loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 126 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

ریشه‌ها، عوامل و نحله‌های فکری بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی (2)

 

ح - نقش زنان در بیداری اسلامی 
 

اسلام به خاطر یک سری احکام و دساتیری که تعلق به زن یا مرد تنها دارد، مورد سم‌پاشی‌های زیادی از سوی استعمار و استکبار جهانی قرار گرفته است. حقیقت این است که اسلام با توجه به شناخت که نسبت به طبیعت، استعداد، توانمندی‌های متفاوت زن و مرد دارد، در برخی موارد احکام متفاوت را صادر کرده است، و این به معنای تبعیض بین زن و مرد نیست، برای علما و دانشمندان روشن است که تفاوت به معنای تبعیض نیست. با مراجعه به منابع و متون دین مقدس اسلام و با آندک تأمل به آن‌ها، نه تبعیض بلکه تساوی زن ومرد و همینطور بقیه انسان‌ها با همدیگر به اثبات می‌رسد. مثلا تساوی در خلقت (40)، تساوی در انسانیت (41)، تساوی درحقوق و تکالیف (42)، تساوی درداوری واجرایی قوانین (43)، تساوی در حق مالکیت وتصرف دراموال (44)، تساوی در عبادت و بندگی (45) تساوی در دعا و نیایش (46) تساوی در دنیایی پس از مرگ و بهشت دوزخ (47)، تساوی در تمایل جنسی (48)، تساوی در حدود (49) تساوی در اطاعت از رهبری (50) از این رو تاریخ اسلامی صحنه‌های را در حافظه دارد که زنان مثل مردان نقش آفرینی کرده‌اند. واین حضور در صحنه‌های حماسی و انقلابی در جوامع اسلامی ملهم از آموزه‌های اسلامی است. که از زمان پیامبر اکرم (ص) آغاز گردیده و در تداوم تاریخ انقلاب وجهاد اسلامی محسوس و ملموس است، یکی از افتخارات بانوان مسلمان این است که اولین شهیدی که در راه اسلام جان خویش در زیر شکنجه مشرکان نثارکرد، «سمیه» مادر عمار از زنان مجاهد بود؛ و بعد از آن باشکوه‌ترین و مقتدرترین حضور زن در حادثه انسان ساز کربلا خود نمایی می‌کند. که حضرت زینب (س) به عنوان مکمل نهضت عاشورا شناخته می‌شود. موج‌های بیداری اسلامی که در تداوم خط سرخ شهادت اسلامی صورت پذیرفته است نیز حضور زنان در اشکال و اقسام متفاوت را به ثبت رسانده است. این حضورگاهی باشهادت، اسارت و جهاد در سنگر، و گاهی با حمایت مردان مجاهد اعم از آنکه شوهر باشند یا پسر و یا برادر، وگاهی بادلجوی مداوای مجاهدین و مجروحین در پشت صحنه بوده است. این یک اصل ثابت شده است که در پشت هر مرد موفق، زنی موفق وجود داشته است. زنانی که با درایت سیاسی وسعه ی صدر، تکیه از بازوی پرتوان مرد خود برمی دارند، کمر راست می‌کنند و برای رسیدن به هدف، او را راهی میدان می‌کنند بزرگ‌ترین کمک به بیداری و انقلاب می‌کنند، هرچند می‌توان گفت در برخی مواقع حضور کمرنگ داشته است مثل بیداری که سید جمال ایجاد کرد. اما در بیداری‌های اخیر نقش زنان قابل انکار نیست.

کامل هاشمی بازدید : 114 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

انقلاب اسلامی الگوی عملی بیداری اسلامی شده است

 

خبرگزاری فارس: یک دولتمرد هندی گفت: انقلاب اسلامی الگوی عملی برای بیداری اسلامی شده است.

به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری فارس به سرزمین وحی، یک دولتمرد هندی که در سفر معنوی حج حضور دارد، در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری فارس در مورد میزان شناختش از جمهوری اسلامی گفت: انقلاب اسلامی الگوی عملی برای بیداری اسلامی شده است.
«نجم الرحمان» زائر هندی که معاون شهرداری یک شهر هند است و  هم وطنش «مغیث علم» که کارگاه تولید لباس دارد، به عنوان زائران خانه خدا در مکه مکرمه حضور دارند و در این گفت و گو شرکت کردند.
مغیث علم در مورد تعداد جمعیت مسلمان هند گفت: 15درصد جمعیت یک میلیارد و 350 میلیون نفری هندوستان، یعنی 202 میلیون و 500 هزار نفر مسلمان هستند.
این زائر هندی تولید کننده لباس گفت: هزینه حج هر زائر هندی معادل 122هزار روپیه (به ازای هر 50 روپیه معادل یک دلار() 2440 دلار) می پردازند که کاروان تعهدی به تغذیه زائر ندارد، فقط تعهد اسکان دارد.
نجم الرحمان دیگر زائر هندی و معاون شهردار درباره جمهوری اسلامی گفت: حکومت اسلامی در ایران برقرار شده و از آن اطلاع کامل دارم.
این اندیشمند مسلمان هندی یادآور شد: به نظرم جمهوری اسلامی  تنها حکومتی است که با عزت مقابل سیطره آمریکا و اسرائیل در جهان قد علم کرده و ایستاده است.
این مسلمان هندی اضافه کرد: متاسفانه سران کشورهای عربی روحیه نوکری و سر سپردگی برای آمریکا دارند.
نجم الرحمان در مورد رفتار دولت هند با مسلمانان یادآور شد: مردم مسلمان هند از دولت راضی هستند، چون حکومت نسبت به مسلمانان مدارا می کند.
این هندی در مورد جایگاه اجتماعی مسلمانان کشورش گفت: مسلمانان در هندوستان تا پست ریاست جمهوری هم پیشرفت می کنند، به گونه ای که رئیس جمهور قبلی هند پرفسور عبدالکلام یک دانشمند هسته ای و مسلمان بود.
نجم الرحمان ادامه داد: در حال حاضر احمد علی انصاری معاون رئیس جمهور هند یک مسلمان است، بنابر این مشکل و محدودیتی برای ارتقای مسلمانان در هند وجود ندارد.
وی گفت: به نظرم حدود 20 درصد مردم هند مسلمان هستند.
این معاون شهردار در هند در پاسخ به این پرسش که سر منشاء بیداری اسلامی چیست، گفت: نقطه آغاز این جنبش بیداری اسلامی را نمی دانم، ولی به نظرم انقلاب اسلامی و نظام حکومتی اسلام در ایران یک الگوی عملی برای این جنبش های بیداری اسلامی به شمار می رود.
این دو مسلمان هندی تاکید کردند همه مسلمانان برادرند.
آنها پس از این گفت وگوی کوتاه برای اقامه نماز جماعت عصر در مسجدالحرام در ساعت 15:30 عازم حرم شدند.
انتهای پیام/

 منبع : خبر گزاری فارس

کامل هاشمی بازدید : 193 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

نقد نظریه های غربی در بازتاب انقلاب اسلامی با تکیه بر مورد فلسطین

 

مقدمه

انقلاب اسلامی ایران که برخی از آن به عنوان آخرین انقلاب قرن بیستم یاد می کنند و برخی آن را انقلاب دوران پست مدرن می دانند، بدون تردید یکی از مهم ترین وقایع تاریخی قرن بیستم می باشد که خود سازنده بسیاری از حوادث تاریخی و تحولات سیاسی و اجتماعی است. این واقعه نه تنها موجب سرنگونی نظام شاهنشاهی و تحولات بنیادین در عرصه های اجتماعی و سیاسی در ایران شد، بلکه در خارج از مرزهای ایران نیز بازتاب ها و آثار فراوان و متنوعی را از خود به جای گذاشت. بسیاری از نظریه پردازان غربی معتقدند انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی که به دنبال این انقلاب بر ایران حاکم شد، الگو و نمونه مناسبی برای کشورهای مسلمان نبوده و هیچ یک از ملت ها و کشورهای مسلمان خواهان ایجاد نمونه ای مشابه نظام جمهوری اسلامی ایران در کشور خود نیستند؛ بنابراین این انقلاب، تأثیر مثبتی در جهان اسلام نداشته است و به تعبیری اندیشه صدور انقلاب که توسط حضرت امام مطرح شد، به شکست انجامیده است.2 در حالی که به نظر می رسد برعکس آن چه این نظریه پردازان تصور کرده اند، اسلامی و ایدئولوژیک بودن این انقلاب، موجب تأثیر ویژه آن در جهان اسلام و کشورها و ملت های مسلمان شده است. به همین جهت در این نوشتار به عنوان نمونه تأثیرات شگرف و مهم انقلاب اسلامی ایران بر مبارزات مردم فلسطین را که یکی از همین کشورهاست، مورد بررسی قرار می دهیم.

کامل هاشمی بازدید : 118 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)


  دین و دینداری باعث حیات انسان و جامعه می‏شود، چنان که خداوند متعال در قرآن کریم هدف از رسالت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را احیای انسان‏ها می‏داند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (انفال، 24)؛ یعنی ای کسانی که ایمان آورده‏اید، زمانی که خدا و پیامبر شما را به چیزی که مایه‏ی حیات شماست، فرا خواندند، دعوت آنان را اجابت کنید.

اما همین دین حیات بخش، ممکن است در گذر زمان در بستر تاریخ و اندیشه‏ها و فهم‏ها و آداب و رسوم و خلقیات مردمان، آلودگی‏هایی (آشکار و نهان، محسوس و نامحسوس) پیدا کند؛ چیزهایی بر آن افزوده و چیزهایی از آن مغفول واقع شود؛ ابعادی از آن، چنان بزرگ شود که اصل و گوهر آن مورد غفلت واقع شود و گوهر مفاهیم اصلی آن چنان رنجور و ضعیف شود که از مجموعه‏ی آن دین حذف شود. سرانجام، آنچه به عنوان دین در میان دینداران و جامعه‏ی دینی رواج پیدا می‏کند، چیزی غیر از آن است که از ناحیه‏ی خداوند متعال آمده است. در اینجاست که احیاگری دینی معنا پیدا می‏کند؛ یعنی زدودن غبار خرافه و بدعت و تحریف از چهره‏ی دین و عنایت به جنبه‏های مغفول و پیراستن زواید. بنابراین، احیاگری، مسبوق و از پی عارضه‏ای است که نصیب دین می‏شود و احیاگری در عرصه‏ی احیاگری دینی با دو تشخیص مهم روبروست؛ تشخیص درد و تشخیص درمان. بدین ترتیب، اساس کار احیاگری را می‏توان در «دردشناسی» و «درمان‏گری» خلاصه کرد. از این روست که احیاگری و اصلاح‏گری بسی سخت و جان کاه، اما لازم و ضروری است و زاد و توشه‏ی مناسب خود را می‏طلبد.

بسیاری از احیاگران و مصلحان اجتماعی و سیاسی مسلمان از این عوارض و دردها سخن گفته و احیاگری آنها نیز برای درمان دردها بوده است. اقبال لاهوری می‏گفت تفکر اسلامی پانصد سال است که دچار رکود شده است (اقبال، بی‏تا، 10) و برای احیای آن، اجتهاد را تجویز می‏کرد.

استاد مطهری وجود خرافات و بدعت‏ها و تحریف مفاهیم دینی را از جمله آفات جامعه‏ی اسلامی می‏دانست، از این رو پیشنهاد می‏کرد که فکر دینی ما باید اصلاح شود و اصول و مبانی مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود. (مطهری، 1373 ، 144 ؛ همو، 1375 ، 48)

گرچه احیاگری و اصلاح گری امری سخت و دشوار است، اما لازم و ضروری است و زاد و توشه‏ی مناسب خود را می‏طلبد. اندیشمندان بزرگی، از ادیان و مذاهب مختلف جهان، را می‏توان برشمرد که برنامه‏ی اصلاح و احیای دین را سرلوحه‏ی فعالیت خود قرار داده‏اند، اما در این میان کسانی نیز بوده‏اند که به بهانه‏ی احیاگری و اصلاح طلبی، در جهت تخریب دین و گمراه ساختن دینداران قدم برداشته‏اند. این امر موجب شده است که برنامه‏ی احیاگری و اصلاح گری همواره در پاره‏ای از ابهامات فرو رفته و آفاتی دامن‏گیر آن شود. استاد مطهری قدس‏سره در این زمینه می‏گوید:

بدیهی است که جنبش‏هایی که داعیه‏ی اصلاح داشته‏اند، یکسان نبوده‏اند. برخی داعیه‏ی اصلاح داشته و واقعاً هم مصلح بوده‏اند. برخی، به عکس، اصلاح را بهانه قرار داده و فساد کرده‏اند. برخی دیگر در آغاز جنبه‏ی اصلاحی داشته و سرانجام از مسیر اصلاحی منحرف شده‏اند (مطهری، 1377 ، 11).

احیاگری چیست؟

احیای دین یعنی چه؟ مگر دین می‏میرد که باید احیا شود؟ کسی که دین را احیا می‏کند، چه کاری انجام می‏دهد که به عملش «احیای دین» اطلاق می‏کنیم؟ ممکن است برخی با استناد به آیه‏ی شریفه‏ی «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (انفال، 24)، ادعا کنند که ما در قبال حراست یا احیای دین وظیفه‏ای نداریم؛ چرا که خداوند متعال خود در قرآن می‏فرماید: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر، 9) یعنی ما خود از قرآن حفاظت می‏کنیم. استاد مطهری برای رفع این شبهه می‏گوید:

ممکن است در ذهن‏ها بیاید که این معنا ندارد که ما بخواهیم دین را احیا کنیم، کار به عکس است، دین باید ما را احیا کند، ما نمی‏توانیم دین را احیا کنیم. هیچ منافات نیست که هم دین محیی و زنده کننده‏ی ما باشد و هم ما وظیفه داشته باشیم که محیی و زنده کننده‏ی دین باشیم... به علاوه، در تعبیرات دین، هر دو آمده است، هم ذکر شده است که دین محیی شماست، و هم دستورهایی رسیده، به صراحت یا به اشاره، که شما هم باید دین را زنده نگه دارید، باید این وظیفه را برای همیشه به عهده داشته باشید و متوجه باشید که باید دین را زنده نگه داشت و نگذاشت که دین بمیرد (مطهری، 1373 ، 130 و 131).

از دیدگاه استاد مطهری، احیاگری و اصلاح طلبی یک روحیه‏ی اسلامی است و هر مسلمانی، به حکم این که مسلمان است، باید احیاگر و دست کم طرفدار آن باشد؛ چرا که احیاگری و اصلاح طلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح شده و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است، که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است (مطهری، 1377 ، 7).
به اعتقاد استاد مطهری اصلاح و احیا، زمانی در جامعه‏ی اسلامی تحقق پیدا خواهد کرد که رهبری آن به دست اسلام شناسانی عادل و زمان شناس اجرا شود و در غیر این صورت به دین ضربه‏ای اساسی وارد خواهد شد.

علمای بزرگ ما باید به این نکته توجه کنند که بقا و دوام روحانیت و موجودیت اسلام به این است که زعمای دین، ابتکار اصلاحات عمیقی که امروز ضروری تشخیص داده می‏شود را در دست بگیرند. امروز آنها در مقابل ملتی نیمه بیدار قرار گرفته‏اند که روز به روز بیدارتر می‏شود. انتظاراتی که نسل امروز از روحانیت و اسلام دارد غیر از انتظاراتی است که نسل‏های گذشته داشته‏اند؛ بگذریم از انتظارات خام و نابخردانه‏ای که بعضی دارند. اگر روحانیت ما هر چه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قوای خود را جمع و جور نکند و روشن بینانه گام برندارد، خطر بزرگی از ناحیه‏ی اصلاح طلبان بی‏علاقه به دیانت متوجه او خواهد شد. امروز این ملت، تشنه‏ی اصلاح نابسامانی‏هاست و فردا تشنه‏تر خواهد شد، ملتی است که نسبت به سایر ملل احساس عقب افتادگی می‏کند و عجله دارد به آنها برسد. از طرفی مدعیان اصلاح‏طلبی، که بسیاری از آنها علاقه‏ای به دیانت ندارند و زیادند و در کمین احساسات نو و نسل امروزند، اگر اسلام و روحانیت به حاجت‏ها و خواسته‏ها و احساسات بلند این ملت پاسخ مثبت ندهند، به سوی آن قبله‏های نو ظهور متوجه خواهند شد. فکر کنید آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند، موجودیت اسلام و روحانیت به خطر نخواهد افتاد؟ (مطهری، 1373 ، 313).

ایشان بر همین اساس درباره‏ی سرنوشت بزرگ‏ترین جنبش احیاگرانه‏ی قرن حاضر، یعنی حرکت امام خمینی قدس‏سره معتقد است که انقلاب ایران اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، باید باز هم روی دوش روحانیت قرار بگیرد، بنابراین اگر این پرچم‏داری از دست روحانیت گرفته شود و به دست روشنفکران بیفتد، در زمانی نه چندان دور، اسلام به کلی مسخ می‏شود؛ چرا که روحانیت باید حامل فرهنگ اصیل اسلامی باشد (مطهری، 1362 ، 184).

پیشینه‏ی احیاگری

احیاگری دینی، پدیده‏ای نو ظهور نیست و در تاریخ حیات مسلمانان، پیشینه‏ای طولانی دارد، به گونه‏ای که فرهنگ احیاگری، بخشی از فرهنگ دینی ما را تشکیل داده است. به طور کلی، نه تنها جهان اسلام، بلکه همه‏ی ادیان بزرگ، این جریان را در تاریخ خود تجربه کرده‏اند. در حوزه‏ی فرهنگ اسلامی، مصادیق چنین حرکتی را در دوره‏های نزدیک به حیات پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏توان یافت. در گزارش‏ها و اظهار نظرهای مورخان و محدثان سده‏های نخست اسلامی پیرامون عملکرد عثمان بن عفان، خلیفه‏ی سوم، از میراندن سنت (اماته السنه) از سوی خلیفه و ضرورت احیای آن سخن به میان آمده است و شاید بر همین مبنا امیرالمؤمنین امام علی علیه‏السلام یکی از اهداف خود را در دوره‏ی کوتاه حکومت، احیای معالم جامعه‏ی نبوی شمرد: أللهم انکَ تَعلَمُ أنه لَم یکن الذی کان مِنا مُنافَسَهً فِی سُلطانٍ وَلاَ الِتماسَ شَی‏ءٍ مِن فُضُول الحُطامِ وَلکن لِنَرُد المَعالِمَ مِن دینک و نُظهِرَ الِاصلاحَ فی بِلادِ فَیأمَنَ المَظلومُونَ مِن عِبادِک و تُقامَ المُعطلَهُ مِن حدودک (نهج‏البلاغه، خطبه 131).

امام حسین علیه‏السلام نیز هدف از قیام خویش را احیای سنت نبوی اعلام کرد: و انی لَم اخرُج أشراً و لا بَطراً و لا مفسداً و لا ظالماً، و انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی اُمة جدی. ارید أن آمُر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن ابی طالب (دشتی، 1380 ، 570)

تاریخ احیاگری دینی را در عصر مدرن به دو بخش می‏توان تقسیم کرد (کاظمی، 1381 ، 66). بخش اولِ حیات احیاگری در عصر جدید، تلاش‏ها و کوشش‏های احیاگران برای سازگار نمودن دین با دنیای جدید را شامل می‏شود.

تلاش عمده‏ی عالمان دینی این بوده است که دین را به نوعی با ارزش‏های جدید منطبق کنند. لذا در تعامل دین و مدرنیته آنچه اصل، فرض می‏شد مدرنیته بود. مباحثی چون «باب روز نمودن کلیسا» در جهان مسیحیت و «متجدد کردن اسلام» در دنیای اسلام، نمونه‏ای از این تلاش‏هاست. احیاگری، اوج این بخش از حیات خود را در دهه‏ی 60 قرن بیستم مشاهده کرده است. از دهه‏ی 70 به بعد، این جریان معکوس می‏شود؛ تلاش احیاگران دیگر برای منطبق شدن با ارزش‏های دنیوی نیست، بلکه هدف آنان ارائه‏ی مجدد مذهب به سازمان اجتماعی است. از این دهه به بعد مباحثی همچون «مسیحی ساختن دوباره‏ی اروپا» و «اسلامی کردن تجدد»، جای مباحث پیشین می‏نشیند. براساس روی‏کرد اخیر، این جهان مدرن است که باید جنبه‏ی دینی به خود بگیرد. از این رو در کشورهای اسلامی پدیده‏ای دینی شکل می‏گیرد که در نوسازی جامعه مشارکت می‏نماید.

در کشور ما پدیده‏ی احیاگری دو خاستگاه متفاوت دارد؛ یکی جریان برخاسته از روشنفکری و دیگری جریان احیاگری دینی برخاسته از عالمان دینی (سنت). بنابراین، دو جریان پروژه‏ی احیای دین را رهبری می‏کنند. برای روشنفکری، احیاگری بخشی از پروژه‏ی بزرگ‏تر «سازگاری دین با مدرنیته» است. براساس این روی‏کرد، احیای دین به نوعی با بحث سازگاری دین با مدرنیته پیوند می‏خورد. دغدغه‏ی اصلی روشنفکری آن است که دین در دنیای مدرن به حیات خود ادامه دهد. به نظر می‏رسد که این جریان پایین‏ترین سطح احیا را در نظر دارد (احیای حداقل). براساس همین «احیای حداقل» است که دین باید برای جهان جدید از نو ترجمه گردد و در مواجهه با خرد عصر، باز تفسیر شود (ر. ک: سروش، 1378). اما برای عالم دینیِ احیاگر، مدرنیته محور نیست؛ لذا بحث سازگاری دین با مدرنیته مطرح نیست، بلکه تلاش این جریان، این است که اسلام به بهترین گونه در شکل‏بندی جهان مدرن حضور یابد، و نه تنها جایی در جهان مدرن برای نفس کشیدن داشته باشد، بلکه جهان، متناسب با انگاره‏های دین شکل گیرد. این دین نیست که باید از نو تفسیر گردد، بلکه جهان مدرن باید از نو ساخته شود (کاظمی، 1381 ، 67-66).

استاد مطهری را، که از جریان عالمان سنتی دین برخاسته است، می‏توان به عنوان یکی از مهم‏ترین احیاگران معاصر اندیشه‏ی دینی شمرد که تلاش عمده‏ی ایشان، معطوف به نوسازی جهان با عناصر دینی بوده است. از این رو پروژه‏ی احیاگرانه‏ی استاد، واجد عناصری است که آن را با پروژه‏ی احیاگرانه‏ی روشنفکری کاملاً متمایز ساخته است. روشنفکری برای سازگار کردن اسلام با مدرنیته، می‏کوشد تا بخشی از دین را، که با آن سازگار است، برجسته نماید و آنچه را با مدرنیته ناهمساز است، نادیده بگیرد و چون بنابر این قرائت، فقه سر ناسازگاری با دنیای مدرن دارد، باید تضعیف شود و بخش‏های دیگر، که واجد عناصری از همسازی با دنیای مدرن هستند، برجسته گردند.

برخلاف این رویکرد، پروژه‏ی احیاگرانه‏ی استاد مطهری تلاش دارد تا بخشی از دین را برجسته سازد که داعیه یا توانایی دخالت و تصرف در جهان مدرن را داشته باشد. و فقه، تنها بخش از دین است که داعیه‏ی دخالت در زندگی اجتماعی انسان‏ها را دارد و به فرمایش حضرت امام قدس‏سره ، احیاگر بزرگ تاریخ معاصر: «احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می‏سازد. در این نظام هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است ...» (امام خمینی، 1373 ، 21). در این میان «اجتهاد» وسیله‏ای است که فقهای مسلمین را در این امر توانا می‏سازد. «در انطباق احکام با مصادیق جدید، این اجتهاد است که نقش اصلی را بازی می‏کند. وظیفه‏ی فقیه این است که بدون انحراف از اصول کلی، مسائل جزئی و متغیر و تابع گذشت زمان را بررسی می‏کند و براساس همان احکام و چارچوب‏های اصلی، که توسط وحی عرضه شده است، احکام مناسب را صادر می‏کند» (مطهری، 1375 ، 94 ؛ ر. ک: همو، 1380 ، 140)

عملکرد احیاگرانه‏ی استاد مطهری دو گونه است:

1 )
طرح آراء و دیدگاه‏های احیاگران و مصلحان پیشین و نقد و بررسی آنها؛

2 )
احیاگری مستقیم.

ایشان در طرح اندیشه‏های احیاگران و مصلحان مسلمان، سید جمال‏الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی و محمد اقبال لاهوری را مطرح نموده و به ارزیابی حرکت احیاگرایانه‏ی آنها می‏پردازد. در میان متفکرینی که در تداوم این جنبش نقش عمده‏ای داشته و برای بسط آن بسیار کوشیده‏اند، می‏توان به اقبال لاهوری اشاره کرد. شناخت اقبال از آن جهت حائز اهمیت است که عرصه‏های مختلف فکری، اجتماعی، و سیاسی را تجربه کرده و در هر کدام از این حرکت‏ها پیشتاز و نوآور بوده است. او فیلسوفی آشنا به مبانی فکری غرب و متفکری آگاه به وضعیت جوامع اسلامی بود و با این بینش و دانش به فعالیت‏های اصلاحی خود تداوم می‏بخشید. بسیاری از اندیشمندان و متفکرین حاضر، اقبال را شخصیتی کم نظیر و تأثیرگذار در جریان احیای فکر دینی و تشکیل امت واحد اسلامی می‏دانند (هاشمی، 1382 ، 25). مقام معظم رهبری در کنگره‏ی جهانی نکوداشت اقبال در سال 1364 درباره‏ی اقبال می‏گوید:

اقبال از شخصیت‏های برجسته‏ی تاریخ اسلام است و چندان عمیق و متعالی است که نمی‏توان تنها بر یکی از خصوصیت‏های زندگی‏اش تکیه کرد. اگر ما فقط اکتفا کنیم به این که اقبال یک فیلسوف و یک عالم است، حق او را ادا نکرده‏ایم... اقبال یک شاعر بزرگ است... اقبال یک مصلح و آزادی خواه بزرگ است. اقبال طرح یک فلسفه را ریخت: خودی ... یک مفهوم انسانی - اجتماعی که در پوشش تعبیرات فلسفی بیان شده... (خامنه‏ای، 1365 ، 35)

بر همین اساس ما در اینجا از میان احیاگران ذکر شده، به تحلیل و بررسی احیاگر و مصلح معاصر استاد مطهری، یعنی اقبال لاهوری می‏پردازیم و پس از آن دیدگاه استاد مطهری در باب احیاگری را بیان خواهیم کرد.

اقبال و احیاگری دینی

شکی نیست که محمد اقبال لاهوری، یکی از برجسته‏ترین اندیشه‏وران و احیاگران اسلام در روزگار جدید است. به گفته‏ی سید حسین نصر، اقبال یکی از نامبرده‏ترین متکلمان و متفکران مسلمانی است که در شکل‏گیری آنچه می‏توان کلام جدید نامید مشارکت داشته است. وی در اثر مهم خود، احیای فکر دینی در اسلام، کوشیده است تا یک کلام اسلامی در خور روزگار خویش تدارک کند (نصر، 1374 ، 114).

اقبال در سرزمین خود (شبه قاره‏ی هند) و سپس در انگلستان و آلمان تحصیل کرده است؛ به شعر عرفانی و فلسفه اهتمام نموده و پیش از این که مطالعات و تحقیقات خود را ارائه کند، دیوان شعری مدون کرد، اما تنها کتاب اندیشه پردازانه‏ی او «احیای فکر دینی در اسلام» می‏باشد که در برگیرنده‏ی شش سخنرانی وی در دانشگاه‏های حیدرآباد و علیگره است. در واقع این کتاب، از معدود آثار اندک و انگشت شماری است که روشنفکران مسلمان در صدر سده‏ی بیستم میلادی و نیمه‏ی نخست قرن چهاردهم هجری، از خود به جا گذاشته‏اند (زیاده، 1371 ، 20). در واقع اقبال در این کتاب ضمن طرح نظریه‏ی خود درباره‏ی فرایند احیاگری در جهان جدید، مدلی از دین نیز عرضه می‏کند.

کامل هاشمی بازدید : 101 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 

مقدمه: مدّتی مردم منطقه خاورمیانه از خواب غفلت بیدار شده و قیامهای خود را شروع کرده اند. این قیامها کم کم به اروپا کشیده و ابعاد گسترده تری پیدا خواهد کرد. قطعا این بیداری در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی یک شبه رخ نداده بلکه زمینه هایی داشته و دارد که با تحقق آنها این اتفاق عظیم روی داده است.

برآنیم زمینه های بیداری اسلامی را از نگاه استاد متفکّر شهید مرتضی مطهری مطرح نموده و از اندیشه های ناب ایشان بهره گیریم. نکاتی که هنوز برای ما تازگی دارد و عمق بصیرت این اندیشمند اسلامی را می رساند.

با مطالعه آثار مختلف ایشان می توان زمینه های بیداری اسلامی را در سه بعد گرایشی، بینشی و الگوپذیری خلاصه کرد. با این توضیح که باید در این سه بعد اتفاقاتی رخ دهد تا نتیجه آن یعنی بیداری حاصل گردد.

۱- بعد انگیزشی

مهمترین نکته ای که شهید بزرگوار مطهری در این بعد بر آن تاکید دارند مسالهاحساس شخصیّت است. اگر ملّتی احساس شخصّیّت ننماید هیچگاه دست به قیام و انقلاب نخواهد زد. در اینجا مطالبی از ایشان را که بیانگر اهمّیت و آثار احساس شخصِت و در مقابل، بیانگر خطرات خودباختگی است، مرور می کنیم:

 

کامل هاشمی بازدید : 33 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

 

پرسش:

اصلاح طلبی را به صورت کوتاه در کلام شهید مطهری بیان نمایید.

پاسخ:

 

جواب: اصلاح‏طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه‏ناخواه اصلاح‏طلب و لااقل طرفدار اصلاح‏طلبی است زیرا اصلاح‏طلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. البته هر امر به معروف و نهی از منکر لزوماً مصداق اصلاح اجتماعی نیست ولی هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست. پس هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر می‏داند، نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاص دارد.                                                           

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏24، ص: 26

 

منبع : http://mortezamotahari.com

کامل هاشمی بازدید : 73 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

شهید آیت‌‌الله مطهری(ره) دو جریان را درباره انقلاب اسلامی خطرناک می‌داند: اول؛ ناآشنایان به مفاهیم اسلامی که دل در گرو غرب دارند و دوم؛ گروهی که اندیشه‌های معاند اسلام را با برچسب اسلامی در افکار جوانان ما جای می‌دهند.

روز گذشته مقام معظم رهبری در سخنرانی افتتاحیه همایش بیداری اسلامی، به نخبگان فرهنگی و سیاسیون فعال و اندیشمندان و علمای جهان اسلام، به چندی از خطرهای و آسیب‌های فراروی بیداری مردم منطقه اشاره کرد. شهید مطهری نیز در این مورد سخنان ارزنده‌ای دارند که لازم است مورد تأمل بسیاری قرار گیرد.
شهید مطهری معتقد است که نهضت‌ها مانند همه پدیده‏هاى دیگر ممکن است دچار آفت‏زدگى شوند. وظیفه رهبرى نهضت است که پیشگیرى کند و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد، با وسایلى که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد، آفت‏زدایى نماید.
شهید مطهری، رهبر نهضت را حافظ معیارها و اصول انقلاب می داند، لذا می‌نویسد: اگر رهبرى یک نهضت به آفتها توجه نداشته باشد یا در آفت‏زدایى سهل‏انگارى نماید قطعاً آن نهضت، عقیم یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید.
شهید مطهری در بررسی محققانه خود، ۴ آسیب را فراروی انقلاب‌های و نهضت‌های می‌داند:

۱٫نفوذ اندیشه هاى بیگانه
به اعتقاد شهید مظهری اندیشه‏هاى بیگانه از دو طریق نفوذ مى‏کنند. یکى از طریق دشمنان. هنگامى که یک نهضت اجتماعى اوج مى‏گیرد و جاذبه پیدا مى‏کند و مکتبهاى دیگر را تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد، پیروان مکتب‌هاى دیگر براى رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشه‏هاى بیگانه را که با روح آن مکتب مغایر است وارد آن مکتب مى‏کنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت مى‏اندازند و یا کم‏اثر مى‏کنند.
اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات را شهید مطهری از جمله نفوذ اندیشه‌های بیگانه می‌داند که با مارک اسلام وارد حدیث و تفسیر و افکار و اندیشه‏هاى مسلمانان گردید و بر سر اسلام آمد آنچه آمد.
شهید مطهری یکی دیگر از راه‌های نفوذ اندیشه‌های بیگانه را از طریق دوستان و پیروان می‌داند، به اعتقاد ایشان گاهى پیروان خود مکتب به علت ناآشنایى درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه‏هاى بیگانه مى‏گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب مى‏دهند و عرضه مى‏نمایند.
شهید مطهری مجذوب‏شدگان به فلسفه یونانى و آداب و رسوم ایرانى و تصوف هندى، نظریات و اندیشه‏هایى را به عنوان خدمت (نه به قصد خیانت) ، نمونه‌ای از نفوذ اندیشه‌های بیگانه از طریق دوستان می‌دند که وارد اندیشه‏هاى اسلامى شده است.
شهید مطهری در مورد انقلاب اسلامی هر دو جریان را خطرناک می‌داند،‌یعنی ۱٫گروهی که هم‌ناآشنا به مفاهیم اسلامی هستند و هم دل در گرو مکتب‌های غربی دارند و ۲٫ گروهی که اندیشه‌های معاند اسلام را با مارک و برچسب اسلامی در ذهن و افکار جوانان ما جای می‌دهند.
ایشان در این مورد معتقد است: در در عصر حاضر که نهضت اسلامى ایران اوج گرفته و مکتب‌ها و «ایسم»ها را تحت‏الشعاع قرار داده است، هر دو جریان را مشاهده مى‏کنیم؛ هم گروهى را مى‏بینیم که واقعاً وابسته به مکتب‌هاى دیگر بالخصوص مکتبهاى ماتریالیستى هستند و چون مى‏دانند با شعارها و مارکهاى ماتریالیستى کمتر مى‏توان جوان ایرانى را شکار کرد، اندیشه‏هاى بیگانه را با مارک اسلامى عرضه مى‏دارند.
بدیهى است اسلامى که با محتواى ماتریالیستى در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامى داشته باشد به سرعت دور انداخته مى‏شود.
و هم مى‏بینیم ـ و این خطرناکتر است ـ که افرادى مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامى و شیفته مکتب‌هاى بیگانه، به نام اسلام اخلاق مى‏نویسند و تبلیغ مى‏کنند اما اخلاق بیگانه، فلسفه تاریخ مى‏نویسند همان طور، فلسفه دین و نبوت مى‏نویسند همان طور، اقتصاد مى‏نویسند همان طور، سیاست مى‏نویسند همان طور، جهان‏بینى مى‏نویسند همان طور، تفسیر قرآن مى‏نویسند همان طور و
علامه شهید مطهری با صراحت تمام و بدون ترس خطر قلم‌به‌دستان مزدور و هم قلم‌به‌دستان گمراه را هشدار می‌دهد: من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهى، به رهبران عظیم‏الشأن نهضت اسلامى که براى همه‏شان احترام فراوان قائلم، هشدار مى‏دهم و بین خود و خداى متعال اتمام حجت مى‏کنم که نفوذ و نشر اندیشه‏هاى بیگانه به نام اندیشه اسلامى و با مارک اسلامى اعمّ از آنکه از روى سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطرى است که کیان اسلام را تهدید مى‏کند.
البته شهید مطهری، بستن پنجره‌ها و درب‌های برای مقابله با اندیشه‌های معاند را کافی نمی‌داند،‌لذا می‌نگارد: راه مبارزه با این خطر تحریم و منع نیست. مگر مى‏شود تشنگانى را که براى جرعه‏اى آب له‏له مى‏زنند، از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد؟!
این ما هستیم که مسئولیم. ما به قدر کافى در زمینه‏هاى مختلف اسلامى کتاب به زبان روز عرضه نکرده‏ایم. اگر ما به قدر کافى آب زلال و گوارا عرضه کرده بودیم، به سراغ آبهاى آلوده نمى‏رفتند.
شهید مطهری عرضه صحیح و درست اندیشه ناب محمدی را هم‌ رفتاری آفندی و هم پدافندی می‌داند، یعنی اگر ما به درستی اسلام را معرفی کرده بودیم هم جوانان را به درستی تربیت دینی کرده بودیم و هم به درستی با شبهات مقابله! لذا در این مورد می‌نگارد: راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینه‏ها با زبان روز است.
حوزه‏هاى علمیه ما که امروز اینچنین شور و هیجان فعالیت اجتماعى یافته‏اند باید به مسئولیت عظیم علمى و فکرى خود آگاه گردند، باید کارهاى علمى و فکرى خود را ۱۰ برابر کنند، باید بدانند که اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمى جوابگوى مشکلات نسل معاصر نیست.

منبع : http://shiaha.com 

 

کامل هاشمی بازدید : 81 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

مسئول نهاد رهبری در دانشگاه مازندران گفت: بي‌شك انديشه‌هاي زلال نشأت گرفته از مباني ديني شهيد مطهري نقشي بسزایی در بيداري اسلامي و خيزش‌هاي ديني ملت‌هاي مظلوم منطقه خاورميانه داشته و دارد.

به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از ساری، حجت الاسلام‌ حسيني در مراسم بزرگداشت شهيد مرتضي مطهري و مقام معلم که صبح امروز در دانشگاه مازندران برگزار شد، روز معلم را داراي مقام و منزلتي بي‌بديل دانسته و با بیان اینکه خداوند هم خود را معلم می‌داند، گفت: در مسیر خطیر تعلیم و تربیت بزرگانی گام نهاده‌اند که نام‌شان می‌درخشد و یکی از این بزرگان شهید مطهری است.


وی ادامه داد: شهيد مرتضي مطهري الگو و اسوه‌اي كامل براي معلمان است، بنابراين جامعه امروز نيازمند استادان متعهد، متخصص و مومن است تا جويبار تعليم و تربيت همواره جاري باشد.


حسینی افزود: بي‌شك انديشه‌هاي زلال نشأت گرفته از مباني ديني شهيد مطهري نقشي بسزایی در بيداري اسلامي و خيزش‌هاي ديني ملت‌هاي مظلوم منطقه خاورميانه كه اينك شاهد آنيم، داشته و دارد.

حسینی تاکید کرد: باورمان این است که درخشش آثار شهید مطهری جزء به دلیل اتصال به کلام وحی و ولایتمداری نبوده است.

مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه مازندران در ادامه خاطرنشان كرد: معلم كسي است كه بتواند دانشجو را از ناداني و نااهلي‌ها به سوي نور هدايت كند و اين مصداق كامل معلمي و مهمترين رسالت يك معلم و استاد است.
 

حسيني با بيان اينكه روز معلم آغاز يك فصل نوين و جديد در زندگي همه معلمان است، اظهار داشت: در آيات قرآن خداوند خود را معلم و عالم را متعلم معرفي مي‌كند.

وي دانشجو را بزرگترين سرمايه در دستان معلمان خواند و افزود: عقيده دانشجويان بزرگترين امانت و سرمايه‌اي است كه خداوند، تعليم و تعلم آن را بر عهده ما گذاشته است.

 منبع : http://snn.ir

کامل هاشمی بازدید : 135 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 «ما اكنونبيش از هر چيزي نيازمنديم به يك رستاخيز ديني و اسلامي، به يك احياء تفكر ديني، به يك نهضت روشنگر اسلامي.» 


«در همهکشورهای اسلامی نوعی بیداری و به خودآمدگی اسلامی پیدا شده است مللمسلمان با سرخوردگی از معیارها و مکتبهای شرقی و غربی به جستوجوی هویتواقعی و اصیل خود برخاستهاند. مسلمانان، یک دوره خودباختگی را پشت سرگذاشتهاند و به یک دورهبازیافتگی رسیدهاند لذا جهان سومی در حال تولد است که شرق و غرب را بهمقابله برانگیخته است».

این تعابیر، مربوط به مصاحبه شهید مطهری در فروردین 1358 است. شخصیت کمنظیری که حاصل عمر امام و اندیشهپرداز جمهوری اسلامی بود و افق بلند فراروی مسلمین را رصد و تبیین میکرد
بیشک بررسی علمی هر موضوع، مبتنی بر پیشینه و ریشه‎‎های آن است و «بیداری اسلامی» نیز جز با شناخت صحیح از اسلام و مسلمانان قابل تحلیل نخواهد بود

جایگاه اسلام و تمدن اسلامی
مکتب نورانی اسلام بهعنوان یک نظام جامع و منسجم، از جایگاه ویژهای در اندیشه شهید مطهری برخوردار است. «اسلام دینی جامع و همهجانبه است، دینی است که تنها بهیک سلسله پندها و اندرزهای اخلاقی و فردی و شخصی اکتفا نکرده است، دینیاست جامعه ساز.» و چه زیباست که اینجامعه مورد ادعا، تحققی شگرف و مؤثر در تمدن بشری پیدا کرد «مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجابآوریرا پشت سر گذاشتهاند... تمدنی عظیم و با شکوه بنا کردند که چندین قرن ادامه یافت و مشعلدار بشر بود، اکنون نیز یکی از حلقههاي درخشان تمدن بشر بهشمار میرود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود میبالد... ویل دورانت میگوید: اسلام طیپنج قرن، از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگانی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی و ادبیات و تحقیق علمی و علوم و طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود».

اما یک مصلح دردمند هرگز به تمجید و تعریف بسنده نمیکند و درپی کشف و درمان ضعفها و کاستیهاست. «طبعا این پرسش پیش میآید که چطور شد مسلمانان پس از آن همه پیشروی و ترقی در علوم و معارف و صنایع و نظامات، به قهقرا برگشتند؟ مسئول اینانحطاط و سیر قهقرایی چیست و کیست؟»

 
علل ضعف مسلمین
استاد مطهری در کتاب ارزشمند انسان و سرنوشت، مهمترین علت ضعف مسلمانان را در سه محور فکری، اجتماعی و خارجی (کشورهای بیگانه) دستهبندی کرده به تحلیل و بررسی آنها میپردازند. جالب آن است که اکثر 19محوری که برای تحقیق و بررسی معرفی میکنند به اصلاح نگاه و فکر دینی ما مربوط میشود. بهعبارت دیگر ریشه همه مشکلات «عدم آشنایی مردم با معارف اسلامی» است؛ از اینرو با دردمندی تمام، دو سال قبل از قیام 15خرداد فریاد میزد: «ما اکنونبیش از هر چیزی نیازمندیم به یک رستاخیز دینی و اسلامی، به یک احیاء تفکر دینی، به یک نهضت روشنگر اسلامی».

حضور اسلام در صحنه جامعه
یکی از انحرافات مهم فکری در جوامع اسلامی «شخصی و باطنی ساختن دستورات اسلام» بوده و هست. در نتیجه بیداری اسلامی وقتی شکل میگیرد که به تعبیر مقام معظم رهبری: «عنصر اصلی بیداری اسلامی در منطقه، حضور واقعی و عمومی مردم در میدان عمل و صحنهمبارزه و جهاد باشد، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوهبر آن، با جسم و تنشان.» استاد مطهری در این زمینه میفرماید: «اسلام دو هجرت دارد نه یک هجرت، اسلام دو جهاد دارد نه یک جهاد. هر وقت یکی را به بهانه دیگری نفی کردیم از تعلیمات اسلام منحرف شدهایم».

جایگاه مهم خواص و اندیشمندان
در مقدمه داستان راستان –که متأسفانه آنچنانکه باید و شاید مورد توجه اصحاب اندیشه و هنر قرار نگرفته است - استاد بيان ميدارد: «صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد، ممکن نیست که دیواریبین طبقات کشیده شود و طبقهای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بیبهره بماند، ولی معمولا فساد از خواص شروع میشود و به عوام سرایت میکند. و صلاح بر عکس از عوام و تنبه و بیداری آنها آغاز میشود و اجبارا خواص را به صلاح میآورد» این نکته مهم، علاوهبر نقش اساسی توده جامعه در پیشبرد نهضت اسلامی، جایگاه محوری متفکران و خواص هر عرصه را یادآور میشود؛ لذا مرور مستمر اصول انقلاب و آفات آن جزء ضرورتهای فوری بیداری اسلامی است

توجه به اصول و اهداف انقلاب
شهید مطهری احساس شخصیت و عزت ملی را رمز موفقیت و حیات ملت و نخستین قدم برای حرکت و تحول میدانند زیرا تا وقتی این احساس نباشد، هیچ تلاش و حرکتی مفید و مؤثر نخواهد بود

در مرحله دیگر، بازگشت به تعالیم اسلامی مهمترین رکن بالندگی و حرکت ملل مسلمان است: «قویترین حربه دفاعی این انقلاب و مؤثرترین اسلحه پیشرفت آن، ایمان ملت به نیروی خویش و بازگشت به ارزشهای اصیل اسلام است. غرب -منظور تمام ابرقدرتها است- از یک چیز وحشت دارد و آن بیداری خلقمسلمان است... راه این بیداری، آشنائی با تاریخ و فرهنگ و ایدئولوژیخودمان است».

در سایه همین فرهنگ اسلامی است که مسأله جهاد معنا مييابد و به تبلور میرسد. زیرا: «جهاد بهعنوان دفاع مشروع است... ولی بحث سر مصداق دفاع است، که مصداقدفاع آیا فقط دفاع از شخص خود، حداکثر از ملت خود است؟ یا دفاع از انسانیت هم دفاع است؟».

از طرف ديگر توجه به اهداف جهانی اسلام و نگاه جامع بهجامعه اسلامی است که مسأله وحدت مسلمانان را از اهمیت ویژهای برخوردار میسازد: «یکی از مزایای معظم له[مرحوم آیتالله بروجردی] توجه و علاقه فراوانی بود که به مسأله وحدتاسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی داشت.» بدیهی است مسأله وحدت اسلامی هم از جنبه علمی و فرهنگی ضرورت دارد و هم به لحاظ آفات اختلاف و تفرقه، باید مورد توجه و یادسپاری قرار گیرد
 
حساسیت در برابر آفات
در پایان، برخی از دغدغه‎‎های شهید مطهری (رحمتاللهعلیه) در زمینه آفات نهضت اسلامی را مرور میکنیم:
1.
نفوذ اندیشه‎‎های بیگانه؛
2.
تجددگرائی افراطی؛
3.
ناتمام گذاشتن تلاشها؛
4.
رخنه فرصتطلبان؛
5.
ابهام طرحهای آینده؛
6.
تغییر جهت اندیشه‎‎ها. (حفظ اخلاص)

«
من بهعنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیم الشأننهضت اسلامی که برای همهشان احترام فراوان قائلم، هشدار میدهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشه‎‎های بیگانه به ناماندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه از روی سوءنیت و یا عدم سوءنیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید میکند. راه مبارزه با این خطر، تحریم و منع نیست... راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینهها با زبان روز است».سیدمحسن طباطبایی 

 منبع: http://www.jebhepaydari.ir

کامل هاشمی بازدید : 140 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

 

دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب به نقش انقلاب اسلامی و تفکرات استاد شهید مطهری در بیداری اسلامی و احیای تفکری اسلامی در جهان اسلام اشاره و ریشه‌‌ها و عوامل بیداری اسلامی در جهان اسلام را تبیین و تشریح کرد.

آیت الله محمد علی تسخیری دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی در سومین هم اندیشی حکمت مطهر که صبح امروز دوشنبه 12 اردیبهشت ماه در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزار شد با تأکید بر نقش تفکر شیهد مطهری در نگاهداری حرکت بیداری اسلامی و نزدیکی عجیب فکری میان شهید مطهری و شهید صدر گفت: به رغم اینکه این دو شخصیت شاید با یکدیگر دیدار هم نکرده بودند اما تقارب فکری عجیبی میان آنها وجود داشت و آنها در تاریخهای نزدیک به هم به شهادت رسیدند.

وی با اشاره به اینکه نباید از ریشه های بیداری اسلامی غفلت کنیم گفت: در نیمه های قرن هفدهم میلادی ارتش عثمانی در بیرون دروازه های وین قرار گرفته بود. هنوز هم آثار گلوله های عثمانی در یکی از دروازه های وین وجود دارد. عثمانی ها در آن زمان می توانستند شهر وین را از بین ببرند اما در نتیجه برنامه ریزی رهبران شهر این ماجرا به عقب نشینی عثمانی منتهی شد. عقب نشینی که با برنامه ریزی رهبران غربی برای استعمار جهان اسلام همراه شد.

  

نقش آرای شهیدمطهری در بیداری اسلامی/ عوامل بیداری اسلامی در جهان اسلام

 

آیت الله تسخیری افزود: از آن زمان جهان اسلام در حالت غفلت فرو رفت . تهاجم غرب به جهان اسلام از استعمار هلند در اندونزی آغاز شد. اندونزی از نیمه های قرن 17 تا نیمه های قرن 20 تحت اشغال هلند بود. آسیای میانه را روسیه اشغال کرد و جهان اسلام تا اوایل قرن بیستم به عقب نشینی خود ادامه داد. تا اوایل قرن بیستم کل جهان اسلام تحت استعمار غرب بود، بیداری اسلامی سرکوب می شد و استکبار جهانی برای از بین بردن آخرین نفسهای بیداری اسلامی در جهان اسلامی سه هدف را برای خود ترسیم کرده بود.

دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی با تأکید بر اهداف استکبار جهانی برای سرکوبی بیداری اسلامی گفت: گسترش سکولاریسم، پاره پاره کردن جهان اسلام و عقب ماندگی جهان اسلام از اهداف سه گانه استعمار تلقی می شوند. اما استعمار پس از مدتی با انقلاب اسلامی ایران رو به رو شد که تمام طرح های آنها را نقش بر آب کرد. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی صورت گرفت که مسلمانان مأیوس و ناامید از حکومت قرآن و هدایت زندگی خود توسط اسلام بودند.

آیت الله محمد علی تسخیری در ادامه اظهارات خود اضافه کرد: انقلاب اسلامی سه هدف را دنبال می کرد که درست در مقابل اهداف استکبار بود. هدف اول سیاسی کردن دین، هدف دوم وحدت جهان اسلام و هدف سوم حرکت جهان اسلام به سوی پیشرفت بود که درست اهداف ضد استکباری بودند.

وی با اشاره به اینکه بزرگترین هنر امام بیداری اسلامی و هدایت آن بود گفت: شهید مطهری تأکید می کرد که به وجود آمدن بیداری امری عظیم است، اما عظیم تر از آن ماندگاری این بیداری است. از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود سوره هود ما را پیر کرد. چرا که در سوره هود به پیامبر دستور استقامت و پایداری داده شده که این امر برای پیامبر امری عظیم بود. امروز در زمان ما نیز هدایت این بیداری برعهده مقام معظم رهبری قرار دارد.

تسخیری اظهار داشت: استکبار جهانی پس از انقلاب اسلامی مدتی را در حالت گیجی سپری کرد اما پس از آن که به هوش آمد نقشه هایی برای جهان اسلام کشیده بود. آنها تلاش می کردند که انقلاب اسلامی را به مشکلات خود مشغول کنند برای این امر صدام را تحریک کردند که تا هشت سال انقلاب را به خود مشغول کند، محاصره اقتصادی ، جدایی میان انقلاب و مردم جهان اسلام، تحریک عناصر ناسیونالیسم عربی، تحریک از داخل کشور، ترویج ایران هراسی، شیعه هراسی و فارس هراسی از جمله نقشه های استکبار علیه ایران و انقلاب اسلامی بوده است. آنها 30 سال موفق شدند مانع تأثیرات کشورهای اسلامی شوند و هنوز هم در پی نقشه هایی برای ممانعت از این تأثیرات هستند.

دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی با تأکید بر نقش سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به عنوان نهادهایی که مسئولیت رهبری فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور را برعهده دارند گفت: همه مؤسسات باید ما را در این امر یاری کنند تا از این فرصت استفاده کرده و به سمت گسترش تفکر اسلام پیش برویم. می توانیم در این راه از درسهای شهید مطهری استفاده کنیم. چرا که وی همواره تأکید داشت که نباید از عوامل بیداری غفلت کنیم.

براساس اظهارات آیت الله تسخیری تحول داخلی افراد و جامعه، عمق بخشیدن به ایمان و فراهم شدن زمینه گسترش بیداری اسلامی است.

دکتر محسن اسلامی مشاور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز در هم اندیشی حکمت مطهر که با محوریت بیداری و احیای تفکر اسلامی در حکمت مطهر برگزار شد گفت: حرکتهای جهان اسلام از برخی کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری الهام گرفته است. تلألو این کتابها در جهان اسلام تأثیر داشته و چنین نتیجه ای را رقم زده است.

وی با تأکید بر اینکه امام نظریه اسلام سیاسی را ارائه کرد اما استاد شهید مطهری پردازش کننده آن بود گفت: اندیشه های استاد به این معنا پرداخته است که اسلام سیاسی است و هیچ بن بستی در آن وجود ندارد. همچنین ختم رسول الهی و ختم ادیان با دین اسلام نیز نشان دهنده این است که اسلام را باید در تمام ابعاد زندگی بشری مورد توجه قرار داد.

دکتر اسلامی یادآور شد: در دهه گذشته پس از شکل گیری حوادث یازدهم سپتامبر نظریه اسلام سیاسی به نوعی منحرف شد و متأسفانه در سطح جهان این نظریه را مترادف با افراط گرایی تلقی کردند. این درحالی است که اسلام سیاسی اساسی ترین پیام انقلاب اسلامی ایران بوده است.

مشاور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تأکید کرد: مطرح شدن مباحثی چون مباحث اقتصاد اسلامی که مسیر فطری زندگی بشری را دنبال می کند نشان دهنده تأثیر عمیق اسلام در تمام ابعاد زندگی بشری است.

 منبع : http://www.khouznews.ir

تعداد صفحات : 106

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 136
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 175
  • باردید دیروز : 165
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 1,339
  • بازدید ماه : 915
  • بازدید سال : 18,655
  • بازدید کلی : 197,663