loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 82 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

بیداری اسلامی به‌عنوان یك پدیده‌ی متاثر از نهضت فكری جمهوری اسلامی در عصر امروز در قالب یك جنبش اجتماعی و سازمانی رخ نموده است. این جریان در عرصه‌ی منازعات سیاسی و امنیتی علاوه بر اینكه موجودیت و نفوذ خود را به اثبات رسانیده است می‌رود تا به قدرت بلامنازع نقش آفرین در سطح جهانی تبدیل شود.

نهضت‌های اسلامی و جریان‌های فعال متاثر از متن مردم جوامع اسلامی، شعائر و شعارهای انقلابی ایران مانند جهاد، شهادت و ایثار را به‌عنوان اصول اساسی مبارزاتی خود پذیرفتند. پدیده‌ی انقلاب اسلامی پس از چند سده به شكل عملی و عینی، اسلام و جوامع اسلامی را از انزوا و سكون خارج كرد و  مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و تواناییهای خود آگاه كرد و طلسم شكست ناپذیر بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپریالیسم را ابطال نمود و این مسأله خود «جسارت و اعتماد به نفس» را به ملت‌های مسلمان بازگرداند.

امروز امواج بیداری اسلامی به سرعت در حال پیشرفت در سراسر جهان هست و ارزش‌های اسلامی در حال احیا می‌باشند. موج بیداری اسلامی باعث شكست سیاست‌های استعماری شده است و دشمنان سعی دارند تا با این موج عظیم كه در سراسر دنیا فراگیر شده از هر راهی با به‌كار بستن حربه‌های گوناگون مقابله كنند.

جمهوری اسلامی در جهت دادن به بیداری و احیای تفكر اسلامی نقش هدایت‌كننده را ایفا نموده و ضمن مقابله با حركت‌های انحرافی در جهت وحدت اسلامی و حمایت از نهضت‌های اصیل اسلامی گام‌های موثری را برداشته است.

منبع : http://farsi.khamenei.ir
 

کامل هاشمی بازدید : 67 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

نه تنها عامل پیدایش اصل انقلاب و زمینه ساز پیروزی آن در مراحل مختلف فرهنگ عاشورا بوده است؛ بلکه همین فرهنگ، عامل اساسی حفظ و تداوم انقلاب اسلامی نیز محسوب می گردد.

اگر انقلاب اسلامی بخواهد بر مبنای آن فرهنگی که شکل گرفته، تداوم یابد؛ باید توجّه ویژه ای به همان فرهنگ داشته باشد: روحیه شهادت طلبی، آزادگی، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و ستمگری، مخالفت با تخطّی از احکام اسلام و... در عرصه های مختلف سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها و نیز عرصه سیاست داخلی؛ از سیاست گذاری در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره گرفته تا بخش های اجرایی و... . همه باید پایبند به آموزه های نهضت امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورا باشند.

اگر انقلاب اسلامی توانسته است از کلیه توطئه ها جان سالم به در برد؛ اگر جنگ تحمیلی هشت ساله ـ که از سوی تمامی قدرت های جهانی پشتیبانی می شد ـ نتوانست این انقلاب مردمی و اسلامی را از پای درآورد؛ اگر تهدیدهای دشمنان اسلام، امپریالیسم تبلیغاتی، محاصره اقتصادی، کودتای نظامی و... هیچ کدام کوچک ترین خللی در عزم و اراده نظام اسلامی وارد نکرد، همه و همه به دلیل همان فرهنگ عاشورایی ملت ایران است

امام خمینی(ره) در این زمینه می فرماید: «محرّم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است. از قتل سیدالشهدا(ع) و شهادت او است. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی شد. همه در تحت بیرق امام حسین(ع) قیام کردند. الان هم می بینید که در جبهه ها وقتی که نشان می دهند آنها را، همه با عشق امام حسین(ع) است که دارند جبهه ها را گرم نگه می دارند».

ایشان در جای دیگر می فرماید: «فداکاری حضرت سیدالشهدا(ع) است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است... باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این نهضت را حفظ کنید».

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 96 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در ميان حوادث تاريخي حادثه كربلا برجسته ترين حادثه در بهره گيري از عنصر مقاومت و صبر است. حماسه وايثار و مجاهدتهايي كه در واقعه عاشورا جلوه نمود ويژه و منحصر به فرد است .

تمام لحظات و صحنه هاي اين حماسه ماندگار و لحظه  به لحظه حماسه آفرينان عاشورا درس مقاومت و ايستادگي است0اماسخن در تاثير پذيري است  و لازم است در اين مقوله بحث شود.

«تأثير پذيري و تأثيرگذاري در نهضت كربلا»

گرچه امام حسين (ع) رهبر نهضت عاشورا حركت خويش را در مبارزه با طاغوت از راه انبياء و مبارزات آنان الهام ميگيرد و هنگام خروج از مدينه اين آيه را تلاوت ميكند«فخرج منها خائفأ يترقب  قال رب نجني من القوم الظالمين1» كه آيه اشاره به خروج خائفانه حضرت موسي از شهر  و گريز از سلطه طاغوت دارد با اين حال طولي نمي كشد كه آن حضرت شاهكار صبر و مقاومت را در تاريخ جهان  رقم مي زند و خود ويارانش الهام  بخش و الگوي تمامي انسانها در مقاومت و ايستادگي مي گردند. و رهبر نهضت به تمام انسانها اعلام مي كند كه حركت و مبارزه با طاغوت  ،ظلم و ستم سرمشق و الگوست «فلكم في اسوه2» در زيارت شهداي كربلا آمده است كه: انتم لنا فرط ونحن لكم تبع و انصار3» شما براي ما پيشتاز و پيشاهنگ هستيد و ما هم پيرو و ياور شمائيم0 اين جمله نشان مي دهد كه  اگر تشيع در حركت سياسي و اجتماعي خود بخواهد در مسير واقعي خويش حركت كند بايد همان راهي را برود كه شهداي كربلا طي كردند و اين بدان معنا نيست كه طالب جنگ باشد بلكه براي صيانت از ولايت و ارزشها از تمامي هستي خود دريغ  ندارد.

تاثير گذاري نهضت عاشورا به حدي بود كه افرادي كه در كربلا نبودند حسرت و افسوس مي خوردند كه چرا در نهضت حسيني حضور نداشتند لذا بعدها نهضت توابين بوجود آمد و قيامهايي مثل انقلاب مدينه –قيام مختار و قيام زيد كه به تاثير از  قيام امام حسين (ع)بود رخ داد.

حتي در  تاريخ نهضتهاي جهان نهضتهاي ديگري هم مي توان نام برد كه از اين حركت عظيم  تاثير پذيرفته  و حركت خود را آغاز كرده اند نمونه آن مبارزات استقلال طلبانه هند به رهبري گاندي است كه خود به صراحت اعلام مي كند كه بايستي سرمشق مردم هند امام حسين (ع) باشد.

«من زندگي امام حسين –عليه السلام – آن شهيد بزرگ اسلام  را به دقت خواندام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر  من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين عليه السلام پيروي كند4»محمد جناح قائد اعظم پاكستان نيز در  جمله اي مي گويد:

« هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آن كه امام حسين (ع) از لحاظ فداكاري و تصورنشان داد  در عالم  پيدا نمي شود ، به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني كرد پيروي نمايند.5»

در موردحركت امام حسين و تاثير پذيري آن سخن بسيار است اما آنچه كه مورد بحث ماست تاثير پذيري انقلاب  اسلامي از عنصر مقاومت حسيني است.

«تاثير پذيري انقلاب اسلامي از حماسه عاشورا»

قوي ترين دست مايه جهاد مردم و ظلم و نهضت انقلاب اسلامي و تداوم انقلاب حماسه عاشورا است0نبرد و شهادت مظلومانه ،و پايبندي به اعتقادات در شديدترين لحظات انقلاب – عدم بازگشت از اعتقادات در اوج تنهايي و شهادت ياران همه ازثمرات الگوگيري و تاثيرپذيري از نهضت عاشورا بود.

امام خميني (ره) مي فرمايند: اگر عاشورا و گرمي و شور انفجاري آن نبود معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه و سازماندهي واقع مي شد 0واقعه عظيم عاشورا از 61 هجري تا خرداد 42  و از آن  تاقيام عالمي بقيه الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب ساز است.   تاثير پذيري انقلاب اسلامي از حماسه عاشورا در تمامي ابعاد بود اماا اگر يك تقسيم بندي كلي از اين تاپير پذيري داشته باشيم شايد در سه بخش بتوان آنرا مورد بررسي و بحث قرار دارد:

1-تاثير پذيري آن در انگيزه نهضت

2-تاثير پذيري آن در رهبري نهضت

3-تاثير پذيري آن در ياران نهضت

«تاثير پذيري از عاشورا در انگيزه نهضت»

شهادت مظلومانه سيد الشهدا و يارانش در كربلا ،تاثير بيدارگر و حركت آفرين دارد از اين روست كه انقلاب اسلامي ايران آنچه كه انگيزه هاي قيام  و حركت مردم و رهبري را خالص و تطهير مي كرد نام وياد امام و كربلا بود هر كجا كه سخنراني ستم شاهي برپا مي شد بعيد بود كه امام حسين (ع)بر زبانها نيايد.

حادثه كربلا   براي هر انسان آزاده اي ايجاد انگيزه مي كند كه در مقابل اهل ظلم تسليم نشود تا آخرين لحظه به  رهبري ديني خود پايبند باشد و از هر گونه فداكاري در احياي حق دريق نورزد انسان وقتي انگيزه و علل وقوع حادثه جانسوز كربلا را با دقت بررسي مي كند متوجه مي شود كه براي رسيدن به خدا انگيزه راستين و پولادين مي خواهد .

«تاثير پذيري انقلاب اسلامي در رهبري نهضت از عاشورا »

براي تعيين تاثير پذيري انقلاب اسلامي در رهبري خود از نهضت عاشورا بايد اشاره اي به اوضاع اجتماعي و سياسي عصر امام حسين (ع) و امام خميني (ره) و اقدامات امام حسين(ع) و امام خميني (ره)  نمود.

«تغيير نگرش در انديشه ديني مردم»

بعد از شهادت امام (ع) و صلح امام حسن (ع) شرايط  اجتماعي به گونه اي در آمده بود كه گويي دين از سياست جداست درآن زمان قشر عظيمي از مردم دردرك حقيقت دين و فهم معارف اسلامي با مشكل روبرو بودند در چنين شرايطي بني اميه  زمان حكومت اسلامي را بر دست گرفته و براي توجيه حكومت خود به ترويج نوعي انديشه جبر گرايانه پرداختند انديشه اي كه هر گونه  مسئوليت پذيري را از مسلمانان سلب ميكرد آنان به راحتي مي پذيرفتند كه اگر بني اميه در مسند قدرت هستند  موهبتي الهي است كه خدا به آنان عطا كرده است و اگر امام حسن گوشه منزل نشسته و تن به صلح داده است خواست خدا مي با شد و هر نوع انتقادو اعتراض بر دستگاه اموي اعتراض به مشيت الهي شمرده مي شد دين  يك امر فردي و عبادي بود و به گونه اي در آمده بود كه افراد را خود بخود زير بار سلطه بني اميه مي برد امام حسين (ع) در آن موقعيت براي احياي اسلام و اصلاح در جد امت خويش جز قيام راه ديگري نداشت.

لذا فرمودند : « اني لم اخرج اشرأ و لا بطر و  لا مفسدأ و لا  ظالمأانما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي»7 قبل از قيام امام خميني (ره) هم ملاحظه مي شود كه جامعه در زمينه عقايد الهي و مذهبي دچار آسيب هاي جدي شده است دين به هيچ يك از امور سياسي ، اجتماعي و فرهنگي جامعه كاري ندارد و فقط امري است كه به برخي از عبادات  و اعمال خردي  ختم مي گردد و چنين بر داشتي تنها مطلوب حاكمان ظالم جامعه  است و به وسيله حكومتهاي باطل در جامعه رواج پيدا مي كند جامعه ايران كاملأ به شرق  وغرب وابسته بود امام خميني با تاسي از قيام عاشورا و با اشاره به وضع آن زمان مي فرمايد: « اين يك نقشه شيطاني بوده است كه از زمان بني اميه و بني عباس طرح ريزي شده است و بعد  آن هم هر حكومتي كه آمده است تائيد اين امر را كرده است و اخيرا هم كه از راه شرق و غرب به دولت هاي اسلامي باز شده اين امر  در اوج خودش قرارگرفت كه اسلام يك مسئله شخصي بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمان در سياست دخالت كند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند 8. امام قيام در راه خدا را لازم مي داند  و مي فرمايند :

خود خواهي و ترك قيام براي خدا ما را به روزگار سياه مي رساند و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشور هاي اسلامي را زير نفوذ ديگران در مي آورد.9  امام حسين در قيام خود به دنبال بطلان تفسير ها و برداشتهاي رايج آن زمان از دين بود و مي خواست و با احياي دين حقيقي ،چهره پويا و سازنده  و جهت دهنده دين را براي مردم نمايان سازد لذا مي فرمايد :انما  خرجت، لطلب الاصلاح في امه جدي اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و ابي علي ابن ابيطالب10

امام حسين قيام مي كند تا نشان دهد كه آنچه بني اميه حكومت خود را به وسيله آن توجيه مي كند دين نيست بلكه نوعي فريب و نيرنگ است كه به اسم دين عرضه مي شود .

امام خميني (ره)نيز اصلاح انديشه هاي ديني را سر لوحه نهضت اسلامي قرار مي دهد و با طرح مسئله عدم جدايي دين از سياست اسلام را يك دين اجتماعي و همه جانبه  معرفي مي كند ايشان مي فرمايند :

ما مؤظفيم ابهامي را كه نسبت به اسلام به وجود آورده اند برطرف سازيم تا اين ابهام را از اذهان نزدائيم هيچ كاري نمي توانيم انجام بدهيم.11

هنگامي كه معاويه براي خلافت موروثي خاندان بني اميه و جانشين فرزندش يزيد بيعت خواست با مخالفت شديد امام رو برو شد و تن به ذلت بيعت با يزيد نداد.

امام خميني  (ره) نيز  با  اقتدا به امام حسين (ع) چنين  كردند و در مقابل حكومت جور همه مصيبت ها را تحمل كردند و با ايستادگي و سازش ناپذيري خود مشروعيت اجتماعي وسياسي شاهنشاهي را زير سوال بردند و براي هميشه شر آنرا از سر مردم ايران كم كردند  آزادگي  و ظلم ستيزي راه امام حسين (ع) بود كه در وجود امام خميني (ره) دوباره متجلي شد و عاشوراي ديگري را بر پا ساخت امام در اين باره مي فرمايند :

حضرت سيدالشهدا به همه آموخت كه در مقابل ظلم و در مقابل ستم ، در مقابل حكومت جائرچه بايد كرد .12 امام مسلمين به ما آموخت كه در حالي كه ستمگران زمان به مسلمين حكومت جائرانه ظلم مي كننددر مقابل او اگر چه قواي شما نا هماهنگ باشد به پا خيزيد و استنكار كنيد . اگر كيان اسلامي را در خطر ديديد فداكاري كنيد و خون نثار كنيد .13

«اهميت رهبري به حضور و جايگاه مردم »

در سال 60 هجري كه امام حسين (ع) نهضت را شروع كردند  شرايط خاصي  بر جامعه حاكم بود و مردم كوفه وقتي از قيام امام طلاع يافتند نامه هاي فراوان به ايشان نوشته و از امام دعوت نمودند امام هم به استقبال مردم پاسخ مثبت دادند تا نشان دهند كه به نقش و جايگاه مردم ارزش قائلند امام براي اتمام حجت به طرف آن شهر حركت كرد  به نداي مردم پاسخ گفت.

امام خميني وقتي قيام خود را آغاز كرد به نقش مردم اهميت فراوان دادند .

« اگر ما بتوانيم مردم را بيدارو آگاه سازيم حتما او را با شكست مواجه خواهيم ساخت  بزرگترين كاري كه از ما ساخته است بيدار كردن و متوجه كردن مردم است آن وقت خواهيد ديد كه داراي چه نيروي عظيمي خواهيم بود كه زوال نا پذير  است.14

«ايجاد حكومت ديني»

اجراي اصول اجتماعي ،اقتصادي و فرهنگي دين مبين اسلام بدون يك حكومت ديني ميسر نيست امام حسين در قيام خود به دنبال ايجاد حكومت اسلامي بود.

امام خميني نيز در قيام خود تشكيل يك حكومت ديني را انگيزه خود قرار داده و مي فرمايد: زندگي حضرت صاحب سلام الله عليه ،زندگي همه انبيا عالم ،همه انبيا از اول ،از آدم تا حالا همه شان اين معنا بوده است كه در مقابل حكومت جور ،حكومت عدل را مي خواستند  درست كنند.15

ايشان در جاي ديگر مي فرمايند:

« توده هاي آگاه وظيفه شناس و دين دار اسلامي تشكيل شده قيام كنند و حكومت اسلامي تشكيل دهند».1

«تصريح و ترويج ارزشهاي اسلامي »

قيام امام حسين (ع) تجلي ارزشهاي الهي و انساني بود ترويج روحيه ايثار ، فداكاري محبت و عشق به خدا، اهميت به دستورات الهي  و در نهايت  شهادت در راه معبود همه و همه تصريح به ارزشهاي اسلامي بود.

امام خميني نيز با  اقتداي به امام حسين عليه السلام توانست اين نهضت عظيم را به ثمر  رساند و مجددا به احياي ارزشها در جامعه اسلامي بپردازد.

«تاثير  پذيري ياران و پيروان انقلاب از نهضت عاشورا»

از همان روزهاي اوليه انقلاب حاميان انقلاب پيروان واقعي آن رامردم با  تمسك به نام و ياد امام حسين حركت ديني و اسلامي خودشان را آغاز نمودند آنها گويي از لحظه به لحطه حماسه عاشورا  درس گرفته بودند وشايد همين تدبر وتعمق در حماسه عاشورا آنها را از مردم كوفه متمايز  مي سازد.

و ياران امام خميني ياراني با وفا و صبور و مقاوم مي شوند. با نگاهي مبارزات سياسي ملت ايران و شعار هاي آنان به راحتي انسان تاثير عاشورا  را مي بيند . مردم از همان آغاز انقلاب با هم ندا در دادند كه «نهضت ما حسيني است،رهبر ما خميني است» «حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست»

«كل ارض كربلا ،كل يوم عاشورا».

 منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 104 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

وقتي اوضاع زمانه آنگونه شد که شناخت حق از باطل دشوار و صعب گردد، اصلي ترين وظيفه ي رهبر ديني نشان دادن صراط مستقيم و مبارزه با انحراف ها و تحريف ها است. اگر امام حسين در زمان امام صادق و يا امام رضا مي بود، بي ترديد همان گونه عمل مي کرد که آن دو بزرگوار عمل کردند.

براي نهضت ما نيز چنين آينده اي که در آن بازار عرصه ي افکار، داغ باشد، قابل پيش بيني است؛ از اين رو لازم است روحانيت ده ها برابر گذشته، خود را تجهيز کند. روحانيت احتياج به تقويت دارد؛ احتياج به برنامه و کار منظم و حساب شده دارد. در برابر روحانيون مردم قرار دارند که به مراتب بيشتر از گذشته به هدايت و راهنمايي و ارشاد احتياج دارند. روحانيت بايد به سرعت به فکر چاره بيفتد و تا اين سيل عظيم به راه نيفتاده است، خود را براي مقابله با آن آماده کند.

اينکه روحانيت شيعه توانسته است در طول تاريخ منشأ حرکت هاي بزرگ بشود، ولي روحانيت هاي ديگر نتوانسته اند، دو دليل عمده دارد:

دليل اول، ويژگي خاص فرهنگ روحانيت شيعه است. خود فرهنگ شيعي يک فرهنگ زنده و حرکت زا و انقلاب آفرين است. اين فرهنگي است که از روش علي و از انديشه هاي او تغذيه مي کند. اين فرهنگي است که در تاريخ خود عاشورا دارد. صحيفه سجاديه و دوره امامت و عصمت دويست و پنجاه ساله دارد. هيچ يک از فرهنگ هاي ديگر چنين عناصر حرکت زايي در خود ندارند.

دليل دوم، اينکه روحانيت شيعه- که به دست ائمه شيعه پايه گذاري شده است- از ابتدا اساسش تضاد با قدرت هاي حاکم بوده است. به قول حامد آلگارد در همان کتابي که ذکرش گذشت، اساس روحانيت شيعه بر انکار حقانيت پادشاه است. روحانيت شيعه از نظر معنوي متکي به خدا و از نظر اجتماعي متکي به مردم است و هيچ گاه جزء دولت نبوده است؛ اما در مقابل، مثلاً روحانيت تسنن از همان ابتدا، وابسته به دستگاه حاکم بوده است. از همان زمان که ابويوسف به سمت قاضي القضات هارون منصوب شد و در عين حال سمت مفتي اعظم را هم به دست آورد، مشخص بود که ديگر پايگاهي در ميان مردم نمي توانست داشته باشد.در زمان خود ما افرادي نظير شيخ محمد عبده که از روشنفکران و روحانيون اهل تسنن مصر است، وقتي اعتبار پيدا مي کند که آقاي خديو عباس به اسمش ابلاغ صادر مي کند والا مردم مصر مفتي بودن او را بي اعتبار مي شمارند و يا شيخ محمد شلتوت، مصلح بزرگ مصري را بايد جمال عبدالناصر به اسمش ابلاغ صادر کند و وقتي که در اتاقش مي نشيند، مي بايد عکس جمال عبدالناصر بالاي سرش باشد. مشخص است که اين افراد ديگر نمي توانند پايگاه مردمي داشته باشند و نخواهند توانست عليه قدرت حاکم قيام کنند؛ اما روحانيت شيعه از ابتدا براساس بي نيازي از قدرت هاي حاکم پايه گذاري شد و هميشه سلاطين و بزرگان مجبور بودند آستان آنها را ببوسند و پيشاني به درگاه آنها بسايند.

پس سر ديگر اينکه روحانيت توانست انقلاب ها را رهبري کند، استقلال است و اين حقيقت که آنها هيچ گاه عضو دستگاه هاي دولتي و غيردولتي نبوده اند، در آينده هم بايد اين ارزش ها براي روحانيت محفوظ بماند.

دولت هايي که مردم هرگز طبل حمايت از ايشان را بر دوش نکشيدند، مگر از ترس و ناآگاهي خويش؛ چرا که مردي چون خميني که عشق آگاهانه حسين را در سينه داشت، سکوت در مقابل ستمکاري را دفاع از ستمکار مي داند... و فرياد آگاهي و آگاهي دادن به مردم را سر مي داد که افسوس که نمي دانيم ارمغان اين دين بزرگ براي ما چيست و ما را به کجا مي کشاند... .

و چه با درد فرياد مي کند که، اي سران اسلام! به داد اسلام برسيد! اي علماي نجف به داد اسلام برسيد! اي علماي قم به داد اسلام برسيد! رفت اسلام؛ اسلامي که با زحمات فراوان پيامبر و ائمه حفظ و به دست ما رسيده است، اسلامي که برنامه ي زندگي و حکومت دارد.

و چه زيبا رايحه ي خوش بيداري در قلب هاي عاشق مردم وزيدن مي گيرد و اتحاد و يکپارچگي، ايران را، ملت و مليت را درهم مي کوبد و تنها يک پرچم و آن هم اسلام است که حلقه اتصال مردم مي شود... .

درد نفاقي که از رحلت رسول اکرم زمانه بر دوش خود مي کشيد و غفلت چند صد ساله اي که بيداري مي طلبيد، زحمت و رنجي که معاويه پايه ريز آن بود و اسلام دردمندي که جز به حکومت اندک علي عدالت را در چهره استعمار شده اش نيافته بود... از جمل تا صفين و خوارج که دردهاي حکومت علي بودند و حکومت ايشان که نه به خاطر علي و حق حکومت علي، بلکه به خاطر مهجوريت اسلامي که مردم با علي بايد مي شناختندش و بعد از علي ناشناخته ماند و مردي که ملت را به آگاهي مي خواند تا علم خسته اسلام را بالا برند.

اتحاد، ريشه مي دواند و نفاق جاي خود را به اتحاد مذهبي مي دهد و ماه محرم، اين ماه نهضت سربلند حسين به نهضت 15 خرداد و محرم ملهم از نهضت حسيني ختم مي شود.

آثار و نتايج نهضت عاشورا

شهادت مظلومانه سيدالشهدا و يارانش در کربلا، تأثيري بيدارگر و حرکت آفرين داشت و خوني تازه در رگ هاي جامعه ي اسلامي دواند و جو نامطلوب را شکست و امتدادهاي آن حماسه، در طول تاريخ، جاودانه ماند؛ حتي در همان سفر و اسارت اهل بيت نيز تأثيرات سياسي اين حادثه در انديشه هاي مردم آشکار شد. گروهي از اسرا را که به شام مي بردند، چون به تکريت رسيدند، مسيحيان آنجا در کليساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشته شدن حسين ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند. به شهر « لينا» هم که رسيدند، مردم آنجا همگي گرد آمدند و بر حسين و دودمانش سلام و درود فرستادند و امويان را لعن کردند و سربازان را از آنجا بيرون کردند؛ چون خبر يافتند مردم « جهينه» هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند، وارد آن نشدند. به قلعه « کفرطاب» رفتند، به آنجا نيز راهشان ندادند. به حمس که وارد شدند، مردم تظاهرات کردند و شعار دادند:« اکفراً بعد ايمان و ضلالاً بعد هدي؟» و با آنان درگير شدند و تعدادي را کشتند.(1) برخي از تأثيرات حماسه عاشورا از اين قرار است:

1. قطع نفوذ ديني بني اميه بر افکار مردم؛ 2. احساس گناه و شرمساري در جامعه به سبب ياري نکردن حق و کوتاهي در اداي تکليف؛ 3. فرو ريختن ترس ها و رعب ها از اقدام و قيام عليه ستم؛ 4. رسوايي يزيديان و حزب حاکم اموي؛ 5. بيداري روح مبارزه در مردم؛ 6. تقويت و رشد انگيزه هاي مبارزاتي انقلابيون؛ 7. پديد آمدن مکتب جديد اخلاقي و انساني

( ارزش هاي نوين عاشورايي و حسيني)؛ 8. پديد آمدن انقلاب هاي متعدد با الهام از حماسه ي کربلا؛ 9. الهام بخشي عاشورا به همه ي نهضت هاي رهايي بخش و حرکت هاي انقلابي تاريخ؛ 10. تبديل شدن « کربلا» به دانشگاه عشق و ايمان و جهاد و شهادت، براي نسل هاي انقلابي شيعه؛ 11. به وجود آمدن پايگاه نيرومند و عميق و گسترده ي تبليغي و سازندگي در طول تاريخ، بر محور شخصيت و شهادت سيدالشهدا.

از نهضت هاي شيعي پس از عاشورا، مي توان « انقلاب توابين»، « انقلاب مدينه»، « قيام مختار»، « قيام زيد»، و حرکت هاي ديگر را نام برد.

تأثير حماسه عاشورا را در انقلاب هاي بزرگي که در طول تاريخ، بر ضد ستم انجام گرفته، چه در عراق و ايران و چه در کشورهاي ديگر، نبايد از ياد برد. « فرهنگ شهادت» و انگيزه جهاد و جانبازي که در انقلاب اسلامي ايران و هشت سال دفاع مقدس در جبهه ها جلوه گر بود، گوشه اي از اين تأثيرپذيري است. شعار« نهضت ما حسينيه، رهبر ما خمينيه» که در مبارزات ملت مسلمان ايران بر ضد طاغوت طنين افکن بود و نيز شور حسيني جبهه هاي رزم ايران، گواه روشن تأثيرگذاري کربلا در قرن ها پس از آن حماسه ي مقدس است. خون او تفسير اين اسرار کرد، ملت خوابيده را بيدار کرد.(2)

کل يوم عاشورا

هر روز عاشورا و هر سرزمين، کربلاست:« کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا». اين جمله و شعار، نشان دهنده ي پيوستگي و تداوم خط درگيري حق

و باطل در همه زمان ها و مکان هاست. عاشورا و کربلا، يکي از بارزترين حلقه هاي اين زنجيره طولاني است. هميشه حق و باطل رو در روي همند و انسان هاي آزاده، وظيفه ي پاسداري از حق و پيکار با باطل را بر عهده دارند و بي توجه گذشتن از کنار صحنه حق و باطل، بي ديني است.

امام خميني بارها به اين نکته مهم توجه دادند؛ از جمله در ايام جنگ تحميلي(3) و در پيامي به مناسبت 17 شهريور فرمودند:« عاشورا، قيام عدالتخواهان با عددي قليل و ايمان و عشقي بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشين و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود که اين برنامه، سرلوحه ي زندگي امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهايي که بر ما گذشت، عاشوراي مکرر بود و ميدان ها و خيابان ها و کوي و برزن هايي که خون فرزندان اسلام در آن ريخت، کربلاي مکرر».

« 17 شهريور، مکرر عاشورا و ميدان شهدا مکرر کربلا و شهداي ما مکرر شهداي کربلا و مخالفان ما مکرر يزيد و وابستگان او هستند».(4) نبرد عاشورا، گرچه از نظر زمان، کوتاه ترين درگيري بود( نيم روز)، ولي از نظر امتداد طولاني ترين درگيري با ستم و باطل است و تا هر زمان که هر آرزومندي آرزو کند که کاش در کربلا بود و در ياري امام شهيدان، به فيض و فوز عظيم شهادت مي رسيد( يا ليتنا کنا معکم فنفوز فوزاً عظيما)(5)، عرصه ي کربلا گرم و درگيري عاشورا داير است؛ آنگونه که حسين، وارث آدم و ابراهيم و نوح و موسي و عيسي و محمد است، پيروان عاشورايي او نيز وارث خط سرخ جهاد و شهادت اند و پرچم کربلا را بر زمين نمي نهند و اين جوهر تشيع در بعد سياسي است.

شيعه بايد آب ها را گل کند/ خط سوم را به خون کامل کند/ خط سوم خط سرخ اولياست/ کربلا بارزترين منظور ماست/ شيعه يعني تشنه ي جام بلا/ شيعگي يعني قيام کربلا/ شيعه يعني بازتاب آسمان/ بر سر ني جلوه ي رنگين کمان/ از لب ني بشنوم صورت تو را/ صوت « اني لا اري الموت» تو را/ شيعه يعني سالک پا در رکاب/ تا که خورشيد افکند از رخ نقاب/ اين سخن کوتاه کردم والسلام/ شيعه يعني تيغ بيرون از نيام.(6)

يکي از نويسندگان محقق مي نويسد:« ما يقين داريم که اگر حسين در زمان ما بود، از قدس، جنوب لبنان و بيشتر مناطق اسلامي کربلاي دومي مي ساخت و همان موضعي را مي گرفت که در برابر معاويه و يزيد ايستاد و از همه مدعيان اسلام و تشيع و از آنان که بر قدس و جنوب لبنان مي گريند و در اعلاميه ها، سخنراني ها و صفحه ي مطبوعات بر سر فلسطين و لبنان معامله مي کنند و در خيابان ها و مجامع، سلاح با خود حمل مي کنند، بيش از تعدادي که در کربلاي اول کنار آن حضرت ايستادند و ياريش کردند، او را ياري نمي کردند.»(7) اين ديدگاه، ردکننده ي نظريه اي است که کربلا و قيام حسيني را تکليفي خاص امام مي داند که نمي توان از آن تبعيت کرد.

وقتي اباعبدالله الحسين ضرورت قيام بر ضد سلطه ستمگري را- که حلال را حرام مي کند و عهد الهي را شکسته، برخلاف سنت پيامبر عمل مي کند و تجاوزکارانه عمل مي نمايد- در خطبه ي خويش مي آورد و اين صفات را در سلطه ي يزيدي محقق مي داند، در پايان مي افزايد:« فلکم في اسوة»(8): در کار من براي شما الگوي تبعيت است. اين سخن مي رساند که گستره ي زمين و زمان، کربلا و عاشوراست و هميشه و همه جا بايد با الهام از اين مکتب، بر ضد ستم قيام کرد و در راه آزادي و عزت، فداکاري نمود.

امام خميني فرموده است:« اين کلمه ي کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا، يک کلمه ي بزرگي است... همه روز بايد ملت ما اين معني را داشته باشد که امروز روز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم کربلاست و بايد نقش کربلا را ما پياده کنيم. اين انحصار به يک زمين ندارد. انحصار به يک افراد نمي شود. قضيه کربلا منحصر به يک جمعيت هفتاد و چند نفري و يک سرزمين کربلا نبوده، همه ي زمين ها بايد اين نقش را ايفا کنند»(9).

 

کامل هاشمی بازدید : 59 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

حاضر بودن، گواهي دادن و کشته شدن در راه خدا، در فرهنگ قرآني، از شهادت با تعبير « قتل في سبيل الله» ياد شده است:« و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لکن لا تشعرون»(1): به کساني که در راه خدا کشته مي شوند مرده نگوييد، بلکه آنان زنده اند؛ ولي شما درک نمي کنيد.

 نيز، خداوند مشتري اموال و جان هاي کساني است که در راه او مي جنگند، مي کشند و کشته مي شوند و پاداش بهشت از خداوند مي گيرند:« ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون...»(2)؛

اين فداکاري و از جان گذشتگي در راه خدا و دين، نهايت رستگاري انسان مؤمن است و آنان که جان خويش را بر سر دين مي نهند، هم به کاميابي ابدي در آخرت مي رسند، هم شهادت شان سرچشمه ي الهام و الگوي فداکاري براي ديگران محسوب مي شود.

در دوران سيدالشهدا شرايطي پيش آمده بود که جز با حماسه ي شهادت، بيداري امت فراهم نمي شد و جز با خون عزيزترين انسان ها، نهال دين خدا جان نمي گرفت؛ اين بود که امام و اصحاب شهيدش، عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه ها رفتند تا با مرگ خونين خويش، طراوت و سرسبزي اسلام را تأمين و تضمين کنند و اين سنت، همچنان در تاريخ باقي ماند و « شهادت»، درس بزرگ و ماندگار عاشورا براي همه ي نسل ها و عصرها گشت.امام خميني در اين زمينه مي فرمايد:« خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علي است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است»(3).

آري کسي مي تواند به اين جايگاه رسد که رشته هاي علايق جسماني و حيات مادي را گسسته باشد و عشق به حيات برتر، او را مشتاق شهادت سازد.

گذشتن از اين موانع و رسيدن به آن وارستگي و رهايي از تعلقات، ايماني بالا مي طلبد و به همين جهت است که شهادت، نزديک ترين طريق و راه ميان بر براي رسيدن به خدا و بهشت است؛ چه اينکه رزمندگان اسلام در جنگ تحميلي با همان روحيه شهادت طلبي به مصاف استکبار جهاني رفتند و به دنيا ثابت کردند پيروان و فرزندان خلف اهل بيت بوده و هستند.

شعارهاي « شهيد قلب تاريخ است»، « شهادت هنر مردان خداست»، « شهيد نظر مي کند به وجه الله» و نامگذاري عمليات در جنگ تحميلي، خيابان ها، مدارس، دانشکده ها، ميدان هاي شهرها و ... به نام شهداي کربلا همه نشان از ايمان و عشق به امام حسين و راه و هدف او است.

از الفباي برجسته ي نهضت عاشورا و از روحيات والاي حسين بن علي و يارانش، عنصر « شهادت طلبي» بود؛ يعني مرگ در راه خدا را « احدي الحسنيين» دانستن و دريچه اي براي وصول به قرب خدا و بهشت برين ديدن و از اين رو شيفتگي و بي صبري براي درک فضيلت شهادت داشتن.

حل اين معما( آگاهانه سراغ مرگ رفتن) تنها با درک و برداشت متعالي تر از زندگي والا و کرامت انساني ميسر است؛ اينکه امام حسين هم از شهادت خود آگاه است و با همين علم، به کربلا مي رود، به همين نکته برمي گردد. آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگي ننگين مي داند:« لا اريالموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».

اين فرهنگ، پذيرفته ي همه اقوام و ملت هاست و اين نوع مرگ انتخابي و آگاهانه، مکمل حيات شرافتمندانه است؛ نه در تناقض با آن؛ چون مرگ، پايان نيست تا کسي با انتخاب مرگ، به پايان يافتن خويش کمک کرده باشد. مرگ سرخ و شهادت، نوع کمال يافته تري از حيات است.

امام حسين با علم به شهادت در حادثه ي کربلا به آن قربانگاه رفت تا در سايه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق، حيات يابد. اين، هدفي است ارزشمند که مي سزد چون حسين هم قرباني آن گردد. سيدالشهدا اين راه را برگزيد و آن را پيش پاي بشريت گشود و روندگان اين صراط جاودانه، همه شاگردان مکتب عاشورايند.

اصحاب امام حسين نيز در شب عاشورا، يک به يک برمي خاستند و اين روحيه را ابراز مي داشتند و از مرگ، هراسي در دلشان نبود.

علي اکبر هم در مسير راه کربلا، وقتي کلمه ي استرجاع را از زبان امام حسين شنيد و حضرت خبر از آينده همراه با شهادت او داد، پرسيد:« السنا علي الحق؟»: مگر بر حق نيستيم؟ فرمود: آري، علي اکبر گفت:« يا ابة لا نبالي بالموت»: پس چه ترسي از مرگ؟

حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتي از امام پرسيد، آيا من نيز کشته خواهم شد؟ امام (4) پرسيد: مرگ در نظرت چگونه است؟ پاسخ داد: شيرين تر از عسل( احلي من العسل)(5). اينها همه نشان دهنده ي اين روحيه و انديشه است که مرگ در راه عقيده و شهادت در راه خدا، آرزوي قلبي وارستگاني است که رشته ي تعلقات دنيوي را بريده و به حيات برين و رزق الهي در سايه ي شهادت دل بسته اند و نيز در رجزهاي آن حضرت، مرگ را بر زندگي ذلت بار ترجيح دادن و اين عبارت مي درخشد:« الموت اولي من رکوب العار»(6).

امام خميني فرمود:« مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگي سياه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ايم تا فردا فرزندان مان در مقابل کفر جهاني با سرافرازي بايستند.»(7)

تأثيرگذاري

تأثيري که حادثه ي کربلا و قيام حسين بن علي بر انديشه مردم جهان، حتي غيرمسلمانان داشته، بسيار است. عظمت قيام و اوج فداکاري و ويژگي هاي ديگر امام و يارانش سبب شده که اظهارنظرهاي بسياري درباره ي اين نهضت و حماسه آفرينان عاشورا داشته باشند. نقل سخنان همه ي آن کسان کتاب قطوري مي شود؛ به ويژه که برخي از نويسندگان غيرمسلمان مستقلاً درباره ي اين حادثه کتاب نوشته اند. در اينجا تنها تعدادي اندک از اين نظرها( از مسلمانان و غيرمسلمانان) آورده مي شود:

مهاتما گاندي( رهبر استقلال هند): من زندگي امام حسين، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافي به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد يک کشور پيروز گردد، بايد از سرمشق امام حسين پيروي کند.

محمدعلي جناح( قاعد اعظم پاکستان): هيچ نمونه اي از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسين از لحاظ فداکاري و تهور نشان داد، در عالم پيدا نمي شود. به عقيده من تمام مسلمانان بايد از سرمشق اين شهيدي که خود را در سرزمين عراق قربان کرد، پيروي نمايند.

چارلز ديکنز( نويسنده معروف انگليسي): اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاي دنيايي بود، من نمي فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنين حکم مي نمايد که او فقط به خاطر اسلام، فداکاري خويش را انجام داد.

عبدالرحمن شرقاوي( نويسنده مصري): حسين شهيد راه دين و آزادگي است. نه تنها شيعه بايد به نام حسين ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار کنند.

و اين بود جزئي از گستره ي تأثيرگذاري حماسه ي حسيني بر آيندگان و دانشمندان جهان. انقلاب اسلامي نيز در اين خط سرخ شهادت گام گذاشت و چه قيام ها و جنبش هاي مردمي اي که با تأثير از اين انقلاب به وجود آمدند؛ و مردم ايران با الگوگيري از نهضت حسيني به خاطر بقا و عظمت اسلام و حکومت قرآن، براي حفظ ناموس و شرف مردم، براي اصلاح حال امت، به خاطر امر به معروف و نهي از منکر، به خاطر دفاع از مظلوم و مصالح عموم قيام کردند و اين قيام براساس اخلاق و شهامت و مصلحت عامه بود و جهادي به قصد دفع رذيلت و نشر فضيلت به شمار مي رفت. ملت هاي مظلوم و دربند و ستمديده با تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي، بيدار شدند، تظاهر به ديانت را به تعمق و ايمان بدل کردند.

حسين به خلق عالم آموخت که حامي آزادي و عدالت باشند. او نحوه ي امتناع از قبول ستم و رد استعمار را نشان داد. او غيرت، شجاعت، فداکاري، پايداري در برابر مصيبات و ثبات بر طريق حق را تعليم داد.

امر به معروف و نهي از منکر

در فرهنگ عاشورا، حاکميت ظلم يزيدي بزرگ ترين منکر اجتماعي است و مبارزه براي حاکم ساختن حق و قطع سلطه ي ستم، معروفي عظيم است.

امر به معروف و نهي از منکر، از مهم ترين فلسفه هاي حماسه خونين کربلاست. سيدالشهدا در وصيتي که نوشته و به برادرش محمد حنفيه مي سپارد، مي فرمايد:« اني ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظلما، انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي، اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنکر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب». اين جملات به وضوح، نقش امر به معروف و نهي از منکر را در حرکت عاشورايي امام نشان مي دهد. در زيارتنامه آن حضرت هم در اين موضوع مطرح است:« اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتيت الزکاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر و جاهدت في سبيل الله حتي اتاک اليقين». اين تعبيرات، نشان دهنده ي عمق اين فريضه ي ديني است که در متن جهاد خونين هم جلوه گر مي شود و دامنه ي امر به معروف و نهي از منکر، از واجبات و محرمات جزئي و فرعي و فردي، حتي به قيام براي اقامه ي قسط و سرنگوني حکومت باطل و تغيير نظام فاسد اجتماعي هم گسترش مي يابد.

 منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 81 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در حالي كه اكثر انقلاب‌هاي معاصر، سرچشمه ايدئولوژيك خود را از ناسيوناليسم، بورژوازي، كمونيسم و... مي‌گرفتند، مردم ايران به رهبري امام خميني،اسلام را به عنوان ايدئولوژي انقلابي خود برگزيدند. دليل بروز چنين رفتاري از مردم ايران بيش از هر چيز به فرهنگ سياسي ايرانيان باز مي‌گردد. باتوجه به آنكه مهم‌ترين منبع فرهنگ سياسي ايران، مباني ديني و به طور خاص مذهب شيعه است و بخش عمده‌اي از رفتار سياسي مردم نيز از اين منبع متأثر است، بنابراين حركت اسلامي مردم ايران در بهمن 57 نيز از اين منبع ناشي شده است.

از اين رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامي به عنوان تبيين كننده و تطبيق دهنده‌ي انديشه‌هاي اسلامي با جامعه‌ي ايراني به بررسي تأثير نهضت حسيني بر انقلاب اسلامي با تأكيد بر مقوله شهادت خواهيم پرداخت.

غلبه اصوليون بر اخباريون، شيعيان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسيم نمود. بنابر اعتقاد اصوليون، در عصر حضور معصومين، حاكميت و اختيارات آن توسط ائمه اعمال مي‌گردد ولي در زمان غيبت، از يك سو به دليل حكمت الهي و اقتضاي قاعده لطف كه زمين خالي از حجت نباشد، و از سوي ديگر از آنجا كه حفظ نظم اسلامي بايد به دست كسي انجام شود كه آگاهي كاملي از احكام اسلام و قوانين آن داشته باشد، حق حاكميت اسلامي و ولايت تصرف در امور اجتماعي و سياسي برعهده جامع‌الشرايط گذاشته شده است. 1

 از اين رو با تثبيت و نهادينه شدن اجتهاد و تقليد، عملاً جامعه شيعه به دو گروه اقليت مجتهد و اكثريت مقلد تقسيم گرديد و رهبري و هدايت ديني مردم و استنباط احكام اسلامي، به عنوان يكي از كارهاي ويژه مهم روحانيت درآمد. اين رويداد رابطه‌اي ناگسستني در تمام مراحل زندگي ميان مردم و روحانيت بوجود آورد كه طي آن روحانيت سعي در برقراري ارتباط با مردم و گروه‌هاي مختلف نمود.اين ارتباط به حدي قوي شكل گرفت كه نقش روحانيت شيعه در مسائل سياسي و اجتماعي ايران در زمان‌هاي مختلف غير قابل انكار مي‌نمايد. 2

بنابراين در نظام روحانيت شيعه، به واسطه وجود مسأله تقليد، نوعي رابطه معنوي ميان توده مردم و رهبران مذهبي ايجاد شده است. به طوري كه مردم تحت دستورات و نظرات رهبري قرار داشته و نوعي هم نوايي ميان آنان شكل گرفته است. اين همنوايي باعث شكل‌‌گيري قيام‌ها، جنبش‌ها، نهضت‌ها و در نهايت انقلابي اسلامي گرديده است.

شهيد مطهري با اذعان به اين مطلب كه در طول تاريخ، روحانيون و علماي تسنن، سخنان و طرح‌هاي اصلاحي بيشتري نسبت به علماي شيعه ارائه كرده‌اند، معتقد است كه آنها نتوانسته‌اند يك حركت اصلاحي عميق بوجود بياورند. به اعتقاد شهيدمطهري علماي شيعه با اينكه كمتر در اين زمينه‌ها حرف زده‌اند در طول يكصد سال اخير حركتهايي را رهبري كرده‌اند كه نظير هيچ كدامشان حتي در ميان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانيت مسيحي و امثال اينها...3

به عقيده شهيد مطهري، اين مسئله كه روحانيت شيعه در طول تاريخ منشا حركت‌هاي بزرگ شده است، دو دليل عمده دارد. دليل اول ويژگي خاص فرهنگ روحانيت شيعه است. به اين معنا كه فرهنگ شيعي يك فرهنگ زنده، حركت‌زا و انقلاب آفرين است. اين فرهنگ كه از روش و انديشه‌هاي امام علي (ع) تغذيه مي‌كند، فرهنگي است كه در تاريخ خود عاشورا، صحيفه سجاديه، دوره امامت و عصمت دويست و پنجاه ساله داردو اين در حالي است كه هيچ يك از فرهنگهاي ديگر چنين عناصر حركت‌زائي در خود ندارند. دليل دوم از نظر شهيد مطهري اين است كه روحانيت شيعه كه به دست ائمه شيعه پايه‌گذاري شده است براساس تضاد با قدرتهاي سلطه‌گر، انكار حقانيت پادشاهان و بي‌نيازي از قدرتهاي حاكم پايه‌گذاري شده است. روحانيت شيعه از نظر معنوي متكي به خدا و از نظر اجتماعي متكي به مردم است و هيچگاه جزو دولت نبوده است. بنابراين مهمترين دليلي كه روحانيت توانسته انقلاب را رهبري كند، استقلال است و اين حقيقت كه آنها هيچگاه عضو دستگاه‌هاي دولتي وغير دولتي نبوده‌اند و از آنها ابلاغ نمي‌گرفته‌اند. 4

بنابراين در مي‌يابيم كه سنت اعتراض عليه حكومت‌هاي جبار، سنت شهادت، جاودانگي روح سنت بست‌نشيني و پناه‌گيري در جوار اماكن متبركه، مرثيه‌خواني و عزاداري براي شهيدان تاريخ و ... از جمله منابع قدرت سنتي شيعيان محسوب مي‌گردند5 كه بدون درك آنهانمي‌توان فهم درستي از انقلاب اسلامي بدست آورد.

يكي از اين مقولات، شهادت‌طلبي است كه پيوند ناگسستني با قيام امام حسين(ع) و واقعه عاشورا، دارد بطور يكه در طول تاريخ بهره‌برداري هرمنوتيكي روحانيان شيعه از قرآن، سنت و عاشورا، ظرفيت انقلابي گسترده‌اي در اختيار آنان گذاشته است.

مفاهيم شهيد و شهادت در دين اسلام از تعبير خاصي نسبت به اديان ديگر برخوردار مي‌باشد. شهادت، مرگي از راه كشته شدن است كه شهيد آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبير قرآن «في‌سبيل‌الله» انتخاب مي‌كند. در واقع شهدا سعادت‌منداني به شمار مي‌آيند كه عمري را در خدمت به اسلام و مسلمين گذرانده‌اند و در آخر نيز عمر فاني خود را به فيض عظيمي كه دلباختگان به لقاءالله آرزو مي‌كنند بخشيده‌اند. از اين رو ‌آنان جايگاهي والا دارند، زيرا زندگاني خويش را در راه هدفي الهي با سرافرازي به خيل شهداي راه حق پيوند زده‌اند.

در اسلام شهادت صفتي از «حيات معقول» به شمار مي‌رود و شهيد پس از پيامبر از مقام و جايگاهي برتر برخوردار مي‌باشد. از اين رو در قرآن مجيد، حدود ده آيه به صورت صريح درباره كساني كه در راه خدا كشته شده‌اند وجود دارد. زنده بودن شهيد، رزق شهيد، آمرزش گناهان شهيد،ضايع نشدن عمل شهيد، مسرت وخوشحالي شهيد، وارد شدن در رحمت الهي و رستگاري شهيد از جمله مسائلي مي‌باشند كه در اين آيات به آنها اشاره شده است.

به مصداق آيات شريفه 169 تا 175 سوره آل عمران كه مي‌فرمايد: «البته نپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده‌‌اند بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتي كه از خداوند نصيبشان گرديده شادمان اند و به آن مؤمنان كه هنوز به آنها نپيوسته‌اند و بعداً در پي آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند كه از مردن هيچ نترسند و از فوت متاع دنيا هيچ غم مخورند. و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اينكه خداوند اجر اهل ايمان را هرگز ضايع نگرداند.» 6 در دين اسلام شهيد همواره زنده است و حيات و ممات او همواره صفتي براي حيات طيبه محسوب مي‌گردد.

از اين رو روحانيون شيعه در طول تاريخ طي سخنراني‌هاي خود با تفسير روزآمد آيات و روايات، و همچنين استفاده از نمادهاي اسلامي نظير شهادت، امام حسين، كربلا، عاشورا، پيامبر، امام ، عدالت و مفاهيم مقابل آن مانند ظلم، فساد، يزيد و ... و بيان قول، فعل و تقرير معصومان، بر افكار عمومي جامعه تأثير گذاشته‌اند و فرهنگ سياسي جامعه را دچار تحول اساسي نموده و هويت‌سازي كرده‌اند.

بنابراين استفاده از عناصر شهادت‌طلبي و الگوي كربلا را مي‌توان از جمله منابع قدرت روحانيان محسوب نمود. الگويي كه در ايام محرم قوي‌ترين نيروي ملي و بسيج اجتماعي را در اختيار روحانيت قرار مي‌دهد به شكلي كه تمام ملت به سوي يك سوگواري با احساسات شديد تا آن درجه سوق داده مي‌شوند كه باور كردن آن براي كساني كه شاهد آن نبوده‌اند بسيار مشكل است.

اين امر بويژه در دورانهايي كه مبارزه عليه عامل خارجي انجام مي‌گرفت از نتايج و اجتماع گسترده‌تري برخوردار مي‌شد. به اين صورت كه مؤلفه‌هاي مذهب شيعه و همچنين فضايي كه در جامعه ايران نسبت به مظلوميت امام حسين وجود داشت،‌عامل تقويت كننده رفتار سياسي روحانيون مي‌گرديد. به اين ترتيب، ايدئولوژي، فرهنگي سياسي و زمينه‌هاي تاريخي ايران، شرايطي را فراهم مي‌آورد كه رهبران مذهبي و روحانيون عالي‌ رتبه بتوانند مردم را بسيج نموده و بر حوادث و رويدادهاي سياسي جامعه تأثير بگذارند.

روحانيون مي‌توانستند حادثه عاشورا را بازسازي نموده و آن را با گفتمانهاي جديدي وارد عرصه سياسي ايران نمايند. از آنجايي كه سلطه خارجي براساس شرايط غير عادلانه‌اي ايجاد مي‌شود، بنابراين مي‌توانستند همانند «يزيد» را در فرهنگ سياسي ايران تشابه‌سازي نمايند و به اين ترتيب، مردمي كه سالها در عزاي امام حسين گريه كرده‌اند و از قيام وي، درس غيرت و شهادت فرا گرفته‌اند را وارد عرصه سياسي و اجتماعي‌اي نمايند كه زمينه‌ساز اعتراض عليه سلطه خارجي مي‌باشد.

در اين ميان امام خميني با دركي كه از دين و به تبع آن فقه سياسي و مقولات فقه سياسي داشت، مسائل را به صورت متمايزي نسبت به فقهاي پيش از خود مورد توجه قرار داد. امام خميني با اعتقاد به اينكه «زندگي سيد‌الشهدا‌، زندگي حضرت صاحب سلام‌الله عليه، زندگي همه انبياء عالم، همه انبيا از اول، از آدم تا حالا همه‌شان اين معنا بوده است كه در مقابل جور، حكومت عدل را مي‌خواستند درست كنند.» 7 مبارزه عليه رژيم جائر پهلوي را سرمشق زندگي خود قرار دادند.

از اين رو امام خميني، تقيه، امر به معروف و نهي از منكر، جهاد و شهادت را به صورت متفاوتي با فقهاي قبلي تفسير كرد و با توجه به ربط وثيقي كه بين اين چهار مقوله برقرار مي‌نمود، هنگامي كه شهادت امام حسين و عاشورا و كربلا و عبارت «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» را در نظر مي‌گرفت، تفسيري از قيام امام حسين به دست مي‌داد كه مي‌توانست كنش انقلابي عليه رژيم پهلوي را برانگيزاند.

در واقع امام خميني بيش از هر متاله شيعه كه داراي منزلي قابل قياس با وي باشد، خاطره كربلا را با احساس حادي از ضرورت سياسي به كار گرفته است. 8 مردمي كه در طول چهارده قرن حماسه محمد، علي، زهرا، حسين،‌زينب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه‌‌ها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از امام خميني شنيدند و علي و حسين را در چهره او ديدند. 9

زيرا انديشه سياسي امام به دليل خصلت ديني و ماهيت مكتبي خود،‌ از پيوند عميق و ناگسستني با نهضت حسيني برخوردار بوده است. چرا كه از ديدگاه امام خميني اسلام تنها به عبادت و برگزاري آئين‌هاي ديني ختم نمي‌شود ، بلكه دعوت وي به آگاهي و بيداري ملل جهت فهم دين،‌برقراري ارتباط فرد با اجتماع، ‌برقراري ارتباطات فرهنگي، داشتن استقلال فكري و احساس مسئوليت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمين، نشان از آميختگي اسلام با تمام وجوه زندگي انسان در قرائت ديني امام داشت.

در اين راستا امام خميني با ارايه تفسير جامع وهمه جانبه از تعاليم ديني، تلاش نمود بنيان فكري و ايدئولوژيكي جنبشهاي اسلامي را غنا و قدرت بخشد. از اين رو ايدئولوژي اسلامي در ايجاد و گسترش دامنه نفوذ و پيروزي انقلاب اسلامي نقش مهمي ايفا نمود. از اين رو بايد انقلاب ايران را به حساب آورد. زيرا مخالفت همه جانبه امام با رژيم شاهنشاهي و نفي سلطنت از سوي ايشان، به مفاهيم اساسي تشيع نظير امامت، شهادت، اطاعت از مرجعيت روحاني، ولايت فقيه و ...، رنگ و بوي ايدئولوژيكي داد و نقش بسيار مهمي در بنا نهادن سنگ انقلاب و پيش بردن آن به سمت پيروزي نهايي ايفا نمود.

در واقع ايدئولوژي تشيع كه يك حس پرخاشگري عليه ظلم و مبارزه در راه خدا و در نهايت شهادت‌طلبي را در پيروان خويش زنده نگاه مي‌دارد،‌ با تلاش امام خميني در رأس گروه‌هاي مذهبي بر اذهان عمومي مسلط شد و با توجه به نفود عميقي كه در سطح جامعه داشت، به وسيله شبكه بسيار وسيع روحانيت در شهرها و روستاها گسترش يافت و توانست با بسيج عمومي مردم جايگزين ايدئولوژي حاكم گردد. 10

وقتي به عبارات امام درباره عاشورا رجوع مي‌كنيم، ابتكار انقلابي امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده مي‌نماييم: «تمام انبيا براي اصلاح جامعه آمده‌اند و همه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداي جامعه بشود. سيدالشهدا روي همين ميزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد تا جامعه اصلاح بشود.» 11

در واقع امام خميني با اعتقاد به اين امر كه قيام و شهادت سيد‌‌الشهدا(ع) بايد ملاك عمل اجتماعي مسلمانان قرار گيرد،‌ نهضت حسيني را مبناي حركت خويش در انقلاب اسلامي قرار داد. «آنچه كه سيدالشهدا عمل كرد و ‌آن ايده‌ اي كه او داشت و آن راهي كه او رفت و آن پيروزي كه بعد از شهادت براي او حاصل شد و براي اسلام حاصل شد، (روحانيون) به [براي] مردم روشن كنند و بفهمانند به صد نفر، مي‌شود مقابله با يك همچو ظالمي داراي همه چيز كرد.» 12

از اين رو امام در مورد رسالت ملت در مقام عاشورا مي‌گويد: «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سرلوحه زندگي در هر روز و د رهر سرزمين باشد. همه روز بايد ملت اين معنا را داشته باشد كه امروز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را پياده كنيم. انحصار به يك زمين ندارد انحصار به يك عده و افراد نمي‌شود، همه زمين‌ها بايد اين نقش را ايفا كنندو همه روزها»13 «اين دستور آموزنده هم تكليف است و هم مژده. تكليف از آن جهت كه مستضعفان با عده‌اي قليل، عليه مستكبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم، مأمورند چونان سرور شهيدان قيام كنند. و مژده بدين جهت كه شهيدان ما در شمار شهيدان كربلا قرار داده است.» 14

امام خميني كه استقلال كشور را در عصر خود در خطر مي‌ديد، خطاب به علما و مردم مسلمان ايران اعلام نمود كه «امروز روزي نيست كه به سيره سلف صالحان بتوان رفتار كرد، با سكوت و كناره گيري همه چيز را از دست خواهيم داد.» 15 به عقيده امام، «تكليف ماها را حضرت سيد‌الشيهدا معلوم كرده است: درميان جنگا ز قلت عدد نترسيد.» 16 «قيام ايشان با تعداد كم به خاطر آن بود كه عذر را از ما ساقط كند»17 «حضرت سيد‌ الشهدا به همه آموخت كه در مقابل ظلمف در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد.» 18

بنابر همين مقولات، منابع قدرت در انديشه امام خميني به دو دسته مادي و معنوي تقسيم مي‌گردند. از اين رو امام ضمن توجه به منابع مادي قدرت (مسائل نظامي دفاعي) به عنوان عوامل تأمين كننده نظم و امنيت، بيشترين اهميت را به منابع معنوي مي‌دادند. امام قدرت حقيقي را از آن خدا و اسلام مي‌دانستند و در زمينه منابع معنوي قدرت، تأكيد زيادي بر باورهاي ذهني مردم داشتند. از اين رو امام خميني امدادهاي غيبي، ايمان مردم، وحدت و روحيه شهادت‌طلبي را از عوامل پيروزي انقلاب اسلامي مي‌دانستند و معتقد بودند «عشق به شهادت و عشق به لقاءالله، پيروزي مي‌آورد. پيروزي را شمشير نمي‌آورد، پيروزي را خون مي‌آورد.» 19

اعتقاد شهيد مطهري بر اين مبنا بود كه «جهاد اسلامي، امر به معروف و نهي از منكر، وظيفه نوعي و ديني و اجر و پاداش شهيدان گرديد و مردمي كه سالها اين آرزو را كه در زمره ياران امام حسين باشند در سر مي‌پروراندند و هر صبح و شام تكرار مي‌كردند. «يا ليتني كنت معكم فافوز فوزاً عظيما»، بناگاه خود رادر صحنه‌‌اي مشاهده كردند كه گويي حسين را به عينه مي‌ديدند. مردم صحنه‌هاي كربلا، حنين، بدر، احد، تبوك، و ... را در جلوي خويش مي‌ديدند و همين باعث شد كه به پا خيزند و از سرچشمه‌هاي عشق به خدا، وضو بسازند و يك سره بانك تكبير بر هر چه ظلم و ستمگري است بزنند.» 20

در شرايطي كه انديشه‌ها و رفتار امام خميني، سكوت در مقابل حكومت باطل و بي‌تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نمي‌تابيد، محمد‌رضا شاه پهلوي سعي در كنترل و يا خنثي نمودن مذهب از جهات سياسي مي‌نمود، او كه تلاش مي‌كرد با اعمال فشار بر مدارس علوم ديني آنها را بي‌روح نگه دارد،‌ علماي مذهبي، را «ارتجاع سياه» و مبارزين مسلمان را «عوامل مرتجعين سياه» لقب داد.

شاه كه در اوج قدرت‌طلبي خود از يك سو غافل از آن بودكه يك فرد شيعه مسلمان و مؤمن همه چيز را حتي مسائل و موضوعات سياسي و حكومتي را نيز در قالب مذهب و با زبان و مفاهيم مذهبي تفسير و توجيه‌ مي‌كند. 21 از سوي ديگر گمان مي‌كرد با تبعيد امام خميني به خارج از كشور، مبارزه‌طلبي ايشان را نيز از صحنه تحولات آتي ايران خارج كرده است.

اين در حالي بود كه امام در آثار دوران تبعيد خود بر لزوم پاي‌فشاري بر نهضت حسيني و احكام اسلامي بيش از پيش پاي مي‌فشردند: «اسلام را عرضه بداريد و درعرضه آن به مردم، نظير عاشورا به وجود بياوريد...» 22 زيرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براي ملت ما تا آخر دهر.» 23

با توجه به آنكه حركت سيد‌الشهدا (ع) يك اقدام كاملاً سياسي بود كه حضرت شرعاً خود را مكلف به آن مي‌دانست هدف نهايي و فلسفه و جودي اين قيام نيز تلاش براي تشكيل حكومت اسلامي بود.

در اين راه كه حضرت (ع) كاملاً به سرنوشت حركت آگاهي داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه اسلامي مي‌پنداشت. از اين رو حتي آگاهي از شهادت نيز مانعي در سر راه امام حسين و يارانش ايجاد نكرد. زيرا سيد‌الشهدا (ع) در هر حال خود را پيروز مي‌دانست، چرا كه ملاك پيروزي، انجام تكليف مبارزه با ظلم و تلاش براي برپايي حكومت عدل بود.

بدين سان بود كه امام خميني به عنوان رهبر انقلاب، درهاي جديدي را در تحليل صحيح و بهره‌بري كامل و اساسي از قيام امام حسين گشود و نهضت حسيني را سرمشق و الگوي انقلاب اسلامي قرار داد. زيرا امام خميني نيز معتقد بود كه «سيد‌الشهدا (ع) به تكليف شرعي الهي مي‌خواست عمل بكند. غلبه بكند، تكليف شرعيش را عمل كرده، مغلوب هم بشود، تكليف شرعيش را عمل كرده، قضيه تكليف است.» 24

در واقع امام خميني قيام سيد‌‌الشهدا (ع) را يك الگوي بزرگ مي‌داند كه از نقطه نظر فقهي و عمل به وظايف و تكاليف ديني، بايد سرمشق قرار گيرد.

تأكيد بر قيام عاشورا و فرهنگ شهادت ‌طلبي نزد امام خميني از چنان اهميتي برخوردار بود كه ايشان حتي در وصيت‌نامه سياسي الهي خود نيز به تذكر در اين باب پرداخته‌اند: «ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما صلوات الله و سلامه عليهم در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي از ابعاد آن است، در حبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راه براندازي حكومتهاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. و ما امروز مفتخريم كه مي‌خواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم و اقشار مختلفه ملت ما در اين راه بزرگ سرنوشت‌ساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدا مي‌كنند.» 25

در پايان با توجه به آنچه ذكر شد در مي‌يابيم كه انقلاب اسلامي ايران از بسياري از جهات وامدار نهضت حسيني و مقولاتي نظير شهادت‌طلبي عاشورايي مي‌باشد. در واقع اسلام به عنوان ايدئولوژي انقلاب از سوي امام خميني با مفاهيم عاشورايي آميخته شد و مردمي‌ترين انقلاب قرن بيستم را رقم زد. در اين انقلاب نفي سلطه و مبارزه با بيگانگان از يك سو و شهادت‌طلبي و آزادگي به شيوه‌ي حسيني از سوي ديگر مد نظر امام خميني و مردم مسلمان ايران قرار گرفت. از اين رو نهضت حسيني به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثير بسزايي نخست در شكل‌گيري مبارزات عليه رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي و سپس در جبهه‌هاي جنگ عليه تجاوزگران خارجي به جاي گذاشت.

پي‌نويس‌ها:

1.             امام خميني، شئون و اختيارات ولي فقيه، ترجمه ولايت فقيه از كتاب البيع، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميف 1369، ص 61.

2.             نقش بارز روحانيت در تاريخ معاصر ايران را مي‌توان در نهضت تنباكو، انقلاب مشروطه، لغو قرارداد 1919، مخالفت با جمهوري‌خواهي رضا شاه، نهضت ملي شدن صنعت نفت، قيام 15 خرداد 1342، كاپيتولاسيون سال 1343، انقلاب اسلامي و .... مشاهده نمود.

3.             مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، ص 179.

4.             همان، صص 184 ـ 186.

5.             علي‌اصغر كاظمي، بحران نوگرايي و فرهنگ سياسي در ايران معاصر، تهران، قومس، 1376، ص 128.

6.             قرآن مجيد، سوره آل عمران، آيات 169 ـ 171.

7.             صحيفه نور، ج 20، ص 191.

8.             حميد عنايت، تفكر نوين سياسي اسلامي، تهران،‌ سپهر، 1362، ص 271.

9.             مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121.

10.           جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، قم، دفتر نشر معارف،‌1382، صص 140ـ 137.

11.           صحيفه نور، ج 15، ص 59.

12.           همان، ج 17، ص 61.

13.           همان، ج 4،‌ص 202.

14.           همان، ج 1، ص 57.

15.           همان، ج 1، ص 44.

16.           همان، ج 17، ص 59.

17.           همان، ج 4، ص 42.

18.           امام خميني(ره)، قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني (ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، چاپ اول، بهار 1373، ص 55.

19.           صحيفه نور،‌ج 16، صص 69ـ 70.

20.           مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121.

21.           همان، صص 40ـ 41.

22.           ر. ك: روح‌الله خميني، نامه‌اي از امام موسوي...، ص 181.

23.           صحيفه نور، ج 2، ص 11.

24.           همان، ج 4، ص 16.

25.           وصيت نامه سياسي ـ الهي امام خميني، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 16.

 

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 92 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

در طول تاريخ افرادي بوده اند كه براي مبارزه با بي عدالتي جانفشاني كرده و گاه حتي موفق هم بوده اند اما فقط نام و نشاني از آنان در تاريخ باقي مانده و به مرور زمان خاطره رشادت هاي آنان از اذهان مردم پاك شده است ولي به راستي چه اتفاقي مي تواند سبب شود تا قيام عاشوراي امام حسين(ع) پس از اين همه سال زنده و جاويد بماند و بهترين و مناسب ترين الگوي عملي و اخلاقي ديگرقيام ها در طول تاريخ تا به امروز عليه ظلم و ستم و بيدادگري باشد؟

آيت الله جوادي آملي معتقد است كه اگر كسي عاقل شد، عادل هم است و اگر كسي عادل بود عاقل هم است و در تبيين علت گريه بر سيدالشهدا(ع) مي گويد: ما براي اينكه چنين درختي را خواستند قطع كنند و بريدند، اشك مي ريزيم و ناله مي كنيم... در جريان سيدالشهدا، در حقيقت انسان براي مظلوميّت عدل و عقل اشك مي ريزد.

با اين حال بايد اذعان كرد بيداري اسلامي كه اينك اغلب كشورهاي اسلامي را در برگرفته است نشأت يافته از انقلاب اسلامي ايران است كه سرچشمه حقيقي خود را از نهضت عاشوراي امام حسين(ع) اخذ كرده است.

اين اعتقاد اگرچه در بدو آغاز تظاهرات هاي مردمي منطقه دور از ذهن بسياري از دولتمردان آن بود اما بسياري از كارشناسان سياسي و افرادي اعم از بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي به اين مساله اشاره و اعتراف كردند كه احتمال وقوع انقلاب اسلامي و مردمي، مشابه انقلاب ايران در مصر بسيار محتمل است.

وي كه از بدست گرفتن اداره امور كشور توسط گروه هاي اسلام گرا با بهره مندي از بحران سياسي آن زمان نگران بود پيش بيني اش درست از آب درآمد و اكنون گروه هاي اسلام گرا درصدد حذف رژيم جعلي اسرائيل در منطقه و توجه عميق تر به ارتباط با جمهوري اسلامي ايران هستند، همان اتفاقي كه در تونس، ليبي و اردن و ديگر كشورهاي خاورميانه رخ داد.

صدور انقلاب اسلامي متاثر از قيام عاشورا

شيمون پرز رئيس رژيم غاصب صهيونيسم در سخناني درباره اوضاع اخير مصر و بروز اعتراضات مردمي در اين كشور تاكيد كرد كه اگرچه تمامي اقدامات حسني مبارك مطابق خواست اسرائيل نبوده اما اين رژيم احترام زيادي براي وي قائل است، زيرا يكي از اقدامات مهم مبارك حفظ صلح! با اسرائيل بوده است.

كارشناسان سياسي معتقدند شباهت تحركاتي كه از تونس آغاز شد و با گذر از اردن و ليبي و... امروز آتش سركش آن مصر را درنورديده است به طور حتم برگرفته از پيامي است كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران با تأسي از نهضت عاشورا سال ها پيش مطرح كرده بود.

چرا كه امام خميني(ره) ايمان داشت اسلام دروازه هاي ظلم را خواهد گشود و با صدور انقلاب، بذر استعمارستيزي و مقابله با استكبار را به تأسي از اصول اسلام و نهضت حسيني در سراسر گيتي خواهد پراكند.

اما به راستي چرا انقلاب اسلامي ايران كه متاثر از قيام عاشورا بود توانست زمينه هاي عالي خود را به ديگر جوامع آزاديخواه در بند صادر كند و جرقه انقلاب را در اين كشورها بيفروزد و پايه هاي قدرت پوشالي غرب در منطقه را متزلزل كند؟

در پاسخ به اين سؤال حجت الاسلام و المسلمين محمد حسين نيك فال نويسنده و عضو هيات علمي دانشگاه، جرقه بيداري اسلامي در منطقه و وقوع انقلاب اسلامي ايران را قيامي تأسي يافته از نهضت قيام امام حسين(ع) مي داند و قيام هاي رخ داده در جهان و تاريخ را به دو دسته تقسيم مي كند.

وي معتقد است: برخي قيام ها در راه فضايل انساني و برخي براي منافع شخصي و گروهي اتفاق مي افتند.

نيك فال ادامه مي دهد: قيام هايي كه در راه فضايل انساني شكل مي گيرند دو ويژگي را در خود جاي داده اند ؛ نخست اينكه محدود به يك دوره زماني نبوده و با گذر زمان از بين نمي روند و دوم قيام هايي كه شكست در آنها معنايي ندارد.

اين استاد دانشگاه در گفت و گو با گزارشگر كيهان مي گويد: با شاخص هايي كه از قيام امام حسين (ع) سراغ داريم مي توان نهضت عاشورا و قيام امام خميني(ره) را جزو اين دسته از انقلاب ها برشمرد كه تنها در مسير فضايل ديني وانساني شكل گرفته اند.

الگوي عاشورايي قيام هاي عدالت خواهانه

حضرت امام خميني(ره) معتقد بودند كه محرم و قيام حسيني باعث زنده ماندن اسلام در طول تاريخ بوده است.

رئيس پژوهشكده حكمت اسلامي مي گويد: نگاه فلاسفه اسلامي به ويژه فلاسفه شيعه به واقعه عاشورا «قدسي» است، نه يك پديده جزئي و صرفا تاريخي.

حجت الاسلام عليرضا قائمي نيا، رئيس پژوهشكده حكمت اسلامي درباره رويكرد فيلسوفان اسلامي به خصوص فلاسفه شيعه به واقعه عاشورا به فارس مي گويد: نگاه فلاسفه اسلامي به واقعه عاشورا قدسي است؛ خدا با ايده هاي قرآني پيوند دارد.

وي تصريح مي كند: دست خدا را در واقعه عاشورا مي توان ديد كه چگونه تاريخ را رقم زده و چگونه تاريخ را تغيير داده، البته الگوي حسيني به صورت توأمان تاثيرات اجتماعي و اعتقادي دارد و هيچ گاه متوقف نخواهد شد و موتور محركه تفكر اسلامي است.

قائمي نيا در توضيح اين موضوع مي گويد: فلاسفه اسلامي بر اين باور هستند كه «محرم» اسلام را زنده نگه داشته است كه مي تواند در هر عصر و تاريخ خاص، نمود داشته باشد.

رئيس پژوهشكده حكمت اسلامي تاكيد مي كند: فلاسفه شيعه نگاه الگويي به محرم دارند كه صرفا پديده تاريخي و جزئي نيست بلكه فراتاريخي است كه مانند واقعه درخشان تاريخي مي تواند الگوي حركت ها در طول تاريخ شود و تكرارپذير است؛ همان گونه كه امام خميني(ره) فرمود پيروزي انقلاب اسلامي را مرهون محرم است.

تاثيرات انقلاب اسلامي ايران از قيام حسيني

با بررسي و تحليل اهداف نهضت انقلاب اسلامي ايران به ريشه هاي مشترك انقلاب ايران و نهضت عاشورا مي رسيم كه ارتباط و پيوستگي اين دو را نمايان مي كند.

حجت الاسلام نيك فال در اين زمينه معتقد است: هدف امام حسين(ع) در روز عاشورا همان هدفي است كه امام خميني در جريان انقلاب اسلامي ايران دنبال كرد. به طور مثال مي توان به افشاگري هاي امام راحل اشاره داشت. امام حسين(ع) به معرفي چهره فاسد و تصوير واقعي از سياست هاي پليد بني اميه پرداخت و همين اتفاق كه در مورد نهضت امام حسين(ع) رخ داد و پس از عاشورا چهره واقعي بني اميه براي مردم آشكار و منجر به سقوط آل اميه شد را مي توان در نهضت امام خميني ديد. امام در سخنراني هاي خود چهره زشت و ننگين و نوكرمآبانه شاه را كه قبل از آن به شكلي ديگر براي مردم جلوه گري مي كرد هويدا ساخت.

اين عامل را بايد برگرفته از بصيرت و آگاهي دانست، تا جايي كه حضرت قاسم مرگ را از عسل شيرين تر مي داند كه مشابه همين بصيرت را در انقلاب اسلامي ايران مي توان ديد.

نيك فال مي گويد: در انقلاب اسلامي مي بينيم شهيد مدني در تبعيد مي گويد هر چه بيشتر در تبعيد بمانم گناه شاه بيشتر و ثواب من بيشتر است. اما موضوع بعدي بحث رهبري پيشگام است. حضرت اباعبدالله الحسين فرمودند كه به من امر كردند اول باشم و امام حسين هم در همه برنامه ها اول بود همچنان كه در جبهه شهادت ابتدا فرزند خودشان يعني حضرت علي اكبر(ع) را راهي ميدان جنگ كردند.

اين استاد دانشگاه مي گويد: تنها آزادي و آزادگي و مبارزه با ظالمان زمانه در راه زنده ماندن دين هدف قيام امام حسين (ع) بوده كه به الگوي تمامي ملت هاي آزاديخواه جهان مبدل شده است و انقلاب اسلامي ايران نيز به عنوان حركتي متاثر از قيام حسيني شكل گرفت .

بيداري اسلامي متاثر از نهضت عاشورايي

«آثار و تبعات نهضت عاشورا بر انقلاب اسلامي ايران و نهضت امام راحل بسيار زياد بود و مصداق آن را مي توان عظيم ترين راهپيمايي در سال 57 در روز تاسوعا و عاشورا عنوان كرد كه مردم ما با همان روحيه سلحشوري و معنويت به خيابان ها آمدند و در همان جا بود كه كمر رژيم طاغوت شكسته شد

جهانگير كوثري، نايب رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي با بيان اين عبارات تاكيد دارد كه بستر تحركات اسلام گرايانه در روز عاشورا و توسط امام حسين (ع) پايه ريزي شده است.

وي مي گويد: پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تظاهرات هاي مردمي نشان دهنده اين بود كه مردم چقدر به اعتقاداتشان پايبندند مخصوصا نهضت امام حسين(ع) نه تنها در ايران بلكه در كشورهاي شيعي و مسلماني كه به ائمه معصومين اقتدا مي كنند به عنوان الگو پيش روي مردم قرار دارد و به همين علت حزب الله لبنان و گروه هاي جهادي ديگر شكل گرفته است.

اين نماينده مجلس شوراي اسلامي در ادامه به گزارشگر كيهان مي گويد: فداكاري و از خودگذشتگي كه امام حسين و ياران وفادارايشان داشتند الگوي خوبي بود و اين كه همه موجودي خود را به صحنه نبرد بردند و تا از ارزش هاي اسلامي و الهي كه پيامبر اعظم(ص) مبناي آن را در جامعه گذاشته بودند محافظت كنند كه مهم ترين آن امر به معروف و نهي از منكر بود، بايد مورد احترام و اقتدا قرار گيرد.

كوثري مي گويد: متاثر از اين اقدام اباعبدالله الحسين(ع) ملت ايران هم به رهبري امام خميني اين چنين عمل كردند و الگويشان عاشورا و محرمي بود كه در سال 60 هجري پايه گذاري شد.

به اعتقاد اين وكيل مردم در مجلس شوراي اسلامي اين روزها با تحولات خاورميانه شاهديم كه چه جوامع شيعه و چه اهل تسنن در منطقه خاورميانه ايثار و فداركاري و از خود گذشتگي كه نشأت گرفته از نهضت عاشورا بود را الگو قرار داده اند و با نثار جانشان به دنبال كوتاه كردن دست استكبار و ظلم و جور حاكمان در كشورشان هستند.

موضوعي كه صادق شهبازي، عضو شوراي مركزي جنبش عدالتخواه دانشجويي در گفت و گو با خبرنگار سرويس گزارش كيهان الگو گرفتن از نهضت عاشورا را براي جاري كردن خواست خدا و آيين اسلام در جوامع مختص مسلمانان نمي داند.

وي مي گويد: انقلاب امام حسين (ع) و ياران وفادار ايشان پيامي فراگير و بسيار شفاف و روشن براي همه ملت هاي مسلمان و همچنين ملت هاي آزاديخواه و تحت ستم جهان داشت.

به اعتقاد وي، الگوپذيري قيام عاشوراي حسيني فقط به كشورهاي اسلامي اختصاص ندارد بلكه بسياري از ملت هاي آزاديخواه و غير مسلمان جهان نيز از قيام حسيني الگو گرفته اند.

وي به بيداري ملت هاي منطقه اشاره مي كند كه دولتهاي اروپايي و امريكا تاكنون هزينه گزافي براي پيشگيري از پيروزي اسلامگرايان پرداخته اند.

اين فعال دانشجويي همچنين ادامه مي دهد: مهم ترين استراتژي نظام سلطه متوقف كردن صدور انقلاب اسلامي با فشار به ايران اسلامي به عنوان پرچمدار الگوپذيري از قيام عاشورا و ترويج ايران هراسي در منطقه و جهان است.

شهبازي پيروزي انقلاب را فراتر از يك انقلاب بلكه تحول بزرگي در عرصه سياسي، اجتماعي، اقتصادي و حتي فرهنگي و بيداري اسلامي در ميان ملل مسلمان مي داند كه پذيرفتن اقتدار ايران اسلامي حداقل اعتراف محافل غربي خواهد بود .

البته ناگفته نماند كه بصيرت و آگاهي مردم شرط موثر پيروزي و تداوم و استمرار انقلاب اسلامي در دوران مبارزه با رژيم ستم شاهي بود و آگاهي هاي عميقي كه در مـيان مـلت ايران پديد آمد مرهون رهنمودهاي امام خميني(ره) به عنوان بنيانگذار جمهوري اسلامي بود و پس از آن نيز رهبري امام خامنه اي توانست نظام اسلامي در ايران را از چالش هاي مختلفي عبور دهد و بر اقتدار ملي و منطقه اي جمهوري اسلامي بيفزايد.

كارشناسان غربي نيز به اين نكته اذعان دارند كه انـقلاب اسـلامي بـلوك بنديها و نـظام دوقـطبي تـثبيت شده در نظام بـين الملل جهان را درهم ريخت.

ولايت و شهادت دو خطر براي دشمن

دو اصل از اصول اساسي در دين مبين اسلام ولايت و شهادت عنوان مي شود.

دو عاملي كه هميشه موجب هراس دشمنان بوده و معبري براي دستيابي به پيروزي شده است.

حجت الاسلام نيك فال با اشاره به اين دو عامل مي گويد: وفاداري ياران سيدالشهدا(ع) در كربلا و جانفشاني آنها براي احكام اسلام و عشق به شهادت علت پيروزي و ماندگاري قيام عاشورا بود. امام حسين قيام خود را براي ماندگاري اسلام مفيد مي داند و مرگ را براي خود دلچسب برمي شمارد درست مثل گردن بندي براي يك دختر جوان.

وي به شرايط كنوني جوامع اسلامي اشاره مي كند و مي گويد: در همين زمان كه استكبار جهاني با شناخت عناصر اصلي اسلام يعني شهادت و ولايت به كمرنگ كردن اين دو عنصر در جوامع اسلامي پرداخت اما تاثير آن به خاطر بيداري اسلامي كه رخ داده است محال است كه اتفاق بيفتد تا جايي كه انديشمندان غربي هم به اين موضوع اعتراف مي كنند. همان طور كه مهاتماگاندي مي گويد: من براي هند ارمغان جديدي نياوردم بلكه از مطالعاتم از نهضت عاشورا پي بردم كه اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجب است همان راهي را بپيماييم كه

حسين بن علي(ع) پيمود.

و يا دانشمندان ديگري كه معتقدند حسين با قرباني كردن عزيزترين افراد خود درس فداكاري و جانبازي به دنيا آموخت.

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 57 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

قیام امام حسین به عنوان یک مکتب فکری، قیام فطرتهای ظلم ستیز در مقابل طاغوت زمان بود و آنچه امروز در جهان عربی اسلامی شاهد آن هستیم که به فرموده ی مقام معظم رهبری بیداری اسلامی است، بیداری همان فطرتهایی است که در مکتب فراگیر و جهان شمول امام حسین بارور شد. این نوشته تحلیلی است تطبیقی بر بیداری اسلامی و نهضت حسینی.

 اگر بیداری اسلامی را به بیداری باورهای اسلامی و قیام علیه طاغوتهایی که سعی در از بین بردن مظاهر اسلام دارند تعریف کنیم می توان گفت این بیداری، میراث نهضت امام حسین است که محرم سال 61 هجری اولین حرکت بیداری اسلامی را شاهد بود قیامی که به لحاظ دارا بودن نقاط توانمند ایدئولوژیکی قویترین نهضت در تاریخ اسلام به شمار می آید و مبنای غالب جنبشها و نهضت های اسلامی از جلمه قیام توابین، قیام مختار، قیام زیدبن علی و قیام طرفداران اسماعیل بن جعفر الصادق (ع) و امام خمینی (ره) بوده است که علت آن ویژه گی برجسته و جهان شمول قیام امام حسین می باشد زیرا یک جنبش آنگاه که جوانب متعدد اعتقادی، اجتماعی در آن لحاظ گردد و از هر جهت خواستگاه آزاده گان و آزاد اندیشان شود تبدیل به نهضت و مکتبی فکری می گردد یعنی قیامی متفکرانه برای اصلاح جامعه و تغییر در روند جاری یک مجموعه.

 اما برای اثبات الگو پذیری دو یا چند چیز از یک اصل لازم است به نقاط مشترک آنها دست یافت و با وجود اصول مشترک قاطعانه قضاوت کرد که این حرکت از آن اصل الگو گرفته است از این رو ما به عوامل قیام امام حسین و نیز اهداف آن نکاتی را گفته سپس به آنچه که امروز عامل این نهضتها شده است خواهیم پرداخت تا با تطبیق اهداف و عوامل مشترک روشن شود که بیداری اسلامی میراث نهضت حسینی است.

 امام حسین (ع) پس از روی کار آمدن یزید که علناً به فسق تجاهر می کرد و بی پروا هنجارشکنی می نمود و سعی در محو نمودن مظاهر و اصل اسلام داشت با به وجود آمدن دو وضعیت مناسب که به آن اشاره خواهد شد حرکتشان را به سمت کوفه آغاز کردند. طبیعی بود که امام حسین با یزیدی که کفر خود را اظهار کرده بود بیعت نکند و ظلم او را تحمل ننماید. یزید در ضمن اشعار زیر علناً به کفر خود اقرار می کند:

 لیت اشیاخی ببدر شهودا                             جزع الخزرج من وقع الاسل

 لا هـلـو واستهلو افـرحـاً                              ثـم قـالوا یا یزیـد لا تـشـل

لعبت هاشم بالملک فلا                   خـبر جـاء و لاوحـی نــزل

 لست من خندف ان لم انتقم             من بنی احمد ما کان فعل(حماسه کربلا، ترجمه نفس المهموم، ص 409)

 اما دو وضعیتی که به حرکت امام حسین سرعت بخشید درخواست توام با تهدید ولید حاکم مدینه برای بیعت گرفتن از امام حسین بود (الفتوح5/11)

 

و دوم آن که کوفیان با ارسال نامه های فراوان و دعوت از حضرت برای پذیرش زعامتشان حجت را تمام کرده بودند اگر چه پس از آن به رسم دیرینشان پیمان شکنی کردند (الکامل فی التاریخ 4/20 تاریخ طبری 4/264-263)از طرفی گویا بستر تاریخ اقتضا می کردند ناجی آن اسلام که در آن روز با یزید به انحطاط می رفت، حسین بن علی باشد.

 

از این رو امام حسین با بیان سه هدف کلی قیام خود را آغاز نمود. اهدافی که ماهیت قیام را آشکار و با دادن جان عزیز خود و عزیزانش و اسارت بازوان توانمند قیام، مکتبی فراگیر پدید آورد که در هر روز تاریخ و تا ابدیت زمان جاودانه خواهد ماند.

 

اهدافی که امام قیام خود را برای تحقق آن شکل دادند احیای دین جدش، عمل به سیره ی پدر بزرگوارش و امر به معروف و نهی از منکر بود. (الفتوح 5/33- مناقب 4/89)اما چگونه این سه هدف می تواند خواستگاه همه ی ملل جهان در طول زمان باشد با تامل به پیامهای این سه هدف جهانشمولی آن را آشکار می سازد، امام حسین با بیان احیای دین جدش همانا آزادگی و حریت را می خواست زیرا درس و شالوده ی دین اسلام آزاده گی و حریت است و رستگاری در پرتو این دین رقم می خورد از این رو شعار پیامبر اسلام قو لو الا اله الا اله تفلحوا بود و با بیان عمل به سیره ی پدرش در حقیقت احیای عدالت با تمام مصادیقش را می خواست زیرا آنچه که علی را شهره ی عالم ساخت علاوه بر فضایل بی شمارش همانا عدالت خواهی و بسط آن در جامعه بود، (امام علی صدای عدالت انسانی، جرج جرداق) و با هدف امر به معروف و نهی از منکر ساختن جامعه ای آرام و آرمانی با حرکت به سمت کمال انسانی را نوید می داد حال آیا آزادگی و عدالت و کمال گرایی مختص به یک قشر و مذهب است یا خواستگاه اقوام و ملل جهان؟

 

اما این قیام که با به ثمر نشستن خون امام و هفتاد و دو یار جانبازش شکل گرفت دارای ابعاد وسیع تری بود گویا قیام امام به دو بخش شمشیر و سنان و زبان و بیان تقسیم شده بود که بخش اول آن را امام و یارانش تحقق بخشیدند و بخش دوم آن را علی بن حسین و عقیله بنی هاشم زینب کبری به عهده داشتند و چه نیکو هر دو گروه از عهده ی وظایفشان برآمدند زیرا اگر نبود روشنگری های امام سجاد و زینب بنت علی ابهامی که در ذهن مردم بواسطه ی سمپاشی های یزید و عمالش وجود داشت همیشه باقی می ماند و خون پاک سالار شهیدان و سرداران و سربازانش به هدر می رفت. این نهضت عظیم و مکتب عمیق دارای نقاط برجسته ی درس آموز بود که همان اهداف و نقاط برجسته تا به امروز سنگ بنای نهضتها شده است، آنچه در این قیام بیشتر جالب توجه است را می توان در موارد زیر خلاصه نمود.

 1- آنجا که دین در خطر اضمحلال و فراموشی است از بذل جان بهترین مخلوقات خدا نباید دریغ کرد و جان آنگاه که بر پا کننده ی عَلَم ایمان باشد ارزش می یابد و این مختص به یک قشر و گروه خاص نیست بلکه احرار عالم هر گاه اصول اعتقادی خود را در خطر می بینند تمام قد قیام

می کنند. و امام فرمود اگر با کشته شدنم دین جدم بر پا می ماند پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید. (ترجمه نفس المهموم-402)

 2- در سخت ترین شرایط حتی زمانی که بر حرکت خود پیروزی ظاهری نیز نمی بینند نباید ظلم پذیر بود زیرا به فرموده ی امام حسین مرگ سرخ به از زندگی ننگین است. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع))

 3- هدف یک نهضت زمانی جاودانه و اثر گذار خواهد بود که صبغه ی الهی داشته باشد نه آنکه مطامع شخصی و قشری در آن دخیل باشد زیرا هر آنچه با ذات لایفنای الهی پیوند بخورد بقا

می یابد و امام حسین نیز می فرماید: بخدا سوگند برای خواسته های شخصی و پراکنده کردن مسلمانان قیام نکردم. (الفتوح 5/33- مناقب 4/89)

 

4- هر گاه هدف مقدس و الهی باشد، آتش زدنها، یتیم شدنها، اسارت رنج و سختی همه زیبا خواهد بود چنان که حضرت زینب بازوی پر توان نهضت در پاسخ ابن زیاد می فرماید و ما رایت الاجمیلاً (ترجمه نفس المهموم ص 368)

 

5- اعظای یک انقلاب و نهضت در سخترین شرایط و در اوج اسارت باید با دشمن با عزت و اقتدار برخورد کند و انفعال نپذیرد چنان که حضرت زینب مقتدرانه در مقابل تحقیرهای یزید می فرماید انی لاستصغرک سپس شخصیت حقیر یزید را به باد سخنان حق و متقدرانه ی خود می گیرد و او را مجبور به انفعال می کند (ترجمه ی نفس المهموم ص 411)

 

6- اعضای نهضت به وظایف تعریف شده ی خود برای به نتیجه رسیدن حرکتشان باید عمل کنند آن چنان که امام حسین و علی بن حسین و زینب کبری انجام دادند.

 با آنچه گفته شد قیام امام حسین این گونه تعریف می شود که: حرکت امام شکل گیری نهضت و مکتبی فکری و عملی بود بر پایه ی بیداری فطرتها برای آزاده زیستن در پرتو عدالتی فراگیر و نیز مبارزه با ظلم و رسیدن به جامعه ای کمال گرا و دور از پلیدی گناه.

 این تعریف به خوبی جهان شمولی حرکت امام حسین را می رساند اما چگونه می توان علاوه بر آنچه از مکتب کامل امام حسین گفتیم آن را به بیداری اسلامی تطبیق و ارتباط دهیم؟ ما پیشتر یادآور شدیم که نهضت امام حسین (ع) سنگ بنای نهضتهای متعددی از جمله نهضت امام خمینی (ره) شد. آنچه که بیشتر نهضت امام حسین را به بیداری اسلامی ارتباط می دهد احیای آن حرکت عظیم توسط امام خمینی بود. امام با بیان این جمله ی معروف که این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و نهضت ما نهضت حسینی است با پرورش تفکر ولایت فقیه و عملیاتی ساختن آن توانست پس از گذشت سالها از قیام امام حسین دوباره آن تفکر را احیا نماید و با قیام در مقابل طاغوت زمان و براندازی آن، انقلاب اسلامی را به ثمر رساند. تفکر امام تفکر حسینی بود و نهضت او در طول همان نهضت و الهام گرفته از آن مکتب بود و آنچه که امروزه رهبران جنبشها و نهضتها در کشورهای اسلامی به صراحت آن را بیان می کنند تاثیر پذیری از نهضت امام خمینی است بنابراین با یک قیاس ساده می توان گفت: الگوی بیداری اسلامی نهضت امام خمینی است و نهضت امام متاثر از نهضت امام حسین است پس بیداری اسلامی میراث نهضت حسینی است. کلید واژه ی پر معنا و با مسمای بیداری اسلامی که از سوی رهبری مدبر و هوشمند نظام اسلامی مطرح شد حامل پیامهایی است که بررسی آن می تواند ما را در رسیدن به هدف این نوشتار یاری دهد.

مقام معظم رهبری با بررسی عالمانه و تحلیلی هوشمندانه و روشنگرانه حرکتهای ملتهای عربی اسلامی را بیداری اسلامی نامیدند و استدلالشان این است که همه ی این خیزشها با الله اکبر و نماز جمعه و جماعات توام است. عدالت خواهی و ظلم ستیزی و به سر آمدن تحمل تحقیرها از آن حاکمان و قدرتهای مستکبر و بیزاری از آمریکا و همفکرانش در شعارها و حرفها و خواسته هایشان روشن است. (سخنرانی مقام معظم رهبری در همایش بین المللی بیداری اسلامی)

 و به حق اشارات دقیق و عالمانه ای می باشد زیرا می بینم که جوانان و مجموعه ی انقلابیون در هر کوی و برزنی اقامه نماز به جماعت و جمعه دارند و شعار الله اکبر گویش روز و شبشان است، جان و مالشان را فدای هدف خود که آن را مقدس می شمارند می نمایند اندیشمندان آنها به روشنگری می پردازند، بر حکام خود که خود فروخته شدند و مظاهر دین و غیرت ملی آنها را به سخره گرفتند شوریده اند و خواهان حکومتی بر مبنای عدالت و حریتند. حال به مقایسه با آنچه پیشتر از نهضت امام احرار حسین بن علی گفتیم آیا نمی توانیم این بیداری اسلامی را میراث نهضت عظیم حسینی بدانیم؟

 آری قیام حسین قیام فطرتهای بیدار است و فطرت زمان و مکان و گروه نمی شناسد. و این خون حسین است که بر تارک تاریک زمان می درخشد و راه آزاده گی، عدالت خواهی، ظلم ستیزی و کمال گرایی را برای آیندگان روشن می سازد.

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 114 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

آنچه در عاشورا سال شصت و یک هجری اتفاق افتاد گرچه به ظاهر یک حادثه می نمود، امّا حماسه‌ای عظیم و تکان دهنده بود که وجدانهای خفته را بیدار کرد و خون رشادت و آگاهی را در رگها ی اُمّت اسلامی دوانید. در واقع عاشورا به مکتبی تبدیل گردید که ستمدیدگان را بر ضد ظلم شورانید. از این رو ائمه هُدی‌ (ع) بر حادثه کربلا به عنوان برنامه‌ای تحول آفرین، احیاگر و بسیج کننده تأکید داشتند و همواره می‌کوشیدند تا آن را زنده و سازنده نگه دارند.

امام خمینی (ره) که به حق در سخن و رهنمود، در قیام و عمل در حفظ میراث عاشورا اسوة بی‌بدیلی در تاریخ معاصر تشیع بود،‌ می‌فرمود: «دستور آموزندة کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشوار قیام عدالتخواهان با  عددی قلیل و ایمان و عشق بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد

آن رهبر فرزانه در عمل این دیدگاه خود را پیاده کرد وبا الهام از عاشورای حسینی در مقابل یزیدیان زمان ایستاد و بساط ظلم و ستم را از سرزمین ایران برچید.

رهبر کبیر انقلاب، پیوستگی انقلاب اسلامی با عاشورا را خودش اینگونه بیان می‌فرماید: «روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرّر بود و میدانها و خیابانها و کوی و بر زنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت کربلای مکرّر،..... هفده شهریور مکرر عاشورا و میدان شهداء مکرّر کربلا کاخ ستمگری را با خون در هم کوبید. کربلای ما کاخ سطنت شیطانی را فرو ریخت

تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از حماسه حسینی

امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از سرمشهای نهضت امام حسین(ع) توانست مسلمانان را رهبری کرده و انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند.

در  واقع انقلاب اسلامی ایران در پیروی از این سرمشها متأثر از قیام امام حسین (ع) است.

در این مقاله به صورت مختصر ضمن ترسیم برخی از سرمشهای نهضت امام حسین (ع)، تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از آنها با رهبری امام خمینی را تبیین خواهیم کرد.

سرمشهای نهضت امام حسین (ع)

1- سازش ناپذیری با باطل و ستم

امام خمینی (ره) بر ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیری با آن تأکید می‌ورزید و در هدف خویش در این راستا از قاطعیت، عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود.

امام خمینی (ره) این سخن استوار امام حسین (ع) را به یاد داشت که خطاب به برادرش محمد حنفیه فرمود: « یا اَخی وَ اللهِ لَوْ یَکُن فِی الدُّنیا مَلْجَاٌ وَ‌لا مَأوی لَما بایَعْتُ یَزیدَ‌بْنَ مُعاوِیَةَ؛‌

برادرم!‌به خدا سوگند اگر در دنیا پناه و پناهگاهی وجود نداشته باشد، هرگز با یزید بیعت نمی‌کنم.» بدین جهت فریاد زد: « [آیا] خمینی می‌تواند تفاهم کند با ظلم. خمینی آنجا  هم که بود مَجْد اسلام را حفظ می‌کرد، [آیا] می‌تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اکرم(ص) این قدر زحمت کشیده است.

[آیا] خمینی و امثال خمینی می‌توانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟»

امام حسین (ع) در منزل بیضه فرصتی بدست آورد تا با سپاهیان حُرّ سخن گوید و حقایقی را با آنان د رمیان بگذارد و دلیل قیام و انگیزة مبارزه خود را اعلام کند. آن حضرت در آنجا فرمود: «اَیُّها النّاسُ اِنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُستَحِّلاً لِحَرامِ اللهِ ناکِئاً عَهْدَهُ مُخالفاً‌لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ یَعْمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالْاِثْمِ وَ‌ الْعُدوانِ فَلَمْ یُغَیَّز عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ‌لاقَوْلٍ کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ؛ 

ای مردم!‌رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سلطان زورگویی را ببیند که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم می‌شکند، با سنت پیامبر خدا از در مخالفت برآمده، در میان بندگان خدا راه گناه و عداوت در پیش می‌گیرد، ولی او در مقابل چنین فرد جائری با عمل و یا گفتاری اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را به محل همان سطان زورگو [آتش جهنم] داخل کند

اما خمینی (ره) نیز هشدار می‌داد: «اینهایی که به امور جامعه و مصیبت‌های مردم اهتمام ندارند وازجنایاتی که در کشور اسلامی می‌شود غافلند و ساکتند و سرگرم خوردن ولذت بُردن و زندگی مادی خود هستند، مصداق همان آیه شریفه‌اند: (یَتمَتَّعونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تأْکُلُ الْاَنعامُ وُ‌النّارُ مَثْویّ لَهُمْ)؛ «بهره می برند و می خورند چنانکه حیوانات می‌خورند و جایشان جهنم است

 

2- فداکاری برای احیاء حق

زنده نگاه داشتن عاشورا به معنی زنده ماندن تمام ارزشهای والای الهی  انسانی است؛‌یعنی مصونیت جامعه در برابر تمام سلطه گریها،‌استبدادها و جهالتها و تلاش در جهت احیای فضایل و فداکاری در این راه. حضرت امام حسین (ع) انگیزه قیام خود را در این موضوع مهم و اساسی چنین بیان می‌دارد:‌

«اَلا تَرَوْنَ اِلّی الْحَقَّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ اِلَی الْباطِلِ لایَتناهی عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمؤْمِنُ فی لِقاءِ اللهِ فَاِنْی لا اَریَ الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةٌ وَالْحَیاةَ مَعَ‌الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماّ؛ 

آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل رو گردانی وجود ندارد. شایسته است [در چنین وضعی] انسان با ایمان به سوی دیدار پروردگار بشتابد. پس من مرگ را جزء سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملال و دلتنگی نمی‌دانم.»‌

امام خمینی (ره) نیز بررویش فضیلت و محور ذائل اهتمام می‌ورزید و در این راستا از هر گونه مجاهدت مضایقه نمی‌نمود. او برای رسیدن به چنین مقصد مقدسی قیام عاشورا را تذکر می‌داد و می‌فرمود: «سید الشهداء(ع) برای اسلام خودش را به کشتن داد.»  و می‌فرمود:‌«حضرت سید الشهداء (ع) را کشتند اما [این کشته شدن] اطاعت خدا بود، تمام حیثیت برای او بود. از این حیث هیچ شکستی در کار نبود

امام خمینی (ره) دربارة حرکت خودش  در راه احیای حق می‌فرماید:‌«من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خودش بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.» 

ودر جای دیگر آمادگی خود را برای شهادت در راه پیروزی انقلاب اعلام نموده و می‌فرمایند: «اگر با کشتن من انقلاب به نتیجه کامل خود برسد چرا به چنین امری راضی نباشم؟»

امام  در جهت محو عواملی که فضیلتها را از بین برده‌اند و نیز برای مبارزه با رژیم پهلوی به عنوان عامل رذالت و مانع احیای ارزشها فریاد می‌زند:« من هرگز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمی‌دهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت مسئول خواهم بود

 

3- تحول روحی

حضرت امام حسین (ع) در یاران و اصحاب خویش آنچنان تحوّل روحی و فکری ایجاد نمودند که هر کدام در فداکاری و ایثار بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند، مثل اینکه به یک کانون نور وصل شده بودند. همه می‌گفتند با قلب و سینه‌هایمان از تو دفاع خواهیم کرد:

 

گر بر کنم دل ازتو و بردارم از تو مهر

این مهر برکه افکنم آن دل کجا برم

 

امام حسین (ع) خود، یاران خویش را چنین معرفی می‌کندک

«اَمّا بَعْدُ فَاِنْی لااَعَلَمُ اَصْحاباً اَوْفی وَ‌ لا خَیْراً مِنْ اَصْحابی وَ لا اَهْلَ بَیْتِ اَبَرَّ وَ لا اَوَصَلَ وَ لا اَفْضَلَ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فَجَزاکُمُ اللهُ عَنّی خَیْراً».

اما بعد، من یارانی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیکوتر و بهتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. پس خداوند از طرف من به شما پاداش خی دهد.»‌

نمونه‌های وارستگی، ایثار و پایداری یاران و اهل بیت امام حسین (ع) را می توان در محورهای ذیل مشاهده کرد:

الف) وقتی آن حضرت در شب عاشورا فرمود: « اَلا وَ اِنّی قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمیعاً فی حِلَّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنّی ذِمامٌ». 

آگاه باشید که به همه شما اجازه دادم، پس همه شما بدون این که هیچ بیعتی از من بر شما باشد، بروید»، حضرت عباس (ع) دیگر برادران امام، پسران  برادرش و دو فرزند عبدالله بن جعفر نخستین کسانی بودند که سخن گفتند و خاطر نشان ساختند که ما چنین نخواهیم کرد. ما بعد از تو نخواهیم ماند و خداوند ما را بعد از تو زنده ندارد.

ب) در همین ماجراء مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: «وَاللهِ لَوْ عَلِمْتُ اَنّی اُقْتَلُ ثُمَّ اُحْیی ثُمَّ اُحْرَقُ حَیَاً ثُمَّ اُذْری- یُفْعَلُ ذلِکَ بی سَبْعینَ‌مَرَّةٌ – ما فارَقْتُکَ حَتّی اَلْقی حِمامی دُونَکَ فَکَیْفَ لا اَفْعْلُ ذلِکَ وَ اِنَّما هِیَ  الُکَرامَةُ الَّتی لاانْقِضاءَ لَها اَبَداً؛ 

به خدا سوگند اگر بدانم که کشته می‌شوم، سپس زنده می‌شوم، آنگاه زنده زنده سوزانده شوم و دوباره زنده‌ام کنند و به بادم دهند و هفتاد بار این کار تکرار شود،‌دست از تو بر ندارم تا مرگ خویش را در یاری تو دریابم. چگونه این کار را نکنم با اینکه جز یک کشتن نیست، سپس برای آن کرامتی است که هرگز پایان نمی پذیرد».

 

 

ج) در همان لحظات حساس به محمد بن بشر حضرمی که از اصحاب اما بود گفتند: به خدا جان او و جان خود را در راه خدا حساب می‌کنم. آیا بعد از حسین (ع) زنده بمانم؟‌وقتی که امام حسین (ع) سخن او را شنید فرمود: خدایت رحمت کند. برو او را از اسارت برهان. جواب داد: چگونه شما را رها کنم؟

د) در لحظات واپسین شب عاشورا دو نفر از یاران ما با هم شوخی می‌کردند. بُریر از زهَاد و پارسایان و عارفان وارسته، در آن موقع حساس از شدت شادمانی در پوست خویش نمی‌گنجید و مدام لبخند بر لبهایش جاری بود و مزاح می‌کرد، به نحوی که حالت سرور او اعتراض و انتقاد عده ای از اصحاب را بر انگیخت و موجب تعجب آنان شد.

ه) در شب عاشورا، وقتی امام حسین (ع) فرمود هر کس از اصحاب و یاران بماند فردا شهید می‌شود،‌ قاسم که این سخنان را شنید، عرض کرد: آیا من هم از کشته شدگان خواهم بود؟ امام (ع) به او پاسخ مثبت داد، اما قبل از آنکه به پرسش قاسم پاسخ گوید از وی پرسید: « یا بُنیَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؛ فرزندم!‌مرگ نزد تو چگونه است؟». قاسم جواب داد : «یا عّمَّ اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ؛  عمو جان! از عسل شیرین‌تر است. »

و) عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان کاروان امام (ع) بود می گوید: در منزل قصر بنی مقاتل امام را خواب سبکی فرا گرفت در حالی که سوار بر اسب بود. بزودی دیدگانش را باز فرمود و دو یا سه بار آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد. حضرت علی اکبر که پشت سر پدرش در حال حرکت بود چون شنید که بر زبان مبارک ما کلمه استرجاع جاری شده است،‌ علتش را پرسید. حضرت فرمود: فرزند عزیزم، اندکی به خواب رفتم که سواری عنان اسب مرا کشید و گفت « اَلَقَوْمُ یَسیرُونَ و الْمَنایا تَسْری اِلَیْهِمْ؛ این جمعیت حرکت می‌کنند و بلاها [و مرگ به سوی آنان حرکت می‌کند.»‌علی اکبر عرض کرد؛‌«اَوَلَسْنا عَلَی الْحَقَّ؛ آیا ما بر حق نیستیم؟ اما فرمود: «بَلی وَ الَّذی اِلَیْهِ مَرْجَعُ الْعِیادِ؛ سوگند به آنکه بازگشت بندگان به سوی اوست، این چنین است». علی اکبر عرض کرد:  فَاِذاً‌لاُنبالی، نَمُوتُ مُحِقّینَ؛  پس باکی نداریم، ما در حالی که بر حق هستیم می‌میریم

قویترین عامل تحول

امام خمینی (ره) برای ایجاد تحول اساسی و بنیادی در امت اسلامی ایران به سراغ قویترین عامل تحول روحی امّت اسلامی رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب  امام حسین (ع) و توانایی ارائه برنامه‌ای رشد دهنده، سوژه کربلا را به کار گرفت؛ زیرا می‌دانست هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده است.

آنان در هیچ واقعه‌ای به این میزان اشک نریخته و سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی اینگونه به میدان نیامده‌اند. به علاوه این قیام آیینه تمام نمای ارزشهای انسانی و معنوی است و اوج ایثار، حماسه، عبادت و شوق ملکوتی را به نمایش می گذارد.

امام که در مکتب تربیتی حضرت سید الشهداء رشد کرده بود، با تعالیم عاشورایی خویش مردم را متحول نمود.

او می فرمود: «حضرت سید الشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم و در مقابل حکومت جائر چه باید کرد

«سید الشهداء و اصحاب و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان. آنها به ما فهمانیدند که در مقابل حکومت جور نباید زنها بترسند. نباید مردها بترسند

سرانجام امام در بسیح مردم علیه حکومت جور و محو اسباب ستم و تعدی، موفق به تحول روحی در مردم با استفاده از چشمة جوشان کربلا گریدد. امام خود به این دگرگونی درونی مردم اشاره دارند و می‌فرمایند: «من خدا را شکر می‌کنم که ....یک تحول اساسی در ملت ما پیدا شد. تحولهای معنوی پیدا شد که این تحولها را نمی‌توانیم اسمی رویش بگذاریم، الا این که به دست خدا بود.»  حتی امام این را از پیروزی بر رژیم استبدادی مهمتر می‌داند و می‌فرماید:‌«تحول در ایران پیدا دشه، تحول روحی که از غلبه‌ای که بر طاغوت بود و او را عقب زد مهمتر و تمام دنیا متحیر شدند از تحول روحی که در ملت پیدا شد

امام از اینگونه تحول روحی و استقامت و مقاومت مردم در برابر ستم و تجاوز تقدیر می‌فرماید و می‌فرماید: « اینجانب از فداکاری ملت ایران تشکر کرده‌ام و قدرت و عظمت او را در پناه قرآن و احکام اسلام از خداوند متعال با تضرع خواهانم

4- امر به معرفو نهی از منکر

در قیام حضرت امام حسین (ع) سه موضوع نقش اساسی دارند:‌

1-    بیعت: عوامل حکومت اُموی اصرار داشتند که از امام حسین (ع) بیعت بگیرند، اما آن حضرت با شدّت در مقابل این تقاضا مقاومت نمود و به هیچ وجه حاضر به بیعت با یزید نگردید. همین امتناع از بیعت مشعل عاشورا را روشن کرد

2-    دعوت مردم کوفه: گرچه امام حسین (ع) بر حسب آگاهی‌های مختص امامت و پیشگوئیهای جدّش رسول اکرم (ص) به فراخوانی مردم کوفه خوشبین نمود و به لحاظ مسائل اجتماعی – سیاسی این شهر را بخوبی می‌شناخت، با این وجود موضوع اتمام حجت مطرح می‌گردد و امام حسین (ع) دعوت کوفیان را می‌پذیرد.

3-    سومین عامل که نیروی محرکة قیام عاشورا است، موضوع امر به معروف ونهی از منکر می‌باشد.

حضرت امام حسین 0ع) در وصیت به برادرش محمد حنیفه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد (ص) و روز جزاء فرمودند: «وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ أَشِراً وَ لابَطَراٌ وَ لا مُفْسِداٌ وَ لاظالزماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لَطَلَبِ الاِصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی؛ اُریدُ اَنْ اَمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیَرِ بِسیَرةِ وَ‌اَبی عَلِیَََََّ بْنِ اَبی طالِبٍ؛

من برای تفریح و تکبّر و فساد و ستم قیام نکردند،‌بلکه خروج من برای اصلاح امّت جدّم و پدرم علی بن ابی‌طالب (ع) رفتار کنم

امام خمینی (ره) نیز می‌فرمود:

«ما که تابع حضرت سید الشهداء هستیم باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزه‌اش نهی از منکر بود که منکری باید از بین برود من جمله قضیه حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود

همچنین رهبری  انقلاب اسلامی در این خصوص به حماسه خمینی توجه کرده و به مبلغان و خطیبان اصرار می‌کند که با استفاده از عاشورا ریشه ستم و خیانت را که منکرات بزرگی هستند. قطع کنند: «اکنون که ماه محرم است، چون شمشیرهای الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالی مقام سید الشهداء است، باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند و با اتکاء به قدرت الهی ریشه‌های باقی مانده این درخت ستمکاری راقطع نمایند

امام خمینی (ره) در جای دیگر می‌گو ید: «سید الشهداء چه کرد و چه بساط ظلمی را بهم زد و ما هم چه کرده‌ایم.... ما محمدرضا را  از این مملکت بیرون کردیم... آن همه مفاسد و غیره وجود ندارد. این یک نعمت بزرگی است

5-    عزت آفرینی و شکست ناپذیری

در مکتب امام حسین (ع) کرامت و شرافت انسان ارزش دارند و سربلندی و عدم تسلیم در برابر دنیا طلبان و ستمگران اصل مهم و استواری می باشد. آن امام همام وقتی در محاصرة کامل سپاه پلیدی قرار گرفت فرمود: « لاوَاللهِ لا اُعطیْکُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفَّرِ فِرارَ‌الْعَبیدِ؛  نه به خدا سوگند،‌من دست ذلّت به شما نخواهم داد و هرگز مانند بردگان فرار نمی‌کنم

روز عاشورا، امام حسین (ع) خطاب به  اراذل و تبهکاران اموی فرمود: «أَلا وَاِنَّ الدَّعِسشَ قَدْرَ کَزَبَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَهَیْهاتَ مِنَّا الذَّلَّةُ یَأْبی اللهُ الِکَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ‌ وَ حُجُورُ طابَتْ وَ‌طَهُرَتْ؛

آگاه باشید که زناکار پسر زناکار مرا میان مرگ و ذلت قرارداده است، ولی ذلت از ما دور است. خدا و رسولش و انسانهای با ایمان  ودامنهای پاک و پاکیزه از قبول آن برای ما امتناع می‌کنند.»‌

اما خمینی (ره) که از نسل آن اسوة حماسه آفرینان بود همچون اجداد طاهرینش هرگز زیر بار ذلت نرفت. او رنج تبعید و آوارگی را پذیرفت و برای خطرات جانی مهیا گشت ولی حسرت یک سازش جزئی را بر دل طاغوت و استکابر نهاد. او در مسیر مبارزه با ستم و تجاوز، و رهبری انقلاب اسلامی کراراً آموزه‌های عزت آفرین عاشورا را مورد تأکید و درس آموزی قرار می‌داد.

امام خمینی (ره) در یکی از بیانات خود خطاب به کارگزاران طاغوت فرمود:

«من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مأمورین شما حاضر کرده‌ام ولی برای قبول زروگوئیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حضار نخواهم کرد

آن روح قدسی در هیچ شرایطی از مواضع اصولی خود دست بر نداشت و در مقابل استکبار و اهل شرکت و نفاق فریاد برآورد: «هیهات که خمینی د ربرابر تجاوز دیو سیرتان و مشکرکان کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امّت محمد و پیرون ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره‌گر صحنه‌های ذلّت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‌ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکّه و تنها بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌دهیم و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان  اسلام خواب را از دیدگان جهانخوران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار می‌نمایند سلب خواهم کرد

امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از حماسه عاشورا و خطبه‌های پرهیجان امام حسین (ع) به دنیای استکبار چنین هشدار من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم

می‌دهد: « من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم... و از مرگ شرافتمندانه استقبال می‌کنیم ولی در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست

 

 

 

تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی

در حالی که اکثر انقلاب های معاصر، سرچشمه ایدئولوژیک خود را از ناسیونالیسم ، بوژوازی، کمونیسم و... می گرفتند، مردم ایران به رهبری، امام خمینی، اسلام  را به عنوان ایدئولوژی انقلابی خود برگزیدند. دلیل بروز چنین رفتاری از مردم ایران بیش از هر چیز به فرهنگ سیاسی ایرانیان باز می گردد. با توجه به آنکه مهم ترین منبع فرهنگ سیاسی ایران، مبانی دینی و به طور خاص مذهب شیعه است و بخش عمده ای از رفتار سیاسی مردم نیز از این منبع متاثر است، بنابراین حرکت اسلامی مردم ایران در بهمن 57 نیز از این منبع ناشی شده است.

از این رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامی به عنوان تبیین کننده و تطبیق دهنده ی اندیشه های اسلامی با جامعه ی ایرانی به بررسی تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی با تاکید بر مقوله شهادت خواهیم پرداخت.

غلبه اصولیون بر اخباریون ، شیعیان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسیم نمود. بنابر اعتقاد اصولیون، در عصر حضور معصومین ، حاکمیت و اختیارات آن توسط ائمه اعمال می گردد ولی در زمان غیبت، از یک سو به دلیل حکمت الهی و اقتضای قاعده لطف که زمین خالی از حجت نباشد و از سوی دیگر از آنجا که حفظ نظم اسلامی باید به دست کسی انجام شود که آگاهی کاملی از احکام اسلام و قوانین آن داشته باشد، حق حاکمیت و ولایت تصرف در امور اجتماعی و سیاسی بر عهده جامع الشرایط گذاشته شده است.1

از این رو با تثبت و نهادینه شدن اجتهاد و تقلید، عملا جامعه شیعه به دو گروه اقلیت مجتهد و اکثریت مقلد تقسیم گردید و رهبری و هدایت دینی مردم و استنباط احکام اسلامی، به عنوان یکی از کارهای ویژه مهم روحانیت درآمد. این رویداد رابطه ای ناگسستنی در تمام مراحل زندگی میان مردم و روحانیت بوجود اورد که طی آن روحانیت سعی در برقراری ارتباط با مردم و گروههای مختلف نمود. این ارتباط به حدی قوی شکل گرفت که نقش روحانیت شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران در زمان های مختلف غیر قابل انکار می نماید.

بنابراین در نظام روحانیت شیعه، به واسطه وجود مساله تقلید، نوعی رابطه معنوی میان توده مردم و رهبران مذهبی ایجاد شده است. به طوری که مردم تحت دستورات و نظرات قرار داشته و نوعی هم نوایی میان آنان شکل گرفته است. این همنواعی باعث شکل گیری قیام ها، جنبش ها، نهضت ها و در نهایت انقلاب اسلامی گردیده است.

شهید مطهری با ادعان به این مطلب که در طول تاریخ، روحانیون و علمای تسنن، سخنان و طرح های اصلاحی بیشتری  نسبت به علمای شیعه ارائه کرده اند، معتقد است که آنها نتوانسته اند یک حرکت اصلاحی عمیق بوجود بیاورند. به اعتقاد شهید مطهری علمای شیعه با اینکه کمتر در این زمینه ها حرف زده اند در طول یکصد سال اخیر حرکتهایی را رهبری کرده اند که نظیر هیچ کدامشان حتی در میان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانیت مسیحی و امثال اینها 3000

به عقیده شهید مطهری، این مسئله که روحانیت شیعه در طول تاریخ منشا حرکت های بزرگ شده است، دو دلیل عمده دارد. دلیل اول ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. به این معنا که فرهنگ شیعی یک فرهنگ زنده، حرکت زا و انقلاب آفرین است. این فرهنگ که از روش و اندیشه های امام علی (ع) تغذیه می کند، فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا، صحیفه سجادیه، دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله دارد و این در حالی است که هیچ یک از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حرکت زائی در خود ندارند. دلیل دوم از نظر شهید مطهری این است که روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایه گذاری شده است بر اساس تضاد با قدرتهای سلطه گر ، انگار حقانیت پادشاهان و بی نیازی از قدرتهای حاکم پایه گذاری شده است. روحانیت شیعه از نظر معنوی متکی به خدا و از نظر اجتماعی متکی به مردم است و هیچگاه جزو دولت نبوده است. بنابراین مهمترین دلیلی که روحانیت توانسته انقلاب را رهبری کند، استقلال است و این حقیقت که آنها هیچگاه عضو دستگاههای دولتی و غیر دولتی نبوده اند و از آنها ابلاغ نمی گرفته اند.4

بنابرین در می یابیم که سنت اعتراض علیه حکومت های جبار. سنت شهادت، جاودانگی روح سنت بست نشینی و پناه گیری در جوار اماکن متبرکه ، مرثیه خوانی و عزاداری برای شهیدان تاریخ و... از جمله منابع قدرت سنتی شیعیان محسوب می گردنده که بدون درک آنها نمی توان فهم درستی از انقلاب اسلامی بدست آورد.

یکی از این مقولات، شهادت طلبی است که پیوند ناگسستنی با قیام امام حسین (ع) و واقعه عاشورا، دارد بطوریکه در طول تاریخ بهره برداری هرمنوتیکی روحانیون روحانیون شیعه از قرآن ، سنت و عاشورا، ظرفیت انقلابی گسترده ای در اختیار آنان گذاشته است.

مفاهیم شهید و شهادت در دین اسلام از تعبیر خاصی نسبت به ادیان دیگر بر خوردار می باشد.شهادت، مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» انتخاب می کند. در واقع شهداء سعادت مندانی به شمار می آیند که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین گذرانده اند و در آخر نیز عمر فانی خود را به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء الله آرزو می کنند بخشیده اند. از این رو آنان جایگاهی والا دارند، زیرا زندگانی خویش را در راه هدفی الهی با سرافرازی به خیل شهدای راه حق پیوند زده اند.

در اسلام شهادت صفتی از «حیات معقول» به شمار می رود و شهید پس از پیامبر از مقام و جایگاهی برتر برخوردار می باشد. از این رو در قران مجید ، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده اند وجود دارد. زنده بودن شهید، رزق شهید ، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید ، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید از جمله مسائلی می باشند که در این آیات به آنها اشاره شده است.

به مصداق آیات شریفه 169 تا 175 سوره آل عمران که می فرماید:«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان اند و به آن مومنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدا در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند.» 6 در دین اسلام شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی برای حیات طیبه محسوب می گردد.

از این رو روحانیون شیعه در طول تاریخ طی سخنرانی های خود با تفسیر روز آمد آیات و روایات ، و همچنین استفاده از نمادهای اسلامی نظیر شهادت ، امام حسین، کربلا، عاشورا، پیامبر، امام، عدالت و مفاهیم مقابل آن مانند ظلم، فساد، یزید و .. و بیان قول، فعل و تقریر معصومان، بر افکار عمومی جامعه تاثیر گذاشته اند و فرهنگ سیاسی جامعه را دچار تحول اساسی نموده و هویت سازی کرده اند.

بنابراین استفاده از عناصر شهادت طلبی و الگوی کربلا را می توان از جمله منابع قدرت روحانیون محسوب نمود.الگویی که در ایام محرم قوی ترین نیروی ملی و بسیج اجتماعی را در اختیار روحانیت قرار می دهد به شکلی که تمام ملت به سوی یک سوگواری با احساسات شدید تا آن درجه سوق داده می شوند که باور کردن آن برای کسانی که شاهد آن نبوده اند بسیار مشکل است.

این امر بویژه در دورانهایی که مبارزه علیه عامل خارجی انجام می گرفت از نتایج و اجتماع گسترده تری برخوردار می شد. به این صورت که مولفه های مذهب شیعه و همنچنین فضایی که در جامعه ایران نسبت به مظلومیت امام حسین وجود داشت. عامل تقویت کننده رفتار سیاسی روحانیون می گردید. به این ترتیب، ایدئولوژی، فرهنگ سیاسی و زمینه های تاریخی ایران، شرایطی را فراهم می آورد که رهبران مذهبی و روحانیون عالی رتبه بتوانند مردم را بسیج نموده و بر حوادث و رویدادهای سیاسی جامعه تاثیر بگذارند.

روحانیون می توانستند حادثه عاشورا را بازسازی نموده و آن را با گفتمانهای جدیدی وارد عرصه سیاسی ایران نمایند. از آنجایی که سلطه خارجی بر اساس شرایط غیر عادلانه ای ایجاد می شود، بنابراین می توانستند همانند «یزید» را در فرهنگ سیاسی ایران تشابه سازی نمایند و به این ترتیب ، مردمی که سالها در عزای امام حسین گریه کرده اند و از قیام وی، درس عبرت و شهادت فرا گرفته اند را وارد عرصه سیاسی و اجتماعی نمایند که زمینه ساز اعتراض علیه سلطه خارجی می باشد.

در این میان امام خمینی با درکی که از دین و به تبع آن فقه سیاسی و مقولات فقه سیاسی داشت، مسائل را به صورت متمایزی نسبت به فقهای پیش از خود مورد توجه قرار داد. امام خمینی با اعتقاد به اینکه «زندگی سیدالشهداء، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه ، زندگی همه انبیاء عالم، همه انبیا از اول، از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند.» مبارزه علیه رژیم جائز پهلوی را سر مشق زندگی خود قرار دادند.

از این رو امام خمینی ، تقیه، امر به معروف و نهای از منکر، جهاد و شهادت را به صورت متفاوتی با فقهای قبلی تفسیر کرد و با توجه به ربط وثیقی که بین این چهار مقوله برقرار می نمود، هنگامی که شهادت امام حسین و عاشورا و کربلا و عبارت«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در نظر می گرفت، تفسیری از قیام امام حسین به دست می داد که می توانست کنش انقلابی علیه رژیم پهلوی را برانگیزاند.

در واقع امام خمینی بیش از هر متاله شیعه که دارای منزلی قابل قیاس با وی باشد،خاطره کربلا را احساس حادی از ضرورت سیاسی به کار گرفته است.

مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از امام خمینی شنیدند و علی و حسین را در چهره او دیدند.

زیرا اندیشه سیاسی امام به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی خود، از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت حسینی برخورداربوده است. چرا که از دیدگاه امام خمینی اسلام تنها به عیادت و برگزاری آئین های دینی ختم نمی شود، بلکه دعوت وی به آگاهی و بیداری ملل جهت فهم دین، برقراری ارتباط فرد با اجتماع، برقراری ارتباطات فرهنگی، داشتن استقلال فکری و احساس مسئولیت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمین، نشان از آمیختگی اسلام با تمام وجوه زندگی انسان در قرائت دینی امام داشت.

در این راستا امام خمینی با ارایه تفسیر جامع و همه جانبه از تعالیم دینی، تلاش نمود بنیان فکری و ایدئولوژیکی جنبشهای اسلامی را غنا و قدرت بخشد.از این رو ایدئولوژی اسلامی در ایجاد و گسترش دامنه نفوذ و پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا نمود. از این رو باید انقلاب ایران را به حساب آورد. زیرا مخالفت همه جانبه امام با رژیم شاهنشاهی و نفی ساطنت از سوی ایشان، به مفاهیم اساسی تشیع نظیر امامت، شهادت، اطاعت از مزجعیت روححانی،ريال ولایت فقیه و...رنگ و بوی ایدئولوژیکی داد و نقش بسیار مهمی در بنا مهادن سنگ انقلاب و پیش بردن آن به سمت پیروزی نهایی ایفا نمود.

در واقع ایدئولوژی تشیع که یک حس پرخاشگری علیه ظلم و مبارزه در راه خدا و در نهایت شهادت طلبی را در پیروان خویش زنده نگاه می دارد، با تلاش امام خمینی در راس گروه های مذهبی بر اذهان عمومی مسلط شد و با توجه به نفوذ عمیقی که در سطح جامعه داشت، به وسیله شبکه بسیار وسیع روحانیت در شهرها و روستاها گسترش یافت و توانست با بسیج عمومی مردم جایگزین ایدئولوژی حاکم گردد.

وقتی به عبارات امام درباره عاشورا رجوع می کنیم، ابتکار انقلابی امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده می نماییم: «تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند و همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود، سیدالشهدا روی همین میزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد تا جامعه اصلاح بشود

در واقه امام خمینی با اعتقاد به این امر که قیام و شهادت سید الشهدا (ع) باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد، نهضت حسینی را مبنای حرکت خویش در انقلاب اسلامی قرار داد.«آنچه که سیدالشهداعمل کرد و آن ایده ای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد. (روحانیون) به [برای] مردم روشن کنند و بفهمانند به صد نفر، می شود با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد

از این رو امام در مورد رسالت ملت در مقام عاشورا می گوید: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سر لوحه زندگی در هر روز در هر سرزمین باشد. همه روز باید ملت این معنا را داشته باشد که امروز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را پیاده کنیم. انحصار به یک زمین ندارد انحصار به یک عده و افراد نمی شود، همه زمین ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها» ، «این دستور آموزنده «این دستور آموزنده هم تکلیف است و هم مژده . تکلیف از آن جهت که مستضعفان با عده ای قلیل علیه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مامورند چونان سرور شهیدان قیام کنند . و مژده بدین جهت که شهیدان ما در شمار شهیدان کربلا قرار داده است

امام خمینی که استقلال کشور را در عصر خود در خطر می دید ، خطاب به علما و مردم مسلمان ایران اعلام نمود که «امروز روزی نیست که به سیره سلف صالحان بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره گیری همه چیز را از دست خواهیم داد.» به عقیده امام ، «تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است: در میان جنگا زقلت عدد نترسید

«قیام ایشان با تعداد کم به خاطر آن بود که عذر را از ما ساقط کند.»، «حضرت سیدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم در مقابل ستم، در مقابل حکومت جایز چه باید کرد

بنابر همین مقولات ، منابع قدرت در اندیشه امام خمینی به دو دسته مادی و معنوی تقسیم می گردند. از این رو امام ضمن توجه به منابع مادی (مسائل نظامی دفاعی) به عنوان     عوامل تامین کننده نظم و امنیت ، بیشترین اهمیت را به منابع معنوی می دادند. امام قدرت حقیقی را از آن خدا و اسلام می دانستند و در زمینه معنوی قدرت ، تاکید زیادی بر باورهای ذهنی مردم داشتند. از این رو امام خمینی امدادهای غیبی، ایمان مردم، وحدت و روحیه شهادت طلبی را از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی می دانستند و معتقد بودند «عشق به شهادت و عشق به لقاء الله، پیروزی می آورد. پیروزی را شمشیر نمی آورد، پیروزی را خون می آورد

اععتقاد شهید مطهری بر این مبنا بود که «جهاد اسلامی ، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه نوعی و دینی و اجر و پاداش شهیدان گردید و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین باشند در سر می پروراندند و هر صبح و شام تکرار می کردند. « یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». بناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند که گویی حسین را به عینه می دیدند . مردم صحنه های کربلا ، خنین، بدر، احد، تبوک، و.. را در جلوی خویش می دیدند و همین باعث شد که به پا خیزند و از سرچشمه های عشق به خدا، وضو بسازند و یک سره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند

در شرایطی که اندیشه ها و رفتار امام خمینی ، سکوت در مقابل حکومت باطل و بی تفاوتی بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نمی تابید، محمد رضا شاه پهلوی سعی در کنترل و یا خنثی نمودن مذهب از جهات سیاسی می نمود، او که تلاش می کرد با اعمال فشار بر مدارس علوم دینی آنها را بی روح نگه دارد، علمای مذهبی، را «ارتجاع سیاه» و مبارزین مسلمان را «عوامل مرتجعین سیاه» لقب داد.

شاه که در اوج قدرت طلبی خود از یک سو غافل از آن بود یک فرد شیعه مسلمان و مومن همه چیز را حتی مسائل و موضوعات سیاسی و حکومتی را نیز در قالب مذهب و با زبان و مفاهیم مذهبی تفسیر و توجیه می کند. از سوی دیگر گمان می کرد با تبعید امام خمینی به خارج از کشور، مبارزه طلبی ایشان را نیز از صحنه تحولات آتی ایران خارج کرده است.

این در حالی بود که امام در آثار دوران تبعید خود بر لزوم پای فشاری بر نهضت حسینی و احکام اسلامی بیش از پیش پای می فشردند:«اسلام را عرصه بدارید و در عرصه آن به مردم ، نظیر عاشورا به وجود بیاورید...» زیرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سر لوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر

با توجه به آنکه حرکت سید الشهدا (ع) یک اقدام کاملا سیاسی بود که حضرت شرعا خود را مکلف به آن می دانست هدف نهایی و فلسفه وجودی این قیام نیز تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود.

در این راه که حضرت (ع) کاملا به سرنوشت حرکت آگاهی داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه می پنداشت . از این رو حتی آگاهی از شهادت نیز مانعی ذدر سر راه امام حسین و یارانش ایجاد نکرد. زیرا سید الشهدا (ع) در هر حال خود را پیروز می دانست، چرا که ملاک پیروزی ، انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای بر پایی حکومت عدل بدین سان بود که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب ، درهای جدیدی را در تحلیل صحیح و بهره بری کامل و اساسی از قیام امام حسین گشود و نهضت حسینی را سر مشق و الگوی انقلاب اسلامی قرار داد. زیرا امام خمینی نیز معتقد بود که «سید الشهدا (ع) به تکلیف شرعی الهی می خواست عمل بکند. غلبه کند، تکلیف شرعیش را عمل کرده ، مغلوب هم بشود، تکلیف سرعیش را عمل کرده، قضیه تکلیف است

در واقع امام خمینی قیام سید الشهدا (ع) را یک الگوی بزرگ می داند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکالیف دینی، باید سرمشق قرار گیرد.

تاکید بر قیام عاشورا و فرهنگ شهادت طلبی نزد امام خمینی از چنان اهمیتی برخوردار بود که ایشان حتی در وصیت نامه سیاسی الهی خود نیز به تذکر در این باب پرداخته اند: «ما مفتخریم که ایوه معصومین ما صلوات الله و سلامه علیهم در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قران کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که می خواهیم قران و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته ، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می کنند

در پایان با توجه به آنچه ذکر شد در می یابیم که انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از جهات وامدار نهضت حسینی  و مقولاتی نظیر شهادت طلبی عاشورایی می باشد.در واقع اسلام به عنوان ایدوئولوژی انقلاب از سوی امام خمینی با مفاهیم عاشورایی آمیخته شد و مردمی ترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد. در این انقلاب نفی سلطه و مبارزه با بیگانگان از یک سو و شهادت طلبی و آزادگی به شیوه های حسینی از سوی دیگر مد نظر امام خمینی  و مردم مسلمان ایران قرار گرفت. از این رو نهضت حسینی به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثیر بسزایی نخست درشکل گیری مبارزات علیه رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و سپس در جبهه‌های جنگ علیه تجاوزگران خارجی به جای گذاشت.

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

تعداد صفحات : 106

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 66
  • بازدید امروز : 85
  • باردید دیروز : 115
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 554
  • بازدید ماه : 2,581
  • بازدید سال : 20,321
  • بازدید کلی : 199,329