پيروان اهل بيت(ع) رسيده بود و اهل بيت آگاه بودند به اينكه در زمانيكه دين در آستانه انحراف و از بين رفتن قرار می‌گيرد اين حركت توسط سيد‌الشهدا(ع) انجام می‌گيرد.

وی ادامه داد: در تاريخ قيامی مانند قيام عاشورا وجود ندارد و تا امروز تاريخ عاشورا، فرهنگ عاشورا و درس‌های عاشورا زنده و همچنان اين فرهنگ جوشان است و تمام نسل‌های بعد از عاشورا را از لحاظ فكری هدايت می‌كند كه چگونه در مقابل ظلم بايستند، چگونه آزاده باشند، چگونه ايثارگری كنند، چگونه برای حق خود را فدا كنند، چگونه نسبت به افشاگری ظلم و جور و باطل در صحنه عمل ايستادگی و پايداری كنند و چگونه چهره منافقين را برای جامعه آشكار كنند و چگونه اهل حق و الگوهای حق‌طلب و حق‌پرست را به جامعه معرفی كنند، اين كار ارزشمندی بود كه سيدالشهدا در عرصه كربلا كرد.

پيمان گفت: امام حسين(ع) چهره باطل را به مردم نماياند، چهره حق را آشكار كرد و در واقع در يك موازنه و رويارويی، حق و باطل را با ملاك‌ها و معيارهای فرهنگ شهادت و ايثار و جهاد و از خودگذشتگی تبيين كرد كه امروز بر اساس همان فرهنگ ما می‌توانيم حق و باطل را تميز دهيم و راه و رسم حمايت از حق و ايستادگی در مقابل باطل را هم بياموزيم و هم آن را به جهانی كه امروز تشنه اين فرهنگ عاشورايی است، ابلاغ كنيم كه تنها فرهنگ عاشورا آزادی‌بخش همه مسلمانان از هر مذهب و آزادی‌خواهان از هر مكتبی است.

رئيس شورای سياستگذاری كانون خادم الرضا(ع) گفت: امروز اگر ملت‌های جهان بخواهند از سيطره استعمار و استكبار جهانی و از سيطره صهيونيسم و حكومت‌های جبار ظالم و ديكتاتور در هر گوشه‌ای از جهان رهايی پيداكنند، درسی بالاتر از درس‌های عاشورا و روشی بالاتر از روش‌های امام حسين(ع) برای آن‌ها وجود نخواهد داشت. امروز اين فرهنگ عاشورا است كه می‌تواند ملت‌های جهان را نجات دهد و آن‌ها را از يوغ ستم و ظلم حاكم بر جهان آزاد كند.

كنگره بين‌المللی «نهضت حسينی، بيداری اسلامی» برگزار می‌شود

آيت پيمان، دبير كنگره بين‌المللی «نهضت حسينی، بيداری اسلامی» در پايان اعلام كرد: كنگره بين‌المللی «نهضت حسينی، بيداری اسلامی» در 30 محور و موضوع مختلف، در آستانه اربعين حسينی در قم برگزار می‌شود. فراخوان اين كنگره بين‌المللی تا پايان دهه اول محرم اعلام خواهد شد و به شخصيت‌های علمی و عاشورا پژوه از اساتيد حوزه و دانشگاه و محققان برجسته در موضوعات خاص سفارش مقاله داده می‌شود و تا بيستم ماه صفر كارهای علمی كنگره و بررسی مقالات از سوی هيئت علمی انجام خواهد شد.

وی گفت: اين كنگره در يك روز برگزار می‌شود و در آن علاوه بر ارائه مقالات برگزيده، شخصيت‌های داخلی و خارجی نيز سخنرانی خواهند كرد. در پايان كنگره، مجموع مقالات و سخنرانی‌ها در قالب يك كتاب چاپ خواهد شد. در حاشيه اين كنگره نيز ميزگردهای و نشست‌های تخصصی در مورد موضوع «نهضت حسينی، بيداری اسلامی» برگزار خواهد شد كه علاقمندان می‌توانند اخبار مربوط به اين كنگره را از طريق پايگاه اطلاع‌رسانی http://hamaseh.net/ دريافت كنند.

 منبع : http://www.hedayat.erfan.ir

کامل هاشمی بازدید : 73 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

با بيداري اسلامي ملت‌ها خواهان كرامت انساني و عزت شدند. امام حسين نیز که برجسته‌ترين نماد عزت، آزادگي و مكارم انساني است، الگوي بارز و مصداقي ارزشمند از صلابت و ايثار برای انسان‌هاي آزاده است.


گرداب- همه ساله با فرارسيدن ماه محرم وايام عزاداري عاشورا ي حسيني شيعيان و دلداده گان امام حسين علیه السلام حال وهواي ديگري به خود مي گيرند اما امسال براي برخي شيعيان مظلوم آن حضرت و مسلمانان محرم سال 1432و ايام عاشوراي حسيني، ايام خاصي خواهد بود؛ چرا كه در اين ايام به دور از سران فاسد و وابسته غربي به عزاداري سالار شهيدان خواهند پرداخت و موج بيداري اسلامي در ساير كشورهاي مسلمان منطقه نيز كه مي توان گفت با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورایي شكل گرفته است با سرعت خاصي پيش خواهد رفت.

اهداف قيام عاشورا و بيداري اسلامي
هدف و انگیزه اصلي مردم كشورهاي مسلمان و زجركشيده منطقه كه شاهد قيام‌هاي عمومي در آنها هستيم، نابودی ظلم، استبداد، استکبار و برپایی حکومت عدل الهی و اجرای احکام اسلامی به عنوان "معروف" و جلوگیری از وابستگی به اجانب و بیگانگان به عنوان "منکر" است. اینها همان انگیزه و هدف امام حسین از قیام عاشورا بود، آنجا که می فرماید: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی ابن ابی طالب»؛ يعني هدف من از اين سفر، امر به معروف و نهي از منکر و خواسته‌ام از اين حرکت، اصلاح مفاسد امت و احياي سنت و قانون جدم، رسول خدا و راه و رسم پدرم، علي‌بن‌ابيطالب است.

اگر یزید بن معاویه تجاهر به فسق و فجور داشت، دولت‌هاي وابسطه در كشورهاي تونس، مصر، ليبي، يمن و كشورهاي حاشيه خليج فارس نیز همانند دولت فاسد يزيد دچار فسخ و فجور بودند. به عنوان نمونه باید گفت اسلام‌زدایی تا آنجا در برخي از كشورها همچون تونس پيش رفته بود كه رفتن به مسجد جرم محسوب مي شد.

آزادگي و كرامت انساني
ملت هاي مسلمان منطقه ده‌ها و صدها سال بود كه تحت ستم دولت‌هاي وابسته به غرب و اسرائيل همواره تحت شديدترين اهانت‌ها و بي‌حرمتي‌ها بودند و همواره عزت و كرامت انساني آنها مورد اهانت قرار گرفته و در مقابل ايادي غرب و اسرائيل همواره با ديده تحقير نگريسته مي‌شدند اما با بيداري اسلامي ملت‌ها خواهان كرامت انساني و عزت شدند كه امام حسين به عنوان برجسته‌ترين نماد عزت، آزادگي و مكارم انساني است و انسان‌هاي آزاده او را الگوي بارز و مصداقي ارزشمند از صلابت و ايثار مي‌دانند و با تاسي از آموزه‌هاي نهضت عظيم آن امام همام تحولي شگرف در دنيا پديد مي آورند.

شيوه مبارزه قيام عاشورا و قيام ملت‌هاي منطقه
در فرهنگ مکاتب مادی، نباید "مشت به نبرد با درفش برود" اما مردم مسلمان منطقه همانند قيام امام حسين كه با عده اي قليل در مقابل انبوهي از لشگريان يزيد ايستاد و مبارزه کرد همانند نهضت عاشورا و روحیه شهادت طلبی امام حسین و اصحابش در مقابل رژيم‌هاي وابسته به استكبار كه تا بن دندان به آخرين تجهيزات جنگي و امنيتي مجهز بودند قيام کردند و با شعارهای "اللَّه اکبر" و با روحيه شهادت طلبي به مبارزه با ايادي استكبار شتافتند و از مرگ نهراسيده و با روحيه شهادت طلبي به مبارزه با ايادي ظلم پرداختند. کیفیت مبارزه و اینکه قیام در مقابل حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد، با یک عده معدود چه طور باشد، اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهدا به ملت آموخته است.

روحيه همبستگی و الهام‌بخشی به قیام‌های بعدی
ایجاد روح وحدت و همبستگی در میان مسلمانان و نفوذ اسلام تشیع در دل‌های آنان از مهم‌ترین پیامدهای عاشورا بود. استاد "حسن ابراهیم حسن" می نویسد: شهادت امام حسین علیه السلام در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیاری داشت. قبل از این رخداد، شیعیان پراکنده بودند زیرا شیعه‌گری یک نظریه سیاسی بود که در دل پیروان خود نفوذ نکرده بود و هنگامی که حسین علیه السلام شهید شد، شیعه‌گری با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان نفوذ کرد و عقیده راسخ آنان شد. (1)

قیام عاشورا، در حقیقت مشعل فروزانی برای شیعیان و سرمشقی برای قیام‌های علویان بود. علامه "مُقّرم" می گوید: «یکی از نتایج قیام سیدالشهدا علیه السلام این بود که در علویان تأثیر بزرگی گذاشت. پس از حادثه کربلا، هر یک از فرزندان علی علیه السلام که می خواستند قیام کنند، از جهاد امام حسین علیه السلام سرمشق می گرفتند.» (2) مي توان چنين گفت كه این قیام، توانست نیروهای پراکنده شیعه را متحد سازد و زمینه همبستگی سیاسی، تشکل و سازمان دهی آنان را فراهم کند.

در قيام ملت‌هاي مسلمان منطقه نيز وقتي با قيام جوانان و مردم آزاده تونس كه از ستم دولت و طاغوت زمانه خود به ستوه آمدند، طاغوت زمانه خود را با دستان خالي اما با روحيه اسلامي و شهادت طلبانه ساقط كردند؛ اين قيام الگويي براي قيام ساير ملت‌ها و ملت مصر شد و پس از ملت و مردم مصر، قيام ملت مصر نيز الگوي براي ليبي و كشورهاي ديگر شد.

نمايان‌شدن چهره اسلام واقعي
مهم‌ترین اثر قیام عاشورا، تفکیک اسلام راستین از اسلام دروغین بود. کربلا، توطئه سقیفه را افشا کرد و غاصبان خلافت پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم را به جامعه نشان داد و فرق بین خلافت اسلامی و سلطنت موروثی را بر مردم آشکار ساخت. علامه شهید "سید حسن شیرازی" می گوید: «امام حسین علیه السلامبا شهادت خود توانست حساب خلافت انحرافی را از اسلام جدا کند و پرده از واقعیت عنصر اموی بردارد تا مردم متوجه شوند خلافت بنی امیه، یک حکومت جاهلی است که لباس اسلام بر تن پوشیده است. بدین ترتیب، مردم دریافتند که حکومت اموی، یک سلطنت ظالمانه است که هیچ ربطی به اسلام ندارد... بر اثر قیام امام حسین علیه السلام ماهیت حقیقی تمام خلفای پس از حضرت بلکه پیش از حضرت هم کشف شد و لذا خلفای دیگر از امویان، عباسیان و عثمانیان نتوانستند کارهای نامشروع خود را به نام اسلام، انجام دهند

در قيام ملت‌هاي منطقه نيز چهره اسلام محمدي نمايان شد و چهره اسلام آمريكايي كه دولت‌هاي منطقه آن را به مردم خود تحمیل کرده بودند، آشكار شد. اگر تا ديروز افراد نالايقي كه با نام سران كشورهاي اسلامي از غرب دستور مي گرفتند و دستورات دولت‌ها و سران سرويس هاي اطلاعاتي غرب را تحت عنوان شريعت اسلامي به ملت ها تحميل مي كردند و مردم مظلوم نيز مجبور به اطاعت بودند اما امروز ديگر چهره واقعي اسلام براي مسلمانان آشكارتر شده است و مردم منطقه به خوبي آن پادشاه فاسد كه خود را خادم الحرمين مي نامد به خوبي مي شناسند و مي دانند كه اين افراد خادمين حرمين نبوده بلكه خادم ونوكر دولت‌هاي غربي هستند.

از طرفي قيام ملت‌هاي مسلمان همانند قيام عاشورا چهره واقعي دموكراسي غربي را كه سال‌ها بلكه قرن‌ها ملاك سنجش دولت‌ها و ملتها بود، براي دنيا آشكارتر ساخته است به طوري كه دولت‌هاي غربي و آمريكا را با يك چالش بسيار بزرگي مواجه كرده است و ملت‌هاي اين جوامع نيز دست به قيام زده و خواهان اجراي عدالت هستند.

الگو شدن مسلمانان براي ساير ملل
قیام خونین امام حسين نه تنها مورد اعجاب و تحسین مورخان اسلام واقع شد، بلکه مستشرقان و بعضی اسلام شناسان اجنبی نیز آن را حرکتی عظیم و تحسین برانگیز دانستند. پرفسور "براون" می گوید: «...گروه شیعه، به قدر کافی هیجان و از خودگذشتگی نداشتند اما پس از رخداد عاشورا، کار دگرگون شد و عواطف سست‌ترین مردم به هیجان درآمد؛ چنان که نسبت به رنج و خطر و حتی مرگ، بی اعتنا شوند.» (3)

استاد "نیکلسن" هم می گوید: «حادثه کربلا، مایه پشیمانی و تأسف امویان شد، زیرا این واقعه شیعیان را متحد کرد و برای انتقام حسین علیه السلام هم صدا شدند.» (4) "فیلیپ" نیز می نویسد: فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگی شیعه و افزایش هواداران آن مکتب شد، به طوری که می توان ادعا کرد آغاز حرکت شیعه و ابتدای ظهور آن، روز دهم محرم بود.

قيام ملت‌هاي مسلمان منطقه و ساقط کردن دولت‌هاي فاسد نه تنها باعث بيداري كل جهان اسلامي شده است بلكه اين قيام و اهداف آن الگويي براي ملل كشورهاي غربي و جنبش‌هاي اجتماعي و سياسي آنها شده است. اگر تا چندي پيش غربي شدن و غربي زندگي كردن آمال و آرزوي بخش زيادي از ملت‌هاي مسلمان بود اما امروزه ملل كشورهاي غربي از آمريكا گرفته تا انگلستان، فرانسه، ايتاليا و ساير كشورها با اعلام اين كه ما در اين قيام‌ها از قيام ملت مصر و تحولات منطقه الگو گرفته‌ايم، سعي کرده‌اند در مبارزه با حكومت‌هاي خود همانند قيام ملت‌هاي اسلامي با دولت‌هاي خود رفتار کنند.

درسي براي جهاد و شهادت
قیام عاشورا درس دین باوری، ایثار، شجاعت، شهامت و جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهی از منکر و روحیه ستیزه‌جویی پرخاش‌گری و جسارت در مقابل حکام جور را در مسلمانان ایجاد کرد و پیروان مکتب اهل بیت را به عنوان سرسخت‌ترین حامیان دین پیامبر معرفی کرد.

مبارزان و رهبران شیعه، در تاریخ جنبش‌های حرکت آفرین خود، صحنه‌های اعجاب‌انگیزی از رشادت، شجاعت، فداکاری و ایثار خلق کردند و هرگز بیم و ترسی از قدرت حاکم به دل راه ندادند و در برابر هیچ حکومت ظالم و سخت‌گیری تسلیم نشدند و در مقابل موج‌های سهمگین و طوفان‌های بنیان‌کن، با گذشتن از گذرگاه شهادت، همواره قد برافراشته بودند. بهایی که رزمندگان شیعه در تداوم خط سرخ انقلاب حسینی، در طول تاریخ برای برافراشته نگاه داشتن این پرچم پرافتخار داده اند، ناچیز نبوده است. در هر زمانی مبارزی سخت کوش از شیعه، این پرچم را بر دوش داشته است.
و امروزه پرچم جهاد و شهادت بر دوش تمامي ملل تحت ستم منطقه قرار گرفته است.

پی‌نوشت:

1.
حسن ابراهیم حسن؛ تاریخ سیاسی اسلام، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1964 م، ج1، ص 399.

2.
عبدالرزاق موسوی مقرم؛ رهبر انقلاب خونین کوفه، ترجمه عزیز الله عطاردی، نشر جهان، تهران، 1357 ش. ص 132.

3.
حسن ابراهیم حسن؛ تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، 1366 ش. ج1. ص 3652.

4.
همان؛ ج1. ص 3652.

رشيد غريبی اندبيلی

 منبع : http://www.gerdab.ir

کامل هاشمی بازدید : 115 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18818/smpl.jpg

شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی«جوانان و بیداری اسلامی» كه از ۷۳ كشور دنیا در تهران گرد هم آمده بودند، امروز با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار كردند. به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گزیده‌ای از بیانات ایشان را در طول ۲۱ سال اخیر درباره «جوانان و بیداری اسلامی» منتشر می‌كند:


 
امروز مسجد‌ها كانون جنبش‌هاست
در مقابل فرهنگ كفر و استكبار، مسلمين را ضعيف بار آورده بودند كه احساس ضعف مى‌كردند. در جاهايى كه امروز ميليونها مسلمان توانسته‌اند سهم و حقى در حكومتها به دست بياورند، تا قبل از انقلاب اسلامى، كسى جرأت نمى‌كرد دم از اسلام بزند. در اين كشورهاى اسلامى كه امروز ائمه‌ى جمعه و جماعاتشان، تشكيلات به وجود مى‌آورند و مسجدها رونق پيدا مى‌كنند و كانون تحرك مى‌شوند، تا ديروز مسجدها متعلق به يك‌مشت پيرمرد از كار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جاى جوانان‌ و كانون جنبش‌هاست.
سخنرانى در ديدار با كاركنان قوه قضائیه و سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۶۹/۰۴/۰۶

 
حاملان بشارت‌های بزرگ
وقتى جوان در يك كشورى بيدار شد، اميد به بيدارى‌هاى عمومى در آن كشور افزايش پيدا ميكند. امروز جوانهاى ما در سرتاسر جهان اسلام بيدار شده‌اند. اين همه دام مقابل پاى جوانها قرار داده شده، اما جوان مسلمان و غيور و بلندهمت، از اين گرفتارى‌ها خودش را نجات داده. شما مى‌بينيد در تونس، در مصر، در ليبى، در يمن، در بحرين چه اتفاق افتاد؛ در بقيه‌ى كشورهاى اسلامى چه حركتى به وجود آمده. اينها همه بشارت است.
بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در اجلاس جهانى‌ «جوانان و بيدارى اسلامى» ۱۳۹۰/۱۱/۱۰

کامل هاشمی بازدید : 104 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّد المرسلين و سيّد الخلق اجمعين سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الطّيّبين و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين.

خوشامد عرض ميكنم به همه‌ى شما ميهمانان عزيز، جوانان عزيز، حاملان بشارتهاى بزرگ براى آينده‌ى امت اسلامى. هر كدام از شما، حامل يك بشارت بزرگ هستيد. وقتى جوان در يك كشورى بيدار شد، اميد به بيدارى‌هاى عمومى در آن كشور افزايش پيدا ميكند. امروز جوانهاى ما در سرتاسر جهان اسلام بيدار شده‌اند. اين همه دام مقابل پاى جوانها قرار داده شده، اما جوان مسلمان و غيور و بلندهمت، از اين گرفتارى‌ها خودش را نجات داده. شما مى‌بينيد در تونس، در مصر، در ليبى، در يمن، در بحرين چه اتفاق افتاد؛ در بقيه‌ى كشورهاى اسلامى چه حركتى به وجود آمده. اينها همه بشارت است.

 آنچه كه من به شما جوانان عزيز و فرزندان خودم عرض ميكنم، اين است كه بدانيد امروز تاريخ جهان، تاريخ بشريت، بر سر يك پيچ بزرگ تاريخى است. دوران جديدى در همه‌ى عالم دارد آغاز ميشود. نشانه‌ى بزرگ و واضح اين دوران عبارت است از توجه به خداى متعال و استمداد از قدرت لايزال الهى و تكيه‌ى به وحى. بشريت از مكاتب و ايدئولوژى‌هاى مادى عبور كرده است. امروز نه ماركسيسم جاذبه دارد، نه ليبرال‌دموكراسى غرب جاذبه دارد - مى‌بينيد در مهد ليبرال‌دموكراسى غرب، در آمريكا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف ميكنند به شكست - نه ناسيوناليستهاى سكولار جاذبه‌اى دارند. امروز در ميان امت اسلامى، بيشترين جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مكتب وحى؛ كه خداى متعال وعده داده است كه مكتب الهى و وحى الهى و اسلام عزيز ميتواند بشر را سعادتمند كند. اين يك پديده‌ى بسيار مبارك و بسيار مهم و پرمعنائى است.

 

کامل هاشمی بازدید : 120 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

آمریکا با قتل عام عزاداران حسینی در عراق، افغانستان و پاکستان درصدد است از بیداری ملت های مسلمان منطقه انتقام بگیرد.
به گزارش خبرگزاری ها، دولت آمریکا که در حال خروج خفت بار نیروهای نظامی خود از عراق است، تنها راه چاره را در ناآرام نشان دادن عراق و افغانستان و به خاک و خون کشیدن عزاداران یافته است.
براساس این گزارش، رئیس تحقیقات جنایی فرماندهی پلیس کابل اعلام کرد: تعداد تلفات حمله انتحاری ظهر عاشورا که در غرب شهر کابل به وقوع پیوست به ۵۵ کشته و ۱۳۵ زخمی رسیده است.
انفجار زمانی رخ داد که عزاداران حسینی در حسینیه حضرت ابوالفضل(ع) مشغول عزاداری برای شهیدان کربلا بودند که ناگهان یک عامل انتحاری خود را در بین جمعیت عزادار منفجر کرد.
دولت افغانستان همچنین اعلام کرد: در شهر مزارشریف نیز در اثر اقدام تروریستی پنج تن از عزاداران به شهادت رسیدند و تعدادی نیز مجروح شدند.
«
حامد کرزای» رئیس جمهور افغانستان که برای شرکت در کنفرانس آینده افغانستان در کشور آلمان به سر می برد، روز سه شنبه ضمن محکوم کردن انفجارهای تروریستی، آنها را به گروه طالبان نسبت داد، اما این گروه با صدور بیانیه ای مسئولیت انفجارها را برعهده نگرفته است.
حمله به عزاداران در پاکستان
بر اثر اصابت سه فروند راکت در مناطق «کلایا و کوهات» ایالت «خیبر پختون خواه» در جمع عزاداران حسینی، یک نفر کشته شد و پنج تن دیگر نیز در این حادثه زخمی شدند.
در شهر «کراچی» نیز بر اثر انفجار یک بمب در محله «کالاپل» دو تن زخمی شدند و تروریست ها قصد داشتند با منفجر کردن پل از عبور دسته های عزاداری جلوگیری کنند.
این حملات تروریستی در حالی روی داد که سراسر پاکستان در سوگ سالار شهیدان غرق در ماتم و اندوه بود و شیعیان عاشق حسین(ع) بدون ترس از انفجارهای تروریستی در خیابان ها به سوگواری پرداختند.
به گفته سخنگوی پلیس کراچی بیش از ۳۸هزار تن از نیروهای امنیتی و پلیس همزمان با تاسوعا و عاشورا به حالت آماده باش درآمده بودند.
منابع خبری در پاکستان اعلام کردند که عوامل سلفی ها با حمایت آمریکا و عربستان دست به این اقدامات تروریستی زده تا با ایجاد رعب و وحشت، آنان را از عزاداری برای سالار شهیدان منع کنند.
مقامات اسلام آباد نیز اعلام کردند که به دنبال دستور ارتش پاکستان، آمریکا در حال تخلیه یک پایگاه هوایی در خاک این کشور است. آمریکایی ها در حالی این پایگاه را تخلیه می کنند که چند روز پیش حمله ناتو در مرز با افغانستان باعث کشته شدن ۲۴ سرباز پاکستانی شد.

کامل هاشمی بازدید : 92 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

بيداري اسلامي در جهان عرب

 

اعراب، چون ايرانيان، از زماني كه با دولت هاي اروپايي آشنا شدند، به عمق عقب ماندگي خود و توسعه و پيشرفت اروپايي ها پي بردند. تاكنون راه حلهاي متعددي براي جبران اين عقب ماندگي ارائه شده است كه يكي از آن ها بازگشت به اسلام به مثابة دين و تمدن است.[1] بر اساس نوع پاسخ هاي داده شده به علل عقب ماندگي، آن ها را به چهار گرايش تقسيم مي كنيم. تذكر اين نكته ضروري است كه اين تقسيم بندي پاسخ هايي است كه در گفتمان بيداري اسلامي از سوي انديشمندان عرب مطرح شده و نتيجتاً نسيوناليسم، سوسياليسم و ايدئولوژيهايي از اين قبيل را پوشش نمي دهد
اين گرايشها عبارت اند از: الف) تمدن گرا ـ عرب گرا؛ ب) تمدن گرا ـ اسلام گرا؛ ج) اسلام گرايي سنتي؛ د) اصول گرايي اسلامي
بر اساس تقسيم بندي فوق، طهطاوي و خير الدين تونسي[2] از انديشمندان عمدة گرايش اول؛ سيد جمال الدين اسد آبادي و تا حدودي محمد عبده از متفكران گرايش دوم؛ رشيد رضا از سخن گويان اصلي گرايش سوم؛ حسن البنا و سيد قطب و اخوان المسلمين از فعالان گرايش چهارم اند
به لحاظ تاريخي، هر چه به زمان حاضر نزديك مي شويم، گرايش هاي اسلامي اصول گرا بر ديگر جريان هاي فكري غالب شده، آن ها را به حاشيه مي راند؛ جهت گيري ضد غربي آن تشديد مي شود، ويژگي مبارزه جويانة آن آشكار تر مي شود، و از دولت هاي حاكم در جوامع اسلامي فاصله مي گيرد، انديشه هاي سلفيه در آن ها قوت گرفته و از يك حركت فكري به يك جنبش توده اي و سياسي تبديل مي شود. در جريان اين تحولات مسئله مهم، شكست انديشه هاي قبلي است كه موجب شكل گيري انديشه هاي اصول گرا شده است
الف) گرايش تمدن گرا ـ عرب گرا
اولين موج بيداري اسلامي نوگرا از طهطاوي در مصر و خير الدين پاشا تونسي در تونس آغاز مي شود. طهطاوي انديشة خود را بر اين محور استوار مي كند كه مسلمانان براي ترقي چاره اي جز دستيابي به علم اروپايي ندارند.[3
طهطاوي با ستايشي فراوان از اروپا ياد مي كند و نهادهاي سياسي آن را تحسين مي كند. وي اصولاً از غرب و عامل استعمار به عنوان عامل عقب ماندگي جوامع اسلامي غافل است. اما در پاسخ به اين كه چرا گرايش وي را گرايش تمدن گرا ـ عرب گرا مي ناميم، بايد گفت كه طهطاوي در انديشة ترقي اعراب و به طور محدودتر مصر است
خيرالدين تونسي از طهطاوي هم فراتر مي رود؛ هر چند كه بنياد هاي اصلي انديشة وي نيز همانند طهطاوي است. او نظرش را بر دو استدلال متكي كرد: نخست آن كه فقه اسلامي اجراي اصلاحات براي تقويت و بهبود زندگي اقتصادي و فرهنگي را قدغن نمي كند و دوم آن كه از آن جا كه تمدن اروپا بيشتر بر پاية چيزهايي قرار دارد كه اسلام در گذشته به آن داده است، اين وظيفة مسلمانان است كه آن را بازگردانند.[4

کامل هاشمی بازدید : 84 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

نهاوندیان، محمدخیزش اسلامی در جهان اسلام که از تونس آغاز شد و در مصر، یمن، بحرین و لیبی دنبال می‌شود؛ بار دیگر دنیای غرب به ویژه آمریکا را متوجه پویایی، نفوذ و پایداری ارزش های جوامع اسلامی و گسترش آن به نسل های جوان کرده و آن ها را از احتمال وقوع انقلاب اسلامی در کشورهای عربی نگران ساخته است.

 با اين که دستگاه‌هاي تبليغاتي غرب، با بهره‏گیری از قدرت رسانه‏ای خود و با اتکا به فناوري ارتباطات و عمليات رواني اعتقادات مسلمانان، وحدت جهان اسلام و بيداري اسلامي را نشانه گرفته‌اند، بي‌ترديد، خيزشي که جهان عرب را در بر گرفته است، به نظر می‏رسد تحولي بنيادين در منطقه خاورميانه را رقم می‏زند که می‏تواند این منطقه را متفاوت از دوره‏های پیش خود نماید؛ دوره‏ای که اسلام حرف اول را در آن خواهد زد. در اين روند، بي‏گمان بازگشت کشورهاي مسلمان به خويشتن خويش يا همان اسلام ناب محمدي (ص)، مي‌تواند مهم ترين دستاورد خيزش اسلامي در جهان تلقي شود
بدیهی است عامل پایداری نظام‏های سیاسی جدید برآمده از این جنبش عظیم، توجه به خواست مردم است اما در عین حال توجه به اوضاع معیشتی، رشد اقتصادی و توسعه پایدار نقش مهمی در این روند داشته و در این راه، اصلاحات ساختاری در اقتصاد و نظام اجتماعی امری ضروری است
در گزارشي که سازمان همکاري اقتصادي و توسعه (OECD) با همکاري مجمع جهاني اقتصاد (WEF) تحت عنوان "گزارش رقابت پذيري کشورهاي عربي در سال 2011 تا 2012" تهيه کرده است، رقابت پذيري بازارهاي منطقه مورد ارزيابي قرار گرفته و به چالش‏ها و فرصت‏هاي پيش‏روي کشورهاي منطقه پرداخته شده است. در اين گزارش، کاهش نرخ بالاي بيکاري، تقويت و توسعه بخش خصوصي، کاهش سنگيني فزاينده بخش دولتي برچرخه اقتصادي و مقابله با فساد گسترده، از اولويت‏هاي اصلاح ساختار اقتصاد و سياسي کشورهاي منطقه ذکر شده است
بر همين اساس، در حالي که کشورهاي عربي منطقه از سال 2000 تا 2008 ميلادي رشد اقتصادي قابل توجهي را به ثبت رسانده بودند (حدود 5.2 درصد در سال)، بحران اقتصاد جهاني توأم با ناآرامي‏هاي اجتماعي و حوادث اخير منطقه موجب تاثيرات منفي بر اقتصاد اغلب اين کشورها شده است و در اين ميان فقط تعداد اندکي از کشورهاي نفت خيز در اثر افزايش بهاي نفت سود کرده‏اند.
لذا بهبود و پيشرفت اقتصادي کشورهايي مانند تونس، مصر، ليبي و يمن که درگير انتقال قدرت به حکومت‏هاي مردمي هستند به سرعت، طراحي و اجراي انتقال قدرت سياسي و اصلاحات اقتصادي اساسي در اين کشورها بستگي خواهد داشت. طبعا در این مسیر، استفاده از احیای اقتصاد جهانی و بهبود فضای کسب وکار می‏تواند نقش خوبی را در این فرایند ایفا کند.
بر اساس واقعیات موجود در منطقه، بيداري اسلامي پنجره جديدي از فرصت‏ها را براي گسترش شکوفايي اقتصادي به گونه‏اي که مردم خاورميانه و شمال آفريقا انتظار دارند، در اختيار آنان قرار مي‏دهد، اما دولت‏هاي منطقه بايد ابتدا تمرکز خود را بيش از هر چيز ديگر به ايجاد فرصت‏هاي شغلي در بخش خصوصي و مبارزه با فساد معطوف کنند. در نتيجه، کمک به توسعه بخش‏خصوصي، به ويژه از طريق ايجاد بستر مناسب تجاري براي گسترش شرکت‏‏هاي بازرگاني، رقابت سالم، کارآفريني، افزايش پوشش‏هاي فراگير اجتماعي و اقتصادي از طريق فرصت‏سازي و همچنين ايجاد فرصت‏هاي شغلي بيشتر و مناسب‏تر بخصوص براي زنان، جوانان و اقشار تحصيل‏کرده، توأم با بهبود مديريت، شفافيت و پاسخگويي و در عين حال، هماهنگي و همکاري جامعه مدني با بخش خصوصي جهت ريشه‏کني فساد مي‏تواند علاوه بر ايجاد فرهنگ اتحاد و همبستگي بيشتر در ميان کشورهاي انقلابي، به بازيابي فوري و کارآمد توان اقتصادي منطقه نيز کمک کند.

 

منبع :http://www.khabaronline.ir/detail/202088/weblog/nahavandian

کامل هاشمی بازدید : 75 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

نظام سلطه پس از غافلگیری در برابر تحولات منطقه و بیداری اسلامی، سعی می‌كند تا آن را تحت كنترل خود درآورد و به نوعی مدیریت این تحولات را به نفع خود در دست بگیرد. از طرفی هم نگرانی از افزایش موج بیداری اسلامی این تلاش‌ها را دو برابر می‌كند. محمد صادق‌الحسینی، كارشناس مسائل خاورمیانه درباره سناریوهای غرب برای مهار و كنترل موج بیداری اسلامی و مقاومت به اظهار نظر پرداخته است:

 
اتاق بحران نظام سلطه چه برنامه‌ای را برای مهار این انقلاب‌ها در منطقه مد نظر دارد؟
وقتی حوادث تونس و به دنبال آن مصر اتفاق افتاد، غرب به خوبی دریافت كه در برابر این اتفاقات غافلگیر شده و مجبور شد تا اتاق‌های مدیریت بحران خود را تشكیل دهد. لازم به ذكر است طی سال‌های گذشته نیز به موازات ناامیدی و بی‌اعتمادی غرب از رژیم‌های مرتجع وابسته به خودش در كشورهایی مثل مصر، تونس و یمن و ضعف روز‌افزون آن‌ها در به ثمر رساندن اهداف غربی‌ها، توده‌های مردمی و نیروهای مقاومت تقویت شدند. این باوری كه امام خمینی (ره) فرموده بودند كه «خودتان را باور كنید»، برای این مردم محقق شد و آن لحظه تاریخی را تشخیص دادند كه الان باید حركت كرد و این رژیم‌ها را باید پایین كشید و آن آزادمنشی، آزادی ،عزت و كرامت 40، 50 ساله كه به دست این رژیم‌ها ربوده شده را دوباره به دست بیاورند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/spacer.gifاز دارالفتوای بزرگ عربستان شخصی به نام علی حیدان  فتوا داد كه كشتن یك‌سوم مردم سوریه حلال است چون علویون هستند و جزو كافرانند! بنابراین هم مجوز قتل و هم مجوز اخراج و هم عملاً مجوز فتنه داخلی سوریه را این‌گونه فراهم كردند و مردم سوریه را به جان هم انداختند.


به هر حال غرب بعد از به راه انداختن اتاق مدیریت بحران چه برای تونس و چه برای مصر - كه بحمدلله هنوز هم موفق نشدند كنترل كنند- سعی كردند از ادامه این تحركات به سوی ریشه‌دارتر شدن و به اصطلاح ارزشی‌تر شدن جلوگیری كند. در همین اثنا حركت مردم لیبی اتفاق افتاد كه آن‌جا دیگر غافل‌گیر نشدند. در لیبی هم‌زمان دو خط موازی یعنی مردم و نیروهای غرب هم حركت می‌كنند و نبردشان هم به یك جنگ فرسایشی تبدیل شده كه هدف غربی‌ها هم این است كه هم نیروهای مردمی را تضعیف و هم در عین حال آن رژیم را تضعیف كنند تا بتوانند رژیم جدید را با توان و تلاش جدید و نیروی بیشتر سركار بیاورند كه وابسته‌تر و گوش به فرمان‌تر كار كند. درواقع از تجربه  لیبی آموختند كه بیایند و دست به شبیه‌سازی بزنند.

کامل هاشمی بازدید : 88 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

بررسی هویت قیامها و انقلابهای منطقه/ مخاطرات و آسیب های پیش روی انقلابها/ راهکارهای علاج جویی و پیش گیری از آسیبها (۱۳۹۰/۰۶/۲۶ - ۱۲:۱۶)

صدها عالم، دانشمند، روشنفکر، صاحب نظر، جامعه شناس و مورخ از کشورهاي مختلف جهان به ويژه جهان اسلام، از صبح امروز با سخنان حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي، بررسي ابعاد مختلف بيداري اسلامي را در نخستین اجلاس بين المللي تهران آغاز کردند.
ولي امر مسلمين در سخنان خود در مراسم گشايش اجلاس، بيداري اسلامي و برانگيختگي و آگاهي امت اسلامي را درهم شکننده حصارهاي استبداد و استکبار خواندند و ضمن بررسي هويت قيامها و انقلابهاي جاري در منطقه؛ به تبيين آسيبها و خطرات پيش روي اين حرکت عظيم و تشريح راههاي فائق آمدن بر آسيبها پرداختند و تاکيد کردند: بيداري مبارک اسلامي با غافلگير کردن شياطين منطقه اي و جهاني، مهره هاي خطرناکي از جبهه ي دشمن ساقط کرده اما لازم است با توکل بر خدا، درس آموزي از تجربيات تاريخ معاصر جهان اسلام، و تکيه  بر عقل و عزم و شجاعت، صحنه ی همچنان سيال تحولات منطقه را مديريت کرد و به سرانجام رساند.
رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به اتکاي تحولات بزرگ اجتماعي به پشتوانه هاي تاريخي و تمدني، «حضور شخصيتهاي فکري و جهادي جريان ساز در صحنه تحولات  صد و پنجاه سال اخير کشورهاي اسلامي و نيز ناکام ماندن تجربه هاي حکومتي وابسته به شرق و غرب» را از عوامل مؤثر درشکل دهي اوضاع کنوني دانستند و خاطر نشان کردند: در اين ميان، پيروزي انقلاب اسلامي و تأثير نظام ماندگار، مقتدر، شجاع و پيشروي جمهوري اسلامي در بيداري اسلامي، يقيناً فصل مهمي در تحليل و تاريخ نگاري حقايق کنوني جهان اسلام است.

کامل هاشمی بازدید : 89 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران قيام‌هاي مردمي در مصر، تونس، ليبي و بحرين را تحولي بنيادي در منطقه اسلامي و عربي خوانده و نشانه بيداري امت اسلامي دانسته است.


حضرت آيت الله خامنه‌اي روز دوشنبه (اول فروردين 1390) در جمع هزاران تن از زائران حضرت علي ابن موسي الرضا (ع) در شهر مشهد فرمودند: بيداري امت اسلام همين چيزي است كه ده‌ها سال شعار آن در جمهوري اسلامي داده مي‌شد و امروز در متن زندگي اين كشورها خود را نشان مي‌دهد. 

ايشان تحولات منطقه را داراي دو خصوصيت دانستند، حضور مردمي و سمت و سوي ديني. 

رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند: در كشورهاي منطقه خود مردم وارد صحنه شده‌اند و گرايش و جهت‌گيري آن‌ها هم، جهت‌گيري ديني است. 

مقام معظم رهبري فرمودند: در مصر، تونس و ديگر كشورهاي منطقه، مردم غرورشان به دست حاكمان ظالم جريحه‌دار شده بود و مردم مصر مشاهده مي‌كردند كه رييس جمهور آن‌ها كه در راس كشورشان قرار دارد، به نيابت از اسراييل كثيف‌ترين كارها را مرتكب مي‌شود. 

حضرت آيت الله خامنه‌اي افزودند: در قضيه محاصره غزه اگر حسني مبارك با اسراييل همكاري نمي‌كرد، اسراييل نمي‌توانست غزه را آنجور زير فشار قرار دهد و آن جنايت‌ها را مرتكب شود. 

ايشان با اشاره به پشتيباني واشنگتن از ديکتاتورهاي منطقه، خاطرنشان فرمودند: امريكايي‌ها تا آخرين لحظه از حسني مبارك دفاع كردند و هنگامي كه ديدند ديگر نمي‌شود، آن وقت او را دور انداختند كه اين هم درس عبرتي براي سردمداران وابسته به امريكاست كه بدانند آن وقتي كه فايده و تاريخ مصرف خود را طي كنند و فايده‌شان را از دست بدهند، مثل يك پارچه كهنه آن‌ها را دور مي‌اندازند و اعتنايي به آن‌ها نمي‌كنند. 

رهبر معظم انقلاب اسلامي تصريح كردند: مصر يكي از ستون‌هاي سياست خاورميانه‌اي امريكاست و آن‌ها به اين سياست متكي بودند اما نتوانستند اين ستون را به نفع خودشان حفظ كنند و ملت‌ها بر آن‌ها فائق آمدند. 

رهبر معظم انقلاب در ادامه با اشاره به وضعيت و جايگاه رفيع ملت ايران، فرمودند: ملت ما مشاهده كرد كه همه دنيا به سردمداري امريكا عليه حركت هسته‌اي آنان قيام كرده، تحريم و دعوا راه انداخته‌اند و تهديد نظامي و حمله كردند، اما مسئولين كشور نه تنها عقب‌نشيني نكردند بلكه امكانات هسته‌اي را هر سال چندين برابر نسبت به سال قبل بيشتر كردند. 

منبع :http://www.presstv.ir/detail.fa/171072.html

کامل هاشمی بازدید : 73 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

انقلاب اسلامی ایران با توانی فوق‌العاده توانست در پوسته استبداد و استعمار، شکاف ایجاد کرده و پس از گذر از پیچ‌ها و گردنه‌هاي سخت به پیروزي برسد و جنبش‌هاي اسلامی را از حالت حیرت، سردرگمی، پراکندگی و آشفتگی خارج کرده و به آن‌ها انسجام، امید و الگو ببخشد.

به گزارش حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران، ادبیات انقلاب اسلامي طی بیش از سه‌ دهه به دو دستاورد مهم در نسبت بین «سبک زندگی» با «تمدن‌سازی» دست یافته است؛ بارزترین عملکرد در مقوله سبک زندگی(بخش نرم‌افزاری تمدن)، ایجاد «روحیه مقاومت در برابر استکبار جهانی و مظالم عالم» در سطح «فرهنگ عمومی» کشور است.

شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي عناوين و اسامي ايام الله دهه فجر را چندي پيش اعلام كرد؛ بر اساس اين اعلاميه دوازدهم بهمن با عنوان انقلاب اسلامي، پيامبر اعظم(ص) و استقرار حكومت اسلامي، سيزدهم بهمن ماه با عنوان انقلاب اسلامي، طليعه ظهور و حكومت جهاني حضرت مهدي(عج)، چهاردهم بهمن با عنوان روز انقلاب اسلامي، جوانان و خودباوري، پانزدهم بهمن ماه با عنوان انقلاب اسلامي، معنويت و پايبندي به ارزش‌هاي اسلامي، شانزدهم بهمن ماه با عنوان انقلاب اسلامي، سبك زندگي اسلامي و تحكيم بنياد خانواده، هفدهم بهمن ماه انقلاب اسلامي، توليد ملي و قتصاد مقاومتي، هجدهم بهمن ماه انقلاب اسلامي، اقتدار و امنيت پايدار، نوزدهم بهمن ماه انقلاب اسلامي، ايثار و شهادت، بيستم بهمن ماه انقلاب اسلامي، وحدت ملي و اعتلاي تمدن اسلامي، بيست و يكم بهمن انقلاب اسلامي، استكبارستيزي و بيداري اسلامي و بيست و دوم بهمن انقلاب اسلامي، استقلال آزادي جمهوري اسلامي نامگذاري شده است.

 

کامل هاشمی بازدید : 73 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

امواج پرتلاطم بیداری امروزه در حالی کشورهای در حال توسعه به ویژه در دو سطح کشورهای غیرمتعهد و کشور‌های اسلامی را فراگرفته است که به رغم برداشت‌های متفاوت به نظر می‌رسد پیروزی انقلاب اسلامی در ربع آخر قرن بیستم نقطه عزیمت اصلی این امواج توفنده باشد.

  در واقع با پیروزی انقلاب اسلامی و پژواک پیام‌های آن بود که در دنیای اسلام زلزله‌ای سیاسی رخ داد چنانکه نخستین موج آن را جهان در قالب اوج‌گیری مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان شاهد بود. نهادینه شدن تدریجی بیداری اسلامی نه تنها سبب آزادی جنوب لبنان و شکل‌‌گیری انتفاضه‌های اول و دوم فلسطین بود که در نتیجه تعمیق این بیداری پیروزی حزب‌الله لبنان در نبرد 33 روزه و مقاومت حماسی مردم غزه در نبرد 22 روزه و در مصافی نابرابر رقم خورد و اکنون چند ماهی است که برخی کشورهای اسلامی شاهد موج‌ دیگر همان بیداری اسلامی هستند.

با وجود تلاش برخی کشورهای منطقه و اروپا و امریکا برای نامرتبط دانستن بیداری اسلامی با بازتاب انقلاب اسلامی، مراجعه به خواست‌ها و مطالبات مردم کشورهای مصر، تونس، بحرین، یمن و لیبی از جمله برگزاری نماز‌های جمعه و شعارهای الله اکبر مبین آن است که نقش انقلاب اسلامی در سه دهه گذشته در شکل‌گیری دور جدید بیداری اسلامی را نمی‌توان نادیده گرفت. اما بیداری امروزه ابعاد فراگیرتری پیدا کرده است. در جبهه‌‌ای دیگر کشورهای عضو جنبش عدم تعهد با تأثیرپذیری از مقاومت ایران در برابر فشارهای امریکا و برخی دول اروپا در حوزه دستیابی به دانش و فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز موجی از بیداری هسته‌ای را شکل داده‌اند که علائم آن در مواضع و دیدگاه‌های آنها در حمایت از فعالیت هسته‌ای صلح آمیز ایران و همین طور مخالفت با زیاده‌طلبی‌های برخی اعضای کلوپ هسته‌ای در نشست‌های بازنگری NPT که هر روز پررنگ‌تر می‌شود. در این میان استقبال کشورهای در حال توسعه از دو نشست بین‌المللی خلع سلاح و عدم اشاعه در تهران که به ترتیب در فروردین ماه سال 89 و 22 و 23 خرداد ماه سال جاری برگزار شد نشان می‌دهد بیداری هسته‌ا‌ی نیز در حال نهادینه شدن است.

بیداری هسته‌ای که از مقاومت ملت ایران بر سر مطالبات هسته‌ای صلح‌آمیز‌شان نشأت گرفته است نه تنها اعضای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و معاهده NPT را نسبت به استانداردهای دوگانه در عرصه هسته‌ای حساس ساخته است که در سال‌های اخیر سبب مقاومت سازمان‌یافته گروه نم در برابر آپارتاید هسته‌ای و تأکید آنها بر ضرورت بازنگری در ساختار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ویژه شورای حکام و درخواست مکرر برای اجرای ماده 6 معاهده NPT و خلع سلاح هسته‌ای در جهان شده است. به نظر می‌رسد نقش و جایگاه ایران در بیداری فراگیر بین کشورهای در حال توسعه به ویژه در دو حوزه بیداری اسلامی در برخی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی و بیداری هسته‌ای بین اعضای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چنان پررنگ و کلیدی است که حتی تحلیل‌گران کشورهای اروپا و امریکا نیز هر از گاهی به آن اذعان داشته، با وجود فشارهای سیاسی و تبلیغات یک سویه برای نادیده گرفتن آن، به صراحت اعلام می‌کنند سرمنشأ بسیاری از این رخدادها و مطالبات، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است.

اما نکته مهم‌تر اینکه آیا ایران توانسته از این سرمایه عظیم بهره‌لازم را ببرد و اجازه ندهد برخی کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای این خیزش‌عظیم ملت‌های اسلامی و در حال توسعه را به نام و به نفع خود مصادره نکنند؟ به نظر می‌رسد برای جلوگیری از مصادره چنین سرمایه عظیمی پیوند و هماهنگی سه ضلع مثلث دیپلماسی رسمی، دیپلماسی رسانه‌ای و دیپلماسی فرهنگی بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد و هرگونه تعلل و جزیره‌ای عمل کردن سبب خواهد شد میوه‌های درخت پربار برآمده از انقلاب اسلامی و مقاومت دیرینه ملت ایران را سایرین بچینند کما اینکه دیپلماسی فشرده و تبلیغات پرحجم به دنبال میوه‌چینی بیداری فراگیر هستند و در این راه می‌کوشند برخی کشورهای منطقه را به عنوان مدل و الگوی رقیب یا آلترناتیو معرفی کنند. مقابله و خنثی‌سازی چنین ترفند‌ها تنها در گرو تدابیر هوشمندانه و هماهنگی سه ضلع دیپلماسی است.

افزون بر این رایزنی‌ با کشورهای همسو عامل دیگری است که می‌تواند نقش و جایگاه محوری ایران به عنوان قدرتی منطقه‌ای با پتانسیل اثرگذاری فرامنطقه‌ای را برجسته‌تر سازد و بدین ترتیب به افکار عمومی جهان توجه دهد انرژی انقلاب اسلامی در استمرار بیداری فراگیر همچنان جوشان است.

 

منبع : http://pejhvaknews.blogfa.com

کامل هاشمی بازدید : 49 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

تحليلگر سياسي در گفت و گو با پرس تي وي از انقلاب ايران به عنوان الهام بخش بيداري اسلامي در خاورميانه و شمال آفريقا نام برده است .


اين تحليلگر سياسي مي گويد، انقلاب ايران، پيام اميدي براي بسياري از مردم در سراسر منطقه خاورميانه و شمال آفريقا و ديگر نقاط دنيا که تحت سلطه و نفوذ امريکا وغرب هستند، بوده است.

مردم ايران، يوم الله ۲۲ بهمن، به مناسبت سي وچهارمين سالروز انقلاب شکوهمند اسلامي که به سقوط پادشاهي رژيم پهلوي مورد حمايت امريکا در سال ۱۳۵۷ انجاميد، راهپيمايي گسترده‌اي برپا کردند. مردم بامداد روز يکشنبه ( ۲۲ بهمن) با حضور پرشور خود در راهپيمايي يوم الله ۲۲ بهمن در تهران و ديگر شهرها و روستاهاي سراسر ايران اسلامي بار ديگر با آرمان‌هاي امام راحل، آيت الله روح الله خميني،بنيانگذار جمهوري اسلامي تجديد ميثاق کردند.

پرس تي وي در اين باره با کامل وزني، تحليلگر سياسي از بيروت گفت و گويي انجام داده است که برگردان آن را در زير مي‌خوانيد: 


پرس تي وي : افرادي که که انقلاب‌ها را در سراسر تاريخ مطالعه کرده‌اند، در ملت‌هاي مختلف، مي‌گويند، حضور بيش از يک درصد جمعيت جامعه در يک انقلاب بي سابقه است. به عنوان نمونه در انقلاب فرانسه در سال ۱۹۷۳ ميلادي، انقلاب ۱۹۱۷ روسيه، انقلاب روماني در سال ۱۹۸۹ ، ممکن است در اين انقلابات بيش از يک درصد از مردم حضور داشتند اما درباره انقلاب ايران درصد بسيار زيادي از جامعه حضور داشتندو دلايلي اين حضور گسترده همان طوري که مهمان ديگر برنامه دکتر مرندي در استوديوي تهران به آن اشاره داشتند، اين بود که ايران آن زمان، از خيلي جهات به غرب و به ويژه به امريکا وابسته بود.

پس از وقوع انقلاب اسلامي، آقاي وزني به نظر شما آيا کشورهاي منطقه، ملت هاي منطقه، به ايران به عنوان کشوري مستقل، مستقل از غرب و امريکا مي نگرند؟

وزني : خوب اول از همه سال‌روز انقلاب شکوهمند اسلامي را به ملت ايران تبريک عرض مي کنم. بايد يادآور شويم که انقلاب ايران، انقلاب اسلامي، برخاسته از آموزه‌هاي حضرت محمد(ص) و متاثر از واقع کربلا و به همين دليل قابل مقايسه با هيچ انقلابي نيست و به همين دليل هم زمان با گراميداشت ايام انقلاب، مردم در سراسر دنيا، ايام دهه فجر را جشن مي گيرند.

زماني که عبادت مي‌کنيم ، زماني که از خداوند متعال مدد مي جويم ، هنگامي که درباره انقلاب و مردمي که از اين انقلاب حمايت کردند سخن مي گوييم، مردم خداجويي که بنابر تکليف الهي هر روز به مساجد مي روند و نماز مي خوانند ، اين همان انقلابي است که از آن سخن مي گوييم.

سخن درباره عزم واراده و اداي وظيفه به عنوان يک مسلمان و داشتن ندايي مستقل در اين دنياي پر ازدحام است. همان طوري که مي‌دانيد اين انقلاب واقعا مردم ايران را از استعمار و نفوذ امريکا و غرب که رژيم شاه را روي کار آورده بودند، نجات داد ، چون امريکا وغرب مي‌خواستند به غارت و چپاول منابع طبيعي مردم ايران ادامه دهند و سلطه خود را در اين کشور حفظ کنند.

و امروز حضور ده‌ها ميليون نفر در خيابان‌ها، پيام آور عزم واراده ملت ايران است، پيام آور اين موضوع است که مردم ايران در مسير آرمان‌هاي اصيل انقلاب ثابت قدم هستند و با دل و جان از آن صيانت مي‌کنند.

همين بامداد امروز، نتايج يک نظرسنجي را که واشنگتن پست انجام داده بود، مطالعه مي‌کردم، در اين نظرسنجي حدود يک هزار پرسش شونده ايراني شرکت کرده بودند، دو سوم از ايراني‌هاي شرکت کننده در اين نظر سنجي، امريکا را در زمينه هر آن‌چه که در اين کشور روي مي دهد و به ويژه در زمينه تحريم‌ها مقصر مي‌دانستند.

و آن‌ها گفتند که انجام اين نظرسنجي به دليل تماس با ايرانيان سخت بوده است اما اکثريت قاطع ملت ايران حامي انقلاب هستند، حامي برنامه صلح آميز فناوري هسته اي ايران هستند و اين واقعا سند و گواهي از پيروزي و دستاوردهاي انقلاب اسلامي است چرا که اين نظرسنجي را کشوري غربي انجام داده است و اکثريت قاطع شرکت کنندگان در اين نظرسنجي امريکا را مورد سرزنش قرار داده و از حق ايران در بهره مندي از رفاه اقتصادي و حق حاکميت ايران دفاع کرده‌اند و انتشار اين نظرسنجي هم زمان با حضور ميليون ها نفر از مردم در راهپيمايي يوم الله ۲۲ بهمن دستاورد بزرگي است.

پرس تي وي : بسياري از مردم پس از وقوع انقلاب‌هاي مردمي در خاورميانه و شمال آفريقا، مي‌گفتند که اين انقلاب‌ها متاثر از انقلاب مردم ايران بوده است. به نظر شما انقلاب مردم ايران تا چه اندازه الهام بخش مردم منطقه که همان آرمان‌هاي مردم ايران را دنبال مي‌کنند، بوده است؟ 

وزني: خوب انقلاب ايران، پيام اميدي براي بسياري از مردمي که تحت سلطه و نفوذ غرب هستند، بوده‌است. خوب ديکتاتورها در سراسر منطقه خاورميانه، يا در مصر و يا ديگر نقاط دنيا، مدت‌هاي بسيار طولاني تحت حمايت اين قدرت‌هاي سلطه جو ، جهان غرب و امريکا بوده‌اند.

خوب آن‌ها منافع خود را دنبال مي‌کنند و بديهي است که انقلاب اسلامي براي اين مردم نويد بخش بود چون انقلاب اسلامي، شاه را که از متحدان سرسخت امريکا در منطقه بود، سرنگون کرد. بنابر اين مردم، به انقلاب اسلامي به عنوان الگويي براي آزادي سرزمينشان مي‌نگرند.

نمونه‌اي از اين قبيل را در لبنان شاهد هستيم که چطور مردم لبنان با الهام از انقلاب اسلامي رژيم اسرائيل را شکست دادند و اين رژيم را به عقب نشيني وادار ساختند و يا در فلسطين که چطور مبارزان فلسطيني از اين انقلاب الهام مي‌گيرند و درعراق که ديروز دومين سالروز دومين خروج اشغال گران از اين کشور بود.

اين‌ها مردمي هستند که از انقلاب ايران الهام مي گيرند. در مصر، در سراسر خاورميانه، در بحرين، همه اين‌ها از انقلاب مردم ايران الهام گرفته‌اند،انقلابي که ريشه در قيام امام حسين(ع) در کربلا دارد، انقلابي که واقعا توجه تمامي مردم دنيا را به خود معطوف کرد.

پرس تي و ي: آقاي وزني، به نظر شما چه مانعي بر سر راه مذاکرات ميان ايران و امريکا در شرايط برابر وجود دارد؟

وزني : اين، به طور کلي نگرشي است که امريکا در قبال ايران درپيش گرفته است.آن‌ها مي خواستند ايران را به زانو در آوردند و آن را تسليم اراده امريکا واسرائيل کنند واين چيزي بود که روي نداده است و نه اکنون بلکه در آينده نيز روي نخواهد داد .

به نظر من ملت ايران، آن‌ها مي‌خواستند با جامعه بين‌المللي تعامل داشته باشند اما همان طوري که رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند نه به ضرب اسلحه. شما نمي‌توانيد روها پس از روزها تحريم‌هايي را اعمال کنيد ، هر ماه به اين تحريم‌ها بيافزايد، به آزارهايي که به زعم آن‌ها مي‌تواند بر مردم ايران تاثير گذار باشد و اين که مردم ايران در ذهن خود فکر کنند که اين تحريم‌ها عليه دولت آن‌هاست.

امروز نتايج اين نظر سنجي نشان داد که مردم ايران با دولت خود هم‌پيمان و مطيع فرمان رهبري هستند .آن‌ها ازماهيت اين تحريم‌ها آگاه هستند و امريکا را در اين زمينه مقصر مي‌دانند و اين موضوع در حقيقت مردم ايران را متحد تر کرده است چون اين حمله امريکا، عليه مردم ايران است.

اگر امريکايي‌ها واقعا خواهان مذاکره واقعي در اين باره هستند، بايد به جاي اين ژست‌هاي سياسي و تبليغاتي، از خود حسن نيت نشان دهند و بايد به عنوان اولين گام در اين زمينه، اين تحريم‌ها را لغو کنند.

به نظر من اين تحريم‌ها، جنايت جنگي هستند چون بر معيشت مردم تاثير گذارهستند، زماني که شما مردم را از دسترسي به دارو، نيازهاي اساسي محروم مي‌کنيد، اقداماتي که امريکا از اوايل انقلاب تا کنون عليه ملت ايران مرتکب شده است با جنايات جنگي برابر است.

اکنون زمان آن فرارسيده است تا امريکا بداند که اين تحريم‌ها نمي تواند در عزم و اراده مردم ايران خللي وارد کند ،مردم ايران، مردمي ثابت قدم هستند و همچنان ثابت قدم خواهند بود. با نشان دادن حسن نيت و با لغو اين تحريم‌ها به نظر من ، شما پاسخي مثبت را از طرف رهبري ايران و استقبال بيشتري را از جانب مردم ايران شاهد خواهيد بود.

کامل هاشمی بازدید : 63 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

حضور حداكثری مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و قدرت الهام‌بخشی آن در فرایند بیداری اسلامی، در حوزه ایجابی خواهد بود و اثرات بسیاری در حوزه سلبی نیز از خود به جای خواهد گذاشت.

استراتژی صدور انقلاب یكی از مهم‌ترین مواردی است كه از ابتدای انقلاب اسلامی تا كنون، هر دولتی كه بر سر كار آمده است، خواه یا ناخواه ناچار به تبیین موضع خود نسبت به آن بوده است. دولت موقت اساسا از آن‌جایی كه به انقلاب مستقر اعتقاد داشت، و صدور انقلاب در چارچوب انقلاب مستمر تحلیل می‌شد، با این استراتژی مخالف بود. برخی نخبگان انقلابی سیاست مسلحانه را در این چارچوب مطرح ‌می‌كردند كه البته این رویكرد هیچ‌گاه سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران نشد. امام بر شیوه فرهنگی، تبلیغاتی، معنوی و استراتژی اقدام عملی معتقد بود كه همین شیوه در دوران دفاع مقدس محقق شد. پس از جنگ تحمیلی، دولت هاشمی رفسنجانی در تلاش بود تا با ایجاد دولت توسعه یافته مبتنی بر قرائت خود و یارانش از توسعه، ایران را در مسیر الهام بخشی به كشورهای دیگر قرار دهد و عملا استراتژی صدور انقلاب را از منظری كاركردی عملیاتی سازد. دولت خاتمی مبتنی بر عقلانیت ارتباطی و گفتگویی، از مسیر گفتگوی تمدن‌ها وارد این مسئله شد و دولت احمدی‌نژاد نیز با تلاش در جهت برقراری عدالت در جامعه و در نتیجه پیشرفت توامان با عدالت و هم‌چنین اتخاذ چنین رویكردی در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی، ایران را به الگوی بی‌بدیلی مبدل سازد كه ملجا مستضعفین جهان باشد.

در این میان و فارغ از دولت‌هایی كه بر سر كار بودند، فشارهای اقتصادی و سیاسی از سوی آمریكا و هم‌پیمانانش هیچ‌گاه قطع نشد و در تمامی این دوران، در كنار تاكتیك‌های خاص هر دولت، عنصر ایستادگی ملی در برابر فشارها همواره وجود داشت؛ یكبار ایستادگی ملی در كنار سیاست‌های اقتصادی هاشمی، بار دیگر ایستادگی ملی در كنار سیاست‌های فرهنگی خاتمی و در نهایت ایستادگی ملی در كنار عدالتخواهی احمدی‌نژاد.

اما در شرایط كنونی منطقه و به خصوص كشورهایی كه در فرایند بیداری اسلامی دچار تحول شده‌‌اند، چه عاملی می‌تواند الهام‌بخشی جمهوری اسلامی ایران را مضاعف سازد؟ مانور بر روی پیشرفت‌های متعدد در عرصه‌های مختلف علمی؟ استكبار ستیزی و حمایت قاطعانه از آرمان فلسطین؟ ایستادگی ملی در مقابل فشارهای اقتصادی و سیاسی؟

مطمئنا همه‌ی این موارد می‌توانند در چارچوب استراتژی صدور انقلاب و الهام‌بخشی موثر باشند كما این‌كه تاكنون بوده اند. اما به نظر می‌رسد قرابت زمانی دو رویداد می‌تواند فضا را برای الهام‌بخشی هرچه بیشتر انقلاب اسلامی فراهم سازد؛ انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم در خرداد 1392 و بحران‌های داخلی برخی كشورهای عربی و نیاز به الگو جهت نظام‌سازی.

نگاهی به بحران داخلی مصر نشان می‌دهد كه اگرچه برخی صف‌بندی‌ها از ابتدای انقلاب و حتی قبل از آن میان نیروهای اجتماعی و سیاسی این كشور وجود داشت اما آن‌چه مصر كنونی را دچار بحران داخلی كرده است و یا به عبارتی عامل شروع‌كننده بحران محسوب می‌شود، فرمان شش‌ ماده‌ای چند ماه قبل محمد مرسی رئیس جمهور اسلام‌گرای این كشور بود كه پس از آن مصر روی آرامش را به خود ندید و حوادث یكی پس از دیگری، بحران داخلی را افزون‌تر و صف‌بندی‌ها را شدیدتر و امكان مداخله خارجی را نیز بیشتر كرد. این مشكلات همه به نوعی در چارچوب تلقی‌های متفاوت و پای‌بندی‌های متغیر به اصول دموكراسی و تلاش برای نظام‌سازی در یك جامعه متكثر قابل تحلیل هستند. تونس نیز تا حدی از این مشكل رنج می‌برد. اگرچه این مشكلات در ابتدای كسب مشروعیت در نظام‌های تازه انقلابی امری قابل انتظار است كما این‌كه در ایران نیز همین‌گونه بود اما برخی تفاوت‌ها قابل توجه است. میزان مشاركت سیاسی عمدتا در جوامع‌ای كه انقلاب در آن‌ها رخ می‌دهد به دلایل برانگیختگی سیاسی و احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت كشور، بیشتر از قبل می‌شود اما این مسئله در مصر این‌گونه رخ نداد و عملا در انتخابات ریاست جمهوری، میزان قابل توجهی از واجدین شركت در انتخابات، در آن حضور نیافتند. تونس نیز در شرایط كنونی از سیاست داخلی متزلزلی برخوردار است و در راستای نظام‌سازی در حركت است.

در چنین فضایی حضور حداكثری مردم در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می‌تواند به نمایش گذاشتن الگویی مناسب از حفظ اعتقادات دینی و اهمیت به آراء مردمی در چارچوب مردم‌سالاری دینی باشد. این مسئله می‌تواند در صورت وجود دیپلماسی عمومی هوشیار و مدبر و نكته سنج، شرایط را برای مانوری اثرگذار در اذهان مردم منطقه فراهم سازد. چنین فضایی البته پس از حماسه مردمی انتخابات سال 1388 نیز می‌توانست ایجاد شود كه بحران ناشی از فتنه، عملا چنین فرصتی را از تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی سلب كرد.

در هر صورت به نظر می‌رسد اقتدار دموكراتیك ایران در انتخابات 1392 می‌تواند با توجه به مسئله روز بودن مواردی چون مشاركت سیاسی، نظام‌سازی و التزام به فرایندهای دموكراتیك در برخی كشورهای عربی، قدرت الهام‌بخشی ایران را افزایش دهد.

البته حضور حداكثری مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و قدرت الهام‌بخشی آن در فرایند بیداری اسلامی، در حوزه ایجابی خواهد بود و اثرات بسیاری در حوزه سلبی نیز از خود به جای خواهد گذاشت. بدون شك، اثرگذاری حماسه سیاسی مردم در حوزه ایجابی، می‌تواند حوزه سلبی را نیز تحت تاثیر قرار دهد و در رفع مشكلات و امنیت سازی هرچه بیشتر برای جمهوری اسلامی ایران موثر باشد. چنین امری در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز نخست سال 1392 در مشهد مقدس نیز دیده می‌شود:

«شور انتخاباتی در كشور و حضور مردم پای صندوقهای رأی میتواند تهدیدهای دشمنان را بی‌اثر كند؛ می‌تواند دشمن را ناامید كند؛ میتواند امنیت كشور را تأمین كند. ملت عزیز ما در همه‌ی نقاط كشور این را بدانند؛ حضور گسترده‌ی آنها در پای صندوق رأی، در آینده‌ی كشور تأثیر دارد؛ در امنیت، در استقلال، در ثروت ملی، در اقتصاد، در همه‌ی مسائل مهم كشور تأثیر میگذارد. این نكته‌ی اول؛ كه انتخابات باید به توفیق الهی، به كمك پروردگار، با همت ملت ایران، با مشاركت گسترده تحقق پیدا كند.»

 

 منبع : http://www.irdc.ir

کامل هاشمی بازدید : 87 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 تأثير رهبري حضرت امام خميني (ره) در بيداري مستضعفان و مسلمانان جهان بر هيچكس پوشيده نيست.

اين تأثير از جنبه ديني ، بسيار كم نظير بوده به طوري كه ، شخصيتي را سراغ نداريم كه تا اين اندازه تفكر ، نهضت و عملكردش در تاريخ و در سطح جهان تأثير گذاشته باشد.

 امام خميني، معناي قدرت را نه تنها در جهان اسلام بلكه در كل جهان تغيير داد. قدرتي كه قبل از او متكي بر منابع و منافع مادي بود ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، تبديل به احترام به عقايد ، پرورش افكار و اطلاع رساني شد.

 با مطالعه زندگي رهبران انقلاب هاي گذشته مي بينيم هيچ يک از آن ها به توانايي امام خميني در برقراري ارتباط صميمي و مردمي با مستضعفين و طبقات ديگر اجتماعي نمي رسند. امام بيشتر از هر رهبر ديگري موفق شد پيام هاي قرآن را به زبان ساده به توده هاي مسلمان برساند و اين يكي از اسرار بزرگ پيروزي انقلاب اسلامي به شمار مي رود.

 هم چنين زندگي ساده و به دور از تجمل ايشان، صلاحيت رهبري مسلمانان را به او عطا کرد. زندگي امام

در دوران طلبگي ، زماني كه مرجع تقليد بود و هنگامي که خود را در رأس قدرت قرار گرفت ، همراه با ساده زيستي بود. امام (ره) تنها به امت اسلامي و نجات آنان از گمراهي و عقب ماندگي مادي و معنوي نمي انديشيد، بلکه در فکر نجات همه ملت ها بود. ارسال پيام به گورباچوف و پاپ ، نشان دهنده دغدغه انساني - الهي ايشان در نجات انسان ها و فرهنگ هايي بود که از راه هدايت و سعادت ابدي به سمت سعادت دنيا منحرف شده بودند.

کامل هاشمی بازدید : 92 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

بیداری اسلامی

 


تأثیر رهبری حضرت امام خمینی(ره) در بیداری مستضعفان و مسلمانان جهان بر هیچ‌كس پوشیده نیست. این تأثیر را باید از بعد مذهبی بسیار كم نظیر به شمار آورد، چون شخصیتی در جهان سراغ نداریم كه تا این اندازه اندیشه‌ها، انقلاب و عملكردش بر عرصه بین‌المللی تأثیر گذاشته باشد.


امام خمینی معنای قدرت را نه تنها در جهان اسلام، بلكه در سراسر دنیا تغییر داد، قدرتی كه قبل از او متكی بر منافع مادی بود، پس از پیروزی انقلاب تبدیل به احترام به عقاید، پرورش افكار و اطلاع‌رسانی شد.

نگاهی به سرگذشت رهبران انقلاب‌های جهان نشان می‌دهد که هیچ‌یک از آنها به اندازه امام خمینی توان برقراری ارتباط صمیمی و مردمی با طبقات مختلف اجتماعی را نداشتند. امام بیش از هر رهبر دیگری موفق شد، پیام اسلام را به زبان ساده به مسلمانان برساند و این یكی از اسرار بزرگ پیروزی انقلاب اسلامی است.

همچنین ساده زیستی و دوری از تجملات موجب شد تا مردم او را بیش از هرکس دیگری برای رهبری اصلح بدانند. زندگی امام چه در دوران طلبگی و چه در زمان مرجعیت و چه در زمان به دست گرفتن رهبری مردم همراه با ساده زیستی بود و تمام هم و غم ایشان نجات امت اسلامی از گمراهی و عقب‌ماندگی مادی و معنوی بود، همانطور که این دغدغه خاطر وی در قبال همه ملت‌ها بود. ارسال پیام به گورباچوف و پاپ بیانگر این دغدغه بود که از راه هدایت و سعادت ابدی به سمت سعادت دنیا منحرف شده بودند.

امام خمینی(ره) را باید تنها اندیشمندی دانست طی چند قرن گذشته، هم به نظریه‌پردازی انقلاب پرداخت و هم خود آن را به اجرا گذاشت و در تاریخ کمتر می‌بینیم رهبرانی که هم بنویسند چرا باید انقلاب کرد و هم به میدان آیند و انقلابی که از آن سخن گفته‌اند را خلق کنند. به همین دلیل باید گفت ارتباط علم و عمل، از دلایل موفقیت امام در برپایی انقلاب اسلامی بود.

یكی از مهمترین تأثیرات امام خمینی و انقلاب اسلامی بهره‌گیری از دین در جهت ایجاد تحول مطلوب اجتماعی بود،‌ ایشان با تکیه بر دین مفهوم قدرت را تغییر دادند تا مسلمانان دریابند، قدرت واقعی همان قدرت الهی است و به کمک چنین قدرتی می‌توان به حقوق خویش دست یافت.

کامل هاشمی بازدید : 121 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

کتاب بیداری اسلامی

 

تحلیل نظری بیداری اسلامی، مبانی فکری، معرفتی بیداری اسلامی، امواج بیداری اسلامی، کالبد شکافی بیداری اسلامی، مطالعه موردی بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال‌آفریقا، بیداری اسلامی : اثرگذاری‌ها، رویکردها و رقابت‌ها و چشم‌انداز، روندها و چالش‌ها ، هفت فصلی است که در کتاب «بیداری اسلامی» به آنها پرداخته شده است.

به گزارش جنگ نرم و عملیات روانی به نقل از منا نشر، کتاب «بیداری اسلامی» در ۴۰۷ صفحه و با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه و به بهای سیزده هزار و نهصد تومان آذر ماه سال جاری از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شد.

 

چارچوب نظری این کتاب منطبق با نظریه انقلاب دینی و بیداری اسلامی است و در عین حال تلاش شده به شکل علمی به بحث جنبش‌های اسلامی و هویت‌گرایی اسلامی و الگوپذیری آنها از انقلاب اسلامی ایران و نیز روند خیزش‌های مردمی و انقلاب‌ها در خاورمیانه و شمال‌ آفریقا پرداخته شود.

در این کتاب به ویژه به این موضوع اشاره شده که خیزش‌های مردمی و اسلامی در جهان عرب از یک الگوی چند وجهی پیروی می‌کند. یعنی فقر، عدم توزیع عادلانه ثروت، نظام‌های دیکتاتوری و سرسپرده به غرب و صهیونیسم و بی‌توجهی به هنجارها و قوانین اسلامی در نظام سیاست‌ورزی کشور تأثیر خود را بر خیزش‌های اخیر گذاشته است.

همچنین در فصل پنجم این کتاب به مطالعه موردی بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا می‌پردازد. در این فصل تلاش شده است کشورهای انقلاب دیده و برخی کشورهای دارای پتانسیل انقلاب به صورت موردی مطالعه و ابعاد تحولات آنها تشریح شود.

در فصل ششم نیز به اثرگذاری‌ها، رویکردها و رقابت‌های بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی در فضای پس از بیداری اسلامی می‌پردازد . و در فصل هفتم به چشم‌انداز، روندها و چالش‌های بیداری اسلامی در منطقه اشاره شده است که طی آن ابعاد مختلف تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه و اثرگذاری آن بر چشم‌انداز و روندهای سیاسی ـ امنیتی منطقه و نیز چالش‌های فراروی آن تشریح می‌شود.

منبع : http://www.psyop.ir

 

کامل هاشمی بازدید : 89 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

خبرگزاری رسا ـ کتاب گزاره شناسی بیداری اسلامی در بیانات امام خامنه ای به قلم محمد حسن رضایی از سوی مؤسسه مستشهدین وصال با همکاری نهضت جهانی مقاومت منتشر شد.

 


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مؤلف کتاب بیداری اسلامی در این کتاب به جمع آوری بیانات مقام معظم رهبری در موضوع بیداری اسلامی پرداخته است.

عناوین این کتاب در شش فصل تدوین شده است. «ضرورت های بیداری اسلامی»، «عوامل پیدایش بیداری اسلامی» و «شاخصه ها و مولفه های بیداری اسلامی»، عناوین فصل های اول تا سوم این کتاب را تشکیل می دهد.

در بخشی از فصل اول این کتاب به نقل از مقام معظم رهبری آمده است: «امروز مردم توی صحنه اند؛ در مصر، در تونس و در بعضی از نقاط دیگر؛ این باید هدایت شود. دشمنان سعی می کنند این حرکت را غیر اسلامی نشان دهند؛ این خطاست؛ قطعا اسلامی است؛ گذشته مصر این را نشان می دهد؛ حرکت امروز مصر هم این را نشان می دهد؛ شعارهای مردم، حضورشان در نماز جمعه، اینها را نشان می دهد. بنا براین قطعا اسلامی است؛ اگر چه دشمنان سعی می کنند نگذارند که این اسلامی بودن در مصر یا در جاهای دیگر تثبیت شود. این حرکت را باید تقویت کرد

«وظایف، راهکارها و فرصت های بیداری اسلامی»، «آسیب ها و تهدیدات بیداری اسلامی» و «تحقق بیداری اسلامی»، عناوین فصل های چهارم تا ششم این کتاب را تشکیل می دهد.

در بخشی از فصل پنجم این کتاب به نقل از مقام معظم رهبری آمده است: «امروز دولت جعلی صهیونیستی در این منطقه مثل یک غده سرطانی است که منطقه را دچار بیماری و آفت کرده است. همه سعی استکبار این است که این غده سرطانی را در منطقه حفظ کند. وجود این غده سرطانی در این منطقه، مایه جنگ و اختلاف و دو دستگی و سیاست های غلط در این منطقه شده است. برای اینکه این را نگه دارند و پایگاه خودشان را در منطقه حفظ کنند، همه توان خودشان را به کار می برند. این همان چیزی است که امروز آثار و نتایج آن را مشاهده می کنیم و آن، عکس العمل ملتهاست، ملتها وقتی بیدار شدند، این وضعیت را تحمل نمی کنند

کتاب بیداری اسلامی به قلم محمد حسن رضایی در سال1390 با شمارگان 3000 نسخه در 119 صفحه با قیمت 1500 تومان به همت مؤسسه مستشهدین وصال و با همکاری نهضت جهانی مقاومت منتشر شده است

 منبع : http://mobasherun.ir

کامل هاشمی بازدید : 80 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است

 

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

بحر آرام دگر باره خروشان شده است
ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است

دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است

با شماییم شمایی که فقط شیطانی است
(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است)


با شماییم که خود را خبری می دانید
و زمین را همه ارث پدری می دانید

با شماییم که در آتش خود دود شدید
فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید

گرد باد آتش صحراست بترسید از آن
آه این طایفه گیراست بترسید از آن

هان! بترسید که دریا به خروش آمده است
خون این طایفه این بار به جوش آمده است

صبر این طایفه وقتی که به سر می آید
دیگر از خرد و کلان معجزه بر می آید

سنگ این قوم که سجیل شود می فهمید
آسمان غرق ابابیل شود می فهمید

پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک
ذولفقاری زنیام آمده بیرون اینک

هان!بخوانید که خاقانی از این خط گفته است
شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است

هان بترسید که این لشکر بسم الله است
هان بترسید که طوفان طبس در راه است

***

یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم
روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم

پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است
یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

 

منبع: http://saeq.net

کامل هاشمی بازدید : 71 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

یک ترانه / بحرین و شمر زمونه

 

اَمان از این زمان از زمونه

جنازه بی سر و بی نشونه

لشکر «شِمرِ» دوره معاصر

مسجد آتیش زدن مرامِشونه

***

قصه برات میخوام بگم بخوابی

شما که هر روز پی نون و آبی

چشماتو هم بذار بخواب که الان

قصه ما، نداره اِلتهابی

***

هول نَشیا ! خبر برات آوردم

کبریت بی خطر برات آوردم

از اون قِصاوتی که بی نظیره

یه نقل معتبر برات آوُردم

***

دیدیم سعودیا، که جون گرفتن

شکم چروندن و جُنون گرفتن

بعدِ جنایتای صهیونیستی

یا جیم زدن یا خفه خون گرفتن

***

تو غزه وقتی که آدم می کشتن

پیر و جوون، زیاد و کم می کشتن

نشد چرا غیرتشون پدیدار

روزی که بچه عجم می کشتن؟

***

مکه نرفته یادمون، هنوزم

حریم اَمنِ یارمون، هنوزم

اونجا سعودیا که خون می ریختین

ناقصِ کار و بارمون، هنوزم

***

اَمان از این زمان از زمونه

جنازه بی سر و بی نشونه

لشکر «شِمرِ» دوره معاصر

مسجد آتیش زدن مرامِشونه

***

تو اون جزیره ای که دورِه دورِه

گاهی هواش مشابه تنوره

میونِ بَلبَشوی انگلیسی

شدن مَویز، یه مُشتی بچه غوره

***

اَمان از این زمان از زمونه

جنازه بی سر و بی نشونه

لشکر «شِمرِ» دوره معاصر

مسجد آتیش زدن مرامِشونه

***

اینا همون نواده «یزید»ن

البته با یه چهره جدیدن

یه مُشتی بُزدل که به اسم اسلام

علی(علیه السلام) رو توی کوچه ها کشیدن

***

این وَرِ آب نشسته توی ساحل

یه لشکر از ما و شمایِ عاقل

اون وَرِ آب سر می بُرن فراوون

گاهی یواش یواش و گاهی آسون

***

بگی نگی تو روز و توی شب ها

خون میریزن بچه بولَهَب ها

انگاری بسته چشم این خلایق

چون توی دنیا شده بسته لب‌ها

***

راستی چرا غصه نون گرفتم؟

فاصله از حال جنون گرفتم؟

وقت عمل اومد و بنده هربار

یا جیم زدم یا خفه خون گرفم!؟

 

منبع : http://saeq.net

 

تعداد صفحات : 27

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 52
  • آی پی دیروز : 66
  • بازدید امروز : 149
  • باردید دیروز : 115
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 618
  • بازدید ماه : 2,645
  • بازدید سال : 20,385
  • بازدید کلی : 199,393