loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 73 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

چکیده:

مقاله حاضر می کوشد، به شبهه ای که برخی درباره غیرمبارز و غیرانقلابی بودن شهید مطهری مطرح کرده و می کنند، پاسخ دهد. البته آیت الله مشکینی به آن پاسخ کوتاه و کلی داده اند، ولی ما بر آنیم پاسخی مفصلتر بر پایه خاطراتی که از مبارزان برجای مانده است، ارائه دهیم. آیت الله مشکینی در این باره گفته اند: یکی از اشکالاتی که بعضیها می گیرند، این است که می گویند ایشان (شهید مطهری) در مبارزات شرکت نکردند، در صورتی که ایشان از همان اول با آیت الله خمینی هماهنگ و هم صدا بودند و روابطشان با ایشان برقرار بود و کارهای سرّی می کردند. وقتی که امام در نجف بودند، با ایشان روابط داشتند. وقتی هم که امام در پاریس بودند، ایشان به دیدن آیت الله خمینی می رفتند. در پانزده خرداد 42 وقتی آیت الله خمینی را بازداشت کردند، ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند.(2)

درآمد

واعظ زاده خراسانی، مبارزات عقیدتی و سیاسی شهید مطهری را در سه محور: جبهه سیاسی و مبارزه با رژیم، جبهه مبارزه با طرفداران اسلام سنتی، جبهه مبارزه با همرزمان خام، خلاصه کرده است. ولی به نظر می آید، گستره تأثیر شهید مطهری بر پیدایش انقلاب اسلامی، بسیار گسترده تر از این موارد است. با مروری بر بعضی از خاطرات همرزمان آن شهید بزرگوار، در محورهای زیر می توان به عمق تأثیر وی بر وقوع انقلاب اسلامی پی برد: مطهری و رهبری نهضت امام خمینی رحمه الله ، مطهری و تشکلهای انقلابی و مبارزاتی، مطهری و مبارزان در راه خدا، مطهری و حضور در دیگر عرصه های مبارزه(3).

 

کامل هاشمی بازدید : 83 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 

دانشجویان در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی دارای نقش عمده و برجسته ای بوده اند. شکل گیری اندیشه ی انقلابی و پرورش تفکر اسلامی، ماحصلِ تلاش متفکران و اندیشمندانی بوده است که با توجه به دارا بودن ویژگیهایی، مورد توجه و اقبال دانشجویان قرار گرفتند. در این نوشتار به معرفی و بررسی تفکرات سه تن از این اندیشمندان؛ دکتر علی شریعتی، استاد شهید مطهری و حضرت امام خمینی(ره) به اجمال پرداخته شده است


دانشجویان انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) استاد مطهری دکتر شریعتی

چکیده


دانشجویان در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی دارای نقش عمده و برجسته ای بوده اند. شکل گیری اندیشه ی انقلابی و پرورش تفکر اسلامی، ماحصلِ تلاش متفکران و اندیشمندانی بوده است که با توجه به دارا بودن ویژگیهایی، مورد توجه و اقبال دانشجویان قرار گرفتند. در این نوشتار به معرفی و بررسی تفکرات سه تن از این اندیشمندان؛ دکتر علی شریعتی، استاد شهید مطهری و حضرت امام خمینی(ره) به اجمال پرداخته شده است
واژگان کلیدی 
دانشجویان انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) استاد مطهری دکتر شریعتی 


............................................................. 
ص 129 .............................................................

پیشگفتار


دانشگاه به سبک امروزی در قرن 13 ه . ش با تاسیس دارالفنون در کشور رایج شد و در سال 1313 ه . ش نهادهای دانشکده و دانشگاه با تاسیس دانشگاه تهران شکل گرفت. به فاصله ی هشت سال از تاسیس دانشگاه به شیوه ی جدید در ایران، انجمنهای اسلامی در دانشگاهها شکل گرفت، که منشأ آنها یک گروه آموزشی به نام «کانون اسلام» بود
این گروه در سال 1310 ه . ش بوسیله آیت ا.. طالقانی در تهران بنیان نهاده شده بود. آیت ا.. طالقانی این مرکز را به منظور نشر معارف و علوم قرآنی بنیان نهاد، تا در جهت پیوند حوزه و دانشگاه تلاشهای گسترده ای را بعمل آورد. روابط تنگاتنگ روحانیت و دانشگاه، از سال 42 به دنبال اعلامیه ی معروف امام(ره) و قیام 15 خرداد شکل تازه ای یافت و در یک پروسه ی تکوینی به زعامت و پیشوایی سیاسی امام (ره) (علاوه بر زعامت دینی) در بین توده مردم و خصوصا دانشجویان انجامید. علاوه بر ارتباط عمیق دانشجویان با امام(ره) افراد دیگری همچون مرحوم دکتر شریعتی و شهید مطهری نیز در ارتباط بین مذهبیون با تحصیلکردگان دانشگاهها در قبل از انقلاب نقش بسزایی برعهده داشته اند
در این نوشتار علاوه بر آشنایی با زندگی سه شخصیت بزرگ در انقلاب اسلامی (شریعتی، مطهری و امام خمینی(ره) ، به گوشه هایی از تفکرات و نحوه تعامل آنان با دانشجویان در قبل از انقلاب پرداخته می شود. همچنین یادآور می شود که در این مقاله ترتیب ارائه مطالب بر اساس تقدم وفات این بزرگان صورت پذیرفته است

 

کامل هاشمی بازدید : 84 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

دکتر مهدی محقق از اساتید و محققین بنام ایرانی است که سال ها تدریس و تحقیق و نیز همکاری با اسلام شناسان و ایران شناسان را در داخل و خارج از کشور در کارنامه خود دارد. این استاد دانشگاه که سطوح عالی حوزوی را نیز قبل از به پایان رساندن سطوح عالی دانشگاه، در نزد بزرگان عصر خود به پایان رسانده است، با دو نظام آموزشی و پژوهشی حوزه و دانشگاه آشنایی کامل دارد. نگاه درد شناسانه و درمانگرایانه استاد در خصوص کاستی ها و بایسته های دو نظام حوزه و دانشگاه، صفحه گپ پرسمان را بر آن داشت تا بخشی از نقطه نظرات این چهره ماندگار علم و فرهنگ ایران زمین را تقدیم دانشجویان عزیز کند.

استاد دانشگاه باید در دانشگاه باشد.

ما(من و شهید مطهری) در جلسه هایی که به وسیله وزارت علوم تشکیل می شد، اغلب با هم بودیم. من نماینده دانشکده ادبیات و علوم انسانی بودم و ایشان نماینده دانشکده علوم معقول و منقول بود و حتی در بعضی از این جلسات هم که می دانستیم افرادی شرکت می کنند که ما حرفی برای آنان نداریم، مرحوم مطهری برای شرکت در جلسه با من مشورت می کردند. من می گفتم: وقتی وزارت علوم دعوت کرده و جلسه ای تشکیل شده است و بزرگان مملکت هم که اغلب بزرگان سیاسی بودند و شرکت می کنند و در جریان علم قرار می گیرند، ما باید شرکت کنیم؛ زیرا یکی از آفات مملکت ما همین بوده است که گاهی بعضی از افراد با نفوذ سیاسی، خودشان را وارد جریان می کنند؛ در حالی که نه علاقه ای به علم دارند و نه به درد معلمی می خورند؛ ولی چون که کلمه دانشگاه یک کلمه دهان پرکنی هست، می آیند تا گفته بشود که ایشان مدیر عامل فلان اداره هستند یا در فلان وزارت خانه در رأس قرار دارند و در ضمن استاد دانشگاه هم هستند.

کامل هاشمی بازدید : 45 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

مدیر حوزه علمیه قم در گفت وگو با مرکز خبر حوزه با گرامیداشت روز معلم به ویژگی های منحصر به فرد معلم توانا و متعهد، مفسر قرآن، فیلسوف بزرگ آیت الله مرتضی مطهری اشاره کرد و گفت: شهید مطهری دارای ویژگیهای بالایی بود که جمیع این ویژگی ها در یک شخص خیلی کم اتفاق می افتد. 

آیت الله مقتدایی افزود: ایشان در حوزه، تحصیل و تدریس می کرد و 12 سال در درس حضرت امام (ره) حاضر شد و اگر با آن سابقه درخشان علمی در حوزه باقی می ماند، قطعاً یکی از مراجع بزرگ تقلید بود. 

نایب رییس جامعه مدرسین بیان داشت: شهید مطهری تشخیص داد در دانشگاه خلاء ی وجود دارد و امور دینی رنگ خود را باخته و دانشجویان از روش دینی و ارزش های اسلامی بی اطلاع اند و علوم دانشگاهی توأم با دین و اخلاق نیست، لذا تشخیص داد بنا بر وظیفه به دانشگاه برود. 

عضو شورای عالی حوزه یادآور شد: این لطف الهی نسبت به دانشگاهیان بود که شهید مطهری به آنجا رفت و آن همه خدمات در زمینه احیای دین اسلام، عقاید، احکام اسلامی و اخلاق در دانشگاه انجام دهد. 

مدیر حوزه علمیه قم با بیان اینکه، فاصله شهید مطهری از حوزه برای حوزه خسارت بود ابراز داشت: حضور او در دانشگاه منشأ خیر و برکت برای دانشگاهیان بود و برای اسلام اقدامی مفید و موثر واقع شد. 

آیت الله مقتدایی گفت: اعتقاد شهید مطهری به انقلاب و حضرت امام (ره) در حد بالا و مثال زدنی بود جلسات خصوصی با امام (ره) داشتند و از کسانی بود که در پاریس خدمت امام (ره)  رسید و در راه انقلاب نیز به شهادت رسید. 

وی افزود: این معلم اخلاق بعد از ملاقات با امام در پاریس در مورد ایشان می گوید؛« من در امام ایمان به خدا، ایمان به هدف، ایمان به ملت و ایمان به راه خود دیدم و با تکیه بر این چهار اصل به پیروزی خواهد رسید». 

نایب رییس جامعه مدرسین تصریح کرد: آنچه در نوشته های شهید مطهری مشاهده می شود، احاطه عظیمی به مطالب دینی داشت و یکی از راه های رسیدن به اطلاعات، یادداشت های فراوان او بود که هر جا مطلبی را می دید آن را یادداشت می کرد و آنچه به درد اجتماع و مورد نیاز عصر خود بود  را تالیف نمود. 

مدیر حوزه علمیه قم بیان کرد: شهید مطهری از سیره بزرگان، محققان و دانشمندان شیعی استفاده کرد و به اوج کمال رسید. 
آیت الله مقتدایی گفت: به همه طلاب، دانشجویان، اساتید حوزه و دانشگاه توصیه می کنم، کتاب های شهید مطهری که حضرت امام (ره)  نیز تاکید بر استفاده از آنها را داشتند مطالعه کرده و به مسابقه بگذارند و دیگران را به خواندن آنها تشویق نمایند. 

وی توجه شهید مطهری به اهمیت و ارزش انقلاب اسلامی اشاره کرد و افزود: با پیروزی انقلاب اسلامی شهید مطهری تشخیص داد، باید در خدمت انقلاب باشد و لذا فعالیت های خود را متوجه سخنرانی برای به ثمر رسیدن انقلاب، حفظ ارزش های آن و مقایسه آن با سایر انقلاب ها کرد و فعالیت های خود را در حوزه و دانشگاه محدود کرد. 

عضو شورای عالی حوزه خاطرنشان کرد: شهید مطهری در شورای عالی انقلاب یکی از اعضای مهم آن بود و چندین جزوه قطور از مصوبات جلسات شورای انقلاب مربوط به زمان او است. 

وی با بیان اینکه شهید مطهری اهل شوخی و مزاح بود افزود: در بین جلسات و در زمان استراحت با اعضای شورای انقلاب به شوخی و مزاح می پرداخت تا از آنان رفع خستگی شود. 

نایب رییس جامعه مدرسین بیان داشت: شخصیت شهید مطهری الهی بود که در جوانان تاثیرگذار  بود و شب ها به مناجات و ختم قرآن می پرداخت.آیت الله مقتدایی گفت: نگاه شهید مطهری در دیگران اثر می کرد و آنها را به یاد خدا می انداخت.

کامل هاشمی بازدید : 98 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

دکتر حسین غفاری

دکتر حسین غفاری به سال 1334 در تهران متولد شد. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته فلسفه غرب تا دکترای فلسفه غرب در دانشگاه تهران ادامه داد. او از  شاگردان برجسته استاد شهید مرتضی مطهری است که فلسفه اسلامی را از سال 1352 تا 1357 با شرکت در دروس مختلف آن شهید از الهیات شفا، منظومه، اسفار و ... فرا گرفت. وی دروس حوزوی غیر فلسفی را نیز نزد بعضی علمای دینی تهران آموخته است.

او در حال حاضر دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران است.[i]



[i] - فصلنامه سمات

کامل هاشمی بازدید : 64 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

دکتر حداد عادل: شهید مطهری همواره در سنگر مبارزه با ظلم و ستم پهلوی قرار داشت. در یک کلام وی مدافع مظلوم در برابر ظالم بود.

شهیدمطهری با شجاعت از مردم فلسطین دفاع کرد و رژیم صهیونیستی را محکوم کرد و مردم سراسر جهان را به حمایت از فلسطین سوق داد. اما مهمترین مبارزه مطهری، مبارزه با مکتب های التقاطی بود، این مکاتب ذاتا مارکسیستی و کمونیستی بودند، اما ظاهری اسلامی داشتند که مطهری در این جبهه با شدت و حدت بیشتری ایستادگی کرد و جان عزیزش را برای مبارزه با مکتب التقاطی گذاشت.

کامل هاشمی بازدید : 129 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

موطن: نهاوند

نام پدر : ملااحمد

تاریخ وفات: 1360شمسی

شهادت : 14/6/1360 ش

در دوازدهم مرداد 1306 شمسی ، در شهر كوچك نهاوند فرزندی به دنیا آمد كه نامش را علی نامیدند. پدرش ((آخوند ملااحمد)) از علمای بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصیل در حوزه علمیه نجف و استفاده از درس ‍ بزرگانی چون آیة الله میرزا محمد حسن شیرازی ، آیة الله میرزا حبیب الله رشتی و آیة الله آخوند خراسانی ، به درجه اجتهاد نایل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت .

علی دوران كودكی و نوجوانی را تحت تربیت درست خانواده سپری كرد. با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعی آشنا شد و سرانجام حادثه ای موجب شد كه او در سنین نوجوانی وارد حوزه علمیه شود. روحانی مبارزی به نام شیخ ((خطیب )) كه با حكومت رضا شاه مخالفت می كرد و بدین سبب به زندان هم رفته بود در مسجدی كه ملااحمد در آن اقامه نماز جماعت می كرد، سخن می گفت ؛ روزی در بین صحبتهایش گفت :

دیشب خواب دیدم فرزند كوچك آقا (ملااحمد) مورد لطف حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفته و حضرت با دست مبارك خود، بر سر او عمامه گذاشته است.

این حادثه موجب شد تا علی در پانزده سالگی (سال 1321) وارد حوزه علمیه قم شود و در مدرسه فیضیه حجره ای تهیه نماید.

در آن ایام رضاشاه با كشف حجاب ، مخالفت با برگزاری مجالس روضه ، متحدالشكل كردن لباسها و اقدامهای دیگر در صدد دین زدایی بود. او بعد از بازگشت از تركیه بر آن شد تا همانند آتاتورك ، به مبارزه با دین و روحانیت بپردازد. در چنین دورانی ، حوزه علمیه قم در انزوا به سر می برد. مدرسه های علمیه خلوت یا بسته بود و بسیاری از روحانیون به اجبار، خلع لباس شدند. رضاشاه از هر فرصتی استفاده نمود تا مانع فعال شدن از هر فرصتی استفاده نمود تا مانع فعال شدن حوزه های علمیه شود. علی در چنین دورانی ، در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بود. و در نهایت تنگدستی از تحصیل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامی را نزد استادانی فرزانه مانند آیة الله صدوقی فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزه علمیه قم بهره جست . او از ابتدای طلبگی به تهذیب اخلاق ، ساده زیستی ، نظم و استفاده از فرصتها اهمیت بسیار می داد. پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پایان برساند و وارد عالی ترین مرحله دروس حوزه شود. علی سالها در درس خارج آیة الله بروجردی و امام خمینی شركت كرد و از خرمن دانش آنها، خوشه ها چید.

بسیاری از خطبه های نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسیاری به اهل بیت داشت و هماره در مجالس سوگواری شركت می كرد. بسیار محتاط بود و از غیبت و دروغ بسیار پرهیز می جست و به درس و بحث علاقه وافری نشان می داد.

کامل هاشمی بازدید : 57 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 

نگاهى گذرا به زندگى مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیة الله العظمى فاضل لنكرانى

عالم ربانى و مرجع بزرگ تقلید شیعیان حضرت آیة الله العظمى حاج شیخ محمد فاضل لنكرانى در سال 1310 هجرى شمسى در شهر مقدس قم و در خانواده علم و فضیلت و عمل چشم به جهان گشودند. والد معظم ایشان، مرحوم آیة الله حاج شیخ فاضل لنكرانى از علماى صاحب نام و از اساتید بزرگ حوزه علمیه و از معتمدان و مصاحبان آیة الله العظمى بروجردى مرجع بزرگ شیعیان جهان و از اصحاب استفتاء ایشان، و والده مكرمه شان از فرزندان سادات معروف مبرقع از طوایف اصیل و پاك و خدوم قم بودند.

موقعیت خاص خانوادگى و آشنائى و رابطه نزدیك این خانواده اصیل علمى و معنوى با بزرگان حوزه علمیه قم همانند حضرت امام خمینى، ایجاب میكرد كودك با استعدادى كه در این خانواده چشم به جهان گشوده بود، عرصه علوم دینى و سیراب شدن از زلال معنویت و فضائل اخلاقى و عملى را بر هر صحنه و عرصه دیگرى ترجیح دهد و خود را به سرچشمه علوم اهل بیت كه حوزه علمیه قم در آن زمان به بركت وجود مرحوم آیة الله العظمى حاج شیخ عبدالكریم حائرى یزدى مؤسس حوزه و مرحوم آیة الله العظمى حاج سید حسین طباطبائى بروجردى احیاگر این حوزه، اعلى الله مقامهما الشریف، رونق چشمگیرى داشت بسپارد و از این گنجینه سرشار از علم و فضیلت و معنویت بهره بردارى نماید. به همین جهت بود كه، همانطور كه در مبحث زندگى علمى ایشان خواهید خواند، ایشان بعد از پایان تحصیلات ابتدائى و دبستانى، ورود به حوزه علمیه را بر هر چیز دیگرى ترجیح داده و مشتاقانه براى برآوردن خواست درونى خود كه بهره مند شدن از علوم دینى و معنویت بود، به تلاش بى امان و درخشانى در زمینه درس و بحث و مصاحبت بزرگان حوزه پرداختند.

در سایه همین اشتیاق وافر و تلاش و پشتكار بود كه ایشان در عنفوان جوانى به مقامات عالیه علم و كمالات رسیدند بطوریكه از مرحوم آیة ا لله محسنى ملایرى كه روابط نزدیكى با مرحوم آیة الله العظمى بروجردى داشت نقل است كه میگفتند مرحوم آیة العظمى بروجردى در زمانى كه آیة الله فاضل در سن جوانى بودند بارها تصریح به اجتهاد ایشان داشتند. در سالهاى دهه 40 كه آیة الله فاضل لنكرانى دوران جوانى را به كمال میرساندند و فاصله بین سى تا چهل سالگى را سپرى مى كردند، از مدرسان معروف، برجسته و كاملا شناخته شده اى بودند كه فضلاى آن روز حوزه علمیه قم سطوح عالیه را در محضر ایشان میخواندند و حوزه هاى درس مكاسب و كفایه ایشان بسیار پرجاذبه و مجمع اهل فضل بود. در همین سالهاى دهه 40 بود كه ایشان به درخواست جمعى از شاگردان كفایه خود، درس خارج اصول را آغاز كردند و در جمع علماى والامقام حوزه علمیه قم كه در صراط هدایت حوزه در عرصه علم و عمل و فضیلت و معنویت حركت مى كردند، درخششى فوق العاده داشتند.

 

کامل هاشمی بازدید : 60 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 استاد علامه سیّد جلال الدین آشتیانی ، به راستی یکی از مفاخر جهان تشیع است که در عصر حاضر در جهت نشر اندیشه های اسلامی از خود اهتمامی قابل أرج نشان داد و با قریب نیم قرن تدریس فلسفه و عرفان و تربیت ده ها شاگرد در حوزه و دانشگاه و نیز با تألیف و شرح و ترجمه و حاشیه بر آثار معروف فلسفی و عرفانی و تنقیح برخی کتب مأخذ، در ردیف اندیشمندان نامدار شیعه ، قرار گرفته است .

استاد علامه سید جلال الدین آشتیانی مدتی در درس مطول شهید مطهری شرکت کرده بود و استصحاب رسائل را نیز نزد آن استاد فراگرفته  و در زمره شاگردان آن شهید فقید بوده اند. نگاهی هر چند کوتاه بر زندگی پر بار علامه آشتیانی، ارزشمند و مغتنم خواهد بود.

کامل هاشمی بازدید : 163 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 

تولد: 1311 قمری

محل تولد: كربلا

وفات: 1379 قمری 

عمر: 68 سال

مزار:

كاشان، جوار مرقد امامزاده حبیب بن موسی علیه السلام

اساتید:

آقا ضیاء الدین عراقى، میرزا محمد حسین نائینى، سید ابوالحسن اصفهانى، سید محمد كاظم یزدى، سید محمد رضا كاشانی والد فاضلش و ... .

شاگردان:

سید محمد محقق داماد، امام خمینى، میرزا هاشم آملى، سید شهاب الدین مرعشی نجفى، میرزا خلیل كمره ای و... .

آثار:

رساله سفینة النجاة، حاشیه بر عروةالوثقى، جزواتی در اصول و ... .

خاندان بزرگ و معروف یثربی كاشانی از سادات كاشان هستند كه سابقه دیرینه ای در علم، تقوا و ادب دارند، و علامه میر سید علی یثربی یكی از چهره های نامدار و ماندگار این سلسله و فقیهی محقق، مجتهدی اصولی و عالمی متقی و پرهیزگار بود.

او در شهر مقدس كربلا دیده به جهان گشود و در پنج سالگی همراه پدر عالم و فاضلش، آیة اللّه سید محمدرضا یثربی به كاشان بازگشت. وی پس  از فراگیری خواندن و نوشتن، مقدمات دروس دینی و حوزوی را نزد پدر و بعضی اساتید كاشان شروع كرد و تا پایان دوره سطح ادامه داد و سپس برای ادامه تحصیلات عالی حوزوى، عازم حوزه علمیه نجف اشرف شد و در این حوزه با بركت در دروس خارج فقه و اصول اعاظم و اساتید بزرگ به طور مستمر شركت كرد. این فقیه محقق، از جایگاه ویژه ای نزد اساتید خود، مخصوصا آقا ضیاءالدین عراقی برخوردار بود و در جمع شاگردان ایشان، هم چون ستاره ای می درخشید.

کامل هاشمی بازدید : 102 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

پس از مرحوم آیت الله حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) در میان بزرگان گذشته حوزه علمیه قم، مرحوم آیت الله حجت از کسانی است که از حوزه تدریس او فضلای برجسته و دانشمندان و عالمان بزرگ بیرون آمده و هر یک در شهرستان قم و حوزه علمیه و سایر شهرستان های دور و نزدیک ایران مشغول به تدریس و تصنیف و تألیف و خدمات دینی بوده اند.

شهید بزرگوار آیت الله مطهری یکی از شاگردان ایشان در درس اصول بوده اند که از وجود شان کسب فیض نموده اند.[i]



[i] . مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مقدمه ج 1، ص: 10

کامل هاشمی بازدید : 113 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 

ایشان در علم و عمل بحق خلف بزرگوار مرحوم آیت اللَّه عظمی، استاد معظم، حضرت آقای حاج شیخ عبد الکریم- رضوان اللَّه تعالی علیه- بودند. «و کَفَی بِهِ شَرَفاً و سَعَادة»

این جانب از اوایل تأسیس حوزه علمیه پر برکت قم، که به دست مبارک پدر بزرگوارشان تأسیس شد و موجب آن همه برکات شد، آشنایی با ایشان داشته؛ و پس از مدتی از نزدیک معاشر و دوست صمیمی بودیم؛ و در تمام مدت طولانی معاشرت جز خیر و سعی در انجام وظایف علمیه و دینیه از ایشان مشاهده ننمودم.

این بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت، از صفای باطن به طور شایسته برخوردار بودند؛ و از اوایل نهضت اسلامی ایران، از اشخاص پیشقدم در این نهضت مقدس بودند.[i]



[i]- قسمتی از پیام امام خمینی به مناسبت رحلت آیت الله حائری ره

کامل هاشمی بازدید : 108 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

مقام معظم رهبری:

((بنده از تبعید برمی گشتم از طریق یزد آمدم رفتم مسجد ایشان (آیة الله صدوقی ره) دیدم مثل اینکه اینجا جزء محیط اختناق کشور ایران نیست؛ توی مسجد اعلامیه هایی زده بودند؛ خیلی آزاد همه می آمدند می خواندند. و یا طریقه ساختن کوکتل مولوتف یا نارنجک دستی که اینها زده بودند پشت شیشه مسجد، نیروی انتظامی جرات نمی کرد برود این ها را بکند. در منبرها به طور صریح بر علیه مقامات سخن می گفتند. این روحیه شجاعانه آیة الله صدوقی مردم یزد را هم شجاع کرده بود.))

کامل هاشمی بازدید : 131 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

تربیت ده ‌ها مجتهد وارسته و مدرس برجسته که همگی افتخار شاگردی ایشان را داشته اند حکایت از ژرفای آن دریای دانش و قله فضل و کمال دارد.

هم او که فرزند آیه الله ‌العظمی حاج شیخ مرتضی عبد الکریم حائری از قول ایشان در حق او نقل می کنند که: آقای داماد از خوش‌ فکرترین شاگردان من است.

تدریس وی به گونه ای بود که فقط طلاب مستعد و درس خوان قم می توانستند از آن بهره ببرند. از همین رو شرکت در درس خارج وی از افتخارات دوران تحصیل بسیاری از بزرگان کنونی حوزه بوده است. بیان دشوار و فنی وی سبب می شد که تنها طلاب ویژه قم به درس وی بروند.

شهید مطهری یکی از این شاگردان که پای درس فقه و اصول ایشان بسیار بهره برده اند در حق استاد خود می فرمود: ایشان در فقه و اصول، ید بیضا دارد.

کامل هاشمی بازدید : 96 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

می فرمودند:

«از همان اوائل هر چه را می خواندیم تدریس می کردیم، مثلاً زمانی که آقای مطهری و دیگران پیش ما درس می خواندند خیلی سال است.

قبلش نیز ما تدریس داشتیم. مجموعاً هفتاد سال تدریس داشتیم. به آقای مطهری و منتظری و صدر (امام موسی صدر) رسائل درس می دادیم و آقایانی از حوزه، قدری قوانین پیش ما خواندند.»

کامل هاشمی بازدید : 129 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

دریغ است از آن بزرگمردی که مرا اولین بار با نهج البلاغه آشنا ساخت و درک محضر او را همواره یکی از «ذخائر» گرانبهای عمر خودم- که حاضر نیستم با هیچ چیز معاوضه کنم- می شمارم و شب و روزی نیست که خاطره اش در نظرم مجسم نگردد، یادی نکنم و نامی نبرم و ذکر خیری ننمایم.

به خود جرأت می دهم و می گویم او به حقیقت یک «عالم ربانی» بود، اما چنین جرأتی ندارم که بگویم من «مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاة»[i] بودم. یادم هست که در برخورد با او همواره این بیت سعدی در ذهنم جان می گرفت:

عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند          مرد اگر هست به جز «عالم ربانی» نیست [ii]



[i] . « یا کُمَیْلُ! النّاسُ ثَلثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ». نهج البلاغه، حکمت 139.

مردم سه دسته اند: دانایی که شناسای خداست، آموزنده ای که در راه رستگاری کوشاست، و فرومایگانی رونده به چپ و راست که درهم آمیزند، و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند.

نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به سوی پناهگاهی استوار شتافتند.

[ii] مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 347 تا ص: 350

کامل هاشمی بازدید : 55 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

شهید مطهری:

آقای آقامیرزا مهدی آشتیانی از اساتید مسلّم و متبحر قرن ما بود... مرحوم آقا میرزا مهدی از تلامیذ (شاگردان) میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری بوده است. سالها در تهران مدرس فلسفه و عرفان بود... در حدود سالهای 1365- 1366 هجری قمری به استدعای فضلا و طلاب حوزه علمیه قم چندی به قم مهاجرت کرد و به تدریس و افاضه پرداخت. این بنده در آن مدت قلیل، توفیق استفاده از محضر او را یافت.[i]



[i] - مجموعه آثاراستاد شهیدمطهری   ج 4  ص  535

کامل هاشمی بازدید : 147 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

شهید مطهری درباره حاج آقا رحیم ارباب می فرماید: «در ماه مبارک رجب در سال 21- که تابستان بود و به اصفهان رفته بودیم- می رفتیم به درس آقای حاج آقا رحیم ارباب سلّمه اللَّه تعالی که از بزرگان هستند. من این ذکر را اول بار از این مرد شنیدم. می دیدم که خیلی کند صحبت می کند و اذکار را بالخصوص خیلی با تأنّی و حضور قلب می گوید: سُبْحانَ الْالهِ الْجَلیلِ، سُبْحانَ مَنْ لایَنْبَغِی التَّسْبیحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِی الْعِزَّةِ وَالْجَلالِ ... می دیدم این مرد مرتب اینها را می گفت. چون پیرمرد بود و نمی توانست روزه بگیرد، آن را با این جبران می کرد.»[i] «ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم می باشند؛ شاگرد حکیم معروف مرحوم جهانگیر خان قشقایی بوده اند و مثل مرحوم جهانگیر خان هنوز هم کلاه پوستی به سر می گذارند.»[ii]



[i] - مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 27، ص: 560

[ii] - مجموعه آثاراستادشهیدمطهری    ج 25    326

کامل هاشمی بازدید : 129 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«او مجموعه ای از معارف و فرهنگ اسلام بود؛ فقیه بود؛ حکیم بود؛ آگاه از اندوخته های فلسفی شرق و غرب بود؛ مفسر قرآن بود؛ از علوم اسلامی، یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود: از اصول، از کلام، ادبیات، از نجوم و هیئت و ریاضیات و از برخی علوم بی نام و نشان دیگر.

شخصیت او در لابه لای این دانستنی های بسیار، به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانی بود که تنها مکتب جامعی چون اسلام می تواند امثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد. چهره معنوی او، سیمای پرصلابت مردی بود که ایمانی استوار و عرفانی راستین را با دانشی گسترده و عمیق توام ساخته و با آمیزه شگفت وجود خویش، ثابت کرده بود که اسلام می تواند سوز درون دلسوختگان شیفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهیخته یکجا گرد آورد.

او تلاش و جهاد بی انتها و خاموش نشدنی خود را هم به این معجون الهی درآمیخته بود. در یکی از حساس ترین دوران های حیات اسلام و تشیع، جانانه به دفاع از حریم معنویت اسلامی و حکمت و معرفت الهی برخاسته و مفاهیم زیبای اجتماعی اسلام را از آیات کلام الهی استخراج کرده و به عرضه کامل و جامع اسلام پرداخته بود.

این چشمه جوشان و فیاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی، در راه تعلیم و تربیت شاگردانی که هر یک در عالم اسلام دانشمندی برجسته اند، توفیقی کم مانند داشته است... »[i]



[i]قسمتی از پیام مقام معظم رهبری در سالگرد درگذشت علامه ، نقل از صالحین com.salehinwww

 

کامل هاشمی بازدید : 79 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

استاد علامه شهید مرتضی مطهری سالیان متمادی در محضر استوانه فقاهت و مرجعیت حضرت آیت الله بروجردی به شاگردی پرداخته اند و در دروس خارج فقه و اصول معظم له شرکت داشته اند. او در وصف استاد خود می گوید:

«یکی از مزایای برجسته معظم ­له که نماینده طرز تفکر روشن وی بود ، علاقه ­مندی وی به تأسیس دبستان­ها و دبیرستان­های جدید تحت نظر سرپرستان متدین بود که دانش آموزان را هم علم بیاموزند و هم دین. معظم ­له دیانت مردم را در بی­خبری و بی ­اطلاعی و بی ­سوادی جستجو نمی ­کرد، بلکه معتقد بود که اگر مردم عالم شوند و دین هم به طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدین. آن مقداری که من اطلاع دارم، مبالغ زیادی از وجوه و سهم امام را اجازه داد که صرف تأسیس بعضی از دبیرستان­ها شود.[1] 

 


[1] - مطهری ، مرتضی ، مزایا و خدمات مرحوم آیت اللَّه بروجردی ، شش مقاله ، انتشارات صدرا ، تهران 1380 ، ص263

کامل هاشمی بازدید : 144 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

امام خمینی قدس سره

نام شخصیت : امام خمینی قدس سره

 سخن گفتن در باره شخصیت امام خمینی (ر ه)، و بررسی افکار و دیدگاه های ایشان کاری پر دامنه و دشوار است .

در یک نگاه فهرستوار برای درک درست از شخصیت امام، باید به اموری چند آگاهی داشت :

1-     نگاه بی طرفانه و خارج از تعصبات بیجا.

2-     آگاهی از تاریخ ایران،خصوصا از نهضت مشروطه به بعد.

3-     اطلاع داشتن از جو سیاسی حاکم بر ایران و جهان.

4-     آشنایی با تاریخ اسلام و تشیع.

5-     آشنایی با علوم رسمی (فقه و اصول و ادبیات و..) و غیر رسمی (فلسفه و عرفان و تفسیر) متداول در حوزه های علمیه.

6-      آشنایی با تفکر حاکم بر حوزه های علمیه کشورهای اسلامی خصوصا  ایران و عراق.

7-     شناخت نسبتا کاملی از شخصیت های شاخص در عصر امام، خصوصا اساتید تاثیر گذار بر شخصیت ایشان.

8-     و از آنجایی که شاگردان، نمودی از شخصیت استاد هستند، شناسایی شاگردان امام خمینی و گفته ها و کمالات ایشان، خود نیز تا حدی به شناخت صحیح تر از شخصیت روح الله کمک میکند.

در اصطلاح اهل عرفان بعض اولیا الهی کامل هستند و بعضی  علاوه بر آن مکمل ، دسته اول خود را به کمال رساندند و گروه دوم دغدغه امت دارند و غم هدایت مردم، چه اینکه خداوند تبارک و تعالی نسبت به حبیب خود فرمود:

لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین

گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمی آورند!

امام راحل از این گروه بود و در اوج سفر عرفانی خود، به قصد هدایت و راهبری امت، بسوی ایشان قدم برداشت و انسان سرگردان زمانه خویش را بسوی ارزش های اسلام اصیل که حاصل تلاش اولیا و انبیا و خاتم رسل محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است راهنمایی کرد.

غرض از این مقاله، آشنایی اجمالی با شخصیت بزرگ قرن حاضر است که به اختصار به زندگی و افکار این مرشد کامل و پیر مراد اشاره میشود. 

کامل هاشمی بازدید : 69 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای محمد تقی مطهری برادر استاد

لطفا قدری درباره خاندان شهید مطهری و وضعیت خانوادگی و پدر و مادر ایشان برایمان صحبت کنید .

اگر بخواهیم از پدر و مادر استاد صحبت کنیم , باید ابتدا از جد ایشان سخن بگوییم و اینکه چطور شد به فریمان آمد و در آنجا ساکن شد .

آن طور که من از مرحوم پدرم , حاج شیخ محمد حسین , شنیدم پدر ایشان که جد ماست , مرحوم آخوند ملامحمد علی مرد خیلی ملا و با تقوا و شجاعی بود . او در یکی از روزهای ماه ذی الحجة یکی ازسالهای بین 1295 تا 1300 هجری از مشهد حرکت می کند و به فریمان می آید و در مسجد قدیمی فریمان که اکنون به مسجد زارعین معروف است , اقامت می کند .

مردم می بینند که آخوند گمنامی به مسجد آمده و اغلب شبها تا صبح یا نماز می خواند یا مطالعه می کند .

فریمان از قدیم تیول دولت بود . به خاطر حمله های ترکمنها و ازبکها همیشه در آنجا سوارکاران برای دفاع آماده بودند .

خان فریمان به آن روحانی پیغام می دهد که[ : اگر شما برای روضه و منبر آمده اید اینجا , ما به اندازه کافی خودمان روحانی و آخوند داریم . شما از کارتان نمانید . بروید جای دیگری که نیازی به شما باشد] .

ایشان در جواب , پیغام می دهد که[ : من اینجا به خانه خدا وارد شده ام . بر کسی وارد نشده ام و مزاحم کسی نیستم . اگر خان از خانه خدا هم مضایقه دارد , من از اینجا می روم و با او کاری ندارم] .

مدتی می گذرد و محرم شروع می شود . طبق معمول , مسجد را سیاه می بندند و کتیبه و پرچم می زنند . از شب اول محرم , روضه شروع می شود .

در آنجا رسم بود که در مجالس روضه , مداحانی که سوادشان کمتر بود , اول می رفتند و روضه می خواندند و برای ختم مجلس , ملای محل که از همه واردتر بود , به منبر می رفت .

آن شب آقایی به نام شیخ مهدی منبر می روند و یک ساعت صحبت می کنند و روضه می خوانند . وقتی تمام می شود به آن مرد غریب تعارف می کند و او با اشاره می گوید که منبر نمی رود . بعدها ایشان تعریف کرده بود که[ : من دیدم که در کنار منبر آقایی آمد و نشست . فهمیدم که او خان محل است . در کنار او هم سرشناسها نشسته بودند . در طرف دیگر هم کارگران و کشاورزان نشسته بودند] .

شب دوم هم این ماجرا تکرار می شود . شب سوم که باز به ایشان تعارف می کنند , ایشان بر می گردد و می گوید[ : آقا دو شب قبل هم که شما تعارف کردید , من به شما جواب دادم . چرا این قدر اصرار می کنید ؟]

خان به شیخ مهدی می گوید[ : آقا شما چرا این قدر تعارف می کنید ؟ شاید صاحب مجلس راضی نباشد] .

تا این حرف را می زند , آن مرد غریب , یعنی آخوند ملامحمد علی , بلند می شود و می رود روی منبر و به مردم می گوید[ : شما در دو شب گذشته دیدید که این آقای محترم تعارف کرد , من منبر نرفتم . اگر هم الان آمدم , به خاطر حرف این آقا بود که نمی دانم کیست . می خواهم به ایشان بگویم که اگر مجلس مال تو است , پس این پرچمها و پارچه ها سیاه و اسم اباعبدالله چیست ؟ اگر مجلس مال اباعبدالله است , تو چه کاره ای که دخالت می کنی ؟ ]

در واقع خان را می کوبد و منبر جانانه ای می رود و روضه خوبی هم می خواند و پایین می آید . مردم دور او را می گیرند و می گویند[ : آقا شما هر شب باید منبر بروید .

چه منبر خوبی داشتید ما خیلی استفاده کردیم] .

طوری می شود که خان عذرخواهی می کند . بعد هم طبق خواسته مردم می گوید : [ شما باید هر شب منبر بروید] .

عاشورا تمام می شود . ایشان می خواهد به مشهد برگردد خان ایشان را می خواهد ومی گوید[ : آقا من نمی گذارم شما بروید مشهد] .

می پرسد[ : چرا ؟]

می گوید[ : شما باید اینجا بمانید . شما وجود خیلی مفیدی هستید] . خلاصه , قطار شتری به مشهد می فرسد و تمام بار و بنه آقا و زن و بچه اش را به فریمان می آورد .

پدرم می گفت[ : من آن موقع نه ساله بودم] .

ایشان خیلی زود موقعیت خوبی پیدا می کند و مردم به ایشان گرایش می یابند .

ایشان سه پسر به نامهای شیخ مهدی , شیخ محسن و شیخ محمد حسین داشت که شیخ محمد حسین , پدر ما بود . شیخ مهدی در مشهد می ماند و شیخ محسن می آید به دهی به نام[ عبدل آباد] در نزدیکی فریمان و آنجا ساکن می شود . پدر من بعدها , در زمان مرحوم آخوند ملامحمد کاظم خراسانی برای تحصیل از فریمان به نجف می رود .

ایشان بایستی قبل ازسال 1312 قمری به نجف رفته باشند . پدرم می گفت : [ در تشییع جنازه مرحوم میرزای شیرازی من بودم] . مرحوم میرزای شیرازی در سال 1312 قمری فوت شد .

پدرم همچنین فوت مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری را خوب به خاطر داشت که معروف بود از طرف حضرت اباعبدالله علیه السلام به وی عنایتی شده بود و منبرهای مؤثری می رفت , به طوری که مردم را منقلب می کرد . حتی مرحوم میرزای شیرازی بزرگ هم گاهی پای منبر ایشان می نشست .

در سال 1313 که ناصرالدین شاه را کشتند , پدرم به مشهد آمد .

پدر ما در زهد و تقواکم نظیر بود . آیت الله مرعشی می گفت که پدر استاد مطهری در تاریخ بی نظیر است .

ایشان در زمان قاجار مرجع مراجعات مردم بود . در زمان رضاشاه هم خانه نشین شد .

پدر استاد در تمام عمر یک دروغ نگفت . در حادثه مسجد گوهرشاد وقتی ایشان را دستگیر کردند , دربازجویی ها حقیقت را گفته بود , اگر چه بعضی حقایق به ضررش نیز تمام شد .

سرهنگ نوائی , رئیس شهربانی مشهد , وقتی متن بازجویی ازایشان را دیده بود , گفته بود[ : شیخ تو یا خیلی زرنگی که ما تو را درک نمی کنیم , یا واقعا خیلی در گفتارت صادقی , زیرا چیزهایی گفته ای که به ضرر خودت است ] .

پدرم در جواب گفته بود[ : من دروغ نمی گویم . هر چه بوده , عین جریان را نوشته ام] . این مطلب , پاسخ نویسند کتاب[ خاطرات سید ضیاء الدین طباطبایی] است که نوشته[ : شیخ محمد حسین فریمانی , یک دروغ گفت و خودش را راحت کرد] .

پدر ما از لحاظ مادی در تنگنا زندگی می کرد ولی چون مرد زاهدی بود , از پذیرش وجوه شرعی خودداری می کرد . پدرم اصولا مخالف گرفتن وجوه شرعی بود . پدرم در زمان قاجاریه و اوایل زمان رضاشاه که محضر نبود , برای مردم سند می نوشت و حق الزحمه می گرفت .

چون فریمان جزء املاک سلطنتی بود , مرحوم اسدی , نایب التولیه آستان قدس در زمان رضاشاه , هر جمعه برای سرکشی به آنجا می آمد و چون به پدرم ارادت داشت , نماز را در منزل ما می خواند . گاهی هم ناهار را آنجا می خورد . یک روز او به منزل پدرم می آید و دو جلد دفتر در اتاق می گذارد و می گوید[ : حاج شیخ شما باید این دفترها را اداره کنید] .

پدرم می پرسد[ : این چیست ؟]

کامل هاشمی بازدید : 66 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

قسمت 10

 

آقای محمد باقر مطهری (برادر استاد)

از نظر سنی شما بزرگترید یا استاد شهید مطهری ؟

پدر ما پنج پسر داشتند و من سومین آنها بودم . مرحوم استاد از من چهار پنج سال بزرگتر بودند .

چه خاطراتی از دوران کودکی استاد شهید دارید ؟

ما برادرها با بچه به این طرف و آن طرف می رفتیم و توپ بازی می کردیم , ولی ایشان که به تماشا می آمدند , در عالم خودشان بودند . با بچه ها محشور نبودند . چند تا از طلاب از روستاهای اطراف برای تحصیل پیش پدرمان می آمدند و با مرتضی همدرس بودند . ایشان با آنان مأنوس بودند . آن وقتها کتب هایی بود که ارخالق نامیده می شد . مادرم نقل می کردند که : [ روزی دیدم ارخالق من روی جالباسی نیست . یک وقت دیدم مرتضی به اتاق مهمانی رفته , ارخالق را مثل عبای پدرتان روی دوش انداخته است و نماز می خواند] .

از همان کوچکی , مهر را جلوش می گذاشت و دائما نماز می خواند .

باز هم مادرم نقل می کردند که[ : یک بار هنوز صبح نشده بیدار شدم , دیدم مرتضی در جایش نیست . نگران شدم . به دستشویی رفتم ولی او را ندیدم . دیدم عم جزء روی تاقچه نیست . به کارگرمان که نامش صفر بود , گفتم صفر مرتضی نیست . کجا رفته ؟

رفتم دم مکتب خانه , دیدم آنجا چمباتمه زده که مکتب خانه باز شود و همان جاخوابش برده است] .

برخورد پدر و مادر با ایشان چگونه بود ؟

پدر و مادر ما بین هیچ کدام از ما فرقی نمی گذاشتند . ولی وقتی می دیدند که ایشان بی آزار و مظلوم اند و ویژگیهایی را که نقل کردم در ایشان می دیدند , علاقه بیشتری به او نشان می دادند مخصوصا پدرمان .

آیا روزی را که استاد برای ادامه تحصیل به قم رفتند , به خاطر دارید ؟ ایشان در حدود هفده سالگی برای تحصیل به قم رفتند . مرد روحانی مسلکی بود به نام سید علی صابری . روزی که برادرم می خواستند به طرف قم حرکت کنند , مادرمان آینه و قرآن آورده بودند که استاد را از زیر قرآن رد کنند . در همین لحظه , آقا سید علی آمد که خدا حافظی کند , گفت[ : ان شاءالله می روید , بر نمی گردید ؟]

مادرمان بنا کرد به داد و بیداد کردن . گفت[ : مرتضی مادرجان امروز هم دوشنبه است , هم 13 صفر است , هم این آقا این جمله به زبانش آمد , نرو] .

استاد گفت :

 

کامل هاشمی بازدید : 89 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

مادر استاد که از زنان بسیار محترم , و از زنان تحصیل کرده امروزی نیز خیلی باسوادتر بودند و از نظر سخن گفتن بسیار جالب تر و گرمتر ادای سخن می کردند , در مورد شهید مطهری که فرزند چهارم خانواده بودند , می گفتند : [ در زمانی که استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم , در خواب دیدم که در مسجد فریمان ( که در همان محله خودمان بود ) تمام زنان فریمان نشسته اند و من هم آنجا هستم . یکدفعه دیدم که خانم بسیار محترم و مقدسی با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان می آمدند , در حالی که گلاب پاش هایی را در دست داشتند . آن خانم مجللی که در جلو آن دو خانم بودند , به آنها گفتند گلاب بریز , و آنها روی سر تمام خانمها گلاب پاشیدند . و وقتی به من رسیدند , سه دفعه روی سر من گلاب ریختند . ترس مرا فرا گرفت که نکند در امور دینی و مذهبی ام کوتاهی کرده باشم . ناگزیر مجبور به سؤال کردن شدم و از آن خانم پرسیدم چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند ؟ ایشان در جواب گفتند به خاطر آن چنینی که در رحم شماست . این بچه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد . وقتی مرتضی به دنیا آمد . با بچه های دیگر فرق داشت , به طوری که در سه سالگی کت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی دربسته می رفت و در حالی که آستین های کت به من زمین می رسید , به نماز خواندن می پرداخت] .

ازدواج با استاد

من حدود 30 سال قبل از شهادت آقای مطهری با ایشان ازدواج کردم . پدرم از روحانیان خراسان بودند و مجلس درس داشتند و بسیار متواضع , متدین و با تقوا بودند .

یازده ساله بودم که یک شب خواب دیدم به اتاق پدرم رفته ام . در اتاق پدرم روی زمین یک ورق کاغذ افتاده بود . وقتی کاغذ را برداشتم , دیدم روی آن نوشته فلانی ( یعنی من ) برای مرتضی در 29 ماه ( بیست و نهم ) عقد می شود .

از دیدم این خواب خیلی تعجب کردم و با هیچ کس آن را در میان گذاشتم تا اینکه مدتی گذشت . خواستگاران متعددی می آمدند ولی مادرم می گفت[ : تا دیپلم نگیرد , شوهرش نمی دهم] .

 

کامل هاشمی بازدید : 99 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 

نور چشم عزیزم، دختر گرامیم، خانم مطهری

سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسألت داشته و دارم.

فرزند عزیزم می گویند:

مرد خردمند هنرپیشه را

عمرد و بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه آموختن

با دگری تجربه بردن به کار

ولی بعضی افراد آن چنان زیرک و باهوش اند که گویی دو بار به دنیا آمده اند و این بار دوم است و بعضی افراد چنان اند که با چند بار به دنیا آمدن هم تجربه نمی آموزند و من امیدوارم و از خداوند متعال مسألت دارم که تو و سایر فرزندانم از گروه اول باشید.

دختر عزیزم! خداوند متعال می فرماید: «لئن شکرتم لا زیدنکّم و لئن کفرتم اِنَّ عذابی شدید» یعنی اگر نعمتی که به شما دادم قدر دانستید و حق شناسی کردید، بر نعمات خودم بر شما، می افزایم و اگر دچار طغیان و سرکشی و کفران شدید، نقمت جانشین نعمت می کنم.

امید و آرزوی من این است که همه فرزندانم قدردان نعمتها و تفضلات الهی باشند تا روزبه روز خداوند بر تفضّلات خود و نعمات خود بیفزاید.

مرتضی مطهری

5/7/56

فرزند عزیزم، نور چشم مکرم، آقای علی آقا

مطهری (و فقه اللّه لما یحبّ و یرضی»

از خداوند متعال سلامت و موفقیت و حسن عاقبت تو را مسألت دارم.

فرزند عزیزم، دوستان و رفقایت بالخصوص هم اطاقهایت را از طرف من سلام برسان، اگر با هم به تهران آمدید، آنها را به منزل بیار، موجب خوشحالی و مسرت ما است.

در انتخاب دوست و رفیق فوق العاده دقیق باش که مار خوش خط و خال فراوان است. همچنین در مطالعه کتابهایی که به دستت می افتد، بر اطلاعات اسلامی و انسانیت بیفزا.

اگر جلسات خوبی در تبریز هست شرکت کن. اگر کتابی از این دست لازم شد پیغام بده تا برایت بفرستیم. حتی الامکان از تلاوت روزی یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول می کشد، مضایقه نکن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول اکرم(ص) بنما که موجب برکت عمر و موفقیت است ان شاءاللّه . لازم به یادآوری نیست که در انجام فرایض نهایت دقت را داشته باش.

والسلام علیکم و رحمة اللّه

مرتضی مطهری

19/2/56

 

کامل هاشمی بازدید : 88 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

شرح حال شیخ محمد حسین مطهری پدر استاد شهید مرتضی مطهری

قسمت اوّل

میهمان مسجد

شهر فریمان در فاصله 75 کیلومتری جنوب مشهد مقدس بر سر راه ترتیب جام،تایباد و مرز افغانستان قرار گرفته است که تا سال 1313 ه ش آبادی کوچکی بود که محل اسکان طوایف بربری و تیموری به شمار می رفت. توسعه و گسترش این دیار با شیوه جدید نقشه کشی ،شهرسازی و فنون مهندسی از سال 1318 ه ش آغاز گردید و از آن زمان رو به توسعه نهاد.فریمان توسط ارتفاعاتی که دنباله کوههای خراسان است احاطه شده و بلندترین آنها در شرق،کوه دال و در مغرب کوه یخ آبی و در جنوب کوههای وقاری می باشد.

رودخانه فریمان پس از طی 20 کیلومتر به بند فریمان واقع در یازده کیلومتری آن می ریزد که در ارتفاع 1360 متری از سطح دریای آزاد قرار دارد،از منابع آب ذخیره شده در پشت این بند برای مشروب کردن اراضی و کشت محصولاتی چون چغندر قند،غلات،سیب زمینی و غیره استفاده می شود.از زمان احداث کارخانه قند در این شهر،بر رونق اقتصادی فریمان افزوده شده است. «1»

فریمان از گذشته های دور رجال و مشاهیری را در دامن خویش پروریده یا آن که میزبان بسیار خوبی برای علمای مهاجر به این سامان بوده است.

آخوند ملا محمد علی که مرد پرهیزکار، باسواد و شجاعی بود در یکی از روزهای ماه ذیحجه سال 1295 هجری (به نقلی 1300 هجری )از مشهد مقدس به صوب جنوب این مکان باقداست مهاجرت نمود و در فریمان توقف نمود و در مسجد قدیمی این شهر که به مسجد زارعین موسوم است اقامت کرد.
ناگفته نماند که فریمان از قدیم تیول دولت بود و به خاطر یورش اقوام و قبایلی که در مجاورت خراسان به سر می بردند از قبیل ترکمن ها و ازبک نیروهای دولتی و سوارکاران در این دیار خود را برای خنثی نمودن تهاجم قبایل مزبور مهیّا می کردند.خان فریمان وقتی مطلع می شود که عالمی خداترس اما مقاوم و شجاع در برابر ستمکاران و زورگویان به این ناحیه آمده و قصد سکونت در فریمان را دارد به وی پیغام می دهد که اگر برای روضه خوانی آمده اید ما به اندازه کافی خودمان روحانی و آخوند داریم،شما از تبلیغ باز نمانید و به جای دیگری که نیاز دارند بروید.گویا آن خان با همه قدرتی که داشت از ابهت و شهامت این روحانی ترسیده بود و می خواست او این دیار را هرچه زودتر ترک کند تا خیال او برای پی گیری مقاصد باطلش که زور و اجحاف به مردم بود راحت باشد.

کامل هاشمی بازدید : 58 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

شرح حال شیخ محمد حسین مطهری پدر استاد شهید مرتضی مطهری  

 
قسمت دوم

خلق و خوی ملکوتی  

آیة الله العظمی مرعشی نجفی که شیخ محمد حسین مطهری را از نزدیک می شناخت می گفت این مرد در تاریخ کم نظیر است،زهد و پرواپیشگی این شیخ بااخلاص زبانزد خاص و عام بود،در تمام عمر یک دروغ بر زبان جاری نساخت،در حادثه مسجد گوهرشاد که رژیم سفاک پهلوی می خواست به بهانه کشف حجاب هویت زنان مسلمان را از بین ببرد و روحانیون مخالف این توطئه را سرکوب کند،وقتی ایشان را دستگیر کردند در بازجویی ها تمام حقایق را بر زبان جاری ساخته بود اگرچه برخی حقایق بر ضرر خودش تمام گردید.سرهنگ نوایی رئیس شهربانی مشهد وقتی بازجویی از ایشان را دیده بود گفته بود:شیخ!تو یا خیلی زرنگی که ما درک نمی کنیم یا واقعا خیلی در گفتارت صادقی زیرا چیزهایی گفته ای که برای خودت ضرر دارد و به نفع تو نمی باشد.

شیخ محمد حسین در جواب گفته بود:من اهل دروغ نمی باشم.عین ماجرا را نوشته ام. «1»

شهید مطهری در بحث های فلسفه تاریخ ذیل تأکید بر صداقت و وجدان بشری در به تحریر درآوردن مسایل تاریخی خاطرنشان نموده است که برخی افراد آن چنان پای بند وجدان خود هستند که عاری از اغراض و تعصبات و منافع خود،وقایع را آنچنان که هست می نویسند و در ادامه ماجرای فوق را به عنوان نمونه چنین نقل نموده اند:

 

کامل هاشمی بازدید : 112 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

مادر استاد که از زنان بسیار محترم , و از زنان تحصیل کرده امروزی نیز خیلی باسوادتر بودند و از نظر سخن گفتن بسیار جالب تر و گرمتر ادای سخن می کردند , در مورد شهید مطهری که فرزند چهارم خانواده بودند , می گفتند : [ در زمانی که استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم , در خواب دیدم که در مسجد فریمان ( که در همان محله خودمان بود ) تمام زنان فریمان نشسته اند و من هم آنجا هستم . یکدفعه دیدم که خانم بسیار محترم و مقدسی با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان می آمدند , در حالی که گلاب پاش هایی را در دست داشتند . آن خانم مجللی که در جلو آن دو خانم بودند , به آنها گفتند گلاب بریز , و آنها روی سر تمام خانمها گلاب پاشیدند . و وقتی به من رسیدند , سه دفعه روی سر من گلاب ریختند . ترس مرا فرا گرفت که نکند در امور دینی و مذهبی ام کوتاهی کرده باشم . ناگزیر مجبور به سؤال کردن شدم و از آن خانم پرسیدم چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند ؟ ایشان در جواب گفتند به خاطر آن چنینی که در رحم شماست . این بچه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد . وقتی مرتضی به دنیا آمد . با بچه های دیگر فرق داشت , به طوری که در سه سالگی کت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی دربسته می رفت و در حالی که آستین های کت به من زمین می رسید , به نماز خواندن می پرداخت] .

 

کامل هاشمی بازدید : 101 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

 به نام خدا

 

استاد شهید آیة اللّه مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی مطابق با 12 جمادی الاولای 1338 هجری قمری در قریه فریمان- که اکنون تبدیل به بخش شده است- واقع در 75 کیلومتری شهر مقدّس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان گشود. او پس از طیّ دوران طفولیّت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی پرداخت.

 

خانه پدری

 

درگذشته این خانه باغی با وسعت حدود 3700 متر مربع را به خود اختصاص می داد که از مجموع زیر ‏بنای قدیمی آن تنها حدود 120 متر شامل دو اتاق ،هال وپذیرایی وفضای بهار خواب(تراس) برجای مانده ‏است

 

درگذشته این خانه باغی با وسعت حدود 3700 متر مربع را به خود اختصاص می داد که از مجموع زیر ‏بنای قدیمی آن تنها حدود 120 متر شامل دو اتاق ،هال وپذیرایی وفضای بهار خواب(تراس) برجای مانده ‏است

 

درگذشته این خانه باغی با وسعت حدود 3700 متر مربع را به خود اختصاص می داد که از مجموع زیر ‏بنای قدیمی آن تنها حدود 120 متر شامل دو اتاق ،هال وپذیرایی وفضای بهار خواب(تراس) برجای مانده ‏است

 

در میان بناهای تاریخی –فرهنگی شهرستان فریمان مکان زندگی پربار استاد مطهری ومحل نشو ونمای ایشان از اهمیت وجایگاه ویژه ای برخوردار است .درگذشته این خانه باغی با وسعت حدود 3700 متر مربع را به خود اختصاص می داد که از مجموع زیر بنای قدیمی آن تنها حدود 120 متر شامل دو اتاق ،هال وپذیرایی وفضای بهار خواب(تراس) برجای مانده است موزه شهید مطهری پس از تکمیل کارهای مرمتی به مناسبت بزرگداشت هفته میراث فرهنگی وروز جهانی موزه در 28 اردیبهشت ماه 1382 با همکاری صمیمانه میراث فرهنگی وگردشگری خراسان رضوی و بنیاد شهید مشتمل بر آثار و یادگاریهای بجای مانده ازآن شهید افتتاح شد. هم اکنون در این موزه بیش از یکصد جلد از آثار استاد در معرض دید عموم قرار گرفته که می توان به مجموعه کامل آثار،لوازم شخصی ویاداشتهای استاد،تصاویر استاد در سنین مختلف به همراه والدین ودوستانشان اشاره نمود.

کامل هاشمی بازدید : 66 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

نگاهی به محیط پرورشی و رفتار خانوادگی متفکر شهید، استاد آیت اللّه مرتضی مطهری

«قسمت اول»

دوازده اردیبهشت، مقارن با سالگرد شهادت اندیشمند وارسته و متفکر به حق پیوسته، شهید والامقام و فرزند معنوی امام خمینی(قدس سره)، آیت اللّه علامه شهید مطهری است. همان انسانی که پیام انبیاء(ع) را صیانت نموده و دستورات قرآن و عترت را در زندگی عملی خویش پیاده کرد و از مصادیق بارز «العلماء ورثة الانبیاء» گشت. همو که مواعظ نهج البلاغه در ژرفای جانش نشسته و روانش با معنویت امیرمؤمنان(ع) پیوند خورده و با صحیفه علوی تنفس می نمود.

نوشتاری که اینک از نظر خوانندگان می گذرد و در دو بخش تنظیم شده از محیط باصفایی که این شهید در آن پرورش یافته سخن گفته و به ویژگیهای اخلاقی والدین آن مطهر اندیشه ها اشاره نموده و سپس دوران شکوفایی این نهال مبارک و شجره طیبه را اجمالاً از نظر خوانندگان گذرانیده است. در ادامه مقاله از تشکیل خانواده و رفتار متقابل شهید مطهری با همسرش و نقش ارزنده ایشان که مدت 26 سال با ایشان بود سخن رفته است. در دومین بخش، خوانندگان با خلق و خوی آن شهید، فرزندان و توصیه های وی به آنان، دفاع شهید مطهری از حجاب و حقوق زنان و نقش بانوان در نهضتهای مذهبی و خصوصا انقلاب اسلامی و چگونگی شهادت ایشان آشنا خواهند شد.

* قلّه قبیله ایمان

سخن از اندیشمندی سرخ صورت و سبزسیرت است که جویبارهای باطراوت طهارت در روح و روانش جاری بود، استواری اندیشه و صلابت ایمان را در وجود خویش فراهم ساخت و با چنین کیمیایی کرامت گونه، تا قله قرب و یقین طی طریق نمود و چون ردای شهادت بر تن کرد خون پاکش بر این صفای معنوی مهر تأیید زد و آثارش که از بیان و بنان آن متفکر عرصه ایمان تراوش می نمود عطر چنین روحانیتی را در فضای اذهانِ مشتاقِ معرفت و حقیقت منتشر ساخت. به همین دلیل حضرت امام خمینی در فرازی از پیامشان به مناسبت شهادت این رادمردِ تاریخ معاصر فرمودند: «مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملاء اعلاء پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود ...»(1).

کامل هاشمی بازدید : 46 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)

تاریخ درخشان و پرافتخار حوزه های علیمه شیعه همواره شاهد ظهور و بروز عالمان بزرگ و دانشمندان تلاشگری بوده که با همتی بلند و عزمی راسخ، مراتب علم و تقوی و معنویت را یکی پس از دیگری طی نموده و به درجات بالا نائل و به چراغ فروزانی تبدیل شده و انسانهای بسیاری را به سوی نور و هدایت و رستگاری رهنمون گردیده اند.

شهید آیت اللّه مرتضی مطهری یکی از شخصیتهای برجسته و کم نظیر در تاریخ اسلام و یکی از دانشمندان اسلام شناس و محققان توانا به شمار می رود که با تلاش و مجاهدت فراوان توانست در تمامی رشته های معارف اسلامی، صاحبنظری ژرف اندیش و محققی دقیق و در پاره ای حوزه ها همچون فلسفه، فقه و اصول در قله اجتهاد قرار گیرد. وی با افکار و اندیشه های ناب و اصیل خود، آثار و نتایج بزرگی را در زمینه های گوناگون علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در میان حوزویان و دانشگاهیان بر جای گذارد. با مجهز ساختن خویش به علوم روز و نیز تحقیق درباره اسلام و تعالیم حیات بخش آن و فهم دقیق آن، در برابر انبوه تهاجمات و شبهات مختلف ایستادگی کرد و با منطق و استدلال به مبارزه با افکار الحادی، التقاطی و متحجرانه پرداخت و اسلام را بدور از هرگونه تحریف و بدعت و کژاندیشی معرفی کرد و بدینوسیله از خود نامی جاودانه و ماندگار در تاریخ باقی گذاشت.

به منظور آشنایی با شخصیت علمی و خدمات فرهنگی استاد مطهری، مراحل تحصیل، تدریس و فعالیتهای علمی و فرهنگی ایشان را در چند محور مورد توجه قرار می دهیم.

استعداد و نبوغ

یکی از ویژگیهای استاد مطهری که نقش مهمی در برجستگی و شخصیت علمی کم نظیر وی دارد، برخورداری از استعداد و نبوغ فوق العاده و قدرت فراگیری زیاد مطالب علمی است. وی درباره این ویژگی خود می گوید: «افراد از نظر استعداد و یاد گرفتن و فراگیری مطالب علمی بر دو گونه اند برخی در سنین جوانی از قدرت فوق العاده ای برخوردارند و تا چند سال می توانند به شدّت بیاموزند ولی وقتی به اصطلاح پابه سن می گذارند، دیگر گویی استعداد آنها خشک می شود و فقط به هر آنچه که تا آن موقع آموخته اند اکتفا می کنند و به اصطلاح از کیسه می خورند. عموم افراد و دانشمندان از این سنخ اند اما در مورد برخی مطلب طور دیگری است یعنی همیشه دارای قدرت فراگیری اند. من از این دسته ام. من امروز بیشتر از گذشته در خودم آمادگی برای آموختن احساس می کنم من امروز دلم می خواهد که دائماً مطالعه کنم و بیاموزم و تدریس کنم و بیاموزانم. یکی از تفضلات الهی این است که در حالی که بسیاری از دانشمندان اهل نظر هر چند سال یکبار درنظریات خود تجدید نظر می کنند و به اصطلاح تغییر رأی می دهند و گاه تا آخر عمر به چندین عقیده متناوب و متضاد گرایش پیدا می کنند، من از ابتدای جوانی تا حال، حتی یک سطر هم ننوشته ام که بعداً ببینم غلط بوده است. بحمداللّه هرچه از همان روزهای اول تا حالا نوشته ام و اندیشیده ام، هنوز بر همان عقیده ام.»(1)

استاد بزرگ او علامه طباطبایی این ویژگی را مورد تأکید قرار داده است: «مرحوم مغفور مطهری دانشمندی بود متفکر و محقق، دارای هوش سرشار و فکری روشن و ذهنی واقع بین.»(2)

حضرت آیت اللّه العظمی خامنه ای نیز پس از بیان عوامل مؤثر در تکوین شخصیت آیت اللّه مطهری می افزاید «آن چیزی که همه این استفاده ها را برای آقای مطهری ممکن می کرد استعداد قوی این مرد بود. این مرد دارای استعداد فکری بسیار زیادی بود، یکی مغز بزرگ بود.»(3)

کامل هاشمی بازدید : 56 یکشنبه 27 اسفند 1391 نظرات (0)


 
بهمن سال 1298 هجری شمسی در قریه فریمان از توابع مشهد متولد شد پدرش شیخ حسین مطهری مردی بااخلاق و تقوا بود. «1»

وی در سنین کودکی به مکتب خانه رفته و به فراگیری قرآن و تعلیمات ابتدایی می پردازد.در 5 سالگی علاقه زیادی به رفتن به مکتب خانه از خود نشان می داد به طوری که در یک شب مهتابی.به خیال اینکه صبح شده به سوی مکتبخانه روانه می شود و چون درب مکتب خانه بسته بود.پشت درب به خواب می رود.

در سنین 12 سالگی میل و علاقهاش به اسلام و علوم دینی او را به سوی حوزه کشاند به ویژه در روزگاری که استبداد رضا خانی عرصه را بر روحانیون تنگ کرده بود.همه اقوام به جز پدر و دایی ایشان با روحانی شدنشان مخالف بودند و می گفتند تو با این استعدادت باید«اداری»بشوی چون در آن زمان کار در ادارات بالاترین شغل بود.در سال 1311 شمسی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نمود و تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز کرد.در همان آغاز اندیشه های مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول می دارد به طوری که هدف او از خواندن مقدمات عربی.فقهی اصولی و منطقی تنها این بود که بتواند آراء فیلسوفان بزرگ را درک نماید. «2»

 عزیمت به قم

استاد پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه علمیه مشهد در سال 1315 شمسی عازم قم گردید و طی پانزده سال اقامت در حوزه علمیه قم از محضر بزرگانی همچون آیت الله بروجردی،آیت الله امام خمینی،عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی و علامه طباطبایی استفاده نمود «3» استاد مطهری در مورد تفسیر المیزان گفته است که«تفسیر المیزان ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است...من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است»

 
کامل هاشمی بازدید : 67 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای محمد علی مطهری برادر استاد

لطفا خودتان را معرفی کنید .

محمد علی مطهری , برادر بزرگ استاد شهید مطهری هستم و در سال 1295 هجری شمسی متولد شدم . در حال حاضر در فریمان به کشاورزی مشغولم . مرحوم پدر ما دارای پنج پسر و دو دختر بود . یکی از خواهران ما هم فوت شده است . در بین پسرها به ترتیت سنی اول من بودم , بعد شهید مطهری و بعد هم برادرانم محمد باقر , محمد تقی و حسن .

اخلاق و رفتار استاد شهید در کودکی چگونه بود ؟

مرحوم شهید مطهری از کودکی با ما کاملا متفاوت بود . احترام خاصی به پدر و مادر می گذاشت و علاقه شدیدی به درس و مطالعه و مکتب داشت . استاد شهید تا چه سنی در فریمان تحصیل می کردند ؟

تا سن دوازده سیزده سالگی در فریمان نزد مرحوم پدرم مقدمات را آموخت و دو سال هم من و او به اتفاق با یکدیگر در مدرسه ابدال خان مشهد تحصیل می کردیم . بعد از دو سال مجددا به فریمان برگشتیم .

چه شد که به فریمان برگشتید ؟

ماجرا از این قرار بود که در سال 1312 بین مالکان فریمان اختلاف افتاد و رضاشاه فریمان را تصرف کرد . بلافاصله شروع کردند به خیابان کشی و در سال 1314 که رضاخان به مشهد آمد , او را برای دیدن فریمان آوردند . رضاخان با همان عصا و شنل در فلکه ایستاده بود و وزراء و مردم نیز همه در اطراف بودند که ناگهان زنبوری درشت و قرمز در یقه او افتاد و نیشش زد. دکتر آوردند و دارو به گردنش مالیدند اما فایده ای نکرد . قرار بود برای ناهار در فریمان بماند ولی به خاطر همین ماجرا نماند . نقل می کنند که گفته بود[ : فریمان پدرسوخته زنبورهای بدی دارد] .

بعد از آن ماجرا , دستور دادند که فلکه را وسیع کنند . منزل ما پشت همان فلکه بود و در طرح می افتاد . در سال 1314 که من و مرحوم اخوی در مشهد مشغول تحصیل بودیم , خبر دادند که منزلمان را خراب کرده اند و اسباب و اثاثیه ما را بیرون ریخته اند . به همین خاطر , من و ایشان نتوانستیم ادامه تحصیل دهیم . ایشان مجبور شد یکی دو سال در فریمان و قلندر آباد کتابهای مرحوم پدرم را مطالعه کند .

کامل هاشمی بازدید : 85 شنبه 19 اسفند 1391 نظرات (0)

ما شیعیان سرمایه ای داریم كه اهل تسنن این سرمایه را ندارند و آن این است كه برای آنها دوره ی معصوم یعنی دوره ای كه یك شخصیت معصوم درآن وجود داشته است كه از سیره ی او می شود به طور جزم بهره برد، بیست و سه سال بیشتر نیست چون

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 78

تنها معصوم را پیغمبر اكرم می دانند. و درست است كه پیغمبر در طول بیست و سه سال با شرایط مختلف بوده است و در شرایط مختلف، بسیار سیره ی پیغمبر آموزنده است، ولی ما شیعیان همان بیست و سه سال را داریم به علاوه ی تقریباً 250 سال دیگر. یعنی ما مجموعاً در حدود 273 سال دوره ی عصمت داریم و از سیره ی معصوم می توانیم استفاده كنیم، از زمان بعثت پیغمبر اكرم تا زمان وفات حضرت امام عسكری علیه السلام یعنی سال 260 هجری. 260 سال كه از هجرت می گذرد ابتدای غیبت صغری است كه عموم دسترسی به امام معصوم ندارند. آن 260 سال به علاوه ی 13 سال از بعثت تا هجرت، تمام برای شیعه دوره ی عصمت است. در این 273 سال شرایط و اوضاع چندین گونه عوض شده و در تمام این دوره ها معصوم وجود داشته است و لهذا ما در شرایط مختلف می توانیم روش صحیح را استنباط كنیم. مثلاً امام صادق در دوران بنی العباس هم بوده است در صورتی كه دوره ای شبیه دوره ی بنی العباس برای پیغمبر اكرم رخ نداده است. از این جهت سرمایه های ما غنی تر و جامعتر است.

منبع : http://www.mortezamotahari.com

کامل هاشمی بازدید : 191 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

آقای محمد مطهری فرزند استاد

من تازه پا به سیزده سالگی گذاشته بودم که پدرم به شهادت رسیدند طبعا در آن زمان , قدرت فهم و درک عظمت معنوی و فکری ایشان را نداشتم , چنان که امروز نیز چنین است . با این حال , در چند سال آخر زندگی شهید مطهری , تا حدی می فهمیدم که در خانه کسی زندگی می کنم که در آینده , درباره او باید بسیار اندیشه کنم

شاید اولین باری که به این فکر افتادم , در سال 1354 بود . ما به اطراف اصفهان رفته بودیم و قرار بود با پدرم و دیگر همراهان در دشتهای اطراف قدم بزنیم پس از مدت کمی راهپیمایی , به کنار رودخانه ای رسیدیم . پدرم بر سر تپه ای مشرف به رود رفتند و نشستند و از ما خواستند که راه را ادامه دهیم . پس از آن , در همان حال به فکر فرو رفتند . پس از چند ساعت که بازگشتیم , ایشان در همان نقطه نشسته و به فکر مشغول بودند . آن منظره که اکنون نیز به وضوح در ذهنم مجسم است در آن دوران مرا بیشتر درباره رفتار و روحیات پدرم کنجکاو کرد .

حال به مقداری از آنچه که از دوران حیات پدرم که هرگز قدر آن را ندانستم به خاطر دارم و یا شنیده ام در ضمن بیان چند خصوصیت ایشان اشاره می کنم .

پدر و جد استاد

نام پدرشان , محمد حسین و نام جدشان محمد علی مشهور به آخوند محمد علی

فرزند محمد رضا بود . شهید مطهری از پدرشان به عنوان کسی که برای اولین بار , ایشان را با تقوا و راستی آشنا ساخت , یاد کرده اند ( 1 ) کسی که در زمان رضاخان برای تعیین نام خانوادگی به فریمان رفته بود , با دیدن آن چهره نورانی , نام[ مطهری] را برای ایشان برگزید .

کامل هاشمی بازدید : 131 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 علم اخلاق شرح التزام عملی به خوبی ها و انصراف از بدی ها در منش و رفتار عمومی انسان هاست.اخلاقیات یعنی«خصلت هایی که وظیفهء یک فرد دینی است که خویشتن را به آن خصلت ها و خوبی ها بیاراید و از اضداد آن ها خویشتن را دور نگه دارد.کاری که در این زمینه بر عهدهء انسان است از نوع مراقبت نفس و خودسازی است.» «1» 

و نیز کار اخلاقی عبارت است از:«(عملی که)در ذهن و وجدان بشر دارای ارزش و قیمت است...ولی نوع ارزشش با ارزش های مادی...متفاوت است» «2» سؤال اینجاست که ملاک علم اخلاق و عمل اخلاقی چیست؟«بعضی این گونه افعال را از نوع محبت و عاطفه می دانند...بعضی از نوع عقل و دانش و فهم و بعضی از نوع ارادهء قوی و بعضی ندای وجدان انسان و بعضی از مقولهء زیبایی...و یک نظر دیگر هم درباره طبیعت این گونه کارهای مقدس بشری است و آن این است که این کارها از مقولهء پرستش است.» «3» 
استاد مطهری در بین نظرات بالا،اخلاق را از مقولهء پرستش دانسته اند.البته نه فقط پرستش آگاهانه که مبتنی بر خداشناسی اکتسابی باشد،بلکه ایشان معتقدند آدمی به پیروی از الهامات فطری،به صورت پرستش ناآگاهانه نیز که مبتنی بر یک خداشناسی غیراکتسابی و کاملاً حضوری است،مرتکب فعل اخلاقی می شود.بدین عبارت که ابتدا خداشناسی اعم از آنکه حصولی یا حضوری باشد،مرتکب فعل اخلاقی می شود.بدین عبارت که ابتدا خداشناسی اعم از آنکه حصولی یا حضوری باشد،سپس پرستش اعم از آگاهانه و ناآگاهانه و به دنبال آن به مقتضای ضروری پرستش،التزام به اخلاق، به برخی از نظرات استاد در این خصوص توجه فرمایید: «اخلاق عالی انسانی نوعی خداگونه بودن است.تخلقوا به اخلاق الله،و حقیقت درجه و مرتبه ای از خداشناسی و خداپرستی است،و لو به صورت ناآگاهانه.یعنی علاقهء انسان به این ارزش ها ناشی از علاقهء فطری به منصف شدن به صفات خدایی است،هرچند خود انسان توجه به ریشه فطری آن ها نداشته باشد و احیانا در شعور ناخودآگاه خود منکر آن باشد.» «4» 
در اینجا سؤالاتی طرح می شود که این مقاله قصد آن دارد پاسخ این سؤالات را از منظر استاد مطهری ارائه نماید:
1.
اخلاق قبل از ایمان تحت عنوان اخلاق فطری حائز چند نقش و کاربرد و دارای چه درجه از دوام و بقاء و فضیلت است؟
2.
رابطه ایمان و اخلاق چگونه است و ایمان چه نقشی در تحقق اخلاق دارد؟
قبلا لازم است بر این مهم تأکید شود که«گرایش به سوی حقایق و واقعیاتی مقدس و قابل پرستش در سرشت فرد فرد بشر هست؛انسان کانون یک سلسله تمایلات و استعدادهای غیر مادی بالقوه است که آمادهء پرورش است...،گرایش های معنوی صرفاً تلفیقی و اکتسابی نیست،این حقیقتی است که علم آن را تأیید می کند.» «5» 
بر این اساس،هر انسانی چه بداند و چه نداند اجمالا خداشناس و مستعد خداپرستی است،بدین عبارت که از نظر استاد،در پرستش ناآگاهانه،این شناخت از ناحیه فطرت و غریزهء انسانی به وجود می آید،ضمن اینکه جز خداشناسی فطری،حس پرستش نیز مقوله ای است که در غریزهء تمام انسان ها یافت می شود.
علاوه بر آنچه بیان گردید،مسئله مهم درک حسن و قبح افعال است که به نظر اجمالا از طریق عقل فطری هر انسانی قابل حصول است؛آنچه مهم تر می نمایاند،پیوند ادراک حسن و قبح از طریق فطرت و پرستش ناآگاهانه از ناحیه فطرت است که اجمالا ارتکاب به عمل صالح را برای انسان،اعم از دیندار و غیردیندار،ممکن می سازد.
در هر حال پاسخ گویی شفاف به این سؤال اساسی که: «آیا به طور کلی کارها دارای صفت ذاتی حسن و یا صفت ذاتی قبح می باشند؟آیا مثلا راستی و امانت و احسان و امثال این ها در ذات خود نیکو و بایستنی است؟و دروغ و خیانت و امساک و امثال این ها در ذات خود زشت و نبایستنی است؟آیا صفاتی از قبیل خوبی،شایستگی، یک سلسله صفات واقعی و ذاتی هستنند و هر فعلی قطع نظر از فاعل و از هر شرط خارجی به خودی خود برخی از این صفات را واجد است و فاقد اضداد آن هاست یا این صفات همه قراردادی و اعتقادی است؟» «6» و چند ابای دیگر،می تواند اثبات ادعای ما را تسهیل نماید.
بحث تفصیلی درباره موضوع فوق از مرز این مقاله خارج است،لذا صرفاً به این مختصر اکتفا می کنیم که از نظر مکتب عقلی شیعه حسن و قبح افعال مستقلا توسط عقل فطری قابل درک است.از این حیث ارتکاب به فعل اخلاقی قبل از ایمان و دین گروی امری کاملاً ممکن می نمایاند.«به اصطلاح علمای کلام و علمای فن اصول فقه«حسن»و«قبح»افعال ذاتی است.یعنی کارهای نیک و زشت ذاتاً متمایزند.کارهای خوب ذاتاً خوب هستند و کارهای بد ذاتاً بدند.راستی،درستی،احسان،خدمت به خلق...ذاتاً نیکند و دروغ و ستمگری طبعا بدند.خوب بودن«راستی»و بد بودن«دروغ»نه بدان جهت است که خدا بدان امر کرده است و از این نهی کرده است،بلکه برعکس،چون«راستی»خوب بوده است خدا به آن امر فرموده است و چون«دروغ»بد بوده است خدا از آن نهی فرموده است.به عبارت کوتاه تر امر و نهی خدا تابع «حسن»و«قبح»ذاتی است نه برعکس.» «7»

صفحه 2

 از این نظر شجاعانه این چنین نتیجه ای قابل دریافت است که اساساً اخلاق یک امر تأسیس نیست که از ناحیه دین تأسیس یافته باشد و تنها دین داران و ایمان آورندگان از آن بهره مند گردند،بلکه کاملاً ذاتی و فطری است تا جایی که اوامر و نواحی شریعت با آن قابل تطبیق دهی است. تأسیسی نبودن اخلاق است که تحقق آن را در زمینه و بستری مساعد دو چندان می کند.اما درعین حال با آنکه نقش دین توصیه و تأکید کننده اخلاق است آنچنان مهم است که بدون در نظر گرفتن دین و به عبارتی دیگر بدون پیوند دین و اخلاق یا به عبارتی دیگر ایمان و اخلاق تحقق اصول اخلاقی در جامعه به حد اقل خواهد رسید.
سؤال اول:اخلاق قبل از ایمان و یا به عبارتی پرستش فطری و اخلاق فطری قبل از ایمان به عنوان نوعی پرستش آگاهانه و اخلاق پس از ایمان به عنوان اخلاق آگاهانه حائز چه نقش و کاربرد و دارای چه درجه ای از دوام و بقاء و فضیلت است؟قبل از پاسخ یابی لازم به ذکر است،اخلاق منظور نظر از پرستش ناشی نمی گردد،مسئله پیوند ذاتی این دو است که به نظر،نظرات استاد نیز بر اساس این نکته قابل توجیه خواهد بود.پرستش ناآگاهانه و اخلاقی که از آن منشا می گیرد،تنها بستری برای ایمان و اخلاق پس از آن است. حال سؤال اینجاست که چرا صرفاً بستر؟
پاسخ را از نظریات استاد جستجو می کنیم: «خداشناسی جو روحی و عملی مساعدی لازم دارد و اگر جو روحی و عملی مساعدی نبود همان ریشه اصلی نیز خشک می گردد.همچون بذری که در زمینی افشانده می شود که اگر محیط مساعد نباشد فاسد می گردد و از بین می رود.» «8» 
قبل از بررسی رابطه اخلاق و ایمان و وجوه آن لازم است به یکی دیگر از نظرات استاد مطهری درباره ذاتی بودن اخلاق تحت عنوان«خبر اخلاقی»توجه شود.این نظر بر دو جنبه بودن وجود انسان و اصالت بعد معنوی و معنوی بودن افعال اخلاقی که همگی مختص انسان است تأکید دارد.«انسان در جریان خلقت،مقدم بر تأثیر عوامل تاریخی و عوامل اجتماعی،دارای بعد وجودی خاص» شده و استعدادهایی والا که او را از حیوان متمایز می کند و به او هویت می بخشد و به او داده شده است.طبق این نظر انسان در متن خلقت از نوعی شعور و وجدان نوعی که در همه انسان ها وجود دارد بهره مند شده و همان وجدان فطری به او تعیین نوعی و صلاحیت دعوت، مخاطب واقع شدن،حرکت و جنبش داده است.» «9» 
البته که این دعوت اعم است از دعوت درونی و فطری و هم دعوت بیرونی و تشریحی.«پاره ای از کارها را انسان انجام می دهد نه به منظور سودی از آن ها و یا دفع زیانی به وسیله آن ها بلکه صرفاً تحت تأثیر یک سلسله عواطف که عواطف اخلاقی نامیده می شود.از آن جهت انجام می دهد که معتقد است انسانیت چنین حکم می کند.» «10» 
در هر حال همان طور که در سطور گذشته تأکید شد، عمل صالح و اخلاق قبل از ایمان آوری و دین گروی،لازم است و بدون آن زمینه ای برای روییدن ایمان وجود نخواهد داشت و لذا فطری و ذاتی بودن اخلاق امری ضروری است.بر این اساس ایمان آوری برخی از زشت کرداران در طول تاریخ،استثنا است نه قاعده،که به نظر رجوع سریع حضوری و شهودی انسان به فطرت از دلایل منطقی آن بوده که به نظر جز به عنایات خاص سبحانی ممکن نخواهد بود.به نظر نقش و کاربرد عمده پرستش و اخلاق ناآگاهانه فطری و پیوند این دو با یکدیگر،قبل از مرحله ایمان است.چرا که اگر این نوع از پرستش و اخلاق برای زندگی بشر کافی می نمود،دیگر چه نیازی به انزال کتاب و بعثت پیامبران است.این در حالی است که یکی از مهم ترین اهداف پیامبران الهی اولاً: تبدیل شعور ناآگاه به شعور آگاه و به عبارتی تبدیل پرستش های ناآگاهانه به آگاهانه یعنی ایمان و ثانیاً:ترجمه و تفسیر تجربه های دینی بشر و سوددهی آنان به سمت ایمان و ثالثاً:تفسیر،توصیه و تأکید اخلاق و رابعاً:هر آنچه برای رسیدن بشر به سعادت مورد نظر لازم است مطرح گردد.(که از بحث این مقاله خارج است.)
حال سؤال دوم مطرح می گردد،که پاسخ گویی به این سؤال پاسخ بخش آخر سؤال اول را نیز در بر خواهد داشت و آن اینکه اگر اخلاق فطری است دیگر چه ربطی به ایمان دارد؟به عبارتی ایمان در اخلاق چه تأثیری خواهد گذاشت؟گذشته از اینکه اخلاق فطری تأثیر بسیاری در ایجاد رشد و تعالی ایمان خواهد داشت.به عبارتی دیگر تاکنون بلحاظ نقش بسترساز اخلاقیات فطری قبل از ایمان،ثابت شد که ایمان برای رویش محتاج اخلاق است هم اکنون بحث بر سر احتیاج ضروری اخلاق به ایمان است.
اخلاق نیازمند به مبنای معرفتی است تا خود را به بهترین نحو برای انسان توجیه کند و الا غلبه بر لذایذ و منافع مادی انسان،امری است ناممکن.اخلاق تنها در صورتی از دوام و بقای کافی برخوردار می گردد که برای انسان دارای یک پشتوانه قوی معرفتی مانند ایمان باشد. بر این اساس هیچ یک از قوانین بشری به اندازه اخلاق ضمانت اجرا نداشته است.هر جا التزام به اخلاق سست شده است ریشه اساسی آن در ناآگاهی،نبود معرفت به درجه کافی و در نتیجه سست پایگی اخلاق است.استاد در این باره می فرمایند:«اکثر مردم مفاهیم اخلاقی را روی

صفحه 3

پایه تقلید و تلقین و هیپنوتیزم و غیره(فرا می گرفتند)تا آن طرفی که می گفته چه نیروی القایی داشته که شخص را موقتاً معتقد کند.» «11» 
بنا به آنچه گذشت ممکن است این سؤال مطرح شود که مگر نمی تواند فطرت و پرستش ناآگاهانه خود مبنای اخلاق قرار گیرد.پاسخ اینکه آدمی ذاتاً دوستدار آگاهی و اطلاع است لذا رهوار شدن اسب وحشی نفس انسان تنها در گروه توجیه عقل است.فطرت و پرستش ناآگاهانه به همان دلیل که ناآگاهانه و توجیه ناپذیر است از دوام و بقای لازم برای حوادث و شئونات زندگی فرد یا افراد جامعه کفایت پذیر نیست و لذاست که گفته شد،تبدیل شعور ناآگاه به آگاه از جمله اهداف بعثت انبیاء الهی است. «پشتوانه و اعتبار همه این مفاهیم(اخلاق)خداشناسی است.اگر ایمان نباشد[اخلاق]مثل اسکناسی است که پشتوانه نداشته باشد.» «12» جدای آن مسئله ضمانت اجرای اصول اخلاقی امری است که تنها از طریق ایمان حاصل می شود.نکته مهمی که جا دارد ذکر آن برود مسئله مهم ترک منیّت و خودپرستی است که:«محور مسائل اخلاقی،خود را فراموش کردن و از خود گذشتن و از منابع خود صرف نظر کردن است...در اخلاق یک مسئله وجود دارد که اسّ اساس همه مسائل اخلاقی است و آن رهایی از خودی و رها کردن و ترک منیّت است...آن وقتی که انسان می خواهد یک اصل اخلاقی را رعایت کند می بیند منافعش در یک طرف قرار گرفته و اخلاق در طرف دیگر.می بیند راست گویی در یک طرف قرار گرفته و منفعت و سود در طرف دیگر.» «13» 
«
تنها ایمان مذهبی قادر است که انسان را به صورت یک مؤمن واقعی درآورد.هم خودخواهی و خودپرستی را تحت الشعاع ایمان و عقیده و مسلک قرار دهد و هم نوعی«تعبد»و«تسلیم»در فرد ایجاد کند.به طوری که انسان در کوچک ترین مسئله ای که مکتب عرضه می دارد به خود تردید راه ندهد.و هم آن را به صورت یکشی عزیز و محبوب و گران بها درآورد.» «14» 
عمل به مقتضای ایمان و آنچه که متعلق ایمان آن را می طلبد رابطه ای لازم و ملزوم دارد.ما بر آنیم تا در این مقاله رابطه متقابل ایمان و اخلاق را اثبات کنیم.و به نظر تاکنون با بحث هایی که شد و نظراتی که از استاد در پیش روی گذارده شد این رابطه روشن گردید و آن اینکه:هم چنان که اخلاق فطری قبل از ایمان بستری برای رویش ایمان محسوب می گردد؛پس از ایمان آوری،ایمان زمینه تعالی افعالی اخلاقی و دوام و بقاء روز افزون آن را سبب می گردد.در این صورت عمل و ایمان هردو رشد و تعالی یکدیگر را سبب خواهند شد.به عبارت کوتاه،اخلاق قبل از ایمان بستری برای ایجاد ایمان-ایجاد ایمان- پشتوانه ای برای اخلاق-قوام اخلاق-قوام ایمان -قوای اخلاق و...استاد می فرمایند:«همان طور که فکر و اندیشه بر روی اخلاق و عمل اثر می گذارد،اخلاق و عمل نیز روی فکر و اعتقاد و اندیشه اثر می گذارد.» «15» 
لازم به ذکر است:1.ایمان مراتب بسیاری دارد هرگز نباید این چنین تصور شود که همه انسان ها موفق به کسب مراتب عالی ایمان خواهند شد،بلکه هر انسانی درجه و مرتبه ای از ایمان را آن هم بنا به اراده و اختیارش کسب نموده و خواهد نمود.هر درجه از ایمان همان درجه از پشتوانه را برای شجاعانه اقرار کرد امروزه به دلیل شدت یافتن مادی گرایی الهامات فطری بسیار رو به خاموشی رفته و زمینه روییدن ایمان کاهش یافته است.ایمان ها از مراتب ضعیفی برخوردار بوده و پشتوانه مطلوبی برای اخلاق نخواهند بود.لذاست که بسیاری از ارزش های اخلاقی رو به نزول می رود.2.تشخیص مصداق خوب و بد در انسان از چند طریق می باشد:
الف.عقل فطری
ب.دین و مکاتب الهی
پ.عرف عقلا سالم اندیش که بدیهی است ادعای موفقیت همیشگی در تعیین مصداق به دلیل دگرگونی های معرفتی دشوار است.ولی قاعده معذریت برای عقل پیش گان نسخه ای مطلوب به شمار خواهد رفت.

پانوشت ها:
«(1).
مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 53»
«(2).
فلسفه اخلاق،ص 14»
«(3).
همان،ص 117»
«(4).
مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 164
«(5).
مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 31»
«(6).
عدل الهی،ص 17»
«(7).
همان،ص 305»
«(8).
علل گرایش به مادیگری،ص 205»
«(9).
مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 48»
«(10).
همان منبع،ص 256»
«(11).
فلسفه اخلاق،ص 278»
«(12).
همان منبع،ص 286
«(13).
گفتارهای معنوی،ص 80»
«(14).
مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ص 29»
«(15).
علل گرایش به مادیگری،ص 203»

منابع مقاله: مجموعه مقالات شهید مطهری ؛ ش51، غلامی، رضا ؛

 

کامل هاشمی بازدید : 102 جمعه 18 اسفند 1391 نظرات (0)

قرآن کریم معجزه جاویدان خاتم پیامبران است.پیامبران پیشین از قبیل ابراهیم و موسی و عیسی که هم کتاب آسمانی

داشته اند و هم معجزه، زمینه اعجازشان چیزی غیر از کتاب آسمانی شان بوده است از قبیل تبدیل شدن آتش سوزان به «برد
و سلام » یا اژدها شدن چوب خشک و یا زنده شدن مردگان.بدیهی است که هر کدام از این معجزات امری موقت و زودگذر
بوده است.ولی زمینه معجزه خاتم پیامبران، خود کتاب اوست.کتاب او در آن واحد، هم کتاب است و هم برهان رسالتش.و به
همین دلیل، معجزه ختمیه بر خلاف سایر معجزات، جاویدان و باقی است نه موقت و زودگذر.

از نوع کتاب بودن معجزه خاتم پیامبران چیزی است متناسب با عصر و زمانش که عصر پیشرفت علم و دانش و تمدن و
فرهنگ است و این پیشرفتها امکان می دهد که تدریجا جنبه هایی از اعجاز این کتاب کریم مکشوف گردد که قبلا مکشوف
نبوده است، همچنانکه جاودانگی آن متناسب است با جاودانگی پیام و رسالتش که برای همیشه باقی و نسخ ناپذیر است.

قرآن کریم صریحا جنبه اعجاز و فوق بشری خود را در آیاتی چند اعلام کرده (1) ،


..............................................................
1.
مانند این آیه: و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله.(بقره/23).اگر در آنچه بر بنده خویش فرود
آورده ایم تردید
دارید، سوره ای مانند آن را بیاورید.

صفحه : 196

همچنانکه به وقوع معجزات دیگر غیر از قرآن از خاتم الانبیاء تصریح کرده است.

در قرآن مسائل فراوانی مربوط به معجزات مطرح شده است، از قبیل ضرورت همراه بودن رسالت رسولان الهی با معجزه، و
اینکه معجزه «بینه » و حجت قاطع است، و اینکه پیامبران معجزه را به «اذن الله » می آورند، و اینکه پیامبران تا آن حد معجزه
می آورند که «آیت » و «بینه » بر صدق گفتارشان باشد، اما مکلف نیستند که تابع «اقتراحات » مردم باشند و هر روز و هر ساعت
هر کس مطالبه معجزه کند اجابت نمایند.

به عبارت دیگر، پیامبران «نمایشگاه معجزه » دائر نکرده و کارخانه معجزه سازی وارد ننموده اند، و امثال این مسائل.


قرآن کریم همچنانکه این مسائل را مطرح کرده است، با کمال صراحت معجزات بسیاری از پیامبران پیشین از قبیل نوح،
ابراهیم، لوط، صالح، هود، موسی و عیسی نقل کرده است و بر روی آنها صحه گذاشته که به هیچ وجه قابل تاویل نیست.


برخی از مستشرقان و کشیشان مسیحی به استناد آیاتی که قرآن به «اقتراحات » مشرکان در مطالبه معجزه جواب منفی
داده است، مدعی شده اند که پیامبر اسلام به مردم می گفته من معجزه ای جز قرآن ندارم، اگر قرآن را به عنوان معجزه
می پذیرید فبها و الا از من معجزه ای دیگر ساخته نیست.بعضی از نویسندگان «روشنفکر» مسلمان اخیر نیز همین نظر را
پذیرفته اند و آن را به این شکل توجیه کرده اند که معجزه دلیل است اما دلیل اقناعی برای بشر نا بالغ و کودک که در پی امور
اعجاب آور و غیر عادی است، انسان رشد یافته به این گونه امور توجهی ندارد و سر و کارش با منطق است، و چون دوره
پیامبر اسلام دوره عقل و منطق است نه دوره اوهام و خیالات ذهنی، پیامبر اسلام از اجابت درخواست هرگونه معجزه ای غیر
از قرآن به اذن خدا امتناع کرده است.می گویند:
«
استعانت از معجزات و خرق عادات برای پیغمبران سلف اجتناب ناپذیر بود، چه، راهنمایی ایشان به یاری استدلال عقلی در
آن دوران، دشوار بلکه محال می نمود...


در عصر ظهور پیغمبر اسلام، جامعه بشری دوران کودکی را پشت سر گذاشته، به دوره بلوغ فکری پای می گذاشت.کودک
دیروز که نیازمند مادری بود تا دستش گیرد و رفتنش بیاموزد خود می توانست بر روی پاهایش بایستد و عقلش را به کار

صفحه : 197

اندازد...بی دلیل و حکمت نبود که پیغمبر اسلام در برابر اصرار منکرین و معاندین به آوردن معجزات و خرق عادات، مقاومت
می ورزید و در اثبات حقانیت دعوت خویش به استدلال عقلی و تجربی و شواهد تاریخی اتکا می فرمود...با وجود اینهمه اصرار
و لجاجت منکرین، پیغمبر اسلام از آوردن معجزاتی نظیر آنچه پیامبران سلف می آوردند به امر خدا امتناع می ورزید و تنها بر
قرآن به عنوان معجزه ای که نظیری برای آن نخواهد بود تکیه می کند.قرآن، معجزه خاتم پیامبران، خود دلیل دیگری بر
خاتمیت رسالت است، کتابی است محتوی حقایق عالم خلقت و تعالیم و راهنماییهای زندگی در کمال هماهنگی در جمیع
جهات، معجزه ای در خور بشر رسیده و عاقل نه کودک پایبند اوهام و تخیلات ذهنی (1) می گویند:
«
فضایی که انسان گذشته در آن دم می زده است همواره مملو از خرافات و موهومات و خوارق عادات بوده است و جز آنچه «بر
خلاف عقل و حس » باشد در احساس وی اثر نمی گذاشته است، از این روست که در تاریخ، بشریت را می بینیم که همواره در
جستجوی «اعجاز» است و شیفته «غیب » .این حساسیت در برابر هر چه نامحسوس و نامعقول است، در میان مردمی که از
مدنیت دورترند شدیدتر است.اینان به همان اندازه که به «طبیعت » نزدیکترند به «ماورای طبیعت » مشتاق ترند و «خرافه »
زاده معیوب این حقیقت است.انسان صحرا همواره در پی «معجزه » است، جهان وی مملو از ارواح و اسرار شگفت انگیز است...
روح یک انسان باستانی، تنها هنگامی متاثر می شود که نگاهش در برابر امری به «اعجاب » آید و آن را مرموز و سحر انگیز و
مبهم بیند.از اینجاست که می بینیم نه تنها پیغمبران بلکه پادشاهان و زورمندان و حکیمان هر قومی برای توجیه خویش به
امور خارق العاده متوسل می شده اند، و در این میان، پیغمبران که مبنای رسالتشان بر «غیب » نهاده شده است، بیش از
دیگران می بایست به «معجزه » دست بزنند، چه، در ایمان مردم روزگارشان «اعجاز» بیش از منطق و علم و حقیقت محسوس و
مسلم عینی کارگر بوده است.اما داستان محمد از این قاعده مستثنی است.وی در جامعه ای که تنها در بزرگترین شهر تجارتی
و باز و پیشرفته اش هفت «خط نویس » بیش نبوده است و جز به «فخر و شمشیر و کالا و شتر و پسر» نمی اندیشیده است،
«
معجزه » خویش را «کتاب » اعلام می کند و این خود یک معجزه است.کتاب!در کشوری که تاریخ یک نسخه کتاب در آن سراغ

..............................................................
1.
دکتر حبیب الله پایدار: فلسفه تاریخ از نظر قرآن، ص 15 و 16.

صفحه : 198


ندارد!خدایش به «مرکب » ، «قلم » و «نوشته » سوگند می خورد در میان مردمی که قلم را ابزار کار چند مرد زبون و عاجز و
بی افتخار می دانند، و این خود یک «معجزه » است...کتاب تنها معجزه ای است که همواره می توان دید، هر روز آن را معجزه
آساتر می توان یافت و تنها معجزه ای است که بر خلاف دیگر معجزات، هر که خردمندتر و دانشمندتر است و هر جامعه ای که
پیشرفته تر و متمدن تر است، اعجاز آن را درست تر و عمیق تر خواهد یافت، تنها معجزه ای است که اعتقاد بدان تنها به
معتقدان امور غیبی منحصر نیست و اعجاز آن را هر اندیشمندی معترف است، تنها معجزه ای است که نه برای عوام بلکه
برای روشنفکران است...، تنها معجزه ای است که بر خلاف دیگر معجزات، تنها برای تحریک حس اعجاب و اعجاز بینندگانش
نیست، مقدمه ای و وسیله ای برای پذیرش یک رسالت نیست، برای تعلیم و تربیت گروندگان وی است، خود هدف پذیرش
است، خود رسالت است.و بالاخره معجزه محمد از مقوله امور «غیر بشری » نیست گرچه یک عمل غیر بشری است، و از این رو
بر خلاف معجزات پیشین که تنها عاملی برای «باور» مردم به کار می رفت(آنهم مردم معدودی که آن را می دیدند)و جز آن
هیچ سودی نداشت، معجزه محمد از نوع عالی ترین استعداد انسانی است و می تواند به عنوان عالی ترین سرمشق وی به کار
آید، سرمشقی که همواره در دسترس اوست...محمد می کوشد تا کنجکاوی مردم را از امور غیر عادی و کرامات و خوارق
عادات، به مسائل عقلی و منطقی و علمی و طبیعی و اجتماعی و اخلاقی متوجه سازد و جهت حساسیت آنها را از «عجایب و
غرایب » به «واقعیات و حقایق » بگرداند، و این کوشش ساده ای نیست، آنهم با مردمی که جز در برابر هر چه غیر طبیعی است
تسلیم نمی شوند و آنهم به دست مردی که خود را در میان آنان پیغمبر می خواند.خود را پیغمبر خواندن و مردم را به
سالت خدایی خویش دعوت کردن و در عین حال رسما اعتراف کردن که «من از غیب آگاه نیستم » کاری شگفت است و جز
ارزش انسانی آن، آنچه سخت شورانگیز است، صداقت خارق العاده ای است که در کار او احساس می شود و هر دلی را به
تقدیس و هر اندیشه ای را به تعظیم و تحسین وامی دارد.از او می پرسند اگر تو پیغمبری، قیمت کالاها را از پیش به ما بگو تا
در تجارتمان سود بریم.قرآن به وی دستور می دهد که بگو: جز آنچه خدا خواسته است، من مالک نفع و ضرری برای خود
نیستم و اگر از غیب خبر می داشتم خیر را زیاد می کردم و شر به من نمی رسید، من جز بیم دهنده و بشارت گویی برای
مردمی که ایمان دارند نیستم(اعراف/188).اما پیغمبری که غیبگو نباشد و با ارواح و پریان و جنیان گفتگو نکند و هر روز
کرامتی از او سر نزند، در چشم مردم صحرا چه جلوه ای می تواند داشت؟محمد آنان را به تفکر در کائنات، به پاکی و دوستی و

صفحه : 199

دانش و وفا و فهم معنی هستی و حیات و سرنوشت آدمی می خواند و آنان از او پیاپی معجزه می طلبند و غیبگویی و کرامت
می خواهند، و خدا از زبان او با لحنی که گویی چنین کاری از او هرگز انتظار نمی رود می گوید: «سبحان ربی هل کنت الا بشرا
رسولا» (سبحان الله!مگر من جز یک بشر فرستاده ای هستم؟ (1).

آنچه بیشتر مورد استناد این گروه واقع شده آیات 90 - 93 سوره اسراء است که می فرماید:
و قالوا لن نؤمن لک حتی تفجر لنا من الارض ینبوعا.او تکون لک جنة من نخیل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجیرا.او تسقط
السماء کما زعمت علینا کسفا او تاتی بالله و الملائکة قبیلا.او یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماء و لن نؤمن لرقیک
حتی تنزل علینا کتابا نقرؤه قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا.


گفتند تو را تصدیق نمی کنیم تا آنکه برای ما از زمین چشمه ای بشکافی، یا تو را باغی از خرما و انگور باشد که نهرها در آنها
جاری سازی، یا پاره ای از آسمان را چنانکه گمان می بری بر ما بیفکنی، یا خدا و فرشتگان را روبروی ما حاضر سازی، یا تو را
خانه ای از طلا باشد، یا به آسمان بر شوی، و هرگز بالا رفتنت را گواهی نکنیم مگر آنکه نامه ای از آسمان بر ما نازل کنی.بگو
منزه است پروردگارم، آیا من جز بشر فرستاده ای هستم؟
می گویند این آیات نشان می دهد که مشرکان از پیامبر معجزه ای(غیر از قرآن) می خواستند و پیامبر امتناع می کرد.

ما ضمن تایید بعضی از مطالبی که نقل کردیم، خصوصا آنچه در مزیت معجزه بودن کتاب نسبت به سایر معجزات گفته شد،
متاسفیم که نمی توانیم با همه این نظریات موافق باشیم.آنچه از نظر ما قابل بحث است چند مساله است:
1.
پیامبر اسلام معجزه ای غیر از قرآن نداشته و در مقابل تقاضای معجزه غیر از قرآن امتناع می کرده و آیات سوره اسراء دلیل
بر این مطلب است.

..............................................................
1.
دکتر علی شریعتی: اسلام شناسی، ص 502 - 506.


صفحه : 200

2.ارزش و کاربرد اعجاز چقدر است؟آیا اعجاز و امر خارق العاده چیزی بوده متناسب با دوره کودکی بشر که عقل و منطق
کارگر نبوده و هر کس حتی حکیمان و پادشاهان، خود را با این امور توجیه می کرده اند، پیامبران نیز مجبور بوده اند با همین
گونه امور خود را توجیه کنند و مردم را قانع سازند، پیغمبر اسلام که معجزه اش کتاب است از این قاعده مستثنی است، او
خود را با کتاب و در حقیقت با عقل و منطق توجیه کرد؟
3.
پیامبر اسلام می کوشد مردم را از امور غیر عادی و کرامات و خوارق عادات، به مسائل عقلی و منطقی متوجه سازد و
حساسیت آنها را از «عجایب و غرایب » به «واقعیات و حقایق » بگرداند.

اکنون درباره هر سه مطلب بحث و کنجکاوی می کنیم:

معجزه ای غیر از قرآن


آیا پیامبر اسلام غیر از قرآن معجزه ای نداشته است؟این مطلب گذشته از اینکه از نظر تاریخ و سنت و حدیث متواتر غیر
قابل قبول است، خلاف نص قرآن کریم است. «شق القمر» در خود قرآن آمده است.فرضا کسی شق القمر را توجیه و تعبیر
کند(که البته قابل تاویل نیست)، داستان معراج و سوره اسراء را چگونه می توان توجیه و تعبیر کرد؟در کمال صراحت
می فرماید:
سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا.

منزه است آنکه شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی (بیت المقدس)برد تا برخی از آیات خود را به او
بنمایانیم.

آیا این جریان یک خرق عادت، یک معجزه نیست؟! در سوره مبارکه تحریم، داستان در میان گذاشتن پیامبر رازی را با یکی
از زنان

صفحه : 201

خود، و باز در میان گذاشتن آن زن آن راز را با زنی دیگر آمده است (1) ، که رسول اکرم به آن زن گفت چرا با دیگری گفتی؟و
قسمتهایی از آنچه میان آن دو زن گذشته بود بازگو کرد.آن زن(با تعجب)پرسید: تو از کجا اینها را دانستی؟رسول اکرم فرمود:

خداوند مرا آگاه ساخت.آیا این خبر از غیب نیست؟معجزه نیست؟
داستان آیات 90 - 93 سوره اسراء و بعضی آیات دیگر از این قبیل که مورد استناد واقع شده چیز دیگر است.در آنجا مساله
تقاضای معجزه به معنی «آیت » و «بینه » خواستن از طرف مردمی که واقعا تردید دارند و دنبال دلیل و برهان و بینه می گردند،
نیست.این آیات و آیه 50 سوره عنکبوت (2) منطق خاص مشرکان را در معجزه خواهی و منطق خاص قرآن را در فلسفه
معجزه پیامبران روشن می کند.


در آیات 90 - 93 سوره اسراء سخن مشرکان اینچنین آغاز می شود: «لن نؤمن لک حتی تفجر لنا...» یعنی ما به سود تو به تو
نمی گرویم و وارد گروه و دار و دسته تو نمی شویم، مگر آنکه تو «به سود ما» در مقابل، در این سرزمین خشک مکه چشمه ای از
زمین جاری سازی(یعنی یک معامله)، یا باغی پر درخت که در آن نهرها جاری باشد، یا خانه ای پر از طلا داشته باشی - که ما
هم از آنها استفاده کنیم - (یعنی باز هم یک معامله)، یا پاره ای از آسمان را - آنچنانکه خود می پنداری در قیامت چنین
خواهد شد - بر ما بیفکنی(یعنی عذاب و مرگ و پایان کار نه معجزه)، یا خدا و فرشتگان را نزد ما احضار کنی، یا به آسمان بر
شوی و برای ما و به نام و افتخار ما نامه خصوصی بیاوری (باز هم یک معامله اما نه پولی، بلکه عنوانی و تفاخری، بدون توجه
به محال بودن موضوع).

مشرکان نگفتند: «لن نؤمن بک...» که به معنی این است که تا فلان معجزه را نکنی به تو ایمان نمی آوریم، گفتند: «لن نؤمن
لک » که به معنی این است که به سود تو به گروه تو ملحق نمی شویم، یعنی یک تصدیق مصلحتی، یک خرید و فروش عقیده.
فرق است


..............................................................
1.
و اذ اسر النبی الی بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض فلما نباها به قالت من
انباک هذا
قال نبانی العلیم الخبیر(تحریم/3).
آنگاه که پیامبر رازی را با یکی از همسرانش در میان نهاد، همینکه آن زن آن راز را به زن دیگر گفت و خدا پیامبر
را بر افشای راز آگاه کرد، قسمتی از آن را پیامبر بازگو کرد و از بازگو کردن قسمت دیگر خودداری نمود.آن زن
گفت: چه کسی تو را آگاه ساخت؟پیامبر گفت: خدای دانای آگاه.
2.
درباره این آیه بعدا بحث خواهیم کرد.

صفحه : 202

میان «آمن به » و «آمن له » .علمای اصول فقه در مورد آیه 61 سوره توبه که درباره رسول اکرم می فرماید: «یؤمن بالله و یؤمن
للمؤمنین » همین نکته لطیف را استنباط کرده اند.بعلاوه آنچه را که در مقابل این تایید و تصدیق مصلحتی تقاضا کرده بودند
با تعبیر «تفجر لنا من الارض ینبوعا» ادا کرده اند، یعنی به سود ما چشمه ای جاری سازی.


معلوم است که این «مزد» خواهی است نه «بینه » خواهی و دلیل خواهی و معجزه خواهی.پیغمبر آمده مؤمن واقعی بسازد نه
اینکه به بهای معجزه رای و عقیده بخرد.

خود نویسنده محترم می نویسد که به پیغمبر می گفتند: «اگر تو پیغمبری، قیمت کالاها را از پیش به ما بگو تا در تجارتمان
سود بریم » .واضح است که این، معجزه خواهی یعنی بینه خواهی برای کشف حقیقت نیست، وسیله قرار دادن پیغمبر است
برای پول در آوردن.بدیهی است که پاسخ پیغمبر این است که اگر خدا مرا به غیب(برای چنین منظورهایی)آگاه می کرد، آن
را وسیله برای کارهای دنیایی خودم قرار می دادم، ولی معجزه و غیب وسیله این کارها نیست، من پیامبرم و نوید دهنده و
بیم دهنده.


مشرکان می پنداشتند معجزه امری است در اختیار پیامبر، هر ساعتی که بخواهد و هر طور بخواهد و برای هر منظوری
بخواهد، معجزه می کند.این بود که از او چشمه جاری کردن، خانه طلا داشتن، قیمتها را پیشاپیش خبر دادن، می خواستند.
در صورتی که معجزه مثل خود وحی است، به آن طرف وابسته است نه به این طرف.همان طور که وحی تابع میل پیغمبر
نیست، جریانی است از آن سو که پیغمبر را تحت تاثیر قرار می دهد، معجزه نیز جریانی است از آن سو که اراده پیغمبر را
تحت تاثیر قرار می دهد و به دست او جاری می شود.این است معنی اینکه وحی «باذن الله » است، معجزه «باذن الله » است، و
این است معنی آیه 50 سوره عنکبوت که مورد سوء استفاده کشیشان است.

انما الآیات عند الله و انما انا نذیر مبین.

آیات و معجزات نزد خداست، من تنها بیم دهنده ای آشکارم.


خبر از غیب به عنوان معجزه، همین گونه است.تا آنجا که به شخصیت پیامبر مربوط است او از غیب بی خبر است:

صفحه : 203

قل لا اقول لکم[عندی خزائن الله]و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک (1).

به شما نمی گویم که[گنجهای خدا نزد من است]، و غیب هم نمی دانم، و به شما نمی گویم که من فرشته ام.

ولی آنجا که تحت تاثیر و نفوذ غیب و ماورای طبیعت قرار می گیرد، از راز نهان خبر می دهد و هنگامی که از او پرستش
می شود از کجا دانستی؟می گوید: خدای دانای آگاه مرا آگاه ساخت.

اگر پیغمبر می گوید: غیب نمی دانم و اگر غیب می دانستم پول فراوان از این راه کسب کرده بودم لو کنت اعلم الغیب
لاستکثرت من الخیر (2) ، می خواهد منطق مشرکان را بکوبد، که غیب دانستن من در حد معجزه و برای منظوری خاص و به
وسیله وحی الهی است.اگر غیب دانستن من یک امر پیش خودی بود و برای هر منظوری می شد آن را به کار برد و وسیله ای
بود برای جیب پر کردن، به جای آنکه نرخها را به شما اعلام کنم که جیب شما پر شود جیب خودم را پر می کردم! قرآن در آیه
دیگر می گوید:
عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول (3).

خداوند، آگاه نهان است، هیچ کس را بر نهان خود آگاه نمی سازد مگر فرستاده ای مورد رضایت.


قطعا رسول اکرم یکی از آن فرستادگان مورد رضایت است.

از همه اینها گذشته، قرآن در آیات فراوانی معجزات رسولان را ذکر کرده است - معجزات ابراهیم، موسی، عیسی - با این
حال، چگونه ممکن است وقتی که از پیامبر اکرم معجزه بخواهند - همچنانکه از رسولان گذشته معجزه خواستند و آنها
اجابت کردند - پیغمبر بگوید: «سبحان الله!من بشر رسولی بیش نیستم.» ؟آیا آنها حق نداشتند بگویند آیا پیامبران گذشته
که تو خود معجزات آنها را با اینهمه آب و تاب نقل

..............................................................
1.
انعام/50.
2.
اعراف/188.
3.
جن/26 و 27.

صفحه : 204

می کنی، بشر نبودند یا رسول نبودند؟آیا ممکن است چنین تناقض صریحی در قرآن وجود داشته باشد؟آیا ممکن است
مشرکان متوجه چنین تناقضی نشده باشند؟
اگر این منطق روشنفکری صحیح باشد، پیغمبر بجای اینکه بگوید:
«
سبحان الله!من بشر رسولی بیش نیستم » ، بایست می گفت: سبحان الله من خاتم رسولانم، من از قاعده رسولان دیگر
مستثنی هستم، از من آنچه از سایر رسولان می خواستند نخواهید، نه اینکه بگوید من رسولی هستم مانند سایر رسولان.


پس معلوم می شود آنچه مشرکان از پیغمبر می خواستند معجزه، یعنی آیت و بینه به منظور کشف حقیقت که حقیقت
جویان حق دارند از مدعیان پیامبری بخواهند، نبوده است، چیزی بوده که شان پیغمبران عموما این نبوده که به چنین
درخواستهایی پاسخ بگویند: این است که پیامبر فرمود: «سبحان الله!من بشری رسول بیش نیستم » ، یعنی آنچه شما
می خواهید چیزی نیست که یک حقیقت جو از پیامبران و رسولان بخواهد و رسولان ملزم باشند به آنها پاسخ مثبت بدهند،
چیز دیگر است، قرار داد و معامله است، مرا دیدن و خدا را ندیدن و از من بالاستقلال چیز خواستن است، اظهار تکبر و خود
خواهی و اثبات امتیاز برای خود نسبت به دیگران است، تقاضای یک سلسله امور محال است و...


من اعتراف دارم که میل عوام همواره بر معجزه سازی است، نه تنها برای پیغمبر و امام، که برای هر قبر و سنگ و درختی،
ولی آیا این جهت سبب می شود که ما وجود هر معجزه و کرامت(غیر از قرآن)را از پیغمبر منتفی بدانیم؟
بعلاوه میان معجزه و کرامت فرق است.معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک ماموریت الهی صورت می گیرد و به
اصطلاح مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاصی، اما کرامت یک
امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی
خاصی نیست.اینچنین امری فراوان رخ می دهد و حتی می توان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست.معجزه
زبان خداست که شخصی را تایید می کند، ولی کرامت چنین زبانی نیست.

صفحه : 205

ارزش و کاربرد اعجاز


ارزش و کاربرد اعجاز چقدر است؟منطقیین و فلاسفه موادی را که در یک استدلال به کار می رود، از نظر ارزش و کاربرد به
چند گونه تقسیم کرده اند: بعضی از آن عناصر ارزش برهانی دارد، جای تردید علمی و عقلی باقی نمی گذارد مثل مواد و
عناصری که یک ریاضی دان در استدلالات خود به کار می برد، بعضی دیگر ارزش اقناعی دارد مانند مواد و عناصری که غالبا
اهل خطا به در سخنان خود به کار می برند که اگر موشکافی شود بسا که مورد تردید واقع شود، ولی مادام که شکافته نشده
عملا حرکتی ایجاد می کند، و بعضی صرفا ارزش تهییجی و احساساتی دارد و بعضی ارزش دیگر.

ارزش اعجاز و کاربرد آن از نظر قرآن چیست؟

قرآن همان طور که آثار خلقت را «آیات خدا» و دلیل قطعی غیر قابل تردید بر وجود او می داند، معجزات انبیاء را نیز به
عنوان آیات و بینات یاد می کند و دلیل قاطع و حجت مسلم عقلی و منطقی بر صدق مدعای آورنده آنها می شمارد.


قرآن درباره معجزه به تفصیل بحث کرده و تقاضای مردم را از پیامبران که بدون آیت و بینه تسلیم نمی شدند، تقاضایی
معقول و منطقی دانسته و پاسخ مثبت و عملی پیامبران را به این تقاضاها در حد آیت و بینه خواستن - یعنی در حد معقول و
منطقی که گواه بر صدق مدعای آنها باشد نه در حد «اقتراح » و دلبخواهی مردم که می خواهند از پیامبران و اعجازشان
وسیله سود جویی و یا سرگرمی و تماشا بسازند - با آب و تاب فراوان نقل کرده و آیات بسیاری را به آنها اختصاص داده است.
قرآن کوچکترین اشاره ای ندارد که معجزه دلیل اقناعی است برای اذهان ساده و عامیانه و متناسب با دوره کودکی بشر، بلکه
نام «برهان » روی آن گذاشته است (1).

..............................................................
1.
رجوع شود به تفسیر المیزان، ذیل آیه 23 از سوره بقره و کتاب وحی و نبوت آقای محمد تقی شریعتی، ص 214.

صفحه : 206

جهت هدایت پیامبر

معجزه ختمیه به حکم اینکه کتاب است و از مقوله سخن و بیان و دانش و فرهنگ است، معجزه جاودانه است.معجزه کتاب
تدریجا وجوه اعجازش روشن تر می گردد.


امروز شگفتیهایی از قرآن بر مردم زمان ما روشن شده که دیروز روشن نبود و ممکن نبود باشد.معجزه کتاب را اندیشمندان
بهتر از مردم عوام درک می کنند.معجزه ختمیه از آن جهت از نوع «کتاب » شد که این مزایای متناسب با دوره ختمیه را
داشته باشد.

اما...


آیا این معجزه از آن جهت از نوع کتاب شد که ضمنا توجه بشر را از غیب به شهادت، از نامعقول به معقول و منطقی، و از
ماورای طبیعت به طبیعت هدایت کند؟آیا محمد(ص)می کوشد تا کنجکاوی مردم را از امور غیر عادی و کرامات و خوارق
عادات به مسائل عقلی و منطقی و علمی و طبیعی و اجتماعی و اخلاقی متوجه سازد و جهت حساسیت آنها را از «عجایب و
غرایب » به «واقعیات و حقایق » بگرداند؟
به نظر نمی رسد که این نظریه صحیح باشد.اگر چنین باشد باید بگوییم همه پیامبران دعوت به غیب کرده اند و محمد(ص)
دعوت به شهادت.پس چرا صدها آیه از قرآن به همین «عجایب و غرایب » اختصاص یافته است؟
بدون شک یک امتیاز اساسی قرآن دعوت به مطالعه عالم طبیعت و شهادت به عنوان آیات الهی است، ولی دعوت به مطالعه
طبیعت به معنی منصرف ساختن اذهان از توجه به هر امر غیر طبیعی نیست.بر عکس، دعوت به مطالعه طبیعت به عنوان
«
آیات » و «نشانه » ها به معنی عبور دادن از طبیعت به ماورای طبیعت است.از نظر قرآن، راه غیب از شهادت و راه ماورای
طبیعت از طبیعت و راه معقول از محسوس می گذرد.


اهمیت کار محمد(ص)در این است که همان طور که به نظر در طبیعت و تاریخ و اجتماع می خواند و مردمی را که جز در
برابر هر چه غیر طبیعی است تسلیم نمی شوند تسلیم عقل و منطق و علم می نماید، می کوشد اندیشه مردمی را هم که دم از
عقل و منطق می زنند و جز در برابر هر چه طبیعی و محسوس است تسلیم نمی شوند، به منطقی برتر و عالی تر آشنا سازد.

صفحه : 207

امتیاز اساسی جهانی که مذهب به طور کلی - بخصوص اسلام - ارائه می دهد با جهانی که علوم و فلسفه های محض بشری
ارائه می دهند این است که به قول «ویلیام جیمز» در ساختمان جهان مذهب عناصری وجود دارد علاوه بر عناصر مادی، و
قوانینی وجود دارد علاوه بر قوانین شناخته شده بشری.

قرآن نمی خواهد توجه به طبیعت و محسوسات را جانشین توجه به ماورای طبیعت و امور نامحسوس نماید.اهمیت قرآن در
این است که در عین توجه دادن به طبیعت - و به تعبیر خود قرآن «شهادت » - ایمان به «غیب » را سرلوحه دعوتش قرار
می دهد: «الم، ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین، الذین یؤمنون بالغیب...» (1).


چگونه ممکن است قرآن در پی منصرف ساختن مردم از توجه به آن امور باشد در حالی که خودش از همان مقوله «عجایب و
غرایب » یعنی معجزه است، بعلاوه بیش از صد آیه در همان مقوله آورده است؟
من معنی این جمله را نمی فهمم که: «کتاب تنها معجزه ای است که اعتقاد به آن تنها به معتقدان به امور غیبی منحصر
نیست » .

چه اعتقادی؟اعتقاد به اینکه کتابی است و مطالب عالی دارد، و یا اعتقاد به اینکه معجزه است؟اعتقاد به معجزه بودن چیزی
به معنی آیت و بینه الهی بودن، مساوی است با اعتقاد به غیب.چطور ممکن است یک نفر در آن واحد، هم اعتقاد به غیب
داشته باشد و هم نداشته باشد؟
گفته شد: «معجزه محمد از مقوله امور غیر بشری نیست، اگر چه یک عمل غیر بشری است » .

معنی این جمله نیز برای من مبهم است و دو گونه ممکن است تفسیر شود: یکی اینکه معجزه محمد(قرآن)به حکم اینکه
وحی است نه سخن خود آن حضرت، پس یک عمل غیر بشری است، اما در عین اینکه سخن بشر نیست و سخن خداست، از
مقوله امور بشری است و کاری است عادی در ردیف کارهای بشری.


بعید به نظر می رسد که مقصود این باشد، زیرا در این صورت قرآن امتیازی از سایر کتب آسمانی ندارد.همه آن کتابها به
حکم اینکه از مبدا وحی صادر شده اند عمل غیر بشری هستند، ولی به حکم اینکه جنبه خارق العاده ندارند از مقوله امور

..............................................................
1 -
بقره/1 - 3.

صفحه : 208

غیر بشری نیستند، همچنانکه پاره ای کلمات داریم که به نام «احادیث قدسیه » معروف اند و عینا سخن خدایند که وحی و
الهام شده اند، اما معجزه و از مقوله امور غیر بشری نیستند.

امتیاز قرآن از سایر کتب آسمانی و از احادیث قدسیه در این است که هم عمل غیر بشری است - یعنی وحی است - و هم از
مقوله امور غیر بشری، یعنی در حد اعجاز و قدرت ما فوق بشری است.لهذا قرآن می گوید:
قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا (1).


تفسیر دوم این جمله این است که معجزه محمد بر خلاف معجزات سایر پیامبران از قبیل عصا را اژدها کردن و مرده را زنده
کردن که مقوله و تیپ کار از مقوله و تیپ کار بشر نیست، از مقوله کارهای بشری است، چون از نوع سخن و بیان و علم و
فرهنگ است، ولی عمل غیر بشری است، یعنی در حد ما فوق بشری است، از قدرتی غیبی و ماوراء الطبیعی سرچشمه
می گیرد.اگر مقصود این باشد - و باید هم همین باشد - این خود اعتراف است به غیب، ماوراء الطبیعه، خارق عادت، و
بالاخره آنچه «عجایب و غرایب » خوانده شد.پس چرا از اول، برداشت ما از معجزه و خارق عادت، برداشتی از نوع برداشت از
خرافه و امور نامعقول باشد؟آیا نمی بایست ما از اول، حساب معجزه و خرق عادت را از حساب خرافات و اوهام جدا سازیم تا
افراد کم اطلاع، از این برداشتها برداشت دیگری که خود ما هم نمی خواهیم، نکنند؟و اساسا چرا تعبیر معروف «کتاب پیامبر
اسلام معجزه است » را تغییر داده و بگوییم «معجزه پیامبر کتاب است » که قابل سوء تعبیرها و سوء تفسیرهاست؟! از این
نویسنده محترم در جزء آخرین آثارش مقاله ای تحت عنوان «قرآن و کامپیوتر» در رساله «فلق » - نشریه دانشجویان دانشکده
ادبیات تهران - منتشر شد که می توان آن را تصحیح نقطه نظر او در مساله اعجاز و نشانه ای از تکامل تدریجی فکر او تلقی
کرد.

..............................................................
1.
بگو اگر جن و انسان گرد هم آیند که مانند این قرآن را بیاورند، نتوانند، هر چند پشت به پشت یکدیگر بدهند و با
یکدیگر همکاری نمایند.(اسراء/88).

صفحه : 209


در آن مقاله پیشنهاد تبدیل کلمات قرآن به علائم کامپیوتری و استفاده از این مظهر عظیم تمدن بشری برای کشف حقایق
قرآن طرح شده که البته پیشنهاد بسیار بجا و بموقعی است.آنگاه به آنچه بعضی از دانشمندان مصری در این زمینه انجام
داده اند و آنچه بعضی از مهندسان مسلمان ایرانی در صدد انجام آن در این زمینه هستند و یا انجام داده اند اشاره شده و
سپس تحت عنوان «اعجاز قرآن را چگونه می توان اثبات کرد؟» بحث جالبی در همین مقوله کرده و در ضمن به کتاب بسیار
ارزنده سیر تحول قرآن که اخیرا منتشر شده اشاره کرده و کشف با ارزش مؤلف دانشمند آن کتاب را ستوده که ثابت کرده
کوتاهی و بلندی آیات و افزایش کلمات وحی شده بر رسول اکرم در طول بیست و سه سال، یک منحنی دقیق و منظم و
خارق العاده ای را طی کرده است، و خود چنین اضافه می کند:
«
چه سخنوری است در عالم که بتوان از روی طول عبارت، سال ادای هر جمله اش را معین کرد؟بخصوص که این متن کتابی
نباشد که مثل یک اثر علمی یا ادبی، نویسنده ای نشسته باشد و آن را در یک مدت معین و پیوسته نوشته یا سروده باشد،
بلکه سخنانی است که در طول 23 سال زندگی پرتلاطم یک انسان بر زبانش رفته، بویژه کتابی نباشد که نویسنده اش در یک
موضوع - یا حتی زمینه تعیین شده ای - تالیف کرده باشد، بلکه مسائلی گوناگون است که به تدریج بر حسب نیاز جامعه و در
پاسخ به سؤالاتی که عنوان می شود، حوادث یا مسائلی که در مسیر یک مبارزه طولانی مطرح می شود، به وسیله رهبر بیان و سپس جمع آوری و تنظیم گردیده است (1)

..............................................................
1.
نشریه فلق: کتاب اول، ص 25.

 

منابع مقاله: مجموعه آثار جلد دوم، مطهری ، مرتضی ؛

تعداد صفحات : 27

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 49
  • آی پی دیروز : 66
  • بازدید امروز : 136
  • باردید دیروز : 115
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 605
  • بازدید ماه : 2,632
  • بازدید سال : 20,372
  • بازدید کلی : 199,380