آری،برخی از امواج اجتماعی زندهاند. امواج زنده همانهاست که از جوهر حیات سرچشمه میگیرد، مسیرشان، مسیر حیات و جهتشان، رقاء و تکامل است. پارهای از نهضتهای فکری، علمی، اخلاقی و هنری از آن جهت جاوید میمانند که خود زندهاند و از نیروی مرموز حیات بهرهمندند.
هر حادثهای در جهان طبیعت(خواه طبیعتبیجان یا طبیعت جاندار) جنبشی میآفریند و موجی گرداگرد خویش به وجود میآورد. بلکه هر حادثهای خود موجی و جنبشی است که بر سطح این اقیانوس بیکران نمودار میگردد.
این اقیانوس که ما آن را با نامهای جهان، طبیعت، گیتی و غیره میخوانیم و از طول و عرض و عمق آن فقط خدا آگاه است، همواره از درون خویش امواجی برون میفکند و جنبشهایی تولید میکند. آنچه بر ما از این اقیانوس نمودار میشود و در حیطه حواس ما قرار میگیرد و عقل ما در جستجوی کنه و ماهیت آنها بر میآید ـ از نظری ـ همین امواج و چین و شکنهاست که آنها را «حادثه» میخوانیم و نامهای مختلف بر آنها مینهیم و در جستجوی معرفت آنها بر میآییم. اگر این امواج و چین و شکنها و به عبارت دیگر اگر این «تعینات» نمیبود، راهی برای معرفت نبود؛ زیرا نشانی نبود. بلکه طبیعت و جهانی در کار نبود. چه، جدایی طبیعت از جنبش و تموج امکان پذیر نیست.
همین نشانهها و علامتها و پیچوخمها و فرازونشیبهاست که به حواس ما امکان عکسبرداری از اشیاء میدهد و آن عکس و تصویرها به دست قاضی عقل سپرده میشود.