loading...
شمیم بیداری اسلامی
کامل هاشمی بازدید : 154 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

بيداري اسلامي مقوله اي است كه همزمان با تهاجم همه جانبه غرب در جهان اسلام وعصر استعمار، شروع شد و از آغاز تا عصر حضرت  امام خميني(ره) مراحل گوناگوني را پيمود. اين حركت كه مشخصا با انديشه هاي كساني چون سيد جمال الدين اسدآبادي شروع شده بود، همواره در ميان حلقه هاي محدود و معين تبارز يافت و هيچگاه نتوانست به مثابه يك گفتمان مسلط عمل كند. حتي در زماني كه اين جريان توسط كساني چون حسن البنا وسيد قطب در مصر، ابعاد گسترده تري يافت، بازهم نتوانست وارد زندگي همه توده هاي مسلمان شود و طرحي نو  دراندازد.

حضرت امام خميني (ره) براي نخستين بار توانست گفتمان بيداري اسلامي را تبديل به «عمل سياسي » كرده و نه تنها آن را وارد حوزه عمل همه توده هاي مسلمان، بلكه وارد خاطر جمعي همه مستضعفان جهان كند. عجين نمودن حافظه جمعي با گفتمان بيداري اسلامي كه از ضمير روشن و آگاه و نفَس مسيحايي حضرت امام(ره) سرچشمه مي گرفت، توانست در مدتي بسيار كم دستاوردهاي كلاني براي جامعه اسلامي وجامعه بشري به بار آورد. نخستين ومهم ترين دست آورد آن بود كه گفتمان بيداري اسلامي از يك خرده گفتمان تبديل به گفتمان مسلط شد.
اين حركت اما، هيچ گاه به آساني صورت نگرفت، بلكه گفتمان هاي مزاحم ورقيب، همواره درپي تنگ كردن عرصه براي آن بوده اند. گفتمان بيداري كه به وسيله حضرت امام مهندسي شده بود، يك جريان مقطعي نبود، بلكه يك حركت تاريخي بود كه در طول تاريخ ادامه خواهد داشت و جاودانه خواهد ماند، به همين خاطر اين گفتمان، همواره مستلزم بازخواني وبازيابي است. مقاله حاضر در پي آن است كه اين پويش تاريخي را بازخواني كند و نقش محوري امام خميني در آن و نيز جريان هاي معارض ورقيب را ياد آور شود. باشد كه همگان همدلي وهمراهي با اين حركت عظيم را از ياد نبريم.



نقش انقلاب اسلامي در ظهور بيداري اسلامي
جمهوري اسلامي ايران بعنوان كشوري آزاد و مستقل و به دليل موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك همواره در تحولات بين المللي تاثيرگذار بوده است. ايران توانسته در زمينه هاي تاثيرگذار فكري، صدور تفكر مقاومت و مبارزه با استعمار، امپرياليزم، استبداد و خودكامگي در عرصه هاي مختلف نقش آفريني نمايد.
جريان مشروطه، ملي  شدن  صنعت  نفت و نهضت 15 خرداد 42  از  نمونه هاي  بارز  و  تاريخي نقش هدايتگري ايران است.  در اين مقاطع حساس و تاثيرگذار،  جدايي از  سياستهاي  دولت  و  حاكمان  بود  كه  از  ناحيه  علماي  دين  و روشنفكران مذهبي مديريت مي شد. چرا كه  در اين مقاطع خصوصا در عصر پهلوي دولت بيشتر از بيرون(مدل آتاتورك در تركيه) الگو مي گرفت. به همين جهت تاثيرگذاري در اين دوره تاريخي محدود به منطقه و بخصوص كشورهاي اسلامي بود.
بيداري اسلامي بعنوان يك پديده متاثر از نهضت فكري جمهوري اسلامي در عصر امروز در قالب يك جنبش اجتماعي و سازماني رخ نموده است. اين جريان در عرصه منازعات سياسي و امنيتي علاوه بر اينكه موجوديت و نفوذ خود را به اثبات رسانيده است مي رود تا به قدرت بلامنازع نقش آفرين در سطح جهاني تبديل شود.
بدون ترديد انقلاب اسلامي عامل عمده بيداري اسلامي است و نقش ويژه اي در روند بيداري ملل مسلمان ايفا كرده است. پديده انقلاب اسلامي پس از چند سده به شكل عملي و عيني، اسلام و جوامع اسلامي را از انزوا و سكون خارج كرد و انرژي آزاد شده از آن به عنوان موتور محركه همه تحركات و خيزش جريان ها و جنبش هاي اسلامي از يكسو مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و توانايي هاي خود آگاه كرد و از سوي ديگر طلسم شكست ناپذير بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپرياليسم را ابطال كرد و اين مساله خود«جسارت و اعتماد به نفس» را به ملتهاي مسلمان بازگرداند. در چنين وضعيتي بود كه به تعبير اقبال لاهوري تهران قرارگاه مسلمانان شد و جمهوري اسلامي در فرآيند ظهور، توسعه و تثبيت خود در داخل به عامل منحصربه فردي در احيا، پايداري و توسعه بيداري اسلامي و در شرايط كنوني به مركز سازماندهي تمدن نوين اسلامي تبديل شد.
نهضتهاي اسلامي و جريانهاي فعال متاثر از متن مردم جوامع اسلامي، شعائر و شعارهاي انقلابي ايران مانند جهاد، شهادت و ايثار را به عنوان اصول اساسي مبارزاتي خود پذيرفتند. شعارهاي لاشرقيه و لا غربيه، الله اكبر، هيهات منا الذله، الموت لآمريكا و اسرائيل و ساير شعارهاي با صبغه مذهبي از جمله شعارهاي صادراتي انقلاب اسلامي است كه جنبش ها و جريان ها در تحركات و راهپيمايي هاي خود همواره به آن تكيه مي كنند.
اين مضامين  كه  خود  هر يك  محتوايي  به  فراخي  يك  مدل  و الگوي سياسي  و مقاومتي در  برخورد  با  رخدادها و عوامل آن دارد در ميان نسل  جوان  مسلمان  نيز  خصوصا  رسوخ  پيدا  كرده  و  تاثير مثبت  و كارآمدي  خود  را  به اثبات رسانيده است.
حدود بيش از 3 دهه است كه گروههاي منسجم و سازمان يافته كوچك و بزرگ تحت عنوان جنبش هاي اسلامي با استناد و با اعتقاد به اسلام در سطح محلي، ملي، منطقه اي و بين المللي ظاهر شده اند. اين جنبش ها كه از حمايت توده جوامع خود نيز بهره مند هستند به شدت در كانون توجه كشورهاي ديگر قرار گرفته اند.
بيداري اسلامي به عنوان يك آگاهي جمعي با تكيه بر اراده عمومي و متاثر از اسلام اصيل تحت مديريت جمهوري اسلامي ايران در شرايط كنوني تبديل به رفتار سياسي شده و در شكل يك ايده سياسي سامان داده شده است. تئوريزه شدن اين نهضت فكري مرحله فرموليته اي را پشت سر گذاشته و به عنوان يك مدل سياسي رخ نموده است. وضعيت معادلات منطقه اي در حركت رو به جلوي خود همسو با منافع و مصالح اسلام و جنبش هاي اسلامي و كاملا در تضاد با برنامه ها و آرمانهاي غرب در حال رقم خوردن است.
اين مساله خود باعث تغيير موازنه قدرت به نفع جنبش هاي شيعه با پشتوانه فرهنگي انقلاب اسلامي است. جبهه بندي فكري جديدي ميان جريان هاي اصيل اسلامي با آمريكا و جريان هاي وابسته با آن تشكيل شده و  جهان اسلام با غرب در مرحله اي سرنوشت ساز كه نياز به درايت و مديريت هوشمندانه اي دارد قرار گرفته است.
 
غرب در نقطه اوج منحني رشد خود دوران افول را آغاز كرده و در موضع انفعالي قرار دارد. اما نهضت بيداري جمهوري اسلامي د رآغاز  خيزش انقلابي به سرعت حركت تكاملي را تجربه مي كند. حركتي كه هر چه به پيش مي رود به چشم انداز آرماني خود نزديك مي شود و با اعتماد به نفس تمام در حال ويران سازي بنيادهاي سياسي و حقوقي غرب در منطقه است.



موج بيداري اسلامي
امروز امواج بيداري اسلامي به سرعت در حال پيشرفت در سراسر جهان بوده و ارزشهاي اسلامي در حال احيا مي باشند. موج بيداري اسلامي باعث شكست سياستهاي استعماري شده است و دشمنان سعي دارند تا با اين موج عظيم كه در سراسر دنيا فراگير شده از هر راهي با بكار بستن حربه هاي گوناگون مقابله كنند.
در حقيقت بيداري اسلامي به مفهوم احياگري اسلامي است كه با آن استقلال، عدالت و همه آموزه ها و ارزش هاي متعالي الهي زنده مي شود.
با شكست مكاتب مادي گرا و ارزش هاي مادي رايج، جهان اسلام شاهد حركتي فراگير است و در اين شرايط دشمنان در صدد ايجاد اختلاف و تفرقه براي مقابله با اين بيداري و حركت هستند.
با توجه به پيشرفت روزافزون اسلام و گسترش و ترويج موج بيداري اسلامي در جهان، دشمنان مسلمانان از جمله آمريكا در تلاشند تا با افزايش فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي بر آنها و همچنين تجزيه كشورهاي اسلامي، تحميل جنگ و از بين بردن حكومتهاي مردمي از اين پيشرفتها جلوگيري كنند.
امروز آمريكا  بيش از هر زمان ديگري خطر گسترش بيداري اسلامي را درك كرده و با ايجاد موانع بزرگ در اين راه، جنبش بيداري اسلامي را با چالشهاي جدي مواجه مي نمايد. لذا با ارائه طرح خاورميانه بزرگ كه تئوريسين هاي صهيونيست طراح آن مي باشند در صدد استحاله جوانان كشورهاي اسلامي و در حقيقت در پي قطعه قطعه كردن جهان اسلام هستند تا بتوانند راحت تر آن را ببلعند.
شكل گيري اتحاديه اروپا  بر اساس منافع مشترك و دغدغه ها و نگراني هاي مشترك اين كشورها است. دولتها و ملتهاي جهان اسلام نيز بايد بر اساس اعتقاد مشترك و دشمن مشترك  با يكديگر متحد شوند.



بيداري شرط لازم براي موفقيت
بيداري شرط اوليه موفقيت است ولي تنها و آخرين شرط نيست. موقعي كه بيدار مي شويم اگر دستور روز نداشته باشيم ممكن است دوباره به خواب برويم. بنابراين دو چيز لازم است:
اول اينكه دستور روز چه باشد؟ كدام كار اولويت دارد و ابتدا بايد آنرا انجام دهيم؟ آيا مساله فلسطين؟ يا تغيير الگوي احزاب در كشورهاي اسلامي؟ دوم اينكه ما بايد از قدرت خود استفاده كنيم و قدر اين قدرت را نيز بدانيم.  البته داشتن قدرت نيز به تنهايي كافي نيست بطوريكه اگر كار و برنامه ريزي نكنيم و بر قدرت خود مديريت نداشته باشيم و اگر ندانيم كه از اين قدرت چگونه استفاده كنيم دوباره به خواب خواهيم رفت.
اگر ما جهاني سازي يعني روند جهاني كردن دنياي غرب و غربي كردن دنيا را يك خطر بالفعل مي دانيم متقابلا براي جهاني سازي آرمانها در اسلام چه كرده و چه خواهيم كرد؟ جهان شمولي خود ما از چه نوع است؟ الگوي اسلامي ما چيست؟ تشكل سياسي ما چقدر با غرب فرق دارد؟
پس مسلمانان براي اينكه بتوانند در عرصه جهاني حضور فعال داشته باشند و با  تكيه بر توانمنديهاي موجود نقش تعيين كننده اي در تعيين خط و مشي جهاني ايفا نمايند بايستي از خواب غفلت بيدار شده و با كنار زدن قدرتهاي پوشالي و نقش بر آب كردن نقشه هاي استعماري آنها زمينه هاي تحقق آرمانهاي اسلامي را در سطح جهاني فراهم آورند.



قرن حاضر قرن بيداري جهان اسلام است
پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) سرآغاز تحولات نوين در جهان اسلام بوده  و اين خود نويدبخش اين مهم مي باشد كه قرن حاضر قرن بيداري جهان اسلام است . به بركت قيام حضرت امام خميني(ره) و پيروزي انقلاب اسلامي  بود كه مسلمانان در اقصي نقاط جهان به اين باور دست يافتند كه  دوران تسليم و خودباختگي عالم اسلام در برابر غرب به پايان رسيده و افق فراروي جهان اسلام بسيار روشن و اميدوار كننده است.
بيداري‌ اسلامي گرچه‌ ادواري‌ را پشت‌ سر نهاده‌ اما امروز دور جديدي‌ از اين جنبش‌ در سراسر جهان‌ به‌چشم‌ مي‌خورد.
تحولات افغانستان، عراق، لبنان و وقايع اخير فلسطين اشغالي همه حكايت از بيداري عالم اسلام دارد. كشورهاي اسلامي بايستي ضمن هوشياري بيش از پيش با تقويت اتحاد و همبستگي ميان خود استقلال جهان اسلام را در برابر غرب حفظ كنند.
با گسترش روح بيداري اسلامي در اقصي نقاط جهان، در لبنان ملتي كه در محروميت نگه داشته شده بودند عده اي جوان با ايمان اسرائيل را به زانو درآوردند و بدون دادن كوچكترين امتيازي آنها را وادار به فرار كردند. در افغانستان كه معروف به گورستان امپراطوري هاست، بعد از آنكه دولتهاي انگليس و روسيه را به زانو درآورده اينك مي رود تا امپراطوري آمريكا را هم به زانو درآورد.
در تركيه، الجزاير و ساير كشورهاي اسلامي تنها بانگي كه امروز بلند مي شود نداي اسلام است. در فلسطين اشغالي نيز انتفاضه امان را از صهيونيزم و امپرياليزم گرفته و اگر آمريكا امروز به فكر اشغال عراق است در واقع براي ضربه زدن به اين بيداري و آگاهي است كه مسلمانان پيدا كرده اند.
مسلمانان بيدار شده اند  و بر پايه  سه  اصل  مهم  كار  خويش  را  آغاز  نموده اند:  يكي  «بازگشت به اسلام ناب»  كه  در  صدر  اسلام  توانست  بر  قدرتهاي بزرگ آن  زمان غلبه  كند ، دوم « وحدت جهان اسلام»  است  كه  امپرياليزم  و  استعمار،  ساليان  دراز  سعي  مي كردند  با  تكيه  بر اصل  تفرقه  بينداز  و  حكومت  كن  بين  فرقه هاي  مختلف  اسلامي فاصله  بيشتر  بيندازند  و  سومين  اصل  اين  بيداري «استكبار ستيزي»  و  مقابله  با  كفر  و  الحاد  و  طاغوت  و طاغوتيان زمان است.



جهان اسلام به موج جديد بيداري نيازمند است
در صدر اسلام پس از اينكه اسلام با تكيه بر قدرت معنوي و نفوذ در دلها و قدرت نظامي، قدرتهاي ‌ بزرگ‌ روم و ساسانيان را شكست‌ داد و به‌ سرعت‌ گسترش‌ پيدا كرد ديري‌ نپاييد كه‌ بخش‌ عظيمي‌ از دنياي‌ متمدن‌ آن‌ زمان‌ را در اختيار گرفت‌. علاوه‌ بر آن‌ دنياي‌ فكر و انديشه‌ اسلامي نيز ‌ به‌ موازات‌ قدرت‌ نظامي‌ و اقتصادي‌ در جهان‌ اسلام‌ گسترش‌ پيدا كرد و اين‌ زماني‌ بود كه‌ اروپاي‌ متمدن‌ آن‌ دوران، دوران‌ افول‌ خود را طي‌ مي‌كرد. زماني‌ كه‌ تمدن‌ اسلامي‌ در اوج‌ شهرت‌ و معروفيت‌ خود قرار گرفت‌ تمدن‌ غرب‌ در خواب‌ فرو رفت‌ به‌ طرزي‌ كه‌ امروزه‌ غربي‌ها از آن‌ دوران‌ به‌ نام‌ «عصر تاريكي» در غرب، ياد مي‌كنند زيرا در برابر اسلام، آنان‌ چيزي‌ براي‌ ارائه‌ كردن‌ به‌ جهان‌ بشريت‌ نداشتند. جنگ‌هاي‌ صليبي‌ در حقيقت، پاتكي‌ بود كه‌ غرب‌ به‌ جهان‌ اسلام‌ وارد آورد و اگر چه‌ در طول‌ دو قرن‌ نتوانست‌ آنچه‌ را مي‌خواست‌ از نظر نظامي‌ به‌ دست‌ بياورد ولي‌ توانست‌ خود را با فرهنگ‌ و ادبيات‌ و پيشرفت‌هاي‌ فكري‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ تدريج‌ آشنا بكند و اين‌ خود زمينه‌اي‌ براي‌ بيداري‌ غرب‌ شد. دوره‌ رنسانس‌ براي‌ غرب، درحقيقت، پشت‌ سرگذاشتن‌ عصر تاريكي‌ و آغاز دوره‌اي‌ بود كه‌ به‌ آن‌ «عصر روشنايي» مي‌گويند.
و بدين‌ ترتيب‌ تحت‌ تأثير جهان‌ اسلام، غربي‌ها بتدريج‌ توانستند پيشرفت‌هاي‌ شگفتي‌ را به‌ وجود آورند و قرون‌ 17 و 18 و 19 دوران‌ شكوفايي جهان‌ غرب‌ بود و در اين‌ دوران‌ است‌ كه‌ متاسفانه‌ جهان‌ اسلام، تحت‌ تاثير دو عامل‌ به‌ خواب‌ فرو رفت: يكي‌ استعمار و استثماري‌ بود كه‌ غرب‌ در اين‌ منطقه‌ مهم‌ جغرافيايي‌ و فكري‌ انجام‌ داد و دوم‌ استبداد و انحرافاتي‌ بود كه‌ حكام‌ مسلمان‌ در اين‌ دوران داشتند و راه انحراف از افكار و انديشه هاي ناب اسلامي را طي كردند.



ظرفيت تمدن سازي انقلاب اسلامي
آنچه واكنش غرب عليه ايران را برانگيخته، ظرفيت تمدن سازي انقلاب اسلامي و خيزش مجدد فرهنگ و تمدن اسلامي برگرفته از روح انقلاب در سطح جهان است. خصوصا آنكه خيزش اسلامي از نقاط مختلف جهان اسلام نيز فراتر رفته و روح بيداري اسلامي از آسيا گرفته تا آفريقا و آمريكاي لاتين را نيز درنورديده است.
انقلاب اسلامي  بعنوان  پديده اي  كه  بر  بنياد  ارزش هاي  دين  با  تكيه  بر  روش ها  و  شيوه هاي  نوين  دموكراسي  شكل  گرفت  و  الگوي  جديد  از  مقاومت  و  مبارزه  با  استعمار  و  استبداد  را  به  نمايش  گذاشت  الگوي  جديدي  از  مديريت  در  عرصه  قدرت،  سياست  و  حاكميت  را  متجلي  و  شكل  نويني  از  تاثيرگذاري  و  متفاوت  از  كاركرد تاريخي  مزبور  را  بنا  نهاد  و  نوع  جديدي  از  احياگري  و  بيداري  فكري  را  سامان  داد  و  هدايت كرد.
جمهوري اسلامي براي اولين بار اصطلاح « امت اسلامي» بعنوان يك مفهوم انقلابي را وارد ادبيات سياسي جهان كرد. در همين چارچوب تفكر منطقه گرايي به شكل نوين را در دستور كار قرار داد و فرآيند تبديل شدن به يك قدرت هژمون را پيشه كرد كه امروز پس از 3 دهه تلاش و بالندگي توانسته است بعنوان الگوي منطقه جايگاه خود را تعريف كند. الگويي كه با وجود هژمون هاي برون زا و مداخله گر مزاحم توانست به تقويت موقعيت و توسعه نفوذ خود ادامه دهد و حوزه نفوذ منطقه اي خود را به حوزه جهاني اسلام ارتقا دهد.
ايران در شرايط فعلي نظم نويني را نويد مي دهد كه بنيادهاي معادلات سياسي و امنيتي موجود را در اشكال نرم و سخت با چالشهاي جدي و بي سابقه مواجه كرده است.



آرمان انقلاب اسلامي: هويت‌يابي و بيداري جهان اسلام
تاريخ گواه است كه حركت ايرانيان در طول تاريخ هميشه همراه با تفكر و تأمل بوده و در صحنه جهاني حضوري آگاهانه داشته اند. بخش‌هايي از تاريخ ايران  به خوبي نشان مي‌دهد  كه ايرانيان در ادوار مختلف در عرصه‌‌هاي گوناگون سرآمد بودند و  صراط‌ ‌ها  و  راههاي جديدي را نيز براي بشر نشان داده‌اند.
قبل از اسلام دنيا در دست 2 امپراطوري روم و ساساني بود و اين 2 قطب قدرتمند براي دنيا تعيين تكليف مي‌كردند.
در دوران پس از اسلام ايرانيان كه يكتاپرست بودند و به فنون اداره كشور آشنايي داشتند و از تمدن غني نيز برخوردار بودند در مواجهه  تفكر اسلامي با آغوش  باز پذيراي آن  شدند  كه  حاكي از پختگي در نهان آنها  بود. ايرانيان تفكر اسلامي را  مطابق  فطرت خود يافتند و  اين  مسئله در كنار برخي  بي‌عدالتي‌ها  و  مسائل اجتماعي سبب  شد روح  بلند اين  ملت  به  سادگي انديشه اسلامي را  بپذيرد  و  هضم  كند و تمدني آراسته با تفكر اسلامي را ايجاد نمايد. تمدن اسلامي در دوران حيات اجتماعي ايرانيان و در زمان علو انديشه و فرهنگ اسلامي در اين سرزمين باروري گسترده اي در زمينه‌هاي مختلف يافت در حالي كه در اين برهه  شاهد نوعي سكوت در علم و انديشه غربي از قرن ششم تا دهم ميلادي بوديم.
در طول دو قرن دنياي اروپا تحت تأثير متفكران اسلامي همچون ابن‌سينا و ابن‌عربي قرار گرفت و نحله‌هاي مختلفي متأثر از اين شخصيت‌هاي بزرگ ايجاد شد و تمدن اسلامي فروغ خود را در ساحت غرب گستراند و به مرور زمان آنها نيز در سايه انديشه‌هاي عالمان اسلامي به رشد علمي دست يافتند اما در بلاد اسلامي به دلايل مختلف داخلي و خارجي حركت بالنده دچار فرود شد و نتوانست مسير خود را ادامه دهد.
 
تمدن اسلامي تا آنجا از استحكام برخوردار بود كه حتي افرادي چون مغول‌ها كه توحش داشتند و به سرزمين ما حمله كردند تحت تعاليم برخي علماي ديني همچون خواجه نصير‌الدين طوسي دچار تحول فكري شدند و از آبشخور اين انديشه با صلابت نوشيدند. يكي ديگر از دوران ستايش‌برانگيز در تمدن اسلامي  ايران عهد صفويه است كه البته  اين دوران را نيز نمي‌توان بي‌اشكال دانست. در عصر صفويه چند اقدام مهم همچون ايجاد وحدت ملي در راستاي دستيابي به ايران بزرگ و جمع‌آوري منابع اسلامي و اشاعه فرهنگ اهل بيت صورت گرفت كه به دوره‌اي ممتاز در تاريخ ما بدل شد كه امروز نيز همان مسير پيموده مي‌شود.
پس از عصر صفويه بار ديگر به دلايل داخلي و خارجي و شكل‌گيري تفكر استعماري در صحنه بين‌المللي تمدن اسلامي دچار ركود شد اما جنبش مشروطه علامت خوبي بود كه جرقه بيداري فكري را زد . علماي ديني علمدار اين تفكر بزرگ بودند كه شرايط را تغيير مي‌داد، اما جنبش مشروطه نيز در سايه تغيير شرايط رنگ باخت و به دليل برخي تلاش‌هاي بيروني و فعاليت‌هاي جريان غرب‌زده داخلي راه به بيراهه برد و همه تلاش‌هاي مصلحان اجتماعي و بزرگان ديني در اين وادي بي‌دوام شد و كشور ما دچار ديكتاتوري سياه گرديد. پيروزي انقلاب اسلامي مقطع شكوهمند ديگري از تاريخ ايران است كه بسياري از وجوه ناقص ادوار قبل را در حركتي تكاملي شكل جديدي بخشيد و امام خميني (ره) ‌به جاي ايجاد امپراطوري به سبك گذشتگان سرزمين‌ها و قلب‌ها را به يكديگر متصل كرد.
 
امروز شاهد ثمرات الهام‌بخش انقلاب اسلامي در تمامي نقاط دنيا هستيم اما برخي كشورهاي بهانه‌جو كه در ميان آنها حتي كشورهاي اسلامي نيز قرار دارند با جهل نسبت به ماهيت انقلاب اسلامي مدعي هستند كه ايران بار ديگر دنبال امپراطوري است در حالي كه انقلاب اسلامي به دنبال هويت‌يابي و بيداري جهان اسلام  بوده و هيچ گاه در انديشه گسترش سرزمين و امپراطوري نبوده است. مهم‌ترين مسئله انقلاب اسلامي بازگشت به هويت خويش بود و در سايه اين نگرش استقلال در عرصه‌هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي شكل گرفت و موجي از افكار جديد ايجاد شد.
 
از بدو پيروزي انقلاب اسلامي توجه به خودباوري و ايستادگي بر توانايي خود تحت رهبري داهيانه حضرت امام خميني (ره) و حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در درون جامعه ما سرايت كرد و اگر ايران امروز صاحب دانش و فناوري بويژه فناوري‌هاي نوين مانند فناوري هوا و فضا و فناوري نانو است اين همه منوط به روح بيداري اسلامي و انقلابي در ملت ايران است.



امام خميني (ره) و گفتمان بيداري اسلامي
حضرت امام خميني(ره)، چه تاثيري بر سرنوشت جريان بيداري اسلامي در جهان داشته است؟ چگونه و با كمك چه عواملي حضرت امام توانست بيداري اسلامي را به يك گفتمان مسلط تبديل كند؟ برونداد هاي بيداري اسلامي چه بوده است و گفتمان هاي رقيب چه چيزهايي بوده اند؟
اگر بخواهيم جايگاه حضرت امام را در بيداري اسلامي بهتر درك وفهم كنيم، بايد از روشهاي متداول در علوم انساني كمك بگيريم. امروزه مساله روش در مطالعات و پژوهشهاي علوم انساني به مثابه جعبه ابزار شناخت عمل مي كند و به همان ميزان مهم است.
يكي از روشهايي كه بسيار بر سر زبانها است و تاكنون بارها از سوي محققان مسلمان براي فهم پديده هاي سياسي، مخصوصا انقلاب اسلامي و انديشه هاي بزرگ معمار اين انقلاب، حضرت امام خميني(ره)، به كار گرفته شده است، روش «تحليل گفتماني» است.
مثلا مواضع سخت امام در برابر گروه هاي چپ ومنحرف و اصطلاحاتي چون اسلام آمريكايي، شيطان بزرگ، مرفهان بي درد، متحجران ، مستضفعان و پابرهنگان و... وهمچنين تشكيل نهادهاي انقلابي و حمايت از قيام هاي مسلحانه در سراسر جهان اسلام، از سوي ايشان، در يك فرآيند قابل تحليل است كه همان گفتمان بيداري اسلامي است.
در مورد گفتمان بيداري اسلامي مفهوم ضديت و غيريت سازي بسيار واضح و شفاف است. جهان استكبار به عنوان مهم ترين دشمن بيداري اسلامي مسبب همه گرفتاريهاي جهان اسلام و مسلمانان شناخته مي شود. بعد از آن جريان هاي ريز و درشت برآمده از اراده خارجي و امپرياليسم قرار دارند كه حضرت امام هيچگاه در برابر هيچيك از آنها كوتاه نيامد و همواره بر خطر آنها تاكيد مي كرد.
 
اين نكته در مورد گفتمان بيداري اسلامي به رهبري حضرت امام به اين معنا مي تواند باشد كه ايشان آگاهانه به اين مساله پي برد كه بيداري اسلامي بدون عمل سياسي امكان پذير نيست وعمل سياسي  نيز بدون تاسيس يك حكومت صد در صد اسلامي ممكن نيست.
 
لذا حضرت امام خميني(ره)براي نخستين بار براي تاسيس يك حكومت اسلامي به معناي خاص و ويژه اقدام كرد وموفق هم شد. اگر ايشان دست به اين اقدام نمي زدند شايد هيچگاه شاهد تسلط گفتمان بيداري اسلامي بر ديگر گفتمانها نبوديم.



آسيب شناسي نهضت بيداري اسلام
اين‌ خودآگاهي‌ و احساسي‌ كه‌ آن‌را «بيداري‌ ديني» بمفهوم‌ جديد مي‌ناميم‌ پيام‌ واحدي‌ به‌ تاريخ، مخابره‌ مي‌كند و مضمون‌ آن‌ اين‌ است‌ كه: «ما دوباره‌ برگشتيم‌ و نوبتي‌ هم‌ كه‌ باشد نوبت‌ ماست.» شايد حدود يك‌ قرن‌ قبل، اين‌ عزم‌ بيداري‌ در گروه‌هاي‌ كوچكي‌ از نخبگان‌ جهان‌ اسلام، به‌ وجود آمده‌ بود ولي‌ امروز در سطح‌ امت‌ اسلام، گسترش‌ پيدا كرده‌ است.
جوهر اصلي‌ اين‌ بيداري، آن‌ است‌ كه‌ به‌تدريج‌ امت‌ اسلام‌ متوجه‌ مي‌شوند كه‌ از اسلام، فاصله‌ گرفته‌اند و جوامع‌ اسلامي‌ اگر دچار انحطاط‌ اخلاقي‌ شده‌اند، اگر زير بار عقب‌ماندگي‌ اقتصادي‌ و علمي، در دنيا تحقير مي‌شوند، اگر دچار تفرقه‌ و تجزيه‌ شده‌اند، اگر به‌راحتي‌ مورد تهاجم‌ اشغالگران‌ قرار مي‌گيرند و استعمار مي‌شوند و منابع آنها‌ به‌ غارت‌ مي‌رود، در همة‌ اين‌ انحطاط‌ها خود مسلمين‌ هم‌ شريك‌ جرم‌ هستند و مقصرند.
توجه‌ به‌ كوتاهي‌ها و مسئوليتِ‌ خود، نقطه‌ شروع‌ بيداري‌ اسلامي‌ است‌ چون‌ خوي‌ تجاوز‌ هميشه‌ عليه‌ مسلمين‌ وجود داشته است، نخبگان‌ جهان‌ اسلام‌ كم‌كم‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌اند كه‌ گويا در چند قرن‌ اخير ما به‌تدريج، هم‌ از عقلانيت‌ اسلامي‌ و هم‌ از ارزش‌هاي‌ اخلاقي‌ اسلام، و هم‌ از قوانين‌ الهي‌ با فهم‌ اجتهادي‌ فاصله‌ گرفتيم‌ و دور شده‌ايم.
اين‌ احساس‌ و خودآگاهي، تركيبي‌ از دو حالت‌ «شرمندگي» و «عزم‌ بازگشت» است. يكي، «شرمندگي» در برابر عزتي‌ كه‌ خداوند به‌ مؤ‌منين، وعده‌ داده‌ و امروز مسلمين، در برابر سابقة‌ فخر و عزت‌ گذشتة‌ امت‌ در صدر اسلام‌ فاقد آن هستند و دوم، تركيب‌ اين‌ شرمندگي‌ با «ميل‌ بيداري» و «عزم‌ بازگشت‌ به‌ اسلام» است‌ كه‌ در صد سال‌ گذشته، بتدريج‌ در حلقه‌هاي‌ خواص‌ و سپس‌ در دو دهة‌ اخير به‌ بركت‌ انقلاب‌ اسلامي‌ به‌ طرز بسيار انفجاري‌ و عظيم‌ در كل‌ جهان‌ اسلام، تعميم‌ يافت‌ و از حلقة‌ خواص‌ به‌ متن‌ جهان‌ اسلامي‌ توسعه‌ پيدا كرد.
اين‌ يك‌ نوع، «توبة‌ اجتماعي» است. يقينا سي‌ سال‌ پيش، مفاهيمي‌ مثل‌ «عدم‌ جدايي‌ دين‌ از سياست»، «ضرورت‌ جهاد اسلامي»، مفهوم‌ «شهادت» يا «عمليات‌ استشهادي»، مفهوم‌ «وحدت‌ امت‌ اسلام‌ و شيعه‌ و سني‌ و همه‌ فرقه‌هاي‌ اسلامي»، «تشكيل‌ اتحاديه‌هاي‌ اسلامي» در سراسر جهان‌ در حوزه‌هاي‌ فرهنگي، اقتصادي، سياسي‌ و نظامي، مفهوم‌ «امكان‌ نجات‌ مستضعفين‌ عالم»، مفهوم‌ «تشكيل‌ حكومت‌ اسلامي» يا بازگشت‌ به‌ «حضاره‌ و تمدن‌ اسلامي» در سطح‌ افكار عمومي‌ جهان‌ اسلام، مطرح‌ نبوده‌ است‌ بلكه‌ حد‌اكثر در سطح‌ خواص‌ و روشنفكران‌ ديني‌ و بخشي‌ از حلقه‌هاي‌ خاص‌ وجود داشت‌ كه‌ آنهم‌ توأم‌ با عدم‌ تفاهم‌ بر سر حتي‌ همين‌ مفاهيم‌ بوده ولي‌ امروز اينها همه، پرچم‌هائي‌ شده‌اند كه‌ در بيشتر كشورهاي‌ اسلامي‌ حتي‌ كشورهايي‌ كه‌ مسلمين، اقليت‌ هستند برافراشته‌ شده‌ و اين‌ مفاهيم‌ كاملاً‌ برجسته‌ شده‌اند. اگر بخواهيم‌ اين‌ خودآگاهي‌ جديد و اين‌ بيداري‌ اسلامي‌ را در يك‌ عبارت، جمع‌بندي‌ كنيم، مي‌گوييم‌ معنا و پيامش‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ اسلام‌ با همه‌ جامعيت‌ آن‌ و با همه‌ ابعادش‌ بازگرديم. و وقتي‌ از كلمة‌ «بازگشت»، استفاده‌ مي‌كنيم‌ مراد، سير معكوس‌ تاريخي‌ نيست. نبايد از بازگشت، بازگشت‌ به‌ گذشته‌ و سير قهقرايي‌ تصور بشود بلكه‌ مفهوم‌ و منظور، «بازگشت‌ به‌ اسلام» و توبه‌اي‌ تاريخي‌ و يك‌ جبران‌ اجتماعي‌ است‌ يعني‌ امت‌ اسلام‌ به‌ فاصله‌ عظيمي‌ كه‌ در عقيده، اخلاق‌ و عمل‌ اجتماعي‌ از مفاهيم‌ و ارزش‌هاي‌ اسلامي‌ گرفتند توجه كنند و براي‌ جبران‌ كوتاهي‌هاي‌ چند قرن‌ اخير، تلاش‌ داشته باشند. هدف‌ از اين‌ بازگشت، ساختن‌ يك‌ تمدن‌ جديد اسلامي‌ است‌ براساس‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ و با استفاده‌ از همه‌ تجربه‌هاي‌ مباح‌ بشري‌ تا آنجا كه‌ در خدمت‌ اهداف‌ و احكام‌ اسلام‌ قرار گيرد و اين‌ البته‌ بدون‌ اجتهاد و بدون‌ يك‌ هاضمة‌ قوي‌ اسلامي‌ براي‌ درك، تجزيه‌ و تحليل‌ و رد‌ و قبول‌ مفاهيمي‌ كه‌ در دنيا جاري‌ است‌ و تمدني‌ كه‌ در دنيا حاكم‌ و مسلط‌ است‌ امكان‌ ندارد.
نهضت‌ بيداري‌ اسلامي كه انقلاب ما منادي آن است‌ هدفش‌ تشكيل‌ يك‌ تمدن‌ محمدي‌ جهاني‌ است‌ كه‌ در آن، عقلانيت‌ با معنويت، قدرت‌ با اخلاق، دانش‌ با ارزش، علم‌ با عمل، جمع‌ شود يعني‌ خلاقيت‌ درعين‌ اصول‌گرايي‌ باشد و اصول‌گرايي‌ هم‌ با تحجر، و نوانديشي‌ هم‌ با بدعت‌گذاري، اشتباه‌ نشود.
 
يكي‌ از مهم‌ترين‌ نقاط‌ آسيب‌پذير، اين‌ است‌ كه‌ جامعيت‌ اسلام، مورد تجزيه‌ قرار بگيرد و برخورد گزينشي‌ با اسلام، صورت‌ گيرد. اين‌ همان‌ خطري‌ است‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ هم‌ پيش‌بيني‌ فرموده‌ و اخطار كرده‌ است‌ كه‌ نكند چنين‌ برخوردي‌ با متن‌ دين، صورت‌ بگيرد. تعبير قرآن‌ كريم، «ايمان‌ به‌ بعض‌ و كفر به‌ بعض» است‌ يعني‌ اسلام‌ را به‌عنوان‌ يك‌ موجود زنده، تفسير كنيد و همه‌ ابعادش‌ را در كنار يكديگر، بفهميد نه‌ آنكه‌ اسلام‌ را زنده‌ زنده، تجزيه‌ و مثله‌ كنيد و هر فرقه‌ و گروهي‌ و هر مليتي‌ و حزبي، بخشي‌ از اسلام‌ را به‌ دليلي‌ برجسته‌ كند و ابعاد ديگر آن‌ را ناديده‌ انگارد يا تضعيف‌ كند.
قرآن‌ كريم‌ با تعبير ديگري‌ و از زاويه‌ اي ديگر هم‌ به‌ همين‌ آفت‌ اشاره‌ كرده‌ و تعبير «تحريف‌الكلم‌ عن‌ مواضعه» را آورده‌ كه‌ در مورد اديان‌ ديگر هم‌ صورت‌ گرفته‌ و بدين‌معني‌ است كه‌ مفاهيم‌ ديني، جايگاه‌ و موضع‌شان‌ اگر ديده‌ نشود و هندسه‌ معارف‌ دين‌ درهم‌ بشكند و همة‌ ابعادش‌ رعايت‌ نشود ما صدمه‌ خواهيم‌ خورد.
يكي از مهمترين مسائل مطرح و حائز تامل در خصوص بيداري اسلامي، آسيب ها و آفتهاي پيش روي آنهاست كه چالشهاي بسياري را براي جريان اصيل بيداري اسلامي بوجود آورده است.
بنيانگذار جمهوري اسلامي در بررسي آسيبها و آفتهاي بيداري اسلامي به چند آسيب كليدي اشاره نموده است:
1-
تحريف اسلام و وارونه نشان دادن مفاهيم ديني از سوي رهبران
2-
گرايش هاي سياسي حاكمان كشورهاي اسلامي
3-
تحجر و جمود فكري
4-
روشنفكرنماهاي ملي و مذهبي
5-
اختلافات فرقه اي و قومي
6-      ...
يك‌ مشكل‌ ما اين‌ است‌ كه‌ بعضي‌ كساني‌ كه‌ در تاريخ‌ گذشته‌ به‌عنوان‌ عناصر بيداري‌ اسلامي‌ در جهان‌ شناخته‌ مي‌شدند متاسفانه‌ خودشان‌ به‌ بعضي‌ از ارزش‌ها و شعارهاي‌ اسلامي‌ بعد از مدتي‌ لاقيد و سست‌ مي‌شدند يا تجديدنظر و به‌ آن‌ مفاهيم‌ پشت‌ كرده، يا در آن‌ مفاهيم، شك‌ مي‌كردند و يا عملاً‌ منحرف‌ مي‌شدند. قرآن‌ كريم‌ در آيه‌اي‌ اشاره‌ به‌ بلعم‌ باعورا مي‌كند و در روايتي‌ در ذيل‌ آيه‌ آمده‌ است‌ كه‌ ايشان‌ به‌ مقامات‌ معنوي‌ بالايي‌ هم‌ رسيده‌ بود ولي‌ «اخلد الي‌ الارض»، يعني‌ همة‌ آن‌ ارزش‌ها را به راحتي‌ با منافع‌ كوتاه‌ مدت‌ دنيوي‌ معامله‌ كرد.
معنايش‌ اين‌ است‌ كه‌ حتي‌ به‌ عالي‌ترين‌ مقامات‌ انساني‌ هم‌ كه‌ برسيم باز هم در خطر هستيم. البته‌ از آيه‌ نبايد نتيجه‌ منفي‌ گرفت‌ كه‌ اگر به‌ مقام‌ عالي‌ معنوي‌ هم‌ برسيم‌ باز فايده‌اي‌ نخواهد داشت‌ و سرنوشت‌ همه، بازهم‌ سقوط‌ و انحطاط‌ است!! بلكه‌ نتيجه‌ مثبت‌ بايد گرفت‌ كه‌ همة‌ ما هميشه‌ به‌ هوش‌ باشيم‌ و همواره‌ مراقبت‌ از خود كنيم‌ وشرايط‌ را هميشه‌ در آماده‌باش‌ جدي‌ نگاه‌داريم.
نكتة‌ ديگر آنكه‌ يكي‌ از آسيب‌ها و خطراتي‌ كه‌ در پيش‌ است‌ و در مورد آن‌ در اردوي‌ دشمن، طراحي‌ و برنامه‌ريزي‌ شده‌ است، دامن‌ زدن‌ به‌ جنگ‌هاي‌ مذهبي‌ و فرقه‌اي‌ در درون‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ كه‌ بخصوص‌ از طريق‌ تهمت‌زدن‌ به‌ مذاهب، تعقيب‌ مي‌شود.
مثلاً‌ كتابهائي‌ در گوشه‌ و كنار، راجع‌ به‌ شيعه، پخش‌ مي‌شود كه‌ جزءِ‌ عقايد شيعه‌ نيست‌ نسبت‌هاي‌ عجيب‌ و غريبي‌ به‌ شيعه‌ داده‌ مي‌شود كه‌ هيچيك‌ از منابع‌ روايي‌ شيعه، اينها را نگفته‌ و متكلمين‌ شيعه‌ و فقهاي‌ شيعه‌ به‌ اينها معتقد نيستند. شبيه‌ همين‌ شيوه‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ فرق‌ اهل‌ سنت، صورت‌ مي‌گيرد و اين‌ نسبت‌ها ترويج‌ مي‌شود تا مفهوم‌ «وحدت‌ فرق‌ اسلامي» تضعيف‌ شود و نقاط‌ اختلاف‌نظر را كه‌ طبيعي‌ است‌ برجسته‌ مي‌كنند تا نقاط‌ اشتراك‌نظر كه‌ اصل‌ است‌ كمرنگ‌ شود حال‌ آنكه‌ ما در متن، متحديم‌ اما آنها اختلافات‌ را مي‌خواهند تبديل‌ به‌ متن‌ و اشتراكات‌ را تبديل‌ به‌ حاشيه‌ بكنند. در حالي‌ كه‌ اگر با نگاه‌ علمي، اين‌ اختلاف‌نظرها بررسي‌ شود همين‌ اختلاف‌ فقهي‌ يا كلامي‌ كه‌ بين‌ شيعه‌ با برادران‌ اهل‌ سنت‌ است‌ بين‌ خود فرقه‌هاي‌ اهل‌ سنت‌ با يكديگر هم‌ همين‌ اختلافات‌ (و گاهي‌ در بعضي‌ موارد، شديدتر) وجود دارد. روش‌ برخورد سالم‌ با اين‌ اختلافات‌ بسيار مهم‌ است‌ تا آن‌ تضادها برجسته‌ نشود. ما انگليس‌ را در سده‌ گذشته‌ تجربه كرديم و امروز هم‌ صهيونيست‌ها و آمريكا را كه‌ دو كار در جهان‌ اسلام‌ مي‌كنند: او‌لاً‌ فرقه‌سازي‌ به‌ نام‌ اسلام‌ مي‌كنند و ثانياً‌ جنگ‌هاي‌ فرقه‌اي‌ بين‌ مسلمين‌ راه‌ مي‌اندازند.
خطر بعدي، تقويت‌ جنگ‌هاي‌ نژادي‌ و ناسيوناليستي‌ و قومي‌ است. نمونه آن جنگ‌هاي‌ داخلي‌  است كه بين‌ مسلمانان‌ در سده‌ گذشته‌ بنام‌ نژاد و قوميت‌ و مليت، به‌ راه‌ انداختند به‌ خصوص‌ در نيم‌ قرن‌ گذشته‌ كه‌ جهان‌ اسلام‌ تكه‌تكه‌ شد.
آسيب‌ بعدي، اين‌ است‌ كه‌ دو جريان‌ در جهان‌ اسلام، سد‌ راه‌ بيداري‌ و رشد اسلام‌ مي‌شوند: يكي‌ كساني‌ كه‌ برخورد انجمادي‌ با متن‌ دين‌ مي‌كنند و راه‌ اجتهاد را مي‌بندند و اسلام‌ را طوري‌ تعريف‌ مي‌كنند كه‌ فقط‌ در زمان‌ و مكان‌ خاصي، اجرا شده‌ و امروز ديگر جزء تاريخ‌ است.
طرف‌ مقابل‌ هم‌ كساني‌اند كه‌ اسلام‌ را در ذيل‌ مكاتب‌ غيراسلامي‌ مي‌خواهند تعريف‌ كنند يعني‌ اسلام‌ را با ليبراليسم‌ يا ماركسيسم‌ يا... تطبيق‌ مي‌دهند و تحريف‌ مي‌كنند و اگر در مواردي‌ متفاوت‌ باشد اسلام‌ را تغيير مي‌دهند تا با ليبراليسم و يا مكاتب‌ ديگر غربي، هماهنگ‌ شود و يك‌ اسلام‌ سيال، اسلام‌ مشكوك، نسبي‌ و شخصي، اسلامي‌ كه‌ از جهاد و سياست‌ در آن‌ خبري‌ نيست، بازسازي‌ كنند. با متن‌ دين، برخورد گزينشي‌ مي‌كنند. ما در مقابل‌ هر دو جريان‌ بايد بيدار باشيم‌ چون‌ اين‌ دو جناح‌ ظاهراً‌ در تقابل‌ با هم‌ هستند اما درواقع، هر دو، جهان‌ اسلام‌ را به‌ سمت‌ سكولاريزم‌ پيش‌ مي‌برند يعني‌ دو جريان‌ ظاهراً‌ مقابل‌ كه‌ نهايتا يك‌ كار را مي‌خواهند با امت‌ اسلام‌ بكنند.



بيداري اسلامي باعث شكست آمريكا
در واقع امروز جنبش هاي مردمي در كشورهاي مختلف در سطوح و ابعاد جدي در حال فعاليت هستند و بعضا نيز نقش گسترده تر از دولتهاي ملي را در عرصه بين المللي بازي مي كنند و تاثير قابل توجهي بر روند تحولات جهاني مي گذارند. يك گروه اندك با تعداد كمي از نيروي انساني با تكيه بر توانايي ايدئولوژيك و قدرت ايمان مي توانند قدرتهاي بزرگي را فراري دهند و آنها را به زانو درآورند.
جمهوري اسلامي بايد در جهت دادن به بيداري و احياي تفكر اسلامي نقش هدايت كننده را داشته باشد و ضمن مقابله با حركتهاي انحرافي در جهت وحدت اسلامي و حمايت از نهضت هاي اصيل اسلامي تلاش نمايد.
در سايه بيداري اسلامي است كه با برنامه ريزي صحيح و گسترده مي توان در خنثي سازي طرح خاورميانه بزرگ نقش آفريني نمود.
بيداري اسلامي نقش ويژه اي در حركت ملل مسلمان ايفا كرده است. انقلاب اسلامي كه خود معلول حركت بيداري اسلامي است در يك حركت متكي به اراده عمومي، تمامي زيرساختهاي سياسي، اجتماعي و فكري كشورهاي استعمارگر را دگرگون كرد و در يك زايش تاريخي الگويي مقتدر و هوشمند را ارائه كرد.
آنچه كه امروزه باعث شكست سياستهاي يكجانبه آمريكا در خاورميانه و آفريقا و حتي در كشورهاي حوزه آمريكاي لاتين شده موج بيداري اسلامي است كه روزبه روز در ميان اقشار مختلف اعم از جوانان و دانشگاهيان نمود بيشتري پيدا مي كند.



آمريكا و تقابل با بيداري اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي ايران بعنوان محور خيزش و بيداري اسلامي در عرصه جهاني مطرح شد. در اين ميان كه خاورميانه در طول 4 قرن گذشته جولانگاه يكه تازي قدرتهاي استعماري غربي بوده است اينك با الهام از انقلاب اسلامي بپا خواسته و به تقابل با غرب و بويژه آمريكا برخاسته است.
حمايت از جنبش هاي آزادي بخش در سراسر جهان از سوي جمهوري اسلامي باعث شد تا منافع مستكبران غرب و شرق خصوصا آمريكا در نقاط مختلف جهان هرچه بيشتر و جدي تر لطمه بخورد.
در دوران پس از پيروزي انقلاب استراتژيست هاي آمريكايي به نبرد با انقلاب اسلامي ايران پرداختند تا بدينوسيله سدي در مقابل شيوع اسلام ايجاد كنند و پروژه صدور و نهادينه نمودن انقلاب را ناكام گردانند.
نمونه بارز اين مساله جنگ 33روزه ميان دلاورمردان حزب ا.. با رژيم اشغالگر قدس مي باشد. قضيه لبنان و بيرون راندن اسرائيل از اراضي اشغالي در واقع زنگ خطري براي آمريكا و همپيمانانش بود تا مبادا موج اسلامگرايي، منافع آنها در سطح جهان را تهديد نمايد و موجبات سرخوردگي آنها را در ميان ملتهاي جهان فراهم آورد.
حزب ا.. با يك تفكر متاثر از انقلاب اسلامي و حمايتهاي مادي و معنوي جمهوري اسلامي ايران به جايگاه و رشد قابل توجهي در ميان مردم لبنان دست يافت و توانست آنگونه كه بايد در راه تحقق آرمانها و اهداف اسلامي گام بردارد.
فارغ از اين نمونه نيز بايد اشاره كنيم كه آمريكا با طرح موضوعاتي همچون خاورميانه بزرگ و استفاده از اهرم هاي تبليغاتي مثل مبارزه با ترورسيم روز به روز سطح درگيري اش را با اين خيزش و موج اسلامي افزايش مي دهد و قصد دارد اين سياستها را هرچه قدرتمندانه تر براي سركوب حركتهاي اسلامي و تقابل با اسلام سياسي و ترويج نظام فرهنگي سكولار بكار گيرد.
نتيجه:
انقلاب اسلامي ايران يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و افزايش فعاليت‌هاي مؤثر اسلامي در جوامع مسلمانان بوده است.
انقلاب اسلامي موجب تغيير و دگرگوني معادلات سياسي و موازنه قوا در مقياس جهاني به سود ملت هاي اسلامي شده و اكنون با گذشت سه دهه از عمر پر بركت آن،  راهبرد تفكر اسلامي به مثابه الگويي نجات بخش براي تمام ملت هاي اسلامي و بشريت محسوب مي شود.
بدون ترديد موارد مشترك فراواني  بين انقلاب اسلامي ايران و آرمان هاي جهان اسلام وجود دارد كه اهم آنها عبارتند از: ايده واحد، آرمان مشترك، دشمن يكسان، وحدت‏گرايي، مردم مداري و...
بدون ترديد انقلاب اسلامي تحت رهبري حضرت امام خميني(ره) با برشمردن نقاط اشتراك مسلمانان سراسر جهان و با زنده كردن روح بيداري و خيزش اسلامي توانست اعتماد به نفس را در بين توده هاي مسلمانان بازگرداند و مي رود تا بيدار نمودن مسلمانان از خواب غفلت، آنها را از زير يوغ استعمار و استبداد خارج نمايد.
ملت هاي مسلمان سراسر جهان با تأسي از آرمان هاي والاي انقلاب اسلامي و با تكيه بر قرآن و شعائر اسلامي، سرنوشت خود را از دست حاكمان وابسته به امريكاي سلطه گر جدا كرده و زير پرچم انقلاب اسلامي در مسير استقلال و آزادي گام برمي دارند.
امام خميني(ره) همواره بر اين نكته اساسي تاكيد داشتند كه معناي صدور انقلاب ما، اين است كه همه ملتها بيدار شوند و همه دولت‏ها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتاريهايي كه دارندنجات بدهند.اميد مي رود  به بركت انقلاب اسلامي و گسترش روح بيداري و خيزش اسلامي در سراسر جهان اسلام و حتي ساير ملتهاي آزاديخواه، بارقه هاي استكبار ستيزي و ضد استعماري بيش از پيش نمود يابد و سردمداران نظامهاي سلطه ضمن گردن نهادن به خواسته هاي به حق مستضعفان و مسلمانان جهان به خاك مذلت كشيده شوند و نداي الله اكبر در سراسر گيتي طنين انداز شود.

 منبع : http://www.dsrc.ir

کامل هاشمی بازدید : 84 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

بیداری اسلامی به‌عنوان یك پدیده‌ی متاثر از نهضت فكری جمهوری اسلامی در عصر امروز در قالب یك جنبش اجتماعی و سازمانی رخ نموده است. این جریان در عرصه‌ی منازعات سیاسی و امنیتی علاوه بر اینكه موجودیت و نفوذ خود را به اثبات رسانیده است می‌رود تا به قدرت بلامنازع نقش آفرین در سطح جهانی تبدیل شود.

نهضت‌های اسلامی و جریان‌های فعال متاثر از متن مردم جوامع اسلامی، شعائر و شعارهای انقلابی ایران مانند جهاد، شهادت و ایثار را به‌عنوان اصول اساسی مبارزاتی خود پذیرفتند. پدیده‌ی انقلاب اسلامی پس از چند سده به شكل عملی و عینی، اسلام و جوامع اسلامی را از انزوا و سكون خارج كرد و  مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و تواناییهای خود آگاه كرد و طلسم شكست ناپذیر بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپریالیسم را ابطال نمود و این مسأله خود «جسارت و اعتماد به نفس» را به ملت‌های مسلمان بازگرداند.

امروز امواج بیداری اسلامی به سرعت در حال پیشرفت در سراسر جهان هست و ارزش‌های اسلامی در حال احیا می‌باشند. موج بیداری اسلامی باعث شكست سیاست‌های استعماری شده است و دشمنان سعی دارند تا با این موج عظیم كه در سراسر دنیا فراگیر شده از هر راهی با به‌كار بستن حربه‌های گوناگون مقابله كنند.

جمهوری اسلامی در جهت دادن به بیداری و احیای تفكر اسلامی نقش هدایت‌كننده را ایفا نموده و ضمن مقابله با حركت‌های انحرافی در جهت وحدت اسلامی و حمایت از نهضت‌های اصیل اسلامی گام‌های موثری را برداشته است.

منبع : http://farsi.khamenei.ir
 

کامل هاشمی بازدید : 69 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

 

نه تنها عامل پیدایش اصل انقلاب و زمینه ساز پیروزی آن در مراحل مختلف فرهنگ عاشورا بوده است؛ بلکه همین فرهنگ، عامل اساسی حفظ و تداوم انقلاب اسلامی نیز محسوب می گردد.

اگر انقلاب اسلامی بخواهد بر مبنای آن فرهنگی که شکل گرفته، تداوم یابد؛ باید توجّه ویژه ای به همان فرهنگ داشته باشد: روحیه شهادت طلبی، آزادگی، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و ستمگری، مخالفت با تخطّی از احکام اسلام و... در عرصه های مختلف سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها و نیز عرصه سیاست داخلی؛ از سیاست گذاری در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره گرفته تا بخش های اجرایی و... . همه باید پایبند به آموزه های نهضت امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورا باشند.

اگر انقلاب اسلامی توانسته است از کلیه توطئه ها جان سالم به در برد؛ اگر جنگ تحمیلی هشت ساله ـ که از سوی تمامی قدرت های جهانی پشتیبانی می شد ـ نتوانست این انقلاب مردمی و اسلامی را از پای درآورد؛ اگر تهدیدهای دشمنان اسلام، امپریالیسم تبلیغاتی، محاصره اقتصادی، کودتای نظامی و... هیچ کدام کوچک ترین خللی در عزم و اراده نظام اسلامی وارد نکرد، همه و همه به دلیل همان فرهنگ عاشورایی ملت ایران است

امام خمینی(ره) در این زمینه می فرماید: «محرّم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است. از قتل سیدالشهدا(ع) و شهادت او است. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی شد. همه در تحت بیرق امام حسین(ع) قیام کردند. الان هم می بینید که در جبهه ها وقتی که نشان می دهند آنها را، همه با عشق امام حسین(ع) است که دارند جبهه ها را گرم نگه می دارند».

ایشان در جای دیگر می فرماید: «فداکاری حضرت سیدالشهدا(ع) است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است... باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این نهضت را حفظ کنید».

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 115 دوشنبه 26 فروردین 1392 نظرات (0)

آنچه در عاشورا سال شصت و یک هجری اتفاق افتاد گرچه به ظاهر یک حادثه می نمود، امّا حماسه‌ای عظیم و تکان دهنده بود که وجدانهای خفته را بیدار کرد و خون رشادت و آگاهی را در رگها ی اُمّت اسلامی دوانید. در واقع عاشورا به مکتبی تبدیل گردید که ستمدیدگان را بر ضد ظلم شورانید. از این رو ائمه هُدی‌ (ع) بر حادثه کربلا به عنوان برنامه‌ای تحول آفرین، احیاگر و بسیج کننده تأکید داشتند و همواره می‌کوشیدند تا آن را زنده و سازنده نگه دارند.

امام خمینی (ره) که به حق در سخن و رهنمود، در قیام و عمل در حفظ میراث عاشورا اسوة بی‌بدیلی در تاریخ معاصر تشیع بود،‌ می‌فرمود: «دستور آموزندة کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشوار قیام عدالتخواهان با  عددی قلیل و ایمان و عشق بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد

آن رهبر فرزانه در عمل این دیدگاه خود را پیاده کرد وبا الهام از عاشورای حسینی در مقابل یزیدیان زمان ایستاد و بساط ظلم و ستم را از سرزمین ایران برچید.

رهبر کبیر انقلاب، پیوستگی انقلاب اسلامی با عاشورا را خودش اینگونه بیان می‌فرماید: «روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرّر بود و میدانها و خیابانها و کوی و بر زنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت کربلای مکرّر،..... هفده شهریور مکرر عاشورا و میدان شهداء مکرّر کربلا کاخ ستمگری را با خون در هم کوبید. کربلای ما کاخ سطنت شیطانی را فرو ریخت

تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از حماسه حسینی

امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از سرمشهای نهضت امام حسین(ع) توانست مسلمانان را رهبری کرده و انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند.

در  واقع انقلاب اسلامی ایران در پیروی از این سرمشها متأثر از قیام امام حسین (ع) است.

در این مقاله به صورت مختصر ضمن ترسیم برخی از سرمشهای نهضت امام حسین (ع)، تأثیر پذیری انقلاب اسلامی از آنها با رهبری امام خمینی را تبیین خواهیم کرد.

سرمشهای نهضت امام حسین (ع)

1- سازش ناپذیری با باطل و ستم

امام خمینی (ره) بر ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیری با آن تأکید می‌ورزید و در هدف خویش در این راستا از قاطعیت، عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود.

امام خمینی (ره) این سخن استوار امام حسین (ع) را به یاد داشت که خطاب به برادرش محمد حنفیه فرمود: « یا اَخی وَ اللهِ لَوْ یَکُن فِی الدُّنیا مَلْجَاٌ وَ‌لا مَأوی لَما بایَعْتُ یَزیدَ‌بْنَ مُعاوِیَةَ؛‌

برادرم!‌به خدا سوگند اگر در دنیا پناه و پناهگاهی وجود نداشته باشد، هرگز با یزید بیعت نمی‌کنم.» بدین جهت فریاد زد: « [آیا] خمینی می‌تواند تفاهم کند با ظلم. خمینی آنجا  هم که بود مَجْد اسلام را حفظ می‌کرد، [آیا] می‌تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اکرم(ص) این قدر زحمت کشیده است.

[آیا] خمینی و امثال خمینی می‌توانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟»

امام حسین (ع) در منزل بیضه فرصتی بدست آورد تا با سپاهیان حُرّ سخن گوید و حقایقی را با آنان د رمیان بگذارد و دلیل قیام و انگیزة مبارزه خود را اعلام کند. آن حضرت در آنجا فرمود: «اَیُّها النّاسُ اِنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُستَحِّلاً لِحَرامِ اللهِ ناکِئاً عَهْدَهُ مُخالفاً‌لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ یَعْمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالْاِثْمِ وَ‌ الْعُدوانِ فَلَمْ یُغَیَّز عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ‌لاقَوْلٍ کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ؛ 

ای مردم!‌رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سلطان زورگویی را ببیند که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم می‌شکند، با سنت پیامبر خدا از در مخالفت برآمده، در میان بندگان خدا راه گناه و عداوت در پیش می‌گیرد، ولی او در مقابل چنین فرد جائری با عمل و یا گفتاری اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را به محل همان سطان زورگو [آتش جهنم] داخل کند

اما خمینی (ره) نیز هشدار می‌داد: «اینهایی که به امور جامعه و مصیبت‌های مردم اهتمام ندارند وازجنایاتی که در کشور اسلامی می‌شود غافلند و ساکتند و سرگرم خوردن ولذت بُردن و زندگی مادی خود هستند، مصداق همان آیه شریفه‌اند: (یَتمَتَّعونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تأْکُلُ الْاَنعامُ وُ‌النّارُ مَثْویّ لَهُمْ)؛ «بهره می برند و می خورند چنانکه حیوانات می‌خورند و جایشان جهنم است

 

2- فداکاری برای احیاء حق

زنده نگاه داشتن عاشورا به معنی زنده ماندن تمام ارزشهای والای الهی  انسانی است؛‌یعنی مصونیت جامعه در برابر تمام سلطه گریها،‌استبدادها و جهالتها و تلاش در جهت احیای فضایل و فداکاری در این راه. حضرت امام حسین (ع) انگیزه قیام خود را در این موضوع مهم و اساسی چنین بیان می‌دارد:‌

«اَلا تَرَوْنَ اِلّی الْحَقَّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ اِلَی الْباطِلِ لایَتناهی عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمؤْمِنُ فی لِقاءِ اللهِ فَاِنْی لا اَریَ الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةٌ وَالْحَیاةَ مَعَ‌الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماّ؛ 

آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل رو گردانی وجود ندارد. شایسته است [در چنین وضعی] انسان با ایمان به سوی دیدار پروردگار بشتابد. پس من مرگ را جزء سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملال و دلتنگی نمی‌دانم.»‌

امام خمینی (ره) نیز بررویش فضیلت و محور ذائل اهتمام می‌ورزید و در این راستا از هر گونه مجاهدت مضایقه نمی‌نمود. او برای رسیدن به چنین مقصد مقدسی قیام عاشورا را تذکر می‌داد و می‌فرمود: «سید الشهداء(ع) برای اسلام خودش را به کشتن داد.»  و می‌فرمود:‌«حضرت سید الشهداء (ع) را کشتند اما [این کشته شدن] اطاعت خدا بود، تمام حیثیت برای او بود. از این حیث هیچ شکستی در کار نبود

امام خمینی (ره) دربارة حرکت خودش  در راه احیای حق می‌فرماید:‌«من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خودش بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.» 

ودر جای دیگر آمادگی خود را برای شهادت در راه پیروزی انقلاب اعلام نموده و می‌فرمایند: «اگر با کشتن من انقلاب به نتیجه کامل خود برسد چرا به چنین امری راضی نباشم؟»

امام  در جهت محو عواملی که فضیلتها را از بین برده‌اند و نیز برای مبارزه با رژیم پهلوی به عنوان عامل رذالت و مانع احیای ارزشها فریاد می‌زند:« من هرگز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمی‌دهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت مسئول خواهم بود

 

3- تحول روحی

حضرت امام حسین (ع) در یاران و اصحاب خویش آنچنان تحوّل روحی و فکری ایجاد نمودند که هر کدام در فداکاری و ایثار بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند، مثل اینکه به یک کانون نور وصل شده بودند. همه می‌گفتند با قلب و سینه‌هایمان از تو دفاع خواهیم کرد:

 

گر بر کنم دل ازتو و بردارم از تو مهر

این مهر برکه افکنم آن دل کجا برم

 

امام حسین (ع) خود، یاران خویش را چنین معرفی می‌کندک

«اَمّا بَعْدُ فَاِنْی لااَعَلَمُ اَصْحاباً اَوْفی وَ‌ لا خَیْراً مِنْ اَصْحابی وَ لا اَهْلَ بَیْتِ اَبَرَّ وَ لا اَوَصَلَ وَ لا اَفْضَلَ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فَجَزاکُمُ اللهُ عَنّی خَیْراً».

اما بعد، من یارانی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود و اهل بیتی نیکوتر و بهتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. پس خداوند از طرف من به شما پاداش خی دهد.»‌

نمونه‌های وارستگی، ایثار و پایداری یاران و اهل بیت امام حسین (ع) را می توان در محورهای ذیل مشاهده کرد:

الف) وقتی آن حضرت در شب عاشورا فرمود: « اَلا وَ اِنّی قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمیعاً فی حِلَّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنّی ذِمامٌ». 

آگاه باشید که به همه شما اجازه دادم، پس همه شما بدون این که هیچ بیعتی از من بر شما باشد، بروید»، حضرت عباس (ع) دیگر برادران امام، پسران  برادرش و دو فرزند عبدالله بن جعفر نخستین کسانی بودند که سخن گفتند و خاطر نشان ساختند که ما چنین نخواهیم کرد. ما بعد از تو نخواهیم ماند و خداوند ما را بعد از تو زنده ندارد.

ب) در همین ماجراء مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: «وَاللهِ لَوْ عَلِمْتُ اَنّی اُقْتَلُ ثُمَّ اُحْیی ثُمَّ اُحْرَقُ حَیَاً ثُمَّ اُذْری- یُفْعَلُ ذلِکَ بی سَبْعینَ‌مَرَّةٌ – ما فارَقْتُکَ حَتّی اَلْقی حِمامی دُونَکَ فَکَیْفَ لا اَفْعْلُ ذلِکَ وَ اِنَّما هِیَ  الُکَرامَةُ الَّتی لاانْقِضاءَ لَها اَبَداً؛ 

به خدا سوگند اگر بدانم که کشته می‌شوم، سپس زنده می‌شوم، آنگاه زنده زنده سوزانده شوم و دوباره زنده‌ام کنند و به بادم دهند و هفتاد بار این کار تکرار شود،‌دست از تو بر ندارم تا مرگ خویش را در یاری تو دریابم. چگونه این کار را نکنم با اینکه جز یک کشتن نیست، سپس برای آن کرامتی است که هرگز پایان نمی پذیرد».

 

 

ج) در همان لحظات حساس به محمد بن بشر حضرمی که از اصحاب اما بود گفتند: به خدا جان او و جان خود را در راه خدا حساب می‌کنم. آیا بعد از حسین (ع) زنده بمانم؟‌وقتی که امام حسین (ع) سخن او را شنید فرمود: خدایت رحمت کند. برو او را از اسارت برهان. جواب داد: چگونه شما را رها کنم؟

د) در لحظات واپسین شب عاشورا دو نفر از یاران ما با هم شوخی می‌کردند. بُریر از زهَاد و پارسایان و عارفان وارسته، در آن موقع حساس از شدت شادمانی در پوست خویش نمی‌گنجید و مدام لبخند بر لبهایش جاری بود و مزاح می‌کرد، به نحوی که حالت سرور او اعتراض و انتقاد عده ای از اصحاب را بر انگیخت و موجب تعجب آنان شد.

ه) در شب عاشورا، وقتی امام حسین (ع) فرمود هر کس از اصحاب و یاران بماند فردا شهید می‌شود،‌ قاسم که این سخنان را شنید، عرض کرد: آیا من هم از کشته شدگان خواهم بود؟ امام (ع) به او پاسخ مثبت داد، اما قبل از آنکه به پرسش قاسم پاسخ گوید از وی پرسید: « یا بُنیَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؛ فرزندم!‌مرگ نزد تو چگونه است؟». قاسم جواب داد : «یا عّمَّ اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ؛  عمو جان! از عسل شیرین‌تر است. »

و) عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان کاروان امام (ع) بود می گوید: در منزل قصر بنی مقاتل امام را خواب سبکی فرا گرفت در حالی که سوار بر اسب بود. بزودی دیدگانش را باز فرمود و دو یا سه بار آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد. حضرت علی اکبر که پشت سر پدرش در حال حرکت بود چون شنید که بر زبان مبارک ما کلمه استرجاع جاری شده است،‌ علتش را پرسید. حضرت فرمود: فرزند عزیزم، اندکی به خواب رفتم که سواری عنان اسب مرا کشید و گفت « اَلَقَوْمُ یَسیرُونَ و الْمَنایا تَسْری اِلَیْهِمْ؛ این جمعیت حرکت می‌کنند و بلاها [و مرگ به سوی آنان حرکت می‌کند.»‌علی اکبر عرض کرد؛‌«اَوَلَسْنا عَلَی الْحَقَّ؛ آیا ما بر حق نیستیم؟ اما فرمود: «بَلی وَ الَّذی اِلَیْهِ مَرْجَعُ الْعِیادِ؛ سوگند به آنکه بازگشت بندگان به سوی اوست، این چنین است». علی اکبر عرض کرد:  فَاِذاً‌لاُنبالی، نَمُوتُ مُحِقّینَ؛  پس باکی نداریم، ما در حالی که بر حق هستیم می‌میریم

قویترین عامل تحول

امام خمینی (ره) برای ایجاد تحول اساسی و بنیادی در امت اسلامی ایران به سراغ قویترین عامل تحول روحی امّت اسلامی رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب  امام حسین (ع) و توانایی ارائه برنامه‌ای رشد دهنده، سوژه کربلا را به کار گرفت؛ زیرا می‌دانست هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده است.

آنان در هیچ واقعه‌ای به این میزان اشک نریخته و سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی اینگونه به میدان نیامده‌اند. به علاوه این قیام آیینه تمام نمای ارزشهای انسانی و معنوی است و اوج ایثار، حماسه، عبادت و شوق ملکوتی را به نمایش می گذارد.

امام که در مکتب تربیتی حضرت سید الشهداء رشد کرده بود، با تعالیم عاشورایی خویش مردم را متحول نمود.

او می فرمود: «حضرت سید الشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم و در مقابل حکومت جائر چه باید کرد

«سید الشهداء و اصحاب و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان. آنها به ما فهمانیدند که در مقابل حکومت جور نباید زنها بترسند. نباید مردها بترسند

سرانجام امام در بسیح مردم علیه حکومت جور و محو اسباب ستم و تعدی، موفق به تحول روحی در مردم با استفاده از چشمة جوشان کربلا گریدد. امام خود به این دگرگونی درونی مردم اشاره دارند و می‌فرمایند: «من خدا را شکر می‌کنم که ....یک تحول اساسی در ملت ما پیدا شد. تحولهای معنوی پیدا شد که این تحولها را نمی‌توانیم اسمی رویش بگذاریم، الا این که به دست خدا بود.»  حتی امام این را از پیروزی بر رژیم استبدادی مهمتر می‌داند و می‌فرماید:‌«تحول در ایران پیدا دشه، تحول روحی که از غلبه‌ای که بر طاغوت بود و او را عقب زد مهمتر و تمام دنیا متحیر شدند از تحول روحی که در ملت پیدا شد

امام از اینگونه تحول روحی و استقامت و مقاومت مردم در برابر ستم و تجاوز تقدیر می‌فرماید و می‌فرماید: « اینجانب از فداکاری ملت ایران تشکر کرده‌ام و قدرت و عظمت او را در پناه قرآن و احکام اسلام از خداوند متعال با تضرع خواهانم

4- امر به معرفو نهی از منکر

در قیام حضرت امام حسین (ع) سه موضوع نقش اساسی دارند:‌

1-    بیعت: عوامل حکومت اُموی اصرار داشتند که از امام حسین (ع) بیعت بگیرند، اما آن حضرت با شدّت در مقابل این تقاضا مقاومت نمود و به هیچ وجه حاضر به بیعت با یزید نگردید. همین امتناع از بیعت مشعل عاشورا را روشن کرد

2-    دعوت مردم کوفه: گرچه امام حسین (ع) بر حسب آگاهی‌های مختص امامت و پیشگوئیهای جدّش رسول اکرم (ص) به فراخوانی مردم کوفه خوشبین نمود و به لحاظ مسائل اجتماعی – سیاسی این شهر را بخوبی می‌شناخت، با این وجود موضوع اتمام حجت مطرح می‌گردد و امام حسین (ع) دعوت کوفیان را می‌پذیرد.

3-    سومین عامل که نیروی محرکة قیام عاشورا است، موضوع امر به معروف ونهی از منکر می‌باشد.

حضرت امام حسین 0ع) در وصیت به برادرش محمد حنیفه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد (ص) و روز جزاء فرمودند: «وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ أَشِراً وَ لابَطَراٌ وَ لا مُفْسِداٌ وَ لاظالزماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لَطَلَبِ الاِصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی؛ اُریدُ اَنْ اَمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیَرِ بِسیَرةِ وَ‌اَبی عَلِیَََََّ بْنِ اَبی طالِبٍ؛

من برای تفریح و تکبّر و فساد و ستم قیام نکردند،‌بلکه خروج من برای اصلاح امّت جدّم و پدرم علی بن ابی‌طالب (ع) رفتار کنم

امام خمینی (ره) نیز می‌فرمود:

«ما که تابع حضرت سید الشهداء هستیم باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزه‌اش نهی از منکر بود که منکری باید از بین برود من جمله قضیه حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود

همچنین رهبری  انقلاب اسلامی در این خصوص به حماسه خمینی توجه کرده و به مبلغان و خطیبان اصرار می‌کند که با استفاده از عاشورا ریشه ستم و خیانت را که منکرات بزرگی هستند. قطع کنند: «اکنون که ماه محرم است، چون شمشیرهای الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالی مقام سید الشهداء است، باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند و با اتکاء به قدرت الهی ریشه‌های باقی مانده این درخت ستمکاری راقطع نمایند

امام خمینی (ره) در جای دیگر می‌گو ید: «سید الشهداء چه کرد و چه بساط ظلمی را بهم زد و ما هم چه کرده‌ایم.... ما محمدرضا را  از این مملکت بیرون کردیم... آن همه مفاسد و غیره وجود ندارد. این یک نعمت بزرگی است

5-    عزت آفرینی و شکست ناپذیری

در مکتب امام حسین (ع) کرامت و شرافت انسان ارزش دارند و سربلندی و عدم تسلیم در برابر دنیا طلبان و ستمگران اصل مهم و استواری می باشد. آن امام همام وقتی در محاصرة کامل سپاه پلیدی قرار گرفت فرمود: « لاوَاللهِ لا اُعطیْکُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفَّرِ فِرارَ‌الْعَبیدِ؛  نه به خدا سوگند،‌من دست ذلّت به شما نخواهم داد و هرگز مانند بردگان فرار نمی‌کنم

روز عاشورا، امام حسین (ع) خطاب به  اراذل و تبهکاران اموی فرمود: «أَلا وَاِنَّ الدَّعِسشَ قَدْرَ کَزَبَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَهَیْهاتَ مِنَّا الذَّلَّةُ یَأْبی اللهُ الِکَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ‌ وَ حُجُورُ طابَتْ وَ‌طَهُرَتْ؛

آگاه باشید که زناکار پسر زناکار مرا میان مرگ و ذلت قرارداده است، ولی ذلت از ما دور است. خدا و رسولش و انسانهای با ایمان  ودامنهای پاک و پاکیزه از قبول آن برای ما امتناع می‌کنند.»‌

اما خمینی (ره) که از نسل آن اسوة حماسه آفرینان بود همچون اجداد طاهرینش هرگز زیر بار ذلت نرفت. او رنج تبعید و آوارگی را پذیرفت و برای خطرات جانی مهیا گشت ولی حسرت یک سازش جزئی را بر دل طاغوت و استکابر نهاد. او در مسیر مبارزه با ستم و تجاوز، و رهبری انقلاب اسلامی کراراً آموزه‌های عزت آفرین عاشورا را مورد تأکید و درس آموزی قرار می‌داد.

امام خمینی (ره) در یکی از بیانات خود خطاب به کارگزاران طاغوت فرمود:

«من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مأمورین شما حاضر کرده‌ام ولی برای قبول زروگوئیها و خضوع در مقابل جباریهای شما حضار نخواهم کرد

آن روح قدسی در هیچ شرایطی از مواضع اصولی خود دست بر نداشت و در مقابل استکبار و اهل شرکت و نفاق فریاد برآورد: «هیهات که خمینی د ربرابر تجاوز دیو سیرتان و مشکرکان کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امّت محمد و پیرون ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره‌گر صحنه‌های ذلّت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‌ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکّه و تنها بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می‌دهیم و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان  اسلام خواب را از دیدگان جهانخوران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار می‌نمایند سلب خواهم کرد

امام خمینی (ره) با تأثیر پذیری از حماسه عاشورا و خطبه‌های پرهیجان امام حسین (ع) به دنیای استکبار چنین هشدار من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم

می‌دهد: « من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهانیان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست؛ یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می‌رسیم... و از مرگ شرافتمندانه استقبال می‌کنیم ولی در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست

 

 

 

تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی

در حالی که اکثر انقلاب های معاصر، سرچشمه ایدئولوژیک خود را از ناسیونالیسم ، بوژوازی، کمونیسم و... می گرفتند، مردم ایران به رهبری، امام خمینی، اسلام  را به عنوان ایدئولوژی انقلابی خود برگزیدند. دلیل بروز چنین رفتاری از مردم ایران بیش از هر چیز به فرهنگ سیاسی ایرانیان باز می گردد. با توجه به آنکه مهم ترین منبع فرهنگ سیاسی ایران، مبانی دینی و به طور خاص مذهب شیعه است و بخش عمده ای از رفتار سیاسی مردم نیز از این منبع متاثر است، بنابراین حرکت اسلامی مردم ایران در بهمن 57 نیز از این منبع ناشی شده است.

از این رو در نوشتار حاضر با در نظر گرفتن انقلاب اسلامی به عنوان تبیین کننده و تطبیق دهنده ی اندیشه های اسلامی با جامعه ی ایرانی به بررسی تاثیر نهضت حسینی بر انقلاب اسلامی با تاکید بر مقوله شهادت خواهیم پرداخت.

غلبه اصولیون بر اخباریون ، شیعیان را به دو گروه مجتهدان و مقلدان تقسیم نمود. بنابر اعتقاد اصولیون، در عصر حضور معصومین ، حاکمیت و اختیارات آن توسط ائمه اعمال می گردد ولی در زمان غیبت، از یک سو به دلیل حکمت الهی و اقتضای قاعده لطف که زمین خالی از حجت نباشد و از سوی دیگر از آنجا که حفظ نظم اسلامی باید به دست کسی انجام شود که آگاهی کاملی از احکام اسلام و قوانین آن داشته باشد، حق حاکمیت و ولایت تصرف در امور اجتماعی و سیاسی بر عهده جامع الشرایط گذاشته شده است.1

از این رو با تثبت و نهادینه شدن اجتهاد و تقلید، عملا جامعه شیعه به دو گروه اقلیت مجتهد و اکثریت مقلد تقسیم گردید و رهبری و هدایت دینی مردم و استنباط احکام اسلامی، به عنوان یکی از کارهای ویژه مهم روحانیت درآمد. این رویداد رابطه ای ناگسستنی در تمام مراحل زندگی میان مردم و روحانیت بوجود اورد که طی آن روحانیت سعی در برقراری ارتباط با مردم و گروههای مختلف نمود. این ارتباط به حدی قوی شکل گرفت که نقش روحانیت شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران در زمان های مختلف غیر قابل انکار می نماید.

بنابراین در نظام روحانیت شیعه، به واسطه وجود مساله تقلید، نوعی رابطه معنوی میان توده مردم و رهبران مذهبی ایجاد شده است. به طوری که مردم تحت دستورات و نظرات قرار داشته و نوعی هم نوایی میان آنان شکل گرفته است. این همنواعی باعث شکل گیری قیام ها، جنبش ها، نهضت ها و در نهایت انقلاب اسلامی گردیده است.

شهید مطهری با ادعان به این مطلب که در طول تاریخ، روحانیون و علمای تسنن، سخنان و طرح های اصلاحی بیشتری  نسبت به علمای شیعه ارائه کرده اند، معتقد است که آنها نتوانسته اند یک حرکت اصلاحی عمیق بوجود بیاورند. به اعتقاد شهید مطهری علمای شیعه با اینکه کمتر در این زمینه ها حرف زده اند در طول یکصد سال اخیر حرکتهایی را رهبری کرده اند که نظیر هیچ کدامشان حتی در میان اهل سنت وجود نداشته است، چه رسد به روحانیت مسیحی و امثال اینها 3000

به عقیده شهید مطهری، این مسئله که روحانیت شیعه در طول تاریخ منشا حرکت های بزرگ شده است، دو دلیل عمده دارد. دلیل اول ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. به این معنا که فرهنگ شیعی یک فرهنگ زنده، حرکت زا و انقلاب آفرین است. این فرهنگ که از روش و اندیشه های امام علی (ع) تغذیه می کند، فرهنگی است که در تاریخ خود عاشورا، صحیفه سجادیه، دوره امامت و عصمت دویست و پنجاه ساله دارد و این در حالی است که هیچ یک از فرهنگهای دیگر چنین عناصر حرکت زائی در خود ندارند. دلیل دوم از نظر شهید مطهری این است که روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایه گذاری شده است بر اساس تضاد با قدرتهای سلطه گر ، انگار حقانیت پادشاهان و بی نیازی از قدرتهای حاکم پایه گذاری شده است. روحانیت شیعه از نظر معنوی متکی به خدا و از نظر اجتماعی متکی به مردم است و هیچگاه جزو دولت نبوده است. بنابراین مهمترین دلیلی که روحانیت توانسته انقلاب را رهبری کند، استقلال است و این حقیقت که آنها هیچگاه عضو دستگاههای دولتی و غیر دولتی نبوده اند و از آنها ابلاغ نمی گرفته اند.4

بنابرین در می یابیم که سنت اعتراض علیه حکومت های جبار. سنت شهادت، جاودانگی روح سنت بست نشینی و پناه گیری در جوار اماکن متبرکه ، مرثیه خوانی و عزاداری برای شهیدان تاریخ و... از جمله منابع قدرت سنتی شیعیان محسوب می گردنده که بدون درک آنها نمی توان فهم درستی از انقلاب اسلامی بدست آورد.

یکی از این مقولات، شهادت طلبی است که پیوند ناگسستنی با قیام امام حسین (ع) و واقعه عاشورا، دارد بطوریکه در طول تاریخ بهره برداری هرمنوتیکی روحانیون روحانیون شیعه از قرآن ، سنت و عاشورا، ظرفیت انقلابی گسترده ای در اختیار آنان گذاشته است.

مفاهیم شهید و شهادت در دین اسلام از تعبیر خاصی نسبت به ادیان دیگر بر خوردار می باشد.شهادت، مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» انتخاب می کند. در واقع شهداء سعادت مندانی به شمار می آیند که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین گذرانده اند و در آخر نیز عمر فانی خود را به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء الله آرزو می کنند بخشیده اند. از این رو آنان جایگاهی والا دارند، زیرا زندگانی خویش را در راه هدفی الهی با سرافرازی به خیل شهدای راه حق پیوند زده اند.

در اسلام شهادت صفتی از «حیات معقول» به شمار می رود و شهید پس از پیامبر از مقام و جایگاهی برتر برخوردار می باشد. از این رو در قران مجید ، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده اند وجود دارد. زنده بودن شهید، رزق شهید ، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید ، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید از جمله مسائلی می باشند که در این آیات به آنها اشاره شده است.

به مصداق آیات شریفه 169 تا 175 سوره آل عمران که می فرماید:«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان اند و به آن مومنان که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدا در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند.» 6 در دین اسلام شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی برای حیات طیبه محسوب می گردد.

از این رو روحانیون شیعه در طول تاریخ طی سخنرانی های خود با تفسیر روز آمد آیات و روایات ، و همچنین استفاده از نمادهای اسلامی نظیر شهادت ، امام حسین، کربلا، عاشورا، پیامبر، امام، عدالت و مفاهیم مقابل آن مانند ظلم، فساد، یزید و .. و بیان قول، فعل و تقریر معصومان، بر افکار عمومی جامعه تاثیر گذاشته اند و فرهنگ سیاسی جامعه را دچار تحول اساسی نموده و هویت سازی کرده اند.

بنابراین استفاده از عناصر شهادت طلبی و الگوی کربلا را می توان از جمله منابع قدرت روحانیون محسوب نمود.الگویی که در ایام محرم قوی ترین نیروی ملی و بسیج اجتماعی را در اختیار روحانیت قرار می دهد به شکلی که تمام ملت به سوی یک سوگواری با احساسات شدید تا آن درجه سوق داده می شوند که باور کردن آن برای کسانی که شاهد آن نبوده اند بسیار مشکل است.

این امر بویژه در دورانهایی که مبارزه علیه عامل خارجی انجام می گرفت از نتایج و اجتماع گسترده تری برخوردار می شد. به این صورت که مولفه های مذهب شیعه و همنچنین فضایی که در جامعه ایران نسبت به مظلومیت امام حسین وجود داشت. عامل تقویت کننده رفتار سیاسی روحانیون می گردید. به این ترتیب، ایدئولوژی، فرهنگ سیاسی و زمینه های تاریخی ایران، شرایطی را فراهم می آورد که رهبران مذهبی و روحانیون عالی رتبه بتوانند مردم را بسیج نموده و بر حوادث و رویدادهای سیاسی جامعه تاثیر بگذارند.

روحانیون می توانستند حادثه عاشورا را بازسازی نموده و آن را با گفتمانهای جدیدی وارد عرصه سیاسی ایران نمایند. از آنجایی که سلطه خارجی بر اساس شرایط غیر عادلانه ای ایجاد می شود، بنابراین می توانستند همانند «یزید» را در فرهنگ سیاسی ایران تشابه سازی نمایند و به این ترتیب ، مردمی که سالها در عزای امام حسین گریه کرده اند و از قیام وی، درس عبرت و شهادت فرا گرفته اند را وارد عرصه سیاسی و اجتماعی نمایند که زمینه ساز اعتراض علیه سلطه خارجی می باشد.

در این میان امام خمینی با درکی که از دین و به تبع آن فقه سیاسی و مقولات فقه سیاسی داشت، مسائل را به صورت متمایزی نسبت به فقهای پیش از خود مورد توجه قرار داد. امام خمینی با اعتقاد به اینکه «زندگی سیدالشهداء، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه ، زندگی همه انبیاء عالم، همه انبیا از اول، از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند.» مبارزه علیه رژیم جائز پهلوی را سر مشق زندگی خود قرار دادند.

از این رو امام خمینی ، تقیه، امر به معروف و نهای از منکر، جهاد و شهادت را به صورت متفاوتی با فقهای قبلی تفسیر کرد و با توجه به ربط وثیقی که بین این چهار مقوله برقرار می نمود، هنگامی که شهادت امام حسین و عاشورا و کربلا و عبارت«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در نظر می گرفت، تفسیری از قیام امام حسین به دست می داد که می توانست کنش انقلابی علیه رژیم پهلوی را برانگیزاند.

در واقع امام خمینی بیش از هر متاله شیعه که دارای منزلی قابل قیاس با وی باشد،خاطره کربلا را احساس حادی از ضرورت سیاسی به کار گرفته است.

مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از امام خمینی شنیدند و علی و حسین را در چهره او دیدند.

زیرا اندیشه سیاسی امام به دلیل خصلت دینی و ماهیت مکتبی خود، از پیوند عمیق و ناگسستنی با نهضت حسینی برخورداربوده است. چرا که از دیدگاه امام خمینی اسلام تنها به عیادت و برگزاری آئین های دینی ختم نمی شود، بلکه دعوت وی به آگاهی و بیداری ملل جهت فهم دین، برقراری ارتباط فرد با اجتماع، برقراری ارتباطات فرهنگی، داشتن استقلال فکری و احساس مسئولیت نمودن در قبال مسائل مهم جهان اسلام و مسلمین، نشان از آمیختگی اسلام با تمام وجوه زندگی انسان در قرائت دینی امام داشت.

در این راستا امام خمینی با ارایه تفسیر جامع و همه جانبه از تعالیم دینی، تلاش نمود بنیان فکری و ایدئولوژیکی جنبشهای اسلامی را غنا و قدرت بخشد.از این رو ایدئولوژی اسلامی در ایجاد و گسترش دامنه نفوذ و پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا نمود. از این رو باید انقلاب ایران را به حساب آورد. زیرا مخالفت همه جانبه امام با رژیم شاهنشاهی و نفی ساطنت از سوی ایشان، به مفاهیم اساسی تشیع نظیر امامت، شهادت، اطاعت از مزجعیت روححانی،ريال ولایت فقیه و...رنگ و بوی ایدئولوژیکی داد و نقش بسیار مهمی در بنا مهادن سنگ انقلاب و پیش بردن آن به سمت پیروزی نهایی ایفا نمود.

در واقع ایدئولوژی تشیع که یک حس پرخاشگری علیه ظلم و مبارزه در راه خدا و در نهایت شهادت طلبی را در پیروان خویش زنده نگاه می دارد، با تلاش امام خمینی در راس گروه های مذهبی بر اذهان عمومی مسلط شد و با توجه به نفوذ عمیقی که در سطح جامعه داشت، به وسیله شبکه بسیار وسیع روحانیت در شهرها و روستاها گسترش یافت و توانست با بسیج عمومی مردم جایگزین ایدئولوژی حاکم گردد.

وقتی به عبارات امام درباره عاشورا رجوع می کنیم، ابتکار انقلابی امام را در استفاده از حادثه عاشورا مشاهده می نماییم: «تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند و همه آنها این مساله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود، سیدالشهدا روی همین میزان خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد تا جامعه اصلاح بشود

در واقه امام خمینی با اعتقاد به این امر که قیام و شهادت سید الشهدا (ع) باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد، نهضت حسینی را مبنای حرکت خویش در انقلاب اسلامی قرار داد.«آنچه که سیدالشهداعمل کرد و آن ایده ای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد. (روحانیون) به [برای] مردم روشن کنند و بفهمانند به صد نفر، می شود با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد

از این رو امام در مورد رسالت ملت در مقام عاشورا می گوید: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سر لوحه زندگی در هر روز در هر سرزمین باشد. همه روز باید ملت این معنا را داشته باشد که امروز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را پیاده کنیم. انحصار به یک زمین ندارد انحصار به یک عده و افراد نمی شود، همه زمین ها باید این نقش را ایفا کنند و همه روزها» ، «این دستور آموزنده «این دستور آموزنده هم تکلیف است و هم مژده . تکلیف از آن جهت که مستضعفان با عده ای قلیل علیه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مامورند چونان سرور شهیدان قیام کنند . و مژده بدین جهت که شهیدان ما در شمار شهیدان کربلا قرار داده است

امام خمینی که استقلال کشور را در عصر خود در خطر می دید ، خطاب به علما و مردم مسلمان ایران اعلام نمود که «امروز روزی نیست که به سیره سلف صالحان بتوان رفتار کرد، با سکوت و کناره گیری همه چیز را از دست خواهیم داد.» به عقیده امام ، «تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است: در میان جنگا زقلت عدد نترسید

«قیام ایشان با تعداد کم به خاطر آن بود که عذر را از ما ساقط کند.»، «حضرت سیدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم در مقابل ستم، در مقابل حکومت جایز چه باید کرد

بنابر همین مقولات ، منابع قدرت در اندیشه امام خمینی به دو دسته مادی و معنوی تقسیم می گردند. از این رو امام ضمن توجه به منابع مادی (مسائل نظامی دفاعی) به عنوان     عوامل تامین کننده نظم و امنیت ، بیشترین اهمیت را به منابع معنوی می دادند. امام قدرت حقیقی را از آن خدا و اسلام می دانستند و در زمینه معنوی قدرت ، تاکید زیادی بر باورهای ذهنی مردم داشتند. از این رو امام خمینی امدادهای غیبی، ایمان مردم، وحدت و روحیه شهادت طلبی را از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی می دانستند و معتقد بودند «عشق به شهادت و عشق به لقاء الله، پیروزی می آورد. پیروزی را شمشیر نمی آورد، پیروزی را خون می آورد

اععتقاد شهید مطهری بر این مبنا بود که «جهاد اسلامی ، امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه نوعی و دینی و اجر و پاداش شهیدان گردید و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین باشند در سر می پروراندند و هر صبح و شام تکرار می کردند. « یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». بناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند که گویی حسین را به عینه می دیدند . مردم صحنه های کربلا ، خنین، بدر، احد، تبوک، و.. را در جلوی خویش می دیدند و همین باعث شد که به پا خیزند و از سرچشمه های عشق به خدا، وضو بسازند و یک سره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند

در شرایطی که اندیشه ها و رفتار امام خمینی ، سکوت در مقابل حکومت باطل و بی تفاوتی بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نمی تابید، محمد رضا شاه پهلوی سعی در کنترل و یا خنثی نمودن مذهب از جهات سیاسی می نمود، او که تلاش می کرد با اعمال فشار بر مدارس علوم دینی آنها را بی روح نگه دارد، علمای مذهبی، را «ارتجاع سیاه» و مبارزین مسلمان را «عوامل مرتجعین سیاه» لقب داد.

شاه که در اوج قدرت طلبی خود از یک سو غافل از آن بود یک فرد شیعه مسلمان و مومن همه چیز را حتی مسائل و موضوعات سیاسی و حکومتی را نیز در قالب مذهب و با زبان و مفاهیم مذهبی تفسیر و توجیه می کند. از سوی دیگر گمان می کرد با تبعید امام خمینی به خارج از کشور، مبارزه طلبی ایشان را نیز از صحنه تحولات آتی ایران خارج کرده است.

این در حالی بود که امام در آثار دوران تبعید خود بر لزوم پای فشاری بر نهضت حسینی و احکام اسلامی بیش از پیش پای می فشردند:«اسلام را عرصه بدارید و در عرصه آن به مردم ، نظیر عاشورا به وجود بیاورید...» زیرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سر لوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر

با توجه به آنکه حرکت سید الشهدا (ع) یک اقدام کاملا سیاسی بود که حضرت شرعا خود را مکلف به آن می دانست هدف نهایی و فلسفه وجودی این قیام نیز تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود.

در این راه که حضرت (ع) کاملا به سرنوشت حرکت آگاهی داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه می پنداشت . از این رو حتی آگاهی از شهادت نیز مانعی ذدر سر راه امام حسین و یارانش ایجاد نکرد. زیرا سید الشهدا (ع) در هر حال خود را پیروز می دانست، چرا که ملاک پیروزی ، انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای بر پایی حکومت عدل بدین سان بود که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب ، درهای جدیدی را در تحلیل صحیح و بهره بری کامل و اساسی از قیام امام حسین گشود و نهضت حسینی را سر مشق و الگوی انقلاب اسلامی قرار داد. زیرا امام خمینی نیز معتقد بود که «سید الشهدا (ع) به تکلیف شرعی الهی می خواست عمل بکند. غلبه کند، تکلیف شرعیش را عمل کرده ، مغلوب هم بشود، تکلیف سرعیش را عمل کرده، قضیه تکلیف است

در واقع امام خمینی قیام سید الشهدا (ع) را یک الگوی بزرگ می داند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکالیف دینی، باید سرمشق قرار گیرد.

تاکید بر قیام عاشورا و فرهنگ شهادت طلبی نزد امام خمینی از چنان اهمیتی برخوردار بود که ایشان حتی در وصیت نامه سیاسی الهی خود نیز به تذکر در این باب پرداخته اند: «ما مفتخریم که ایوه معصومین ما صلوات الله و سلامه علیهم در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قران کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که می خواهیم قران و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته ، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا می کنند

در پایان با توجه به آنچه ذکر شد در می یابیم که انقلاب اسلامی ایران از بسیاری از جهات وامدار نهضت حسینی  و مقولاتی نظیر شهادت طلبی عاشورایی می باشد.در واقع اسلام به عنوان ایدوئولوژی انقلاب از سوی امام خمینی با مفاهیم عاشورایی آمیخته شد و مردمی ترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد. در این انقلاب نفی سلطه و مبارزه با بیگانگان از یک سو و شهادت طلبی و آزادگی به شیوه های حسینی از سوی دیگر مد نظر امام خمینی  و مردم مسلمان ایران قرار گرفت. از این رو نهضت حسینی به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثیر بسزایی نخست درشکل گیری مبارزات علیه رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و سپس در جبهه‌های جنگ علیه تجاوزگران خارجی به جای گذاشت.

منبع : http://nehzathossin.blogfa.com/

کامل هاشمی بازدید : 76 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

امواج پرتلاطم بیداری امروزه در حالی کشورهای در حال توسعه به ویژه در دو سطح کشورهای غیرمتعهد و کشور‌های اسلامی را فراگرفته است که به رغم برداشت‌های متفاوت به نظر می‌رسد پیروزی انقلاب اسلامی در ربع آخر قرن بیستم نقطه عزیمت اصلی این امواج توفنده باشد.

  در واقع با پیروزی انقلاب اسلامی و پژواک پیام‌های آن بود که در دنیای اسلام زلزله‌ای سیاسی رخ داد چنانکه نخستین موج آن را جهان در قالب اوج‌گیری مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان شاهد بود. نهادینه شدن تدریجی بیداری اسلامی نه تنها سبب آزادی جنوب لبنان و شکل‌‌گیری انتفاضه‌های اول و دوم فلسطین بود که در نتیجه تعمیق این بیداری پیروزی حزب‌الله لبنان در نبرد 33 روزه و مقاومت حماسی مردم غزه در نبرد 22 روزه و در مصافی نابرابر رقم خورد و اکنون چند ماهی است که برخی کشورهای اسلامی شاهد موج‌ دیگر همان بیداری اسلامی هستند.

با وجود تلاش برخی کشورهای منطقه و اروپا و امریکا برای نامرتبط دانستن بیداری اسلامی با بازتاب انقلاب اسلامی، مراجعه به خواست‌ها و مطالبات مردم کشورهای مصر، تونس، بحرین، یمن و لیبی از جمله برگزاری نماز‌های جمعه و شعارهای الله اکبر مبین آن است که نقش انقلاب اسلامی در سه دهه گذشته در شکل‌گیری دور جدید بیداری اسلامی را نمی‌توان نادیده گرفت. اما بیداری امروزه ابعاد فراگیرتری پیدا کرده است. در جبهه‌‌ای دیگر کشورهای عضو جنبش عدم تعهد با تأثیرپذیری از مقاومت ایران در برابر فشارهای امریکا و برخی دول اروپا در حوزه دستیابی به دانش و فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز موجی از بیداری هسته‌ای را شکل داده‌اند که علائم آن در مواضع و دیدگاه‌های آنها در حمایت از فعالیت هسته‌ای صلح آمیز ایران و همین طور مخالفت با زیاده‌طلبی‌های برخی اعضای کلوپ هسته‌ای در نشست‌های بازنگری NPT که هر روز پررنگ‌تر می‌شود. در این میان استقبال کشورهای در حال توسعه از دو نشست بین‌المللی خلع سلاح و عدم اشاعه در تهران که به ترتیب در فروردین ماه سال 89 و 22 و 23 خرداد ماه سال جاری برگزار شد نشان می‌دهد بیداری هسته‌ا‌ی نیز در حال نهادینه شدن است.

بیداری هسته‌ای که از مقاومت ملت ایران بر سر مطالبات هسته‌ای صلح‌آمیز‌شان نشأت گرفته است نه تنها اعضای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و معاهده NPT را نسبت به استانداردهای دوگانه در عرصه هسته‌ای حساس ساخته است که در سال‌های اخیر سبب مقاومت سازمان‌یافته گروه نم در برابر آپارتاید هسته‌ای و تأکید آنها بر ضرورت بازنگری در ساختار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ویژه شورای حکام و درخواست مکرر برای اجرای ماده 6 معاهده NPT و خلع سلاح هسته‌ای در جهان شده است. به نظر می‌رسد نقش و جایگاه ایران در بیداری فراگیر بین کشورهای در حال توسعه به ویژه در دو حوزه بیداری اسلامی در برخی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی و بیداری هسته‌ای بین اعضای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چنان پررنگ و کلیدی است که حتی تحلیل‌گران کشورهای اروپا و امریکا نیز هر از گاهی به آن اذعان داشته، با وجود فشارهای سیاسی و تبلیغات یک سویه برای نادیده گرفتن آن، به صراحت اعلام می‌کنند سرمنشأ بسیاری از این رخدادها و مطالبات، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است.

اما نکته مهم‌تر اینکه آیا ایران توانسته از این سرمایه عظیم بهره‌لازم را ببرد و اجازه ندهد برخی کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای این خیزش‌عظیم ملت‌های اسلامی و در حال توسعه را به نام و به نفع خود مصادره نکنند؟ به نظر می‌رسد برای جلوگیری از مصادره چنین سرمایه عظیمی پیوند و هماهنگی سه ضلع مثلث دیپلماسی رسمی، دیپلماسی رسانه‌ای و دیپلماسی فرهنگی بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد و هرگونه تعلل و جزیره‌ای عمل کردن سبب خواهد شد میوه‌های درخت پربار برآمده از انقلاب اسلامی و مقاومت دیرینه ملت ایران را سایرین بچینند کما اینکه دیپلماسی فشرده و تبلیغات پرحجم به دنبال میوه‌چینی بیداری فراگیر هستند و در این راه می‌کوشند برخی کشورهای منطقه را به عنوان مدل و الگوی رقیب یا آلترناتیو معرفی کنند. مقابله و خنثی‌سازی چنین ترفند‌ها تنها در گرو تدابیر هوشمندانه و هماهنگی سه ضلع دیپلماسی است.

افزون بر این رایزنی‌ با کشورهای همسو عامل دیگری است که می‌تواند نقش و جایگاه محوری ایران به عنوان قدرتی منطقه‌ای با پتانسیل اثرگذاری فرامنطقه‌ای را برجسته‌تر سازد و بدین ترتیب به افکار عمومی جهان توجه دهد انرژی انقلاب اسلامی در استمرار بیداری فراگیر همچنان جوشان است.

 

منبع : http://pejhvaknews.blogfa.com

کامل هاشمی بازدید : 52 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

 

تحليلگر سياسي در گفت و گو با پرس تي وي از انقلاب ايران به عنوان الهام بخش بيداري اسلامي در خاورميانه و شمال آفريقا نام برده است .


اين تحليلگر سياسي مي گويد، انقلاب ايران، پيام اميدي براي بسياري از مردم در سراسر منطقه خاورميانه و شمال آفريقا و ديگر نقاط دنيا که تحت سلطه و نفوذ امريکا وغرب هستند، بوده است.

مردم ايران، يوم الله ۲۲ بهمن، به مناسبت سي وچهارمين سالروز انقلاب شکوهمند اسلامي که به سقوط پادشاهي رژيم پهلوي مورد حمايت امريکا در سال ۱۳۵۷ انجاميد، راهپيمايي گسترده‌اي برپا کردند. مردم بامداد روز يکشنبه ( ۲۲ بهمن) با حضور پرشور خود در راهپيمايي يوم الله ۲۲ بهمن در تهران و ديگر شهرها و روستاهاي سراسر ايران اسلامي بار ديگر با آرمان‌هاي امام راحل، آيت الله روح الله خميني،بنيانگذار جمهوري اسلامي تجديد ميثاق کردند.

پرس تي وي در اين باره با کامل وزني، تحليلگر سياسي از بيروت گفت و گويي انجام داده است که برگردان آن را در زير مي‌خوانيد: 


پرس تي وي : افرادي که که انقلاب‌ها را در سراسر تاريخ مطالعه کرده‌اند، در ملت‌هاي مختلف، مي‌گويند، حضور بيش از يک درصد جمعيت جامعه در يک انقلاب بي سابقه است. به عنوان نمونه در انقلاب فرانسه در سال ۱۹۷۳ ميلادي، انقلاب ۱۹۱۷ روسيه، انقلاب روماني در سال ۱۹۸۹ ، ممکن است در اين انقلابات بيش از يک درصد از مردم حضور داشتند اما درباره انقلاب ايران درصد بسيار زيادي از جامعه حضور داشتندو دلايلي اين حضور گسترده همان طوري که مهمان ديگر برنامه دکتر مرندي در استوديوي تهران به آن اشاره داشتند، اين بود که ايران آن زمان، از خيلي جهات به غرب و به ويژه به امريکا وابسته بود.

پس از وقوع انقلاب اسلامي، آقاي وزني به نظر شما آيا کشورهاي منطقه، ملت هاي منطقه، به ايران به عنوان کشوري مستقل، مستقل از غرب و امريکا مي نگرند؟

وزني : خوب اول از همه سال‌روز انقلاب شکوهمند اسلامي را به ملت ايران تبريک عرض مي کنم. بايد يادآور شويم که انقلاب ايران، انقلاب اسلامي، برخاسته از آموزه‌هاي حضرت محمد(ص) و متاثر از واقع کربلا و به همين دليل قابل مقايسه با هيچ انقلابي نيست و به همين دليل هم زمان با گراميداشت ايام انقلاب، مردم در سراسر دنيا، ايام دهه فجر را جشن مي گيرند.

زماني که عبادت مي‌کنيم ، زماني که از خداوند متعال مدد مي جويم ، هنگامي که درباره انقلاب و مردمي که از اين انقلاب حمايت کردند سخن مي گوييم، مردم خداجويي که بنابر تکليف الهي هر روز به مساجد مي روند و نماز مي خوانند ، اين همان انقلابي است که از آن سخن مي گوييم.

سخن درباره عزم واراده و اداي وظيفه به عنوان يک مسلمان و داشتن ندايي مستقل در اين دنياي پر ازدحام است. همان طوري که مي‌دانيد اين انقلاب واقعا مردم ايران را از استعمار و نفوذ امريکا و غرب که رژيم شاه را روي کار آورده بودند، نجات داد ، چون امريکا وغرب مي‌خواستند به غارت و چپاول منابع طبيعي مردم ايران ادامه دهند و سلطه خود را در اين کشور حفظ کنند.

و امروز حضور ده‌ها ميليون نفر در خيابان‌ها، پيام آور عزم واراده ملت ايران است، پيام آور اين موضوع است که مردم ايران در مسير آرمان‌هاي اصيل انقلاب ثابت قدم هستند و با دل و جان از آن صيانت مي‌کنند.

همين بامداد امروز، نتايج يک نظرسنجي را که واشنگتن پست انجام داده بود، مطالعه مي‌کردم، در اين نظرسنجي حدود يک هزار پرسش شونده ايراني شرکت کرده بودند، دو سوم از ايراني‌هاي شرکت کننده در اين نظر سنجي، امريکا را در زمينه هر آن‌چه که در اين کشور روي مي دهد و به ويژه در زمينه تحريم‌ها مقصر مي‌دانستند.

و آن‌ها گفتند که انجام اين نظرسنجي به دليل تماس با ايرانيان سخت بوده است اما اکثريت قاطع ملت ايران حامي انقلاب هستند، حامي برنامه صلح آميز فناوري هسته اي ايران هستند و اين واقعا سند و گواهي از پيروزي و دستاوردهاي انقلاب اسلامي است چرا که اين نظرسنجي را کشوري غربي انجام داده است و اکثريت قاطع شرکت کنندگان در اين نظرسنجي امريکا را مورد سرزنش قرار داده و از حق ايران در بهره مندي از رفاه اقتصادي و حق حاکميت ايران دفاع کرده‌اند و انتشار اين نظرسنجي هم زمان با حضور ميليون ها نفر از مردم در راهپيمايي يوم الله ۲۲ بهمن دستاورد بزرگي است.

پرس تي وي : بسياري از مردم پس از وقوع انقلاب‌هاي مردمي در خاورميانه و شمال آفريقا، مي‌گفتند که اين انقلاب‌ها متاثر از انقلاب مردم ايران بوده است. به نظر شما انقلاب مردم ايران تا چه اندازه الهام بخش مردم منطقه که همان آرمان‌هاي مردم ايران را دنبال مي‌کنند، بوده است؟ 

وزني: خوب انقلاب ايران، پيام اميدي براي بسياري از مردمي که تحت سلطه و نفوذ غرب هستند، بوده‌است. خوب ديکتاتورها در سراسر منطقه خاورميانه، يا در مصر و يا ديگر نقاط دنيا، مدت‌هاي بسيار طولاني تحت حمايت اين قدرت‌هاي سلطه جو ، جهان غرب و امريکا بوده‌اند.

خوب آن‌ها منافع خود را دنبال مي‌کنند و بديهي است که انقلاب اسلامي براي اين مردم نويد بخش بود چون انقلاب اسلامي، شاه را که از متحدان سرسخت امريکا در منطقه بود، سرنگون کرد. بنابر اين مردم، به انقلاب اسلامي به عنوان الگويي براي آزادي سرزمينشان مي‌نگرند.

نمونه‌اي از اين قبيل را در لبنان شاهد هستيم که چطور مردم لبنان با الهام از انقلاب اسلامي رژيم اسرائيل را شکست دادند و اين رژيم را به عقب نشيني وادار ساختند و يا در فلسطين که چطور مبارزان فلسطيني از اين انقلاب الهام مي‌گيرند و درعراق که ديروز دومين سالروز دومين خروج اشغال گران از اين کشور بود.

اين‌ها مردمي هستند که از انقلاب ايران الهام مي گيرند. در مصر، در سراسر خاورميانه، در بحرين، همه اين‌ها از انقلاب مردم ايران الهام گرفته‌اند،انقلابي که ريشه در قيام امام حسين(ع) در کربلا دارد، انقلابي که واقعا توجه تمامي مردم دنيا را به خود معطوف کرد.

پرس تي و ي: آقاي وزني، به نظر شما چه مانعي بر سر راه مذاکرات ميان ايران و امريکا در شرايط برابر وجود دارد؟

وزني : اين، به طور کلي نگرشي است که امريکا در قبال ايران درپيش گرفته است.آن‌ها مي خواستند ايران را به زانو در آوردند و آن را تسليم اراده امريکا واسرائيل کنند واين چيزي بود که روي نداده است و نه اکنون بلکه در آينده نيز روي نخواهد داد .

به نظر من ملت ايران، آن‌ها مي‌خواستند با جامعه بين‌المللي تعامل داشته باشند اما همان طوري که رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند نه به ضرب اسلحه. شما نمي‌توانيد روها پس از روزها تحريم‌هايي را اعمال کنيد ، هر ماه به اين تحريم‌ها بيافزايد، به آزارهايي که به زعم آن‌ها مي‌تواند بر مردم ايران تاثير گذار باشد و اين که مردم ايران در ذهن خود فکر کنند که اين تحريم‌ها عليه دولت آن‌هاست.

امروز نتايج اين نظر سنجي نشان داد که مردم ايران با دولت خود هم‌پيمان و مطيع فرمان رهبري هستند .آن‌ها ازماهيت اين تحريم‌ها آگاه هستند و امريکا را در اين زمينه مقصر مي‌دانند و اين موضوع در حقيقت مردم ايران را متحد تر کرده است چون اين حمله امريکا، عليه مردم ايران است.

اگر امريکايي‌ها واقعا خواهان مذاکره واقعي در اين باره هستند، بايد به جاي اين ژست‌هاي سياسي و تبليغاتي، از خود حسن نيت نشان دهند و بايد به عنوان اولين گام در اين زمينه، اين تحريم‌ها را لغو کنند.

به نظر من اين تحريم‌ها، جنايت جنگي هستند چون بر معيشت مردم تاثير گذارهستند، زماني که شما مردم را از دسترسي به دارو، نيازهاي اساسي محروم مي‌کنيد، اقداماتي که امريکا از اوايل انقلاب تا کنون عليه ملت ايران مرتکب شده است با جنايات جنگي برابر است.

اکنون زمان آن فرارسيده است تا امريکا بداند که اين تحريم‌ها نمي تواند در عزم و اراده مردم ايران خللي وارد کند ،مردم ايران، مردمي ثابت قدم هستند و همچنان ثابت قدم خواهند بود. با نشان دادن حسن نيت و با لغو اين تحريم‌ها به نظر من ، شما پاسخي مثبت را از طرف رهبري ايران و استقبال بيشتري را از جانب مردم ايران شاهد خواهيد بود.

کامل هاشمی بازدید : 95 شنبه 24 فروردین 1392 نظرات (0)

بیداری اسلامی

 


تأثیر رهبری حضرت امام خمینی(ره) در بیداری مستضعفان و مسلمانان جهان بر هیچ‌كس پوشیده نیست. این تأثیر را باید از بعد مذهبی بسیار كم نظیر به شمار آورد، چون شخصیتی در جهان سراغ نداریم كه تا این اندازه اندیشه‌ها، انقلاب و عملكردش بر عرصه بین‌المللی تأثیر گذاشته باشد.


امام خمینی معنای قدرت را نه تنها در جهان اسلام، بلكه در سراسر دنیا تغییر داد، قدرتی كه قبل از او متكی بر منافع مادی بود، پس از پیروزی انقلاب تبدیل به احترام به عقاید، پرورش افكار و اطلاع‌رسانی شد.

نگاهی به سرگذشت رهبران انقلاب‌های جهان نشان می‌دهد که هیچ‌یک از آنها به اندازه امام خمینی توان برقراری ارتباط صمیمی و مردمی با طبقات مختلف اجتماعی را نداشتند. امام بیش از هر رهبر دیگری موفق شد، پیام اسلام را به زبان ساده به مسلمانان برساند و این یكی از اسرار بزرگ پیروزی انقلاب اسلامی است.

همچنین ساده زیستی و دوری از تجملات موجب شد تا مردم او را بیش از هرکس دیگری برای رهبری اصلح بدانند. زندگی امام چه در دوران طلبگی و چه در زمان مرجعیت و چه در زمان به دست گرفتن رهبری مردم همراه با ساده زیستی بود و تمام هم و غم ایشان نجات امت اسلامی از گمراهی و عقب‌ماندگی مادی و معنوی بود، همانطور که این دغدغه خاطر وی در قبال همه ملت‌ها بود. ارسال پیام به گورباچوف و پاپ بیانگر این دغدغه بود که از راه هدایت و سعادت ابدی به سمت سعادت دنیا منحرف شده بودند.

امام خمینی(ره) را باید تنها اندیشمندی دانست طی چند قرن گذشته، هم به نظریه‌پردازی انقلاب پرداخت و هم خود آن را به اجرا گذاشت و در تاریخ کمتر می‌بینیم رهبرانی که هم بنویسند چرا باید انقلاب کرد و هم به میدان آیند و انقلابی که از آن سخن گفته‌اند را خلق کنند. به همین دلیل باید گفت ارتباط علم و عمل، از دلایل موفقیت امام در برپایی انقلاب اسلامی بود.

یكی از مهمترین تأثیرات امام خمینی و انقلاب اسلامی بهره‌گیری از دین در جهت ایجاد تحول مطلوب اجتماعی بود،‌ ایشان با تکیه بر دین مفهوم قدرت را تغییر دادند تا مسلمانان دریابند، قدرت واقعی همان قدرت الهی است و به کمک چنین قدرتی می‌توان به حقوق خویش دست یافت.

کامل هاشمی بازدید : 191 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبرای عظیم الشأن نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم، هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم که نفوذ و نشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند.

استاد شهید مرتضی مطهری (ره) به عنوان یکی از شخصیت های تأثیرگذار در تئوریپردازی مبانی انقلاب اسلامی توانست در طول عمر پربرکت خود به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آن هم در مدت کوتاه عمر خود در دوران پس از انقلاب ضمن تشریح مبانی عقلی و نقلی حکومت اسلامی و ولایت فقیه در قالب سخنرانی، مناظره و یادداشت نقش بزرگی را در شکل گیری مبانی تئوریک انقلاب اسلامی ایفا نماید.

بررسی ماهیت و مفهوم انقلاب اسلامی و به خصوص «جمهوری اسلامی» و پاسخ به شبهات مربوط به آن ها و نیز سخن گفتن از آینده انقلاباسلامی ایران و آسیب شناسی آن از جمله مباحثی است که استاد با دوراندیشی خاص خود به درستی به آن ها پرداخته بودند.

این مقاله به بازخوانی نظرات استاد مطهری پیرامون ماهیت انقلاب اسلامی، راهکارهای حفظ و تداوم آن و آسیب شناسی این نهضت اسلامی می پردازد.

استاد شهید مرتضی مطهری (رهانقلاب را از مقوله عصیان و طغیان علیه وضع موجود میدانند، تا اوضاع دگرگون شده و وضع مطلوب حاصل شود. لذا ریشه انقلاب را به طور کلی در دو چیزی میدانند: یکی نارضایتی و خشم از وضع موجود و دیگر آرمان یک وضع مطلوب. (۱)

استاد مطهری در بیان تفاوت انقلاب در جامعه با اصلاح، انقلاب را دگرگون کننده بنیادهای جامعه می داند ولی اصلاح را تغییر بهبود در وضع جامعه قلمداد می کند بدون آنکه در بنیان های آن تغییری صورت پذیرد. از طرفی استاد یکی از ویژگی های بسیار شاخص انقلاب را ویژگی مردمی بودن آن می داند که آن را از کودتا متمایز می سازد.

کامل هاشمی بازدید : 141 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

 



جنبش انقلابی حزب الله لبنان، یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین گروه های اسلام گرا، در دهه هشتاد میلادی در جهان عرب ظهور یافت.

در شرایطی که لبنان در آتش جنگ داخلی می سوخت، ارتش اسرائیل در ژوئن 1982، تهاجم گسترده ای را به لبنان آغاز کرده و نیمی از خاک این کشور را به اشغال خود در آورد. در واقع شکست گروه های فلسطینی و احزاب چپ لبنان در مقابله با این تهاجم، شکست نظریه های ملی گرایی عربی و ایدئولوژی های چپ (کمونیسم، بعث، ناصریسم و...) را در پی داشت و زمینه را برای ظهور حزباللهلبنان به عنوان تنها گزینه، برای مقابله با این تجاوزات فراهم ساخت.

  
شرایط پیدایش حزب

با شروع فعالیت های بعضی روحانیون بازگشته از حوزه علمی دینی نجف اشرف به لبنان، نقطه های آغازین حرکت فعال علمای دینی در دهه 1960 شکل گرفت. برگزاری جلسات درس و سخنرانی، گفت و شنودهای فرهنگی، پرسش ها و... توجه مردم را به برداشت و درک تازه ای از نقش اسلام در زندگی بر انگیخت. در آغاز راه، این فعالیت ها گسترده نبود و شیوه امامت جماعت در مساجد و ارائه دروس دینی را در روستاها و محیط پیرامون آنها برگزیده بود. به تدریج برگزاری فعالیت های فرهنگی در سراسر خاک لبنان و البته در دایره ای محدود مد نظر قرار گرفت. گروهی از جوانان در چارچوب ضرورت توجه جدی به شناخت اسلام، به این علمای دینی روی آوردند و عامه مردم نیز به آنان پیوستند. حضور جوانان دانشگاهی و زنان نیز اندک بود. این مرحله نشانگر حیات جنینی جریان اسلام گرا و بر داشتن گام های نخستین در تحقق حرکتی محدود و جدید بود .
با گذشت زمان، همه نگاه ها به سه تن از عالمان پر تلاش که دارای بینش فکری تکامل یافته و توان فرهنگی درخور توجه بودند و شیوه های خاصی در عرصه تحرکات اسلامی داشتند، معطوف شد. این عالمان عبارت بودند از امام موسی صدر که در قم هم تحصیل کرده بود. وی فعالیت هایی در شهر صور در چارچوب جمعیت احسان و نیکی آغاز کرد، وی شخصیتی جذاب داشت که قادر به جلب افکار عمومی بود و منطق استوارش او را از دیگران متمایز می ساخت. زود هنگام به حرکت سیاسی و اجتماعی اهتمام ورزید و تماس های زیادی بر قرار کرد که این اقدامات در سال 1967 به ایجاد مجلس اعلای شیعیان، به عنوان نهادی دینی رسمی انجامید، پس از آن، وی جنبش محرومان را به صورت جنبشی سیاسی و اجتماعی بنیاد نهاد. و گردانهای مقاومت لبنان یا امل را به عنوان بازوی نظامی جنبش، با هدف مقاومت علیه اشغالگری اسرائیل تأسیس کرد.

 

کامل هاشمی بازدید : 92 چهارشنبه 14 فروردین 1392 نظرات (0)

3- 2- رهبری انقلاب اسلامی ایران

تحلیل ماهیت این انقلاب از تحلیل رهبری انقلاب جدا نیست «1». هر نهضتی نیازمند به رهبر و رهبری است. در این جهت جای سخن نیست، یک نهضت که ماهیت اسلامی دارد و اهدافش همه اسلامی است، به وسیله چه کسانی و چه گروهی می تواند رهبری شود؟

بدیهی است که به وسیله افرادی که علاوه بر شرایط عمومی رهبری، واقعاً اسلام شناس باشند و با اهداف و فلسفه اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و معنوی اسلام کاملًا آشنا باشند، به جهان بینی اسلام، یعنی بینش و نوع دید اسلام درباره هستی و خلقت و مبدأ و خالق هستی و جهت ضرورت هستی و دید و بینش اسلام درباره انسان و جامعه انسانی کاملًا آگاه باشند، ایدئولوژی اسلام را یعنی طرح اسلام را درباره اینکه انسان چگونه باید باشد و چگونه به حرکت خود ادامه دهد و با چه چیزها باید نبرد کند و بستیزد و خلاصه چه راهی را انتخاب کند و چگونه برود و چگونه بسازد و چگونه زیست نماید و ... درک نمایند.

بدیهی است، افرادی می توانند عهده دار چنین رهبری بشوند که در متن فرهنگ اسلامی پرورش یافته باشند و با قرآن و سنت و فقه و معارف اسلامی آشنایی کامل داشته باشند و از این رو تنها روحانیت است که می تواند نهضت اسلامی را رهبری نماید.

کامل هاشمی بازدید : 68 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

مرد الهامگیر از زن است و اگر در یك جریان اجتماعی زنها هماهنگی نداشته باشند، از تأثیر مرد هم فوق العاده می كاهند و بر عكس اگر زنها نقش موافق و احساسات موافق داشته باشند نیروی مردها را هم چند برابر می كنند؛ یعنی نه تنها ترمزی برای مردها نمی شوند، نیروی محركی هم برای مردها به شمار می روند، و این مطلب در این نهضت فوق العاده مشهود بود. البته این علاوه بر نقش مستقیم فوق العاده و خارق العاده ای است كه خانمها در این قضایا داشتند و آن، شركتشان در تظاهرات و راهپیماییها، آنهم با حفظ میزانها و معیارهای اسلامی و با شعارهای اسلامی، و از اینها بالاتر جلو گلوله ها رفتن است كه در روز 17 شهریور در میدان شهدا آن طور كه معمولا نقل می كنند و فیلمها نشان می دهد- زنها بیشتر از مردها شهید دادند و این زنها بودند كه در میدان شهدا نشستند و مورد رگبار ظالمانه دشمن

مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 289

قرار گرفتند و چقدر زن در آنجا شهید شد! و این فاجعه 17 شهریور نقطه ی عطف عجیبی در این انقلاب اسلامی بود. بعد از این تیرباران عجیب مردم- كه بیش از هزار نفر به شهادت رسیدند و تا سه هزار شهید هم گفته اند و فكر می كردند كه دیگر انقلاب را خواباندند همان طور كه در 15 خرداد مشاهده كردید [1]- یعنی بعد از فاجعه 17 شهریور كه از نظر كشتار از فاجعه 15 خرداد مهمتر بود گفته شد كه فرماندار نظامی وقت تهران رفت پیش شاه و گفت: قربان! تا 25 سال دیگر خیالتان راحت باشد. ولی از فردای آن روز دومرتبه قضیه شروع شد. اگر زنها شركت نمی داشتند، مطمئنا از فردای آن روز هر زنی دست بچه یا شوهر خودش را می گرفت و می گفت دیگر نمی گذارم ازخانه بیرون بروی. ولی از فردای آن روز بیشتر تشویق و ترغیب كردند و این فاجعه نه تنها وقفه ای ایجاد نكرد و چوب لای چرخ انقلاب نگذاشت، بلكه حركت موتور انقلاب را شدیدتر و تندتر كرد. حالا ریشه این قضیه چیست؟ چه تحولی در طول این ده بیست سال رخ داد كه زنان توانستند یك چنین نقش اجتماعی انقلابی را ایفا كنند؟


[1] . در 15 خرداد زنان نقش زیادی نداشتند. بعد از 15 خرداد یك نوع حالت وحشت و عقب نشینی- ولو برای مدت موقت- در مردم پیدا شد. فاجعه خونین 15 خرداد پانزده سال این انقلاب را عقب انداخت.

کامل هاشمی بازدید : 168 یکشنبه 11 فروردین 1392 نظرات (0)

با دستگیری امام خمینی، ارتباط ایشان با مردم قطع شده، و بزرگترین مسوؤلیت به عهده شهید مطهری گذاشته شد و ایشان رهبری مبارزه را به نحو احسن رهبر پنهان انجام داد، سرانجام بر اثر فشار افکار عمومی و تلاش مراجع و علما، امام بعداز چند ماه از زندان آزاد و به قم برگردانده شد و استاد مطهری در مراسم تجلیل و آزادی امام خمینی و بازگشت ایشان به قم نقش محوری داشت

 رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی عنوان کتابی است که به همت سید احسان جوانمرد نگارش شده و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در 312 صفحه در زمستان 1385 منتشر شده است.

نویسنده در بخش اول ابتدا در نگاهی به زندگی شهید مرتضی مطهری اشاره دارد، که ایشان در یک خانواده روحانی در فریمان مشهد متولد شده و تا سن سیزده سالگی در دامان پدر پرورش یافته، و بعد از آن برای ادامه تحصیل به مشهد عزیمت نموده اند. شهید مطهری برای اولین بار ، شاهد عینی مبارزه و موضع گیری روحانیت حادثه مسجد گوهرشاد در سال 1314 به رهبر علما و مجتهدین در برابر رژیم در مشهد بود.

نویسنده در ادامه به مهمترین اساتیدی که در شکل گیری شخصیت شهید مطهری نقش داشتند، اشاراتی نموده که از جمله این استادان:

1 امام خمینی: که شهید مرتضی پس از مهاجرت به حوزه علمیه قم گم شده خود را در وجود امام یافت و شیفتگی خود را نسبت به امام همانند مولوی به شمس می دانست.

2 آیت الله بروجردی

3 علامه محمدحسین طباطبایی

4 سایر اساتید ایشان: شیخ محمد صدوقی، آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعضی نجفی، آیات عظام سید صدرالدین صدر، سید محمدرضا گلپایگانی ، سید احمد خوانساری ...

کتاب در همین بخش به ارتباط شهید مطهری با مهمترین گروه سیاسی آن روز یعنی فداییان اسلام که خواهان اصلاح جامعه و اقدام مسلحانه بودند و نیز اینکه استاد فلسفه و فقه و اخلاق تحت فشار و نیاز مالی البته سوء تفاهم آیت الله بروجردی درباره ایشان که مجبور به ترک حوزه علمیه قم شدند اشاره نموده است.

کامل هاشمی بازدید : 187 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 

تذکراین مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است. 

بی شک انقلاب اسلامی ایران یکی از انقلاب های مهم و بی نظیری است که در جامعه اسلامی ایران به دست بنیانگذار«جمهوری اسلامی ایران»و با حمایت و پشتیبانی مردم مسلمان و انقلابی پدید آمد،این انقلاب که از جهات متعددی(مانند زمینه های شکل گیری، کارگزاران،دستاوردها و اهداف و...)با هیچ یک از انقلاب های جهان قابل مقایسه نیست،طبیعی است که در معرض آفات،مشکلات و آسیب های مختلفی واقع شود و برای پرهیز و یا درمان آن ها باید مورد آسیب شناسی قرار گیرد.از کارهای مهمّی که در حوزهء آسیب شناسی انقلاب اسلامی مورد توجه تحلیل گران و نظریه پردازان می باشد؛یکی نصایح بنیانگذار دلسوز انقلاب اسلامی،حضرت امام خمینی(ره) می باشد که امروزه صورت مکتوب شدهء آن مورد اهتمام صاحب نظران این عرصه می باشد و دیگری سخنرانی ها و کتاب هایی که از استاد شهید مطهّری(ره)که به حق پشتوانهء محکمی برای جامعه اسلامی به شمار می آید،به یادگار مانده است.ازاین رو در این نوشتار سعی می کنیم رویکرد این دو فرزانه را نسبت به آفت ها و آسیب هایی که انقلاب اسلامی را تهدید می کند،بررسی کنیم.

یکی از عناصر مهم و ویژگی های برجسته ای که انقلاب اسلامی ایران را از سایر انقلاب ها متمایز می سازد،رهبری آن است.تحقق انقلابی با این شکوه و عظمت،بدون رهبری خبیر و توانا ممکن نبود. تعبیر درستی است که انقلاب اسلامنی بی نام خمینی،در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. «1» وجود و حضور چنین شخصیتی در موضع رهبری و نظام جمهوری اسلامی در طول سه دهه(40،50، 60)و اندیشه های مترقّی و بنیادین ایشان،نقش و جایگاه کلیدی امام خمینی را در آسیب شناسی انقلاب اسلامی،بی بدیل می سازد، جدا از اینکه انحراف از اصول اندیشه ها و افکار امام(ره)نوعی آسیب برای انقلاب اسلامی و نظام سیاسی حاصل از آن می باشد،خود ایشان نیز نوعی نگاه کارشناسانه و دلسوزانه در مورد آسیب ها و تهدیدهای متوجه انقلاب اسلامی ارائه داده که می تواند ملاک عمل قرار گیرد و نظام و انقلاب اسلامی را از آسیب ها مصون نگه دارد.به ویژه از این دیدگاه که امام خمینی به عنوان بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی،در سنین بالای عمر خود و به دور از دنیاخواهی و قدرت طلبی و نفع شخصی،مواردی را به عنوان آسیب و تهدید مطرح کرده است،که  ...

 

کامل هاشمی بازدید : 98 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

 3-منزوی کردن روحانیّت:

یکی دیگر از آسیب ها در مراحل مختلف انقلاب،منزوی کردن روحانیّت و تلاش برای برکناری آن ها از سیاست می باشد.طفداران سکولاریزم در ایران و همچنین کسانی که در خارج از ایران،چشم طمع به کشور ما دوخته اند،با تز جدایی دین از سیاست بر این باورند که روحانیّت باید از دخالت در امور سیاسی کشور اجتناب کند.

طرح جدایی روحانیّت از سیاست در هندسهء معرفتی حضرت امام و آسیب شناسی وی از نظام انقلاب اسلامی،از اهمیّت والایی برخوردار است.در اندیشه حضرت امام،طرح جدایی سیاست از روحانیّت،چیز تازه ای نیست بلکه این مسأله در زمان بنی امیّه طرح شد و در زمان بنی عبّاس قوت گرفت و در زمان های اخیر هم دست های بیگانه به این مسأله دامن زدند. «12» به نظر امام خمینی این طرح یکی از نقشه های بزرگ استعمار است که در کشور ما در اذهان برخی از خود باخت گان فرهنگ غرب رسوخ کرده است.ایشان می فرمایند«مسألهء جدا بودن دین از سیاست،مسأله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند حتّی ما را هم مشتبه کردند.حتی کلمهء آخوند سیاسی یک کلمهء فحش است در محیط ما،«فلان آخوند سیاسی است»در صورتی که آقایان خواندند در دعاهای معتبر«ساسة العباد» «13» مع ذلک از بس تزریق شده است،از بس اشتباه کاری شده است،ما خودمان هم باورمان آمده است که دین از سیاست جداست.آخوند در محراب برود و شاه هم مشغول دزدیش باشد!» «14»

ایشان بعد از اینکه برنامهء جدایی روحانیّت از سیاست را القای اجانب و شیاطین معرّفی می کند،علّت امر را در این می داند که دشمنان انقلاب بعد از مطالعه و بررسی به این نکته پی بردند که اگر چنانچه قشر روحانی وارد صحنهء سیاست بشود،با داشتن پشتوانهء عظیمی از ملت ها،این ها(دشمنان)نمی توانند نقشه هایشان را عملی کنند،فلذا به طور عموم این مطلب را القا کردند که روحانیّت باید به سراغ عبادت و علم برود نه مسایل اجرایی و سیاسی.امام در مقابل چنین طرز تفکّری،می فرمایند:«روحانیین باید در صحنه باشند،باید همه این حرف های نامربوطی که زده بودند و شما را می خواستند از دخالت در امور جامعه کنار بگذارند.همه آن ها را پشت سر بگذارید و گذاشتید پشت سر». «15»

یکی از بهانه هایی که طرفداراان جدایی روحانیّت از سیاست می خواهند به وسیلهء آن این طرح را عمل کنند.توسّل به قداست روحانیّت است؛به خاطر محفوظ ماندن قد است روحانیّت،این ها باید از دخالت در امور مملکتی خودداری ورزند.حضرت امام با تذکّر به این نکته،ریشه و خواستگاه آن را غرب می داند«ین یک شیوه ای است که غربیها به کار بردند و وابستگان آن ها هم از آن ها تقلید کردند.به اسم اینکه قداست این ها محفوظ باشد،یعنی این ها همان بروند توی مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد و کاری به مملکت و کاری به دولت و کاری به مجلس و کاری به دیگر قشرهایی که باید باشد،نداشته باشند،این ها را بگذارند برای چپاولگرها و دعا و ذکر خودشان را بگویند و کاری نداشته باشند.این یک برنامه ای است که ریخته شده است و ریخته شده بوده است،در سال های طولانی و در زمان این پدر و پسر دامن زیاد زده شده است،این حرف آن هاست». «16»

کامل هاشمی بازدید : 299 دوشنبه 28 اسفند 1391 نظرات (0)

برخی از افراد که در مورد انقلاب اسلامی ایران مخصوصاً درباره شخصیت های مهم انقلاب ایجاد شبه و تردید می نمایند به شهید مرتضی مطهری هم رحم نمی کنند و درباره او هم دست به اعمال زشت می زنند.از جمله این ها،ایجاد تشکیک در مورد نقش استاد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی باشد.برخی افراد ناجوانمرد می گویند استاد در قبل از پیروزی انقلاب نقشی در آن نداشت و حتی با رهبر انقلاب حضرت امام خمینی در ارتباط نبود.در این نوشتار می خواهیم به رد این شبه بپردازیم از طریق خاطرات افراد تأثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران.

در این رابطه آیت ا...مشکینی می گویند:استاد مطهری از همان اول یا حضرت امام(ره)هماهنگ و هم صدا بودند و روابط ایشان با حضرت امام برقرار بود و کارهای سری می کردند.وقتی امام در نجف بودند با ایشان روابط داشتند. وقتی هم امام در پاریس بودند ایشان به دیدن حضرت امام می رفتند.در پانزده خرداد 42 وقتی امام را بازداشت کردند ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند. «1»

استاد شهید مطهری تأثیر گسترده ای در پیدایش انقلاب اسلامی داشتند.از آنچه از مرور خاطرات آن شهید و همرزمان او به دست می آید،می توان به عمق تأثیر وی بر وقوع انقلاب اسلامی پی برد.همچنین ما می توانیم محورهای زیر را برای نشان دادن نقش آن بزرگوار در نظر بگیریم:

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مهمترین خواسته قیامهای مردمی منطقه چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1054
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 82
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 503
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 1,170
  • بازدید ماه : 1,170
  • بازدید سال : 27,166
  • بازدید کلی : 206,174